يوسف ١٠٠
ترجمه
يوسف ٩٩ | آیه ١٠٠ | يوسف ١٠١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْعَرْش»: تخت. «خَرُّوا»: فرو افتادند. «خَرُّوا لَهُ سُجَّداً»: در برابرش به سجده افتادند و کرنش بردند. مراد خمشدن و کرنش بردن جهت ادای تعظیم و توقیر است، نه به منظور عبادت و طاعت. سلام شاهان و بزرگان، در آن روزگاران، سرخم کردن به سوی زمین بوده است، همان گونه که امروز مثلاً مصافحه، معانقه، دستبوسی، روبوسی، برخاستن، و غیره، عادت انسانها در مکانهای مختلف است. کرنش پدر و مادر و برادران برای تکریم یوسف، باید به الهام خدا بوده باشد، همان طوری که سجده فرشتگان برای آدم، و ذبح اسماعیل به وسیله ابراهیم به فرمان وحی بوده است (نگا: بقره / ، صافّات / . برخی معنی دیگری برای این جمله ذکر کرده و گفتهاند: جملگی به خاطر او برای خدا سجده بردند و شکرش را گفتند. «هَذَا تَأْوِیلُ ...»: (نگا: یوسف / . «الْبَدْوِ»: بادیه. خلاف شهر (نگا: حجّ / ، احزاب / ). در اینجا باید مراد بادیه و بیابان صِرف نباشد، بلکه باید به معنی بادیه شام یا بادیه فلسطین باشد. چرا که شهر (کنعان) و شهر (بدا) که در برخی از روایات مذکور است و مسجد یعقوب نیز گویا در آن برجا است، هر دو در آنجا قرار دارند، و این با معنی آیه ( هم سازگار است. «نَزَغَ»: فساد کرد و تباهی انداخت. مراد وسوسهکردن و تحریک نمودن برای انجام زشتیها و پلشتیها است (نگا: اعراف / . «لَطِیفٌ»: دقیق در امور. چرخاننده کارها به گونه سنجیده (نگا: انعام / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۰۲ - ۹۳، سوره يوسف
- بيان آيات راجع به بازگشت برادران نزد پدر با پيراهن يوسف (عليه السلام ) وعزيمت آل يعقوب به مصر و...
- پس از سالها جدايى يعقوب (ع ) بوى يوسف را مى شنود
- مقصود از گمراهى نسبت داده شده به يعقوب در (انك لفى ضلالك القديم )
- ديدار يوسف (ع ) با پدر و مادرش پس از فراق طولانى
- به سجده افتادن در برابر يوسف ، براى پرستش او نبوده است
- فتوت و جوانمردى يوسف (ع ) در حق برادرانش
- يوسف (ع ) خداوند را به جهت الطافش حمد و ثنا مى گويد
- حمد و ثنا و بر شمردن نعمتهاى خداوند در ادامه گفتار يوسف (ع )
- معناى اينكه يوسف (عليه السلام ) از خدا مى خواهد: ((مرا مسلم بميران و به صالحان ملحق بساز))
- بحث روايتى (رواياتى پيرامون ملاقات برادران با يوسف (عليه السلام ) در مصر و...
- پيراهن يوسف از بهشت نازل شده بود
- چند روايت در مورد علت تاءخير در تسويف يعقوب (عليه السلام ) در دعا براى آمرزش فرزندان (سوف استغفرلكم ربّى )
- رواياتى درباره سجده يعقوب (عليه السلام ) و فرزندانش در برابر يوسف (عليه السلام )
- رواياتى در مورد حليت نعمتهاى دنيوى و جواز بهره بردارى از آنها
- گفتارى در چند پيرامون داستان يوسف (عليه السلام )
- ۱ داستان يوسف (عليه السلام ) در قرآن
- ۲ ثناى خداوند بر يوسف (عليه السلام ) و مقام معنوى او
- ۳ داستان يوسف (عليه السلام ) از نظر تورات
- گفتارى در چند فصل پيرامون رويا
- ۱ اعتناى مردم نسبت به رويا
- ۲- رويا داراى حقيقت است
- ۳ خواب هاى راست عوالم سه گانه و سه گانه رؤ يا
- ۴ مؤ يد آنچه درباره رؤ يا گفته شد، در قرآن
نکات آیه
۱- یعقوب(ع) و خاندان او پس از مراسم استقبال به مصر وارد شدند و به بارگاه یوسف(ع) درآمدند. (قال ادخلوا مصر ... و رفع أبویه على العرش) ترتیب ذکرى میان «ادخلوا مصر» و جمله هاى «رفع أبویه على العرش ...» گویاى این نکته است که حقایق مطرح شده در آیه مورد بحث پس از ورود خاندان یعقوب به مصر، انجام گرفته است و کلمه «العرش» مى رساند که آنان به دربار یوسف(ع) رفتند.
۲- یوسف(ع) در دیار مصر داراى تخت و بارگاه فرمانروایى بود. (و رفع أبویه على العرش)
۳- یوسف(ع) پدر و مادرش را بر تخت فرمانروایى خویش نشاند. (و رفع أبویه على العرش)
۴- احترام ویژه یوسف(ع) به پدر و مادر خویش (و رفع أبویه على العرش)
۵- لزوم احترام به پدر و مادر (و رفع أبویه على العرش)
۶- حاکمان صالح بر پدر و مادر خویش حکومت و فرمانروایى نمى کنند. (و رفع أبویه على العرش) یوسف(ع) با نشاندن پدر و مادرش بر تخت خویش ، علاوه بر احترام ویژه اش به آنان ، درصدد بیان این نکته بود که هرگز بر پدر و مادرش حکمرانى و فرمانروایى نخواهد کرد ; بلکه مطیع و فرمانبردار ایشان خواهد بود.
۷- برادران یوسف و خانواده هاى ایشان و نیز پدر و مادر او ، همگى بر او سجده بردند. (و رفع أبویه على العرش و خرّوا له سجّدًا) «خرور» (مصدر خرّوا) به معناى سقوط کردن و بر زمین افتادن است و «سجّدًا» جمع ساجد مى باشد. مراد از ضمیر در «خرّوا» همانند «دخلوا على یوسف» و «ادخلوا» در آیه قبل برادران یوسف و خانواده هاى ایشان و نیز پدر و مادر اوست.
۸- یوسف(ع) پس از ورود خاندانش به مصر ، خلاصه اى از سرگذشت خویش و احسانهاى خداوند را درباره خود براى پدرش یعقوب(ع) بازگو کرد. (یأبت ... قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بکم من البدو)
۹- سجده پدر و مادر و بستگان یوسف بر او ، تعبیر و تأویل رؤیاى کودکى وى (سجده یازده ستاره و ماه و خورشید بر او) بود. (قال یأبت هذا تأویل رءیى من قبل قد جعلها ربى حقًا) تأویل رؤیا ; یعنى ، آن واقعیت خارجى که در خواب به نحوى جلوه گر شده و خواب گویاى آن است.
۱۰- رؤیاها مى توانند گویاى واقعیتهایى بوده و کاشف حقایقى از آینده باشند. (قال یأبت هذا تأویل رءیى من قبل)
۱۱- لزوم احترام به حاکمان برحق و تواضع و خشوع در برابر آنان (و خرّوا له سجّدًا)
۱۲- جواز سجده بر غیر خدا ، به قصد احترام و تواضع و نه به منظور عبادت و پرستش در ادیان پیشین (و خرّوا له سجّدًا) منزّه بودن یعقوب و یوسف(ع) از شرک و پرستش غیر خدا و مبارزه آنان با چنین عقیده و مرامى - که آیات بسیارى گویاى آن است - مى رساند که سجده خاندان یوسف بر او به قصد عبادت و پرستش نبوده ; بلکه مجرد احترام و تواضع بوده است.
۱۳- خداوند ، رؤیاى یوسف را عینیت بخشید و حقیقت آن را در صحنه وجود ظاهر ساخت. (هذا تأویل رءیى من قبل قد جعلها ربى حقًا) رؤیا اگر صادق باشد و با آنچه تحقق مى یابد موافق و مطابق باشد ، رؤیاى حق نامیده مى شود. بنابراین مفاد جمله «قد جعلها ربى حقاً» این است که خداوند چنان کرد که رؤیاى گذشته من با آنچه واقع شد ، مطابق باشد.
۱۴- خداوند ، اعطا کننده مقام و منزلت به یوسف(ع) و وادار کننده بستگانش به خضوع و خشوع در برابر او (قد جعلها ربى حقًا)
۱۵- خداوند، یوسف(ع) را از احسانهاى خویش برخوردار ساخت و به او نعمتها بخشید. (قد أحسن بى)
۱۶- آزاد ساختن یوسف(ع) از زندان و کوچ دادن خاندان یعقوب از کنعان به مصر ، از جمله احسانهاى خداوند در حق یوسف(ع). (و قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بکم من البدو)
۱۷- خاندان یعقوب پیش از ورود به مصر، از صحرانشینان بودند. (و جاء بکم من البدو) «بدو» به معناى صحرا و بیابان است.
۱۸- یوسف(ع) ، معتقد به توحید افعالى ، و انسانى قدرشناس و سپاسگزار در برابر نعمتهاى الهى (قد جعلها ربى حقًا و قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بکم من البدو)
۱۹- زندگانى در شهرها و آبادیها ، برتر از صحرانشینى و بیابان گردى است. (قد أحسن بى إذ ... جاء بکم من البدو) از اینکه یوسف(ع) کوچ کردن خاندان یعقوب از صحراها و بیابانها را به شهر و آبادى از احسانها و نعمتهاى خداوند شمرد ، برداشت فوق استفاده مى شود.
۲۰- زندگى خویشاوندان و بستگان در کنار یکدیگر بدون کدورت و تباهى ، از نعمتهاى خداوند است. (قد أحسن بى إذ ... جاء بکم من البدو) چنان چه منظور یوسف(ع) در «جاء بکم من البدو» تنها رها شدن خاندانش از صحرانشینى بود و به حضور آنان در کنار خویش نظر نداشت، فعل «جاءبکم» را به کار نمى برد ; بلکه مثلاً مى گفت: «إذ أنجاکم من البدو» قید «من بعد أن نزغ ...» گویاى این است که حسن زندگانى جمعى بستگان منوط به نبود فساد و تباهى در میان آنان است.
۲۱- شیطان با وسوسه ها و دسیسه هاى خویش ، میان یوسف(ع) و برادرانش فسادانگیزى کرد. (من بعد أن نزغ الشیطن بینى و بین إخوتى) «نزغ» به معناى تحریک کردن بر فساد است و مراد از «نزغ شیطان» وسوسه هایى است که او براى ایجاد فساد به انسانها القا مى کند.
۲۲- شیطان از عوامل ایجاد عداوت و کینه (من بعد أن نزغ الشیطن بینى و بین إخوتى)
۲۳- شیطان عنصرى اغواگر و انسان موجودى اغواپذیر (من بعد أن نزغ الشیطن بینى و بین إخوتى)
۲۴- ایجاد فساد میان خویشاوندان و واداشتن آدمیان به قطع رحم ، کارى شیطانى است. (من بعد أن نزغ الشیطن بینى و بین إخوتى)
۲۵- خداوند ، منشأ نعمتها و تحقق نیکیها و شیطان ، ترغیب کننده به فسادها و تباهیهاست. (قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بکم من البدو من بعد أن نزغ الشیطن بینى و بین إخوتى)
۲۶- یوسف(ع) به سخن خویش (دیگر بر شما برادرانم ملامتى روا نیست) متعهّد و بدان وفادار بود. (لاتثریب علیکم الیوم ... نزغ الشیطن بینى و بین إخوتى) یوسف(ع) در بیان سرگذشت خویش براى یعقوب(ع) از برادرانش - که منشأ فراق و جدایى بودند - گلایه اى نکرد و رفتار نارواى ایشان را یادآور نشد ; بلکه شیطان را عامل فسادى که میان او و برادرانش رخ داده بود دانست با این برخورد به آنچه در خطاب به برادرانش گفته بود (هیچ کس حق ندارد شما را سرزنش و ملامت کند) وفا کرد.
۲۷- گذشت از خطاکاران پشیمان و تائب و یاد نکردن از خطاهاى ایشان ، خصلتى نیکو و خلقى پسندیده است. (من بعد أن نزغ الشیطن بینى و بین إخوتى)
۲۸- خداوند هر آنچه را بخواهد با لطافت تحقق مى بخشد و بر هستى و عوامل و اسباب آن سیطره دارد. (إن ربى لطیف لما یشاء)
۲۹- تنها خداوند علیم (داناى مطلق) و حکیم است. (إنه هو العلیم الحکیم)
۳۰- سرگذشت یوسف(ع) (خروج او از زندان ، پایان فراق او با بستگان و ...) بر اساس تدبیر عالمانه و حکیمانه خداوند رقم مى خورد. (إن ربى لطیف لما یشاء إنه هو العلیم الحکیم)
۳۱- مطالعه سرگذشت یوسف(ع)، زمینه باور و توجه به ربوبیّت خدا و علم و حکمت اوست. (إن ربى لطیف لما یشاء إنه هو العلیم الحکیم)
روایات و احادیث
۳۲- «از امام هادى(ع) درباره سخن خداوند «وخرّوا سجّداً» سؤال شد آن حضرت پاسخ دادند: «أما سجود یعقوب و ولده لیوسف فإنه لم یکن لیوسف و إنما کان ذلک من یعقوب و ولده طاعة لله و تحیة لیوسف ;[۱] سجده یعقوب و پسرانش براى یوسف نبود ; بلکه این سجده ها براى اطاعت از خدا و احترام به یوسف بود».
موضوعات مرتبط
- آفرینش: حاکم آفرینش ۲۸
- آل یعقوب: آل یعقوب در دربار یوسف(ع) ۱; بادیه نشینى آل یعقوب ۱۷; تاریخ آل یعقوب ۱۷; کوچ آل یعقوب ۱۶; ورود آل یعقوب به مصر باستان ۱ احسان: منشأ احسان ۲۵
- اسماء و صفات: حکیم ۲۹; علیم ۲۹
- انسان: اغواپذیرى انسان ۲۳; ویژگیهاى انسان ۲۳
- ایمان: ایمان به حکمت خدا ۳۱; ایمان به ربوبیت خدا ۳۱; ایمان به علم خدا ۳۱; زمینه ایمان ۳۱
- بادیه نشینى: ارزش بادیه نشینى ۱۹
- برادران یوسف: انقیاد برادران یوسف ۳۲; فلسفه سجده برادران یوسف ۳۲
- پدر: اهمیت احترام پدر ۵; حکومت بر پدر ۶
- تائبان: عفو از تائبان ۲۷
- توحید: توحید افعالى ۲۸
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۲۸
- حاکمان: اهمیت احترام حاکمان بر حق ۱۱; تواضع براى حاکمان برحق۱۱; خشوع براى حاکمان بر حق ۱۱ ; ویژگیهاى حاکمان صالح ۶ حکومت: حکومت بر پدر ۶; حکومت بر مادر ۶
- خدا: احسان خدا ۸، ۱۵; اختصاصات خدا ۲۹; حاکمیت خدا ۲۸; خدا و رؤیاى یوسف(ع) ۱۳; خدا و عوامل طبیعى ۲۸; عطایاى خدا ۱۴; مشیت خدا ۲۸; موارد احسان خدا ۱۶;نعمتهاى خدا ۱۵، ۲۰; نقش خدا ۲۵
- خطاکاران: عفو از خطاکاران ۲۷
- خویشاوندان: سرزنش افساد در خویشاوندان ۲۴
- دشمنى: عوامل دشمنى ۲۲
- ذکر: ذکر حکمت خدا ۳۱; زمینه ذکر ربوبیت خدا ۳۱; زمینه ذکر علم خدا ۳۱
- رؤیا: رؤیا و حوادث آینده ۱۰; رؤیاى صادق ۱۰; نقش رؤیا ۱۰
- سجده: احکام سجده ۱۲; سجده بر غیر خدا ۷، ۱۲; سجده جایز ۱۲; سجده در ادیان ۱۲
- شاکران: ۱۸
- شهرنشینى: ارزش شهرنشینى ۱۹ شیطان: اغواگرى شیطان ۲۳; افساد شیطان ۲۱; نقش شیطان ۲۲، ۲۳، ۲۵; وسوسه هاى شیطان ۲۱
- صالحان: محدوده حکومت صالحان ۶
- صفات: صفات پسندیده ۲۷
- صله رحم: سرزنش قطع رحم ۲۴
- عقیده: عقیده به توحید افعالى ۱۸
- عمل: عمل شیطانى ۲۴
- عوامل طبیعى: حاکم عوامل طبیعى ۲۸
- فساد: مشوّق فساد ۲۵
- کینه: عوامل کینه ۲۲
- مادر: اهمیت احترام به مادر ۵
- موحدان: ۱۸
- نعمت: منشأ نعمت ۲۵; نعمت زندگى با خویشاوندان ۲۰
- یعقوب(ع): احترام به یعقوب(ع) ۴; انقیاد یعقوب(ع) ۳۲; بیان قصه یوسف(ع) براى یعقوب(ع) ۸; فلسفه سجده یعقوب(ع) ۳۲ ; قصه یعقوب(ع) ۱، ۷; ورود یعقوب(ع) به مصر باستان ۱; یعقوب(ع) در دربار یوسف(ع) ۱، ۳
- یوسف(ع): آثار مطالعه قصه یوسف(ع) ۳۱; احترام به مادر یوسف(ع) ۴، ۳۲; احترام یوسف(ع) ۳۲; احسان به یوسف(ع) ۸، ۱۵، ۱۶; تحقق رؤیاى یوسف(ع) ۱۳; تخت یوسف(ع) ۲; تعبیر رؤیاى یوسف(ع) ۹; توحید یوسف(ع) ۱۸; حکمت خدا در قصه یوسف(ع) ۳۰; دربار یوسف(ع) ۲; سجده آل یعقوب(ع) بر یوسف(ع) ۷، ۹; سجده مادر یوسف بر یوسف(ع) ۷، ۹; سجده یعقوب(ع) بر یوسف(ع) ۷، ۹; شکرگزارى یوسف(ع) ۱۸; عقیده یوسف(ع) ۱۸; عوامل خشوع براى یوسف(ع) ۱۴; عوامل خضوع براى یوسف(ع) ۱۴; فضایل یوسف(ع) ۴; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۷، ۲۶; مادر یوسف(ع) در دربار ۳; مدبر یوسف(ع) ۳۰; منشأ فضایل یوسف(ع) ۱۴; نجات یوسف(ع) از زندان ۱۶; نعمتهاى یوسف(ع) ۱۵; نقش خدا در قصه یوسف(ع) ۳۰; وفادارى یوسف(ع) ۲۶; یوسف(ع) در مصر ۲; یوسف(ع) و برادران ۲۱; یوسف(ع) و مادر ۴; یوسف(ع) و یعقوب(ع) ۴، ۸
منابع
- ↑ تفسیرقمى ، ج ۱ ، ص ۳۵۶ ; نورالثقلین ، ج ۲ ، ص ۴۶۸ ، ح ۲۰۹.