الإسراء ٨٥
کپی متن آیه |
---|
وَ يَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ مَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً |
ترجمه
الإسراء ٨٤ | آیه ٨٥ | الإسراء ٨٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الرُّوحِ»: روح آدمی. جان. مراد آفریدهای از آفریدگان خدا است که ساختمان و ماهیّت آن فراتر از ساختمان و ماهیّت جهان ماده است و غیبی از غیوب الهی است و حقیقت آن بر ما روشن نیست. برخی با توجّه به آیههای ماقبل و مابعد این آیه، واژه روح را قرآن معنی میکنند. چرا که قرآن معجزه جاویدان و نادره ناشناخته جهان، در قالب الفاظ و عباراتی نیست که انس و جنّ بتوانند از آن تقلید کنند و همسان آن را بسازند. بلکه چگونگی آن سرّی از اسرار است (نگا: غافر / ، شوری / ). «أَمْرِ»: جمع آن امور است، یعنی: کاروبار. «مِنْ أَمْرِ رَبّی»: چیزی است که تنها خدایم از آن آگاه است، و رازی است که در حیطه علم آفریدگارم است و بس.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
ابن مسعود گوید: با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم راه مى رفتیم تا بعده اى از قریش رسیدیم یکى از آنها به دیگرى مى گفت: تو سؤال کن لذا نزد پیامبر آمدند و گفتند: یا محمد به ما از روح خبر بده. پیامبر ایستاد در حالتى که سر خود را بالا مى گرفت، فهمیدیم که منتظر وحى پروردگار است سپس این آیه نازل گردید.[۱]
و نیز گویند: قریش به یهود گفتند: به ما چیزى یاد بدهید که از محمد بپرسیم گفتند: از او درباره روح پرسش کنید لذا قریش از روح پرسیدند و این آیه نازل شد[۲] از جمع بین این دو حدیث میتوان نتیجه گرفت که این آیه چند بار نازل گردیده است[۳] و جریان نزول این آیه نیز در اول سوره کهف به طرز دیگرى بیان شده است.
تفسیر
- آيات ۸۲ - ۱۰۰ سوره إسراء
- وجه اين كه قرآن براى مؤمنان، «شفاء» و «رحمت» ناميده شده است
- توضيح اين كه: قرآن، ظالمان را، جز زيان نمى افزايد
- بيان حال انسان عادى دلبسته به اسباب ظاهرى
- بحثى فلسفى: (پیرامون شرور)
- تقسيمات کلی امور جهان
- معناى این که: «هر کس بر اساس شاکلۀ خود، عمل می کند»
- بيان اين كه: «سعادت» و «شقاوت»، از آثار اعتقادات و اعمال انسان مى باشد
- نقد سخن فخر رازى، پيرامون آيه: «قُل كُلٌّ يَعمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ»
- بحث فلسفى: (رابطه ذاتى بين فعل و علت فاعلى)
- معناى این که فرمود «روح، از امر خداست»
- موارد استعمال كلمۀ «روح»، در آيات قرآن مجيد
- تحدّى همۀ انس و جنّ، برای آوردن مثل قرآن، با تمامی خصوصیات آن
- مشروط كردن مشركان، ايمان خود را به معجزاتى غريب و ناممكن!
- تحقق بخشيدن به پيشنهاد مشركان، در شأن پيامبر «ص» نيست
- گفتار بعضى مفسران در ارتباط با دو كلمۀ «بَشَراً» و «رَسُولاً»، در آيه شریفه
- تقرير و توضيح برهانی بر نبوت عامّه و اثبات آن
- توضيح برهانى عقلى بر اين كه تحمل وحى، خاص انبياء الهى است
- چون دليل و برهان نتيجه نبخشيد، گواهى را به خدا واگذار
- معناى جمله: «قَادِرٌ عَلَى أن يَخلُقَ مِثلَهُم»
- بيان اين كه: انسان مبعوث در قيامت، عين انسان دنيايى است، نه مانند او
- بحث روايتى
- چند روايت درباره شأن نزول آيه: «يَسئَلُونَكَ عَنِ الرُّوح...»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا «85»
و از تو دربارهى روح مىپرسند. بگو: روح از امور پروردگارم (و مربوط به او) است و جز اندكى از دانش به شما ندادهاند.
نکته ها
كلمهى «روح»، 21 مرتبه در قرآن آمده و در موارد زير بكار رفته است:
الف: روحى كه در كالبد انسان دميده شده است. «نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ» «2»
ب: وحى. «يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» «3»
ج: قرآن. «كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا» «4»
«1». تفسير فرقان.
«2». سجده، 9.
«3». غافر، 15.
«4». شورى، 52.
جلد 5 - صفحه 113
د: روح القدس. «أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» «1»*
ه: بزرگ فرشتگان. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ» «2»
ولى به هر حال روح بشر، امرى پيچيده، ناشناخته و نفخهاى الهى و داراى بعد آسمانى است و تنها خداوند آن را مىشناسد.
امام باقر عليه السلام كلمهى «قليل» را به علم قليل تفسير نكردند، بلكه به معناى افراد قليل تفسير فرمودند. «3» يعنى علم كامل، تنها به اندكى از مردم داده شده وتنها آنان بهروح آگاهى دارند.
پیام ها
1- پيامبران، مرجع پرسشهاى مردم بودند. «يَسْئَلُونَكَ»
2- حقيقت روح، فوق فهم ودانش بشر وسرّى از اسرار الهى است. «مِنْ أَمْرِ رَبِّي»
3- تمام علوم بشرى، هديهى الهى است. «أُوتِيتُمْ»
4- دانش انسان، محدود و بسيار اندك است. «ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً (85)
شأن نزول «1»: مشركين مكه نضربن حارث و ابى بن خلف و عتبه بن ابى معيط را بمدينه فرستادند براى استفسار حال پيغمبر از يهود مدينه.
پس از ملاقات و بيان حال پيغمبر متعجب شده گفتند اى صناديد ما دانسته بوديم ظهور پيغمبرى نزديك است و از شما رائحه او را استشمام كنيم براى تحقيق از او بپرسيد احوال جوانان پيشين را كه گمشدند چگونه است و آنكه مشرق و مغرب عالم را سير نمود و روح چيست اگر هر سه را جواب يا هيچكدام را جواب نداد بدانيد كه پيغمبر نيست و اگر دو تا را جواب و لكن روح را جواب ندهد پيغمبر باشد زيرا ما در كتاب خود چنين يافتهايم ايشان به مكه مراجعت و مجلسى تشكيل و از حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنها را پرسيدند در جواب اول آيه شريفه نازل (أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً) «2» و در جواب دوم آيه (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ) «3» و در جواب سوم نازل شد (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي ...). مفسرين
«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 437.
«2» كهف آيه 9.
«3» كهف آيه 83.
جلد 7 - صفحه 434
اختلاف نمودند در روحى كه سؤال كردند كدام روح است 1- روحى انسانى از حقيقت آن كه آيا متحيز است يا حال در متحير يا موجود غير متحيز و نه حال در متحيز 2- آنكه آيا قديم است يا حادث 3- آيا باقى باشد بعد از موت اجسام يا نه 4- سؤال از عيسى كه روح اللّه است 5- سؤال از جبرئيل كه روح الامين است 6- سؤال از قرآن باشد كه چگونه معجز و مخالف كلام ماست و حق تعالى قرآن را روح نام فرموده در آيه (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا) «1» 7- سؤال از روح كه ملكى عظيم الشأن ميباشد. خلاصه سؤال از هر كدام باشد جواب فرموده كه آنچه منظور شما است از عالم امر، و كسى را به حقيقت آن اطلاعى نيست.
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ: و سؤال مىكنند ترا اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از روح قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي: بگو در جواب آنها كه روح از امر پروردگار من است يعنى از مخلوقاتيست كه باراده ذاتيه الهيه موجود شده بىمادّه و مدت و لذا مخصوص علم سبحانى و غير را به آن دانائى و آگاهى نيست.
بيان مطلب آنكه عالم خلق بسيار چيزها است كه بحواس مدرك نشود و آنها كه مدرك شوند حقايق بعضى مكشوف نشده گرچه محققين را در اطراف آن داستانهائيست پس عالم امر را بطريق اولى علمى بحقيقت آن نخواهد بود و از احاديث وارده در تفسير آيه شريفه كاشف است از آنكه سؤال از روح ملك اعظم بوده. چنانچه على بن ابراهيم قمى (قده) و كافى- از ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام كه سؤال نمودم از فرمايش (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) فرمود مخلوقى است اعظم از جبرئيل و ميكائيل با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود و با ائمه ميباشد و او از ملكوت است «2». در حديث
«1» شورى آيه 52.
«2» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 444 و تفسير قمى جلد 2، صفحه 26.
جلد 7 - صفحه 435
ديگرى فرموده كه با هيچ پيغمبرى نبوده مگر با حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم «1». وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا: و داده نشدهايد از دانش مگر كمى زيرا تمام معلومات شما نسبت بعلم سبحانى اندكى است از بسيار و مخصوصات علم الهى را نهايتى نيست و آيه شريفه اشاره است به آنكه روح از جمله موجوداتى است كه ممكن نيست معرفت حقيقت آن مگر بآثار و صفات كه مميز او باشد از غير آن و لذا كفار چون اين جواب شنيدند گفتند اين خطاب مختص ما است يا غير ما فرمود نه ما حقيقت روح را دانيم نه شما بنابراين هيچكس را بآن دانائى نخواهد بود «و اللّه العالم».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً (85) وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكِيلاً (86) إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كانَ عَلَيْكَ كَبِيراً (87) قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً (88) وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً (89)
ترجمه
- و ميپرسند تو را از روان بگو روان از فرمان پروردگار من است و داده نشديد از دانش مگر اندكى
و اگر بخواهيم هر آينه ببريم آنچه را وحى كرديم بتو پس نيابى براى خود بآن بر ما كار گذارى
مگر رحمتى از پروردگارت همانا فضل او باشد بر تو بزرگ
بگو هر آينه اگر جمع شوند تمام انس و جن بر آنكه بياورند مانند اين قرآن را نياورند مانند آنرا و اگر چه باشند بعضى از آنها مر بعضى را مدد كار
و بتحقيق مكرّر گردانديم براى مردم در اين قرآن از هر گونه بيان مذكّر شگفت آورى پس قبول نكردند بيشتر مردم مگر انكار را.
تفسير
اجمالى از بيان حقيقت روح در سوره حجر ذيل آيه فاذا سوّيته و نفخت فيه من روحى گذشت و در اين آيه ظاهرا يا سؤال از حقيقت آن شده يا از مبدء پيدايشش و بر هر تقدير جواب از آن بنحو احسن اتقن اصلح بحال سائل داده شده
جلد 3 صفحه 386
كه خداوند به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده بگو روح از امر يعنى كار يا فرمان پروردگار من است چون مجرّد از مادّه و لوازم آن است و فقط بفعل خداوند و امر كن وجودى او بدون احتياج بمادّه و مدّت وجود پيدا ميكند و در اين كلمه شريفه لطيفه جامعه اشاره بحقيقت و بيان مبدء پيدايش آن شده است بنحوى كه عقل مات ميشود با معذرت از بيان تفصيلى براى عدم استعداد و قصور علم بشر از ادراك حقائق موجودات خصوصا مجرّدات كه از آن بعالم امر تعبير ميشود كه فرموده و داده نشديد شما از علم مگر كمى يعنى كمى از علم يا كمى از شما چنانچه از روايت قمّى ره استفاده ميشود كه مراد كمى علم بشر است در برابر علم خداوند و از روايت عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام معلوم ميشود مراد باطنى، كمى علماء است در بين مردم و منافات ندارد كه هر دو مراد باشد در ظاهر و باطن چنانچه مكرّر بيان شده است چون قمّى ره فرموده يهود پرسيدند از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از روح فرمود روح از امر پروردگار من است و داده نشديد شما از علم مگر كمى آنها عرض كردند اين مخصوص بما است حضرت فرمود خير شامل تمام مردم است آنها گفتند اين چگونه ميشود تو ميگوئى بر من قرآن نازل شده و بر شما تورية و ميگوئى كسى را كه خداوند باو حكمت داده خير كثير عطا فرموده پس آيه وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه علم خداوند غير متناهى و نامحدود است و علم بشر هر قدر باشد در برابر آن كم و محدود است و در بعضى از روايات تأييد از روايت عيّاشى ره شده است و استشهاد باين آيه بر كمى علم بعضى از مردم فرمودهاند در هر حال اقوال مفسّرين كه بعضى گفتهاند خداوند عدول فرموده از جواب بمراعات حال سؤال كنندگان و قصور ادراك آنها يا براى اثبات نبوّت پيغمبر چون آنها معتقد بودند كه كسى كه جواب از اين سؤال دهد پيغمبر نيست يا مراد از روح روح القدس است يا عيسى عليه السّلام است كه روح اللّه است و سؤال شده از آن كه قديمند يا حادث و جواب داده شده كه از امر پروردگار است كه دلالت بر حدوث دارد يا آن كه مراد از روح قرآن است چون خداوند فرموده وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا و سؤال شده از كيفيّت نزول و اعجاز آن و جواب داده شده كه آن كار خدا و نازل بامر او و از قدرت بشر
جلد 3 صفحه 387
خارج است اين اقوال بنظر حقير يا بىوجه است يا خلاف ظاهر و آنچه در بيان حقيقت روح از ائمه اطهار نقل شده منافى با بيان حقير در سوره حجر و آنچه بدوا در اين آيه ذكر شد نيست بلكه مويّد و مؤكّد است و مراد از روح همان جوهر لطيفه قدسيّه است كه از عالم غيب باجسام مستعدّه افاضه ميشود و در حيوان منشأ اراده و احساس و در انسان مدرك كليّات است بلى ارواح انبياء و اولياء و اهل ايمان مخصوص بكمالاتى هستند كه در سايرين وجود ندارد و مقام مقتضى براى بسط مقال نيست در هر حال چون معلوم شد كه مبدء علم بشر ذات احديّت است و مخزن آن وحى الهى و قرآن كريم است براى انذار و تخويف و بيان آن كه وضع و رفع آن بدست خدا است فرموده و اگر بخواهيم ميبريم از دلها و محو ميكنيم از مصاحف، وحى الهى و قرآن كريم را و كسى نميتواند با مادر اين امر معارضه نمايد و مانع از اجراء اراده ما شود تا شما او را كار گذار خود كنيد مگر باز رحمت الهى و فضل نامتناهى حقّ شامل حال شما گردد و باقى و برقرار دارد كتاب خود و مخزن علم شما بلكه اوّلين و آخرين را براى تفضّل بر محمّد و آل او صلوات اللّه عليهم اجمعين چون فضل خداوند بر اين خاندان بزرگ بوده و هست و خواهد بود و بعضى اين آيه را مؤيّد احتمال آنكه مراد از روح قرآن باشد قرار دادهاند. و براى دفع توهّمى كه ممكن است از آيات سابقه براى اشخاص ضعيف النّفس حاصل شود كه تصوّر نمايند علم مستفاد از قرآن كم و غير مستقرّ است و موجب آن شود كه از قدر و عظمت آن در انظار كاسته گردد در مقام تحدّى و اثبات اعجاز قرآن بر آمده و به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده بگو اگر تمام انس و جنّ جمع و متّفق شوند كه مانند اين قرآن در اشتمال بر علوم و معارف و احكام نافعه مفيده بحال بشر و فصاحت و بلاغت و لطافت و جزالت و بداعت بياورند نميتوانند اگر چه پشت بپشت هم دهند و با يكديگر كمك كنند در خرائج نقل نموده كه ابن ابى العوجاء و سه نفر از دهريه در مكّه متّفق شدند كه هر يك يك چهارم مانند قرآن را انشاء نمايند و در سال آينده براى معارضه حاضر شوند و چون موعد رسيد و در مقام ابراهيم جمع شدند يكى از آنها گفت من چون بآيه يا ارض ابلعى ماءك رسيدم عاجز شدم ديگرى گفت من چون بآيه فلمّا استيأسوا منه خلصوا نجيّا رسيدم منصرف شدم و ميخواستند امر
جلد 3 صفحه 388
را مخفى كنند كه امام صادق عليه السّلام رسيد و ملتفت شد و اين آيه را تلاوت فرمود و آنها مبهوت ماندند و شمهاى از اين مقوله در اوائل سوره بقره ذيل آيه وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا گذشت و در آيه اخيره بيان فرموده عدم استعداد و قابليّت بيشتر بشر را براى تعلّم و هدايت باين تقريب كه ما مكرّر بوجوه مختلفه و طرق متعدّده در اين قرآن براى مردم دليل و مثل و حكايت ذكر نموديم كه موجب تذكّر و تنبّه و عبرت آنها گردد ولى مع الاسف بيشتر ابا كردند و قبول ننمودند مگر انكار و كفر بحقّ و حقيقت را چون مثل بر هر بيان شگفت آور موجب تذكّر و تنبّه و عبرتى اطلاق ميشود و آيات قرآنيه نوعا از اين قبيل است و در كافى و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه فأبى اكثر النّاس بولاية على الاكفورا نازل شده و مكرر بيان شد كه ظاهرا مراد تفسير است و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ يَسئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِن أَمرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُم مِنَ العِلمِ إِلاّ قَلِيلاً (85)
سؤال ميكنند از تو از حقيقة روح بفرما روح از امر پروردگار من است و بشما داده نشده از علم مگر مقدار قليلي يَسئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ در مراد از روح
جلد 12 - صفحه 301
بين مفسرين اختلاف شديديست و بين حكماء و متكلمين نيز اختلافست و تحقيق كلام اينكه براي روح اطلاقاتيست روح جمادي نباتي حيواني انساني جبرئيل ملك مقرب در قرآن ميفرمايد در حق قرآن مجيد وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ العالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلي قَلبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ شعراء آيه 192 و نيز ميفرمايد يَومَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ المَلائِكَةُ صَفًّا نبأ آيه 38 و ميفرمايد تَنَزَّلُ المَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ قدر آيه 4 و مراد از روح در اينکه آيه همان روح انسانيست و آن مجرد از ماده است و تعلقش ببدن تعلق تدبيريست و پس از زوال روح حيواني که بخار است تعلقش قطع ميشود و در قبر همين روح تعلق ميگيرد بدون روح حيواني و پرسش و سؤال ميشود از او، و چون كساني که سؤال كردند درك معاني مجرد را نميكنند لذا جواب اينها قُلِ الرُّوحُ مِن أَمرِ رَبِّي است حتي يكي از اساتيد ما که از علم جفر بي بهره نبود گفت از علم جفر سؤال كردم جواب آمد الروح من امر ربي و لذا مجرد را عالم امر ميگويند و حقيقة آنها بدست نميآيد و جز خالق آنها خبر ندارد لذا ميفرمايد:
وَ ما أُوتِيتُم مِنَ العِلمِ إِلّا قَلِيلًا چون انسان هر چه علمش بالا رود از محسوسات تجاوز نميكند و مجرد قابل حس نيست نه بحواس ظاهريه و نه بحواس باطنيه فقط تصديق اجمالي ميكند بوجود روح چنانچه بذات مقدس ربوبي در مقام غيب الغيوبي ممكن نميتواند پي برد حتي در و هم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 85)- روح چیست؟ در تعقیب آیات گذشته به پاسخ بعضی از سؤالات مهم مشرکان یا اهل کتاب پرداخته، میگوید: «از تو در باره روح سؤال میکنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است و به شما بیش از اندکی علم و دانش داده نشده است» (وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا).
از مجموع قرائن موجود در آیه و خارج آن چنین استفاده میشود که
ج2، ص665
پرسش کنندگان از حقیقت روح آدمی سؤال کردند، همین روح عظیمی که ما را از حیوانات جدا میسازد و برترین شرف ماست، و تمام قدرت و فعالیت ما از آن سر چشمه میگیرد و به کمکش اسرار علوم را میشکافیم.
و از آنجا که روح، ساختمانی مغایر با ساختمان ماده دارد و اصول حاکم بر آن غیر از اصول حاکم بر ماده و خواص فیزیکی و شیمیایی آن است، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مأمور میشود در یک جمله کوتاه و پرمعنی بگوید: «روح، از عالم امر است یعنی خلقتی اسرارآمیز دارد».
و چون بهره شما از علم و دانش بسیار کم و ناچیز است، بنابراین چه جای شگفتی که رازهای روح را نشناسید، هر چند از همه چیز به شما نزدیکتر است؟
از امام باقر و امام صادق علیهم السّلام چنین نقل شده که در تفسیر آیه یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ فرمود: «روح از مخلوقات خداوند است بینایی و قدرت و قوت دارد، خدا آن را در دلهای پیغمبران و مؤمنان قرار میدهد».
البته روح آدمی مراتب و درجاتی دارد، آن مرتبهای از روح که در پیامبران و امامان است مرتبه فوق العاده والایی است، که از آثارش معصوم بودن از خطا و گناه و نیز آگاهی و علم فوق العاده است و مسلما چنین مرتبهای از روح از همه فرشتگان برتر خواهد بود حتی از جبرئیل و میکائیل!- دقت کنید.
نکات آیه
۱- پرسش مردم از پیامبر(ص) درباره حقیقت روح (و یسئلونک عن الروح)
۲- حقیقت روح، امرى مبهم و سؤال برانگیز براى مردم عصر پیامبر(ص) (و یسئلونک عن الروح)
۳- حقیقت روح انسانى، امرى ناشناخته و سؤال انگیز (و یسئلونک عن الروح) بنابر اینکه مراد از «الروح» صرفاً روح انسانى باشد - که متبادر به ذهن است - برداشت فوق به دست مى آید.
۴- عدم دستیابى بشر در طول تاریخ علمى خویش به شناختى قاطع و همه جانبه به حقیقت روح (و یسئلونک عن الروح) از اینکه خداوند در جواب سؤال از حقیقت روح، به جاى تبیین آن فرمود: «روح از امر من است» مى تواند به این معنا باشد که: کشف حقیقت روح براى بشر، دست نیافتنى است.
۵- مردم عصر بعثت، معتقد به توانایى علمى پیامبر(ص) در پاسخ گویى به مسائل اسرارآمیز و ناشناخته اى چون روح (یسئلونک عن الروح)
۶- روح، حقیقتى است که دانش آن مختص به خداوند و جلوه اى از ربوبیت اوست. (قل الروح من أمر ربّى) اضافه «أمر» به «ربّ» به معناى اضافه لام اختصاص است و به قرینه سؤال پرسش کنندگان، مقصود اختصاص در علم است.
۷- پیامبر(ص)، موظف به پاسخ گویى سؤالات مردم بر اساس آنچه بر او وحى شده بود. (یسئلونک عن الروح قل الروح من أمر ربّى)
۸- روح در پیدایش و وجود، بى نیاز از اسباب و وسایط خلقت * (قل الروح من أمر ربّى) برداشت فوق، مبتنى بر این نکته است که مراد از «أمر» کلمه «ایجاد» باشد که معناى «کن» است. بنابراین، نیازى به وسایط خلق و آفریدن ندارد.
۹- روح، داراى حقیقتى نفیس و جایگاهى رفیع (قل الروح من أمر ربّى) برداشت فوق، مبتنى بر این است که اضافه «أمر» به «ربّى»، اضافه تشریفیه باشد.
۱۰- پیامبر(ص)، تحت عنایت ویژه و ربوبیت خاص خداوند (من أمر ربّى)
۱۱- دستاوردهاى علمى بشر، در زمینه حقیقت روح، همواره اندک و ناچیز خواهد بود. (و ما أُوتیتم من العلم إلاّ قلیلاً) برداشت فوق مبتنى بر این است که مخاطب «أُوتیتم» همه انسانها باشند.
۱۲- علم بشر به حقایق و اسرار نهفته در هستى همانند روح، اندک و ناچیز است. (یسئلونک ... قل ... و ما أُوتیتم من العلم إلاّ قلیلاً) بنابر اینکه مراد از «العلم» مطلق علم باشد نه خصوص شناخت حقیقت روح، برداشت فوق استفاده مى گردد.
۱۳- سرچشمه تمامى اندوخته هاى علمى بشر، خداوند است. (و ما أُوتیتم من العلم إلاّ قلیلاً) تعبیر «أُوتیتم» (داده شدید) و نسبت ندادن دریافت علم به خود انسان، اشاره به مقهور بودن انسان در برابر اراده اى برتر دارد.
۱۴- مقدار دانش بشر، در مقایسه با مجموعه دانستنیهاى فراوان عالم، ناچیز و اندک است. (و ما أُوتیتم من العلم إلاّ قلیلاً) بنابر اینکه مراد از «العلم» مطلق دانش باشد، نکته فوق قابل استفاده است.
۱۵- اطلاعات علمى مردم در عصر بعثت پیامبر(ص) درباره حقیقت روح، بسیار کم و ناچیز بود. (قل الروح من أمر ربّى و ما أُوتیتم من العلم إلاّ قلیلاً) بنابر اینکه مخاطبان آیه، مردم عصر بعثت باشند - نه همه انسانها در تمامى عصرها - برداشت فوق به دست مى آید.
۱۶- اطلاعات علمى مردم در عصر بعثت پیامبر(ص)، بسیار کم و ناچیز بود. (و ما أُوتیتم من العلم إلاّ قلیلاً) برداشت فوق، مبتنى بر این احتمال است که مخاطبان «و ما أُوتیتم من العلم» مردم عصر پیامبر(ص) باشند. و مراد از «العلم» مطلق دانش باشد.
روایات و احادیث
۱۷- «عن أبى بصیر قال: سمعت أباعبدالله(ع) یقول: «یسئلونک عن الروح قل الروح من أمر ربّى» قال: خلق أعظم من جبرئیل و میکائیل، لم یکن مع أحد ممّن مضى غیر محمد(ص) و هو مع الأئمة یسدّدهم...;[۴] ابى بصیر گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که در باره سخن خدا «یسئلونک عن الروح قل الروح من أمر ربّى» مى فرمود: روح مخلوقى برتر از جبرئیل و میکائیل است. او همراه هیچ یک از انبیاى گذشته نبوده است مگر با حضرت محمد(ص) و [همچنین] با ائمه(ع) مى باشد و آنان را یارى مى کند...».
۱۸- «عن أبى بصیر عن أحدهما قال: سألته عن قوله: «و یسئلونک عن الروح قل الروح من أمر ربّى» ما الروح؟ قال: التى فى الدواب و الناس...;[۵] ابى بصیر گوید: از امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) درباره سخن خدا «و یسئلونک عن الروح قل الروح من أمر ربّى» سؤال کردم و گفتم: این روح چه روحى است؟ جواب فرمود: آن چیزى است که در جانوران و انسانها مى باشد...».
۱۹- «عن أبى جعفر(ع) فى قول الله «و ما أُوتیتم من العلم إلاّ قلیلاً» قال: تفسیرها فى الباطن انه: لم یؤت العلم إلاّ أناس یسیر فقال: «و ما أُوتیتم من العلم إلاّ قلیلاً» منکم;[۶] از امام باقر(ع) در باره سخن خدا «و ما أُوتیتم من العلم إلاّ قلیلاً» روایت شده است که فرمود: تفسیر آیه این است که: علم را به کسى ندادیم مگر به عدّه اى اندک. پس [خداوند ]فرمود: «و ما أُوتیتم من العلم إلاّ قلیلاً» [یعنى کمى] از شما».
موضوعات مرتبط
- آفرینش: علم به رازهاى آفرینش ۱۲
- امام على(ع): فضایل امام على(ع) ۱۷
- انسان: محدودیّت علم انسان ها ۴، ۱۱، ۱۲، ۱۴; منشأ علم انسان ۱۳
- خدا: اختصاصات خدا ۶; ربوبیت خدا ۱۰; نشانه هاى ربوبیت خدا ۶;نقش خدا ۱۳
- روح: ابهام روح ۲، ۳، ۴، ۱۱، ۱۵; ارزش روح ۹; پرسش درباره روح ۱،۲، ۳; حقیقت روح ۲، ۳، ۶، ۱۱; مراد از روح ۱۷، ۱۸; ویژگیهاى خلقت روح ۸
- علما: کمى علما ۱۹
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۱۰
- محمد(ص): احاطه علمى محمد(ص) ۵; پرسش از محمد(ص) ۱; فضایل محمد(ص) ۱۷; محدوده مسؤولیت محمد(ص) ۷; محمد(ص) و حقیقت روح ۵; مربّى محمد(ص) ۱۰
- مردم: بینش مردم مقارن بعثت ۵; پاسخ به شبهات مردم ۷; پرسش مردم مقارن بعثت ۲; محدوده علم مردم مقارن بعثت ۱۵، ۱۶; مردم مقارن بعثت و روح ۱۵
- وحى: نقش وحى ۷
منابع