مريم ٥٤

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۲۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و در این کتاب (آسمانی) از اسماعیل (نیز) یاد کن، که او در وعده‌هایش صادق، و رسول و پیامبری (بزرگ) بود!

|و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن، همانا او خوش وعده و رسول [و] پيامبرى بود
و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن، زيرا كه او درست‌وعده و فرستاده‌اى پيامبر بود.
و یاد کن در کتاب خود شرح حال اسماعیل را که بسیار در وعده صادق و رسول و پیغمبری بزرگوار بود.
و در این کتاب، [سرگذشتِ] اسماعیل را یاد کن، که او وفا کننده به عهد و فرستاده ای پیامبر بود.
و در اين كتاب اسماعيل را ياد كن. او درست‌قول و فرستاده‌اى پيامبر بود،
و در کتاب آسمانی از اسماعیل یاد کن که درست وعده و فرستاده‌ای پیامبر بود
و در اين كتاب، اسماعيل را ياد كن او راست‌وعده و فرستاده‌اى پيامبر بود
در کتاب (آسمانی قرآن) از اسماعیل بگو. آن کسی که در وعده‌هایش راست بود، و پیغمبر والا مقامی بود.
و در کتاب، اسماعیل را یاد کن، همانا او راست‌وعده و فرستاده‌ای برجسته بود
و یاد کن در کتاب اسماعیل را که او بوده است راست‌وعده و بوده است فرستاده پیمبری‌


مريم ٥٣ آیه ٥٤ مريم ٥٥
سوره : سوره مريم
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«کَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً»: (نگا: مریم / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا «54»

و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن كه او همواره در وعده‌هايش صادق و فرستاده‌اى پيامبر بود.


«1». حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «اذا اشتغل اهل الجنة بالجنة اشتغل اهل‌اللّه باللّه» آنگاه كه اهل بهشت از نعمت‌هاى بهشت بهره مى‌برند، اهل اللّه به خدا مشغولند (و با او راز ونياز مى‌كنند).

«2». طه، 29- 31.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 283

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا (54)

(قصه ششم: حضرت اسمعيل عليه السلام) بعد از ذكر قصه موسى عليه السلام، بيان حاصل حضرت اسماعيل را فرمايد:

وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ‌: و ياد كن در كتاب قرآن قصه اسمعيل (على نبينا و آله و عليه السلام) را. إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ: بدرستى كه او بود راست وعده كه هرگاه وعده مى‌كرد وفا مى‌نمود و تخلف از آن را روا نمى‌داشت. وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا: و بود فرستاده‌ى خدا به خلق، خبر دهنده از حق.

تبصره: ذكر او به عنوان صدق، اولا به جهت اشتهار او است به اين صفت؛ چنانچه صدوق به سندهاى خود از سليمان الجعفرى كه حضرت رضا عليه السلام فرمود: مى‌دانى چرا اسمعيل صادق الوعد ناميده شد؟ عرض كردم: نه، فرمود:

مردى او را وعده نمود به مكانى، پس نشست در آنجا منتظر او مدت يك سال‌ «2».

آيه شريفه و حديث شريف اهميت وفاى به وعد را به ملازمه اثبات نمايد. و اين اسمعيل (على نبينا و اله و عليه السلام) غير از اسمعيل پسر ابراهيم است.


«1» سوره طه آيه 29.

«2» نور الثقلين ج 3 ص 342 روايت 100.

جلد 8 - صفحه 197

تفسير برهان- از يزيد بن معاوية العجلى كه خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كردم: خبر فرما از اسمعيل صادق الوعد كه خداوند در قرآن ذكر فرموده، آيا اسمعيل پسر ابراهيم عليه السلام است، زيرا گمان مى‌كنند او مى‌باشد؟ فرمود: اسمعيل قبل از ابراهيم مرد، و ابراهيم حجت خدا، قائم صاحب شريعت بود. در اين صورت اسمعيل به كه مبعوث بود؟ عرض كردم:

پس اسمعيل كيست؟ فرمود: پسر حزقيل پيغمبر، خداوند اسمعيل را مبعوث فرمود به قومش، پس تكذيب او را نموده كشتند او را و پوست صورتش را كندند، خداوند تعالى غضب فرمود، سطاطائيل ملك عذاب را فرستاد و به او گفت: اى اسمعيل، من ملك عذاب هستم و حق تعالى فرستاده تا قوم تو را معذب سازم به انواع عذاب اگر مى‌خواهى. فرمود: مرا حاجتى به تو نيست. خداوند وحى فرمود:

چه حاجت دارى؟ عرض كرد: خدايا اخذ عهد فرمودى به الوهيت ذات خود و به نبوت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و به ولايت وصى او، و خبر دادى به آنچه كه بجا آورند خلق به حضرت حسين بن على عليه السلام بعد از پيغمبر، و وعده فرمودى حضرت حسين عليه السلام را برگردانى به دنيا تا خود او انتقام كشد. خدايا حاجت من آنكه مرا برگردانى به دنيا براى انتقام. پس خداى تعالى وعده فرمود اسمعيل را و با حضرت حسين عليه السلام برمى‌گردد. از اين حديث شريف اثبات رجعت محقق گردد «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا (54) وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا (55)

ترجمه‌

و ياد كن در قرآن اسمعيل را همانا او بود راست وعده و بود پيغمبر رفيع منزلت‌

و بود كه امر ميكرد كسان خود را بنماز و زكوة و بود نزد پروردگارش پسنديده.

تفسير

- در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خوانده شد صادق الوعد براى آنكه وعده داد بمردى كه در مكانى منتظر او باشد يك سال در آنمكان منتظر او بود تا آنمرد آمد و آنحضرت فرمود اگر نيامده بودى هميشه منتظر تو بودم و در عيون از امام رضا عليه السّلام قريب به اين معنى را نقل نموده و ظاهرا اين اسمعيل همان حضرت اسمعيل معروف بذبيح اللّه است كه پسر حضرت ابراهيم خليل اللّه و جدّ امجد حضرت ختمى مرتبت است چون اگر مراد اسمعيل ديگر باشد بايد قرينه‌اى در كلام ذكر شود


جلد 3 صفحه 480

و اگر نباشد معروفيّت كافى است و مفسّرين هم تصريح نموده‌اند كه مراد او است ولى در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از اسمعيل در اين آيه اسمعيل پسر حضرت ابراهيم نيست بلكه مراد پيغمبر ديگرى است كه خداوند او را مبعوث فرمود بر قومش و آنها او را گرفتند و پوست سر و صورتش را كندند پس خداوند فرشته‌اى را مبعوث فرمود بخدمتش و استفسار از او تا هر چه اراده فرمايد انجام دهد و او طالب تأسى بأنبياء شد و در روايتى طالب تأسى بسيد الشّهداء شد و قمّى ره نقل فرموده كه او اسمعيل بن حزقيل بود و براى وفاى بوعده‌اى كه داده بود يك سال منتظر شد و فرق ميان رسول و نبى اگر چه در آيات سابقه بيان شد ولى در مورديكه اين دو وصف با يكديگر جمع شوند اگر نبى مأخوذ از نبوّ كه بمعناى رفعت است باشد اولى است از آنكه مأخوذ از نبأ كه بمعناى خبر است باشد چون حمل كلام بر تأسيس اولى از تأكيد است اگر چه مختصر فرقى با يكديگر هم داشته باشند در هر حال سيره مرضيّه او امر بمعروف بود چون اهل بيت و اقوام و اتباع خود را وادار بنماز شب و صدقه روز يا مطلق نماز و زكوة مينمود و چون خودش معصوم از گناه و اعمالش تمام عبادت و اطاعت خدا بود نزد خداوند مرضى و مقرّب و پسنديده گرديد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ اذكُر فِي‌ الكِتاب‌ِ إِسماعِيل‌َ إِنَّه‌ُ كان‌َ صادِق‌َ الوَعدِ وَ كان‌َ رَسُولاً نَبِيًّا (54)

و ياد كن‌ ‌در‌ قرآن‌ مجيد اسماعيل‌ ‌را‌ محققا ‌او‌ ‌بود‌ صادق‌ الوعد، بوعده‌هاي‌ ‌خود‌ وفا ميكرد، و ‌بود‌ فرستاده‌ ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌بر‌ قوم‌ ‌خود‌، اختلاف‌ شد ‌بين‌ مفسرين‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ اسمعيل‌ ‌که‌ بوده‌ اكثر مفسرين‌ گفتند اسماعيل‌ فرزند ابراهيم‌ بوده‌ ‌که‌ ملقب‌ بذبيح‌ اللّه‌ شد، چون‌ حضرت‌ ابراهيم‌ اسماعيل‌ ‌را‌ ‌از‌ هاجر آورد ‌بر‌ حسب‌ تقاضاي‌ ساره‌ و امر مبارك‌ الهي‌ ‌او‌ ‌را‌ آورد مكّه‌ معظمه‌ نزد بيت‌ اللّه‌ الحرام‌، چنانچه‌ عرض‌ ميكند.

رَبَّنا إِنِّي‌ أَسكَنت‌ُ مِن‌ ذُرِّيَّتِي‌ بِوادٍ غَيرِ ذِي‌ زَرع‌ٍ عِندَ بَيتِك‌َ المُحَرَّم‌ِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجعَل‌ أَفئِدَةً مِن‌َ النّاس‌ِ تَهوِي‌ إِلَيهِم‌ وَ ارزُقهُم‌ مِن‌َ الثَّمَرات‌ِ لَعَلَّهُم‌ يَشكُرُون‌َ.

ابراهيم‌ آيه 40 و اخبارهم‌ ‌بر‌ طبق‌ ‌اينکه‌ داريم‌ ‌از‌ خاصه‌ و عامه‌، و بعضي‌ گفتند اسمعيل‌ ‌إبن‌ حزقيل‌ ‌بود‌ ‌که‌ خداوند ‌او‌ ‌را‌ مبعوث‌ كرد ‌بر‌ قومش‌ پوست‌ صورت‌ ‌او‌ ‌را‌ كندند و سر ‌او‌ ‌را‌ مجروح‌ كردند خداوند فرستاد نزد ‌او‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ چه‌ نحوه‌ عذاب‌ كنم‌، درخواست‌ عذاب‌ نكرد، بلكه‌ تقاضاي‌ عفو نمود، و لكن‌ بعيد نيست‌ همان‌ فرزند ابراهيم‌ ‌باشد‌ ‌که‌ بفرمايد:

جلد 12 - صفحه 456

وَ اذكُر فِي‌ الكِتاب‌ِ إِسماعِيل‌َ ‌براي‌ تنبيه‌ قوم‌ ‌که‌ إِنَّه‌ُ كان‌َ صادِق‌َ الوَعدِ ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ واجبات‌ شرعي‌ وفاء بوعد ‌است‌ و خلف‌ وعد يكي‌ ‌از‌ گناهان‌ بزرگ‌ ‌است‌، چنانچه‌ ميفرمايد:

وَ لَو تَواعَدتُم‌ لَاختَلَفتُم‌ فِي‌ المِيعادِ انفال‌ آيه 43 بلي‌ وعده‌هايي‌ ‌که‌ ‌از‌ معاصي‌ و اعمال‌ قبيحه‌ ‌است‌ واجب‌ ‌است‌ تخلف‌ كردن‌ و حرام‌ ‌است‌ وفاء بآن‌، و خداوند ‌هم‌ خلف‌ وعد نمي‌كند.

إِن‌َّ اللّه‌َ لا يُخلِف‌ُ المِيعادَ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 9 ‌اگر‌ وعده احساني‌ كردي‌ بايد وفا كني‌، ولي‌ خلف‌ وعيد مانعي‌ ندارد ‌که‌ وعده‌ عقوبت‌ ‌باشد‌، بلكه‌ حسن‌ دارد.

وَ كان‌َ رَسُولًا ‌الي‌ قومه‌ نبيا ‌من‌ اللّه‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 54)- اسماعیل پیامبر صادق الوعد: در اینجا سخن از «اسماعیل» بزرگترین فرزند ابراهیم، به میان می‌آورد، و یاد ابراهیم را با یاد فرزندش اسماعیل، و برنامه‌هایش را با برنامه‌های او تکمیل می‌کند، و پنج صفت از صفات بر جسته او را که می‌تواند برای همگان الگو باشد بیان می‌کند.

روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، می‌گوید: «و در این کتاب (آسمانی) از اسماعیل (نیز) یاد کن» (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ).

«که او در وعده‌هایش صادق بود» (إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ).

«و پیامبر عالی مقامی بود» (وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا).

نکات آیه

۱- پیامبراکرم(ص) مأمور یادکرد سرگذشت اسماعیل صادق الوعد در قرآن (واذکر فى الکتب إسمعیل) درباره این که اسماعیل مذکور در این آیه، آیا فرزند ابراهیم(ع) است یا شخصى دیگر، بین مفسران دو نظر وجود دارد که هر کدام به ادله اى تمسک جسته اند. این نام در قرآن به صورت مطلق بر فرزند ابراهیم(ع) اطلاق شده و در این جا نیز قرینه جدى بر این که اسماعیل «صادق الوعد» شخص دیگرى است وجود ندارد.

۲- تاریخ زندگى اسماعیل صادق الوعد، و خصوصیات او، درس آموز و سازنده است. (واذکر فى الکتب إسمعیل)

۳- اسماعیل صادق الوعد، داراى مقام رسالت و نبوت بود. (و کان رسولاً نبیًّا)

۴- صداقت در وعده، از صفات برجسته اسماعیل(ع) بود. (واذکر فى الکتب إسمعیل إنّه کان صادق الوعد)

۵- صداقت در وعده، رسالت و نبوت اسماعیل(ع)، علت گرامى داشت یاد و نام او در قرآن (واذکر فى الکتب إسمعیل إنّه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیًّا)

۶- صداقت در وعده، خصلتى نیکو و بسیار ارزشمند است. (واذکر فى الکتب ... إنّه کان صادق الوعد) ستودن اسماعیل به «صادق الوعد» بودن علاوه بر تمجید از موصوف، تمجید از وصف نیز به شمار مى آید.

۷- یادکرد و تجلیل از پیامبران و اسوه هاى صداقت، از روش هاى هدایتى قرآن (واذکر ... واذکر ... واذکر)

۸- بزرگداشت شخصیت هاى الهى و معنوى و تجلیل و تکریم آنان، لازم است. (واذکر فى الکتب إسمعیل إنّه کان صادق الوعد)

۹- ارزش هاى معنوى، معیارى در بزرگداشت و تجلیل از افراد در قرآن است. (واذکر ... إنّه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیًّا)

۱۰- حضرت اسماعیل(ع)، داراى منزلتى ویژه نسبت به حضرت اسحاق(ع) (واذکر فى الکتب إسمعیل) چنانچه مراد از «اسمعیل(ع)» در آیه، همان فرزند ابراهیم(ع) باشد، براى تأخیر نام او از نام اسحاق و یعقوب در آیات قبل، وجوهى به نظر مى رسد; از جمله این که، چون مادر اسماعیل در اعتزال و هجرت ابراهیم(ع) همراه او نبود، در آن آیات، تنها به نام فرزندان ساره (هم سفر ابراهیم) اکتفا شد; دیگر این که آن آیه در مقام بیان انیس هاى ابراهیم(ع) در غربت پس از هجرت است، ولى اسمعیل در خردسالى از او جدا شده بود. سوّمین وجه که برداشت یادشده بر آن مبتنى است این است که شرافت برتر اسماعیل(ع)، موجب یاد مستقل از او بوده است.

روایات و احادیث

۱۱- «برید العجلى قال: قلت لأبى عبداللّه(ع) یا ابن رسول اللّه أخبرنى عن إسماعیل الذى ذکره اللّه فى کتابه حیث یقول: «و اذکر فى الکتاب إسماعیل إنّه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیّاً» أکان إسماعیل بن إبراهیم ... قال: ... ذاک إسماعیل بن حزقیل ; برید عجلى مى گوید: به امام صادق(ع) گفتم: اى فرزند رسول خدا(ص)! به من خبر دهید از اسماعیلى که خداوند در کتابش از او یاد کرده کیست؟ آن جا که مى فرماید: «واذکر فى الکتاب إسماعیل ...» آیا مراد اسماعیل فرزند ابراهیم است؟ ... فرمود: ... این شخص، اسماعیل بن حزقیل است».[۱]

۱۲- «عن أبى عبد اللّه(ع) قال: إنّما سمّى إسماعیل صادق الوعد لأنّه وعد رجلاً فى مکان فانتظره فى ذلک المکان سنة فسمّاه اللّه - عزّوجلّ- صادق الوعد ; از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: اسماعیل بدان سبب صادق الوعد نامیده شد که به مردى وعده داده بود در محلى (منتظر او بماند); به دنبال آن وعده، مدت یک سال انتظار حضور او را در آن محل داشت، پس خدا او را صادق الوعد نامید».[۲]

۱۳- «عن زرارة قال: سألت أباجعفر(ع) عن قول اللّه - عزّوجلّ-: «و کان رسولاً نبیّاً» ما الرسول و ما النبىّ؟ قال: النبىّ الذى یرى فى منامه و یسمع الصوت و لایعاین الملک و الرسول الذى یسمع الصوت و یرى فى المنام و یعاین الملک ; از زراره روایت شده که گفت: از امام باقر(ع) در باره سخن خداى - عزّوجلّ- «و کان رسولاً نبیّاً» سؤال کردم رسول کیست؟ و نبىّ کیست؟ حضرت فرمود: نبىّ کسى است که در خوابش مى بیند و صدا را مى شنود، ولى فرشته را مشاهده نمى کند. و رسول کسى است که صدا را مى شنود و در خواب مى بیند و فرشته را مشاهده مى کند».[۳]

موضوعات مرتبط

  • ارزشها: نقش ارزشهاى معنوى ۹
  • اسحاق(ع): فضایل اسحاق(ع) ۱۰
  • اسماعیل صادق الوعد(ع) ۱۱: عبرت از قصه اسماعیل صادق الوعد(ع) ۱۱۲; فلسفه نامگذارى اسماعیل صادق الوعد(ع) ۱۱ ۱۲; مقامات اسماعیل صادق الوعد(ع) ۱۱ ۳; نبوت اسماعیل صادق الوعد(ع) ۱۱ ۳
  • اسماعیل(ع): صداقت اسماعیل(ع) ۴، ۵; فضایل اسماعیل(ع) ۴، ۵، ۱۰; فلسفه تعظیم اسماعیل(ع) ۵; نبوت اسماعیل(ع) ۵; وفاى به عهد اسماعیل(ع) ۵
  • انبیا: تعظیم انبیا ۷
  • اولیاءالله: تعظیم اولیاءالله ۸
  • تعظیم: ملاک تعظیم ۹
  • ذکر: ذکر الگوهاى تربیتى ۷; ذکر انبیا ۷; ذکر قصه اسماعیل صادق الوعد(ع) ۱
  • رسول: مراد از رسول ۱۳
  • صفات: صفات پسندیده ۶
  • عبرت: عوامل عبرت ۲
  • عهد: ارزش وفاى به عهد ۶
  • محمد(ص): مسؤولیت محمد(ص) ۱
  • نبى: مراد از نبى ۱۳
  • هدایت: روش هدایت ۷

منابع

  1. بحارالأنوار، ج ۱۳، ص ۳۹۰، ح ۶; تفسیر برهان، ج ۳، ص ۱۶، ح ۶.
  2. کافى، ج ۲، ص ۱۰۵، ح ۷; نورالثقلین، ج ۳، ص ۳۴۲- ، ح ۹۹.
  3. کافى، ج ۱، ص ۱۷۶، ح ۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۳۳۹- ، ح ۹۰.