الإسراء ٨٦
کپی متن آیه |
---|
وَ لَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْکَ ثُمَ لاَ تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَيْنَا وَکِيلاً |
ترجمه
الإسراء ٨٥ | آیه ٨٦ | الإسراء ٨٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِالَّذِی»: حرف (ب) برای تعدّیه، و به کاربردن موصول مختصّ (الَّذی) به جای موصول مشترک (ما) برای بیان اهمّیّت و عظمت قرآن است. «بِهِ»: در این رابطه که بازپس گرفتن قرآن است. «وَکِیلاً»: ملتزم. متعهّد. حافظ و نگهدار. مراد کسی است که تضمین حفظ قرآن یا اعادت آن کند.
تفسیر
- آيات ۸۲ - ۱۰۰ سوره إسراء
- وجه اين كه قرآن براى مؤمنان، «شفاء» و «رحمت» ناميده شده است
- توضيح اين كه: قرآن، ظالمان را، جز زيان نمى افزايد
- بيان حال انسان عادى دلبسته به اسباب ظاهرى
- بحثى فلسفى: (پیرامون شرور)
- تقسيمات کلی امور جهان
- معناى این که: «هر کس بر اساس شاکلۀ خود، عمل می کند»
- بيان اين كه: «سعادت» و «شقاوت»، از آثار اعتقادات و اعمال انسان مى باشد
- نقد سخن فخر رازى، پيرامون آيه: «قُل كُلٌّ يَعمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ»
- بحث فلسفى: (رابطه ذاتى بين فعل و علت فاعلى)
- معناى این که فرمود «روح، از امر خداست»
- موارد استعمال كلمۀ «روح»، در آيات قرآن مجيد
- تحدّى همۀ انس و جنّ، برای آوردن مثل قرآن، با تمامی خصوصیات آن
- مشروط كردن مشركان، ايمان خود را به معجزاتى غريب و ناممكن!
- تحقق بخشيدن به پيشنهاد مشركان، در شأن پيامبر «ص» نيست
- گفتار بعضى مفسران در ارتباط با دو كلمۀ «بَشَراً» و «رَسُولاً»، در آيه شریفه
- تقرير و توضيح برهانی بر نبوت عامّه و اثبات آن
- توضيح برهانى عقلى بر اين كه تحمل وحى، خاص انبياء الهى است
- چون دليل و برهان نتيجه نبخشيد، گواهى را به خدا واگذار
- معناى جمله: «قَادِرٌ عَلَى أن يَخلُقَ مِثلَهُم»
- بيان اين كه: انسان مبعوث در قيامت، عين انسان دنيايى است، نه مانند او
- بحث روايتى
- چند روايت درباره شأن نزول آيه: «يَسئَلُونَكَ عَنِ الرُّوح...»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكِيلًا «86»
واگر بخواهيم، هر آينه آنچه را به تو وحى كردهايم، (از يادت) مىبريم، سپس كسى را نمىيابى كه در برابر ما از تو دفاع كند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكِيلاً (86)
وَ لَئِنْ شِئْنا: و اگر بخواهيم و اراده ما تعلق يابد لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ: هرآينه البته البته ببريم آن چيزى را كه از قرآن وحى نموديم بتو يعنى از سينهها و مصاحف محو كنيم و باقى نگذاريم از آن اثرى را ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكِيلًا: پس نيابى تو براى بردن و محو آن بر ما وكيلى كه آنرا استرداد كند و بسينهها و مصحفها باز آرد.
تنبيه: آيه شريفه تحذير باشد نسبت بامت حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از ناسپاسى و حق ناشناسى اعظم نعمت الهى و فرقان سبحانى كه اعلاى آن نمايند بمتابعت و بپرهيزند از مخالفت زيرا اعراض و بىاعتنائى بآيات قرآنى سر انجام بدى خواهد داشت. ابو الفتوح رازى (قده) روايت نموده «2» از عبد اللّه بن عمر كه حضرت روزى بمنبر و پس از حمد و ثناى الهى فرمود اين
«1» تفسير برهان، جلد 2 صفحه 444.
«2» تفسير أبو الفتوح، جلد 6، صفحه 357.
جلد 7 - صفحه 436
كتابها چيست كه شما مينويسيد كتاب نيست جز كتاب خداى تعالى نزديك است غضب فرمايد براى كتاب خود هيچ ورقى و هيچ دلى رها نكند كه در آن آيتى از قرآن باشد مگر آنكه بر دارد عرض كردند حال مؤمنان در آن روز چگونه باشد فرمود هر كه را خدا باو خير خواهد توفيق دهد بر ثبات كلمه توحيد «لا اله الّا اللّه». از ابن مسعود نقل است «1» اول چيزى كه شما از دين خود نيابيد امانت باشد و آخر چيزى كه نيابيد نماز باشد و قومى نماز خوانند و حال آنكه آنها را دين نباشد و روزى آيد قرآن در ميان شما هيچ نباشد گفتند چگونه بود و حال آن كه ما در سينهها از پدران آموخته و بفرزندان بياموزيم و در مصحفها نوشتهايم گفت از دلهاى شما بردارند آنگاه اين آيه تلاوت نمود (وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكِيلًا).
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً (85) وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكِيلاً (86) إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كانَ عَلَيْكَ كَبِيراً (87) قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً (88) وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً (89)
ترجمه
- و ميپرسند تو را از روان بگو روان از فرمان پروردگار من است و داده نشديد از دانش مگر اندكى
و اگر بخواهيم هر آينه ببريم آنچه را وحى كرديم بتو پس نيابى براى خود بآن بر ما كار گذارى
مگر رحمتى از پروردگارت همانا فضل او باشد بر تو بزرگ
بگو هر آينه اگر جمع شوند تمام انس و جن بر آنكه بياورند مانند اين قرآن را نياورند مانند آنرا و اگر چه باشند بعضى از آنها مر بعضى را مدد كار
و بتحقيق مكرّر گردانديم براى مردم در اين قرآن از هر گونه بيان مذكّر شگفت آورى پس قبول نكردند بيشتر مردم مگر انكار را.
تفسير
اجمالى از بيان حقيقت روح در سوره حجر ذيل آيه فاذا سوّيته و نفخت فيه من روحى گذشت و در اين آيه ظاهرا يا سؤال از حقيقت آن شده يا از مبدء پيدايشش و بر هر تقدير جواب از آن بنحو احسن اتقن اصلح بحال سائل داده شده
جلد 3 صفحه 386
كه خداوند به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده بگو روح از امر يعنى كار يا فرمان پروردگار من است چون مجرّد از مادّه و لوازم آن است و فقط بفعل خداوند و امر كن وجودى او بدون احتياج بمادّه و مدّت وجود پيدا ميكند و در اين كلمه شريفه لطيفه جامعه اشاره بحقيقت و بيان مبدء پيدايش آن شده است بنحوى كه عقل مات ميشود با معذرت از بيان تفصيلى براى عدم استعداد و قصور علم بشر از ادراك حقائق موجودات خصوصا مجرّدات كه از آن بعالم امر تعبير ميشود كه فرموده و داده نشديد شما از علم مگر كمى يعنى كمى از علم يا كمى از شما چنانچه از روايت قمّى ره استفاده ميشود كه مراد كمى علم بشر است در برابر علم خداوند و از روايت عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام معلوم ميشود مراد باطنى، كمى علماء است در بين مردم و منافات ندارد كه هر دو مراد باشد در ظاهر و باطن چنانچه مكرّر بيان شده است چون قمّى ره فرموده يهود پرسيدند از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از روح فرمود روح از امر پروردگار من است و داده نشديد شما از علم مگر كمى آنها عرض كردند اين مخصوص بما است حضرت فرمود خير شامل تمام مردم است آنها گفتند اين چگونه ميشود تو ميگوئى بر من قرآن نازل شده و بر شما تورية و ميگوئى كسى را كه خداوند باو حكمت داده خير كثير عطا فرموده پس آيه وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه علم خداوند غير متناهى و نامحدود است و علم بشر هر قدر باشد در برابر آن كم و محدود است و در بعضى از روايات تأييد از روايت عيّاشى ره شده است و استشهاد باين آيه بر كمى علم بعضى از مردم فرمودهاند در هر حال اقوال مفسّرين كه بعضى گفتهاند خداوند عدول فرموده از جواب بمراعات حال سؤال كنندگان و قصور ادراك آنها يا براى اثبات نبوّت پيغمبر چون آنها معتقد بودند كه كسى كه جواب از اين سؤال دهد پيغمبر نيست يا مراد از روح روح القدس است يا عيسى عليه السّلام است كه روح اللّه است و سؤال شده از آن كه قديمند يا حادث و جواب داده شده كه از امر پروردگار است كه دلالت بر حدوث دارد يا آن كه مراد از روح قرآن است چون خداوند فرموده وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا و سؤال شده از كيفيّت نزول و اعجاز آن و جواب داده شده كه آن كار خدا و نازل بامر او و از قدرت بشر
جلد 3 صفحه 387
خارج است اين اقوال بنظر حقير يا بىوجه است يا خلاف ظاهر و آنچه در بيان حقيقت روح از ائمه اطهار نقل شده منافى با بيان حقير در سوره حجر و آنچه بدوا در اين آيه ذكر شد نيست بلكه مويّد و مؤكّد است و مراد از روح همان جوهر لطيفه قدسيّه است كه از عالم غيب باجسام مستعدّه افاضه ميشود و در حيوان منشأ اراده و احساس و در انسان مدرك كليّات است بلى ارواح انبياء و اولياء و اهل ايمان مخصوص بكمالاتى هستند كه در سايرين وجود ندارد و مقام مقتضى براى بسط مقال نيست در هر حال چون معلوم شد كه مبدء علم بشر ذات احديّت است و مخزن آن وحى الهى و قرآن كريم است براى انذار و تخويف و بيان آن كه وضع و رفع آن بدست خدا است فرموده و اگر بخواهيم ميبريم از دلها و محو ميكنيم از مصاحف، وحى الهى و قرآن كريم را و كسى نميتواند با مادر اين امر معارضه نمايد و مانع از اجراء اراده ما شود تا شما او را كار گذار خود كنيد مگر باز رحمت الهى و فضل نامتناهى حقّ شامل حال شما گردد و باقى و برقرار دارد كتاب خود و مخزن علم شما بلكه اوّلين و آخرين را براى تفضّل بر محمّد و آل او صلوات اللّه عليهم اجمعين چون فضل خداوند بر اين خاندان بزرگ بوده و هست و خواهد بود و بعضى اين آيه را مؤيّد احتمال آنكه مراد از روح قرآن باشد قرار دادهاند. و براى دفع توهّمى كه ممكن است از آيات سابقه براى اشخاص ضعيف النّفس حاصل شود كه تصوّر نمايند علم مستفاد از قرآن كم و غير مستقرّ است و موجب آن شود كه از قدر و عظمت آن در انظار كاسته گردد در مقام تحدّى و اثبات اعجاز قرآن بر آمده و به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده بگو اگر تمام انس و جنّ جمع و متّفق شوند كه مانند اين قرآن در اشتمال بر علوم و معارف و احكام نافعه مفيده بحال بشر و فصاحت و بلاغت و لطافت و جزالت و بداعت بياورند نميتوانند اگر چه پشت بپشت هم دهند و با يكديگر كمك كنند در خرائج نقل نموده كه ابن ابى العوجاء و سه نفر از دهريه در مكّه متّفق شدند كه هر يك يك چهارم مانند قرآن را انشاء نمايند و در سال آينده براى معارضه حاضر شوند و چون موعد رسيد و در مقام ابراهيم جمع شدند يكى از آنها گفت من چون بآيه يا ارض ابلعى ماءك رسيدم عاجز شدم ديگرى گفت من چون بآيه فلمّا استيأسوا منه خلصوا نجيّا رسيدم منصرف شدم و ميخواستند امر
جلد 3 صفحه 388
را مخفى كنند كه امام صادق عليه السّلام رسيد و ملتفت شد و اين آيه را تلاوت فرمود و آنها مبهوت ماندند و شمهاى از اين مقوله در اوائل سوره بقره ذيل آيه وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا گذشت و در آيه اخيره بيان فرموده عدم استعداد و قابليّت بيشتر بشر را براى تعلّم و هدايت باين تقريب كه ما مكرّر بوجوه مختلفه و طرق متعدّده در اين قرآن براى مردم دليل و مثل و حكايت ذكر نموديم كه موجب تذكّر و تنبّه و عبرت آنها گردد ولى مع الاسف بيشتر ابا كردند و قبول ننمودند مگر انكار و كفر بحقّ و حقيقت را چون مثل بر هر بيان شگفت آور موجب تذكّر و تنبّه و عبرتى اطلاق ميشود و آيات قرآنيه نوعا از اين قبيل است و در كافى و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه فأبى اكثر النّاس بولاية على الاكفورا نازل شده و مكرر بيان شد كه ظاهرا مراد تفسير است و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَئِن شِئنا لَنَذهَبَنَّ بِالَّذِي أَوحَينا إِلَيكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَينا وَكِيلاً (86)
و هر آينه اگر بخواهيم هر آينه ميبريم و اخذ ميكنيم بآن چه وحي فرستاديم بسوي تو پس از اخذ نمييابي بارجاع آن بر ما وكيلي که عهدهدار باشد، خداوند همان نحوي که قدرت بر اعطاء دارد و بر اتيان همين نحو قدرت بر اخذ و اذهاب هم دارد هر ممكني وجود و عدمش ابقاء و افناءاش در جنب قدرت حق مساويست بلكه خلقت مورچه و ايجاد عرش اعظم يكسانست لذا ميفرمايد:
جلد 12 - صفحه 302
وَ لَئِن شِئنا لَنَذهَبَنَّ بِالَّذِي أَوحَينا إِلَيكَ از مقام نبوت و رسالت و قرآن مجيد و احكام الهيه و دستورات دينيه بخواهيم ببريم قدرت داريم لكن چون افعال الهيه موافق با حكم و مصالح است و اشتباه و خطاء در او نيست لذا آنچه مرحمت فرموده بحضرتش در كنف خود حفظ ميفرمايد.
إِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّكرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ حجر آيه 9 بلكه روز بروز افاضاتش نسبت بآن حضرت بيشتر و بالاتر ميشود و دين مقدسش تا صفحه قيامت باقي و برقرار است ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَينا وَكِيلًا پس از اخذ و اذهاب نمييابي احدي را از جميع مخلوقات که تكفل كند و بتواند از ما پس بگيرد و ايكال امر باو بكني و اينکه خطاب بحضرت رسالت تنبه است بجميع بندگان که اگر خداوند بآنها چيزي مقامي دولتي مكنتي علمي كمالي عنايت فرموده مغرور نشوند و تكبر و تنفر و تجبر نكنند و بترسند که خدا قدرت دارد پس بگيرد و آنها را با خاك يكسان كند مشاهده كنيد حال شيطان را که در زمين چه اندازه عبادت كرد حتي ملائكه تقاضا كردند بيايد در آسمان و آنها بعبادت آن شوق عبادت بيشتر پيدا كنند ولي براي ترك يك سجده و تكبر و اعتراض بخدا إِنَّ عَلَيكَ لَعنَتِي إِلي يَومِ الدِّينِ در حقش نازل شد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 86)- آنچه داری از برکت رحمت اوست! چند آیه قبل سخن از قرآن بود، در اینجا در همین زمینه سخن میگوید، نخست میفرماید: «و اگر بخواهیم آنچه را بر تو وحی فرستادهایم، از تو میگیریم» (وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ).
«سپس کسی را نمییابی که در برابر ما از تو دفاع کند» و آن را از ما بازپس گیرد (ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنا وَکِیلًا).
پس این مائیم که این علوم را به تو بخشیدهایم تا رهبر و هادی مردم باشی، و این مائیم که هرگاه صلاح بدانیم از تو بازپس میگیریم، و هیچ کس را در این رابطه دخل و تصرفی نیست!
ج2، ص666
نکات آیه
۱- خداوند، قادر بر محو و زایل کردن تمامى معارف و حقایقى است که بر پیامبر(ص) وحى کرده است. (و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحینا إلیک)
۲- پیامبر اسلام(ص)، شخصیتى که از جانب خداوند به او وحى مى شد. (و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحینا إلیک)
۳- اراده و مشیت الهى، نافذ و تخلف ناپذیر است. (و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحینا إلیک)
۴- بقا و زوال علوم اعطایى خدا به بشر، حتى دریافت وحى توسط پیامبر(ص)، منوط به مشیت خداست. (و ما أُوتیتم من العلم إلاّ قلیلاً. و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحینا إلیک)
۵- مجموعه آنچه از دانشها و معارف الهى بر پیامبر(ص) وحى شده، در مقایسه با حقایق و اسرار نهفته در هستى و علم الهى، اندک است. (و ما أُوتیتم من العلم إلاّ قلیلاً. و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحینا إلیک)
۶- لزوم توجه انسان به خدایى بودن امکانات خویش و جاودان نشمردن آن (و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحینا إلیک) برداشت فوق با استفاده از مفهوم اولویت آیه است; زیرا آن جا که وحى از پیامبر(ص) قابل سلب باشد، سایر نعمتها از دیگران به طریق اولى امکان سلب دارد.
۷- نزول وحى و معارف الهى (قرآن) براى انسانها، نعمت خداوند و شایسته شکر و سپاس است. (لنذهبنّ بالذى أوحینا إلیک) آیه، در مقام تحذیر درباره وحى و معارف آسمانى است و از تحذیر به دست مى آید که موارد یاد شده عطایایى الهى است و باید آنها را پاس داشت.
۸- پیامبر(ص)، فاقد یاور و مدافع براى خویش، در مقابل مشیت و تصمیم خدا (ثمّ لاتجد لک به علینا وکیلاً)
روایات و احادیث
۹- «حسن بن محمدالنوفلى یقول: ... قال سلیمان:... إرادته علمه، قال الرضا(ع):... ما الدلیل على أن إرادته علمه؟ و قد یعلم ما لایریده أبداً، و ذلک قوله عزّوجلّ: «و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحینا إلیک ... قال سلیمان: فإن الإرادة القدرة قال الرضا(ع): و هو عزّوجلّ یقدر على ما لایریده أبداً و لابدّ من ذلک لأنه قال تبارک و تعالى: «و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحینا إلیک» فلو کانت الإرادة هى القدرة کان قد أراد أن یذهب به لقدرته...;[۱] حسن بن محمدنوفلى مى گوید:... سلیمان گفت:... اراده خدا عین علم خداست. امام رضا(ع) فرمود:... چه دلیلى بر این هست که اراده او علم اوست؟ در حالى که خداوند تحقیقاً چیزى را مى داند که آن را هرگز اراده نمى کند و آن سخن خداوند - عزّوجلّ - است که مى فرماید: «و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحینا إلیک» ... سلیمان گفت: پس اراده همان قدرت است. امام رضا(ع) فرمود: این خداوند - عزّوجلّ - است که هر چیزى که هرگز اراده نمى کند قادر است و ناچار باید این مطلب را پذیرفت; چون خداوند - تبارک و تعالى - فرمود: «و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحینا إلیک» پس اگر اراده همان قدرت بود اراده کرده بود که [آنچه بر پیامبر(ص) وحى شده] از یاد او ببرد چون قادر بود ...».
موضوعات مرتبط
- آفرینش: رازهاى آفرینش ۵
- امکانات مادى: ناپایدارى امکانات مادى ۶
- انسان: علم لدنى انسان ها ۴
- خدا: آثار مشیت خدا ۴; اراده خدا ۹; حاکمیت مشیت خدا۸; حتمیت اراده خدا ۳; حتمیت مشیت خدا ۳; علم خدا ۵، ۹; قدرت خدا ۱، ۹; نعمتهاى خدا ۷
- ذکر: ذکر منشأ امکانات مادى ۶
- شکر: شکر نعمت ۷
- علم: منشأ زوال علم لدنى ۴; منشأ علم لدنى ۴
- محمد(ص): بى یاورى محمد(ص) ۸; محدوده علم محمد(ص) ۵; محدوده وحى به محمد(ص) ۵; محو تعالیم محمد(ص) ۱; مقامات محمد(ص) ۲; نبوت محمد(ص) ۲; وحى به محمد(ص) ۱، ۲، ۴
- نعمت: نعمت قرآن ۷
- وحى: منشأ وحى ۴
منابع
- ↑ عیون أخبارالرضا، ج ۱، ص ۱۷۹ و ۱۸۹، ح ۱، ب ۱۳- ; توحید صدوق، ص ۴۵۱ و ۴۵۴، ح ۱، ب ۶۶.