المجادلة ٨

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۴۶ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
أَ لَمْ‌ تَرَ إِلَى‌ الَّذِينَ‌ نُهُوا عَنِ‌ النَّجْوَى‌ ثُمَ‌ يَعُودُونَ‌ لِمَا نُهُوا عَنْهُ‌ وَ يَتَنَاجَوْنَ‌ بِالْإِثْمِ‌ وَ الْعُدْوَانِ‌ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ‌ وَ إِذَا جَاءُوکَ‌ حَيَّوْکَ‌ بِمَا لَمْ‌ يُحَيِّکَ‌ بِهِ‌ اللَّهُ‌ وَ يَقُولُونَ‌ فِي‌ أَنْفُسِهِمْ‌ لَوْ لاَ يُعَذِّبُنَا اللَّهُ‌ بِمَا نَقُولُ‌ حَسْبُهُمْ‌ جَهَنَّمُ‌ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ‌ الْمَصِيرُ

ترجمه

آیا ندیدی کسانی را که از نجوا [= سخنان درگوشی‌] نهی شدند، سپس به کاری که از آن نهی شده بودند بازمی‌گردند و برای انجام گناه و تعدّی و نافرمانی رسول خدا به نجوا می‌پردازند و هنگامی که نزد تو می‌آیند تو را تحیّتی (و خوشامدی) می‌گویند که خدا به تو نگفته است، و در دل می‌گویند: «چرا خداوند ما را بخاطر گفته‌هایمان عذاب نمی‌کند؟!» جهنم برای آنان کافی است، وارد آن می‌شوند، و چه بد فرجامی است!

آيا به كسانى كه از نجوا منع شده بودند نظر نيفكندى كه باز بدانچه از آن منع شده‌اند بر مى‌گردند و به [منظور] گناه و تعدى و مخالفت پيامبر با يكديگر نجوا مى‌كنند و چون نزد تو مى‌آيند تو را بدان شيوه كه خدا سلام و تحيّت نگفته است سلام مى‌دهند و در دل خود م
آيا كسانى را كه از نجوا منع شده بودند، نديدى كه باز بدانچه از آن منع گرديده‌اند، برمى‌گردند و با همديگر به [منظور] گناه و تعدّى و سرپيچى از پيامبر، محرمانه گفتگو مى‌كنند و چون به نزد تو آيند، تو را بدانچه خدا به آن [شيوه‌] سلام نگفته سلام مى‌دهند و در دلهاى خود مى‌گويند: «چرا به آنچه مى‌گوييم خدا ما را عذاب نمى‌كند؟» جهنم براى آنان كافى است؛ در آن درمى‌آيند، و چه بد سرانجامى است.
آیا آنان (یعنی یهود و منافقان) را که از نجوا و راز گفتن با هم ممنوع شدند ندیدی که باز هم با یکدیگر بر بزهکاری و دشمنی و مخالفت رسول راز گفتن از سرگرفتند؟ و هر گاه حضور تو آیند (از مکر و خدیعت) تو را سلام و تحیّتی گویند که خدا نفرموده است و پیش خود می‌گویند: (اگر این شخص رسول خداست) چرا خدا بر این سلام (تمسخر آمیزی) که به او می‌کنیم ما را عذاب نمی‌کند؟! عذاب دوزخ آنها را کفایت است که در آنجا که بسیار بد منزلگاهی است پیوسته معذّب خواهند شد.
آیا کسانی را که از گفتگوی محرمانه منع شده بودند، ندیدی؟ که باز به کاری که از آن منع شده بودند باز می گردند، و با یکدیگر از روی گناه و دشمنی و سرپیچی از پیامبر، محرمانه گفتگو می کنند، و هنگامی که نزد تو آیند به صورتی تو را درود می گویند که خدا به تو درود نگفته است، و در دل خود می گویند: چرا خدا ما را به سبب آنچه می گوییم عذاب نمی کند؟! دوزخ برای آنان کافی است، در آن وارد می شوند، و بد بازگشت گاهی است.
آيا آنها را كه از نجوا منع شده بودند نديدى كه كارى را كه از آن منع شده بودند از سر گرفتند و باز هم براى گناه و دشمنى و نافرمانى از پيامبر با هم نجوا مى‌كنند؟ و چون نزد تو مى‌آيند، به گونه‌اى تو را سلام مى‌گويند كه خدا تو را بدان گونه سلام نگفته است، و در دل مى‌گويند: چرا خدا ما را بدانچه مى‌گوييم عذاب نمى‌كند؟ جهنم برايشان كافى است. بدان داخل مى‌شوند، و اين بد سرانجامى است.
آیا ننگریسته‌ای در کار کسانی که از نجوا نهی شده‌اند، سپس به آنچه از آن نهی شده‌اند، باز می‌گردند و به گناه و ستمکاری و نافرمانی از پیامبر باهم نجوا می‌کنند، و چون به نزدت آیند به نحوی به تو درود می‌فرستند که خداوند آن گونه به تو درود نفرستاده است، و در دلهایشان گویند چرا به خاطر آنچه می‌گوییم خداوند عذابمان نمی‌کند؟ جهنم برایشان کافی است که به آن اندر آیند، و چه بد سرانجامی است‌
آيا به كسانى- جهودان و منافقان- ننگريستى كه از رازگفتن بازداشته شدند و سپس بدانچه بازداشته شدند بازمى‌گردند و در باره گناه و ستم و نافرمانى پيامبر با يكديگر راز مى‌گويند، و چون نزد تو آيند تو را درود گويند نه بدان گونه كه خداى درود گفته است، و در دل خود مى‌گويند: چرا خدا ما را بدانچه مى‌گوييم عذاب نمى كند؟! بس است آنها را دوزخ كه بدان در آيند، و بد بازگشتگاهى است.
آیا ندیده‌ای کسانی را که از نجوا نهی شده‌اند، ولی آنان به سوی چیزی برمی‌گردند که از آن نهی گشته‌اند، و برای انجام گناه و دشمنانگی و نافرمانی از پیغمبر، با همدیگر به نجوا می‌پردازند، و هنگامی که به پیش تو می‌آیند بگونه‌ای تو را سلام می‌گویند که خدا تو را بدانگونه سلام نگفته است. در دل به خود می‌گویند: (اگر اعمال ما بد است و خدا می‌داند) پس چرا ما را به خاطر گفته‌هایمان کیفر نمی‌دهد؟! دوزخ بسنده‌ی ایشان است (و نیازی به مجازات دیگر نیست). داخل آن خواهند شد و با آتش آن خواهند سوخت، و چه بد سرانجامی و چه بد جایگاهی است!
آیا کسانی را که از نجوا منع شدند، ندیدی (که) سپس به آنچه از آن منع گردیدند بر می‌گردند و با همدیگر به گناه دنباله‌دار و عدوان و عصیان پیامبر، محرمانه گفتگو می‌کنند و هنگامی که نزد تو آیند، تو را بدانچه خدا به آن (شیوه) زنده‌باد نگفته، زنده‌باد می‌گویند و در میان خودشان می‌گویند: «چرا به آنچه می‌گوییم خدا ما را عذاب نمی‌کند؟» جهنم برای آنان کافی است، آن را می‌افروزند. پس چه بد سرانجامی است.
آیا ننگریستی بدانان که نهی شدند از رازگفتن (آهسته سر به گوشی سخن‌گفتن) پس بازگردند بدانچه نهی شدند از آن و راز گویند به گناه و دشمنی و نافرمانی پیمبر و هر گاه آیندت درودت گویند بدانچه درودت نگفت بدان خدا و گویند پیش خود چرا عذاب نکند ما را خدا بدانچه گوئیم بس است ایشان را دوزخ چشندش پس چه زشت است آن جایگاه‌

Have you noted those who were prohibited from conspiring secretly, but then reverted to what they were prohibited from? They conspire to commit sin, and aggression, and defiance of the Messenger. And when they come to you, they greet you with a greeting that Allah never greeted you with. And they say within themselves, “Why does Allah not punish us for what we say?” Hell is enough for them. They will roast in it. What a miserable destiny!
ترتیل:
ترجمه:
المجادلة ٧ آیه ٨ المجادلة ٩
سوره : سوره المجادلة
نزول : ٩ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الَّذِینَ نُهُوا ...»: گروهی از یهودیان و منافقان بودند. «حَیَّوْکَ»: تو را درود می‌گویند. بر تو سلام می‌کنند. «بِمَا لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللهُ»: با واژه‌هائی به تو سلام می‌کنند که خداوند تو را بدان سلام نگفته است. یهودیان بجای (أَلسَّلامُ عَلَیْکَ) می‌گفتند (أَلسَّامُ عَلَیْکَ): مرگ بر تو! ملامت و خستگی بهره‌ات! «یَقُولُونَ فِی أَنفُسِهِمْ»: در دل به خود می‌گفتند. استهزاءکنان به همدیگر می‌گفتند. «یَصْلَوْنَهَا»: (نگا: ابراهیم / ، ص / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسى» فرّاء گوید: این آیه درباره منافقین و یهود نازل گشته که در آن از نجوى در مجامع مسلمین نهى گردیدند.[۱][۲]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى‌ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ إِذا جاؤُكَ حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَ يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِيرُ «8»

آيا نظر نكردى به كسانى كه از نجوا نهى شدند سپس به آنچه نهى شده، بازگشته و براى گناه و ستم و نافرمانىِ پيامبر با يكديگر نجوا مى‌كنند و (با اين حال) هنگامى‌كه سوى تو مى‌آيند، كلماتى براى تحيّت وسلام (وخوش‌آمد) بكار مى‌برند كه (حتى) خدا با آن تو را تحيّت و سلام نگفته است و در بين خودشان مى‌گويند: (اگر اين مرد پيامبر است) پس چرا خداوند ما را به سبب آنچه مى‌گوئيم عذاب نمى‌كند؟ جهنم براى آنان كافى است كه وارد آن مى‌شوند، پس چه بد سرانجام و جايگاهى است.

نکته ها

در آيه قبل خوانديم كه هر چند نفر با هم نجوا كنند، خدا نزد آنان حاضر است و سخن آنها را مى‌شنود. اين آيه نمونه‌اى از نجوا را بيان مى‌كند كه نجواى مخالفان درباره مخالفت با پيامبر است.

«يَصْلَوْنَها» از «صلى» به معناى واردكردن به جايى براى سوزاندن و گداختن است. «1»

انسان به تدريج مرتكب گناهان بزرگتر مى‌شود:

«اثم»، گناه فردى است مثل شرب خمر.

«عدوان»، تجاوز به حقوق ديگران است.

«معصيت الرسول»، مخالفت با فرمان‌هاى اجتماعى و حكومتى رهبر الهى است كه براى مصالح مسلمانان صادر مى‌فرمايد. «2»


«1». تفسير الميزان.

«2». تفاسير الميزان و نمونه.

جلد 9 - صفحه 511

پیام ها

1- نجوا در جمع مؤمنان، منكرى است كه از آن نهى شده‌است. «نُهُوا عَنِ النَّجْوى‌» (در آيه‌ى 10 نيز مى‌خوانيم: «إِنَّمَا النَّجْوى‌ مِنَ الشَّيْطانِ»)

2- ناهيان از منكر توقّع نداشته باشند كه مردم با گفتن آنها منكر را كنار بگذارند.

«يَعُودُونَ لِما نُهُوا»

3- تكرار گناه و بى‌اعتنايى به تذكرات، جرم را سنگين مى‌كند. «يَعُودُونَ لِما نُهُوا»

4- اطاعت از پيامبر معصوم واجب است. (لذا از نافرمانى او به هر شكل انتقاد شده است.) «مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ»

5- به هر تجليل و تكريم و تمجيدى اعتماد نكنيم. (منافقان، آشكارا تجليل بيش از حد دارند، ولى مخفيانه از نافرمانى پيامبر سخن مى‌گويند.) «حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ»

6- چاپلوسى و تملّق و تعريف بيش از اندازه، از نشانه‌هاى نفاق است. «حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ»

7- حتّى در تجليل از اشرف مخلوقات، حدود را مراعات كنيم. «لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ»

8- نه تنها گفتار مخفى منافقان را خدا آشكار مى‌كند، بلكه آنچه را در دل دارند و به اصطلاح حديث نفس مى‌كنند، برملا مى‌سازد. «يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ»

9- مهلت‌هاى الهى را نشانه رضايت او ندانيد. «لَوْ لا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ»

10- سرانجام نفاق، جهنّم است. «حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ»

11- گفتار بد، سرانجام بدى را براى انسان آماده مى‌كند. بِما نَقُولُ‌ ... فَبِئْسَ الْمَصِيرُ

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 512

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى‌ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ إِذا جاؤُكَ حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَ يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِيرُ «8»


«1» البرهان، جلد 4، صفحه 303، حديث 5. حديث ادامه دارد.

جلد 13 - صفحه 64

شأن نزول: ابن عباس نقل نموده چون حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم لشكرى به جهاد فرستادى و خبر ايشان دير آمدى، جهودان و منافقان بر سر راه مؤمنان يا نزديك آنها نشستى و با يكديگر راز گفتى و به گوشه چشم به آنها كه در ميان لشكر قومى داشتى نظر نمودى، مؤمنان را به تشويش انداختى. اين خبر به حضرت رسيده آنها را از آن نهى فرمود. دو سه روزى خود را بازداشته، دو مرتبه مشغول شدند؛ آيه شريفه نازل شد.

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا: آيا نمى‌بينى و نمى‌نگرى به سوى آنان كه نهى شدند و بازداشته شدند، عَنِ النَّجْوى‌: از راز گفتن با يكديگر و نجوى نمودن، ثُمَّ يَعُودُونَ‌: پس بازمى‌گردند، لِما نُهُوا عَنْهُ‌: بدان چيزى كه نهى كرده شده بودند از آن، وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ‌: و نجوى كنند و راز مى‌گويند از روى عناد و ستيزگى به آنچه ايشان را گناهكار سازد از آزار مؤمنان و غيبت ايشان، وَ الْعُدْوانِ‌: و به تعدى نمودن و ظلم كردن در حق اهل ايمان كه غمناك كردن آنان است، وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ‌: و به نافرمانى پيغمبر و امر نمودن يكديگر به مخالفت قول آن حضرت و باك نداشتن، وَ إِذا جاؤُكَ حَيَّوْكَ‌: چون بيايند يهود بسوى تو، تحيت گويند تو را، بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ‌: به آن چيزى كه تحيت نگفت تو را به آن خداى تعالى، يعنى خداوند تو را گفت: وَ سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى‌؛ و ايشان گويند: السلام عليك.

بيان: در كتاب كافى- از حضرت باقر عليه السّلام: داخل شد يهودى بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و عايشه خدمت حضرت بود، و گفت: السّام عليكم. حضرت فرمود: عليكم. ديگرى داخل شد همانطور گفت، حضرت مثل آن رد نمود. ديگرى داخل شد و همان را گفت. عايشه غضبناك شد، گفت:

«عليكم السّام و الغضب و اللعنة يا معشر اليهود يا اخوة القردة و الخنازير» حضرت فرمود: اى عايشه، فحش اگر ممثل شود، هر آينه صورت بدى دارد؛ و مدارا و رفق، وضع نشود بر چيزى مگر آنكه زينت دهد آن را و رفع نگردد از او مگر

جلد 13 - صفحه 65

آنكه بد نمايد آن را. عايشه گفت: مگر نشنيدى يا رسول اللّه آنچه را گفتند؟

حضرت فرمود: بلى، مگر نشنيدى آنچه را رد نمودم بر آنها، گفتم «عليكم»، پس اگر مسلمان سلام كند، بگوئيد سلام عليكم. و اگر سلام كرد بر شما كافرى، بگوئيد عليكم. «1» وَ يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ‌: و مى‌گويند در ميان يكديگر، لَوْ لا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ‌: چرا عذاب نمى‌كند ما را خدا، بِما نَقُولُ‌: به آنچه مى‌گوئيم نسبت به پيغمبر، يعنى اگر پيغمبر بودى، بايستى بدين اهانت كه به او مى‌رسانيم، خدا ما را عذاب نمايد. حق سبحانه جواب فرمايد: حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ‌: بس است ايشان را جهنم، يَصْلَوْنَها: درآيند بدان و آتش بچسبد به بدن آنان، فَبِئْسَ الْمَصِيرُ: و بد جايگاه و بازگشتنى است جهنّم، چه آن متضمن انواع عذاب و نكال است.

(آية 9)


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا أَحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ «6» أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‌ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‌ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ «7» أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى‌ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ إِذا جاؤُكَ حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَ يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِيرُ «8» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى‌ وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ «9» إِنَّمَا النَّجْوى‌ مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «10»

ترجمه‌

روز كه برمى‌انگيزاند خدا آنها را همگى پس خبر ميدهد آنان را بآنچه كردند تعداد و ضبط نمود آنرا خدا و فراموش كردند آنها آنرا و خدا بر همه چيز ناظر و آگاه است‌

آيا ندانستى كه خدا ميداند آنچه را كه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است نمى‌باشد هيچ گفتگوى نهانى سه نفر مگر آنكه او چهارمى آنها است و نه پنج نفر مگر آنكه او ششمى آنها است و نه كمتر از اين و نه بيشتر مگر آنكه او با آنها است هر جا كه باشند پس خبر ميدهد آنان را بآنچه كردند روز رستخيز همانا خدا بهمه چيز دانا است‌

آيا نظر ننمودى بآنانكه نهى شدند از گفتگوى نهانى پس باز ميگردند بآنچه نهى شدند از آن و راز گوئى ميكنند بگناه و دشمنى و نافرمانى پيغمبر و چون آيند نزد تو تحيّت گويند بتو بچيزى كه‌


جلد 5 صفحه 160

تحيّت نگفت ترا بآن خداوند و ميگويند در ميان خودشان چرا عذاب نميكند ما را خدا بآنچه ميگوئيم كافيست براى آنها جهنّم وارد مى‌شوند در آن پس بد جاى بازگشتى است‌

اى كسانى كه ايمان آورديد وقتى كه گفتگوى نهانى ميكنيد پس گفتگوى نهانى نكنيد بگناه و نافرمانى پيغمبر و گفتگوى نهانى كنيد به نيكى و پرهيزكارى و بترسيد از خداوندى كه بسوى او محشور خواهيد شد

جز اين نيست كه گفتگوى نهانى از شيطانست تا غمگين شوند آنان كه ايمان آوردند و نيست زيان رساننده بايشان چيزى مگر باذن خدا و بر خدا بايد توكّل كنند مؤمنان.

تفسير

خداوند متعال در آيات سابقه اخيرا وعده عذاب بكفّار داد و در اين آيات وقت آن را بيان فرموده كه روز قيامت است و آن روزى است كه خداوند تمام مردم را زنده و از قبور بيرون ميآورد و در صحراى محشر جمع ميفرمايد پس خبر ميدهد بآنها از اعمال خوب و بدشان كه خدا آنها را بشمار درآورده باحاطه علميّه خود بعدد آنها و ثبت و ضبط فرموده در نامه اعمال بندگان و آنها براى زيادى اعمال يا بى‌اعتنائى بآن فراموش نمودند آنها را ولى خدا بر هر چيز ناظر و حاضر و گواه و آگاه است آيا نمى‌بينى و نميدانى تو اى پيغمبر و يا اى انسان خردمند و اقرار نميكنى كه خدا ميداند آنچه را در آسمانها و زمين است چون خطاب ظاهرا به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و باطنا بعموم خلق و استفهام براى اخذ اقرار از آنها است و براى توضيح احاطه علميّه خود بجزئيات اعمال و احوال بندگان ميفرمايد هيچ رازگوئى و گفتگوى محرمانه سه نفرى نيست مگر آن كه خدا چهارم آنها است در علم و اطّلاع بخصوصيّات آن گفتگو چون با او اهل آن راز چهار نفر مى‌شوند و بعضى گفته‌اند نجوى آنست كه ميان سه نفر باشد و سرّ آنست كه ميان دو نفر باشد ولى ظاهرا كليّت ندارد بلكه غالبا آن بر سه نفر ببالا اطلاق مى‌شود و همچنين هيچ نجواى چهار نفرى نيست مگر آنكه خداوند بهمان معنى پنجم آنها است و همچنين هيچ نجواى كمتر از عدد مذكور و بيشتر از آن نيست مگر آنكه خداوند با آنها است بهمان معنى هر جا كه باشند و اين شاهد است بر آن كه اختصاص بسه نفر ندارد پس روز قيامت خبر ميدهد اصحاب نجوى را


جلد 5 صفحه 161

بصحبت‌هاى محرمانه آنها براى جزا دادن بر آن و در ذيل آيه اشاره شده بجهت بودن خدا با آنها كه آن عالم بودن او است بتمام اشياء و اقوال و احوال آشكار و پنهان و در روايات ائمه اطهار باين معنى تصريح شده كه جهت بودن خداوند يكى از اهل نجوى و با آنها هر جا باشند احاطه علمى و شهود خارجى است نه بودن او در عداد آنها و يكى از آنان بذات مقدّس خود چون اگر چنين باشد محدوديّت ذاتى و احتواء خارجى كه از لوازم و خواص جسم است براى خداوند لازم ميآيد كه منزّه است ذات اقدسش از آن و هر چه موجب فقر و احتياج باشد بمكان و زمان و علّت و امثال آن در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نازل شد اين آيه در حق فلان و فلان و ابو عبيده جرّاح و عبد الرّحمن بن عوف و سالم مولى ابو حذيفه و مغيرة ابن شعبه وقتى كه نوشتند نوشته‌ئى بين خودشان و معاهده نمودند كه بعد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نگذارند خلافت در بنى هاشم باشد و قمّى ره نيز اين معنى را نقل نموده و راجع بآيه بعد در مجمع از ابن عباس ره نقل نموده كه يهود و منافقين با هم نجوى مى‌كردند و باهل ايمان نظر مينمودند و بهم چشمك ميزدند و ايشان تصوّر مى‌كردند خبر قتل يا مصيبت وارده بر كسانشان كه بجنگ رفته‌اند بآنها رسيده و محزون مى‌شدند و پس از چندى از اين معنى به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شكايت نمودند و حضرت آنها را منع فرمود و ممتنع نشدند و اين عمل را تكرار كردند لذا خداوند ميفرمايد به پيغمبر خود آيا نديدى كسانى را كه نهى شدند از گفتگوى نهانى و منتهى نشدند و عود مى‌كنند بآن عمل نهى شده و گفتگو ميكنند سرّا بگناه كه آزار اهل ايمان باشد و بدشمنى با ايشان كه ميخواستند مشوّش و محزون كنند آنان را و بنافرمانى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در ارتكاب و عود بعملى كه آن حضرت نهى فرموده از آن يا توصيه‌اى كه بيكديگر مى‌كردند در ترك اطاعت او و بدتر از همه آن كه وقتى ميآمدند خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى‌گفتند السّام عليك يا ميگفتند انعم صباحا و انعم مساء كه تحيّت زمان جاهليّت است بجاى السّلام عليك كه تحيّت اسلام است و خداوند فرموده و سلام على عباده الّذين اصطفى چون سام در لغت آنها بمعناى مرگ بود يا از آن باد سام را اراده مى‌كردند و پيغمبر (ص) جواب ميفرمود و عليك يا و عليكم‌


جلد 5 صفحه 162

چنانچه قمّى ره و غيره نقل نموده‌اند و پيش خودشان با يكديگر ميگفتند اگر محمّد پيغمبر است چرا ما را براى اين كارها عذاب نميكند لذا خدا فرموده عذاب آخرت كافى است براى آنها و بد است آن مرجع و مصير و مئال و عقوبت و نكال آن بمراتب اشدّ از عقوبات دنيوى است و بعد از اين خداوند اهل ايمان را از اين قبيل نجوى نهى فرموده و مقرّر داشته كه نجوى بايد بخير و صلاح اهل ايمان و پرهيز از مخالفت خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد با اشاره بآن كه روز حشر خداوند اهل نفاق و نجواى ممنوع را مجازات خواهد فرمود و در آيه اخيره گوشزد فرموده كه نجواى كفّار و منافقين از وساوس شيطان و باغواء آن ملعون است براى آن كه اهل ايمان محزون و پريشان خاطر گردند و تا خدا نخواهد آن عمل شيطان يا آن نجواى پيروان او ضررى باهل ايمان وارد نميسازد و تكليف ايشان توكّل و اعتماد بحفظ الهى است در اين امر و ساير امور و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از شيطان دوّمى است و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه اگر شما سه نفر مصاحب و با يكديگر باشيد نبايد دو نفرى نجوى كنيد چون اين موجب حزن آن يك نفر مى‌شود و بعضى گفته‌اند مراد از نجوى در اين آيه خوابهاى شيطانى است كه موجب حزن و پريشانى خاطر گردد و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام در سبب نزول اين آيه خواب مفصّلى از اين قبيل از حضرت زهرا (ع) نقل نموده با تأديب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن شيطان خاص را كه موجب اين خواب شده بود و دستور علاج آن بآنكه خواب بيننده بگويد اعوذ بما عاذت به ملائكة اللّه المقرّبون و انبياء اللّه المرسلون و عباده الصّالحون من شرّ ما رأيت في رؤياى و بخواند سوره حمد و معوّذتين و قل هو اللّه احد را و آب دهان افكند سه مرتبه بجانب چپ خود كه مأمون از ضرر آن خواهد بود و در كافى از آن حضرت نقل نموده در علاج اين قبيل خوابها كه بعد از ديدن چنين خوابى از آن پهلو كه خوابيده بپهلوى ديگر شود و اين آيه را تلاوت نمايد تا باذن اللّه و بگويد عذت بما عاذت به ملائكة اللّه المقرّبون و انبيائه المرسلون و عباده الصّالحون من شرّ ما رأيت و من شرّ الشّيطان الرّجيم و بنظر حقير اين معنى از بطون است كه با ظواهر منافاتى ندارد و اللّه اعلم.


جلد 5 صفحه 163

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ لَم‌ تَرَ إِلَي‌ الَّذِين‌َ نُهُوا عَن‌ِ النَّجوي‌ ثُم‌َّ يَعُودُون‌َ لِما نُهُوا عَنه‌ُ وَ يَتَناجَون‌َ بِالإِثم‌ِ وَ العُدوان‌ِ وَ مَعصِيَةِ الرَّسُول‌ِ وَ إِذا جاؤُك‌َ حَيَّوك‌َ بِما لَم‌ يُحَيِّك‌َ بِه‌ِ اللّه‌ُ وَ يَقُولُون‌َ فِي‌ أَنفُسِهِم‌ لَو لا يُعَذِّبُنَا اللّه‌ُ بِما نَقُول‌ُ حَسبُهُم‌ جَهَنَّم‌ُ يَصلَونَها فَبِئس‌َ المَصِيرُ «8»

آيا نمي‌بيني‌ بسوي‌ كساني‌ ‌که‌ نهي‌ شدند ‌از‌ نجوي‌ و ‌پس‌ ‌از‌ نهي‌ باز اعاده‌ دادند مر ‌آن‌ چيزي‌ ‌که‌ نهي‌ ‌شده‌ بودند و ‌با‌ يكديگر نجوي‌ مي‌كردند ‌به‌ معصيت‌ و دشمني‌ و مخالفت‌ ‌رسول‌ و ترك‌ اطاعت‌ ‌او‌ و موقعي‌ ‌که‌ ميآمدند نزد تو يك‌ نحو تحيتي‌

جلد 16 - صفحه 453

مي‌گفتند ‌که‌ خداوند ‌اينکه‌ نحو تحيت‌ ‌را‌ نمي‌فرمود و پيش‌ ‌خود‌ مي‌گفتند چرا ‌خدا‌ ‌ما ‌را‌ باين‌ نجوي‌ و باين‌ نحو تحيت‌ عذاب‌ نمي‌كند بآنچه‌ مي‌گوئيم‌ بس‌ ‌است‌ ‌آنها‌ ‌را‌ جهنم‌ ‌که‌ سرازير مي‌كنند ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ قعر جهنم‌ ‌پس‌ بد بازگشتيست‌.

أَ لَم‌ تَرَ إِلَي‌ الَّذِين‌َ نُهُوا عَن‌ِ النَّجوي‌ منافقين‌ هستند زيرا ساير فرق‌ كفر ‌از‌ مناهي‌ الهيه‌ منتهي‌ نمي‌شوند منافقين‌ ‌که‌ ظاهرا مسلمان‌ بودند و مي‌گفتند ‌ما پذيرفتيم‌ و منتهي‌ شديم‌ ‌مع‌ ‌ذلک‌ اعاده‌ دادند.

ثُم‌َّ يَعُودُون‌َ لِما نُهُوا عَنه‌ُ ‌که‌ رفتند ‌با‌ يهود عنود نجوي‌ كردند ‌که‌ مي‌فرمايد أَ لَم‌ تَرَ إِلَي‌ الَّذِين‌َ نافَقُوا يَقُولُون‌َ لِإِخوانِهِم‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا مِن‌ أَهل‌ِ الكِتاب‌ِ لَئِن‌ أُخرِجتُم‌ لَنَخرُجَن‌َّ مَعَكُم‌ وَ لا نُطِيع‌ُ فِيكُم‌ أَحَداً أَبَداً وَ إِن‌ قُوتِلتُم‌ لَنَنصُرَنَّكُم‌ وَ اللّه‌ُ يَشهَدُ إِنَّهُم‌ لَكاذِبُون‌َ لَئِن‌ أُخرِجُوا لا يَخرُجُون‌َ مَعَهُم‌ وَ لَئِن‌ قُوتِلُوا لا يَنصُرُونَهُم‌ وَ لَئِن‌ نَصَرُوهُم‌ لَيُوَلُّن‌َّ الأَدبارَ ثُم‌َّ لا يُنصَرُون‌َ حشر آيه 11 و 12 فقط تشجيع‌ مي‌كردند يهود ‌را‌ ‌بر‌ مسلمين‌.

وَ يَتَناجَون‌َ بِالإِثم‌ِ وَ العُدوان‌ِ وَ مَعصِيَةِ الرَّسُول‌ِ اثم‌ مخالفت‌ فرامين‌ الهي‌ ‌است‌ عدوان‌ دشمني‌ ‌با‌ مسلمين‌ ‌است‌ معصية الرسول‌ نهي‌ ‌از‌ نجوي‌ و ترك‌ اطاعت‌ ‌او‌ ‌است‌.

وَ إِذا جاؤُك‌َ حَيَّوك‌َ بِما لَم‌ يُحَيِّك‌َ بِه‌ِ اللّه‌ُ اما تحيت‌ يهود ‌به‌ عوض‌ سلام‌ عليك‌ سام‌ عليك‌ مي‌گفتند و سام‌ بمعني‌ مرگ‌ و هلاكت‌ ‌است‌ و پيغمبر ‌هم‌ ‌در‌ جواب‌ ‌آنها‌ مي‌فرمود عليك‌ و لذا گفتند ‌در‌ جواب‌ سلام‌ اهل‌ كتاب‌ تمامي‌ جواب‌ ندهيد ‌ يا ‌ بگوئيد سلام‌ و قصد كنيد ‌بر‌ مسلمين‌ ‌ يا ‌ بگوئيد عليك‌ و قصد كنيد عذاب‌ و مرگ‌ و هلاكت‌ ‌او‌ ‌را‌ و اما تحيت‌ منافقين‌ مي‌گفتند:

انعم‌ صباحا انعم‌ مساء و ‌اينکه‌ تحيت‌ اهل‌ جاهليت‌ ‌بود‌ حضرت‌ فرمود:

ابدلنا اللّه‌ بخير ‌من‌ ‌ذلک‌ تحية اهل‌ الجنة ‌السلام‌ عليكم‌

وَ يَقُولُون‌َ فِي‌ أَنفُسِهِم‌ لَو لا يُعَذِّبُنَا اللّه‌ُ بِما نَقُول‌ُ و پيش‌ ‌خود‌ مي‌گفتند ‌اگر‌ ‌اينکه‌ پيغمبر ‌خدا‌ ‌است‌ چرا خداوند ‌ما ‌را‌ عذاب‌ نمي‌كند باين‌ گفتار جواب‌ ‌آنها‌ اينست‌.

حَسبُهُم‌ جَهَنَّم‌ُ كافيست‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ عذاب‌ جهنم‌ ‌که‌ مخلد ‌در‌ ‌آن‌ هستند بالاخص‌

جلد 16 - صفحه 454

منافقين‌ ‌که‌ فِي‌ الدَّرك‌ِ الأَسفَل‌ِ مِن‌َ النّارِ هستند.

يَصلَونَها پرتاب‌ مي‌كنند ‌آنها‌ ‌را‌ و سرازير مي‌كنند ‌در‌ قعر جهنم‌.

فَبِئس‌َ المَصِيرُ بد جايگاه‌ و برگشت‌ ‌آنها‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 8)

شأن نزول:

در مورد این آیه دو شأن نزول نقل شده که هر کدام مربوط به یک قسمت از آیه است.

نخست این که: جمعی از یهود و منافقان در میان خودشان جدا از مؤمنان نجوا می‌کردند و گاه با چشمهای خود اشاره‌های ناراحت کننده‌ای به مؤمنان داشتند، و همین باعث غم و اندوه مؤمنان می‌شد، هنگامی که این کار را تکرار کردند مؤمنان شکایت به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نمودند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داد که هیچ کس در برابر مسلمانان با دیگری نجوا نکند، اما آنها گوش ندادند، باز هم تکرار کردند، آیه نازل شد (و آنها را سخت بر این کار تهدید کرد).

همچنین نقل شده که: گروهی از یهود خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمدند و به جای «السّلام علیک» گفتند: «السّام علیک یا ابا القاسم» (که مفهومش مرگ بر تو یا ملالت و خستگی بر تو باد، است).

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در جواب آنها فرمود: «و علیکم همین بر شما باد».

عایشه می‌گوید: من متوجه این مطلب شدم و گفتم: «علیکم السّام و لعنکم اللّه و غضب علیکم مرگ بر شما، خدا لعنت کند شما را، و غضب کند»! پیامبر به من فرمود: مدارا کن و از خشونت و بدگوئی بپرهیز.

گفتم: مگر نمی‌شنوی می‌گویند: «مرگ بر تو»! فرمود: مگر تو هم نشنیدی که من در جواب «علیکم» گفتم! اینجا بود که خداوند آیه نازل کرد که هنگامی که این گروه نزد شما می‌آیند تحیتی می‌گویند که خدا چنان تحیتی به شما نگفته است.

تفسیر:

«نجوا» از شیطان است! در اینجا همچنان ادامه بحثهای نجواست.

نخست می‌فرماید: «آیا ندیدی کسانی را که از نجوا [- سخنان در گوشی] نهی

ج5، ص123

شدند سپس به کاری که از آن نهی شده بودند باز می‌گردند، و برای انجام گناه و تعدی و نافرمانی رسول خدا به نجوا می‌پردازند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوی ثُمَّ یَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ یَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ).

از این تعبیر به خوبی استفاده می‌شود که قبلا به آنها هشدار داده شده بود که از نجوا بپرهیزند کاری که ذاتا تولید نگرانی و بدگمانی در دیگران می‌کند.

در ادامه این سخن به یکی دیگر از اعمال خلاف منافقان و یهود اشاره کرده، می‌فرماید: «و هنگامی که نزد تو می‌آیند تو را تحیّتی (و خوشامدی) می‌گویند که خدا به تو نگفته است» (وَ إِذا جاؤُکَ حَیَّوْکَ بِما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ).

منظور از «تحیت الهی» در این آیه همان جمله «السّلام علیک»، یا «سلام اللّه علیک» می‌باشد که شبیه آن در آیات قرآن در مورد پیامبران و بهشتیان و غیر آنها کرارا آمده است: از جمله در آیه 181 سوره صافات می‌خوانیم: «و سلام علی المرسلین سلام بر تمام رسولان پروردگار».

سپس می‌افزاید: آنها نه فقط مرتکب این گناهان بزرگ می‌شوند، بلکه آن چنان از باده غرور سرمست هستند که «در دل می‌گویند: (اگر اعمال ما بد است پس) چرا خداوند ما را به خاطر گفته‌هایمان عذاب نمی‌کند»؟! (وَ یَقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ).

به این ترتیب هم عدم ایمان خود را به نبوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ثابت کردند و هم عدم ایمان به احاطه علمی خداوند.

ولی قرآن در یک جمله کوتاه به آنها چنین پاسخ می‌گوید: «جهنم برای آنان کافی است (و نیازی به مجازات دیگر نیست، همان جهنمی که به زودی) وارد آن می‌شوند و چه بد فرجامی است» (حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِیرُ).

البته این تعبیر نفی عذاب دنیوی را در باره آنها نمی‌کند.

نکات آیه

۱ - نجواهاى منافقان، از حرکت هاى آزاردهنده آنان علیه مسلمانان (ألم تر إلى الذین نهوا عن النجوى) مفسران برآنند که این بخش از آیات، مربوط به منافقان و یکى از حرکات موذیانه آنان علیه مسلمانان (نجوا و درگوشى سخن گفتن) است.

۲ - منافقان، از نجواهاى آزاردهنده شان نهى و از آنان خواسته شده بود تا از آن کار زشت دست بکشید. (ألم تر إلى الذین نهوا عن النجوى)

۳ - منافقان - با وجود این که از نجوا کردن نهى شده بودند - بر آن اصرار مىورزیدند. (ألم تر إلى الذین نهوا عن النجوى ثمّ یعودون لما نهوا عنه)

۴ - توصیه به گناه، تعدى به حقوق مسلمین و نافرمانى از پیامبراکرم(ص)، محتواى نجواهاى منافقان (و یتنجون بالإثم و العدون و معصیت الرسول)

۵ - منافقان، به هنگام وارد شدن بر پیامبراکرم(ص)، از روى اهانت به جاى تحیتى که خداوند به آن فرمان داده بود، تحیت دیگرى به آن حضرت مى گفتند. (و إذا جاءوک حیّوک بما لم یحیّک به اللّه)

۶ - تحیت بر پیامبراکرم(ص)، تعیین شده از جانب خداوند (و إذا جاءوک حیّوک بما لم یحیّک به اللّه)

۷ - مؤمنان، باید بر پیامبراکرم(ص) به همان تحیتى که خدا به آن حضرت گفته است، تحیت بگویند. (و إذا جاءوک حیّوک بما لم یحیّک به اللّه)

۸ - منافقان، منکر رسالت پیامبراکرم(ص) بودند. (و یقولون ... لولا یعذّبنا اللّه بما نقول) مفاد این گفته منافقان: (چرا خدا در برابر آنچه مى گوییم عذابمان نمى کند)، این است که اگر حضرت محمد(ص) پیامبر بود، باید ما عذاب مى شدیم. اکنون که از عذاب خبرى نیست، معلوم مى شود او پیامبر نیست.

۹ - منافقان، اعتقاد نداشتن به رسالت پیامبراکرم(ص) را در بین خودشان، علنى اعلام مى کردند. (و یقولون فى أنفسهم لولا یعذّبنا اللّه بما نقول) مفسران عبارت «یقولون فى أنفسهم» را دو صورت معنا کرده اند: الف) در دل خودشان مى گویند; ب) در میان خودشان (با خودشان) مى گویند. برداشت یاد شده برپایه احتمال دوم است.

۱۰ - منافقان، نازل نشدن عذاب الهى به خاطر اهانت هاى آنان به رسول اکرم(ص) را دلیل عدم رسالت آن حضرت مى پنداشتند. (و یقولون فى أنفسهم لولا یعذّبنا اللّه بما نقول)

۱۱ - خداوند، به علّت در پیش بودن عذاب اخروى، منافقان را به خاطر اهانت هایشان به پیامبراکرم(ص) عذاب نمى کرد. (و یقولون فى أنفسهم لولا یعذّبنا ... حسبهم جهنّم)

۱۲ - خداوند، چشیدن عذاب جهنم را براى منافقان کافى قرار داده است و با وجود آن، عذاب هاى دیگر در دنیا ضرورت ندارد. (حسبهم جهنّم یصلونها) «صلى» (مصدر «یصلونها») به معناى چشیدن است.

۱۳ - «جهنم»، نام محل عذاب در آخرت (حسبهم جهنّم یصلونها)

۱۴ - عذاب جهنم، فرجامى بس بد و ناگوار است. (فبئس المصیر) «مصیر»، به عاقبت و فرجام امر گفته مى شود.

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۵
  • جهنم: شومى جهنم ۱۴; نقش جهنم ۱۳
  • خدا: تحیت خدا ۶، ۷
  • عذاب: مکان عذاب اخروى ۱۳ عصیان عذاب از محمد(ص) ۴
  • فرجام: فرجام شوم ۱۴
  • مؤمنان: تحیت مؤمنان ۷; تکلیف مؤمنان ۷
  • محمد(ص): اهانت به محمد(ص) ۵; تحیت به محمد(ص) ۵، ۶، ۷; دلایل مکذبان محمد(ص)۱۰; عذاب اخروى مکذبان محمد(ص) ۱۱; کیفر اخروى اهانت به محمد(ص) ۱۱; کیفر اهانت به محمد(ص) ۱۰; مکذبان محمد(ص) ۸، ۹
  • مسلمانان: اذیت مسلمانان ۱; تجاوز به حقوق مسلمانان ۴
  • منافقان: اذیتهاى منافقان ۱، ۲; اهانتهاى منافقان ۵، ۱۰; تأخیر عذاب منافقان۱۰; تحیت منافقان صدراسلام ۵; تکذیبگرى منافقان ۸; روش برخورد منافقان صدراسلام ۹; عذاب اخروى منافقان۱۱، ۱۲; عمل ناپسند منافقان ۲; فلسفه تأخیر عذاب منافقان۱۱; لجاجت منافقان ۳; منافقان و محمد(ص) ۵; نجواى منافقان۱، ۳، ۴; نهى منافقان ۲، ۳
  • نجوا: نهى از نجوا ۲، ۳

منابع

  1. در تفسیر على بن ابراهیم راجع به این قسمت از آیه «وَ یتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوانِ» چنین آمده که اصحاب رسول خدا نزد او مى آمدند و چیزهائى از پیامبر درخواست نموده و سؤال مى کردند که شایسته آنان نبود سپس این آیه نازل گردید و نیز راجع به این قسمت از آیه «وَ إِذا جاؤُک حَیوْک بِما لَمْ یحَیک بِهِ اللَّهُ» گوید هنگامى که صحابه نزد پیامبر مى آمدند به روش جاهلیت با الفاظ (انعم صباحا یا انعم مساءً) تحیت و درود مى فرستادند سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن‌ها فرمود: خداوند براى کیفیت درود فرستادن دستور بهترى داده و آن عبارت است از گفتن سلام علیکم که تحیت و درود اهل بهشت است، صاحب مجمع البیان از ابن عباس نقل نماید که این آیه درباره یهود و منافقین نازل شده که با یکدیگر در مجامع مسلمین به نجوى (زیرگوشى حرف زدن) مى پرداختند و سپس به مؤمنین نظر مى افکندند و مؤمنین به خیال مى افتادند که چه قضایائى از براى آن‌ها اتفاق افتاده و یا چه موضوع مهمى از مصیبت و گرفتارى براى آن‌ها یا خویشاوندانشان رخ داده است و این نوع زیرگوشى حرف زدن به طور پنهانى باعث پریشانى خاطر آن‌ها مى گردید لذا مؤمنین شکایت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بردند و طى این آیه، نجوى منع گردید.
  2. ابن ابى حاتم در تفسیر خود از مقاتل بن حیان روایت کند که میان رسول خدا صلی الله علیه و آله و یهودیان صلح و آشتى برقرار شده بود. یهودیان وقتى مؤمنین را می‌دیدند به نجوى و زیرگوشى حرف زدن مى پرداختند و شخص مؤمن مى پنداشت که بر ضد خودش توطئه اى مى چینند و یا آن که می‌خواهند، او را بکشند لذا از طرف پیامبر از این گونه نجوى منع گردیدند و آن‌ها توجهى به منع پیامبر نمى نمودند و به کار خویش ادامه می‌دادند تا این که این آیه نازل شد و احمد در مسند خود و بزار و طبرانى از عبدالله بن عمر روایت کنند که یهودیان به رسول خدا صلی الله علیه و آله که می‌رسیدند. مى گفتند: سام علیکم (سام در لغت عبرى به معنى مرگ است) و سپس پیش خود مى گفتند: چرا خداوند به این گفتار و درود از روى مکر و حیله ما را عذاب نمى کند؟ سپس این آیه «وَ إِذا جاؤُک حَیوْک بِما لَمْ یحَیک بِهِ اللَّهُ» نازل شد.