روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۸۶۳
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۴، بَابُ النَّوَادِرِ وَ هُوَ آخِرُ أَبْوَابِ الْكِتَاب-وَ مِنْ أَلْفَاظِ رَسُولِ اللَّهِ ص الْمُوجَزَةِ الَّتِي لَمْ يُسْبَقْ إِلَيْهَا
و روي لي محمد بن ابراهيم بن اسحاق رضي الله عنه عن احمد بن محمد بن سعيد الهمداني قال حدثني الحسن بن القاسم قراه قال حدثنا علي بن ابراهيم بن المعلي قال حدثنا ابو عبد الله محمد بن خالد قال حدثنا عبد الله بن بكر المرادي عن موسي بن جعفر عن ابيه عن جده عن علي بن الحسين عن ابيه ع قال :
من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۸۶۲ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۸۶۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۶ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۳۱۹
و محمّد بن ابراهيم بن اسحاق- رضي اللَّه عنه- از احمد بن محمّد بن- سعيد همدانيّ براى من روايت كرد كه: حسن بن قاسم بر سبيل قراءت براى من حكايت كرد، كه: علىّ بن ابراهيم بن معلّى براى ما حديث كرد، كه: محمد بن خالد براى ما حديث كرد كه: عبد اللَّه بن بكر مرادى، از موسى بن جعفر، از پدرش، از جدّش، از علىّ بن الحسين از پدرش عليهم السّلام براى ما حديث كرد، أمير المؤمنين عليه السّلام روزى با ياران خود براى مهيّا ساختنشان بكار جنگ نشسته بود ناگهان پيرى كه آثار رنج سفر بر چهرهاش نمودار بود، بنزد آن امام آمد، و گفت: أمير المؤمنين كجاست؟ ياران گفتند: اينك او است، وى به آن حضرت سلام كرد، و آنگاه گفت: يا أمير المؤمنين، من از ناحيه شام بسوى تو آمدهام، و من پيرى بزرگسالم كه در فضيلت تو چيزها شنيدهام كه بشمار درنمىآورم، و خود چنين گمان ميبرم كه تو بزودى با مكر دشمنان شهيد خواهى شد، پس چيزى از آنچه خدا بتو آموخته است بمن بياموز، فرمود: آرى اى شيخ: كسى كه دو روز از ايّام زندگيش يكسان باشد مغبونست، و كسى كه هدف همّتش دنيا باشد، حسرتش بهنگام مفارقت آن شديد است، و كسى كه فردايش بدترين دو روز او باشد، محرومست، و كسى كه چون دنياى او سالم بماند بكاسته شدن از آخرتش بىاعتناء باشد هلاكشونده است، و كسى كه در باره بيرون آوردن نفس خود از كاستى تعهّد نكند هواى نفس بر او چيره مىشود، و كسى كه در حال كاهش بسر برد مردن براى او بهتر است.
اى شيخ براى مردم همان را بپسند كه براى خود مىپسندى، و با مردم چنان برخورد كن كه دوست دارى تا مردم همان گونه با تو برخورد كنند.
سپس رو به اصحاب خود كرد، و فرمود: أيا اى مردمان، آيا نمىبينيد كه اهل دنيا بر حالات متفاوتى روز را شب ميكنند، و شب را بصبح مىآورند: يكى از شدّت درد از اين پهلو به آن پهلو مىشود، و يكى عيادتكننده و ديگرى عيادت شده است، و يكى در حال جان دادنست، و ديگرى اميد بزنده ماندنش نمانده است، و آن يك در بستر مرگ غنوده است. يكى طالب دنيا است، در حالى كه مرگ او را همى طلبد، و ديگرى غافليست كه احكام قضاء و قدر از او غفلت نميكند، و بازماندگان اين كاروان بدنبال در گذشتگان آن روانند. پس زيد بن صوحان عبدى به آن حضرت معروض داشت كه: يا أمير المؤمنين كدام سلطه چيرهتر و نيرومندتر است؟ فرمود: هواى نفس، گفت: كدام ذلّت ذليلكنندهتر است؟ فرمود: حرص نسبت بدنيا، گفت: پس كدامين فقر سختتر است؟ فرمود: كفر بعد از ايمان، گفت: كدام دعوت گمراهكنندهتر است؟ فرمود: دعوتكننده بچيزى كه امكان تحقّق آن نيست، گفت: پس چه عملى افضل است؟ فرمود: تقوى، گفت: پس چه عملى موفّقتر است؟ فرمود: طلبيدن آن چيز كه نزد خداوند عزّ و جلّ است، گفت: پس كدام معاشر براى آدمى بدتر است؟ فرمود: آن معاشر كه معصيت خداوند عزّ و جلّ را براى تو بيارايد، گفت: پس كدام مخلوق بدبختتر است؟ فرمود: كسى كه دين خود را بدنياى ديگرى بفروشد، گفت: پس كدام مخلوق نيرومندتر است؟ فرمود: شخص بردبار، گفت: پس كدام مخلوق حريصتر است؟ فرمود: كسى كه مال را از راه غير حلال بدست آورد، و در غير حقّ آن صرف كند، گفت: پس كدام فرد از افراد مردم زيركتر است؟ فرمود: كسى كه هدايتش را از ضلالت باز شناسد، و بطرف هدايت متمايل شود، گفت: پس حليمترين مردم كيست؟ فرمود: كسى است كه خشم نميگيرد، گفت: پس ثابترأىترين مردم كيست؟ فرمود: كسى است كه مردم او را نسبت بخودش مغرور نسازند، و دنيا با نمايش زينتهايش او را نفريبد، گفت: پس احمق مردمان كيست؟ فرمود: كسى است كه دنيا او را بفريبد، در حالى كه دگرگون شدن احوال آن را همى نگرد، گفت: پس كدام كس حسرتش شديدتر است؟ فرمود: كسى است كه هم از دنيا محروم شده باشد، و هم از آخرت، و او مظهر
«خسران مبين»
است، گفت: پس كدام آفريدهاى نابينا است؟ فرمود: آن كسى كه براى غير خدا كار كند، و ثواب آن كار را از جانب خداوند عزّ و جلّ بطلبد، گفت: كدام قانع افضل است؟ فرمود: كسى است كه بداده خداوند عزّ و جلّ قانع باشد، گفت: پس كدام مصيبت سختتر است؟ فرمود:
مصيبت در دين، گفت: پس كدام عمل نزد خداوند عزّ و جلّ خوشايندتر است؟