يوسف ٧٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

(برادران) گفتند: «اگر او [بنیامین‌] دزدی کند، (جای تعجب نیست؛) برادرش (یوسف) نیز قبل از او دزدی کرد» یوسف (سخت ناراحت شد، و) این (ناراحتی) را در درون خود پنهان داشت، و برای آنها آشکار نکرد؛ (همین اندازه) گفت: «شما (از دیدگاه من،) از نظر منزلت بدّترین مردمید! و خدا از آنچه توصیف می‌کنید، آگاهتر است!»

|گفتند: اگر او دزدى كرده [تعجب ندارد]، پيش از اين برادرش نيز دزدى كرده بود. يوسف اين سخن [تلخ‌] را در دل نگاه داشت و به رويشان نياورد. گفت: وضع شما بدتر [از اين‌] است، و خدا به آنچه توصيف مى‌كنيد آگاه‌تر است
گفتند: «اگر او دزدى كرده، پيش از اين [نيز] برادرش دزدى كرده است. «يوسف اين [سخن‌] را در دل خود پنهان داشت و آن را برايشان آشكار نكرد [ولى‌] گفت: «موقعيت شما بدتر [از او]ست، و خدا به آنچه وصف مى‌كنيد داناتر است.»
برادران گفتند که اگر این دزدی کند (بعید نیست که) برادرش (یوسف) نیز از این پیش دزدی کرد. یوسف باز قضیه را در دل پنهان کرد و به آنها اظهار نکرد (و در دل) گفت: شما بسیار مردم بدتری هستید و خدا به حقیقت آنچه نسبت می‌دهید آگاه‌تر است.
برادران گفتند: اگر این شخص دزدی می کند [خلاف انتظار نیست]؛ زیرا پیش تر برادر [ی داشت که] او هم دزدی کرد. یوسف [به مقتضای کرامت و جوانمردی] این تهمت را در دل خود پنهان داشت و نسبت به آن سخنی نگفت و این راز را فاش نساخت. در پاسخ آنان گفت: منزلت شما بدتر [و دامنتان آلوده تر از این] است [که ظاهرتان نشان می دهد] و خدا به آنچه بیان می کنید، داناتر است.
گفتند: اگر او دزدى كرده، برادرش نيز پيش از اين دزدى كرده بود. يوسف جواب آن سخن در دل پنهان داشت و هيچ اظهار نكرد و گفت: شما در وضعى بدتر هستيد و خدا به بهتانى كه مى‌زنيد آگاه‌تر است.
گفتند اگر [بنیامین‌] دزدی کرده است [عجب نیست، چرا که‌] پیشترها برادر [ابوینی‌]اش هم دزدی کرده بود، اما یوسف این [شماتت را فرو خورد و] در دل نگه داشت و به روی آنان نیاورد، [اما در دل‌] گفت خودتان بدمنصب‌ترید، و خداوند به آنچه می‌گویید داناتر است‌
[برادران‌] گفتند: اگر او دزدى كرده، [شگفت نيست، كه‌] برادرش نيز پيش از اين دزدى كرده بود. اما يوسف آن را در دل خويش پنهان داشت و بر آنها آشكار نساخت، گفت: شما به جايگاه بدتريد [از آنچه وانمود مى‌كنيد]، و خداى بدانچه بيان مى‌كنيد داناتر است.
(برادران یوسف) گفتند: اگر (بنیامین) دزدی کند (جای شگفت نیست، که آن را از سوی مادر به ارث برده است) و برادرش (یوسف نیز که هر دو از یک مادرند) قبلاً دزدی کرده است. یوسف (از این سخن سخت ناراحت شد، ولی) ناراحتی را در درون خود پنهان کرد و نگذاشت از آن مطّلع شوند. (امّا در دل) گفت: شما مقام و منزلت بدی (در پیشگاه خدا) دارید (چرا که برادر خود را از پدر دزدیدید و او را به چاه انداختید و از پدرتان نافرمانی کردید و بدو دروغ گفتید و هنوز که هنوز است کینه‌ی او را به دل دارید و اینک هم وی را دزد می‌نامید) و خدا (از هرکسی) آگاه‌تر از چیزی است که بیان می‌دارید (و به من نسبت می‌دهید).
گفتند: «اگر او دزدی می‌کند، همانا پیش از این برادرش (یوسف هم) دزدی کرده است.» پس یوسف این (سخن) را در دل خود پنهان داشت و آن را برایشان آشکار نکرد (ولی) گفت: «موقعیت شما بدتر (از او) است، و خدا به آنچه وصف می‌کنید داناتر است.»
گفتند اگر بدزدد همانا دزدیده است برادری او را پیش پس نهانش داشت یوسف در دل خود و فاش ننمودش برای آنان گفت شما بدترید در جایگاه و خدا داناتر است بدانچه می‌ستایید


يوسف ٧٦ آیه ٧٧ يوسف ٧٨
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَسَرَّهَا»: آن را به دل گرفت و پنهانش کرد. مرجع ضمیر (ها) واژه (مَقالَة، حَزازَة، نِسْبَة السَّرِقَة ...) مفهوم از مقام و کلام پیشین است. یا این که (إِجابَة) باشد. در این صورت معنی چنین می‌شود: پاسخ ایشان را نداد و آن را در دل نهان داشت، و یا این که ضمیر (ها) متوجّه جمله (أَنتُمْ شَرٌّ مَّکَاناً ...) است. «لَمْ یُبْدِهَا»: آن را آشکار نکرد. «مَکاناً»: مکانت و منزلت. جاه و مقام. تمییز است. «تَصِفُونَ»: وصف می‌کنید. بر می‌شمرید.


تفسیر

نکات آیه

۱- برادران یوسف با مشاهده جام شاهى در اثاثیه بنیامین ، وى را سارق آن جام شناختند و به آن اعتراف کردند. (قالوا إن یسرق فقد سرق أخ له من قبل)

۲- برادران یوسف در حضور او ، بنیامین را به داشتن روحیه سرقت متهم کردند. (قالوا إن یسرق) چون از نظر ظاهر بنیامین سارق شناخته شد، اقتضاى مقام آن بود که برادران یوسف از فعل ماضى (سرق) استفاده مى کردند. آنان با آوردن فعل مضارع (یسرق) - که دلالت بر استمرار و تجدد دارد - به جاى فعل ماضى درصدد بیان این معنا بودند که بنیامین داراى روحیه سرقت است.

۳- برادران یوسف در حضور او ، از گذشته برادر بنیامین (یوسف) سخن گفتند و سابقه دزدى را براى او نیز امرى ثابت شده قلمداد کردند. (إن یسرق فقد سرق أخ له من قبل)

۴- یوسف(ع) در دوران کودکى اش به ناحق متهم به دزدى شده بود. (فقد سرق أخ له من قبل ... قال ... الله أعلم بما تصفون)

۵- برادران یوسف بر این باور بودند که یوسف(ع) از میان رفته و نابود شده است. (فقد سرق أخ له من قبل) «من قبل» مى تواند متعلق به «سرق» باشد. بر این اساس جمله «فقد سرق ...» چنین معنا مى شود: او برادرى داشت که پیش از این دزدى کرده بود. همچنین مى تواند متعلق به مضمون «أخ له» باشد. بر این مبنا جمله چنین معنا مى شود: او پیشتر برادرى داشت که دزدى کرده بود. بر این فرض قید «من قبل» حاکى است که برادران یوسف مى پنداشتند که یوسف(ع) از میان رفته است.

۶- بنیامین و یوسف(ع) دو فرزند یعقوب(ع) از یک مادر (إن یسرق فقد سرق أخ له من قبل)

۷- فرزندان یعقوب گرایش بنیامین به دزدى را از ناحیه مادر وى دانسته و او را منشأ پیدایش ناهنجارى فرزندانش شمردند. (إن یسرق فقد سرق أخ له من قبل) جواب شرط (إن یسرق) جمله اى محذوف است و جمله «فقد سرق ...» - از باب آمدن سبب به جاى مسبب - جانشین جواب مى باشد. بنابراین جمله «إن یسرق ...» چنین معنا مى شود: اگر او دزدى کرد خلاف انتظار نیست; زیرا برادر مادرى اش نیز دزدى کرده بود پس دزدى آنان ریشه مادرى دارد.

۸- فرزندان یعقوب با این تحلیل که دزدى بنیامین ریشه مادرى دارد ، درصدد پیراستن خویش از عار و ننگ دزدى او بودند. (إن یسرق فقد سرق أخ له من قبل) برادران یوسف با توصیف بنیامین به دارا بودن روحیه دزدى (إن یسرق) و اثبات آن با مطرح ساختن دزدى برادر مادرى اش، درصدد بیان این معنا بودند که مادر آن دو در پیدایش روحیه دزدى نقش داشته ; ولى سایر برادرانش چون از مادرانى دیگرند، از این ناهنجارى پیراسته اند.

۹- یوسف(ع) در برابر سخن ناحق برادرانش (مطرح کردن سرقت دروغین او) از خود دفاع نکرد. (فأسرّها یوسف فى نفسه و لم یبدها لهم) ضمیر «ها» در «أسرّها» و «لم یبدها» به حقیقت و واقعیت ماجرایى که برادران یوسف با جمله «فقد سرق أخ» مطرح ساختند، باز مى گردد. بنابراین «فأسرّها ...» ; یعنى، یوسف(ع) حقیقت و واقعیت آن ماجرا را در نفس خویش نهان ساخت و از ابراز آن خوددارى کرد.

۱۰- یوسف(ع) بهره مند از سیطره بر خویشتن و برخوردار از حلم و بردبارى (فأسرّها یوسف فى نفسه و لم یبدها لهم)

۱۱- برادران یوسف بجز بنیامین ، داراى سیرت و منزلتى ناپسند و نکوهیده (قال أنتم شرّ مکانًا) «مکان» در آیه شریفه به معناى منزلت است و آن تمییزى مبدل از مبتدا مى باشد و کلام در اصل چنین بوده است «مکانکم شرّ».

۱۲- تصریح یوسف(ع) به سیرت و منزلت نکوهیده برادران خویش (قال أنتم شرّ مکانًا)

۱۳- آگاهى کامل خداوند به درستى و نادرستى گفته ها (و الله أعلم بما تصفون)

۱۴- یوسف(ع) به فرزندان یعقوب گوشزد کرد که سخن آنان (دزدى کردن برادر ابوینى بنیامین) را باور ندارد. (إن یسرق فقد سرق أخ له من قبل ... و الله أعلم بما تصفون) جمله «و الله أعلم ...» عطف بر «أنتم ...» است و هر دو مقول «قال» مى باشند. و از آن جا که «قال» در مقابل «أسرّ» و «لم یبد» قرار گرفته، مى توان گفت: مراد از «قول» ابراز کردن آن و آشکارا گفتن آن سخن است، نه آن که در دل خویش و زیر لب گفته باشد.

روایات و احادیث

۱۵- «عن الرضا(ع) فى قول الله: «إن یسرق فقد سرق أخ له من قبل ...» قال: کانت لإسحاق النبى(ع) منطقة ... و کانت عند عمّة یوسف و کان یوسف عندها... فربطتها فى حقوه... و قالت: سرقت المنطقة فوجدت علیه... ;[۱] از حضرت امام رضا(ع) درباره سخن خدا که [به نقل از برادران یوسف] فرمود: «إن یسرق فقد سرق أخ له من قبل ...» روایت شده است که فرمود: اسحاق پیامبر کمربندى داشت ... که در نزد عمّه یوسف بود و یوسف نیز در نزد عمّه خود بود ... پس عمّه کمربند را به کمر او بست ... و گفت: کمربند به سرقت رفته و سپس در کمر یوسف پیدا شد ...».

۱۶- «عن النبى(ص) فى قوله: «إن یسرق فقد سرق أخ له من قبل» قال: سرق یوسف(ع) صنماً لجدّه أبى اُمّه من ذهب و فضّة ، فکسره و ألقاه فى الطریق ، فعیّره بذلک إخوته ; از رسول خدا(ص) درباره سخن خدا [که به نقل از برادران یوسف] فرموده: «إن یسرق فقد سرق أخ له من قبل»: روایت شده است: یوسف، بتى از طلا و نقره را که از جدّ مادریش بود، دزدید و آن را شکست و در راه انداخت، پس برادران یوسف او را براى این کار سرزنش کردند».

موضوعات مرتبط

  • برادران یوسف: اقرار برادران یوسف ۱; برادران یوسف و یوسف(ع) ۲، ۳، ۵; بینش برادران یوسف ۵، ۷; تبرى برادران یوسف ۸; تهمتهاى برادران یوسف ۲، ۳، ۷، ۸; رذالت برادران یوسف ۱۱، ۱۲; سیره ناپسند برادران یوسف ۱۱، ۱۲
  • بنیامین: اتهام دزدى به بنیامین ۱، ۲، ۷، ۸; بنیامین و یوسف(ع) ۶; تهمت به مادر بنیامین ۷; فلسفه تهمت به مادر بنیامین ۸
  • پادشاه مصر: آبخورى پادشاه مصر ۱
  • خدا: علم غیب خدا ۱۳
  • یوسف(ع): اتهام دزدى به یوسف(ع) ۳، ۴، ۹، ۱۴; اقرار یوسف(ع) ۱۲; برادر ابوینى یوسف(ع) ۶; حلم یوسف(ع) ۹، ۱۰; سرزنش یوسف(ع) ۱۶; صبر یوسف(ع) ۹، ۱۰; فضایل یوسف(ع) ۱۰; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۷، ۸، ۹، ۱۴، ۱۶; کودکى یوسف(ع) ۴; مرگ یوسف(ع) ۵; یوسف(ع) و بت ۱۶; یوسف(ع) و برادران ۱۴، ۱۶; یوسف(ع) و تهمتهاى برادران ۹، ۱۴; یوسف(ع) و دزدى ۱۵، ۱۶; یوسف(ع) و کمربند اسحاق(ع) ۱۵

منابع

  1. تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۱۸۵، ح ۵۳ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۴۵، ح ۱۳۷.