الصافات ١٠٢
کپی متن آیه |
---|
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ |
ترجمه
الصافات ١٠١ | آیه ١٠٢ | الصافات ١٠٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَری فِی الْمَنَامِ»: در خواب میبینم. مراد این است که در خواب به من فرمان داده شده است. چرا که خواب انبیاء وحی بشمار است (نگا: صفوه التفاسیر).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ اذْکُرْ فِي الْکِتَابِ... (۰)
وَ اذْکُرْ فِي الْکِتَابِ... (۰) وَ کَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ... (۱) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا... (۱) لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ... (۱)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ «102»
پس چون نوجوان در كار و كوشش به پاى او رسيد، پدر گفت: اى فرزندم! همانا در خواب (چنين) مىبينم كه تو را ذبح مىكنم پس بنگر كه چه مىبينى و نظرت چيست؟ فرزند گفت: اى پدر! آن چه را مأمور شدهاى انجام ده كه به زودى اگر خدا بخواهد مرا از صبر كنندگان خواهى يافت.
نکته ها
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: مراد حضرت ابراهيم از رفتن به سوى خدا، توجّه به خداوند از طريق عبادت و تلاش است. «1» آرى، ارزش هر حركت به مقصدى است كه به سوى آن انجام مىشود. «ذاهِبٌ إِلى رَبِّي»
در سورهى شعراء آيه 83، حضرت ابراهيم از خداوند مىخواهد كه خودش به صالحان ملحق شود و در اين آيه فرزند صالح مىخواهد.
در ميان تمام انبيا، تنها ابراهيم و اسماعيل به حلم توصيف شدهاند. «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ» «2»، «بِغُلامٍ حَلِيمٍ»
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». توبه، 114.
جلد 8 - صفحه 48
در قرآن خوابهاى متعدّدى نقل شده كه تعبير شدن آنها در بيدارى، نشانهى استقلال روح و رابطهى آن با امور غيبى است، از جمله:
الف) خواب حضرت يوسف كه يازده ستاره با ماه و خورشيد بر او سجده مىكنند.
ب) خواب حاكم مصر كه هفت گاو لاغر، هفت گاو فربه را مىخورند.
ج) خواب زندانيان مصر كه يوسف آن را برايشان تعبير كرد.
د) خواب پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله كه مسلمانان وارد مسجد الحرام مىشوند.
ه) خواب حضرت ابراهيم كه فرزندش را ذبح مىكند.
پیام ها
1- مردان الهى به بن بست نمىرسند و با توكّل و توجّه به خداوند راه را پيدا مىكنند. «ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ»
2- ربوبيّت خداوند سبب راه گشايى اوست. «رَبِّي سَيَهْدِينِ»
3- در راه خدا گام برداريم و به الطاف او مطمئن باشيم. «سَيَهْدِينِ» (از تو حركت از خدا بركت)
4- اولاد صالح، هبهى الهى و يكى از دعاهاى انبياست. «هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ»
5- آن چه بايد در فرزند محور باشد، صالح بودن است نه امور ديكر. «هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ»
6- فرزند صالح، بهترين ياور در مسير حركت خانواده به سوى خداست. ذاهِبٌ إِلى رَبِّي ... رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ
7- از نشانههاى فرزند خوب، كمك به پدر در كار و تلاش است. «مَعَهُ السَّعْيَ»
8- حساب خواب انبيا از خوابهاى ديگران جداست، به خصوص آن جا كه رؤيا تكرار شود. «أَرى فِي الْمَنامِ» (رؤياى انبيا، سيمايى از وحى است. در روايت نيز آمده است: «رؤيا الانبياء وحى» «1»)
«1» تفسير برهان
جلد 8 - صفحه 49
9- در خانواده گفتگوى پدر با فرزندان، عاطفى و محترمانه باشد. «يا بُنَيَ، يا أَبَتِ»
10- در راه خدا، بايد از همهى دلبستگىها حتى دلبستگى به فرزند دست كشيد.
(فرزندى كه حدود يك قرن در انتظارش بوده و با دعا و تضّرع او را از خداوند گرفته است، اكنون كه رشد كرده و بازويى براى پدر پيرش شده است بايد با دست خودش او را ذبح كند) أَنِّي أَذْبَحُكَ ...
11- براى رشد و شخصيّت دادن به فرزندان خود با آنان مشورت كنيد و از آنان نظر بخواهيد. «فَانْظُرْ ما ذا تَرى»
12- نظرخواهى از مردم، براى دريافت ميزان آمادگى آنان، حتّى در كارهاى روشن و مسلّم مفيد است. (ابراهيم در مأموريّت خود شك نداشت امّا باز هم مسئله را با اسماعيل طرح كرد) «فَانْظُرْ ما ذا تَرى»
13- مؤمن، تسليم خداست و در برابر دستورات او بهانه نمىگيرد. «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» در حالى كه اسماعيل مىتوانست به پدر بگويد:
الف) اين خواب است نه بيدارى.
ب) كشتن فرزند حرام است.
ج) امر، دلالت بر فوريّت نمىكند، صبر كن.
د) امر ارشادى است نه مولوى، توصيه است نه واجب.
14- كوچكترها، بزرگترها را به انجام كارهاى الهى تشويق و دلگرم نمايند. «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ»
15- براى انجام كارها، انگيزهها را بالا ببريم. (اسماعيل نمىگويد: «اذبحنى، اقتلنى» تا براى پدر سخت باشد، بلكه مىگويد: «افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» فرمان الهى است كه به تو ابلاغ شده انجام بده.)
16- عمل به وظيفه، صبر و پايدارى مىخواهد و صبر را بايد از خداوند خواست.
«سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»
جلد 8 - صفحه 50
17- صبر و شكيبايى از ويژگىهاى صالحان است. «الصَّالِحِينَ- مِنَ الصَّابِرِينَ»
18- صبر اسماعيل همان وعده خداوند به حلم اوست. بِغُلامٍ حَلِيمٍ ... مِنَ الصَّابِرِينَ
19- كمالات خود را از خدا بدانيم نه از خود. «إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»
20- در كارها «ان شاءاللّه» بگوييم. «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ (102)
«1» رسن: ريسمان، بند، طناب. فرهنگ معين ج 2 ص 1654.
جلد 11 - صفحه 141
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ: پس چون رسيد اسمعيل با پدر خود به موضع سعى كه ميان صفا و مروه باشد، قالَ يا بُنَيَ: گفت ابراهيم از روى شفقت و مرحمت اى پسرك من، إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ: بدرستى كه مىبينم پيوسته در خواب، أَنِّي أَذْبَحُكَ: بدرستى كه من تو را ذبح كنم و قربانى نمايم، فَانْظُرْ ما ذا تَرى:
پس تأمل كن در اين كار چه چيزى مىبينى. اين كلام بر وجه مشاورت نيست، زيرا در امور واجبه متحتمه غير معقول است، بلكه به جهت آن بود تا معلوم نمايد كه اسمعيل در اين بليه عظيمه صبر و ثبات قدم خواهد داشت يا جزع و فزع و بىطاقتى نمايد.
حضرت اسمعيل عليه السلام چون اين كلام از پدر بزرگوارش شنيد از روى خوشى و طاعت، قالَ يا أَبَتِ: گفت اى پدر، افْعَلْ ما تُؤْمَرُ: بجا آور آنچه امر شدهاى به آن و بكن آنچه در خواب فرموده. سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ: زود باشد كه بيابى مرا در اين امر اگر خواهد خدا، مِنَ الصَّابِرِينَ: از صبر كنندگان بر ذبح، يعنى اگر مشيت ربانى و توفيق سبحانى شامل حال من شود، من تحمل اين بليه عظيمه نمايم و اصلا اضطراب نكنم، چه مثل مرا بدل هست و خليل را بدل نيست، فرزند را عوض و حضرت عزت را عوض نباشد.
شرح واقعه:
علامه مجلسى (رحمه اللّه) در ذيل روايتى نقل فرمايد: چون حضرت ابراهيم عليه السلام به مشعر الحرام رسيد، شب در آنجا خوابيد شاد و خوشحال، پس در خواب ديد پسر خود را قربان نمايد و او را برد تا موضع جمره وسطى، پس گفت اى فرزند عزيز: بدرستى كه در خواب ديدم تو را ذبح نمايم، پس تفكر نما چه مصلحت مىبينى. فرزند سعادتمند گفت: اى پدر بجا آور آنچه مأمورى. چون هر دو امر خدا را تسليم كردند، ناگاه شيطان به صورت پيرمردى آمد گفت: اى ابراهيم چه مىخواهى از اين پسر؟
جلد 11 - صفحه 142
گفت: مىخواهم او را ذبح كنم.
گفت: سبحان اللّه مىكشى پسرى را كه يك چشم زدن معصيت خدا نكرده.
حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود: خدا به اين امر فرموده.
گفت: پروردگار تو نهى مىكند تو را از اين كار، آنكه تو را امر به اينكار نمايد شيطان است.
حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود: واى بر تو، آن كسى كه مرا به اين مرتبه رسانيده او امر فرموده و در اين شكى ندارم.
گفت: نه و اللّه تو را امر به اينكار نمىكند مگر شيطان.
حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود: و اللّه ديگر با تو سخن نگويم، عزم كرد كه فرزند را ذبح كند.
شيطان گفت: اى ابراهيم تو پيشواى خلقى و مردم پيروى تو مىكنند و اگر تو اين كار كنى بعد از اين مردم فرزندان خود را بكشند.
حضرت جواب او نگفت، روى به پسر و با او مشورت در ذبح، چون هر دو منقاد امر الهى شدند، پسر گفت: اى پدر روى مرا بپوشان و دست و پاى مرا محكم ببند. حضرت فرمود اى پسر با كشتن دست پايت را ببندم، اين هر دو را و اللّه نكنم. پس جل دراز گوش را پهن و فرزند را بر روى او خوابانيد و كارد بر حلق او گذاشت و سر خود را بسوى آسمان بلند و كارد را به قوت تمام كشيد.
جبرئيل پيش از كشيدن كارد را برگردانيد و پشت كارد به جانب حلق كرد، حضرت چون نظر كرد كارد را برگشته ديد ثانيا دمش را به حلق گذاشت و كشيد، باز جبرئيل كارد را گردانيد تا چند مرتبه چنين شد، پس جبرئيل گوسفند را از جانب ثبير كشيد و فرزند را از زير دست حضرت برداشته گوسفند را بجاى او خوابانيد. «1»
«1» بحار الانوار، ج 12، ص 126- 127.
جلد 11 - صفحه 143
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ (101) فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ (102) فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ (103) وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ (104) قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (105)
إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ (106) وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ (107) وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ (108) سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ (109) كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (110)
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (111) وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ (112) وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ (113)
ترجمه
پس مژده داديم او را به پسرى بردبار
پس چون رسيد با او بحدّ كار كردن گفت اى پسرك من همانا من مىبينم در خواب كه سر ميبرم تو را پس بنگر كه چه رأى ميدهى گفت اى پدر من بكن آنچه را كه مأمور ميشوى زود باشد كه بيابى مرا اگر بخواهد خدا از شكيبايان
پس چون تسليم شدند و خوابانيد او را بر كنار پيشانى
ندا كرديم او را كه اى ابراهيم
بتحقيق عمل نمودى بخواب خود همانا ما اين چنين جزا ميدهيم نيكوكاران را
همانا اين هر آينه امتحانى آشكار است
و فدا داديم براى او قربانى بزرگى را
و باقى گذارديم براى او در آيندگان
ذكر خير سلام بر ابراهيم را
اينچنين پاداش ميدهيم نيكوكاران را
همانا او است از بندگان ما كه گروندگانند
و مژده داديم او را به اسحق با آنكه پيمبرى باشد از شايستگان
و بركت داديم بر او و بر اسحق و از فرزندان آن دو است نيكوكار و ستم كنندهاى بر خود آشكار
تفسير
بشارت متفرّع بر آيات سابقه و اجابت دعاى حضرت ابراهيم است كه ذكر شد و گفته شده خداوند توصيف نفرموده است هيچ پيغمبرى را بحلم براى كمى وجود آن جز ابراهيم و پسر او عليهما السلام را پس چون حضرت اسمعيل متولّد و بزرگ شد و رسيد بحدّيكه ميتوانست با پدر خود شركت نمايد در كارها كه از آن جمله سعى بين صفا و مروه است كه در بعضى روايات ذكر شده حضرت ابراهيم باو فرمود اى پسر عزيز من همانا من در خواب مىبينم كه ترا قربانى مينمايم
جلد 4 صفحه 441
پس تأمل نما ببين در اينموضوع رأى تو چيست و ظاهرا مقصود حضرت ابراهيم آزمايش فرزند بود كه آيا در بلا صابر و در اطاعت امر خدا تا چه اندازه حاضر است و آنكه آماده شود براى بلا و سهل شود بر او تحمّل عنا و نائل گردد بثواب انقياد و سالك گردد در سبيل رشاد و حضرت اسمعيل عرضه داشت اى پدر مهربان بجا آور آنچه را مأمور ميشوى بآن از جانب خداوند در باره من و نگفت آنچه مأمور شدى چون گفتهاند حضرت ابراهيم مكرّر خواب ديد تا يقين نمود كه آن امر الهى است و وعده نمود بپدر خود كه صبر نمايد بر ذبح او اگر بخواهد خدا و چون پدر و پسر هر دو تسليم امر الهى شدند چنانچه در مجمع از امير المؤمنين و امام صادق عليهما السلام نقل نموده كه فلمّا سلّما قرائت فرمودهاند يا در مقام انقياد برآمدند بقرائت مشهوره و حضرت ابراهيم فرزند خود را بيك طرف صورت بروى زمين انداخت و از طرف خداوند ندا رسيد كه اى ابراهيم دست از اسمعيل بدار كه بمقتضاى خواب خود عمل نمودى و بوظيفه خويش بقدر امكان رفتار كردى خدا ميداند آن پدر و پسر چقدر خوشحال شدند كه نميشود بيان نمود و اين جواب لمّا است كه در كلام الهى حذف شده است چون هم از امتحان بخوبى بيرون آمدند هم نام نيكشان در عالم منتشر شد و هم از بلا نجات يافتند و هم بأجر و ثواب بىپايان رسيدند و هم خداوند آن دو را موفّق بامرى فرمود كه براى احدى در دنيا ميسّر نشد و بعضى احتمال دادهاند كه واو در و ناديناه زائده باشد و بنابراين جواب لمّا مذكور است و در هر حال خداوند فرموده ما نيكوكاران را اينطور جزاى خوب ميدهيم در دنيا چه رسد بآخرت اين ابتلا و امتحان آشكارى بود كه كمال اخلاص و اطاعت آن دو را هويدا نمود يا بليّه بزرگى بود كه سختى و ناگوارى آن واضح و آشكار بود براى هر كس و فدا داديم اسمعيل را بقربانى بزرگ قدرى كه سالها بود در بهشت خداوند آنرا بيد قدرت خود خلق فرموده بود و بزرگ جثّه و چاق بود و قربان شخص بزرگى شد كه حضرت اسمعيل بود و از نسل او بزرگترين اشخاص عالم كه خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و اله بود بوجود آمد پس از هر جهت بزرگ و با بركت بود يا فدا فرستاديم براى او گوسفندى را از بهشت ببركت قربانى بزرگ در راه خدا كه حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام باشد و از نسل او بوجود آيد
جلد 4 صفحه 442
چنانچه از بعضى از اخبار استفاده ميشود و سابقا اشاره بآن شده است و بنابراين مفعول دوم فديناه چون فضله بوده حذف شده و باء در بذبح براى سببيّت است نه تعديه چون فدا بدو مفعول بدون واسطه متعدّى ميگردد و اگر براى تعديه باشد لازم ميآيد مقام حضرت اسمعيل بالاتر باشد كه حضرت سيّد الشهداء فداى او شده و بمعناى اوّل باء براى تعديه و ذبح مفعول دوم فديناه است و آيات اربعه بعد در ضمن آيات سابقه بيان شده است و بعد از پنج سال از اين بشارت بروايت عياشى ره از امام صادق عليه السّلام خداوند حضرت ابراهيم را بشارت داد بفرزند ديگرى از ساره كه دختر خاله او و پيغمبرزاده و از هر جهت كامل و تمام عيار بود و آن حضرت اسحق عليه السّلام جدّ انبياء بنى اسرائيل بود و خداوند بواسطه بركتى كه بنسل او داد بركت داد بحضرت ابراهيم و نيز براى وجود خاتم انبياء از حضرت اسمعيل بركت داد باو پس در عالم هر چه بوده و هست و خواهد بود از بركت وجود او است كه يكى از آنها خانه كعبه و تمام اعمال حجّ و عمره است كه از آثار باقيه حضرت ابراهيم و اسمعيل و هاجر و آنخانواده عظيم الشأن است و ساير بركات دينى و دنيوى ايشان بقدرى است كه نميتوان احصا نمود و حضرت اسحق بمقام نبوّت رسيد نه براى آنكه فرزند حضرت ابراهيم از ساره خاتون بود بلكه براى آنكه داراى صلاح و تقوى و پرهيزكارى بود ولى ذريّه او و حضرت ابراهيم بعضى نيكوكار بودند مانند انبياء و اوصياء و اولياء ايشان و بعضى ستمكار آشكار مانند يهود زمان حضرت موسى تا اين زمان كه بسا شده از افراد صالح اولاد ناخلف بوجود مىآيد و بهيچ وجه عيب و نقصى براى پدر بآن نميشود اثبات نمود چنانچه براى فرزند ناخلف هم صلاحيّت پدر فخرى نيست و ظاهر اين آيات شريفه كه اولا در آن بشارت بغلام حليم ذكر شده با آنكه حضرت اسمعيل در بين انبياء معروف باين صفت بوده و خدا قصّه ذبح را بعد از اين بشارت و قبل از بشارت بوجود حضرت اسحق ذكر فرموده و ترتيب آيات حجّت است چنانچه در ذيل سوره فاتحة الكتاب ذكر شد آنستكه ذبيح حضرت اسمعيل بوده و در روايات بسيارى از ائمه اطهار بآن تصريح شده و آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود من پسر دو ذبيحم يعنى اسمعيل و عبد اللّه و اينكه خداوند بشارت داد باسحاق و يعقوب مقارن با هم آنجا كه فرمود فبشّرناه باسحاق و من وراء اسحق يعقوب و آنمناسب با
جلد 4 صفحه 443
امر خدا بذبح اسحق قبل از بلوغ نيست مؤيّد ذبح اسمعيل است و بنابراين اگر از بعضى از روايات استفاده شود كه ذبيح اسحق بوده چنانچه يهود و بعضى از اهل سنت قائلند موردى براى قبول ندارد چون مخالف با ظاهر كتاب و موافق با عامّه است و چنين حديثى را ائمه عليهم السلام دستور فرمودهاند كه قبول ننمائيد و بنابراين احتياج بجمع پيدا نميشود تا متوسّل بتوجيهى شويم كه وجيه نباشد چنانچه بعضى شدهاند و روايت شده است كه در شب ترويه حضرت ابراهيم خواب ديد و مطمئن نشد و متفكّر بود باين جهت آنروز را ترويه ناميدند و در شب عرفه باز خواب ديد و مطمئن شد باين جهت آنروز را عرفه خواندهاند و شب سوّم هم خواب ديد پس مصمّم باطاعت شد و حضرت اسمعيل را كه سيزده ساله بود و با مادرش هاجر از شام بقصد حجّ در مكّه آورده بود با خود بمنى آورد و نزد جمره وسطى خوابانيد و كارد بگلويش گذارد و سرش را بآسمان بلند نمود پس جبرئيل دم كارد را برگرداند حضرت نظر كرد ديد كارد برگشته آنرا برگرداند باز جبرئيل برگرداند و اينعمل مكرّر شد از آن دو تا از طرف مسجد خيف ندا رسيد اى ابراهيم عمل بخوابت كردى و جبرئيل اسمعيل را از زير دست ابراهيم عليه السّلام كشيد و قوچ بهشتى را كه خاكسترى رنگ و چاق بود زير كارد او گذارد و حضرت آنرا ذبح فرمود و گوشتش را بفقراء قسمت نمود و خداوند بهمان جهت كه عبد اللّه پدر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را از كشته شدن نجات داد حضرت اسمعيل را معاف فرمود و آن اين بود كه بايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و ائمه اطهار از صلب آندو بوجود آيند پس ببركت وجود ايشان آن دو از ذبح نجات يافتند و مردم بكشتن اولادشان مأمور نگشتند و گر نه بايستى در هر عيد قربانى بقتل فرزندشان بخدا تقرّب جويند و تا روز قيامت هر قربانىء كه در عيد قربان شود فداى حضرت اسمعيل است و قصّه نجات يافتن حضرت عبد اللّه از ذبح مفصّل و از وظيفه مفسّر خارج است.
جلد 4 صفحه 444
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري فِي المَنامِ أَنِّي أَذبَحُكَ فَانظُر ما ذا تَري قالَ يا أَبَتِ افعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شاءَ اللّهُ مِنَ الصّابِرِينَ (102)
پس از احرام و طواف و نماز طواف و سعي صفاء و مروه و تقصير که از اعمال
جلد 15 - صفحه 176
عمره فارغ شدند و خواستند محرم شوند باحرام حج قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري فِي المَنامِ أَنِّي أَذبَحُكَ فَانظُر ما ذا تَري فرمود اي پسرك من من از روي تحقيق ديدم در حال نوم بدرستي که تو را ذبح و قرباني ميكردم پس نظر و تأمل كن که چه نظر داري و چه رأي ميدهي.
(تنبيه) نوم انبياء و معصومين نوم رحمانيست خواب شيطاني نيست و به منزله وحي الهيست مثل خواب حضرت يوسف که گفت إِنِّي رَأَيتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوكَباً وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ رَأَيتُهُم لِي ساجِدِينَ يوسف آيه 4 الي قوله يا أَبَتِ هذا تَأوِيلُ رُءيايَ مِن قَبلُ يوسف آيه 101 و مثل خواب حضرت رسالت که بوزينهها بر منبرش بالا ميرفتند که بني اميه باشند بلكه در اخبار داريم که كسي که در خواب پيغمبر و ائمه را ببيند آنها را ديده که فرمودند
من راني فقد راني فان الشيطان لا يتشكل بنا
و نيز در تعريف جن گفتند الجن جسم ناري يتشكل باشكال مختلفه حتي الكلب و الخنزير سوي الانبياء و الاوصياء و خواب حضرت ابراهيم همين اندازه بود که اسمعيل را خوابانيده و كارد بگلويش ميكشد و اما تحقق ذبح را نديده بود بدليل صدقت الرؤياء که شرحش ميايد بلكه بسياري از خوابها رحمانيست و آثارش زود ظاهر ميشود خواست حضرت ابراهيم نظريه اسمعيل را بدست بياورد و الا مأمور بود باين امر و واجب بود و تخلف پذير نبود.
(تنبيه آخر) بعض مفسرين تبعا لليهود و النصاري گفتند ذبيح اسحق بوده و بر طبقش هم حديثي نقل كردهاند و اينکه قول از جهاتي باطل است يكي در بشارت باسحق ميفرمايد فَبَشَّرناها بِإِسحاقَ وَ مِن وَراءِ إِسحاقَ يَعقُوبَ هود آيه 74 و اينکه بشارت با امر بذبح تناقض دارد زيرا موقع ذبح هنوز يعقوب نيامده بود.
ديگر اينکه رؤياي در مكه بود پس از سعي و اسحق در شام نزد مادرش ساره بود.
ثالثا در همين سوره بشارت باسحق را در چندين آيه بعد آيه 112
جلد 15 - صفحه 177
112 داده شده.
قالَ يا أَبَتِ افعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شاءَ اللّهُ مِنَ الصّابِرِينَ اسمعيل عرض كرد اي پدر بزرگوار بجا آور آنچه مأمور شدهاي زود باشد بيابي مرا انشاء اللّه از صبر كنندهگان.
از همين آيه هم استفاده ميشود که رؤياي ابراهيم امريه بود از جانب پروردگار و واجب بود بر ابراهيم زيرا امر ظاهر در وجوب است از اينکه جهت قالَ يا أَبَتِ افعَل ما تُؤمَرُ که امر خدا بوده و در بعض اخبار دارد که شيطان آنچه بابراهيم گفت که خواب حجت نيست و ذبح اسمعيل قتل نفس زكيه است آنهم بي گناه و هر چه باسمعيل گفت که او تن درندهد تأثيري نكرد و از همين جمله سَتَجِدُنِي إِن شاءَ اللّهُ مِنَ الصّابِرِينَ استفاده ميشود مقام اسمعيل که در مقام صبر حاضر باشد در راه خدا قرباني شود و از پيغمبر اكرم است فرمود
انا إبن الذبيحين
يكي اسمعيل که ذبيح اللّه نام گذارده شد و يكي پدر بزرگوارش حضرت عبد اللّه که حضرت عبد المطلب نذر كرده بود که اگر دوازده پسر پيدا كند يكي را قرباني كند چون دوازده اولاد پيدا كرد قرعه زدند بنام عبد اللّه درآمد اهل مكه مانع شدند که فداء دهد شتر هر چه شتر زياد كرد و قرعه زدند به نام عبد اللّه در آمد تا صد شتر بنام صد شتر خارج شد شيطان رفت نزد هاجر که او را فريب دهد شرح قضايا را بر او گفت جواب داد پيغمبر خدا است هر چه ميكند به امر او است و بايد انجام دهد.
مقايسه كنيد اينکه قضيه را با حال ابي عبد اللّه که بدست خود علي اكبر را سوار كرد و روانه كرد مقابل سي هزار دشمن که در خبر دارد
فقطعوه بسيوفهم إربا إربا.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 102)- سر انجام فرزند موعود ابراهیم طبق بشارت الهی متولد شد، و قلب پدر را روشن ساخت، دوران طفولیت را پشت سر گذاشت و به سن نوجوانی رسید.
در اینجا قرآن میگوید: «پس هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید» (فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ).
ج4، ص152
یعنی به مرحلهای رسید که میتوانست در مسائل مختلف زندگی همراه پدر تلاش و کوشش کند و او را یاری دهد.
به هر حال به گفته جمعی از مفسران، فرزندش در آن وقت سیزده ساله بود که ابراهیم خواب عجیب شگفت انگیزی میبیند که بیانگر شروع یک آزمایش بزرگ دیگر در مورد این پیامبر عظیم الشأن است، در خواب میبیند که از سوی خداوند به او دستور داده شد تا فرزند یگانهاش را با دست خود قربانی کند و سر ببرد.
ابراهیم که بارها از کوره داغ امتحان الهی سرفراز بیرون آمده بود، این بار نیز باید دل به دریا بزند و سر بر فرمان حق بگذارد.
ولی باید قبل از هر چیز فرزند را آماده این کار کند، رو به سوی او کرد و «گفت:
پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح میکنم، نظر تو چیست»؟! (قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری).
فرزندش که نسخهای از وجود پدر ایثارگر بود و درس صبر و استقامت و ایمان را در همین عمر کوتاهش در مکتب او خوانده بود، با آغوش باز و از روی طیب خاطر از این فرمان الهی استقبال کرد، و با صراحت و قاطعیت «گفت: پدرم هر دستور داری اجرا کن» (قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ).
و از ناحیه من فکر تو راحت باشد که «به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت» (سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ).
این تعبیرات پدر و پسر چقدر پر معنی است از یک سو پدر با صراحت مسأله ذبح را با فرزند سیزده ساله مطرح میکند و برای او شخصیت مستقل و آزادی اراده قائل میشود، از سوی دیگر فرزند هم میخواهد پدر در عزم و تصمیمش راسخ باشد.
و به این ترتیب هم پدر و هم پسر نخستین مرحله این آزمایش بزرگ را با پیروزی کامل میگذرانند.
نکات آیه
۱ - اسماعیل(ع) به هنگام نوجوانى، در معیت پدرش ابراهیم(ع) به سعى و تلاش مى پرداخت. (فبشّرنه بغلم حلیم . فلمّا بلغ معه السعى)
۲ - اسماعیل(ع)، کمک کار پدرش ابراهیم(ع) در مسائل اجتماعى و زندگى (فلمّا بلغ معه السعى) از آمدن قید «معه» (در معیت او) برداشت یاد شده به دست مى آید.
۳ - خواب دیدن ابراهیم(ع)، مبنى بر ذبح فرزند نوجوانش اسماعیل (قال یبنىّ إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحک)
۴ - ابراهیم(ع)، خواب خود را با فرزندش اسماعیل در میان گذاشت. (قال یبنىّ إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحک)
۵ - مشورت و نظرخواهى ابراهیم(ع)، از فرزندش اسماعیل نسبت به ذبح وى (أنّى أذبحک فانظر ماذا ترى) از لحن جمله «فانظر ماذا ترى» (بنگر تا رأى تو چیست؟) نوعى نظر خواهى و مشورت استفاده مى شود. البته فلسفه این کار، استفاده ابراهیم(ع) از نظرات اسماعیل(ع) نبود; بلکه یا براى آزمایش فرزندش بود و یا به منظور زمینه سازى براى پذیرش بى تحمیل فرمان ذبح از جانب اسماعیل(ع)
۶ - ابراهیم(ع)، فرزندش اسماعیل(ع) را براى اجراى فرمان ذبح او آزمایش کرد و وى را براى سر بلند شدن در این آزمایش بزرگ آماده نمود. (أنّى أذبحک فانظر ماذا ترى)
۷ - مشورت و نظرخواهى - حتى در امر روشن و مسلم براى مشورت کننده - شیوه اى ارزشمند و بس والا در عرصه فکر و اندیشه (أنّى أذبحک فانظر ماذا ترى) برداشت یاد شده از آن جا است که براى ابراهیم(ع) تردیدى وجود نداشت که ذبح فرزندش یک مأموریت الهى و عملى خدا پسندانه است; ولى در عین حال این مسأله را با فرزندش در میان گذاشت تا شاید به صورت سنتى حسنه در میان مردم باقى بماند.
۸ - لزوم مشورت و نظرخواهى با نوجوانان، درباره مسائل مربوط به ایشان و نیز شخصیت دادن به آنان و احترام به نظرات آنها (أنّى أذبحک فانظر ماذا ترى)
۹ - اعلام رضایت و تسلیم اسماعیل(ع)، در مقابل فرمان قربانى شدن (قال یأبت افعل ما تؤمر)
۱۰ - ذبح فرزند (اسماعیل) براى ابراهیم(ع)، یک مأموریت الهى بود. (أنّى أذبحک ... قال یأبت افعل ما تؤمر)
۱۱ - مأموریت ابراهیم(ع)، به ذبح فرزندش از راه خواب بود. (یبنىّ إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحک ... قال یأبت افعل ما تؤمر)
۱۲ - تسلیم و انقیاد کامل ابراهیم(ع) و فرزندش اسماعیل(ع)، در برابر فرمان خداوند (أنّى أذبحک فانظر ماذا ترى قال یأبت افعل ما تؤمر)
۱۳ - خواب، از راه هاى ارتباط پیامبران با مصدر وحى (خداوند) (إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحک ... افعل ما تؤمر)
۱۴ - حجت بودن رؤیاى پیامبران در تکالیف الهى (إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحک ... قال یأبت افعل ما تؤمر)
۱۵ - اسماعیل، مأموریت پدرش در رؤیا را مبنى بر ذبح کردن وى درک کرد. (إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحک ... قال یأبت افعل ما تؤمر) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که حضرت ابراهیم(ع) تنها خواب خود را براى اسماعیل نقل کرد و از مأمور بودن خود سخنى به میان نیاورد; ولى اسماعیل(ع) این خواب را مأموریت الهى تلقى کرد و به پدر گفت: پدرجان مأموریت خود را انجام بده.
۱۶ - وعده شکیبایى اسماعیل(ع) به پدرش (ابراهیم(ع)) به هنگام انجام مأموریت ذبح (یأبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الصبرین)
۱۷ - ذبح شدن به دست پدر، امرى بس سخت و شایسته صبر و شکیبایى در نظر اسماعیل (یأبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الصبرین)
۱۸ - اسماعیل(ع) صبر و شکیبایى خود را در قربانى شدن به دست پدر، منوط به مشیت خدا دانست. (یأبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الصبرین)
۱۹ - بدون کمک و عنایت خداوند، صبر و شکیبایى در برابر آزمایش هاى بزرگ همچون کشته شدن در راه خداوند، ممکن نیست. (إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحک ... قال یأبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الصبرین) مسأله ذبح اسماعیل(ع) - چنان که در آیه بعد به صراحت آمده است - یک آزمایش الهى بود. براین اساس، مشروط کردن موفقیت این آزمایش به مشیت و عنایت خداوند (ستجدنى إن شاء اللّه من الصابرین)، گویاى برداشت یاد شده است.
۲۰ - دلدارى اسماعیل(ع) به پدرش (ابراهیم(ع)) در ارتباط با دستور قربانى کردن او (یأبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الصبرین) اشاره اسماعیل(ع) به صبر و شکیبایى خویش در ارتباط با قربانى شدنش، مى تواند به منظور دلدارى به پدر خود (ابراهیم(ع)) باشد.
۲۱ - اظهار علاقه و محبت ابراهیم(ع) نسبت به فرزندش (اسماعیل) و احترام و اظهار تعلق اسماعیل(ع) نسبت به پدر (یبنىّ إنّى أرى فى المنام ... یأبت افعل ما تؤمر) برداشت یاد شده از تعبیر «یابنىّ» (پسرک من) و «یا أبت» (پدر من) به دست مى آید.
۲۲ - اجراى فرمان هاى خداوند و سربلندى در آزمایش هاى الهى، نیازمند صبر و شکیبایى است. (قال یأبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الصبرین)
۲۳ - صبر و شکیبایى، از ویژگى هاى صالحان (ربّ هب لى من الصلحین ... ستجدنى إن شاء اللّه من الصبرین) برداشت یاد شده از آن جا است که حضرت ابراهیم(ع)، از خداوند خواستار فرزندى صالح شد و خداوند به او، اسماعیل(ع) را عنایت کرد و این فرزند، خود را از صابران خواند.
۲۴ - صبر و شکیبایى اسماعیل(ع) در داستان ذبح شدنش به دست پدر، نشانه حلم و بردبارى او است. (فبشّرنه بغلم حلیم ... یأبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الصبرین) از ارتباط میان وصف شدن اسماعیل(ع) به حلم و بردبارى از سوى خداوند و مسأله شناساندن خود به عنوان فردى صابر و شکیبا، مى توان برداشت یاد شده را به دست آورد.
۲۵ - صبر و شکیبایى در دوران نوجوانى، امرى بس ارزشمند و سرنوشت ساز براى نوجوانان (فبشّرنه بغلم حلیم ... ستجدنى إن شاء اللّه من الصبرین)
۲۶ - صبر، صفتى بس ارزشمند و صابران، داراى جایگاهى رفیع در پیشگاه خداوند (ستجدنى إن شاء اللّه من الصبرین) این سخن اسماعیل(ع) که: «مرا از زمره صابران خواهى یافت» گویاى ارزش والاى صبر و رفعت مقام صابران است; زیرا او - که از بزرگان و پیامبر زادگان است - خود را در زمره صابران یافته است.
روایات و احادیث
۲۷ - «على بن موسى عن أبیه عن جدّه عن آبائه عن على(ع) قال: رؤیا الأنبیاء وحى;[۱] امام رضا(ع) ... روایت مى کند که امام على(ع) فرمود: رؤیاى پیامبران وحى مى باشد».
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): احترام به ابراهیم(ع) ۲۱; انقیاد ابراهیم(ع) ۱۲; تکلیف ابراهیم(ع) ۱۰، ۱۱، ۱۵; دلدارى به ابراهیم(ع) ۲۰; رؤیاى ابراهیم(ع) ۳، ۵، ۱۱، ۱۵; فضایل ابراهیم(ع) ۱۲; قصه ابراهیم(ع) ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۹، ۱۱، ۱۶; محبت ابراهیم(ع) به اسماعیل(ع) ۲۱; مشاوره ابراهیم(ع) با اسماعیل(ع) ۵; نقل رؤیاى ابراهیم(ع) ۴; یاور ابراهیم(ع) ۲
- اسماعیل(ع): ادراک اسماعیل(ع) ۱۵; امتحان اسماعیل(ع) ۶; انقیاد اسماعیل(ع) ۱۲; بینش اسماعیل(ع) ۱۸; تلاش اسماعیل(ع) ۱; دلداریهاى اسماعیل(ع) ۲۰; ذبح اسماعیل(ع) ۳، ۵، ۶، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۵، ۱۶، ۲۴; رضایت اسماعیل(ع) ۹; صبر اسماعیل(ع) ۱۶، ۲۴; فضایل اسماعیل(ع) ۱۲; قصه اسماعیل(ع) ۱، ۲، ۵، ۶، ۹; قصه ذبح اسماعیل(ع) ۲۰; منشأ صبر اسماعیل(ع) ۱۸; نشانه هاى حلم اسماعیل(ع) ۲۴; نقش اسماعیل(ع) ۲; نوجوانى اسماعیل(ع) ۱; وعده هاى اسماعیل(ع) ۱۶
- امتحان: امتحان با شهادت ۱۹; صبر در امتحان ۱۹، ۲۲
- انبیا: حجیت رؤیاى انبیا ۱۴; حقیقت رؤیاى انبیا ۲۷; زمینه تکلیف انبیا ۱۴; نقش رؤیاى انبیا ۱۳
- تکلیف: صبر در عمل به تکلیف ۲۲
- خدا: آثار امدادهاى خدا ۱۹; آثار لطف خدا ۱۹; آثار مشیت خدا ۱۸; امتحانهاى خدا ۶، ۲۲; اوامر خدا ۱۰، ۱۲
- روانشناسى: روانشناسى تربیتى ۸
- سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت ۲۵
- صابران: فضایل صابران ۲۶
- صالحان: صبر صالحان ۲۳; ویژگیهاى صالحان ۲۳
- صبر: آثار صبر ۲۵; ارزش صبر ۲۵، ۲۶; منشأ صبر ۱۹
- فرزند: سختى ذبح فرزند ۱۷
- مشاوره: ارزش مشاوره ۷
- نوجوانان: احترام به نوجوانان ۸; اهمیت مشاوره با نوجوانان ۸; حفظ شخصیت نوجوانان ۸; روش برخورد با نوجوانان ۸
- نوجوانى: صبر در نوجوانى ۲۵
- وحى: اقسام وحى ۱۳، ۲۷
منابع
- ↑ أمالى شیخ طوسى، ج ۱، ص ۳۴۸; تفسیر برهان، ج ۴، ص ۳۲، ح ۱۰.