لقمان ٢٧
کپی متن آیه |
---|
وَ لَوْ أَنَ مَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلاَمٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَ اللَّهَ عَزِيزٌ حَکِيمٌ |
ترجمه
لقمان ٢٦ | آیه ٢٧ | لقمان ٢٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَمُدُّهُ»: کمکش کند. یعنی مرکب گردد و بر آن بیفزاید (نگا: کهف / . «مِن بَعْدِهِ»: مراد بعد از تمام شدن مرکّب دریا. «سَبْعَةُ أَبْحُرٍ»: هفت دریا. مراد کثرت است نه تحدید. یعنی دریاها و دریاها. «مَا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللهِ»: سخنان خدا که بیانگر علم خدا است پایان نمیگیرد. آفریدههای خدا به پایان نمیرسند (نگا: کهف / . آیه درباره ترسیمی از علم نامتناهی خدا یا مخلوقات بیحدّ و حصر خدا است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً... (۸) قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً... (۵)
وَ يَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ... (۰) وَ يَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ... (۰) (۰)
نزول
«شیخ طوسى» گویند: ابن عباس گوید: این آیه در جواب یهودیان نازل شده که گفته بودند: به ما تورات داده شده که در آن همه چیز از حکمت موجود است.[۱][۲]
تفسیر
- آيات ۲۰ - ۳۴، سوره لقمان
- معناى اينكه فرمود: ((سخر لكم ما فى السموات و ما فى الارض ))
- نكوهش از مجادله بدون علم و از روى تقليد درباره خدا
- احتجاج بر وحدانيت خداى تعالى در الوهيت و ربوبيت ، از طريق انحصار ملك حقيقى در او، وغنى و حميد على الاطلاق بودنش جل و علا
- افاده كثرت و وستعت خلق و تدبير خداى تعالى
- بيان امكان معاد در برابر استبعاد مشركين
- اعتراض به آينه شريفه و پاسخ به آن
- استشهاد براى علم خدا به اعمال بندگان به تدبير جارى در نظام شب و روز
- معناى ((حق )) بودن خداى تعالى و ((على )) و ((كبير)) بودن او عزاسمه
- معناى جمله : ((و لا يغرنكم بالله الغرور))
- بيان اينكه خداوند عالم به هر كوچك و بزرگ است
- بحث روايتى
- وصف دنيا از زبان اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در جواب مردى كه از دنيا بدگويى مىكرد
- چند روايت در مورد انحصار علم به چند چيز در خداى تعالى درذيل آيه : ((ان الله عنده علم الساعة و...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «27»
و اگر آنچه درخت در زمين است، قلم شوند، و دريا و از پسِ آن هفت دريا به كمك آيند، (و مركّب شوند تا كلمات خدا را بنويسند،) كلمات خدا به پايان نرسد، همانا خداوند شكستناپذير و حكيم است.
نکته ها
در آيه 109 سورهى كهف نيز مىخوانيم: «قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً» بگو: اگر دريا براى نوشتن كلمات پروردگارم مركّب شود، دريا پايان مىگيرد، پيش از آن كه كلمات پروردگارم تمام شود، هر چند همانند آن (درياى اوّل) را كمك قرار دهيم.
شايد مراد از «سَبْعَةُ أَبْحُرٍ»، كثرت باشد و عدد خصوصيّتى نداشته باشد. يعنى اگر آب همهى درياها هم مركّب شود، باز هم نمىتوانند همهى نعمتهاى الهى را بنويسند.
پیام ها
1- مكتب انبيا، انسان را از سادهنگرى و محدود بينى بريده و به بىنهايت مرتبط مىكند. وَ لَوْ أَنَّ ما ... ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ
جلد 7 - صفحه 280
2- كلمات الهى، قابل شمارش نيستند. «ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ»
كلمة اللّه چيست؟
1. نعمتهاى خداوند. قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ ... «1»
2. سنّتهاى الهى. «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِينَ. إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ» «2» و «وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ» «3»
3. آفريدههاى ويژهى خداوند. «إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ» «4»
4. حوادثى كه انسان با آنها آزمايش مىشود. «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ» «5»
5. آيات الهى. دربارهى حضرت مريم مىخوانيم: «وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها» «6»
6. اسباب پيروزى حقّ بر باطل. «وَ يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ» «7»، «وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ» «8»
از جمع مطالب گذشته به دست مىآيد كه مراد از «كلمة» تنها لفظ نيست، بلكه مراد سنّتها، مخلوقات، اراده و الطاف الهى است كه در آفرينش جلوه مىكند.
بنابراين، اگر همهى درختان قلم و همهى درياها مركّب شوند، نمىتوانند كلمات الهى را بنويسند، يعنى نمىتوانند آفريدههاى خدا، الطاف الهى و سنّتهايى را كه در طول تاريخ براى انسانها و همهى موجودات وجود داشته است بنويسند. «واللّه العالم»
در روايت مىخوانيم: امام كاظم عليه السلام فرمود: «مصداق كلمات اللّه ما هستيم كه فضايل ما قابل ادراك و شماره نيست». «9»
آرى، اولياى خدا از طرف ذات مقدّس او واسطهى فيض هستند و هر لطف و كمالى، از طريق آن بزرگواران به ديگران مىرسد.
«1». كهف، 109.
«2». صافات، 171- 172.
«3». شورى، 21.
«4». نساء، 171.
«5». بقره، 124.
«6». تحريم، 12.
«7». انفال، 7.
«8». شورى، 24.
«9». تفسير نورالثقلين، ذيل آيه.
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 281
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «27»
وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ: و اگر آنكه بودى آنچه در زمين است، مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ: از درختان قلمها، وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ: و درياى محيط با سعه خود مدد دادى آن را پس از فناى آب مداد شده آن، سَبْعَةُ أَبْحُرٍ: هفت درياى ديگر مانند آن و بدين قلمها و بدان آب مداد شده كتابت نمودى. ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ: به پايان نيامدى و تمام نشدى علوم الهى و غرايب صنع سبحانى به نوشتن به اين قلمها و مركبها. مراد به كلمات، معلومات و مقدورات حق تعالى است، و چون معلومات و مقدورات الهى نامتناهى است، پس كلمات كه عبارت از آن باشد نامتناهى باشد. يا مراد به كلمات، اسامى چيزهائى است كه خدا آفريده است در دنيا و خواهد آفريد در عقبى. يا مراد احكام و فرامين الهى باشد. يا مراد نعمتهائى است كه در دنيا و آخرت بر بندگان افاضه فرمايد.
إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ: بدرستى كه خدا غالب است در حكم و فرمان، دانا به مصالح امور كه هيچ چيز از حكمت و مصلحت او بيرون نيست.
تفسير برهان- طبرسى در احتجاج از حضرت عسكرى عليه السّلام روايت نموده كه از آيه شريفه (سبعة ابحر ما نفدت كلمات اللّه) سؤال شد، فرمود: هفت دريا چشمه كبريت و چشمه يمين و چشمه برهوت و چشمه طبريه و چشمه
«1» تفسير قمى، ج 2، ص 166. (چ نجف 1387 هجرى)
جلد 10 - صفحه 361
ما سيدان] و چشمه افريقيه و چشمه باحوران؛ و مائيم كلماتى كه درك نشود فضائل ما و استقصا نگردد. شيخ مفيد در اختصاص نيز اين روايت را به بعض تغييرات نقل فرموده «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «26» وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «27» ما خَلْقُكُمْ وَ لا بَعْثُكُمْ إِلاَّ كَنَفْسٍ واحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ «28» أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى وَ أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «29» ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ (30)
ترجمه
مر خدا را است آنچه در آسمانها و زمين است همانا خدا او است بىنياز ستوده
و اگر آنكه بوده باشد آنچه در زمين است از درخت قلمها و درياى بزرگ مدد كند آنرا بعد از تمام شدنش هفت درياى ديگر بآخر نميرسد مخلوقات خدا همانا خداوند تواناى درست كردار است
نيست آفريدن شما و نه بر انگيختن شما مگر چون يكتن همانا خداوند شنواى بينا است
آيا نديدى كه خدا در ميآورد شب را در روز و در ميآورد روز را در شب و مسخّر گردانيد آفتاب و ماه را هر يك سير ميكند تا مدّتى نامبرده شده و همانا خداوند بآنچه ميكنيد آگاه است
اين بسبب آنستكه خدا او حق است و آنكه آنچه ميخوانند غير از او باطل است و آنكه خدا او بلند رتبه بزرگ است.
جلد 4 صفحه 281
تفسير
آنچه در آسمانها و زمين است از ملائكه و جن و انس و نبات و جماد مملوك خدا است بملكيّت حقّه حقيقيه و مخلوق و محتاج باو و او بىنياز از آنها و ستوده در ذات و صفات و مستحق ستايش و پرستش و اگر آنچه در زمين است از اشجار قلم شود و درياى بزرگ محيط مركّب و مداد گردد و بعد از اتمام آن هفت درياى ديگر پيوسته به امداد آنمداد آيد معلومات و مقدورات و مخلوقات خدا در نوشتن بپايان نرسد چون نامتناهى و بىپايان است و خداوند ارجمند بر تمام آنها غالب و مسلّط و در همه متصرّف و نافذ است و بحكمت و مصلحت قيام و اقدام باداره امور آنها مينمايد قمّى ره فرموده كه يهود از پيغمبر پرسيدند روح چيست فرمود روح از امر پروردگار من است و داده نشديد شما از دانش مگر كمى گفتند ما خصوصا اين طوريم فرمود خير عموما مردم اينطورند گفتند چگونه ميشود علم تو كم باشد با آنكه بتو قرآن داده شده و بما تورية و تو خواندى و من يؤت الحكمة فقد اوتى خيرا كثيرا و تورية حكمت است پس اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه علم خدا بيشتر است و آنچه بشما داده شده زياد است در ميان شما كم است نزد خدا و البحر بنصب نيز قرائت شده و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه و البحر مداده قرائت فرموده است و بنابر اين معنى واضح است يعنى اگر آنچه در زمين اشجار است اقلام شود و درياى بزرگ مداد آن و بعدا هفت درياى ديگر بپايان نرسد معلومات خدا و براى رفع استبعاد كفّار از بعث خلق اوّلين و آخرين در يكزمان فرموده خلق و بعث شما باراده الهى نيست مگر مانند خلق و بعث يكنفر در سهولت چون مشغول نميكند خدا را كارى از كار ديگر لذا تمام مسموعات را در يك آن با هم ميشنود و تمام مبصرات را در يك لحظه با هم ميبيند و هر چه را اراده كند ميگويد بشو ميشود و هر كارى براى او آسان است و خلق و بعث همه مانند خلق و بعث يكنفر است چون همه امثال يكديگرند و حكم امثال در ما يجوز و ما لا يجوز يكى است كسيكه بتواند يكنفر را خلق و بعث كند تمام مردم را هم ميتواند خلق و بعث كند و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه بما رسيده است و خدا داناتر است كه گفتند اى محمّد بگمان تو ما خلق شديم اطوارى از نطفه و علقه و انشاء خلق آخر و گمان ميكنى كه ما مبعوث ميشويم در يكزمان پس خدا فرمود
جلد 4 صفحه 282
ما خَلْقُكُمْ وَ لا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ واحِدَةٍ فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ* و بنابر اين شايد مراد اشاره باشد بآنچه بيان شد در سوره بقره ذيل آيه فقلنا اضربوه ببعضها در تحت عنوان تبيين سماوى از كيفيّت احياء موتى بعد از آمدن بارانيكه طبع منى دارد و جذب آن ذرّه باقيه از انسان ذرّات مناسبه خود را كه اين اطوار بر انسان طارى ميشود و قيام مينمايد ولى باراده الهى طول نميكشد بلكه بفوريّت انجام ميگيرد پس كيفيّت خلق و بعث يكى است و تفاوت بطول و قصر مدّت است باراده خدا و براى بيان سعه قدرت خويش فرموده اى فرزند آدم مگر نمىبينى كه خدا باختلاف ايّام و فصول داخل ميكند شب را در روز و روز را در شب چنانچه قمّى ره فرموده كه آنچه كم ميشود از شب داخل ميشود در روز و آنچه كم ميشود از روز داخل ميشود در شب و مسخّر اراده خود فرموده براى بهره بردارى بندگان آفتاب و ماه را كه هر يك در مسير معيّن خودشان بدون كمترين انحراف و اختلاف و سبقت و فتورى تا وقت مقدّر الهى از ماه و سال و قيامت سير ميكنند و خداوند از باطن اعمال شما با خبر است تمام اينها كه ذكر شد از ملكيّت حقّه حقيقيه و علم و قدرت و كلمات بىنهايت و انتظام امور عالم دليل است بر آنكه خدا حق و ثابت و مستحق پرستش و ستايش است و غير او هر چه باشد باطل و زائل و ناقابل براى شركت با او است و او است برتر و بالاتر از هر چيز و بزرگى كه همه در برابر او هيچ ميباشند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَو أَنَّ ما فِي الأَرضِ مِن شَجَرَةٍ أَقلامٌ وَ البَحرُ يَمُدُّهُ مِن بَعدِهِ سَبعَةُ أَبحُرٍ ما نَفِدَت كَلِماتُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «27»
و بر فرض محال اگر آنچه در زمين از اشجار و درختان قلم شود و دريا مركب گردد و آن دريا را از بعد تماميتش هفت درياي ديگر مداد شود تمام نميشود كلمات الهي محققا خداوند عزيز و حكيم است.
و نظير اينکه آيه شريفه در سوره كهف ميفرمايد لَو كانَ البَحرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ البَحرُ قَبلَ أَن تَنفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَو جِئنا بِمِثلِهِ مَدَداً (آيه 109) و اينکه آيه دلالت دارد بر اينكه كلمات پروردگار حد و حصر ندارد و غير متناهيست زيرا اگر اشجار قلم شود و درياها مركب بالاخره محدود و متناهيست و اينکه معني مفسرين را در حيث و بيص انداخته لذا بعضي گفتند مراد از كلمات علم الهيست بعضي گفتند قدرت او است بعضي گفتند بواطن قرآن است و امثال اينها لكن آنچه بنظر ميرسد «و لم يسبقني احد» اينكه كلمات رب افعال الهيست از خلق و رزق و اماته و احياء و تفضلات و نعم و كرم و احسان چه افعال تكوينيه و چه تشريعيه از ارسال رسل و انزال كتب و جعل احكام و فرائض و محرمات و شاهد بر اينکه دعوي آيات بسيار و اخبار زيادي داريم مثل قوله تعالي در حق عيسي (ع) إِذ قالَتِ المَلائِكَةُ يا مَريَمُ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنهُ اسمُهُ المَسِيحُ عِيسَي ابنُ مَريَمَ (آل عمران آيه 45) و قوله تعالي إِنَّمَا المَسِيحُ عِيسَي ابنُ
جلد 14 - صفحه 435
مَريَمَ رَسُولُ اللّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلقاها إِلي مَريَمَ (نساء آيه 171) و قوله تعالي وَ جَعَلَها كَلِمَةً- باقِيَةً فِي عَقِبِهِ (زخرف آيه 28) که در حق ابراهيم ميفرمايد و در حديث دارد مراد امامت است که در نسل ابراهيم تا قيامت باقيست که موقعي که خداوند فرمود إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِن ذُرِّيَّتِي- الاية (بقره آيه 124) و در اخبار دارد
(نحن الكلمات التامات)
و غير اينها.
اشكال: افعال الهي و مخلوقات او علي كثرتها محدود است و اينکه آيه دلالت ميكند بر عدم محدوديت و همين منشأ اينکه شده که مفسرين بآن تفسيرات متمسك شدهاند.
جواب: يكي از ضروريات دين و نصوص قرآني مسئله خلود است در قيامت چه نسبت باهل بهشت و چه نسبت باهل عذاب و دائما فيوضات الهي شامل اهل بهشت ميشود و عقوباتش بر اهل جهنم زياد ميگردد که ميفرمايد كُلَّما نَضِجَت جُلُودُهُم بَدَّلناهُم جُلُوداً غَيرَها لِيَذُوقُوا العَذابَ (نساء آيه 56).
إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ مكرر تفسير شده.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 27)- این آیه ترسیمی از علم بیپایان خداست، که با ذکر مثالی بسیار گویا و رسا مجسّم شده است، میگوید: «و اگر همه درختان روی زمین قلم شود، و دریا برای آن مرکّب گردد، و هفت دریاچه به آن افزوده شود اینها همه تمام میشود ولی کلمات خدا پایان نمیگیرد، خداوند عزیز و حکیم است» (وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ).
از آنجا که مخلوقات گوناگون این جهان هر کدام بیانگر ذات پاک خدا و علم و قدرت اویند، به هر موجودی «کلمة اللّه» اطلاق شده، و به همین مناسبت «کلمات اللّه» به معنی علم و دانش پروردگار به کار رفته است.
نکات آیه
۱ - کلمات الهى (مخلوقات) بى نهایت و غیر قابل شمارش اند. (و لو أنّما ... ما نفدت کلمت اللّه)
۲ - در صورت تبدیل شدن همه درختان زمین به قلم و مرکب شدن دریاهاى متعدد (بیش از هفت دریا) جهت کتابت کلمات الهى، کلمات خداوند تمام نخواهد شد. (لو أنّما فى الأرض من شجرة أقلم و البحر یمدّه من بعده سبعة أبحر ما نفدت کلمت اللّه) «من» بیان براى «ما»ى موصول است و آوردن «شجرة» با تاى وحدت به جاى «شجر» براى این است که افاده استغراق کند به گونه اى که یکایک درختان را در برگیرد. گفتنى است که «سبعة أبحر» دلالت بر کثرت مى کند و «من بعده» به معناى «بعد از اتمام آن دریا» و یا غیر از آن است.
۳ - زبان قرآن، استفاده از کلمات و تشبیهات رایج و شناخته شده در میان مردم است. (و البحر یمدّه من بعده سبعة أبحر) کلمه «سبعة» در آیه براى بیان کثرت است و مراد از آن، واقعاً، هفت دریاى دیگر نیست. استفاده از چنین کلمه اى براى بیان مقصود، عین همان چیزى است که در محاوره هاى عامیانه گفته مى شود.
۴ - مقدّرات الهى، در خلق و ایجاد پدیده ها، پایان ناپذیرند. (و لو أنّما فى الأرض من شجرة أقلم ... ما نفدت کلمت اللّه) احتمال دارد مراد از «کلمات اللّه» آن دسته از مقدّراتى باشد که هنوز به شرف تکوین نرسیده و در مرحله تقدیر است. پایان ناپذیرى، و غیرمتناهى بودن، مى تواند قرینه باشد که مراد از «کلمات» مقدّرات و اوامر تقدیرى اند.
۵ - خداوند، «عزیز» (قاهر شکست ناپذیر) و «حکیم» (کاردان استوارآفرین) است. (إنّ اللّه عزیز حکیم)
۶ - عزت و حکمت خداوندى، دلیل بى شمارى کلمات و مقدّرات او است. (ما نفدت کلمت اللّه إنّ اللّه عزیز حکیم) جمله «إنّ اللّه عزیز حکیم» به منزله تعلیل براى «مانفدت...» است. بنابراین، معنا چنین مى شود: «کلمات خداوند، پایان ناپذیر است; چون او حکیم و عزیز است».
۷ - عزت الهى، آمیخته به حکمت (کاردانى) او است. (إنّ اللّه عزیز حکیم)
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: حکیم ۵; عزیز ۵
- خدا: حکمت خدا ۶، ۷; خالقیت خدا ۴; عزت خدا ۶; مقدرات خدا ۴; ویژگیهاى عزت خدا ۷
- دریاها: تعدد دریاها ۲
- زمین: درختان زمین ۲
- قرآن: تشبیهات قرآن ۳; روش بیانى قرآن ۳
- کلمات الله: بى شمارى کلمات الله ۱، ۲، ۶
- موجودات: بى شمارى موجودات ۱، ۲، ۶
منابع
- ↑ طبرى صاحب جامع البیان از عکرمة نقل نماید که اهل کتاب از رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره روح پرسیدند سپس آیه «یسْئَلُونَک عَنِ الرُّوحِ» نازل شده سپس به پیامبر گفتند: آیا گمان میبرى فقط مقدار کمى علم و دانش به ما داده شده است در صورتى که ما تورات داریم که سراپا حکمت است سپس این آیه نازل گردید و نیز ابوالشیخ در کتاب العظمة و طبرى در کتاب جامع البیان از قتادة روایت نماید که مشرکین مى گفتند: آیات قرآن بزودى از میان خواهد رفت سپس این آیه نازل شد - ابن اسحق در تفسیر خود از عطاء بن یسار روایت کند که آیه «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» در مکه نازل شده وقتى که پیامبر به مدینه هجرت فرمود. احبار و دانشمندان یهود نزد او آمدند و گفتند: یا محمد منظور تو از این آیه که به شما جز اندکى از علم و دانش داده نشده است. آیا ما هستیم یا امت خودت و کدامیک را قصد نموده اى؟ پیامبر فرمود: هر دو منظور شده است سپس گفتند: شامل حال ما نخواهد بود زیرا به ما تورات داده شده و در آن از هر چیزى بیان شده است. پیامبر فرمود: آنچه شما درباره تورات مى گوئید باز در مقابل علم خداوند بسیار قلیل و کم است سپس این آیه نازل گردید چنان که ابن ابى حاتم در تفسیر خود نیز از طریق سعید یا عکرمة از ابن عباس نقل نموده است.
- ↑ نظیر این شأن و نزول در آیه ۱.۹ سوره کهف در صفحات ۵۲۱ و ۵۲۲ ذکر شده است. و در تفسیر على بن ابراهیم چنین آمده که یهود از پیامبر درباره روح سؤال کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله طى آیه نازله فرمود که روح از امر پروردگار من است و به شما جز اندکى از علم و دانش داده نشده است. گفتند: آیا فقط به ما علم اندک داده شده است یا به تمام مردم؟ سپس گفتند: چگونه ممکن است در صورتى که به شما قرآن و به ما هم تورات داده شده است و در قرآن شما نیز گفته شده «وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کثِیراً» سپس این آیة نازل گردید و فرمود که علم خداوند از همه بیشتر بوده و اگر علم زیاد به شما داده شده باشد در نزد خداوند بسیار قلیل است.