البقرة ١٧٧
ترجمه
البقرة ١٧٦ | آیه ١٧٧ | البقرة ١٧٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَیْسَ الْبِرَّ ...»: واژه (بِرَّ) خبر مقدم (لَیْسَ) و (أَن تُوَلُّوا) اسم مؤخّر آن است. «الْبِرَّ»: واژهای است که در برگیرنده همه صفات نیک است. خیر فراوان. «قِبَل»: جهت. سو. «لکِنَّ الْبِرَّ»: واژه (بِرّ) اسم لکِنَّ است و (بِرُّ) دوم محذوف، خبر آن است که تقدیر چنین میشود: لکِنَّ الْبِرَّ بِرُّ مَنْ. برخی (بِرَّ) را اسم لکِنَّ و (مَنْ) را خبر آن گرفتهاند. «الْکِتَابِ»: جنس کتاب، یعنی همه کتابهای آسمانی مراد است (نگا: بقره / . «عَلَی حُبِّهِ»: با وجود دوست داشت خدا. با عشق به کارِ صدقه و احسان. مرجع ضمیر (ه) را خدا و مال و مصدر مفهوم از فعل، یعنی نفس عمل گرفتهاند. «ذَوِی الْقُرْبَی»: خویشاوندان. «الْمَسَاکِینَ»: نیازمندانی که چیزی از کسی درخواست نمیکنند (نگا: بقره / . «إبْنَ الْسَّبِیلِ»: مسافر نیازمند به سبب دوری از خانواده. «السَّآئِلِینَ»: گدایان. «فِی الرِّقَابِ»: در راه آزادکردن بندگان. در اینجا مراد از (رِقَاب) جمع رَقَبَة، به معنی گردن، خودِ اشخاص است. «الْمُوفُونَ»: وفاکنندگان. عطف بر (مَنْ آمَنَ) است، یا خبر مبتدای محذوف است که تقدیر آن چنین است: وَهُمُ الْمُوفُونَ. «عَاهَدُوا»: عهد بستند. «الْصَّابِرِینَ»: شکیبایان. منصوب است به (أَخُصُّ) یا (أَمْدَحُ). «الْبَأْسَآءِ»: بلا و مصیبت خارج از جسم شخص. از قبیل: تنگدستی، زیان مالی، مرگ فرزندان. «الْضَّرَّآءِ»: بلا و مصیبت مربوط به جسم شخص. از قبیل: بیماری، رنجوری. «حِینَ»: زمان. وقت. «الْبَأْسِ»: جنگ. جهاد با دشمنان (نگا: احزاب / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ... (۵) لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى... (۳) الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ... (۳) لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَ... (۱) وَ الَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَ... (۶) وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى... (۳) إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ... (۱) وَ الَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَ... (۵) وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى... (۳)
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ... (۱) الَّذِينَ لاَ يُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ... (۴) فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلَى أَنْ... (۱) وَ أَهْدِيَکَ إِلَى رَبِّکَ... (۰) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا (۱) وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا (۰) لٰکِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ... (۱۱) کُلُ الطَّعَامِ کَانَ حِلاًّ... (۴)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: هنگامى كه قبله به طرف خانه كعبه قرار گرفت. همه متوجه منسوخ شدن قبله پيشين گرديدند، مخصوصاً يهود و نصارى زياد اين موضوع را بر زبان ميراندند خداوند اين آيه را فرستاد كه نپندارند برّ و نيكوكارى فقط مخصوص به نماز خواندن رو به قبله است بلكه طاعات ديگرى نيز هست كه برّ و نكوكارى محسوب ميشود.
چنان كه ابن عباس و مجاهد گويند، قتاده و ربيع و جبائى گويند: نكوكارى آن نيست كه نصارى از براى نماز خود متوجه مشرق شوند و يهود متوجه مغرب گردند بلكه برّ چيزهاى ديگرى هم هست كه در آيه مذكور گرديده است.[۳][۴][۵][۶]
تفسیر
- آيه ۱۷۷ بقره
- توضيح مفردات آيه
- ذكر مصداق در كنار مفهوم ، داءب قرآن در تمام بياناتش مى باشد
- درباره ايمان كامل و پاره اى از اعمال و اخلاق ابرار (مؤ منين حقيقى )
- وفاى به عهد، صبر و صدق ، سه صفت مؤ منين
- استخراج صفات مؤ منين و مآل كارشان از چند مورد آيات قرآنى
- بحث روايتى (ذيل آيه كريمه و بيان اهميت آنچه در آن آمده )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«177» لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ
نيكى (تنها) اين نيست كه (به هنگام نماز) روى خود را به سوى مشرق يا مغرب بگردانيد، بلكه نيكوكار كسى است كه به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آورده و مال (خود) را با علاقهاى كه به آن دارد به خويشاوندان و يتيمان و بيچارگان و در راهماندگان و سائلان و در (راه آزادى) بردگان بدهد، و نماز را برپاى دارد و زكات را بپردازد، و آنان كه چون پيمان بندند، به عهد خود وفا كنند و آنان كه در (برابر) سختىها، محروميّتها، بيمارىها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج مىدهند، اينها كسانى هستند كه راست گفتند (و گفتار و رفتار و اعتقادشان هماهنگ است) و اينان همان پرهيزكارانند.
نکته ها
كلمه «برّ» به معناى نيكى است، ولى به هركس كه خيلى نيكوكار باشد، مىگويند او «برّ» است. يعنى وجودش يكپارچه نيكى است.
«بأساء» از «بؤس» به معناى فقر و سختى است كه از خارج به انسان تحميل مىشود.
«ضرّاء»، درد وبيمارى است كه از درون به انسان فشار مىآورد. و «حِينَ الْبَأْسِ» زمان جنگ و جهاد است.
بعد از ماجراى تغيير قبله كه در آيهى 144 خوانديم، سخنِ روز، پيرامون قبله و تغيير آن
جلد 1 - صفحه 269
بود كه اين آيه مىفرمايد: چرا به جاى محتواى دين كه ايمان به خدا و قيامت وانجام كارهاى نيك است، به سراغ بحثهاى جدلى رفتهايد.
اين آيه جامعترين آيه قرآن است. زيرا اصول مهم اعتقادى، عملى و اخلاقى در آن مطرح گرديده است.
در تفسير الميزان از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: هر كس به اين آيه عمل كند، ايمانش كامل است.
اين آيه پانزده صفت نيك را در سه بخشِ ايمان، عمل و اخلاق بيان نموده است. در بخش ايمان، به مسئله ايمان به خدا، فرشتگان، انبيا، قيامت و كتب آسمانى اشاره شده و در بخش عمل، به مسائل عبادى مانند نماز و اقتصادى مانند زكات و اجتماعى مانند آزاد نمودن بردگان و نظامى مانند صبر در جبهه و جنگ، و روحى وروانى مثل صبر در برابر مشكلات، اشاره گرديده است. و در بخش اخلاقى به وفاى به عهد و دل كندن از مادّيات و ترحّم به فقرا اشاره شده است.
ايمان به خدا، سبب خضوع انسان در برابر حقّ و عدم تسليم در برابر طاغوتهاست. ايمان به قيامت، موجب وسعت ديد و بلندى همّت مىگردد. ايمان به وجود ملائكه، نشانهى ايمان به تشكيلات ماوراى طبيعت است. ايمان به انبيا، ايمان به وحى و جريان هدايت در طول تاريخ است و دليل بر اينكه انسان در اين جهان رها و بىبرنامه نبوده است.
انفاق، بيانگر روح تعاون و نوع دوستى، و نماز، پيوند مستقيم با خدا، و زكات برنامهريزى و اقدام براى حل مشكل محرومان، و وفاى به عهد، موجب تحكيم ارتباطات، و صبر، عامل آبديده شدن انسانهاست. «1»
جمله «آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ» را سه نوع معنا نمودهاند:
الف: پرداخت مال به ديگران با وجود علاقهاى كه به آن هست.
ب: پرداخت مال بر اساس حبّ خداوند.
ج: پرداخت مال بر اساس علاقهاى كه به فقير است.
«1». تفسير مراغى، ذيل آيه.
جلد 1 - صفحه 270
صبر، مادر همه كمالات است وقرآن راه رسيدن به بهشت را صبر مىداند؛ «أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا» «1» به آنان جايگاه بلند داده مىشود، به پاس بردبارى كه كردند.
چنانكه فرشتگان به بهشتيان مىگويند: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ» «2» درود بر شما كه پايدارى كرديد.
همچنين درباره رهبران الهى مىفرمايد: «جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا» «3» آنان را بخاطر صبرشان، پيشوايانى قرار داديم كه به امر ما هدايت مىنمودند.
مشابه اين آيه، در روايات نيز براى معرفى معارف دينى چنين آمده است:
- «ليس العاقل من يعرف الخير من الشرّ و لكن العاقل من يعرف خير الشّرين» «4» عاقل آن نيست كه خير را از شرّ بشناسد، عاقل آن است كه ميان دو شرّ، خيرش را برگزيند.
- «ليس العلم بكثرة التعلّم انّما هو نور يقذفه اللّه فى قلب من يريد» «5» دانش، به آموختن بسيار حاصل نمىشود. دانش واقعى، نورى الهى است كه به دلها مىتابد.
- «ليس البرّ فى حُسن الزّى و لكن فى السكينة و الوقار» «6» بزرگى، در ظاهرِ آراسته نيست، بلكه در آرامش و وقار است.
- «ليس السخى ... الذى ينفق ماله فى غير حقّه و لكنه الّذى يؤدّى الى اللّه ما فرض عليه» «7» سخاوتمند كسى نيست كه در هرجا و لو بىجا انفاق كند، بلكه كسى است كه در هرجا خشنودى خداست، انفاق كند.
- «ليس العبادة كثرة الصيام و الصلاة و انّما العبادة كثرة التفكّر فى امر اللّه» «8» عبادت به نماز و روزه بسيار نيست، به تفكّر درباره خدا و آثار اوست.
- «اشدّ من يَتم اليتيم يتيمٌ انقطع عن امامه» «9» آنكه از سرپرستى پيشواى حقّ محروم گشته، يتيمتر از كسى است كه پدر و مادرش را از دست داده است.
براى رسيدن به كمالِ تقوا، انفاقِ واجب و غير واجب، هر دو لازم است.
«1». فرقان، 75.
«2». رعد، 24.
«3». سجده، 24.
«4». بحار، ج 78، ص 6.
«5». بحار، ج 1، ص 225.
«6». بحار، ج 1، ص 106.
«7». بحار، ج 71، ص 352.
«8». بحار، ج 71، ص 325.
«9». بحار، ج 108، ص 171.
جلد 1 - صفحه 271
بعضى از مردم به مستمندان كمك مىكنند، ولى حقوق واجب خود را نمىپردازند و برخى ديگر به پرداخت خمس و زكات اكتفا مىكنند و نسبت به فقرا و محرومان در بخششهاى مستحبّى بىتفاوت مىشوند. اين آيه، مؤمن واقعى را كسى مىداند كه هم حقوق واجب را بپردازد و هم انفاق مستحبّ را انجام دهد.
به همين دليل در روايات مىخوانيم: در اموال ثروتمندان، غير از زكات نيز حقّى براى محرومان است. «1» و كسى كه سير بخوابد در حالى كه همسايه او گرسنه باشد، ايمان كامل به خدا و قيامت ندارد. «2»
پیام ها
1- به جاى محتواى دين، به سراغ ظاهر نرويم و از اهداف اصلى باز نمانيم. «لَيْسَ الْبِرَّ ... وَ لكِنَّ الْبِرَّ»
2- يكى از وظايف انبيا وكتب آسمانى، تغيير فرهنگ مردم است. «لَيْسَ الْبِرَّ ... وَ لكِنَّ الْبِرَّ»
3- ايمان، مقدّم بر عمل است. «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ ... آتَى الْمالَ»
4- ايمان به خدا و روز قيامت همراه با ايمان به همهى انبيا و ملائكه لازم است.
«آمَنَ بِاللَّهِ ... وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ»
5- ارتباط با خدا در كنار ارتباط با مردم و تعاون اجتماعى در حوادث و گرفتارىها مطرح است. «آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ... وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ»
6- تمام كارهاى نيك، درسايه ايمان به خدا شكل مىگيرد. «آمَنَ بِاللَّهِ ... آتَى الْمالَ»
7- هدف اسلام از انفاق، تنها سير كردن گرسنگان نيست، بلكه دل كندن صاحب مال از مال نيز هست. «عَلى حُبِّهِ»
8- نيكوكاران، مال و دارايى خود را با رغبت و علاقه در راه خدا انفاق مىكنند.
«آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ»
«1». تفسير قرطبى.
«2». كافى، ج 2، ص 665.
جلد 1 - صفحه 272
9- در انفاق، بستگان نيازمند بر ساير گروههاى مستمند، اولويّت دارند. «ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى ...»
10- سائل را ردّ نكنيد، گرچه فقير، مسكين، در راه مانده و فاميل نباشد. كلمهى «السائلين» به صورت مستقل مطرح شده است. «وَ الْمَساكِينَ وَ ... السَّائِلِينَ»
11- ايمان ونماز و زكات، بدون شركت در جهاد كامل نمىشود. «وَ حِينَ الْبَأْسِ ... أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا»
12- مدّعيان ايمان بسيارند، ولى مؤمنان واقعى كه به تمام محتواى دين عمل كنند، گروهى اندك هستند. «أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا»
13- نشانهى صداقت، عمل به وظايف دينى وتعهّدات اجتماعى است. «أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا»
14- متّقى كسى است كه عملش، عقايدش را تأييد كند. «آتَى الْمالَ ... أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (177)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 322
شأن نزول: يهود در نماز توجه به مغرب و نصارى به مشرق مىنمودند، چون حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مأمور شد در نماز توجه به كعبه نمايد و به اين حكم توجه به بيت المقدس منسوخ شد، هر قومى گفتند: قبله ما بهتر است و گفتگو ما بين زياد شد؛ آيه شريفه نازل شد:
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ: نيست كار پسنديده و نيك اينكه بگردانيد روى خود را و توجه كنيد، قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ: به طرف مشرق مانند نصارى و به طرف مغرب مانند يهود، زيرا آن منسوخ باشد. يا خطاب عام و شامل اهل كتاب و اهل اسلام است، يعنى نيكوئى مقصور نيست به امر قبله، وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ: و لكن نيكوئى كه سزاوار است به آن اهتمام نمائيد، نيكوئى آن كس است كه ايمان آورد به آنچه ذكر مىشود.
بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ:
اول- ايمان به خدا.
دوم- ايمان به روز قيامت و متعلقات آن از حساب و صراط و ميزان و ثواب و عقاب. اين تعريض است به يهود و نصارى كه عزيز عليه السلام و عيسى عليه السّلام را در الوهيت شريك قرار دادند و دخول بهشت را اختصاص به خود دادند.
وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ:
سوم- ايمان به تمام ملائكه.
چهارم- ايمان به كتابهاى منزله آسمانى از تورات و انجيل و زبور و قرآن.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 323
پنجم- و ايمان به تمام پيغمبرانى كه از جانب خدا مبعوث شدهاند كه اول آنها حضرت آدم عليه السّلام و آخر آنها پيغمبر خاتم حضرت محمد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بعد از او پيغمبرى مبعوث نشده و نخواهد شد تا روز قيامت.
وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ:
ششم- و از نيكوكارى آنست كه بدهد مال را با دوست داشتن آن، يعنى با آنكه مال را دوست مىدارند براى رضاى الهى بدهند، چنانچه از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پرسيدند افضل صدقه كدام است فرمود: ان تؤتيه و انت صحيح و شحيح تأمّل العيش و تخشى الفقر و لم تمهل حتّى اذا بلغت الحلقوم. «1» افضل صدقه آنست كه بدهى آن را به مستحق در حال تندرستى و حريص بودن و اميدوار باشى به زندگانى خود و بترسى از فقر و نگذارى آن را تا وقت رسيدن روح به حنجره.
ذَوِي الْقُرْبى: بدهد مال را به خويشان خود كه فرمود صدقه بر خويشان، هم صدقه و هم صله باشد. عبد اللّه مسعود مالى داشت به خويشان خود صرف نمود، حضرت فرمود: براى تو دو اجر است: اجر صدقه و اجر خويشى. و نزد بعضى مراد از ذوى القربى ذرارى رسولند، چنانچه از صادقين عليهما السلام مروى است.
وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينَ: و يتيمان را كه به حد بلوغ نرسيدهاند و بيچارگان را كه از قوت ساليانه خود عاجزند.
اما يتيم، فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: هر كه يتيمى را با خود برگيرد به طعام دادن و آب تا از آن مستغنى شود، خدا بهشت را بر او لازم گرداند.
اما مسكين، در حديث صحيح وارد شده كه حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دعا مىنمود: اللّهمّ احينى مسكينا و امتنى مسكينا
«1» المحجة البيضاء جلد دوّم، صفحه 108 (با اندكى تفاوت)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 324
و احشرنى فى زمرة المساكين «1» خدايا مرا زنده بدار به حالت مسكينى و بميران به حالت مسكين، و محشور فرما در زمره مساكين. يكى از زوجات حضرت گفت: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چرا اين نوع دعا مىكنى؟ فرمود: به جهت آنكه ايشان پيش از توانگران به چهل سال به بهشت روند، بعد فرمود: زنهار مسكين را زجر نكنى، و اگر چيزى خواهد ردش نكنى، اگرچه به نصف خرما باشد. و با مساكين دوستى كن و به انواع صله و تصديق ايشان را رعايت كن تا حق تعالى تو را به رحمت خود نزديك گرداند.
وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ: و ديگر عطا كند رهگذران را كه در راه مانده و هيچ در دست ندارند. و همچنين سؤال كنندگان كه فقر آنها را ملجأ ساخته به سؤال.
اما ابن السبيل، مروى است كه هر كه غريبى را بنوازد، خداوند مهمّات دنيا و آخرت او را روا سازد و در قبر و نزد حساب و صراط و ميزان غريب نباشد و از هولهاى آن او را ايمن گرداند.
اما سائلان، مروى است كه روزى سائلى سؤال نمود. حضرت حسين بن على عليهما السلام فرمود: هيچ مىدانيد چه مىگويد؟ گفتند:
نه. فرمود: گويد من رسول ميزان شمايم، اگر چيزى به من دهيد بگيرم و آنجا برم و كفه ميزان شما را سنگين گردانم، و الّا تهى دست آنجا روم.
وَ فِي الرِّقابِ: و عطا كند در تخليص غلامان از غلامى و معاونت آنان در آزاد شدن. عبد اللّه بن سهل روايت نموده از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: هر كه عبد مكاتبى را يارى كند هر قدرى از مال تا خود را از بندگى برهاند. در ظل حمايت او سبحانه باشد روزى كه هيچ سايه نباشد.
وَ أَقامَ الصَّلاةَ: هفتم- و از نيكوكارى آنكه بپاى دارد نماز را به شرايط و اركان. حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: امتّحنوا شيعتنا عند
«1» بحار الانوار، جلد 72، صفحه 46، حديث 57.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 325
مواقيت الصّلوة كيف محافظتهم عليها: «1» يعنى امتحان كنيد شيعيان ما را نزد اوقات نماز چگونه است نگاهدارى ايشان نسبت به اوقات نماز.
وَ آتَى الزَّكاةَ: هشتم- و بدهد زكات را يعنى زكات واجبه را. مراد از اول بيان مصارف زكات باشد، و دوم اداى آن و ترغيب مكلّفان بر آن. فرمود حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: من منع قيراطا من الزّكوة فليمت ان شاء يهوديّا و ان شاء نصرانيّا: «2» يعنى هر كه منع كند قيراطى از زكات را، پس هر آينه بميرد اگر خواهد يهودى و اگر خواهد نصرانى. اشاره است به آنكه خارج از ملت اسلام است.
وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ: نهم- و صاحبان برّ و وفا كنندگان به عهد خود هستند، إِذا عاهَدُوا: هر گاه عهد نمايند و اين عهد يا با خلق است يا با خالق. حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: لا دين لمن لا عهد له: «3» يعنى دين تامّ نيست براى كسى كه او را وفاى به عهد نباشد.
وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ: دهم- و صبر كنندگان در فقر و فاقه و در رنج و سختى. زهرى گويد بأساء در اموال، و ضراء در نفس باشد مانند مرض. وَ حِينَ الْبَأْسِ: و صابرين هنگام كارزار يعنى جهاد.
حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: انّ العبد ليكون له عند اللّه الدّرجة لا يبلغها بعمله فيبتليه اللّه فى جسده او يصاب فى ولده فان هو صبر بلغه اللّه ايّاها.
يعنى: بدرستى كه بنده هر آينه باشد براى او نزد خدا درجهاى كه نمىرسد آن درجه را به عملش، پس مبتلا سازد او را در جسدش يا اصابه نمايد به مالش يا اصابه كند در اولادش، پس اگر او صبر كند مىرساند او را خداوند به آن درجه.
أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا: آن جماعت موصوفه به صفات دهگانه،
«1» جامع احاديث الشيعه، جلد 4، صفحه 58 حديث 44.
«2» فروع كافى، كتاب الزكاة، جلد 3، صفحه 505، حديث 14 (از امام صادق)
«3» جامع احاديث الشيعه، جلد 4، صفحه 47، حديث 127.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 326
كسانيند كه راست گفتند در قول و عمل و پيروى دين حق و طلب نيكو كارى. وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ: و آن گروه ايشانند پرهيزكاران از كفر و شرك و ساير معاصى.
تبصره: آيه شريفه جامع جميع كمالات انسانيه و دال است بر ملكات نفسانيه صريحا يا ضمنا، چه كمالات و ملكات حسنه با وجود بسيارى آنها، شعب آن منحصر است در سه چيز: 1- صحت اعتقادات كه قسمت اول آيه بيان فرموده. 2- حسن مباشرت كه وسط آيه به آن اشاره فرموده.
3- تهذيب نفس كه آخر آيه آن را عنوان فرموده؛ و لذا كسى را كه مستجمع اين صفات باشد، وصف فرموده به صدق نظر به ايمان و اعتقاد او، و به تقوى نظر به معاشرت او با خلق و معامله او با حق. و به سوى اين اشاره فرموده حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه: من عمل بهذه الاية فقد استكمل الايمان: «1» هر كه عمل نمايد به اين آيه شريفه، پس بتحقيق ايمان كامل را دارا گرديده. اماميّه فرمودهاند مراد به اين آيه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام است، زيرا آن سرور جامع اين صفات محققا بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (177)
ترجمه
نيست كار نيك كه بگردانيد رويهاى خودتان را به سوى مشرق و مغرب ولى نيك كسى است كه گرويد بخدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب و پيغمبران و داد مال را با دوستيش بصاحبان قرابت و يتيمان و درماندگان و محتاجان در راه و اهل سؤال و در آزادى بندگان و برپا داشت نماز را و داد زكوة را و وفا كنندگان به
جلد 1 صفحه 216
پيمانشان چون پيمان بندند و شكيبايان در سختى و رنجورى و هنگام كارزار آن گروه آنانند كه راست گفتند و آنگروه ايشانند پرهيزكاران..
تفسير
از حضرت سجاد (ع) روايت شده است كه يهود گفتند ما بجانب قبله خودمان نماز بسيار خوانديم و در ميان ما كسانى بودند كه شب را بنماز گذاردن احيا داشتند و اين قبله حضرت موسى (ع) است و نصارى هم همين مقال را داشتند و گفتند اين قبله حضرت عيسى (ع) است كه ما مأمور بتوجه بآن شدهايم و هر دو فرقه در اين اظهار متفق شدند كه آيا سزاوار است خداوند اين همه اعمال ما را باطل نمايد براى آنكه ما متابعت محمد را ننموديم در خواهشهاى او براى خود و برادرش على (ع) پس خداوند اين آيه را نازل فرمود كه مفادش آنستكه بگو اى محمد كه نيست كار خوب و طاعت كه موجب نيل شما بدرجات جنان و استحقاق رضوان و غفران شود آنكه رو كنيد در نماز بجانب مشرق اى گروه نصارى و بجانب مغرب اى فرقه يهود با آنكه شما مخالفت امر الهى را مينمائيد و با ولى خدا عناد ميورزيد ولى خوب كسى است كه ايمان آورد بخدا و روز جزا و ملائكه و كتاب و پيغمبرها و نيز نيك كسى است كه با آنكه نهايت حاجت و ميل را بجمعآورى مال دارد براى آنكه صحيح و سالم و داراى شهوت و خائف از فقر و شايق بادامه حيات است عطا نمايد اموال خود را باهل استحقاق از مؤمنين و مؤمنات اگر از اقارب پيغمبر (ص) باشند بعنوان هديه و احسان نه صدقه زيرا ايشان را خداوند اجل شانا قرار داده است از قبول صدقه و اگر اقارب خودش باشند بعنوان صدقه و صله و نيز عطا نمايد مال خود را بيتيمان از بنى هاشم كه فقير باشند بعنوان احسان نه صدقه و بيتيمان از غير آنسلسله جليله بعنوان صدقه و بدرماندگان از مردم كه بفقر و مسكنت دچار شدهاند و بكسانى كه از وطن دور شدهاند و در راه نفقه آنها تمام شده و از سفر بازماندهاند و دسترس بمال خود ندارند با آنكه دارا هستند و بكسانيكه سائل بكف هستند و صرف نمايد مال خود را در خلاصى رقاب بندگانى كه باموالى خود قرار داد نمودهاند كه قيمت خود را كسب نموده بپردازند و آزاد شوند و نيز خوب كسى است كه نماز را با آداب و شرائط آن بر پا ميدارد و زكوة واجبه را ببرادران دينى از اهل ايمان ميرساند و نيز خوب كسانى هستند كه بعهد خودشان با خدا و خلق وفا مينمايند و مدح سزاوار كسى است كه صابر باشد در محاربه با دشمنان و هيچ دشمنى براى انسان بالاتر از شيطان
جلد 1 صفحه 217
نيست و دافع و رافع ايندشمن و عساكر آن صلوات بر محمد و آل اطهار او است و صابر باشد در هنگام فقر و شدت و هيچ فقرى براى مؤمن اشد از آن نيست كه دست خود را دراز نمايد در پيش دشمنان آل رسول (ص) و در صورت الجاء بايد صبر نمايد بر اين امر ناگوار و آنچه در اينحال از آنها دريافت مينمايد بايد غنيمت بدارد براى صرف در لعن آنها و تجديد ذكر ولايت ائمه اطهار و صابر باشد در هنگام شدت قتال كه در آنوقت يگانه چاره آنستكه ذكر خدا نمايد و صلوات بفرستد بر پيغمبر خدا و على ولى او و دوست بدارد بقلب و زبان خود دوستان خدا را و دشمن بدارد بقلب و زبان دشمنان خدا را اينها كسانى هستند كه راست گفتند در ايمان خودشان و اعمالشان مصدق اقوالشان است و اين گروه پرهيزكارانند از آنچه مأمور شدند به پرهيز- كارى از آن و بعضى گفتهاند مراد از لكن البر در آيه شريفه آنستكه خوبىئيكه سزاوار است اهتمام بآن شود خوبى كسى است كه داراى اين اوصاف باشد و بنظر حقير حاجت باين تقدير نيست چون اطلاق برّ بر مؤمن باعتبار عقايد و اعمال خوب ميشود و اين قبيل استعمالات در عرب و عجم شايع است و نيز گفته شده است كه اين آيه شريفه جامع تمام كمالات انسانيه است صريحا يا ضمنا زيرا كمالات انسان با آنكه زياد و مختلف است ولى بطريق اجمال منحصر در سه قسمت است صحت اعتقاد و حسن معاشرت و تهذيب نفس و در اين آيه شريفه از قول خداوند من آمن تا و النبيين اشاره بقسم اول است و از آنجا تا و فى الرقاب اشاره بقسم دوم و از آنجا تا آخر آيه اشاره بقسم سوم است و باين سبب كسيكه داراى اين اوصاف باشد در كلام الهى موصوف بصدق شده است نظر بايمان و اعتقادش و موصوف بتقوى شده است نظر بمعاشرتش با خلق و معاملهاش با حق و باين ملاحظه پيغمبر (ص) فرموده است كسيكه باين آيه عمل نمايد ايمانش كامل است و لكن در آيه شريفه بتخفيف و برّ برفع نيز قرائت شده است و از زهرى نقل شده كه بأساء در اموال است مانند فقر و ضراء در نفوس است مانند مرض و از مجموع آياتيكه تاكنون در باب قبله بيان شد مستفاد ميشود كه امر قبله مبنى بر توسعه و تسهيل است و آنچه عمده و مقصود است ثبات در عقايد و خلوص در اعمال و صفاء در نيات و وفاء بعهود و صبر در محنت و بلاء و گذشتن از جان و مال در راه خدا و صدق گفتار و صلاح كردار و توجه بپروردگار است.
جلد 1 صفحه 218
روى در قبله يك روئى كن
خلق بگذار و خداجوئى كن
رزقنا اللّه تعالى انشاء اللّه.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لَيسَ البِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَكُم قِبَلَ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ وَ لكِنَّ البِرَّ مَن آمَنَ بِاللّهِ وَ اليَومِ الآخِرِ وَ المَلائِكَةِ وَ الكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَي المالَ عَلي حُبِّهِ ذَوِي القُربي وَ اليَتامي وَ المَساكِينَ وَ ابنَ السَّبِيلِ وَ السّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّكاةَ وَ المُوفُونَ بِعَهدِهِم إِذا عاهَدُوا وَ الصّابِرِينَ فِي البَأساءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حِينَ البَأسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ المُتَّقُونَ (177)
(نيكي اينکه نيست که رويهاي خودتان را بجانب مشرق و مغرب بگردانيد ولي واجد خوبي كسي است که بخدا و روز آخرت و فرشتگان و كتاب خدا و پيغمبران ايمان بياورد و مال را با اينكه بآن علاقه دارد بخويشان و يتيمان و مستمندان و درماندگان در غربت، و سؤال كنندگان، و در راه آزاد كردن بردگان بدهد و نماز را بپا دارد و زكاة را بدهد، و كساني هستند که بعهدهاي خود وفا كنند هر گاه پيمان بندند و در سختيها و ضررها و در هنگام جهاد با دشمن شكيبا باشند اينان كساني هستند که راست ميگويند و اينان پرهيزكارانند) اينکه آيه شريفه يكي از آياتي است که جامع جميع خوبيها از عقائد حقه و اخلاق حسنه و اعمال صالحه ميباشد.
1- سوره نحل آيه 7
2- سوره توبه آيه 42
جلد 2 - صفحه 309
لَيسَ البِرَّ أَن تُوَلُّوا برّ بكسر باء مصدر است و اسمي است که شامل جميع خوبيها ميشود و در توسع در احسان بيشتر استعمال ميگردد و برّ بفتح باء صفة مشبهة بمعني نيكوكار است ميفرمايد وَ بَرًّا بِوالِدَتِي«1» و از اسماء حسني است إِنَّهُ هُوَ البَرُّ الرَّحِيمُ«2» و چنانچه گفتهاند و شايد از مفاد آيه نيز استفاده شود بعد از تحويل قبله تشاجراتي بين مردم از مسلمانان و يهود و غيره واقع شد و هر كدام توجه به قبله مورد نظر خود را نيكويي ميپنداشتند آيه شريفه نازل شد که تنها توجه به طرفي برّ و احسان نيست بلكه اينکه امر يكي از موضوعاتي است که محكوم بحكم الهي است و هر طرفي را که او قبله قرار دهد هنگام عبادت بآن طرف بايد متوجه شد.
وَ لكِنَّ البِرَّ مَن آمَنَ بِاللّهِ برّ چنانچه گذشت مصدر و اسم معني است و من موصول و اسم شخص است و براي اينكه حمل درست آيد يا در مبتداء مضاف مقدر است يعني و لكن ذو البرّ من امن باللّه، و يا در خبر، يعني و لكن البر برّ من امن باللّه، زيرا «من امن» بر نيست بلكه ايمان و ساير صفاتي که در آيه ذكر ميفرمايد برّ است و ايمان بخدا شامل جميع مراتب توحيد و معرفت صفات و عدل ميشود زيرا اللّه اسم ذاتي است که مستجمع جميع صفات كمال و منزه از صفات امكان و نقص باشد و اينکه دو ركن ايمان را که توحيد و عدل است شامل ميگردد «وَ اليَومِ الآخِرِ» شامل اعتقاد بمعاد و خصوصيات آن که ركن سوم ايمان است ميشود.
وَ المَلائِكَةِ وَ الكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ بيان ركن چهارم ايمان است که ايمان بفرشتگان که واسطه وحي و غيره ميباشند و ايمان بكتابهاي آسماني که حاوي
1- سوره مريم آيه 32
2- سوره طور آيه 28
جلد 2 - صفحه 310
شرايع الهي و وظايف ديني است و ايمان به پيغمبران خدا از آدم تا خاتم که همگي بندگان مقرب خدا و واسطه بين او و عباد ميباشند و البته كسي که معتقد باشد بنبوت حضرت خاتم الانبياء و آنچه او از جانب خدا آورده و معتقد باشد بقرآن که كلام خدا و كتاب آسماني است بامامت اوصياء طاهرين او که ركن پنجم ايمان است نيز معتقد است.
وَ آتَي المالَ عَلي حُبِّهِ بيان قسمت دوم از برّ است که اعمال صالحه باشد و آن بذل مال در راه خدا و بپا داشتن نماز و دادن زكاة است، و ضمير علي حبه ممكن است راجع باللّه باشد يعني بذل مال كند براي محبت بخدا و به قصد قربت باو، و ممكن است مرجع ضمير ايتاء باشد يعني بذل مال كند براي اينكه احسان را دوست ميدارد يعني ايتاء او از روي ميل و شوق و علاقه باين صفت است نه از روي كره و عنف و معني سخاوت همين است و ممكن است مرجع ضمير مال باشد يعني با اينكه علاقه و احتياج بمال دارد آن را در راه خدا صرف كند که اشاره بصفت ايثار است چنانچه در آيه شريفه ميفرمايد وَ يُؤثِرُونَ عَلي أَنفُسِهِم وَ لَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ«1» و آيه شريفه وَ يُطعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مِسكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً«2» نيز بهمين معني تفسير شده «ذوي القربي» در مجمع البيان از حضرت باقر و حضرت صادق (ع) روايت كرده که مراد از ذوي القربي، ذوي القربي پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ميباشند که ايتاء بآنها عبارت از خمس و ساير احسانهايي است که بآنان بايد نمود و ممكن است گفته شود اينکه تفسير تأويل و تفسير بباطن است و با ظاهر که احسان بخويشان شخص معطي باشد منافات ندارد
1- سوره حشر آيه 9
2- سوره دهر آيه 8
جلد 2 - صفحه 311
«و اليتامي» مراد اطفال بي پدرند و اينکه كلمه شامل ايتام سادات و غير سادات ميشود.
«و المساكين» مراد مطلق فقراء است اگر چه مسكين كسي را گويند که حال او بدتر از فقير باشد ولي گفتهاند «الفقير و المسكين اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا» يعني هر جا هر دو لفظ گفته شود معني آنها با هم فرق دارد و هر جا بتنهايي ذكر شوند هر دو معني را شامل ميشود.
«و إبن السبيل» مراد كساني هستند که از وطن خود دور افتاده و دسترسي بمال خود در وطن نداشته باشند.
«و السائلين» مراد گداياني هستند که سؤال ميكنند که بعنوان صدقه بايد بآنها بذل شود مشروط به اينكه سائل بكف و متجاهر بفسق نباشند.
«و في الرقاب» رقبة بمعني گردن و رقاب جمع آنست ولي مراد از رقاب غلامان و كنيزان ميباشند و صرف مال درباره آنها سه قسم است: يكي آنكه آنها را بخرند و آزاد كنند که عتق رقبة از عبادات بسيار بزرگ و در مواردي واجب است، ديگر اينكه مكاتبه شده باشند و از عهده اداء مال الكتابة برنيامده بآنها كمك كنند تا آزاد شوند، سيم آنكه مواليان آنها در نفقه آنها قصور يا تقصير كنند و آنان در مضيقه باشند بآنها كمك شود.
وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّكاةَ شرح اينکه دو جمله در اول سوره گذشت«1» وَ المُوفُونَ بِعَهدِهِم إِذا عاهَدُوا بيان قسمت سوم از برّ است که اخلاق فاضله باشد و دو بخش از آنها که يكي وفاي بعهد و ديگر صبر باشد ذكر ميفرمايد و عهد شامل عهد با خدا مانند نذر، عهد، قسم، اقرار و شهادت و التزام بالوهيت او و عهد با پيغمبر و امام بنبوت و امامت و عهد با مسلمانان در معاملات و ازدواجها و
1- مجلد اول ص 150
[.....]
جلد 2 - صفحه 312
قرار دادها و وعدهها و نحو اينها ميشود که وفاي به بسياري از آنها واجب و برخي ممدوح است.
وَ الصّابِرِينَ فِي البَأساءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حِينَ البَأسِ فضيلت صبر و اقسام آن و اينكه ريشه بسياري از اخلاق فاضله است در ذيل آيه وَ استَعِينُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ«1» و آيه وَ لَنَبلُوَنَّكُم بِشَيءٍ مِنَ الخَوفِ وَ الجُوعِ«2» گذشت، و در اينکه آيه سه مورد از صبر را متذكر ميگردد يكي صبر در بأساء يعني شدت و سختي، و ديگر صبر در ضراء يعني هر زياني که بانسان وارد شود از زيانهاي مالي و جاني و بدني و آبرويي که صبر در اينکه موارد همان صبر بر مصائب است که يك قسم از اقسام سه گانه صبر است.
و ديگر صبر در حين بأس يعني مقاومت در هنگام جنگ و جهاد با دشمن و اينکه يكي از موارد بارز صبر بر طاعت است و فرد اجلاي صابرين حين البأس رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است که امير المؤمنين عليه السّلام ميفرمايد «
3» و كنّا اذا احمر البأس اتقينا برسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فلم يكن احد منا اقرب الي العدوّ منه»«
و سپس خود امير المؤمنين عليه السّلام است که ميفرمايد: لو تظاهرت العرب ما وليت«4» و همچنين خاندان آنها که نمونههاي بارز صابرين حين البأس بودند و ميتوان صبر و مقاومت بر جهاد با نفس که جهاد اكبرش ناميدهاند از مصاديق صبر حين بأس شمرد أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا صدق و كذب اگر چه از خصوصيات خبر و از مقوله الفاظ است که اگر خبر مطابق با مخبر به باشد صدق، و اگر مطابق نباشد كذب است، ولي در اطلاقات قرآن و اخبار و محاورات عرفيه يك معني جامعي دارد
1- سوره بقره آيه 45
2- سوره بقره آيه 155
3- نهج البلاغه باب المختار من غريب كلامه
4- مجلد اول سفينه ص 690
جلد 2 - صفحه 313
و آن مطابق بودن يا مطابق نبودن ظاهر با باطن است و اينکه معني است که در عقائد و اخلاق و كليه افعال جريان دارد مثلا منافق را قرآن كاذب مينامد زيرا اظهار ايمان او با باطنش مخالف و شخص مرائي (رياكار) را كاذب ميدانند چون عملش با قصدش مخالف است و همچنين در اخلاق كسي که اظهار صفت خوبي را بنمايد ولي باطنا داراي آن صفت نباشد مثل اينكه اظهار عدالت كند ولي ظلم نمايد و اظهار سخاوت كند ولي بخيل باشد و اظهار تواضع كند ولي متكبر باشد و هكذا ساير صفات، و آيه شريفه اشاره بهمين معني دارد يعني كساني که داراي اينکه صفات مذكوره باشند معني برّ بر آنها صادق است.
وَ أُولئِكَ هُمُ المُتَّقُونَ و پرهيزكاران و اهل تقوي هم اينانند، و بيان تقوي و اقسام آن و صفات متقين و مراتب آنها در ذيل آيه شريفه لا رَيبَ فِيهِ هُديً لِلمُتَّقِينَ«1» و همچنين در ذيل جمله لَعَلَّكُم تَتَّقُونَ«2» بيان شد و از رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده که فرمود «
3» من عمل بهذه الاية فقد استكمل الايمان»«
و معلوم است که مصداق اتم و فرد اجلاي آن امير مؤمنان علي عليه السّلام است که همه اينکه صفات درجه اعلاي آنها در وي وجود داشت و هر که بحالات آن حضرت و شرح زندگي او با رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و بعد از او مراجعه كند اينکه حقيقت بر او مكشوف خواهد شد.
برگزیده تفسیر نمونه
آیه 177- شأن نزول: چون تغییر قبله سر و صدای زیادی در میان مردم بخصوص یهود و نصاری به راه انداخت، یهود که بزرگترین سند افتخار خود (پیروی مسلمین از قبله آنان) را از دست داده بودند زبان به اعتراض گشودند، که قرآن در آیه 142 با جمله (سَیَقُولُ السُّفَهاءُ) به آن اشاره کرده است. این آیه نازل گردید و تأیید کرد که این همه گفتگو در مسأله قبله صحیح نیست بلکه مهمتر از قبله مسائل دیگری است که معیار ارزش انسانهاست و باید به آنها توجه شود و آن مسائل را در این آیه شرح داده است.
تفسیر:]
ریشه و اساس همه نیکیها- در تفسیر آیات تغییر قبله گذشت که مخالفین اسلام از یک سو و تازه مسلمانان از سوی دیگر چه سر و صدایی پیرامون تغییر قبله به راه انداختند.
این آیه روی سخن را به این گروهها کرده، میگوید: «نیکی تنها این نیست که به هنگام نماز صورت خود را به سوی شرق و غرب کنید و تمام وقت خود را صرف این مسأله نمایید» (لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ).
قرآن سپس به بیان مهمترین اصول نیکیها در ناحیه ایمان و اخلاق و عمل ضمن بیان شش عنوان پرداخته چنین میگوید: «بلکه نیکی (نیکوکار) کسانی هستند که به خدا و روز آخر و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران ایمان
ج1، ص155
آوردهاند» (وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ).
پس از ایمان به مسأله انفاق و ایثار و بخششهای مالی اشاره میکند، و میگوید: «مال خود را با تمام علاقهای که به آن دارند به خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و واماندگان در راه، و سائلان و بردگان میدهند» (وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ). بدون شک گذشتن از مال و ثروت برای همه کس کار آسانی نیست. چرا که حبّ آن تقریبا در همه دلها است، و تعبیر عَلی حُبِّهِ نیز اشاره به همین حقیقت است که آنها در برابر این خواسته دل برای رضای خدا مقاومت میکنند.
سومین اصل از اصول نیکیها را برپا داشتن نماز میشمرد و میگوید: «آنها نماز را برپا میدارند» (وَ أَقامَ الصَّلاةَ).
چهارمین برنامه آنها را ادای زکات و حقوق واجب مالی ذکر کرده، میگوید:
«آنها زکات را میپردازند» (وَ آتَی الزَّکاةَ).
بسیارند افرادی که در پارهای از موارد حاضرند به مستمندان کمک کنند اما در ادای حقوق واجب سهلانگار میباشند، و به عکس گروهی غیر از ادای حقوق واجب به هیچ گونه کمک دیگری تن در نمیدهند، آیه فوق نیکوکار را کسی میداند که در هر دو میدان انجام وظیفه کند.
پنجمین ویژگی آنها را وفای به عهد میشمرد، و میگوید: «کسانی هستند که به عهد خویش به هنگامی که پیمان میبندند وفا میکنند» (وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا).
چرا که سرمایه زندگی اجتماعی اعتماد متقابل افراد جامعه است، لذا در روایات اسلامی چنین میخوانیم که مسلمانان موظفند سه برنامه را در مورد همه انجام دهند، خواه طرف مقابل، مسلمان باشد یا کافر، نیکوکار باشد یا بدکار، و آن سه عبارتند از: وفای به عهد، ادای امانت و احترام به پدر و مادر.
و بالاخره ششمین و آخرین برنامه این گروه نیکوکار را چنین شرح میدهد:
«کسانی هستند که در هنگام محرومیت و فقر، و به هنگام بیماری و درد، و همچنین
ج1، ص156
در موقع جنگ با دشمن، صبر و استقامت به خرج میدهند، و در برابر این حوادث زانو نمیزنند» (وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ).
و در پایان آیه به عنوان جمع بندی و تأکید بر شش صفت عالی گذشته میگوید: «آنها کسانی هستند که راست میگویند و آنان پرهیزکارانند» (أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ).
راستگویی آنها از اینجا روشن میشود که اعمال و رفتارشان از هر نظر با اعتقاد و ایمانشان هماهنگ است، و تقوا و پرهیزکاریشان از اینجا معلوم میشود که آنها هم وظیفه خود را در برابر «اللّه» و هم در برابر نیازمندان و محرومان و کل جامعه انسانی و هم در برابر خویشتن خویش انجام میدهند.
جالب این که شش صفت برجسته فوق هم شامل اصول اعتقادی و اخلاقی و هم برنامههای عملی است.
نکات آیه
۱ - قبله قرار دادن مشرق یا مغرب و یا هر جهت و مکانى دیگر، تعیین کننده و ملاک نیکى نیست. (لیس البر أن تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب)
۲ - یهود و نصارا محتواى اساسى دین را (ایمان به خدا، سراى آخرت و ...) به فراموشى سپرده و با مسلمانان بر سر قبله، به بحث و مشاجره مى پرداختند. (لیس البر أن تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب) برداشت فوق با توجّه به شأن نزولى که درباره آیه مورد بحث آمده، استفاده مى شود. در مجمع البیان نقل شده است: «آن گاه که قبله تغییر کرد، بحث و گفتگو پیرامون آن بسیار مى شد و یهود و نصارا در این باره بسیار سخن مى گفتند. »
۳ - داشتن قبله اى خاص و روکردن به آن، هدف اصلى دین و عبادت نیست. (لیس البر أن تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من ءامن) بدیهى است که روى آوردن به قبله (در عبادتها) خود از فرمانهاى الهى است. بنابراین نفى نیکى از آن با توجّه به فرازهاى بعد (و لکن البر ...) اشاره به این دارد که: دستور روى آوردن به قبله یک دستور فرعى است و آنچه هدف و اساس دین است، ایمان و ... مى باشد.
۴ - ضرورت پرداختن به اهداف اصلى دین و اجتناب از بحثها و گفتگوهاى انحرافى و بازدارنده، از هدفهاى اساسى شریعت (لیس البر أن تولوا ... و لکن البر من ءامن) نفى نیکى از روى آوردن به مشرق یا مغرب یا هر قبله اى دیگر - با اینکه خود از فرامین الهى است - به این جهت است که: مخاطبان، هدف اصلى، یعنى ایمان و ... را به فراموشى سپرده و به مسائل فرعى پرداخته و بر سر آن به مشاجره و گفتگو پرداخته بودند.
۵ - ایمان به خدا، قیامت، فرشتگان، کتابهاى آسمانى و پیامبران و پرداخت مال (انفاق) براى رفع نیاز مستمندان و آزادى بردگان از مسائل اساسى دین است. (لیس البر أن تولوا وجوهکم ... و لکن البر من ءامن باللّه ... و ءاتى المال على حبه)
۶ - برپایى نماز، پرداخت زکات، وفاى به عهد، صبر در مشکلات و استقامت در نبرد از وظایف اهل ایمان و از مسائل اساسى دین (لیس البر أن تولوا وجوهکم ... و لکن البر من ... و أقام الصلوة ... والصبرین فى البأساء و الضراء و حین البأس)
۷ - ضرورت ایمان به خدا، قیامت، فرشتگان، کتابهاى آسمانى و تمامى پیامبران (و لکن البر من ءامن باللّه و الیوم الأخر و الملئکة و الکتب و النبیین)
۸ - پیوستگى نظام نبوت و اشتراک ادیان الهى در مسائل اساسى (و لکن البر من ءامن باللّه ... و النبیین و ءاتى المال)
۹ - لزوم دستگیرى از خویشاوندان نیازمند و صرف مال براى برطرف کردن نیازهاى آنان (و ءاتى المال على حبه ذوى القربى) «ذوى القربى» به معناى خویشاوندان است و از آن جا که در شمار یتیمان و مساکین و ... قرار گرفته اند، مى توان دریافت که مراد، نیازمندان ایشان است.
۱۰ - ضرورت دستگیرى از یتیمان، درماندگان، در راه ماندگان و فقیرانى که تقاضاى کمک دارند. (و ءاتى المال على حبه ... الیتمى و المسکین و ابن السبیل و السائلین)
۱۱ - صرف کردن مال براى آزاد سازى بردگان وظیفه اى بر عهده اهل ایمان (و لکن البر من ءامن ... و ءاتى المال على حبه ... فى الرقاب) «رقاب» جمع رقبة و به معناى بردگان مى باشد و «فى الرقاب» عطف بر «ذوى القربى» است. وجود حرف «فى» در عنوان بردگان - بر خلاف دیگر عناوین یاد شده - گویاى این است که: مقصود از «ءاتى المال على حبه ... فى الرقاب» پرداخت مال براى آزاد کردن آنان است نه پرداخت مال به خود آنان.
۱۲ - اعتبار مالکیت شخصى در اسلام و پذیرش تفاوت در مقدار مالکیت (و ءاتى المال على حبه ذوى القربى ... و السائلین)
۱۳ - لزوم پایبندى به عهدها و پیمانهایى که آدمى با دیگران بسته است. (و الموفون بعهدهم إذا عهدوا) جمله «إذا عاهدوا» بیانگر این است که: مقصود از «عهد» در جمله فوق، عهدهایى است که انسانها با یکدیگر منعقد مى کنند نه عهدهاى خدا با مردم.
۱۴ - اهل ایمان به هنگام گرفتار شدن به فقر و تنگدستى و نیز روى آورى مشکلات و ناهنجاریها، باید صبور و پایدار باشند. (و الصبرین فى البأساء و الضراء)
۱۵ - صبر و مقاومت در نبرد با دشمنان دین، وظیفه اى بر عهده مجاهدان (و الصبرین ... حین البأس)
۱۶ - صبر و استقامت، داراى جایگاهى ویژه و اهمیّتى خاص در میان دیگر فضیلتها (و الصبرین فى البأساء و الضراء و حین البأس) سیاق کلام اقتضا مى کرد که «الصابرین» همانند «الموفون» مرفوع باشد. منصوب آوردن آن بیانگر تقدیر فعل «امدح» (ستایس مى کنم) است; یعنى: و الصابرون امدح الصابرین. چنین تقدیرى در کلام عرب گویاى اهتمام متکلم به موردى است که براى آن، فعل «امدح» را در تقدیر گرفته است.
۱۷ - ایمان به خدا، قیامت، فرشتگان، کتابهاى آسمانى و پیامبران مشخصه نیکان (و لکن البر من ءامن باللّه ... و النبیین)
۱۸ - تعیین ارزش مفاهیم به تحقق یافتن آنها در انسانهاست. (و لکن البر من ءامن) به حسب ظاهر باید گفته مى شد «البر، الایمان باللّه; نیکى، ایمان آوردن به خداست» نه «البر من ءامن; نیکى، کسى است که ایمان به خدا دارد». این جایگزینى; یعنى، توصیف مفهوم «البر» با بیان مصداق (من ءامن) اشاره به این حقیقت دارد که: ایمان و ... آن گاه کمال است و به نیک بودن توصیف مى شود که در افراد تحقق یابد و الا مجرد مفهوم ایمان و ... نیکى محسوب نمى شود. (اقتباس از المیزان)
۱۹ - هدف قرآن انسان سازى است نه مجرد تبیین مفاهیم نیکو و بیان رفتارهاى پسندیده (و لکن البر من ءامن) توضیح برداشت پیشین، بیانگر استفاده برداشت فوق از جمله «و لکن البر من ءامن» است.
۲۰ - پرداخت مال براى رفع نیازمندى خویشان، یتیمان، مساکین، در راه ماندگان و فقیران مشخصه نیکوکاران است. (و لکن البر من ... و ءاتى المال على حبه ذوى القربى .... و السائلین)
۲۱ - تقدیم خویشاوندان نیازمند بر دیگر مستمندان، از آداب انفاق است. (و ءاتى المال على حبه ذوى القربى و الیتمى و المسکین) تقدیم کلمه «ذوى القربى» بر دیگران، گویاى این است که: اهل ایمان در مرحله نخست باید در رفع نیاز خویشاوندان خود بکوشند و سپس به دیگران بپردازند.
۲۲ - محبّت خدا، انگیزه ابرار در صرف اموال خویش براى دستگیرى از مستمندان (و ءاتى المال على حبه ذوى القربى) ضمیر در «على حبه» مى تواند به «اللّه» یا به «المال» و یا به «اتیان المال» بازگردد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.
۲۳ - ابرار، با رغبت و طیب خاطر، اموال خویش را در جهت رفع نیاز مستمندان هزینه مى کنند. (و ءاتى المال على حبه ذوى القربى) برداشت فوق بر این اساس است که ضمیر در «حبه» به «اتیان المال» - که از «ءاتى المال» استفاده مى شود - برگردد; یعنى، مال را با میل و رغبت به مستمندان مى پردازند.
۲۴ - با رغبت و طیب خاطر انفاق کردن، از آداب انفاق است. (و ءاتى المال على حبه ذوى القربى و الیتمى)
۲۵ - محبّت و علاقه به مال، بازدارنده نیکان از انفاق و مصرف کردن آنها براى نجات مستمندان نخواهد شد. (و ءاتى المال على حبه ذوى القربى) برداشت فوق مبتنى بر این است که ضمیر در «حبه» به «المال» برگردد.
۲۶ - برپایى نماز، پرداخت زکات، پایبندى به عهدها و صبر و پایدارى در تنگناها و شداید از ویژگیهاى نیکان (و لکن البر من ... أقام الصلوة ... والصبرین فى البأساء و الضراء)
۲۷ - استقامت و پایدارى در جنگ علیه دشمنان دین، از مشخصه هاى ابرار (و لکن البر من ... الصبرین فى البأساء و الضراء حین البأس)
۲۸ - انجام وظایف عبادى، اجتماعى و اخلاقى دین، تحمل مشکلات و استقامت در راه مبارزه با دشمنان نشانه راستى و درستى ایمان است. (أولئک الذین صدقوا) در برداشت فوق «أولئک» اشاره به صفاتى است که از جمله «و ءاتى المال ... و حین البأس» به دست مى آید و متعلق «صدقوا» به قرینه «من ءامن ...» ایمان به خدا و ... گرفته شده است.
۲۹ - آنان که ابعاد اعتقادى دین را باور دارند و از اموال خویش براى دستگیرى مستمندان بهره مى گیرند و وظایف عبادى و اجتماعى خویش را انجام مى دهند، تقواپیشگان حقیقى هستند. (و لکن البر من ءامن ... و أولئک هم المتقون)
۳۰ - کسانى که على رغم فقر و تنگدستى و گرفتار بودن به مشکلات، بر ایمان خویش استوارند، تقواپیشگان حقیقى هستند. (و الصبرین فى البأساء و الضراء ... أولئک هم المتقون)
۳۱ - مجاهدانى که در نبرد با دشمنان دین استقامت مىورزند، تقواپیشگان حقیقى هستند. (الصبرین ... حین البأس ... أولئک هم المتقون)
۳۲ - ابرار، تقواپیشگان واقعى اند. (أولئک هم المتقون)
۳۳ - جامعیت اسلام در بعدهاى اعتقادى، اخلاقى، عبادى، اقتصادى، اجتماعى و نظامى (و لکن البر من ءامن ... أولئک هم المتقون)
روایات و احادیث
۳۴ - «انه قیل یا رسول اللّه(ص) ما «آتى المال على حبه» فکلنا نحبه؟ قال رسول اللّه(ص): تؤتیه حین تؤتیه و نفسک حین تحدثک بطول العمر و الفقر;[۷] از رسول خدا(ص) سؤال شد که: مراد از «آتى المال على حبه» چیست؟ همه ما مال خود را دوست مى داریم. رسول خدا(ص) فرمود: مراد این است که مال خود را در راه خدا مى دهى، در حالى که نفست تو را از عمر دراز و فقر مى ترساند».
موضوعات مرتبط
- ابن سبیل: تأمین ابن سبیل ۱۰، ۲۰
- اخلاق: فضایل اخلاقى ۱۶
- ادیان: هماهنگى ادیان ۸
- ارزشها: ملاک ارزشها ۱۸
- اسلام: ابعاد اسلام ۳۳; بعد اجتماعى اسلام ۳۳; بعد اخلاقى اسلام ۳۳; بعد اقتصادى اسلام ۳۳; بعد عبادى اسلام ۳۳; بعد عقیدتى اسلام ۳۳; بعد نظامى اسلام ۳۳; جامعیت اسلام ۳۳; ویژگیهاى اسلام ۳۳
- اقتصاد: تفاوت اقتصادى ۱۲
- انبیا: هماهنگى انبیا ۸
- انسان: حقوق انسان ۱۲
- انفاق: آداب انفاق ۲۱، ۲۴; انفاق در راه خدا ۳۴; اولویت در انفاق ۲۱; اهمیّت انفاق ۲۹; رضایت در انفاق ۲۳، ۲۴; مصارف انفاق ۹، ۱۱، ۲۹; موانع انفاق ۲۵
- انگیزش: عوامل انگیزش ۲۲
- ایمان: اهمیّت ایمان به آخرت ۲; اهمیّت ایمان به خدا ۲; اهمیّت پاسدارى از ایمان ۳۰; ایمان به آخرت ۵، ۷; ایمان به انبیا ۵، ۷، ۱۷; ایمان به خدا ۵، ۷، ۱۷; ایمان به قیامت ۱۷; ایمان به کتب آسمانى ۵، ۷، ۱۷; ایمان به ملائکه ۵، ۷، ۱۷; ثابت قدمان در ایمان ۳۰; صداقت در ایمان ۲۸; متعلق ایمان ۵، ۷، ۱۷; نشانه هاى ایمان ۲۸
- برده: عتق برده ۵، ۱۱
- ترس: ترس از فقر ۳۴
- تزکیه: اهمیّت تزکیه ۱۹
- تکلیف: عمل به تکلیف ۲۸، ۲۹
- جنگ: استقامت در جنگ ۶
- جهاد: جهاد با دشمنان دین ۲۷، ۳۱; صبر در جهاد ۱۵، ۲۷، ۲۸، ۳۱
- خویشاوندان: انفاق به خویشاوندان نیازمند ۲۱; تأمین خویشاوندان ۹، ۲۰
- دین: ارکان دین ۲، ۵، ۶; اهداف دین ۴; فلسفه دین ۳
- زکات: اهمیّت زکات ۶; پرداخت زکات ۲۶
- سائلان: تأمین سائلان ۱۰، ۲۰
- سختى: روش تسهیل سختى ۱۴; صبر در سختى ۶، ۱۴، ۲۶، ۲۸
- صبر: اهمیّت صبر ۱۶
- عبادت: فلسفه عبادت ۳
- عقیده: عقیده به دین ۲۹
- علایق: آثار علاقه به خدا ۲۲; آثار علاقه به مال ۲۵
- عهد: وفاى به عهد ۶، ۲۶
- فقر: حفظ ایمان در فقر ۳۰; صبر در فقر ۱۴
- قبله: اهمیّت قبله ۳
- قرآن: اهداف قرآن ۱۹; هدایتگرى قرآن ۱۹
- مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۶، ۱۱، ۱۴
- مالکیت: مالکیت شخصى ۱۲
- متقین: ۳۲ صفات متقین ۲۹، ۳۰، ۳۱
- مجادله: اجتناب از مجادله ناپسند ۴
- مجاهدان: مسؤولیت مجاهدان ۱۵
- مساکین: تأمین مساکین ۱۰، ۲۰
- مسیحیان: غفلت مسیحیان از دین ۲; مسیحیان وقبله ۲; مشاجره مسیحیان ۲
- معاهدات: وفاى به معاهدات ۱۳
- نماز: اهمیّت برپایى نماز ۶; برپایى نماز ۲۶
- نیازمندان: تأمین نیازمندان ۵، ۹، ۱۰، ۲۲، ۲۳; موانع تأمین نیازمندان ۲۵
- نیکان: انفاق نیکان ۲۰، ۲۳; تقواى نیکان ۳۲; صفات نیکان ۱۷، ۲۰، ۲۶، ۲۷; فلسفه انفاق نیکان ۲۲; نیکان و مال دوستى ۲۵
- نیکى: ملاکهاى نیکى ۱
- یتیم: تأمین یتیم ۱۰، ۲۰
- یهود: غفلت یهود از دین ۲; مشاجره یهود ۲; یهود و قبله ۲
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۱، ص ۱۱۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۵۲.
- ↑ صاحب مجمع البيان گويد: اين موضوع از ابوالقاسم بلخى نيز نقل شده ولى قتاده گويد كه درباره يهوديان نازل شده است.
- ↑ صاحب كشف الاسرار از ابن عباس و مجاهد و ضحاك و عطا و سفيان نقل كند كه اين آيه درباره مؤمنين صدر اسلام پيش از هجرت و قبل از واجب شدن فرائض نازل گرديد كه معتقد شده بودند كه هر كس كلمه توحيد بگويد و به هر سو نماز بخواند به بهشت خواهد رفت.
- ↑ در تفسير جامع البيان و تفسير ابن المنذر از قتادة و در تفسير ابن ابى حاتم از ابوالعاليه روايت گرديده كه شخصى نزد پيامبر آمد و از برّ سؤال كرد سپس اين آيه نازل گرديد.
- ↑ در تفسير عبدالرزاق نيز اين شأن و نزول از قتادة نقل گرديده است.
- ↑ الدر المنثور، ج ۱، ص ۴۱۴.