النساء ٦١
کپی متن آیه |
---|
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً |
ترجمه
النساء ٦٠ | آیه ٦١ | النساء ٦٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَعَالَوْا»: بیائید. «صُدُوداً»: پشتکردن. بازداشتن.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا... (۲) ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَ عَنْ... (۰) وَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ... (۱)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً «61»
و چون به آنان گفته شود (كه براى داورى) به سوى آنچه خداوند نازل كرده و به سوى پيامبر بياييد، منافقان را مىبينى كه به شدّت از پذيرش دعوت تو روى مىگردانند.
جلد 2 - صفحه 95
پیام ها
1- گرچه منافقان، تسليم قانون خدا و فرمان پيامبر نيستند، ولى ما بايد آنان را دعوت كنيم. «قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا»
2- در پذيرش دعوت انبيا، رشد وبرترى است. ( «تَعالَوْا» دعوت به بالاآمدن است)
3- كتاب و سنّت هماهنگ هستند، وگرنه ارجاع مردم به دو چيز متضاد حكيمانه نيست. «إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ»
4- مراجعه به طاغوت و قضاوت خواهى از بيگانگان، خصلت و روحيّهى منافقان است كه با رهبر آسمانى مخالفت و از راه حقّ اعراض كنند. (كلمه «يَصُدُّونَ» نشانهى خصلت و استمرار است)
5- منافق، علاوه بر اعراض خود، مانع ديگران نيز مىشود. «يَصُدُّونَ»
6- آنچه پرده از كفر منافقان برمىدارد، مخالفتشان با رهبرى الهى است. «عَنْكَ»
7- منافقان، حساسيّتى نسبت به ايمان قلبى مردم به خداوند ندارند، ناراحتى عمدهى آنان اجتماع مردم برگرد رهبر آسمانى است. «يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً (61)
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ: و زمانى كه گويند منافقان را در وقت تحاكم، بيائيد به حكمى كه خداوند نازل فرموده در كتاب خود، وَ إِلَى الرَّسُولِ: و به حكمى كه پيغمبر او مىنمايد، رَأَيْتَ الْمُنافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً: مىبينى منافقان را در حالتى كه اعراض مىكنند از تو، اعراض كردنى از روى فرط عناد و عداوت؛ زيرا مىخواستند به ميل آنها حكم كنى و توبه حق حكم نمودى، از اين جهت اعراض كردند.
تبصره: چون آيات قرآنى عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب، پس آيه شريفه عموميت دارد نسبت به كسانى كه حاليه وقتى به آنها گفته شود:
بيائيد به حكم خدا و رسول رفتار كنيد، اعراض نموده و گويند: اقتضاى زمان چنين است كه ما به قانون مجعوله رفتار كنيم. يا للعجب از اين قوم كه خود را مسلمان دانند، مگر نعوذ باللّه، خدا و پيغمبر مخبر نبودند كه قرون اخيره چه احكامى محتاج اليه است، تا وضع آن نموده مردم را بلا تكليف نگذارند. البته قرآن حكمش باقى و عموم مكلفين مأمورند به عمل به آن تا روز قيامت، پس بنا بر اين است. حسانات عقليه و آراء جديده غير مشروعه هر دورهاى از زمان، چه محلى از اعراب دارد.
در كافى شيخ كلينى و اكمال الدين صدوق رحمه اللّه در ذيل خبرى،
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 487
حضرت رضا عليه السّلام به عبد العزيز فرمايد: اى عبد العزيز بن مسلم! جهالت كردند مردم و خدعه و حيله نمودند در آراء خود. بدرستى كه خداى عز و جل قبض روح پيغمبر خود ننمود تا كامل كرد دين او را و نازل فرمود به او قرآن را كه در آنست تفصيل هر چيزى؛ بيان فرموده در آن حلال و حرام و حدود احكام را و جميع آنچه را كه محتاجند مردم به آن كاملا. پس فرمود خداى عز و جل:
«فرو گذار نكرديم در قرآن چيزى را». «1» و نازل فرمود در حجة الوداع كه آخر عمر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود، اين آيه را كه: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ.
يعنى: امروز دين شما را براى شما كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام ساختم و راضى شدم كه اسلام دين شما باشد. «2» و امر امامت از تماميت دين است، و رحلت ننمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تا اينكه بيان فرمود براى امتش، معالم دينشان را و واضح ساخت براى آنها راهشان را و واگذاشت ايشان را بر طريق حق، و اقامه نمود بر آنها على عليه السّلام را علم و امام، و ترك نكرد بيان چيزى را كه امت محتاجند. پس هر كه گمان كند كه خداى تعالى كامل نفرموده دينش را، به تحقيق رد كرده كتاب اللّه را، و هر كه رد كند كتاب الهى را، كافر است. «3»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً (61)
ترجمه
و چون گفته شود مر ايشانرا بيائيد بسوى آنچه فرستاده است خدا و بسوى پيغمبر ميبينى منافقانرا كه باز ميدارند آنرا از تو بازداشتنى..
تفسير
قمى ره فرموده اين آيه در شأن اعداء آل محمد (ص) نازل شده است و صدّ بمعنى منع يا اعراض است كه منافقين از مراجعه مردم به پيغمبر (ص) و آل او مينمودند باتمام قواء و ميكوشيدند در محو آثار آنها.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا قِيلَ لَهُم تَعالَوا إِلي ما أَنزَلَ اللّهُ وَ إِلَي الرَّسُولِ رَأَيتَ المُنافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُوداً (61)
و زماني که بآنها گفته شود که برويد و بشتابيد بآنچه خدا نازل فرموده در قرآن مجيد و بسوي رسول مبين قرآن ميبيني که منافقين اعراض ميكنند از تو و ديگران را منع ميكنند منع شديدي.
ما جامعه شيعه ميگوييم باين عامه عمياء بيائيد در حقانيت علي عليه السّلام و ابا بكر رجوع كنيم بقرآن مجيد و باخبار متواتره صادره از پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بكلي اعراض ميكنند و عوام خود را هم منع شديد ميكنند مگر آيه ركوع و آيه مباهله و دو آيه يوم الغدير و بسياري از آيات ديگر و همچنين حديث منزلة و حديث ثقلين و حديث سفينة و حديث طير مشوي و حديث من كنت مولاه و احاديث ديگر
جلد 5 - صفحه 120
همه دلالت بر حقانيت علي عليه السّلام بلكه صراحت ندارد چرا رجوع نميكنيد و نميگذاريد عوام رجوع كنند نعوذ باللّه من النفاق و الضلالة و الكفر، چنانچه در تفسير علي إبن ابراهيم است فرمود
هم اعداء آل محمّد كلهم جرت فيهم هذه
الاية.
وَ إِذا قِيلَ لَهُم قائل خدا است چنانچه در آيه قبل فرمود فَإِن تَنازَعتُم فِي شَيءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللّهِ وَ الرَّسُولِ و مرجع ضمير لهم منافقين هستند بقرينه جمله بعد (تعالوا) از كلمه علو بمعني بالا رفتن است ميگويي تعالي و ترقي و معلوم است هيچ مرتبهاي بالاتر از إِلي ما أَنزَلَ اللّهُ وَ إِلَي الرَّسُولِ نيست، اما قرآن بواسطه إِنَّ هذَا القُرآنَ يَهدِي لِلَّتِي هِيَ أَقوَمُ بني اسرائيل آيه 9، و اما الرسول فلقوله صلّي اللّه عليه و آله و سلّم
ما من شيئي يقربكم الي الجنة و يبعدكم عن النار الا و قد امرتكم به و ما من شيئي يبعدكم عن الجنة و يقربكم الي النار الا و قد نهيتكم عنه.
رَأَيتَ المُنافِقِينَ چون دزد داخلي هستند دائما كار شكني ميكنند.
يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُوداً هم خود آنها از فيوضات ممنوع ميشوند و هم مانع از ايمان كفار ميشوند و هم مؤمنين را ميخواهند از دور پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم متفرق كنند چنانچه خدا از آنها خبر ميدهد هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لا تُنفِقُوا عَلي مَن عِندَ رَسُولِ اللّهِ صلي اللّه عليه و آله و سلّم حَتّي يَنفَضُّوا منافقين آيه 8.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- پذیرش قوانین الهى و حاکمیت پیامبر(ص)، اعتلابخش است. (و اذا قیل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول)
۱- مراد از «تعالوا ... » به قرینه آیه پیشین، مراجعه به آن حضرت براى قضاوت و داورى است. ۲ «اعتلابخش بودن» در برداشت فوق، از معناى «تعالوا» استفاده شده است.
۲- وجوب مراجعه به قرآن و رسول، براى حل و فصل اختلافات (و اذا قیل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول)
۳- نپذیرفتن پیامبر (ص) به عنوان حاکم و داور، نشانه نفاق است. (و اذا قیل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول رایت المنافقین یصدّون عنک صدوداً)
۴- قرآن و پیامبر (کتاب و سنت) هماهنگ و تفکیک ناپذیر (و اذا قیل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول) اگر قرآن و سنت ناهماهنگ و تفکیک پذیر بود، فرمان مراجعه به هر دو، در واقع امر به دو چیز متخالف بود که از حکمت خداوند به دور است.
۵- تفکیک میان قرآن و پیامبر (کتاب و سنت)، از شیوه هاى منافقان (و اذا قیل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول رایت المنافقین یصدّون عنک صدوداً) منافقان در برابر دعوت به قرآن و پیامبر (ص)، تنها اعراض از پیامبر (ص) را عنوان کردند (یصدّون عنک)، نه اعراض از قرآن را. زیرا در آیه نیامده است: یصدّون عمّا انزل الیک.
۶- توبیخ منافقان به جهت رویگردانى آنان از حاکمیت قضایى پیامبر (ص) (رایت المنافقین یصدّون عنک صدوداً) در برداشت فوق «یصدّون» فعل لازم گرفته شده است ; بر این مبنا «صدّ» به معنى اعراض خواهد بود.
۷- نفاق، ریشه نپذیرفتن حاکمیت قضایى پیامبر (ص) (تعالوا ... رایت المنافقین یصدّون عنک صدوداً) کلمه «المنافقین» در آیه، اشاره به ریشه اعمال اعراض کنندگان دارد. یعنى نفاق منافقان، عامل گریز آنان از حاکمیت پیامبر (ص) است.
۸- تلاش پیگیر منافقان در مقابله با پیامبر (ص) و بازداشتن مردم از مراجعه به او (رایت المنافقین یصدّون عنک صدوداً) فعل مضارع «یصدّون» دلالت بر استمرار دارد. قابل ذکر است که در برداشت فوق «یصدّون» فعل متعدّى و مفعول آن «النّاس» گرفته شده است ; در این صورت «یصدّون» به معنى «یمنعون» خواهد بود.
موضوعات مرتبط
- احکام:۲ قبول احکام ۲ ۱
- اختلاف: مرجع حلّ اختلاف ۲
- رشد: عوامل رشد ۱
- قرآن: و محمّد (ص) ۴، ۵ ; نقش قرآن ۲ ; هماهنگى قرآن و سنّت ۴، ۵
- محمّد (ص): اعراض از محمّد (ص) ۶ ; رد قضاوت محمّد (ص) ۳، ۷ ; قبول حاکمیت محمّد (ص) ۱ ; قضاوت محمّد (ص) ۶ ; نقش محمّد (ص) ۲
- منافقان: اخلالگرى منافقان ۸ ; توطئه منافقان ۸ ; روش برخورد منافقان ۵، ۸ ; سرزنش منافقان ۶ ; منافقان و محمّد (ص) ۶
- نفاق: آثار نفاق ۷ ; علایم نفاق ۳
- واجبات:۲
منابع