الأنفال ٢٩
ترجمه
الأنفال ٢٨ | آیه ٢٩ | الأنفال ٣٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فُرْقَاناً»: نصرت و پیروزی، چون دشمنان را از دوستان و محق را از مبطل جدا میسازد. بینش و روشنبینی، چون بدان حق از باطل شناخته میشود. این واژه مصدر ثلاثی مجرّد است و برای مبالغه به کار میرود.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا... (۳) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا... (۴) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا... (۶)
تفسیر
- آيات ۲۹ - ۱۵، سوره انفال
- بيان آيات شريفه متضمن دستوراتى راجع به جهاد اسلامى و نهى از فرار از جنگ
- پيروزى مسلمين در جنگ بدر مرهون عنايت الهى و امدادهاى غيبى بوده است (...و ما رميت اذا رمين...)
- معناى (( الذين قالوا سمعنا و هم لا يسمعون )) و اينكه مراد از آن در آيه شريفه چه كسانى است
- بدترين جنبندگان ، كر و لالهايى هستند كه تعقل نمى كنند
- شرحى در مورد (( حيات )) و اقسام آن از نظر قرآن ، در ذيل آيه شريفه : (( استجيبوا لله وللرسول اذا دعاكم و لما يحييكم ))
- آيه شريفه ناظر به زندگى حقيقى انسان است كه اشرف واكمل از حيات دنيوى است و با علم و عمل درك مى شود
- وجوهى كه درباره مراد از آنچه رسول الله (ص ) بدان دعوت مى كند و موجب احياء است گفته شده است
- معناى (( قلب )) در قرآن كريم و توضيح درباره جمله : (( ان اللهيحول بين المرء و قبله ))
- از آنجا كه خدا مالك حقيقى تمام موجودات است و انسان به تمليك او مالك مى شود، پس خداوند ميان انسان و متعلقات او حائل و رابط است
- براى ترك اجابت دعوت پيامبر (ص ) هيچ عذرى مقبولنيست
- از آنجا كه دلها مسخر خداوند است ، غرور به خاطر تمايل قلب به صلاح و تقوا، و ياءس و نوميدى از عدم اقبال قلب به خيرات و صالحات بى مورد است
- اشاره به اينكه آيه شريفه : (( ان الله يحول بين المرء و قبله )) از جامع ترين آيات قرآنى است
- فتنه اى كه دامنه آن همه را (ظالمين وفتنه اى كه دامنه آن همه را (ظالمين و غير ظالمين )فرا مى گيرد و از آن زنهار داده شده است عبارتست از اختلاف داخلى بين امت
- معناى آيه شريفه : (( واتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصه )) بنابر قرائت مشهورو بنابر قرائت (( لتصيبن ))
- روزگار استضعاف و نگرانى خود و تاءييد و يارى خدا را بياد آوريد
- معناى : (( و تخونوا اماناتكم و انتم تعلمون )) در آيه شريفه كه از خيانت به خدا و رسول (ص ) نهى مى كند
- نهى از خيانت به خدا و رسول (ص ) ناظر به عمل بعضى از مسلمين بوده است كه تصميمات سرى را به دشمن اطلاع مى داده اند
- (در ذيل آيات مربوط به جنگ بدر)
- عدم اختصاص نهى از فرار از جنگ به جنگ بدر و سخن صاحب المنار در اين باره
- اشكال سخن صاحب المنار
- رواياتى در مورد شاءن نزول آيه : (( و ما رميت اذ رميت و لكن اله رمى ))
- چند روايت در معناى : (( واعملوا ان الله يحول بين المرء و قبله ))
- رواياتى در ذيل آيه شريفه : (( واتقوا فتنة لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصه ))
- چند روايت در مورد شاءن نزول آيه : (( يا ايها الذين آمنوا لاتخوفوا اللهوالرسول ... ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «29»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر تقواى الهى پيشه كنيد، خداوند برايتان فرقانى (قوّهى شناخت حقّ از باطلى) قرار مىدهد و بدىهايتان را از شما مىپوشاند و شما را مىآمرزد و خداوند صاحب فضل وبخشش بزرگ است.
نکته ها
وسيله و معيار شناخت حقّ از باطل متعدّد است، از جمله:
الف: انبيا و اولياى الهى؛ چنانكه پيامبر صلى الله عليه و آله را فاروق ناميدند «1» ويا در حديث مىخوانيم:
«مَن فارق عليّاً فقد فارق اللّه» «2» هر كس على عليه السلام را رها كند، خدا را رها كرده است.
ب: كتاب آسمانى؛ كه با عرضه امور به آن مىتوان حقّ را از باطل تشخيص داد.
ج: تقوا، زيرا طوفان غرائز و حبّ و بغضهاى همراه با بىتقوايى، مانع درك حقايق است.
د: عقل و خرد؛ كه بدون آن نمىتوان حتّى به سراغ وحى رفت.
فرقان و قدرت تشخيص حقّ از باطل، حكمت و بينشى خدادادى است كه به اهل تقوا داده مىشود و به علم و سواد و معلومات وابسته نيست.
به گفتهى تفسير كبير فخررازى، «تكفير سيّئات»، پردهپوشى در دنيا و «مغفرت»، رهايى از قهر خدا در آخرت است و به نوشتهى تفسير نمونه، «تكفير»، محو آثار اجتماعى و روانى گناه و «مغفرت»، بخشايش نسبت به عذاب دوزخ است.
«1». تفسير فرقان.
«2». ملحقات احقاقالحقّ، ج 4، ص 26.
جلد 3 - صفحه 305
كسانى كه تقوا داشته و تمايلات نفسانى را كنار بگذارند، قوّهى تشخيص حقّ به آنها عطا مىشود. چنانكه در آيهى ديگرى مىخوانيم: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ» «1» از خدا پروا كنيد، خداوند شما را آگاه مىكند و به يادتان مىآورد. گويا روح همچون آينهاى است كه تقوا غبار را از آن مىزدايد و نور حقّ در آن منعكس مىشود، چنانكه حضرت على عليه السلام تقوا را دارو و درمان دلها، نور و بينايى كوردلىها و شفا و وسيلهى اصلاح قلب، تطهير جان، امنيّت ترسهاى درونى و روشنشدن تاريكىها مىداند، فانّ تقوى اللّه دواء داء قلوبكم و بصر عمى افئدتكم و شفاء مرض اجسادكم و صلاح فساد صدوركم و طهور دنس انفسكم و جلاء عشا ابصاركم و أمن فزع جأشكم و ضياء سواد ظلمتكم ... «2» و بر عكس، حرصها و طمعها سبب لغزش خردها مىشود، حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع» «3» بيشتر لغزشگاه خرد، زرق و برق طمعها مىباشد.
حقيقت سرايى است آراسته
هوا و هوس گرد بر خاسته
نبينى كه هر جا كه برخاست گرد
نبيند نظر، گرچه بيناست مرد
پیام ها
1- اگر تقوا داشته باشيم، در آزمايش مال و فرزند، خداوند ما را كمك مىكند كه چگونه برخورد كنيم. أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ ... إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً
2- عملكرد انسان، در بينش او تأثير دارد. كسى كه تقوا دارد، علاوه بر علم، فطرت، عقل و تجربه، خداوند بصيرت و شناخت ويژهاى به او مىدهد.
«فرقان» نكره آمده است تا نشان دهد كه بصيرت خاصّى مراد است)
3- تقوا، هم عامل شناخت صحيح، «فرقان» هم مايهى آبرو و حيثيّت اجتماعى، «يُكَفِّرْ عَنْكُمْ» و هم سبب مغفرت اخروى است. «يَغْفِرْ لَكُمْ»
4- اعطاى بصيرت ويژه به پرهيزكاران و بخشايش گناهان آنان، تفضّلى از جانب خداوند است. يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً ... وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
«1». بقره، 282.
«2». نهجالبلاغه، خطبه 189.
«3». نهجالبلاغه، حكمت 219.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 306
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «29»
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ: اگر بيانديشيد عقاب الهى را بپرهيز از محرمات و اداء واجبات، يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً: قرار مىدهد براى شما هدايت و نورى در قلوب شما كه بدان فرق گذاريد بين حق و باطل. 2- نجات و رستگارى دهد شما را. 3- فتح و نصرت فرمايد. 4- فارق سازد ميان شما و دشمنان در ظاهر و در حكم به نصرت شما و خذلان آنها به اعزاز شما و اذلال ايشان به ثواب شما و عقاب آنها. 5- على بن ابراهيم القمى- قرار دهد علم را براى شما كه به آن فارق شويد بين حق و باطل.
وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ: و ستر فرمايد به رحمت واسعه خود از شما گناهان صغاير شما را به سبب تقوى و پرهيزگارى كه مكفر است، وَ يَغْفِرْ لَكُمْ: و بيامرزد مر شما را به تجاوز و عفو، وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ: و حق تعالى صاحب فضل و نعمت بزرگى است.
شأن نزول «1»: مفسران نقل نمودهاند: پس از بيعت انصار با حضرت رسول
«1» منظور، شأن نزول آيه 30 سوره انفال است.
جلد 4 صفحه 330
صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قريش ترسيدند. اكابر آنها مانند ابو جهل و ابو سفيان و نضر بن حرث و ابو البخترى و حكيم بن حزام و امية بن خلف و امثال ايشان در دار الندوه جمع، و در امر حضرت مشورت نمايند. ابليس به صورت شيخى وارد، پرسيدند كيستى؟ گفت: شيخى از اهل نجد، سرد و گرم چشيده، نيك و بد آن را آزموده، شنيدم شما در باب حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم استشاره كنيد، خواستم من نيز حاضر، اگر رأى صواب باشد تابع، و الا رأى صحيح خود را اعلام نمايم.
پس ابو البخترى گفت: او را در خانهاى محبوس، و از روزنهاى غذا و آب به او دهيم تا بميرد مانند شعراى ديگر. شيطان گفت: بد رأيى است، اكثر اهل مدينه به او ايمان آورده و بنى هاشم اتفاق، و با شما جنگ و او را خلاص كنند، اين رأى تو نسبت به كسى است كه او را عشيره نباشد.
هشام بن عمرو رأى داد كه او را بر شترى سوار و تبعيدش نمايند. ابليس گفت: بد رأيى است، زيرا با حسن خلق و ملاحت و فصاحت هر جا كه رود مردم را دعوت كند، تابع او شده، با شما مقاتله و دمار از شما برآرند.
ابو جهل گفت رأى من آنكه از هر قبيله يك نفر را طلب و به اتفاق، او را بكشند، آنگاه خون او را بر تمام قبايل قسمت كنند و بنى هاشم نتوانند با همه قبايل محاربه نمايند. ابليس امضا نمود رأى ابو جهل را.
بنا به روايتى اين پيشنهاد ابليس بود، عدّه معهود مقرر شد تا در آن شب به خانه حضرت ريخته، او را بكشند. جبرئيل واقعه را به سمع حضرت، و گفت:
حق تعالى فرمايد امشب از شهر خارج شو. حضرت، امير المؤمنين عليه السّلام را فرمود: امشب در فراش من بخواب تا قريش جاى مرا خالى نبينند. پس جامه خود را بر او پوشانيده در مضجع خوابانيد، بيرون آمد. گذر به آن جمعيت افتاد، آيه شريفه: إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا- الى قوله- لا يُبْصِرُونَ، قرائت، و پارهاى خاك به سر ايشان ريخته، از آنها گذشت، و با ابو بكر به غار رفت.
قريش كسى را فرستادند، خبر رسانيد كه در فراش خوابيده، تمام شب اطراف خانه مىگشتند. نزديك صبح تيغها كشيده، يك مرتبه به اندرون خانه دويدند، حضرت امير المؤمنين على عليه السّلام از جا برخاست فرمود: به چه كار آمدهايد؟
جلد 4 صفحه 331
گفتند محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را مىخواهيم، كجاست؟ فرمود: من نگهبان او نبودم؛ خلاصه به تعاقب حضرت روان شدند، گفتند: همانا او بود كه خاك بر سر ما ريخت، همه جا آمدند تا در غار. حق تعالى عنكبوت را الهام، تا در غار را نسج نمود. چون چنين ديدند، با هم گفتند: هيچكس در غار نرفته، و الا اين نسج پاره شده بود، بلكه از اينجا يا به زمين رفته يا به آسمان. پس برگشتند و حضرت بعد از سه روز از غار خارج و رو به مدينه تشريف برد و حق تعالى در حق امير المؤمنين آيه: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ «1» نازل فرمود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «29»
ترجمه
اى كسانيكه ايمان آورديد اگر بپرهيزيد از مخالفت خدا قرار دهد براى شما تميزى و بپوشاند از شما گناهان شما را و بيامرزد شما را و خداوند صاحب فضل بزرگ است
تفسير
كمترين مراتب تقوى كه فعل واجبات و ترك محرّمات است اثرش آنست كه نورى در قلب ظاهر ميشود كه بآن فرق داده ميشود حق از باطل و آن محبّت امير- المومنين (ع) و اولاد اطهار او است كه در سوره بقره فرقان بآن تفسير شد و قمى ره فرموده فرقان علمى است كه بآن امتياز ميدهيد ميان حق و باطل و اين مرتبه از تقوى كه ذكر شد كفّاره گناهان صغيره است كه كمتر كسى از آنها مأمون است و احيانا از اشخاص با تقوى براى غلبه شهوت يا غضب يا غفلت يا عفّت و شرم سر مىزند و فضل خداوند زيادتر از آنستكه شخص مؤمن پرهيزكار را براى اين جزئيّات خصوص بعد از ندامت عذاب فرمايد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجعَل لَكُم فُرقاناً وَ يُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم وَ يَغفِر لَكُم وَ اللّهُ ذُو الفَضلِ العَظِيمِ «29»
اي كساني که ايمان آورديد اگر پرهيزگار شويد علاوه بر مثوبات ايمان خداوند قرار ميدهد از براي شما امتيازاتي و از بين ميبرد گناهان شما را و ميآمرزد شما را و خداوند صاحب فضل عظيم است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خطاب مختص باهل ايمان است زيرا غير مؤمن
جلد 8 - صفحه 107
هر چه با تقوي باشد براي او نفعي ندارد چنانچه در محل خود معين است که مؤمن فقط شيعه اثني عشري است آنهم مشروط بر اينكه منكر ضروريات دين و مذهب نباشد و اهل بدعت هم نباشد و توهين بمقدسات ديني نكند که از ايمان خارج ميشود بناء علي هذا ساير فرق اسلامي غير از فرقه ناجيه از مورد آيه خارج هستند إِن تَتَّقُوا اللّهَ اگر پرهيز از مخالفت اوامر الهي و ارتكاب معاصي كنيد و مراتب تقوي را در مجلد اول در ابتداء سوره بقره هُديً لِلمُتَّقِينَ بيان كرديم يَجعَل لَكُم فُرقاناً فرقان را مفسرين بمعاني زيادي تفسير كردند، از تفسير علي بن ابراهيم بعلم که فارق بين حق و باطل است تفسير كرده، و از إبن جريح و إبن زيد بنور و هدايت در قلب، و از مجاهد بمخرج که در آيه ميفرمايد يَجعَل لَهُ مَخرَجاً طلاق آيه 2، و از سدي بنجاة، و از فرّاء بفتح و نصر، و از جبائي بعز در دنيا و ثواب در آخرت و بذلّ و خذلان و عقوبت در آخرت براي اعداء و تمام اينها تفسير برأي است و مدركي ندارد، و فرقان بمعني امتياز است و البته مؤمن متقي با مؤمن غير متقي امتيازات بسيار دارد آنهم هر چه مراتب تقوي بيشتر باشد امتيازش زيادتر است چه در دنيا بزيادتي نعم و دفع بليات و چه در آخرت بارتفاع درجات و كثرت مثوبات وَ يُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم که گناهان را از بين ميبرد چنانچه ميفرمايد إِنَّ الحَسَناتِ يُذهِبنَ السَّيِّئاتِ هود آيه 116 وَ يَغفِر لَكُم غفران ستر معاصيست چنان ستر ميفرمايد که از نامه عمل محو ميشود و بجاي آن عبادت نوشته ميشود که ميفرمايد فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِم حَسَناتٍ فرقان آيه 70، و از نظر ملائكه كتبه و حفظه ميبرد و احدي جز ذات اقدس خودش مطلع نيست وَ اللّهُ ذُو الفَضلِ العَظِيمِ كانّه ميفرمايد اينکه امتيازات و تكفير و غفران از باب استحقاق اهل تقوي است و اما تفضلات زائد بر اينها نسبت باهل تقوي بسيار عظيم و ارزنده است اللهم اجعلنا من المتقين
108
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 29)- ایمان و روشن بینی: در آیات گذشته یک سلسله دستورات حیات بخش که ضامن سعادت مادی و معنوی بود بیان شد ولی به کار بستن آنها جز در سایه تقوا میسّر نیست، لذا در این آیه به چهار نتیجه و ثمره برای تقوا و پرهیزکاری اشاره شده است، نخست میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر تقوا پیشه کنید و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید به شما نورانیت و روشن بینی خاصی میبخشد که بتوانید حق را از باطل به خوبی تشخیص دهید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً).
لذا در حالات مردان و زنان پرهیزکار روشن بینیهایی مشاهده میکنیم که هرگز از طریق علم و دانش معمولی قابل درک نیست، آنها بسیاری از حوادث را که در لابلای آشوبهای اجتماعی ریشه آن ناشناخته است به خوبی میشناسند و چهرههای منفور دشمنان حق را از پشت هزاران پرده فریبنده میبینند.
از سوی دیگر به کار افتادن نیروها و انرژیها و هدر رفتن این سرمایهها در راه گناه موجب میشود که مردم از نظر درک و اطلاع، در سطحی پایین قرار گیرند و افکار منحطی داشته باشند هر چند در صنایع و زندگی مادی پیشروی کنند.
سپس میگوید: علاوه بر تشخیص حق از باطل نتیجه پرهیزکاری این است که «خداوند گناهان شما را میپوشاند و آثار آن را از وجود شما برمیدارد» (وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ).
به علاوه «شما را مشمول آمرزش خود قرار میدهد» (وَ یَغْفِرْ لَکُمْ).
و پاداشهای فراوان دیگری در انتظار شماست که جز خدا نمیداند زیرا «خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است» (وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ).
این چهار اثر، میوههای درخت تقوا و پرهیزکاری هستند و وجود رابطه طبیعی در میان تقوا و پارهای از این آثار مانعی از آن نمیشود که همه آنها را به خدا
ج2، ص147
نسبت بدهیم.
«تکفیر سیئات» اشاره به آثار روانی و اجتماعی گناهان دارد که در پرتو تقوا و پرهیزکاری از میان میرود، و «غفران» اشاره به مسأله عفو و بخشش خداوند و رهایی از مجازات است.
نکات آیه
۱- خداوند، مؤمنان را به رعایت تقوا و پرهیز از مخالفت با وى فراخوانده است. (یأیها الذین ءامنوا إن تتقوا اللّه یجعل لکم فرقانا)
۲- رعایت تقوا و ترس از خداوند، موجب بهره مند شدن از بصیرتى ویژه و خدادادى براى شناخت حق و باطل (یأیها الذین ءامنوا إن تتقوا اللّه یجعل لکم فرقانا) نکره آمدن کلمه «فرقانا» حکایت از آن دارد که این بصیرت خدادادى بصیرتى ویژه و غیر از عقل و فطرت و مانند آن است که خداوند به عموم انسانها عطا فرموده است.
۳- انسانهاى بى تقوا، محروم از دستیابى به بصیرت ویژه الهى براى تمییز حق و باطل و شناخت حقایق (إن تتقوا اللّه یجعل لکم فرقانا)
۴- تأثیر عملکرد انسان در بینش او (إن تتقوا اللّه یجعل لکم فرقانا)
۵- موفقیت مؤمنان در آزمونشان از طریق مال و فرزند در گرو تقواپیشگى و نیازمند به بینشى الهى (و اعلموا أنما أمولکم و أولدکم فتنة ... إن تتقوا اللّه یجعل لکم فرقانا) طرح بصیرت و ابزار شناخت ویژه به عنوان ثمره تقوا، پس از تأکید بر آزمون مؤمنان به وسیله مال و فرزند، مى تواند اشاره به این باشد که تنها با تقواپیشگى و بصیرت خاص مى توان رضایت الهى را در چگونه برخورد کردن با مال و فرزند تشخیص داد.
۶- رعایت تقوا و ترس از خدا، موجب زدایش گناهان و آمرزش آنهاست. (یأیها الذین ءامنوا إن تتقوا اللّه ... یکفر عنکم سیئاتکم و یغفر لکم) تکفیر (مصدر یکفر) و غفران (مصدر یغفر)، هر دو به معناى پوشانیدن و مستور ساختن است و مراد از آن زدایش و آمرزش است.
۷- گناه، داراى آثار سوء اجتماعى و روحى، علاوه بر کیفر الهى (یکفر عنکم سیئاتکم و یغفر لکم) از آنجا که تکفیر و غفران سیئات به یک معناست، مى توان تکرار آن را اشاره به آثار دنیوى گناهان (آثار سوء اجتماعى، روحى و ... ) و آثار اخروى آنها دانست. که در صورت تقواپیشگى خداوند گناهان را مى آمرزد و هر دو نوع اثر را مى زداید.
۸- خداوند داراى فضل و بخشش بیکران (و اللّه ذوالفضل العظیم)
۹- شمول غفران الهى بر مؤمنان تقواپیشه، نمود فضل عظیم خداوند (و یغفر لکم و اللّه ذوالفضل العظیم) جمله «و اللّه ... » مى تواند به منزله تعلیلى بر اعطاى پاداشهاى بیان شده باشد.
۱۰- اعطاى بصیرت ویژه به تقواپیشگان و بخشش گناه آنان، تفضلى از جانب خداست، نه پاداش استحقاقى آنان. (یجعل لکم فرقانا ... و اللّه ذوالفضل العظیم)
۱۱- خداوند، مؤمنان تقواپیشه را علاوه بر اعطاى بصیرت و بخشش گناهان، از موهبتهاى دیگر نیز بهره مند خواهد کرد. (یجعل لکم فرقانا ... و اللّه ذوالفضل العظیم) برداشت ف--وق مبتنى بر این احتمال است که جمله «و ال-لّه ... » مستانفه باشد نه بیانگر تعلیل.
موضوعات مرتبط
- امتحان: با فرزند ۵ ; امتحان با مال ۵ ; موفقیت در امتحان ۵
- باطل: تشخیص باطل ۲، ۳
- بصیرت: آثار بصیرت ۵ ; اعطاى بصیرت ۱۰، ۱۱ ; اهمیت بصیرت ۳ ; عوامل بصیرت ۲، ۴ ; محرومیت از بصیرت ۳
- بیتقوایى: آثار بیتقوایى ۳
- ترس: آثار ترس از خدا ۲، ۶
- تقوا: آثار تقوا ۲، ۵، ۶ ; اهمیت تقوا ۱
- حق: تشخیص حق ۲، ۳
- خدا: آمرزش خدا ۹ ; دعوت خدا ۱ ; عصیان از خدا ۱ ; عطایاى خدا ۱۱ ; فضل خدا ۸، ۹، ۱۰
- عصیان: اجتناب از عصیان ۱
- عمل: آثار عمل ۴ ; عمل و عقیده ۴
- گناه: آثار اجتماعى گناه ۷ ; آثار روحى گناه ۷ ; آمرزش گناه ۱۰، ۱۱ ; عوامل تکفیر گناه ۶ ; کیفر گناه ۷ ; موجبات آمرزش گناه ۶
- مؤمنان: آمرزش مؤمنان ۹، ۱۱ ; امتحان مؤمنان ۵ ; بصیرت مؤمنان ۱۱ ; مسؤولیت مؤمنان ۱ ; مؤمنان متقى ۹، ۱۱
- متقین: بصیرت متقین ۱۰ ; پاداش متقین ۱۰، ۱۱