النساء ٦٢
کپی متن آیه |
---|
فَکَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَ جَاءُوکَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ إِحْسَاناً وَ تَوْفِيقاً |
ترجمه
النساء ٦١ | آیه ٦٢ | النساء ٦٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِنْ أَرَدْنَا»: اراده نکردهایم. نخواستهایم. (إِنْ) حرف نفی و به معنی (ما) است. «إِحْسَاناً»: خیرخواهی. نیکوکاری. «تَوْفِیقاً»: صلح و صفا راهانداختن. اتّحاد و اتّفاق بخشیدن.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَكَيْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جاؤُكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلَّا إِحْساناً وَ تَوْفِيقاً «62»
پس چگونه وقتى به خاطر كارهايى كه از قبل انجام دادند، مصيبتى و مشكلى به آنان مىرسد و (از براى رهايى از آن) سراغ تو مىآيند، به خدا سوگند ياد مىكنند كه هدف ما (از مراجعه به طاغوت) جز نيكى و توافق (ميان دو طرف نزاع) نبوده است.
نکته ها
توجيه منافقان براى داورى نزد طاغوت اين بود كه هدف، آشتى دادن بوده و اگر براى داورى نزد پيامبر مىرفتيم و او به نفع يك طرف حكم مىداد، قهراً ديگرى از رسول خدادلگير مىشد و سر و صدا به پا مىكرد كه با شأن پيامبر سازگار نبود، از اين رو براى حفظ
جلد 2 - صفحه 96
آبرو و موقعيّت و محبوبيّت پيامبر، نزاع را نزد وى نبرديم.
پیام ها
1- عامل خطر كارهاى خود انسان است. «مُصِيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ»
2- مسلمانان چند چهره و منافق، هنگام بروز مشكل و احساس خطر به سراغ رهبران الهى مىآيند. «جاؤُكَ»
3- مراجعه به طاغوت، نابسامانىها و مصائبى دارد، «أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ» كه ناگزير بايد به راه انبياء برگرديد. «جاؤُكَ»
4- منافقان، خلافهاى خود را توجيه مىكنند. «إِنْ أَرَدْنا إِلَّا إِحْساناً»
5- منافق سوگند به خدا را پوششى براى اهداف خود قرار مىدهد. «يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ»
6- گاهى واژههاى مقدّس به دروغ دستاويز افراد نامقدّس مىشود. «إِنْ أَرَدْنا إِلَّا إِحْساناً وَ تَوْفِيقاً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَكَيْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جاؤُكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ إِحْساناً وَ تَوْفِيقاً (62)
فَكَيْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ: پس چگونه باشد و چه
«1» سوره انعام، آيه 38.
«2» سوره مائده، آيه 3
«3» اصول كافى، جلد اوّل، كتاب الحجّة، صفحه 198، حديث اوّل- كمال الدّين، جزء دوّم، باب 58، صفحه 675، حديث 31.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 488
كنند زمانى كه برسد ايشان را عقوبت صلود و اعراض، به سبب آنچه پيش فرستاده دستهاى آنها، يعنى به آنچه مرتكب شدهاند كه تحاكم است به طاغوت. و گويند مصيبت قتل عمر بود منافق را. ثُمَّ جاؤُكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ:
پس بيايند نزد تو و زبان به اعتذار گشايند يا ديه قتل طلبند، در حالتى كه قسم مىخورند به خدا. مضمون قسم آنكه: إِنْ أَرَدْنا إِلَّا إِحْساناً وَ تَوْفِيقاً: نخواستيم ما به عدول از مجلس حكم شما، مگر نيكوئى بر وجه حسن كه به ما لاحق شود نه به اسائه، و مگر تأليف و موافقت كه بين الخصمين پديد آيد و يا به جهت احتشام تو و حفظ ادب از رفع صوت در محضر عالى تو مباحثه و مجادله نكرديم و مرافعه را به غير تو عرض كرديم، نه آنكه مراد ما مخالفت تو بوده باشد. و مىتواند بود كه مراد اصحاب مقتولند كه به طلب خونبها آمده باشند، و گفتهاند: ما اراده نكرديم به تحاكم عمر، مگر آنكه عمر احسان نمايد ميان او و خصم او.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَكَيْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جاؤُكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ إِحْساناً وَ تَوْفِيقاً (62)
ترجمه
پس چگونه است وقتى برسد آنها را مصيبتى بسبب آنچه پيش فرستاده است دستهاشان پس بيايند نزد تو قسم ياد كنند بخدا كه نخواستيم مگر نيكوئى و توافق را..
تفسير
حضرات منافقين وقتى مورد عقوبت الهى و سخط پيغمبر (ص) واقع ميشدند براى اعراض از آنحضرت و رجوع بطاغيان ناچار در محضر آنحضرت حاضر ميشدند و معذرت مىطلبيدند و قسم ياد مينمودند كه ما غرضى در اينعمل نداشتيم جز آنكه چون مشاغل حضرتت زياد بود نخواستيم مزاحم شويم غرض ما نيكوئى بود نسبت بتو و طرفين مرافعه كه توافق نظر بين آنها حاصل شود و رفع خصومت گردد بدون آنكه گرد ملال از اين قيل و قال بر خاطر مباركت بنشيند.
جلد 2 صفحه 76
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَكَيفَ إِذا أَصابَتهُم مُصِيبَةٌ بِما قَدَّمَت أَيدِيهِم ثُمَّ جاؤُكَ يَحلِفُونَ بِاللّهِ إِن أَرَدنا إِلاّ إِحساناً وَ تَوفِيقاً (62)
پس چگونه است حال كساني که بر خورد ميكنند ببليات و مصائب اعمال زشت خود که بدست خود انجام دادند سپس آمدند نزد تو و اظهار كردند که ما غرضي نداشتيم جز احسان و رفع تنازع.
جلد 5 - صفحه 121
اينکه آيه شريفه را دو نحوه ميتوان تفسير نمود چون مربوط بآيه قبل است يك نحوه بنا بر قول مفسرين که آيه قبل راجع بتنازع و ترافع نزد حكام جور بوده که پس از رجوع بحاكم جور و حكم آن بر خلاف حق و گرفتار شدن آنها ببلا و مصيبت آمدند خدمت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بعذر خواهي که ما غرضمان از رجوع بحاكم جور اينکه بوده که مزاحم حال شما نشويم و هتك حرمت شما نشود که در حضور شما تشاجر و تنازع كنيم و داد و فرياد بزنيم و جار و جنجال نمائيم و نيز غرض حكم حاكم جور نبوده بلكه ميخواستيم بيك نحوي اصلاح كنند و رفع تنازع نمايند که معناي توفيق است.
و اما نحوه ديگر اينست که بگوئيم آيه قبل که إِذا قِيلَ لَهُم الايه باشد راجع بمنافقين است که بعد از رحلت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم تخلف از بيعت علي عليه السّلام كردند و ابا بكر و عمر را گرفتند و پشت پا زدند بآيات قرآنيه و اخبار متواتره فرداي قيامت که گرفتار عذاب ميشوند يا در دنيا که گرفتار ظلمهاي خلفاء شدند قيامت حضور پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم که از آنها سؤال فرمايد که چرا از آيات قرآني و فرمايشات من تخلف كرديد اعتذار بجويند و قسم ياد كنند که ما غرضمان احسان بامت و اينكه شق عصاي مسلمين نشود و اختلاف ايجاد نگردد بود نه از راه دشمني با علي (ع) و مخالفت با شما.
و بر طبق اينکه معني هم اخباري داريم مثل خبر علي بن ابراهيم از إبن ابي عمير از منصور از صادقين عليهما السلام که فرمودند
(المصيبة هي الخسف و اللّه بالمنافقين عن الحوض
و نيز روايت از حضرت صادق عليه السّلام که فرمود در تفسير آيه (يعني فلان و فلان) و روايت عياشي از آن حضرت فرمود
(الخسف و اللّه عند الحوض بالفاسقين)
و خبر جابر از حضرت باقر عليه السّلام مثله، و خبر نجاشي از حضرت صادق فرمود (يعني فلان و فلان) و اللّه العالم.
122
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- ارجاع داورى به طاغوت، موجب ابتلاى مراجعه کنندگان به مصائب و مشکلات (یریدون ان یتحاکموا الى الطّاغوت ... فکیف اذا اصابتهم مصیبة بما قدّمت) با توجه به آیه پیش، از مصادیق مورد نظر براى «ما قدمت ایدیهم» مراجعه به طاغوت براى داورى است.
۲- برخى مصائب و مشکلات، پیامد نافرمانى از خدا و رسول است. (فکیف اذا اصابتهم مصیبة بما قدّمت ایدیهم) ظاهراً مراد از «مصیبت»، مشکلات دنیوى است، نه اخروى ; به دلیل «ثمّ جاؤک».
روایات و احادیث
۳- مراجعه به طاغوت، در پى دارنده عذاب در قیامت* (فکیف اذا اصابتهم مصیبة بما قدّمت ایدیهم) بنابر اینکه مراد از «مصیبة»، عذاب قیامت باشد ; به قرینه «بما قدّمت ایدیهم» که معمولاً در قرآن در مورد قیامت به کار برده شده است، بر این مبنا «ثمّ جاؤک» عطف به آیه قبل خواهد شد. برداشت فوق را فرمایش امام باقر و امام صادق (ع) تأیید مى کند که فرمودند: المصیبة هى الخسف و اللّه بالمنافقین عند الحوض.[۱]
۴- دوگانگى برخورد منافقان با پیامبر (ص) و رهبران الهى، به هنگام سختیها و آسایشها (فکیف اذا ... ثمّ جاؤک یحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً) منافقان تا قبل از گرفتارى، از پیامبر (ص) اعراض کرده و به طاغوتها مى گرایند، و آنگاه که به مشکلات برخورند، از پیامبر (ص) عذرخواهى مى کنند.
۵- منافقان به هنگام رسوایى و یا رنجهاى ناشى از عملکردشان، به پیامبر (ص) روى مى آوردند و عذرخواهى مى کنند. (فکیف ... ثمّ جاؤک یحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً) مراد از «مصیبة»، معنایى است که شامل رسوایى نیز مى شود ; به دلیل عذرخواهى منافقان که با جمله «ان اردنا» آن را اظهار مى داشتند.
۶- دروغ، سوگند به خدا، توجیه اعمال ناروا و عذرتراشى، از شگردهاى منافقان (یصدّون عنک صدودا ... ثمّ یحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً و توفیقاً) به دلیل «یصدّون عنک» معلوم مى شود که ادعاى اراده احسان دروغ بوده است. بنابراین ادعاى آنان تنها توجیه و عذرتراشى براى اعمال ناروایشان بوده است ; نه پى بردن به اشتباه و عذرخواهى واقعى.
۷- زیر پا گذاشتن مقررات شرعى و گرایش به طاغوت، از عوامل ابتلاى جوامع به مشکلات و گرفتاریها (و اذا قیل لهم ... فکیف اذا اصابتهم مصیبة بما قدّمت ایدیهم)
۸- سوء استفاده منافقان از مقدّسات (یحلفون باللّه)
۹- توجیه خلافکاریها بر مبناى دروغ، نمودى از انفاق (یریدون ان یتحاکموا ... ان اردنا الّا احساناً و توفیقاً)
۱۰- ادعاى نیکوکارى، مُدارا و صلح جویى، توجیه نارواى منافقان در مورد مراجعه به حکم طاغوتى (یریدون ان یتحاکموا الى الطّاغوت ... ان اردنا الّا احساناً و توفیقاً)
۱۱- ادعاى نیکوکارى و صلح جویى از شگردهاى منافقان (ان اردنا الّا احساناً و توفیقاً)
۱۲- تظاهر منافقان به اینکه مراجعه آنان به طاغوت براى قضاوت، از سر بى ایمانى به پیامبر (ص) نبوده است. (یریدون ان یتحاکموا الى الطّاغوت ... ان اردنا الّا احساناً و توفیقاً) مفهوم جمله «ان اردنا» این است که قصد ما اعراض از حکم پیامبر (ص) نبوده است، بلکه مى خواستیم بین طرفین دعوا صلح دهیم و به آنان نیکى کرده باشیم.
۱۳- احسان به پیامبر (ص)، توجیه نارواى منافقان براى عدم ارجاع داورى به وى (ان اردنا الّا احساناً و توفیقاً)
موضوعات مرتبط
- تخلف: توجیه تخلف ۹
- رشد: موانع رشد ۱
- سختى: عوامل سختى ۱، ۲، ۷
- طاغوت: آثار قبول طاغوت ۳ ; آثار قضاوت طاغوت ۱ ; آثار گرایش به طاغوت ۷ ; قبول قضاوت طاغوت ۱۲
- عذاب: موجبات عذاب ۳
- عصیان: آثار عصیان ۲
- محمّد (ص): احسان به محمّد (ص) ۱۳
- مصایب: عوامل مصایب ۲
- مقدّسات: سوء استفاده از مقدّسات ۸
- منافقان: ادّعاهاى منافقان ۱۰، ۱۱ ; برخورد منافقان ۴ ; توجیه منافقان ۶، ۱۰، ۱۳ ; دروغگویى منافقان ۶، ۹، ۱۰ ; رسوایى منافقان ۵ ; روش برخورد منافقان ۵، ۶، ۸، ۱۰، ۱۳ ; سوگند منافقان ۶ ; صفات منافقان ۴، ۶ ; صلحخطلبى منافقان ۱۰، ۱۱ ; عذرخواهى منافقان ۵، ۶ ; مکر منافقان ۶، ۱۱ ; منافقان در سختى ۴، ۵ ; منافقان و طاغوت ۱۲ ; منافقان و محمّد (ص) ۴، ۵، ۱۳ ; نفاق منافقان ۴، ۱۲
- نفاق: آثار نفاق ۹
منابع
- ↑ تفسیر قمى، ج ۱، ص ۱۴۲ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۰۹، ح ۳۶۷ ; تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۵۴، ح ۱۸۱.