التوبة ١٢٠
کپی متن آیه |
---|
مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لاَ يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَ يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لاَ نَصَبٌ وَ لاَ مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لاَ يَطَئُونَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْکُفَّارَ وَ لاَ يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَ اللَّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ |
ترجمه
التوبة ١١٩ | آیه ١٢٠ | التوبة ١٢١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَا کَانَ»: صحیح نیست. درست نیست. «لا یَرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ»: جان خود را از جان او عزیزتر و با ارزشتر ندانند. از بذل جان خود در راه حفظ جان او دریغ نکنند. «ظَمَأٌ»: تشنگی. «نَصَبٌ»: خستگی. «مَخْمَصَةٌ»: گرسنگی. «لا یَطَأُونَ»: گام نمیگذارند. پای نمینهند. «مَوْطِئاً»: جای گام. قدمگاه. «لا یَطَأُون مَوْطِئاً»: مراد این است که گامی به جلو برنمیدارند و وارد مکانی نمیشوند، مگر این که ... «لا یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً»: صدمهای به دشمن نمیرسانند و اسیر و غنیمتی از ایشان نمیگیرند، و ...
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۲۳ - ۱۱۱، سوره توبه
- وعده قطعى بهشت به كسانى كه در راه خدا با جان و مال خود جهاد مى كنند (ان الله اشترى )
- وضع و وصف فردى و اجتماعى مؤ منين
- سبب عدم جواز استغفار براى مشركين لغو بودن استغفار براى آنان است
- علت وجوب تبرى از دشمنان خدا، و اشاره به عموميت اين حكم
- وجه اينكه توبه (بازگشت ) خدا به پيامبر (ص ) و مهاجرين انصار ،قبل از ذكر توبه خدا به سه نفرى كه از جنگ تبوك تخلف كردند در آيه وارد شده وبيان مراد از توبه خدا در اين موارد
- بيان مقصود از توبه در هر يك از مواردى كه در آيات مورد بحث تكرار شده
- معناى اينكه فرمود: با صادقين باشيد (...و كونوا مع الصادقين )
- پاداش مجاهدان ، و مراد از جمله : (( ليجزيهم الله احسن ما كانوا يعملون ))
- توضيح آيه نفر (فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ... )) و بيان آنچه كه از آن استنباط مى شود
- (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )
- روايتى درباره مشقات و سختى هايى كه مسلمانان در راه تبوك تحمل نمودند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ «120»
اهل مدينه و باديهنشينان اطرافِ آنان، حقّ ندارند از (فرمانِ) رسول خدا تخلّف كنند و (به جبهه نروند و) جانهاى خود را از جان پيامبر عزيزتر بدانند. زيرا هيچ گونه تشنگى، رنج و گرسنگى در راه خدا به آنان نمىرسد و هيچ گامى در جايى كه كافران را به خشم آورد برنمىدارند وهيچ چيزى از دشمن به آنان نمىرسد، مگر آنكه براى آنان به پاداش اينها عملصالح نوشته مىشود. قطعاً خداوند پاداشنيكوكاران را تباه نمىكند.
نکته ها
اصولى كه از اين آيه براى جنگ استفاده مىشود، عبارت است از:
1. ايمان به اينكه همه سختىهاى جنگ، عملصالح وموجب رضاى الهى است.
2. مقاومت و تحمّل در برابر سختىها.
3. خوار و عصبانى كردن دشمن.
پیام ها
1- اصحاب و اطرافيان رهبر كه از علم و امكانات بيشترى برخوردارند، مسئوليّت بيشترى دارند. ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ ... أَنْ يَتَخَلَّفُوا
2- در دفاع از اسلام، شهر و روستا مطرح نيست. «لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ»
3- اطاعت بىچون و چرا از پيامبر لازم است و كسى حقّ تخلّف از فرمانِ حكومتى رسول خدا صلى الله عليه و آله را ندارد. ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ ... أَنْ يَتَخَلَّفُوا
4- يكى از شئون رسالت، فرماندهىِ كلّ قوا در جنگ است. «يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ»
جلد 3 - صفحه 520
5- حفظ جان پيامبر، ضرورىتر از حفظ جان مسلمانان است. مسلمانان بايد پيشمرگ رهبر آسمانى باشند. لا يَرْغَبُوا ...
6- مسلمان بايد در راه عقيده، آمادهى تحمّل هر سختى و فشارى باشند. ظَمَأٌ، نَصَبٌ، مَخْمَصَةٌ ...
7- جامعهى اسلامى بايد كفرستيز باشد. «يَغِيظُ الْكُفَّارَ»
8- راهپيمايىها و حركات دسته جمعى مسلمانان كه موجب خشم و هراس كفّار مىگردد، در نزد خدا پاداش دارد. «مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ»
9- نه تنها دفاع ورزم، بلكه همهى حركات، تلاشها ورنجهاى جبهه نزد خدا ثبت شده وموجب اجر است. لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ ... عَمَلٌ صالِحٌ
10- مقدّمات جهاد و آمادگى رزمى نيز عمل صالح و عبادت است. لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً ... عَمَلٌ صالِحٌ
11- نيكوكار واقعى، انقلابى و اهل جبهه است. «أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» (جان فشانى، نشانهى كمال نيكوكارى است)
12- دريافت اجر الهى، در سايهى تحمّل رنجهاست. نابرده رنج، گنج ميسّر نمىشود. ظَمَأٌ، نَصَبٌ، مَخْمَصَةٌ، ... أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ
13- ايمان به رضايت وپاداش الهى، مشكلات را آسان مىكند. «إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ (120)
ج5، ص 231
بعد از آن توبيخ متخلفين فرمايد:
ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ: روا و شايسته نيست مر اهل مدينه را (نفى براى مبالغه است) يعنى البته جايز نيست اهل مدينه را. وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ: و كسانى كه اطراف ايشانند از باديه نشينان چون اعراب جهينه و مزينه و اسلم و اشجع و بنى غفار، هيچيك را جايز نيست. أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ: آنكه تخلف كنند از مرافقت پيغمبر خدا يا از حكم او، پس اين كلام نهى است كه به جهت مبالغه در صورت نفى واقع شده، و تخصيص اهل مدينه و حوالى آن به جهت قرب و معرفت ايشان به خروج آن حضرت است به طرف تبوك. وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ: و نرسد ايشان را كه رغبت كنند به نفسهاى خود از نفس او، يعنى راحتى خود طلبند و به تنعم گذرانيده مايل نباشند از كشيدن رنجها و صدماتى كه او مىكشد. ذلِكَ بِأَنَّهُمْ: اين وجوب متابعت و ترك تخلف به سبب آنست كه چون آنها با پيغمبر باشند. لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ: نمىرسد ايشان را تشنگى. وَ لا نَصَبٌ: و نه رنجى از متاعب سفر.
وَ لا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ: و نه گرسنگى در راه خدا و رضاى او. وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ: و هيچ قدمى برندارند به مكانى از امكنه كفار به سم اسب يا كف شتر يا به پاهاى خود قدمى كه آن به خشم آورد كافران را. وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا: و نيابند از دشمن هيچ آسيبى از قتل و اسر و نهب و
ج5، ص 232
هزيمت و جراحت. إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ: مگر آنكه نوشته شود براى ايشان به سبب آن. عَمَلٌ صالِحٌ: كردارى شايسته كه مستلزم ثواب است، يعنى به هر يك از اينها كه بديشان رسد مستحق ثواب شوند. ابن عباس نقل نموده كه به هر ترسى كه بديشان رسد مستحق ثواب شوند و هفتاد حسنه در ديوان آنها نويسند. «1» إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ: بتحقيق خداوند متعال ضايع و تباه نمىگرداند مزد نيكوكاران را كه مجاهده كنند در راه خدا به مال و جان خود.
تنبيه- آيه شريفه تنبيه است بر امورى:
1- عمل هيچ عامل از اندك و بسيار، در درگاه سبحانى تباه نيست، و به مقتضاى عدل رنج نيكوكاران را ضايع و مهمل نگذارد، و به ميزان عدل جزا بر كليّه اعمال وارد گرداند از اجر محسنين و زجر مسيئين و ذرهاى از خير و شر بدون پاداش نخواهد بود.
2- اشعار است بر آنكه جهاد احسان است: يا در حق كفار به جهت سعى در تكميل ايشان به نهايت آنچه ممكن است مانند ضرب مجنون به قصد تداوى و مداوا شدن، همچنين قتال و شمشير زدن بر كفار براى تبدل مرض كفر و نفاق به صحت و سلامتى اسلام و ايمان. و يا در حق مؤمنان، چه جهاد حفظ ايشان است از سطوه كفار و استيلاى ايشان.
3- متضمن تحريص به جهاد و ترغيب به افعال خير و مبادرت به آن.
تبصره- مفسران را در حكم آيه خلاف است. قتاده بر آنست كه خاص است بزبان پيغمبر، كه هرگاه به نفس نفيس متوجه جهاد مىشد، هيچكس را جايز نبود تخلف؛ و اما نسبت به ائمه، مساعدت تمام مسلمانان واجب نبود. و نزد مفسرين خاصه اين حكم در وقتى بود كه عده مسلمانان كم بودند و بعد از بسيارى، منسوخ شد به آيه شريفه «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً ...» و اين قول صحيح است، زيرا جهاد واجب كفائى است به اجماع، و اگر منسوخ نبود هر آينه واجب عينى بود و حال آنكه كسى قائل نيست.
«1» مجمع ج 3 ص 112.
ج5، ص 233
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ (120) وَ لا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً وَ لا يَقْطَعُونَ وادِياً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (121)
ترجمه
نباشد از براى اهل مدينه و كسانيكه در اطراف آنانند از باديهنشينان آنكه تخلّف نمايند از پيغمبر خدا و نه آنكه رغبت نمايند بنفوس خودشان از حفظ نفس او اين براى آنستكه آنها نميرسد آنانرا عطشى و نه رنجى و نه گرسنگىء در راه خدا و نه مىپيمايند موضعيرا كه بخشم آورد كافرانرا و نميرسند از دشمنى ببهره مگر آنكه نوشته شود براى ايشان بآن كار شايسته همانا خدا ضايع نميكند مزد نيكوكاران را
و انفاق نمىكنند نفقه را كوچك و بزرگ و گذر نميكنند از واديى مگر آنكه نوشته شود براى آنها تا جزا دهد ايشانرا خدا بهتر از آنچه بودند كه بجا مىآوردند.
تفسير
بعد از غزوه تبوك چون جمعى از مسلمانان تخلّف از ركاب مبارك حضرت ختمى مرتبت نموده بودند و متعذّر بعذرهائى شدند و بعضى اقرار بگناه و توبه نمودند و پذيرفته شد بشرحيكه در آيات سابقه گذشت خداوند براى اتمام حجّت كه ديگر مرتكب نشوند و براى ملامت آنها بر عمل سابق نهى فرمود اهل مدينه و اعراب باديه نشين حوالى آنرا كه ابلاغ جهاد بآنها رسيده باشد از تكرار اين عمل و چون بعضى براى
جلد 2 صفحه 635
آنكه موقع بدست آمدن محصولشان بود و بعضى براى ساير مشتهيات نفسانى تخلف نموده بودند بآنها گوشزد فرمود كه نبايد رغبت و ميل كنند بمنافع شخصيّه و مشتهيات نفسانيّه خودشان و باز بمانند از ملازمت ركاب و حفظ نفس نفيس حضرت ختمى مرتبت و بدانند كه اين يكى از حقوقى است كه خداوند بپاداش زحمات آنحضرت در هدايت خلق از براى او بر آنها لازم و واجب فرموده بلكه بايد در مواقع شدّت و عسرت مانند أبو ذر و ابو خثيمه كه ذكر شد با شوق و شعف از عشرت و راحت خود صرف نظر نموده و در راه او جانبازى كنند و تصور نكنند كه تحمّل صدمات و زحمات در اين راه براى آنها بىثمر است بلكه بايد بدانند كه نميرسد بايشان در اين طريق هيچ زحمتى از قبيل عطش شديد و رنج و تعب و گرسنگى و نميگذارند قدم در نقطه از نقاط اراضى متصرّفه كفّار كه موجب غيظ و غضب آنها شود و نائل نميشوند از قبل دشمنى از دشمنان اسلام بخيريكه نائل بمسلمانان شود از قبيل غنيمت گرفتن و اسير نمودن و كشتن مگر آنكه خداوند در نامه اعمال آنها ثبت ميفرمايد عمل شايسته را كه موجب ثواب است براى آنها چون اين كارها كه جهاد و لوازم آنست خوب است و خداوند اجر نيكوكاران را ضايع نميفرمايد خصوصا در خدمت نمودن باسلام و پيغمبر و امام و در اين دو جمله اخيره لطيفه عجيبه در كلام بكار زده شده كه ميخواهد بفرمايد در اين راه فقط بر زحمت و ضرر اجر نميدهند بلكه بر لذّت و سرورى كه حاصل ميشود براى مسلمان از تصرّف در اراضى كفار و كدورت خاطر آنها و بر غنيمت و فائده و بهره كه بمسلمانان ميرسد از تسلّط بر جان و مال و ناموس آنها هم اجر داده ميشود پس فقط زحمت دنيا و اجر آخرت نيست بلكه زحمت دنيا و لذت آن و اجر آخرت است و در آيه دوم براى ترغيب كسانيكه در اين راه انفاق ميكنند و اعانت مالى مينمايند و براى اثبات اجر بر مقدمات اين عمل اگر چه منتج بنتيجه هم نباشد ميفرمايد هر مقدار در اين راه كمك مالى نمايند خواه كم باشد خواه زياد و هر منزل و واديى را كه قطع نمايند و بپايان برسانند خواه موفّق بقتال با كفار بشوند خواه نشوند خداوند ثبت ميفرمايد براى آنكه بهترين جزا را در مقابل بآنها عنايت فرمايد در دنيا و آخرت.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما كانَ لِأَهلِ المَدِينَةِ وَ مَن حَولَهُم مِنَ الأَعرابِ أَن يَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِ اللّهِ وَ لا يَرغَبُوا بِأَنفُسِهِم عَن نَفسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُم لا يُصِيبُهُم ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوطِئاً يَغِيظُ الكُفّارَ وَ لا يَنالُونَ مِن عَدُوٍّ نَيلاً إِلاّ كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللّهَ لا يُضِيعُ أَجرَ المُحسِنِينَ (120)
حق ندارند و نيست از براي اهل مدينه و كساني که در اطراف مدينه هستند از اهل بوادي از اعراب اينكه تخلف كنند از رسول خدا در خروج در غزوات و جهاد با كفار و راغب بنفس خود نباشند از نفس رسول يعني راحتي خود نطلبند بزحمت پيغمبر و اينکه حكم را بدانند به اينكه بآنها نميرسد تشنگي و نه سختي و تعبي و نه گرسنهگي در راه خدايي و پا نميگذارند در مكاني که بغض و غضب بياورد كفار را که دار الحرب باشد و از دشمن بآنها نميرسد آسيبي الّا اينكه نوشته ميشود براي آنها عمل صالحي باين زحمات محققا خداوند ضايع نميكند اجر نيكوكاران را ما كانَ لِأَهلِ المَدِينَةِ بعد از آني که در آيات قبل كساني که تخلف كردند سپس نادم شدند و توبه كردند و خداوند قبول فرمود دستور آمد که ديگر اهل مدينه وَ مَن حَولَهُم مِنَ الأَعرابِ اينکه نحو نكنند به اينكه أَن يَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِ اللّهِ و همراهي نكنند با پيغمبر در خروج در غزوات وَ لا يَرغَبُوا بِأَنفُسِهِم عَن نَفسِهِ که راحتي و آسايش خود را بگيرند و آن حضرت را در زحمت و سختي بيندازند چنين نكنند و بدانند که هر چه در جهاد و همراهي با رسول اللّه اذيت بكشند اجر آنها نزد خدا از بين نميرود ذلِكَ بِأَنَّهُم لا يُصِيبُهُم ظَمَأٌ که گرفتار تشنگي و بي آبي شوند وَ لا نَصَبٌ دچار زحمت و تعدي و سختي شوند وَ لا مَخمَصَةٌ که گرفتار گرسنگي و بيتوشهاي شوند فِي سَبِيلِ اللّهِ در راه جهاد وَ لا يَطَؤُنَ مَوطِئاً يَغِيظُ الكُفّارَ که داخل در دار الحرب و امكنه كفار شويد و تصرف كنيد که البته مورث غيظ و غضب آنها ميشود وَ لا يَنالُونَ مِن عَدُوٍّ نَيلًا هر مصيبتي از
جلد 8 - صفحه 332
طرف دشمن بشما وارد شود از قتل و جراحت و سختي و شدت و ذهاب مال و اسيري إِلّا كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ تمام اينها در دفتر الهي ثبت و مورد قبول است إِنَّ اللّهَ لا يُضِيعُ أَجرَ المُحسِنِينَ بلكه مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمثالِها انعام آيه
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 120)- مشکلات مجاهدان بیپاداش نمیماند: در آیات گذشته بحثهایی پیرامون سرزنش کسانی که از غزوه تبوک خودداری کرده بودند، به میان آمد، این آیه و آیه بعد به عنوان یک قانون کلی و همگانی، بحث نهایی را روی این موضوع میکند.
نخست میگوید: «مردم مدینه و بادیه نشینانی که در اطراف این شهر (که مرکز و کانون اسلام است) زندگی میکنند حق ندارند، از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله تخلف جویند» (ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ).
ج2، ص262
«و نه حفظ جان خود را بر حفظ جان او مقدم دارند» (وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ). چرا که او رهبر امت، و پیامبر خدا، و رمز بقاء و حیات ملت اسلام است.
این وظیفه همه مسلمانان در تمام قرون و اعصار است که رهبران خویش را همچون جان خویش، بلکه بیشتر گرامی دارند و در حفظ آنان بکوشند و آنها را در برابر حوادث سخت تنها نگذارند، چرا که خطر برای آنها خطر برای امت است.
سپس به پاداشهای مجاهدان که در برابر هر گونه مشکلی در راه جهاد نصیبشان میشود، اشاره کرده و روی هفت قسمت از این مشکلات و پاداش آن انگشت میگذارد و میگوید: «این به خاطر آن است که هیچ گونه تشنگی به آنها نمیرسد» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ). «و هیچ رنج و خستگی پیدا نمیکنند» (وَ لا نَصَبٌ).
«و هیچ گرسنگی در راه خدا دامن آنها را نمیگیرد» (وَ لا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ). «و در هیچ نقطه خطرناک و میدان پرمخاطرهای که موجب خشم و ناراحتی کفار است قرار نمیگیرند» (وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفَّارَ).
«و هیچ ضربهای از دشمن بر آنها وارد نمیشود» (وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا).
«مگر این که در ارتباط با آن، عمل صالحی برای آنها ثبت میشود» (إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ).
و مسلما پاداش یک به یک آنها را از خداوند بزرگ دریافت خواهند داشت، «زیرا خدا پاداش نیکوکاران را هیچ گاه ضایع نمیکند» (إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ).
نکات آیه
۱ - تخلف از فرمان رسول خدا(ص) براى اهل مدینه و بادیه نشینان اطراف آن - که نزدیک ترین مردم به آن حضرتند - سزاوار نیست. (ما کان لأهل المدینة ... أن یتخلفوا عن رسول اللّه)
۲ - اصحاب پیامبر(ص) داراى مسؤولیتى فزونتر نسبت به دیگر مسلمانان (ما کان لأهل المدینة و من حولهم من الأعراب أن یتخلفوا عن رسول اللّه) از این آیه استفاده مى شود که اهل مدینه و اطراف آن - به دلیل قرب بیشتر به پیامبر(ص) - مسؤولیتى فزونتر از دیگران دارند و بدین جهت است که خداوند آنان را اختصاص به ذکر داده است.
۳ - نزدیک بودن به رهبر جامعه اسلامى و قرار داشتن در پایگاه دین، مسؤولیت آفرین است. (ما کان لأهل المدینة و من حولهم من الأعراب) برداشت فوق مبتنى بر این اساس است که خداوند نزدیکان به پیامبر(ص) و حاضران در پایگاه شریعت (مدینه) را به خاطر برخوردارى از این ویژگى، داراى مسؤولیتى فزونتر دانسته است و مخالفت با پیامبر(ص) را در شأن آنان ندانسته است.
۴ - پیامبر(ص)، داراى مقام ولایت و مؤمنان موظف به پیروى بى چون و چرا از آن حضرت (ما کان ... أن یتخلفوا عن رسول اللّه)
۵ - ممنوعیت تخلف از فرمان رهبر جامعه اسلامى در همه اعصار (ما کان لأهل المدینة و ... أن یتخلفوا عن رسول اللّه) با توجّه به اینکه آیات قبل در زمینه جهاد بود و فرمان جهاد حکمى مربوط به حکومت اسلامى است، مى توان استفاده کرد که لزوم تبعیت از رسول خدا (ص) در واقع به معناى لزوم تبعیت از حاکم الهى است و نام رسول خدا (ص) از آن جهت ذکر شده که آن حضرت حاکم جامعه اسلامى بوده است.
۶ - تفاوت مسؤولیت انسانها در پیشگاه خداوند، متناسب با بهره مندى آنها از علم و امکانات* (ما کان لأهل المدینة و من حولهم من الأعراب أن یتخلفوا) برداشت فوق بدان احتمال است که اختصاص به ذکر یافتن اهل مدینه و اطراف آن در آیه، مبتنى بر این اصل کلى (برخوردارى از علم و امکانات) باشد.
۷ - حفظ جان پیامبر(ص)، وظیفه همه مؤمنان و مقدم بر حفظ جان خودشان (و لا یرغبوا بأنفسهم عن نفسه)
۸ - مؤمنان صادق و راستین، براى تحمل سختیهاى جنگ و کاستن دشواریها از پیامبر(ص) پیشقدم بودند. (و کونوا مع الصدقین ... و لا یرغبوا بأنفسهم عن نفسه)
۹ - رهبرى حق در نظام اسلامى، داراى جایگاهى رفیع و مسلمانان وظیفه دار ایثارو فداکارى براى او (و لا یرغبوا بأنفسهم عن نفسه) از اینکه خداوند به مؤمنان فرمان داده است تا براى حفظ جان پیامبر(ص) به عنوان رهبر به حق جامعه اسلامى جان فشانى کنند، برداشت فوق استفاده مى شود.
۱۰ - تحمل هر سختى (تشنگى، رنج، گرسنگى و تعرض و ضربه زدن به دشمن) در راه خدا، عمل صالح و داراى اجر است. (ذلک بأنهم لا یصیبهم ... فى سبیل اللّه ... إلا کتب لهم به عمل صلح)
۱۱ - تحمل کمترین دشوارى در راه خدا، داراى پاداشى نزد او (ذلک بأنهم لا یصیبهم ظمأ و ... فى سبیل اللّه ... إلا کتب لهم به عمل صلح) از تنکیر «ظمأ»، «نصب» و ... تقلیل استفاده مى شود.
۱۲ - ارزشمندى تحمل رنج و سختى، منوط به در راه خدا بودن آن است. (لا یصیبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصة فى سبیل اللّه)
۱۳ - گام نهادن مؤمنان در هر میدان و زمینه اى که خشم کافران را به دنبال داشته باشد، عمل صالح و داراى اجر است. (و لا یطئون موطئاً یغیظ الکفار ... إلا کتب لهم به عمل صلح)
۱۴ - حرکت مؤمنان به سوى جنگ تبوک، برانگیزنده خشم کافران بود. (و لا یطئون موطئاً یغیظ الکفار) با توجّه به اینکه این بخش از آیات در مورد جنگ تبوک است، برداشت فوق استفاده مى شود.
۱۵ - دفاع از جان پیامبر(ص) و تحمل سختى در راه اطاعت از آن حضرت، حرکت در راه خدا و عمل صالح است. (و لا یرغبوا بأنفسهم عن نفسه ذلک بأنهم لا یصیبهم ظمأ و ... فى سبیل اللّه ... إلا کتب لهم به عمل صلح)
۱۶ - تعلل در انجام وظایف دینى، با توجّه به مأجور بودن کمترین تلاش و رنج انسان در راه خدا، شایسته نیست. (ذلک بأنهم لا یصیبهم ظمأ و ... فى سبیل اللّه ... إلا کتب لهم به عمل صلح)
۱۷ - تمامى حرکات و رفتار آدمى در این جهان، ثبت و ضبط خواهد شد. (لا یصیبهم ظمأ ... إلا کتب لهم به عمل صلح)
۱۸ - پیروى از پیامبر(ص) و حرکت در راه خدا، به دنبال دارنده سختیها و مرارتها (ما کان ... أن یتخلفوا عن رسول اللّه ... ذلک بأنهم لا یصیبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصة فى سبیل اللّه) شمرده شدن سختیها و رنجها در آیه و ترغیب مؤمنان به تحمل آنها، بیانگر این حقیقت است که حرکت در راه دین دربردارنده رنج و زحمت مى باشد و ایمان واقعى، مستلزم تحمل آن است.
۱۹ - اجر و پاداش عمل نیک مؤمنان، در پیشگاه الهى محفوظ بوده و ضایع نخواهد شد. (إن اللّه لا یضیع أجر المحسنین)
۲۰ - جهاد و تحمل رنج و سختى در راه خدا، احسان و داراى پاداش از سوى خداست. (لا یصیبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصة فى سبیل اللّه ... إن اللّه لا یضیع أجر المحسنین)
۲۱ - همه حرکتهاى دینى، حتى مبارزه و جهاد، در راه سازندگى و احسان به جامعه بشرى است. (لا یصیبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصة فى سبیل اللّه ... إن اللّه لا یضیع أجر المحسنین)
۲۲ - جان فشانى و تحمل هر گونه سختى (تشنگى، گرسنگى و حرارتهاى جبهه جنگ) در راه خدا، از نشانه ها و اوصاف محسنان است. (لا یرغبوا بأنفسهم عن نفسه ذلک بأنهم لا یصیبهم ظمأ ... فى سبیل اللّه ... إن اللّه لا یضیع أجر المحسنین)
۲۳ - ایمان و آگاهى به پاداش الهى، زمینه عدم تخلف از وظایف دشوار دینى (ذلک بأنهم لا یصیبهم ظمأ و ... إن اللّه لا یضیع أجر المحسنین)
۲۴ - کسب پیروزى در راه خدا، همانند تحمل مشکلات، عمل صالح و داراى اجر است. (ذلک بأنهم لا یصیبهم ... و لا ینالون من عدو نیلاً إلا کتب لهم به عمل صلح إن اللّه لا یضیع أجر المحسنین) برداشت فوق بر این اساس است که مراد از جمله «لا ینالون من عدو نیلاً» مى تواند دستیابى به پیروزى بر دشمن باشد.
موضوعات مرتبط
- احسان: موارد احسان ۲۰، ۲۱
- ارزشها: ملاک ارزشها ۱۲
- اطاعت: آثار اطاعت از محمّد (ص) ۱۸ ; اطاعت از محمّد (ص) ۱۵ ; زمینه اطاعت در سختى ۲۳ ; مشکلات اطاعت از محمّد (ص) ۱۸
- انسان: تفاوت مسؤولیت انسان ها ۶
- ایمان: آثار ایمان ۲۳ ; ایمان به پاداشهاى خدا ۲۳
- بادیه نشینان مدینه: بادیه نشینان مدینه و محمّد(ص) ۱
- پیروزى: پاداش پیروزى در راه خدا ۲۴
- تکلیف: سستى در عمل به تکلیف ۱۶
- جامعه: احسان به جامعه ۲۱ ; سازندگى جامعه ۲۱
- جهاد: آثار جهاد ۲۱ ; پاداش جهاد ۲۰
- خدا: پاداشهاى خدا ۲۰
- رهبران دینى: تبعیت از رهبران دینى ۵ ; تخلف از رهبران دینى ۵ ; مقامات رهبران دینى ۹
- رهبرى: مسؤولیت نزدیکان رهبرى ۳
- سبیل اللّه: ارزش سبیل اللّه ۱۲ ; سختى سبیل اللّه ۱۸
- سختى: ارزش تحمل سختى در راه خدا ۱۲ ; پاداش تحمل سختى در راه خدا ۱۰، ۱۱، ۲۰، ۲۴ ; تحمل سختى در راه خدا ۱۵، ۲۲ ; زمینه سختى ۱۸
- صحابه: مسؤولیت صحابه ۲
- عصیان: عصیان از محمّد(ص) ۱
- علم: نقش علم ۶
- عمل: ثبت عمل ۱۷
- عمل صالح: پاداش عمل صالح ۱۰، ۱۳، ۲۴ ; حتمیت پاداش عمل صالح ۱۹ ; موارد عمل صالح ۱۰، ۱۳، ۱۵، ۲۴
- غزوه تبوک: شرکت در غزوه تبوک ۱۴; قصه غزوه تبوک ۱۴; مؤمنان در غزوه تبوک ۱۴
- کافران: زمینه غضب کافران ۱۳; موجبات غضب کافران ۱۴
- مؤمنان: تکلیف مؤمنان ۴; حتمیت پاداش مؤمنان ۱۹; مؤمنان و تحمل سختى ۸; مؤمنان و محمّد (ص) ۸; مسؤولیت مؤمنان ۷
- محسنان: ایثارگرى محسنان ۲۲; تحمل سختى محسنان ۲۲; صفات محسنان ۲۲
- محمّد (ص): پاسدارى از محمّد (ص) ۷، ۱۵; تبعیت از محمّد (ص) ۴; مقامات محمّد (ص) ۴; ولایت محمّد (ص) ۴
- مدینه: اهل مدینه و محمّد (ص) ۱
- مسؤولیت: عوامل مسؤولیت ۳
- مسلمانان: مسلمانان و رهبران دینى ۹; مسؤولیت مسلمانان ۲، ۹
منابع