الفرقان ٥٩
کپی متن آیه |
---|
الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمٰنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيراً |
ترجمه
الفرقان ٥٨ | آیه ٥٩ | الفرقان ٦٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«سِتَّةِ أَیَّامٍ ... ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ»: (نگا: اعراف / ). «الرَّحْمنُ»: دارای رحمت فراگیر. خدائی که دارای رحمت عظیم و لطف عمیم است. خبر مبتدای محذوف است و در حقیقت وصف دیگری برای (الْحَیِّ) است، و بنا به قاعده قطع تابعیّت، مرفوع شده است. «فَسْئَلْ بِهِ خَبِیراً»: درباره آن آفرینش و نیاز جهان به آفریدگار رحمان از دانشمند فرزانهای بپرس تا از آن تو را مطّلع سازد. چه بسا اشاره به این باشد که در پرتو پیشرفت علوم خدا شناخته میگردد و پرده از چگونگی پیدایش جهان و ادوار آن برداشته میشود. چنان که امروزه پیدایش یکجا و ناگهانی مجموعه جهان از عدم را پنج بیلیون سال پیش تخمین میزنند (نگا: اللهُ یَتجَلّی فی عَصْرِ الْعِلْمِ، صفحه ، مقاله دکتر ادوارد لوترکیسیل، و صفحه ، مقاله دکتر رونالد روبرتکار). برخی ضمیر (ه) را به (الله) برمیگردانند. یعنی از من که خدایم بپرس، چرا که من آگاه و آشنایم. آگاهانه از آن آفرینش و نیاز جهان به آفریدگار جهان پرسوجو و بحث و فحص کن و تحقیق در این باره برایت مهمّ باشد. «خَبِیراً»: مفعول یا حال است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۱ ۶۲، سوره فرقان
- بيان استهزاء كفار و پاسخ خداوند به اين عمل آنها
- مراد از معبود گرفتن هواى نفس و توضيحى درباره جمله : ((اتخذ الهه هويه ))
- نفى سمع و عقل از كفار و تشبيه آنان به چهار پايانبل هم اضل سبيلا
- تشبيه و تنظير جهل و ضلالت مردم و هدايت آنان به وسيله انبياء، به كشيدن سايه و...
- معناى ((مد الظل )) از نظر ديگر مفسرين
- اشاره به نعمت باد و آب باران
- مقصود از اينكه فرمود با قرآن با دشمنان جهاد كن (جاهدهم به جهادا كبيرا)
- تشبيه انقسام مردم به مؤ من و كافر، به آب دو دريا (يكى گوارا و ديگرى ناگوار) وبه خلقت زن و مرد از نطفه
- مقصود از استثنا ((الا من شاء ان يتخذ الى زبه سبيلا)) در آيه :((قل ما اسئلكم عليه من اجر الا من شاء...))
- نظر مفسرين درباره استثناء مذكور
- تنها وكيل و متصرف در امور بندگان خدا است كه داراى حيات و ملك و علم مطلق است
- معناى جمله ((الرحمن فسئل به خبيرا)) و اقوال مختلف مفسرين در اين باره
- حكايت استكبار مشركين از سجده براى خداوند و فزونى نفرتشان از آن
- بيان استغنا و تعزز خداوند در مقابل استكبار مشركين
- تنظير روشنگرى عالم روحانى و معنوى انسانها باارسال رسل ، به روشنگرى عالم طبيعت با شمس و قمر
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً «59»
خدايى كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان آنهاست در شش روزگار آفريد. سپس بر عرش (قدرت) استيلا يافت (وبهتدبير جهان پرداخت).
اوست خداى رحمان، پس از او بخواه كه بر همه چيز آگاه است، (يا درباره او از خُبرهاى بپرس كه مىداند).
نکته ها
درباره آفرينش جهان در شش روز، در قرآن شش مرتبه سخن به ميان آمده است. مراد از شش روز، يا شش دوره ومرحله و يا مدّتى برابر شش روز طبيعى مىباشد. مولوى مىگويد:
با تأنّى گشت از عالم جدا
تا به شش روز اين زمين و چرخها
ورنه قادر بود كز كن فيكون
صد زمين و چرخ آوردى برون
اين تأنّى از پى تعظيم توست
صبر كن در كار دير آى و درست
كلمهى «عرش» در فرهنگ اسلام، مركز فرماندهى و تدبير آفرينش است و مراد از «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» همان تسلّط و تدبير الهى است، به دليل آيهى 3 سوره يونس كه مىفرمايد: «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ»
جلد 6 - صفحه 275
رحمت الهى بر همه چيز گسترده است:
1- نظام تكوين وآفرينش جهان، بر اساس رحمت است. خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ... الرَّحْمنُ
2- نظام آفرينش انسان، بر اساس رحمت است. «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» «1»
3- نظام تشريع و قانونگذارى، بر اساس رحمت است. «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» «2»
4- نظام قيامت و حسابرسى، بر اساس رحمت است. «كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ» «3»
پیام ها
1- آفرينش هستى، به تدريج صورت گرفته است. خَلَقَ ... فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ
2- خداوند هم جهان را آفريد و هم بر آن سلطهى كامل دارد. خَلَقَ ... ثُمَّ اسْتَوى
3- تدبير هستى بر اساس رحمت الهى است. «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ»
4- از كسى چيزى بخواهيد كه اهل رحمت باشد. «الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ»
5- سؤال كردن عيب نيست، ندانستن عيب است. «فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً»
6- مراجعه به كارشناس در معارف الهى لازم است. «فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً (59)
«1». ارشاد القلوب ديلمى، باب الرابع و الخمسون ص 182 چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
«2». اصول كافى ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب التفويض الى اللّه و التوكّل عليه، ص 64 و 65، چاپ سوّم 1388، دار الكتب اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 363
الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ: آن خداوندى كه به قدرت كامله بيافريد آسمانها و زمينها را، وَ ما بَيْنَهُما: و آنچه در ميان آنهاست از موجودات، فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ: در مقدار شش روز از ايام دنيا يا از ايام آخرت كه هر روز آن هزار سال است، با وجود قدرت بر ايجاد آنها به اراده محضه، به جهت آنست كه تا بندگان تأمل كنند در اين كه حق تعالى با وجود كمال قدرت و سرعت نفاذ امر او در هر چيز، خلق اشياء فرمود بر سبيل تأنى و تدريج؛ و بواسطه اين كارها تعجيل نكرده، تأنى را شعار خود سازند كه «التأنى من الرّحمن و العجلة من الشيطان». «1» چنانكه از سعيد بن جبير نقل شده كه: خلق فرمود در شش روز و حال آنكه قادر بود در يك لحظه خلق فرمايد، براى اينكه تعليم فرمايد خلق را مدارا و تثبت. «2» و در اختيار اين عدد حكمت و مصلحت باشد كه ما را علم به آن نيست و دانستن آن هم ضرورى نيست. ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ: پس مستولى شد اراده او بر آفرينش عرش، يا مستولى و غالب گشت بر آن؛ و تخصيص عرش به استيلاى حق تعالى بر آن به جهت آنست كه عرش اعظم مخلوقات است، يا مستولى شد بر عرش به قهر و غلبه خود.
بيان: مفسرين را در اين آيه وجوهى است:
1- مستولى شد بر عرش در تدبير امور مانند استيلاى ملك بر تدبير مملكت (استعارتا) چه تمام تدبيرات از عرش نازل مىشود كه اعظم مخلوقات است.
2- بلند و رفيع گردانيد آن را.
3- اراده فرمود خلق عرش را.
4- رفيع گرديد امر سبحانى.
«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 412، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
«2». همان مدرك.
جلد 9 - صفحه 364
5- مستولى شد بر آن به قهر و غلبه.
6- مستولى شد امر و قضاى الهى بر عرش.
7- در احتجاج از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام. استوى تدبيره و علا امره: مستولى شد امر او و علوّ نمود امر او.
8- در كافى- از حضرت صادق عليه السّلام: استوى على كل شىء فليس شىء اقرب اليه من شىء: مستولى شد بر هر شىء، پس نيست چيزى نزديكتر به او از چيزى، يعنى تمام اشياء در پيشگاه الهى مساوى است. «1» الرَّحْمنُ: (خبر الذى) يعنى آن كسى كه خالق همه موجودات و قادر بر جميع ممكنات است، خداوند بخشاينده است. فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً: پس سؤال كن از آنچه مذكور شد از خلق آسمان و زمين و استواء، دانائى را كه خبر دهد تو را به حقيقت آن، و آن حق تعالى است، يا جبرئيل، يا كسى را كه نيافته است آن را در كتب متقدمه از علما و احبار يهود تا تصديق تو را نمايد در اين قول. «2» در مجمع- نزد بعضى مراد «خبير» حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله است، و معنى آنكه: بايد سؤال هر يك از شما آن حضرت را از ذات و صفات حق تعالى باشد، چه او خبير و دانا است به صفات سبحانى. «3» نكته: سؤال همچنانكه متعدى به «عن» شود به جهت تضمن آن معنى تفتيش را، همچنين متعدى به «با» مىشود به جهت تضمن آن معنى اعتبار را. و نزد بعضى «باء» صله «خبيرا» باشد، يعنى بپرس از آنكه دانا است. «4»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيراً (51) فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً (52) وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً (53) وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً (54) وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِيراً (55)
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (56) قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلاً (57) وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً (58) الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً (59) وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً (60)
ترجمه
و اگر خواسته بوديم هر آينه برانگيخته بوديم در هر بلدى بيم دهندهئى را
پس اطاعت مكن كافران را و جهاد كن با ايشان جهادى بزرگ
و او است آنكه روان ساخت و واگذارد دو دريا را اين شيرين است و گوارا و اين شور است و تلخ و قرار داد ميانشان حايلى و ممانعتى سخت
و او است آنكه آفريد از آب انسانى را پس قرار داد او را داراى نسب و سبب و باشد پروردگار تو توانا
و ميپرستند غير از خدا آنچه را كه نه نفع ميرساند بآنها و نه ضرر ميرساند آنها را و باشد كافر بر پروردگارش پشتيبان شيطان
و نفرستاديم تو را مگر مژده دهنده و بيم دهنده
بگو نميخواهم از شما بر آن مزدى مگر كار آنكه خواست فراگيرد بسوى پروردگارش راهى
و اعتماد كن بر خداى زنده كه نمىميرد و تسبيح گوى او را بستايشش و بس است او كه باشد بگناهان بندگانش آگاه
آنكه آفريد آسمانها و زمين را و آنچه ميان آن دو است در شش روز پس مستولى شد بر عرش، خداى بخشنده است پس بپرس آنرا از آگاهى
و چون گفته شود بآنها كه سجده كنيد مر خداى بخشنده را گويند و چيست بخشنده آيا سجده كنيم براى آنچه امر ميكنى ما را و افزايد آنها را دورى.
جلد 4 صفحه 83
تفسير
خداوند متعال براى تعظيم شأن و تجليل امر و تقويت خاطر شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت فرموده اگر ميخواستيم ما در هر شهر و بلدى پيغمبرى براى انذار مردم مبعوث كنيم مىتوانستيم و كار تو سبك ميشد ولى مقام تو اجلّ از آنستكه در عرض تو پيغمبرى باشد يا بعد از تو پيغمبرى بيايد و چون ما اين فضيلت را مخصوص بتو نموديم تو هم در مقابل بايد گوش بسخنان ياوه و توقعات بيجاى كفار ندهى و با آنها مداهنه ننمائى و جهاد نمائى بترك اطاعت آنها يا بقرآنى كه معجز بيان است با آنان جهاد بزرگيكه آن ببرهان و بيان است نه سيف و سنان و براى بيان شمّهئى از قدرت خود فرموده و او است خداوندى كه دو مجمع آب زياد را كه دريا گويند سر داده و بحال خودشان واگذاشته مانند دابّهئى كه صاحبش آن را سر دهد بصحرا براى چريدن و در عين حال بيد قدرت ميان آن دو آب زياد حاجب و مانعى قرار داده كه مخلوط با يكديگر نشوند گويا بزبان حال هريك از آن دو آب با ديگرى ميگويد حرام است و ممنوع كه با من مخلوط شوى بتقريبى كه در اوائل سوره از بيان حجرا محجورا گذشت و اين دو آب بقدرى با هم اختلاف دارند كه هر كس به بيند ميگويد اين بسيار گوارا و اين بسيار شور يا آن گوارا و خنك و اين شور و گرم يا آن گوارا و شيرين و اين شور و تلخ است بحسب اختلاف اهل لغت در معناى فرات و اجاج و اين در رودهاى بزرگيكه داراى آب گوارا است و وارد دريا ميشود تا مدتى محسوس است خصوصا در رود نيل و دجله كه گفتهاند تا فرسخها باين حال باقى است حتى در رود هر از كه وارد درياى مازندران ميشود احساس شده و معلوم است كه اين بقدرتى است كه خداوند به آب در جريان داده كه خود را حفظ مينمايد و قمى ره فرموده خدا ميفرمايد حرام و محرّم است كه تغيير دهد يكى از آن دو طعم ديگرى را و از اين قبيل است آب دو چشمه مجاور هم در لاريجان كه حقير آن را مشاهده نمودم يكى آب جوش و ديگر بسيار خنك كه هر دو وارد در يك حوض ميشود تا ملائم شود و بتوان در آن فرو رفت و بالاتر از همه آب دهان و بينى و چشم است كه هر سه در روى انسان جريان پيدا ميكند از يك چشمه سرو با هم در صفات اختلاف فاحش دارند و اين از عجائب
جلد 4 صفحه 84
خلقت است كه براى كثرت مشاهده آن عظمت قدرتش از نظر محو شده و او است آن خداوندى كه آفريد انسان را از آبى كه مخمّر شد بآن طينت آدم عليه السّلام و قابل شد از براى قبول اشكال و نطفه كه آن آبى بود در اصلاب آباء و ارحام امّهات و پس از انقلاباتى بشر شد پس قرار داد خداوند او را صاحب اولاد ذكور كه نسب بآن معلوم ميشود و صاحب اولاد اناث كه مصاهرت بآن حاصل مىگردد يا پيوند داد بشر را با يكديگر بدو نوع نسبت يكى نسبى كه حاصل ميشود از رحميّت مانند پدر و مادر با اولاد و برادر و خواهر با يكديگر و ساير ارحام و ديگر سببى كه بمصاهرت و ازدواج حاصل ميگردد مانند زن و شوهر و داماد و عروس و برادر زن و شوهر و خواهر زن و شوهر و پدر و مادر زن و شوهر و امثال اينها عموما يا خصوص محارم از آنها باختلاف تفاسير و بيانات اهل لغت و قدرت خداوند ظاهر ميشود در خلق چنين موجود مركب از اعضاء مختلفه و طبايع متباعده و حواس متغايره از مادّه واحده و تنوّع آن بدو نوع متقابل از پيوند يكى ذاتى و ديگر عرضى با اشتراك آن دو در محرميّت يا ساير خواص و آثار در كافى از امام باقر عليه السّلام و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود خداوند تبارك و تعالى خلق فرمود آدم عليه السّلام را از آب گوارا و خلق فرمود از جنس او زوجه او را و درست نمود زوجهاش را از دنده زيرينش پس جارى ميشود باين دنده ميان زن و مرد سبب و نسب و بعد تزويج نمود آنزن را بآنمرد و جارى نمود ميان آن دو باين سبب مصاهرت را و اين است مراد از قول خداوند نسبا و صهرا پس نسب بسبب مردان حاصل ميشود و مصاهرت بسبب زنان و تحقيقاتى راجع بخلقت حوّا از دنده آدم عليه السّلام در اول سوره نساء گذشت و در امالى صدوق ره از انس بن مالك نقل نموده كه پرسيدم از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه آيا على عليه السّلام برادر تو است فرمود بلى عرض كردم بيان فرما چگونه او برادر تو است فرمود خداوند خلق فرمود آبى در زير عرش پيش از خلقت آدم به سه هزار سال و جاى داد آنرا در علم پنهان خود و چون خلق فرمود آدم را جارى نمود آن آبرا يو صلب آدم پس منتقل نمود آنرا بصلب شيث و هميشه آن آب منتقل ميشد از پشتى بپشتى تا جاى گرفت در پشت عبد المطلب پس خداوند آنرا دو قسمت نمود نصف آن
جلد 4 صفحه 85
در عبد اللّه و نصف در ابو طالب جاى گزين شد پس من از نصف آن آب و على از نصف ديگر است و على برادر من است در دنيا و آخرت پس اين آيه را تلاوت فرمود و خلاصه اين معنى را در روضة الواعظين نيز از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نقل نموده و مستفاد از روايات متعدده آنستكه اين آيه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام و بيان قرابت نسبى و سببى او با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نازل شده و صهر از القاب آنحضرت است و بايد حمل بر مراد باطنى شود و اهل شرك پرستش ميكنند جز خداوند مخلوقى را كه نفع و ضرر آنها در تحت قدرت و اختيار آن نيست و كافر در برابر پروردگارش پشتيبان و كمك شيطان بوده و هست در عداوت و شرك يا كافر از نظر خداوند دور افتاده و پشت سر افكنده شده بوده و هست چنانچه فرمودهاند و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه جنس كافر در برابر خداوند پشتيبان و كمك كافر بوده و هست و حاصل آنستكه اين جنس با يكديگر در مخالفت خداوند كمك ميكنند يا مراد آن باشد كه كافر بر خداوندش چيره و جسور بوده و خواهد بود كه احسن معانى است يا مراد آن باشد كه عبادت ميكنند بتى را كه نميتواند نفع و ضررى بآنها برساند و چنين كافر بر معبود خود غالب و نيرومند بوده و هست و مستفاد از بعضى روايات معتبره آنستكه مراد از كافر در اين آيه دومى است و مراد از رب صاحب اختيار و ولى است مانند قول خداوند اذكرنى عند ربّك و مراد از ولىّ امير المؤمنين عليه السّلام است كه صاحب اختيار دومى بوده و او پشتيبان دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام بود يا در ظاهر با آنحضرت كمك ميكرد و اينمعنى در باطن قرآن است و نفرستاده است خداوند پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله را مگر براى بشارت دادن اهل ايمان را ببهشت و ترساندن اهل عصيان را از جهنم و دستور فرموده بآن حضرت كه بفرمايد بآن مردم من مزدى از شما بر اداء رسالت كه مستفاد از ارسال بشير و نذير است نميخواهم مگر اطاعت خدا و عمل كسيكه بخواهد راهى بسوى خدا پيدا كند همين كافى است براى من چون ثواب هدايت نمودن يكنفر بنده در نزد خدا بيشتر از دنيا و ما فيها است براى آنكه كسيكه ميخواهد مردم را هدايت و ارشاد بحق و حقيقت نمايد بايد بى طمعى و استغناء مادّى خود را بمردم بفهماند تا سخنان او در قلوب آنها جاى گير شود و آنرا
جلد 4 صفحه 86
حمل بر طمع بمال خودشان ننمايند و اين سيره مرضيّه همه انبياء بوده و مبلّغين اسلام هم بايد بر آن مشى نمايند و الا بياناتشان چندان موثر نخواهد شد و بنابر اين كلمه مضاف بمن شاء كه اطاعت يا عمل است محذوف شده است و گفته شده استثناء منقطع است چون اطاعت و عمل از جنس اجر نيست و بنظر حقير چون در عالم بالا قيمتى است بالاترين اجور است و نيز فرموده توكل كن بخدا و نترس از اشرار و بى نياز باش از كمك مالى و حالى بندگانيكه دوام و ثباتى براى آنها نيست آنخداوندى كه زنده و پاينده است و نمرده و نميميرد تو را بمقصد و مقصود خواهد رساند و شرّ آنها را از تو دفع خواهد فرمود و تنزيه نما او را از آنچه لايق شأن او نيست باثبات اوصاف كمال و جمال و حمد و ثناء و شكر بر نعم سابقه موجوده و لاحقه موعوده و كافى است خدا كه با خبر و مطلع از گناهان بندگانش باشد از كفر و شرك و ساير معاصى پنهان و آشكار و از گناهان آنان گردى بدامن مقدّس تو و كبريائى او نخواهد نشست آنخداوندى كه آفريد آسمانها و زمين را در شش روز پس مستولى شد بر عرش و تفصيل آن در سوره اعراف گذشت و ذكرش در اين مقام شايد بمناسبت سبق امر بتوكل و تسبيح باشد كه چنين خالق قادر محيط متصرّفى لايق اتّكال و تسبيح و حمد و ثناء است و اشاره بآنكه امور بتأنّى و تدريج بايد انجام بگيرد خداوند با كمال قدرت در خلقت بتأنّى و تدريج اقدام فرموده پيغمبر هم بايد اسلام را بتأنّى و تدريج رواج دهد كه آنخدا رحمن يعنى بخشنده و مهربان است و بنابر اين الرّحمن خبر مبتداء محذوف و از اسما الحسنى است و ميشود خبر الذى باشد يعنى آنكه آسمانها و زمين را آفريد رحمن است و در مجمع نقل نموده كه يهود حكايت ميكردند از ابتداء خلقت بخلاف قرآن لذا خداوند فرموده براى محكوميّت آنها بپرس از آنچه ذكر شد در امر خلقت از شخص خبيرى كه مورد قبول آنها باشد و سؤال چنانچه متعدى بعن ميشود براى آنكه متضمّن معناى تفتيش است متعدى بباء هم ميشود براى آنكه متضمّن معناى اعتنا است و ممكن است كلمه به صله خبيرا باشد و مسئول عنه مقدر يعنى پس بپرس از خبير بآن امر كيفيت آنرا و بعضى گفتهاند جمعى از كفار منكر بودند كه
جلد 4 صفحه 87
اسم رحمن بر خدا اطلاق شود لذا خدا فرموده از خبيرى كه مطلع از كتب سماوى باشد بپرس تا او تصديق كند كه چنين اسمى براى خدا در آن كتب ذكر شده و بنابر اين ضمير در كلمه به برحمن عود ميكند و معانى ديگرى هم ذكر نمودهاند كه بنظر حقير حسنى ندارد و آنچه ظاهر و مستحسن و خالى از خلل است آنستكه گفته شود چون خداوند در آيه قبل فرموده بود كه خدا به گناهان بندگان خبير است و در اين آيه فرموده نام او رحمن است كه دلالت بر نهايت رحمت دارد ميفرمايد پس سؤال كن و بخواه حوائج خود را بوسيله نام رحمن از خداوند خبير و آگاهى كه ذكر شد و آگاهى او فوق هر آگاهى است و بنابر اين ضمير در به بأقرب مراجع خود عود نموده و باء در معناى حقيقى خود استعمال شده و مناسبت اطراف كلام و جهات مقام محفوظ است ولى نميدانم چرا آقايان از اين معناى واضح صرف نظر نموده و خود را بتكلف انداختهاند و گفتهاند رحمن نامى است از خداوند كه در كتب سماوى ذكر شده ولى مشركين عرب منكر اطلاق آن بر خدا بودند لذا وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بآنها ميفرمود سجده كنيد براى رحمن ميگفتند رحمن چيست ما او را نميشناسيم آيا هر چه تو امر ميكنى ما را براى او سجده كنيم بدون معرفت باو يا هر چه محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم امر ميكند ما را براى او سجده كنيم چون يأمرنا بياء نيز قرائت شده و اين امر موجب مزيد تباعد و تنفّر آنها از سجود و ايمان و ازدياد كفر و طغيانشان ميشد و قمى ره فرموده جواب آنها الرّحمن خلق الانسان علّمه البيان است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ وَ ما بَينَهُما فِي سِتَّةِ أَيّامٍ ثُمَّ استَوي عَلَي العَرشِ الرَّحمنُ فَسئَل بِهِ خَبِيراً (59)
خداوند آن خدايي است که خلق فرمود تمام آسمانها و زمين و آنچه بين آسمانها و زمين است در مدت شش روز پس از آن استوي فرمود بر عرش رحمن پس سؤال كن به او خبير را.
(الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ) هفت طبقه آسمانها که در هر طبقه كوكبي قرار داد قمر عطارد زهره شمس مريخ مشتري زحل، و در هر طبقه ملائكه قرار دارد که مطروس است از آنها که از پيغمبر خبر داريم که در شب معراج جاي يك قدم نبود در جميع آسمانها مطروس از ملائكه بود. (وَ الأَرضَ) كره زمين و آنچه در زمين خلق فرموده از جبال و ذخائر و معادن.
(وَ ما بَينَهُما) از كره آب و هوا و فضا.
(فِي سِتَّةِ أَيّامٍ)- اشكال.
اولا: هنگام خلقت آسمانها و زمينها روز و شبي نبود معناي ستة ايام چيست!
و ثانيا: خداوند قدرت دارد به مجرد اراده آني الوجود تمام موجود شوند اينکه
جلد 13 - صفحه 646
مدت براي چه!
و ثالثا: حكمت خلقت اينها چيست!
و رابعا: اينکه آيه منافي است با آياتي که در سوره فصلت است که ميفرمايد:
(خَلَقَ الأَرضَ فِي يَومَينِ) بعد ميفرمايد:
(وَ قَدَّرَ فِيها أَقواتَها فِي أَربَعَةِ أَيّامٍ) بعد ميفرمايد:
(فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَماواتٍ فِي يَومَينِ) که مجموع اينها هشت روز ميشود و و اينکه آيه شش روز بيان ميكند:
جواب- اما از اول: مراد مدت است که مطابق شش روز مدت خلق فرمود و اما از ثاني: خلقت الهي بر وفق حكمت و مصلحت است اگر اقتضاء فوريت مي كند فورا خلق ميشود اگر مقتضي تدريج است تدريجا مثل خلقت انسان عيسي فورا خلق ميشود و همچنين آدم و بقيه در مدت نه ماه تقريبا تدريجا خلق ميشوند.
و اما از ثالث: خلقت آنها براي انسان است که بيايد در دنيا و تكميل شود و سعادت يابد چنانچه ميفرمايد (خلق لكم ما في السموات و الارض).
و اما از چهارم: منافات ندارد كلمه في اربعة ايام مراد يومين قبل است که مجموع اربعة ايام است.
(ثُمَّ استَوي عَلَي العَرشِ الرَّحمنُ) اينکه جمله باعث شبهه مجسمه شده که ميگويند خداوند بر عرش قرار گرفته لكن عرش محيط به جميع عوالم جسمانيست که حكماء فلك اطلس و غير مكوكب نام نهاده و محيط به كرسيست که كرسي محيط به آسمانها و زمين است (وَسِعَ كُرسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الأَرضَ) بقره آيه الكرسي و مراد از استواء قيام به تدبير امور
جلد 13 - صفحه 647
است به قرينه (يُدَبِّرُ الأَمرَ) يونس آيه 3 که بعد از اينکه جمله ميفرمايد:
به علاوه قرينه عقليه که بمنزله قرينه متصله است نميگذارد ظهور منعقد شود و قرينه عقليه اينكه خداوند جلوس ندارد جسم نيست مثل اطلاقات اسامي الهيه سميع بصير و غير اينها که مراد علم به مسموعات و مبصرات است نه اينكه گوش و چشم داشته باشد.
(فَسئَل بِهِ خَبِيراً) در كلمه «خبيرا» اختلاف كردند بعضي گفتند صفت رسول است يعني سؤال كن تا خبير شوي.
بعضي گفتند مراد يهود و نصاري هستند که از كتب انبياء سلف با خبر هستند لكن ظاهر آنچه بنظر ميرسد اينكه صفت خداوند است يعني از خداوند سؤال كن که خبير است:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 59)- این آیه بیان قدرت پروردگار در پهنه جهان هستی است و توصیف دیگری است از این تکیهگاه مطمئن، میفرماید: «او کسی است که
ج3، ص346
آسمانها و زمین و آنچه را در میان آن دو است در شش روز [شش دوران] آفرید» (الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ).
«سپس بر عرش قدرت قرار گرفت» و به تدبیر عالم پرداخت (ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ).
کسی که دارای این قدرت وسیع است میتواند متوکلان بر خود را در برابر هر خطر و حادثهای حفظ کند.
و در پایان آیه اضافه میکند: «او خداوند رحمان است» (الرَّحْمنُ).
کسی که رحمت عامش همه موجودات را در بر گرفته، و مطیع و عاصی و مؤمن و کافر از خوان نعمت بیدریغش بهره میگیرند.
اکنون که خدایی داری بخشنده و قادر و توانا، اگر چیزی میخواهی «از او بخواه که از همه چیز آگاه است» (فَسْئَلْ بِهِ خَبِیراً).
نکات آیه
۱ - خداوند، آفریدگار آسمان ها و زمین و پدیده هاى میان آنها است. (الذى خلق السموت و الأرض و ما بینهما)
۲ - جهان آفرینش، داراى آسمان هاى متعدد (السموت)
۳ - آفرینش آسمان ها و زمین در مدتى برابر شش روز (الذى خلق السموت و الأرض و ما بینهما فى ستّة أیّام)
۴ - آفرینش آسمان ها و زمین در شش دوره و مرحله بوده است. (الذى خلق السموت و الأرض و ما بینهما فى ستّة أیّام) کلمه «یوم»، در معناى مقدارى از زمان به کار مى رود (کوتاه باشد یا بلند). بنابراین مى توان گفت: «ستّة أیّام» به معناى شش دوره و مرحله است.
۵ - سراسر گیتى در سیطره و اقتدار بى چون و چراى خداوند (ثمّ استوى على العرش) «استواء» (مصدر «استوى») به معناى «استیلا» است. «عرش»; یعنى، تخت فرمانروایى. استیلا بر تخت حکومت، کنایه از سیطره کامل و اقتدار مطلق بر سراسر هستى است.
۶ - عرش، مرکز تدبیر و فرمانروایى جهان آفرینش (ثمّ استوى على العرش)
۷ - آفرینش جهان هستى (آسمان ها، زمین و...) جلوه اى از رحمانیت خداوند (الذى خلق السموت و الأرض ... الرحمن) برداشت فوق، بر این اساس استوار است که «الذى خلق» مبتدا و «الرحمان» خبر آن باشد; یعنى، آن کسى که جهان را آفرید، رحمان است و قهراً جهان، جلوه اى از رحمانیتش مى باشد.
۸ - آفرینش جهان هستى (آسمان ها، زمین و...) جلوه اى از حیات جاویدان خداوند (الحىّ الذى لایموت ... الذى خلق السموت و الأرض) برداشت فوق، بر این اساس استوار است که «الذى خلق» صفت براى »الحىّ» باشد.
۹ - تنها خداى رحمان، شایسته توکل کردن است. (و توکّل على الحىّ الذى لایموت ... الرحمن) برداشت فوق، بر این اساس استوار است که «الرحمان» خبر براى مبتداى مقدر (هو) - که به «الحىّ» بازمى گردد - باشد; یعنى، تنها به خداى حى - که او رحمان است - توکل کن ....
۱۰ - انسان ها، وظیفه دار سؤال کردن از افراد خبیر و آگاه در باره مبدأ و چگونگى آفرینش جهان هستى (آسمان ها، زمین و...) (الذى خلق السموت ... فسئل به خبیرًا) برداشت یاد شده، مبتنى بر این مطلب است که «فا» در «فسئل به خبیراً» جواب براى شرط مقدر و تقدیر آن چنین باشد: «إن شئت تحقیق ما ذکر فسئل به خبیراً». گفتنى است در برداشت فوق، مرجع ضمیر «به» خلق و استوا و «خبیراً» مفعول براى «فسئل» دانسته شد.
۱۱ - شناخت رحمانیت خداوند، تکلیفى بر عهده همگان (الرحمن فسئل به خبیرًا) برداشت فوق بر پایه دو نکته استوار است: ۱- «به» متعلق به «فسئل» باشد; که در این صورت «با» در «به»، به معناى «عن» خواهد بود. ۲- ضمیر «به»، به «الرحمان» بازگردد. گفتنى است پرسش کافران از رحمانیت خدا و اظهار بى اطلاعى از آن - که در آیه بعدى آمده است - مى تواند مؤید برداشت یاد شده باشد.
۱۲ - لزوم رجوع به افراد خبیر و آگاه در مسائل مربوط به معارف الهى، همچون مبدأ و چگونگى آفرینش آسمان ها و زمین (الحىّ الذى لایموت ... الذى خلق السموت ... الرحمن فسئل به خبیرًا)
موضوعات مرتبط
- آسمان: پرسش از خلقت آسمان ها ۱۰، ۱۲; تعدد آسمان ها ۲; خالق آسمان ها ۱; خلقت آسمان ها ۷، ۸; مدت خلقت آسمان ها ۳; مراحل خلقت آسمان ها ۴
- آفرینش: حاکم آفرینش ۵; خلقت آفرینش ۷، ۸; مرکز تدبیر آفرینش ۶
- اعداد: عدد شش ۳، ۴
- انسان: مسؤولیت انسان ها۱۰
- تکلیف: تکلیف همگانى ۱۱
- توکل: توکل بر خدا ۹
- خدا: اختصاصات خدا ۹; اهمیت خدا شناسى ۱۱; حاکمیت خدا ۵; خالقیت خدا ۱; رحمانیت خدا ۷، ۹، ۱۱; نشانه هاى جاودانگى خدا ۸; نشانه هاى رحمت خدا ۷
- زمین: پرسش از خلقت زمین ۱۰، ۱۲; خالق زمین ۱; خلقت زمین ۷، ۸; مراحل خلقت زمین ۴
- عرش: نقش عرش ۶
- علماى دینى: پرسش از علماى دینى ۱۰، ۱۲
- موجودات: خالق موجودات فضا ۱
منابع