القمر ٢٦
ترجمه
القمر ٢٥ | آیه ٢٦ | القمر ٢٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«غَداً»: فردای قیامت (نگا: حشر / ). زمانی که عذاب دنیوی خدا گریبانگیرشان گردید.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹ - ۴۲، سوره قمر
- وجه تكرار تكذيب در آيه : ((كذبت قلبهم قوم نوح فكذبوا عبدنا...))
- بيان چگونگى و فور آب بر سراسر زمين پس از نفرين نوح عليه السلام
- توضيحى درباره اين كه راجع به كشتى نوح (عليه السلام ) فرمود: ((و لقد تركناهاآية ...))
- معناى ((ذكر)) و مقصود از تيسير قرآن براى آن ذكر
- بيان كيفيت عذاب قوم عاد
- ۱ سعادت و نحوست ايام (از نظر عقل ، قرآن و سنت )
- سعادت و نحوست در آيات قرآن كريم
- سعادت و نحوست در احاديث و روايات
- نمونه اى از احاديث ائمه اطهار عليه السلام كه دلالت بر عدم نحوست ذاتى زمان مى كند
- رواج عقيده به سعادت و نحوست ايام در بين اهل سنت وحمل روايات وارده از طرق شيعه در اين باره بر تقيه
- ۲ سعادت و نحوست كواكب (از نظر عقل و شرع )
- اقوال منجمين درباره ارتباط كواكب با حوادث زمينى
- اقسام رواياتى كه در اين باره وارد شده اند
- حمل آن دسته روايات كه بر سعد و نحس بودن بعضى كواكب دلالت دارند بر تقيه ووجوهى ديگر در اين باره
- ۳ تفال خوب و بد
- بيان اينكه تاءثير تفال و تطير مربوط به حالت نفسانى كسى است كهتفال و تطير مى كند
- نهى از فال بد زدن و توصيه توكل بر خدا در موارد تطير
- بحث از ساير امورى كه در نظر عامه مردم شوم و نحس است
- مقصود از تكذيب قوم ثمود به ((نذر))
- ناقه صالح و آزمايش الهى قوم ثمود
- سرگذشت قوم لوط عذابى كه دامنگيرشان شد
- (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26»
آيا از ميان ما تنها بر او وحى نازل شده است؟ بلكه او بسيار دروغگو و خودخواه است. در آينده خواهند دانست كه دروغگو و خودخواه كيست.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26»
سَيَعْلَمُونَ غَداً: زود باشد بدانند فردا كه عذاب بر آنها نازل شود، يا روز
جلد 12 - صفحه 381
قيامت معلوم شود، مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ: كيست دروغگوى خودپسند متكبر، يعنى در خاتمه كار بر ايشان ظاهر شود كه كذّاب اشر حضرت صالح است يا آنها كه مكذب او هستند. خلاصه قوم ثمود در تكذيب حضرت صالح عليه السّلام سعى بسيار و بر سبيل تعنت از او طلب معجزه نمودند و گفتند براى ما از اين سنگ بيرون آور شتر ماده آبستن ده ساله كه يكروز شرب تعلق به او داشته باشد و ما به عوض شير او را بياشاميم و آن را آن روز تصرف نكنيم و روز ديگر مخصوص و به ما و ناقه در آن حقى نباشد. حق سبحانه و تعالى به جهت امتحان، آن معجزه را به ايشان عطا فرمود چنانچه فرمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «22» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24» أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26»
إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27» وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ «28» فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ «29» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (30) إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (31)
جلد 5 صفحه 103
ترجمه
و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرندهئى هست
تكذيب كردند قوم ثمود بيمدهندگان را
پس گفتند آيا انسانى را كه از جنس ما و منفرد است پيروى كنيم همانا ما در اين وقت در گمراهى و عذابهاى گوناگونيم
آيا القاء شده بر او وحى آسمانى از ميان ما بلكه او است بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر
زود باشد كه بدانند فردا كيست بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر
همانا ما فرستندگانيم ناقه را آزمايش براى آنها پس مراقب آنها باش و صبر كن
و آگاه كن آنها را كه آب قسمت شده است ميانشان هر قسمتى حاضر شده بنوبت
پس خواندند يارشان را پس مرتكب كشتار شد و پى كرد
پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم
همانا ما فرستاديم بر آنها يك صوت مهيب را پس بودند مانند گياه خشك فراهم آورده انباردار.
تفسير
خداوند متعال اين آيه شريفه را بعد از نقل قصص تكرار فرموده براى تأكيد معنى و تثبيت آن و مزيد تأثير و تقرير در اذهان شنوندگان و بنظر حقير چنانچه در اوائل كتاب اشاره بآن شد تكرار از لوازم وعظ و خطابه است و احتياج بنكته ندارد و بعضى از مفسّرين آنرا اشاره بجهاتيكه براى تسهيل قرآن در بيان مفاد اين آيه در ضمن آيات سابقه ذكر شد گرفتهاند از قبيل تبيين احكام و تقرير معارف و توضيح مواعظ و تسهيل براهين و تعبير از وقايع بعبارات متعدّده و بيان آنها بأمثله مختلفه كه هر جهتى اقتضاء تكرارى دارد و متذكر فرموده كفار مكّه را بتكذيب قوم ثمود حضرت صالح را كه يكى از منذرين بانذار الهى و پيغمبران خدا بود كه تكذيب يكى از آنها باعتبار وحدت قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس ما است و مانند ما ميخورد و ميآشامد و در كوچه و بازار راه ميرود و اتباع و انصارى ندارد چگونه ممكن است بمقام نبوّت برسد و از طرف خداوند بر خلق مبعوث
جلد 5 صفحه 104
گردد و ما مجبور باطاعت و تبعيّت از قول و فعل او باشيم اگر چنين باشد ما در گمراهى و خطا و شدّت و عذاب و التهاب از ناملائمات زيادى واقع خواهيم شد يا چون حضرت صالح بآنها فرموده بود در صورت مخالفت دستورات من در آتشهاى سوزانى واقع خواهيد شد آنها معارضه بمثل نمودند و گفتند در صورت متابعت در آتشها و التهاباتيم چون اصل سعر بمعناى التهاب است يا تعجب نمودند كه چگونه ميشود ما از ترك متابعت او در آتشهاى سوزانى باشيم و باز تعجب نمودند كه وحى الهى يا كتاب آسمانى نازل شود بر يك نفر عادى از بين جماعتى كه از يك قبيله هستند و با يكديگر زندگى ميكنند و اخيرا تصريح كردند كه او كذّاب است و براى خودخواهى و رياست و تكبّر نمودن بر ما اين ادّعا را نموده لذا خداوند فرموده فرداى قيامت معلومشان ميشود كه كذاب أشر كيست يا حضرت صالح بدستور الهى بآنها فرموده چون ستعلمون بصيغه خطاب نيز قرائت شده است بنابر حكايت قول آن حضرت يا التفات از غيبت بخطاب در كلام خدا در هر حال بتفصيلى كه در سوره اعراف گذشت خداوند ناقهاى را براى امتحان آنها از كوه بيرون آورد و بحضرت صالح دستور فرمود كه مراقب سلوك آنها با ناقه و منتظر امر الهى در باره آنها باشد و بر آزار و ايذاء آنان صبر فرمايد و بآنها خبر دهد كه خداوند مقرّر فرموده كه آب رودخانه بين آنها و ناقه قسمت شود يك روز حق آنها و يكروز حق ناقه باشد و سهم هر كدام محفوظ و حاضر و آماده براى صاحبش بنوبه خود بماند پس آنها يار و مصاحب خودشان قدار بن سالف را خواندند و او را وادار بقتل ناقه كردند و او با دو ضرب شمشير آن حيوان را كشت و پى كرد و شايد بملاحظه وادار شدن او بقتل يا با دو ضرب واقع شدن آن باشد كه خداوند فرموده فتعاطى فعقر چون تعاطى تناول شىء بتكلّف است پس خداوند بيك فرياد جبرئيل گوشهاى آنها را پاره و دلهاشان را متلاشى فرمود و همه در يك چشم بهم زدن مردند و بدنهاشان خشك و خرد شد مانند گياه خشك كه صاحب محوّطهئى از چوب و نى براى علوفه گوسفندان خود جمع نموده و زير دست و پاى آنها در زمستان ريز ريز شده و محتظر بفتح نيز قرائت شده و بنابراين ظاهرا مراد گياه يا نى و سر شاخه خرد
جلد 5 صفحه 105
خشكى است كه براى احتظار جمع شده مانند آنكه بآجرى كه براى بناء خانه جمع شده ميگويند آجر بناء و حظيره بر چنين محوّطه اطلاق ميشود و حظيرة القدس از القاب بهشت است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
سَيَعلَمُونَ غَداً مَنِ الكَذّابُ الأَشِرُ «26»
زود باشد که بدانند فردا که كيست دروغگو و متكبّر و رياستطلب.
جلد 16 - صفحه 358
سَيَعلَمُونَ غَداً بسياري گفتند مراد از غد فرداي قيامت است که حقّ و باطل از هم تميز پيدا ميكند ميفهمند که كيست.
مَنِ الكَذّابُ الأَشِرُ که كفّار و مشركين را به جهنّم ميبرند و انبياء و اولياء و مؤمنين را به بهشت، روز قيامت يَومَ تُبلَي السَّرائِرُ است و خطاب ميرسد وَ امتازُوا اليَومَ أَيُّهَا المُجرِمُونَ يس آيه 56 و ممكن است همان حال احتضار باشد که پرده برداشته ميشود و هر كسي جاي خود را باو نشان ميدهند بهشت يا جهنّم و ممكن است دوره رجعت باشد که از آنها انتقام كشيده ميشود لكن اظهر همان معناي اوّل است و تعبير به غد يعني عاقبت معلوم ميشود چنانچه در السنه متداول است كسي که عمل زشتي از او صادر ميشود ميگويند فردا اثرش را ميبيني يعني عاقبت به نتيجه آن ميرسي و پشيمان ميشوي و نتيجه ندارد.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 26)- قرآن در پاسخ آنها میگوید: «ولی فردا میفهمند چه کسی دروغگوی هوسباز است»؟ (سَیَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْکَذَّابُ الْأَشِرُ).
همان زمان که عذاب الهی فرا رسد و آنها را در هم کوبد و تبدیل به یک مشت خاک و خاکستر شوند، و سپس مجازات بعد از مرگ نیز دامانشان را بگیرد میفهمند این گونه نسبتها شایسته چه کسی بوده است؟ و قبائی است برای قامت چه شخصی؟!
نکات آیه
۱ - دلجویى خداوند از صالح پیامبر(ع)، در قبال تکذیب ها و اتهام هاى قومش نسبت به ایشان (سیعلمون غدًا من الکذّاب الأشر)
۲ - وعده خداوند، به مجازات قوم حق ستیز ثمود و نزول عذاب استیصال بر آنان (سیعلمون غدًا من الکذّاب الأشر) «غداً» ظاهراً اشاره به هنگام نزول عذاب دنیوى دارد; و نه قیامت.
۳ - مجازات الهى براى قوم ثمود، از پى اعطاى فرصت به ایشان (سیعلمون غدًا) مراد از«غداً»، آینده و فرصتى است که به ثمودیان داده شده است; نه روزى که از پس امروز مى آید.
۴ - متهم کنندگان صالح(ع) به دروغ گویى و خودخواهى، خود دروغ گویان و خودخواهان واقعى اند. (سیعلمون غدًا من الکذّاب الأشر)
۵ - ظهور ماهیت زشت حق ستیزان منکر پیامبران، در روز قیامت * (سیعلمون غدًا من الکذّاب الأشر) احتمال دارد «غداً» اشاره به روز قیامت داشته باشد.
موضوعات مرتبط
- انبیا: مکذبان انبیا در قیامت ۵
- حق: حق ستیزان در قیامت ۵
- خدا: مهلتهاى خدا ۳; وعیدهاى خدا ۲
- صالح(ع): تکذیب صالح(ع) ۱; تهمت به صالح(ع) ۱، ۴; دلدارى به صالح(ع) ۱
- قوم ثمود: تاریخ قوم ثمود ۳; تکذیبگرى قوم ثمود ۱; تهمتهاى قوم ثمود ۱، ۴; حق ستیزى قوم ثمود ۲; خودخواهى قوم ثمود ۴; دروغگویى قوم ثمود۴; عذاب استیصال قوم ثمود ۲; کیفر قوم ثمود ۳; مهلت به قوم ثمود ۳
- قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۵