التوبة ١٠٣
ترجمه
التوبة ١٠٢ | آیه ١٠٣ | التوبة ١٠٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«صَدَقَة»: زکات. آنچه مؤمن برای نزدیکی به خدا صرف میکند. «صَلِّ عَلَیْهِمْ»: برای ایشان دعا کن. «صَلاتَکَ»: دعای تو. «سَکَنٌ»: رحمت. آرامش خاطر.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۰۶ - ۹۷، سوره توبه
- بيان آيات شريفه مربوط به وضع اعراب از لحاظ كفر و نفاق و ايمان
- معناى كلمه (( اعراب )) و بيان اينكه باديه نشينان به سبب دروى از تمدن و علم و ادب از معارف دينى دورتر بوده اند
- تقسيم مؤ منين به سه گروه : سابقون اولون از مهاجرين و انصار و تابعين آنان به احسان . و بيان مراد از هر كدام
- معناى اتباع به احسان در جمله : (( والذين اببعوهم باحسان )) كه وصف طبقه سوم از مؤمنين است
- حكم به فضيلت سابقون اولون از مهاجرين و انصار مقيد است به ايمان وعمل صالح
- معناى رضايت مؤ منين از خدا و رضايت خدا از مؤ منين و بيان اينكه رضايت خدا از اوصاف فعل او است نه از اوصاف ذاتش
- مقصود از عذاب كردن منافقين در دو نوبت (سنعذبهم مرتين ) چيست ؟
- امر به اخذ زكات از اموال مردم
- گيرنده زكات خداست و تصدق و اداء زكات نوعى توبه است چنانچه توبه هم صدقه اعمال است
- توضيح درباره معناى آيه : (( و قلاعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله والمؤ منون )) و اينكه مخاطبين آن چه كسانى هستند ورؤ يت در آن به چه معنا است ؟
- رواياتى در ذيل آيه شريفه : (( و السابقون الاولون من المهاجرين و الانصار... ))
- سخن (( قرظى )) مبنى بر اينكه تمامى اصحاب پيامبر (ص ) آمرزيده اند و خوب و بدشان اهل بهشتند و نقد و رد آن سخن
- رواياتى در ذيل آيه : (( و آخرون اعترفوا بذنوبهم ... )) و اينكه در مورد چه كسانى نازل شده است
- چند روايت در ذيل آيه مربوط به زكات
- چند روايت در ذيل آيه شريفه : (( و آخرون مرجون لامرالله ))
- گفتارى پيرامون زكات و ساير صدقات (نظر اسلام درباره اجتماع و حقوق مالى آن و مزايا و ويژگيهاى نظام ماليه عمومى در اسلام )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «103»
از اموالشان صدقه (زكات) بگير تا بدين وسيله آنان را (از بخل و دنياپرستى) پاكسازى و رشدشان دهى و بر آنان درود فرست (و دعا كن). زيرا دعاى تو، مايهى آرامش آنان است و خداوند شنوا و داناست.
جلد 3 - صفحه 497
نکته ها
آيه در ماه رمضان سال دوّم هجرى در مدينه نازل شد و پيامبر فرمود: ندا دهند كه خداوند، زكات را نيز همچون نماز واجب ساخت. پس از يك سال نيز فرمان داد كه مسلمانان زكاتشان را بپردازند.
پيامبر، بر زكات دهندگان درود مىفرستد؛ «صَلِّ عَلَيْهِمْ»، ولى خداوند بر مجاهدانى كه در خاك و خون غلطيده و مقاومت مىكنند، درود مىفرستد. «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» «1»
پیام ها
1- يكى از وظايف حاكم اسلامى، گرفتن زكات از مردم است. «خُذْ»
2- اسلام، مالكيّت خصوصى را مىپذيرد. «أَمْوالِهِمْ»
3- زكات، بخش كوچكى از سرمايهى شماست، با دلگرمى آن را پرداخت كنيد.
«مِنْ أَمْوالِهِمْ»
4- پرداخت زكات، نشانهى صداقت انسان در ادّعاى ايمان است. «صَدَقَةً»
5- زكات، عامل پاكى روح از بخل، دنيا پرستى و مال دوستى است. «تُطَهِّرُهُمْ»
6- زكات، موجب رشد فضايل اخلاقى در فرد و جامعه است. «تُزَكِّيهِمْ»
7- رسول اكرم صلى الله عليه و آله به مردم عادّى درود و صلوات مىفرستد. زيرا بها دادن به مردم، تشويق آنان به نيكىها و شخصيّت بخشيدن به آنان است. «صَلِّ عَلَيْهِمْ»
8- رابطهى مالياتدهنده ومالياتگيرنده بايد عاطفى ومعنوى باشد. «خُذْ، صَلِّ»
9- دعاى پيامبر در حقّ مردم مستجاب است. «صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ»
10- نگوييم زكات دادن وظيفهاش بوده، ما هم تشكّر كنيم. «خُذْ، صَلِّ عَلَيْهِمْ»
11- تشويقها لازم نيست، هميشه مادّى باشد، گاهى تشويق معنوى كارسازتر است. «إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ»
«1». بقره، 157.
جلد 3 - صفحه 498
12- تشويق، سنگينى تكليف را سبك مىكند. «سَكَنٌ لَهُمْ»
13- سرچشمهى دستورات و تكاليف، علم الهى است. «وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (103)
خلاصه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بعد از نزول اين آيه شريفه فرمود تا ايشان را باز نمايند، آن هم به شكرانه قبول توبه، اموال خود را خدمت حضرت آورده كه آنها را تصدق نما. حضرت فرمود: من به اخذ اموال شما مأمور نيستم؛ آيه شريفه نازل شد كه اى پيغمبر محترم:
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً: بگير و اخذ كن از مالهاى ايشان قسمتى را زكات واجبه. نزد حسن، «2» صدقه مفروضه است براى كفاره گناه تخلف از جهاد، لكن اكثر مفسران بر قول اولند. تُطَهِّرُهُمْ: يعنى صدقهاى كه پاك گردانى ايشان را از گناهان يا از حب مال كه مؤدى به طغيان و عصيان است، يا
«1» مجمع ج 3 ص 67 و منهج ج 4 ص 322.
«2» مجمع ج 3 ص 68.
ج5، ص 193
از رجس بخل. وَ تُزَكِّيهِمْ بِها: و زياده گردانى و نشو و نما دهى حسنات ايشان را، و رفع درجه آنها نمائى به منازل مخلصان به سبب آن صدقه. وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ: و دعا كن بر آنها، يعنى عطوفت و مرحمت فرما بر ايشان به دعا و استغفار. اين امر است به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و معنى آنكه: دعا فرما براى آنها به قبول صدقات ايشان، چنانچه داعى گويد (آجرك اللّه فيما اعطيت) (و بارك لك فيما ابقيت).
در مجمع «1»- مروى است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله وقتى قومى صدقهاى مىآوردند، مىفرمود: «اللّهمّ صلّ عليهم». در صحيح مسلم «2» و بخارى نقل نموده كه عبد اللّه ابى اوفى كه از اصحاب بيعت شجره بود، صدقه آورد، حضرت دعا نمود: (اللّهمّ صلّ على ابى اوفى). إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ: بدرستى كه دعاهاى تو در حق آنها سكونت و آرامى دلهاى آنها و موجب اطمينان خاطر و طيب نفس ايشان است. وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ: و خداى تعالى قبول كننده است دعاى تو را. دانا است به استحقاق آنها مر دعاى تو را، يا سميع است به اعتراف آنها، عليم به ندامت ايشان، يا شنواست دعاى تو را، دانا است به صدور صدقه آنها بر وجه اخلاص.
تنبيه- در كنز العرفان فرمايد: در آيه چند حكم است:
1- آيه دليل است بر اشتراط ملكيت نصاب زكات، زيرا اضافه اموالهم حقيقة براى ملك است و صدقه در آيه زكات واجبه است شرعا، و اجماع امت بر اين نيست و حمل به غير آن بدون دليل است.
2- وجوب صلاة حضرت، نزد اكثر اصحاب ما به جهت صيغه امر واجب و تعليل به لفظ آن متضمن لطف، و لطف هم واجب، پس موصل به لطف نيز واجب باشد، لكن عامه فقها قائل به استحباب به دليل اصل عدم وجوب و قيام دليل بر وجوب آن رافع اصل است.
«1»- مجمع ج 3 ص 68.
«2» (مجمع ج 3 ص 68)
ج5، ص 194
3- بر فرض وجوب يا ندب بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بر امام عليه السّلام و بر ساعى و فقيه نيز چنين است به جهت وجوب تأسى به آن حضرت و حصول معنى لطف در جميع.
4- جواز دعا به لفظ صلاة به صريح آيه و فعل حضرت در حق ابى اوفى اگر چه به لفظ مرادف آن نيز جايز است و اكثر عامه بلفظ صلاة را منع نموده.
5- در اصول مقرر شده كه خصوص سبب مخصص نيست، پس نزول آيه در شأن متخلفان موجب انحصار حكم نباشد، بلكه شامل هر متصدقى باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (103) أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (104)
ترجمه
بگير از مالهاشان صدقه را كه پاك كنى آنها را و پاكيزه نمائى ايشانرا بآن و دعا كن براى آنها همانا دعاى تو آرامش است براى ايشان و خدا شنواى دانا است
آيا ندانستهاند كه خدا او است كه قبول ميكند توبه را از بندگانش و ميگيرد صدقهها را و آنكه خدا او است توبهپذير مهربان.
تفسير
صدقه مالى است كه تبرّعا بغير دهند براى رضاى خدا و شامل ميشود زكوة و نذورات و كفارات و مطلق خيرات را و ظاهرا مراد در اين آيه زكوة است
جلد 2 صفحه 617
چون معمولا زكوة را والى اخذ مينمايد و ساير صدقات واجبه را خود صاحب مال بموردش صرف ميكند و در مستحبّات الزامى نيست و در اين آيه شريفه پيغمبر (ص) مأمور باخذ شده است علاوه بر آنكه ظاهر آيه آنستكه اين صدقه است كه در اموال آنها فرض شده است كه بايد گرفت و موجب تطهير و نموّ مال آنها است نه آنكه بر ذمّه آنها است كه بدهند مانند كفارات يا باختيار آنها است وجوبش مانند نذورات در هر حال ضمير مفرد در تطهّرهم محتمل است راجع بصدقه باشد چون آن موجب تطهير صدقه دهنده است از گناه و محتمل است راجع به پيغمبر باشد چون تطهير بگرفتن او حاصل ميشود و در هر حال صفت صدقه است يا جمله مستانفه و جواب امر نيست لذا مجزوم نشده و ضمير در تزكيهم مسلما راجع بآنحضرت است بملاحظه كلمه بها كه متعلق است بتزكيهم و راجع است بصدقه و تزكيه گفتهاند مبالغه در تطهير است يا بمعنى نموّ و بركت دادن است در مال و نيز آنحضرت مأمور شده كه در موقع گرفتن صدقه دعا بفرمايد بصدقه دهندگان براى سكونت خاطر و اطمينان قلب آنها و خدا شنوا است دعاى پيغمبر (ص) را و دانا است به نيّات و اغراض ايشان و در مجمع نقل نموده كه وقتى قومى صدقه خودشان را نزد پيغمبر (ص) مىآوردند ميفرمود خدايا رحمت كن بر آنها و عياشى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت كه آيا اين سنّت جارى است بعد از پيغمبر (ص) در باره امام (ع) فرمود بلى و در كافى از آنحضرت نقل نموده كه چون آيه زكوة نازل شد كه اين آيه است ماه رمضان بود پيغمبر (ص) فرمود منادى ندا داد كه خدا واجب نمود بر شما زكوة را مانند نماز در طلا و نقره و شتر و گاو و گوسفند و گندم و جو و خرما و كشمش و از ساير اجناس عفو فرمود و ديگر متعرض آنها نشد تا سال ديگر كه مردم روزه گرفتند و افطار كردند پس منادى آنحضرت ندا داد كه اى مسلمانان زكوة مالتان را بدهيد تا نماز شما قبول شود پس عمّال صدقه و خراج را مأمور وصول فرمود ولى قمى ره فرموده نازل شد وقتى رها شد أبو لبابة و مالش را براى تصدّق حاضر نمود و در آيه سابقه اشاره بمحلّ ذكرش شد و در آيه دوم اشاره شده است بآنكه خداوند صدقات را هم مانند توبه قبول ميفرمايد و عوض ميدهد و صرف اخذ پيغمبر (ص) نيست اگر مقرون بخلوص نيت شود چنانچه در توحيد از امام صادق (ع) نقل نموده كه اخذ بوجهى قبول است از خدا چنانچه فرموده است و يأخذ الصدقات يعنى قبول ميكند آنرا از اهلش و ثواب ميدهد بر آن و در
جلد 2 صفحه 618
كافى از آنحضرت نقل نموده كه خدا ميفرمايد هيچ چيز نيست مگر آنكه مأمور نمودم كسى غير خود مرا كه بگيرد آنرا مگر صدقه كه آنرا خودم بشتاب بدست خود مىگيرم حتى اگر كسى يك خرما يا پاره از آن را تصدق بدهد آنرا مانند بچّه اسب و شتر برايش تربيت ميكنم و روز قيامت مانند كوه احد و بزرگتر از آن باو مسترد ميدارم و عياشى ره از امام سجاد (ع) نقل نموده كه من ضامنم صدقه واقع نشود در دست بنده تا واقع شود در دست خدا و مراد از قول خداوند هو يقبل التّوبه عن عباده و يأخذ الصّدقات اين است و نيز از آنحضرت روايت شده است كه چون بسائل عطا مىفرمود دست او را ميبوسيد عرض كردند چرا اينكار را ميكنى فرمود براى آنكه صدقه واقع ميشود در دست خدا پيش از دست بنده و هر چيزى ملكى موكلّ قبض دارد مگر صدقه كه در دست خدا واقع ميشود راوى ميگويد گمان ميكنم او نان يا درهم را ميبوسيد و در كافى و عياشى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه پدرم وقتى تصدّق ميداد چيزيرا ميگذارد آنرا در دست سائل و بعد از او ميگرفت و ميبوسيد و ميبوئيد آنرا و بسائل مسترد ميفرمود و استفهام براى توبيخ است بر تهاون در اداء زكوة يعنى چرا نبايد بدانند فضل صدقه را كه بدست خدا ميرسد و قبول ميكند و عوض ميدهد تا تعجيل نمايند در اداء آن و اخبار در فضل و ثواب صدقه از حدّ تواتر زائد است و هفتاد قسم از بليّات و آفات را از صاحبش دفع ميكند و اداء زكوة مانند اقامه صلاة شرط قبول ساير اعمال است و از روايت سابقه معلوم شد كه شرط قبول نماز اداء زكوة است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
70خُذ مِن أَموالِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وَ تُزَكِّيهِم بِها وَ صَلِّ عَلَيهِم إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُم وَ اللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (103)
بگير از اموال مؤمنين صدقه را پاك كن آنها را از معاصي و خالص فرما آنها را از كثافات باين صدقه و صلوات بفرست بر آنها محققا صلوات تو باعث سكونت و اطمينان قلب آنها است و خداوند ميشنود صلوات تو را و ميداند صدقه آنها را خُذ مِن أَموالِهِم صَدَقَةً بعضي گفتند مراد زكاة است و بر طبقش خبري از كافي از حضرت صادق عليه السّلام نقل ميكنند که پس از نزول اينکه آيه حضرت فرستاد منادي ندا كند بتكليف زكاة، و بعضي گفتند مراد صدقات مندوبه است چنانچه اخبار بسياري داريم که ائمه عليهم السلام در موارد صدقات مندوبه تمسك باين آيه فرمودهاند، و بعضي گفتند مراد صدقه كسانيست که در آيه قبل فرموده خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً لكن تحقيق اينست که مراد جميع و مطلق صدقات است بقرينه من اموالهم که جمع مضاف است شامل جميع اموال ميشود خصوص اموال زكوي و تفسير بزكوة يا بعض صدقات خاصه بيان مصداق است، بناء علي هذا امر خذ مطلق الامر است اعمّ از امر وجوبي يا ندبي در صدقات واجبه واجب و در مندوبه مستحبّ و اينکه امر اختصاص برسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ندارد بلكه بعد از آن حضرت در ائمه عليهم السلام هم جاريست بنص اخبار بلكه در نواب ائمه خاصه و عامه بتنقيح مناط قطعي هم جاريست و مسئله زكاة و صدقات مندوبه و كفارات و مطلق انفاقات را در مجلد اول در ذيل آيه شريفه وَ مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ مفصلا بيان كرديم مراجعه فرمائيد تُطَهِّرُهُم از معاصي که زكاة و ساير صدقات كفاره گناهان است و اخبار در هر موردي بسيار داريم که در محال خود بيان شده وَ تُزَكِّيهِم از اخلاق رذيله مخصوصا صفت خبيثه بخل که فرمود
(اسخي النّاس من ادّي زكاة ماله)
جلد 8 - صفحه 306
بها يعني بدادن صدقه هم از معاصي پاك ميشوند و هم از اخلاق رذيله تزكيه پيدا ميكنند وَ صَلِّ عَلَيهِم صلوة از جانب حق نزول رحمت است و از طرف بنده طلب رحمت است و از طرف ملائكه ايصال رحمت است إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَ سَلِّمُوا تَسلِيماً احزاب آيه 56 [اللهمّ صلّ و سلّم علي محمّد و آله] إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُم چون مسلّما دعاء نبي مستجاب است و شفاعت او مقبول و طلب مغفرت او غفران است لذا باعث اطمينان و سكونت نفس ميشود وَ اللّهُ سَمِيعٌ گفتيم اطلاق سميع بر خداوند دو معني دارد يكي عالم بمسموعات و يكي ترتيب اثر بر عرائض و دعاء بندهگان و در اينجا مناسب معناي دومي است عليم بافعال بندگان از دادن زكوات و صدقات و انفاقات بلكه بدست او ميرسد چنانچه در آيه بعد ميفرمايد
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 103)- زکات عامل پاکی فرد و جامعه: در این آیه به یکی از احکام مهم اسلامی یعنی مسأله زکات اشاره شده است، و به عنوان یک قانون کلّی به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که «از اموال آنها صدقه یعنی زکات بگیر» (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً).
دستور «خذ» (بگیر) دلیل روشنی است که رئیس حکومت اسلامی میتواند زکات را از مردم بگیرد، نه این که منتظر بماند که اگر مایل بودند خودشان بپردازند و اگر نبودند نه! سپس به دو قسمت از فلسفه اخلاقی و روانی و اجتماعی زکات اشاره کرده، میفرماید: «تو با این کار آنها را پاک میکنی و نموّ میدهی» (تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها).
آنها را از رذائل اخلاقی، از دنیا پرستی و بخل پاک میکنی، و نهال نوع دوستی و سخاوت و توجه به حقوق دیگران را در آنها پرورش میدهی.
از این گذشته، مفاسد و آلودگیهایی که در جامعه به خاطر فقر و فاصله طبقاتی و محرومیت گروهی از جامعه به وجود میآید با انجام این فریضه الهی بر میچینی، و صحنه اجتماع را از این آلودگیها پاک میسازی.
سپس اضافه میکند: هنگامی که آنها زکات میپردازند «برای آنها دعا کن و به آنها درود بفرست» (وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ).
این نشان میدهد که حتی در برابر انجام وظائف واجب باید از مردم تشکر و تقدیر کرد، و مخصوصا از طریق معنوی و روانی آنها را تشویق نمود، همانطور که در روایات میخوانیم هنگامی که مردم زکات خود را خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میآوردند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با جمله اللّهمّ صلّ علیهم به آنها دعا میکرد.
بعد اضافه میکند که: «این دعا و درود تو مایه آرامش خاطر آنهاست» (إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ).
چرا که از پرتو این دعا رحمت الهی بر دل و جان آنها نازل میشود، آن گونه که آن را احساس کنند.
ج2، ص250
و در پایان آیه به تناسب بحثی که گذشت میگوید: «خداوند شنوا و داناست» (وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ).
هم دعای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را میشنود، و هم از نیّات زکات دهندگان آگاه است.
نکات آیه
۱ - فرمان خداوند به پیامبر (ص) مبنى بر گرفتن صدقه (زکات) از اموال مردم (خذ من أمولهم صدقة)
۲ - اموال و داراییهاى گوناگون انسان، متعلق صدقه (زکات) است. (خذ من أمولهم صدقة) «مال» (مفرد اموال) اسم جنس است و شامل هر آنچه را که آدمى به دست بیاورد مى شود.
۳ - پیامبر (ص) و حاکم اسلامى، موظف به گرفتن صدقه (مالیات شرعى) از مردم و منتظر نماندن براى اقدام خود مردم به پرداخت آن (خذ من أمولهم صدقة) به کارگیرى امر «خذ» (بگیر) - به جاى مثلاً «تقبل» - حکایت از آن دارد که حاکم اسلامى نباید در انتظار پرداخت صدقه باشد; بلکه باید خود اقدام به أخذ آن کند.
۴ - تعیین اموال متعلق صدقه (زکات) و مقدار آن، بسته به نظر پیامبر (ص) و حاکم اسلامى است. (خذ من أمولهم صدقة) نکره آمدن «صدقة» و عدم تعیین مقدارى خاص از آن، احتمالاً اشاره به این دارد که موارد فوق، مبتنى بر صلاحدید پیامبر (ص) و حاکم اسلامى است.
۵ - تنها بخشى از اموال و داراییها به عنوان صدقه و زکات دریافت مى شود; نه تمامى آن. (خذ من أمولهم صدقة) برداشت فوق، با توجّه به استعمال «مِنْ تبعیضیه» به دست آمده است; یعنى، بخشى از اموال آنان را به عنوان صدقات اخذ کن.
۶ - اجازه خداوند به پیامبر (ص) در مورد گرفتن صدقه (زکات) از جهاد گریزانى که به گناه خویش معترف بودند. (و ءاخرون اعترفوا بذنوبهم ... خذ من أمولهم صدقة) برداشت فوق با توجّه به شأن نزول آیه است که برخى از متخلفان از جنگ تبوک، نادم شدند و در قبال خطاى خویش، پیشنهاد کردند که تمام اموالشان را به عنوان صدقه بپردازند.
۷ - گرفتن صدقه (زکات) از خطاکاران نادم از سوى حاکم اسلامى باید به منظور تطهیر روح و تکامل معنوى آنان باشد. (خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزکیهم)
۸ - پرداخت صدقه و زکات، مایه تطهیر (پاکى روح از آلودگى) و تزکیه (رشد معنوى) انسان است. (خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزکیهم)
۹ - تطهیر نفس و پاک کردن آن از آلودگیها و موانع روحى، زمینه رشد و تکامل معنوى انسان است. (خذ ... تطهرهم و تزکیهم)
۱۰ - تطهیر و تکامل روحى و معنوى جامعه، هدف اصلى برنامه هاى اجتماعى و اقتصادى اسلام است. (خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزکیهم)
۱۱ - پرداخت صدقه (زکات)، تضمین کننده پاکى جامعه و شکوفایى اقتصاد آن* (خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزکیهم) برداشت فوق بر این اساس است که تطهیر و رشد، صرفاً فردى نباشد و نظر به حیثیت اجتماعى آن نیز داشته باشد. به تعبیر دیگر، صدقه و زکات، از آن جهت که تعدیل ثروت را به دنبال دارد، عدالت اجتماعى را تضمین مى کند.
۱۲ - دلبستگى به مال و عدم تمایل به پرداخت صدقه (زکات) نشانه آلودگى روح و عدم تکامل معنوى انسان (خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزکیهم) از مفهوم آیه برداشت مى شود که: تطهیر و تزکیه مورد نظر تنها با پرداخت زکات حاصل خواهد شد. بنابراین آنان که در نتیجه دلبستگى، از پرداخت آن سرباز مى زنند، آلوده اند و رشد نخواهند یافت.
۱۳ - توصیه خداوند به دعا کردن پیامبر (ص) و گیرندگان زکات، براى زکات دهنده، به هنگام دریافت آن (خذ من أمولهم ... و صل علیهم)
۱۴ - دعاى پیامبر (ص) و حاکم اسلامى براى زکات دهندگان، مایه آرامش روحى آنان است. (و صل علیهم إن صلوتک سکن لهم)
۱۵ - پرداخت زکات، امرى مهم و شایسته قدردانى از سوى مدیر جامعه اسلامى (خذ من أمولهم صدقة ... و صل علیهم إن صلوتک سکن لهم)
۱۶ - دستور خدا به دلجویى کردن پیامبر (ص) از گنهکاران نادم، با قبول صدقه شان و دعا براى آنان (خذ من أمولهم صدقة ... و صل علیهم إن صلوتک سکن لهم) برداشت فوق با توجّه به ارتباط این آیه با آیات پیش است که درباره متخلفان نادمى نازل شده که براى جبران تخلفشان از جنگ تبوک عزم انفاق تمامى اموال خود را داشتند.
۱۷ - لزوم توجّه به عواطف و ارج نهادن به روحیات مردم، در اعمال قوانین اجتماعى و دینى (خذ من أمولهم صدقة ... و صل علیهم إن صلوتک سکن لهم)
۱۸ - جواز فرستادن صلوات (درود) بر غیر پیامبر اکرم (ص) (صل علیهم)
۱۹ - دعاى پیامبر (ص) در حق مؤمنان، مورد استجابت خداوند و داراى تأثیر قطعى است. (صل علیهم ... و اللّه سمیع علیم) یاد شدن صفت «سمیع علیم» پس از «صل علیهم» اشاره به مستجاب شدن دعاى پیامبر (ص) است; زیرا ارزش و اهمیّت شنیدن به ترتیب اثر دادن آن است.
۲۰ - دستورها و رهنمودهاى خداوند، نشأت گرفته از علم گسترده او به مصالح واقعى و تأثیر مثبت آنها (صل علیهم إن صلوتک سکن لهم و اللّه سمیع علیم) صفت «علیم» ممکن است اشاره به عالمانه بودن فرمان «خذ من أموالهم» و «صل علیهم ...» داشته باشد; چه اینکه تأثیر مثبت هر یک را خداوند بر اساس علم گسترده خود بیان داشته است.
۲۱ - تأیید خداوند نسبت به واقعى بودن توبه تائبان متخلف از جنگ تبوک* (خذ من أمولهم ... و صل علیهم ... و اللّه سمیع علیم) برداشت فوق بر این اساس است که آیه را با توجّه به شأن نزول معنا کنیم که مورد آن توبه متخلفان از جنگ تبوک است. از این رو احتمال مى رود صفت «علیم» به این نکته اشاره داشته باشد که خداوند صداقت آنان را در توبه دانسته و بر اساس آن فرمان به اخذ زکات و دعا داده است.
۲۲ - خداوند، سمیع (شنواى مطلق) و علیم (داراى علم گسترده) است. (و اللّه سمیع علیم)
روایات و احادیث
۲۳ - از بعضى اصحاب روایت شده که گفت: «عن بعض اصحابنا عن ابى عبداللّه (ع) قال: سألته عن قول اللّه «خذ من اموالهم صدقة ...» جاریة هى فى الامام بعد رسول اللّه؟ قال: نعم ;[۱] از امام صادق (ع) پرسیدم سخن خداوند که مى فرماید: «از اموال آنان صدقه بگیر ...» در مورد امام بعد از رسول خدا (ص) نیز جارى است؟ فرمود: آرى».
۲۴ - از امام جواد (ع) روایت شده که فرمود: «... ان موالى أسئل اللّه صلاحهم او بعضهم قصروا فیما یجب علیهم فعلمت ذلک فاحببت ان اطهرهم و ازکیهم بما فعلت فى عامى هذا من امر الخمس قال اللّه تعالى «خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم و تزکّیهم بها ... » ;[۲] ... دوستان ما - که از خدا صلاح آنان را مسألت مى کنم - یا بعضى از آنان در تکلیف واجب خود کوتاهى کردند و من آگاه شدم. پس دوست داشتم با برنامه اى که این سال در مورد خمس اجرا کردم، آنان را تطهیر و تزکیه کنم. خداوند فرموده است: از اموال آنان صدقه بگیر تا بدین وسیله آنها را تطهیر و تزکیه کنى ...».
۲۵ - از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: «یجبر الامام النّاس على اخذ الزکوة من اموالهم لانّ اللّه عز و جل قال: «خذ من اموالهم صدقة ...» ... ;[۳] امام، مردم را مجبور مى کند که از اموال آنان زکات گرفته شود; زیرا خداى عزو جل فرموده: از اموال آنان صدقه بگیر ...».
۲۶ - از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: «من زعم انّ الامام یحتاج الى ما فى ایدى النّاس فهو کافر انّما النّاس یحتاجون ان یقبل منهم الامام قال اللّه عزو جل: «خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم و تزکّیهم بها » ;[۴] کسى که گمان کند، امام به آنچه در دست مردم است نیاز دارد، او کافر است ; بلکه مردم نیاز دارند که امام صدقه را از آنها قبول کند. خداى عز و جل فرمود: از اموال آنان صدقه بگیر، تا بدین وسیله آنان را تطهیر و تزکیه کنى».
۲۷ - عبداللّه بن سنان گوید: امام صادق (ع) فرمود: «لما انزلت آیة الزکوة «خذ من اموالهم صدقة ...» ... فامر رسول اللّه (ص) منادیه فنادى فى الناس ان اللّه فرض علیکم الزکوة ... ففرض اللّه عز و جل علیهم من الذهب و الفضة و فرض الصدقة من الابل و البقر و الغنم و من الحنطة و الشعیر و التمر و الزبیب ... و عفا لهم عما سوى ذلک ... ;[۵] چون آیه زکات نازل شد که «از اموال آنان صدقه بگیر ...» رسول خدا (ص) به منادى خود دستور داد و او در بین مردم ندا داد که خداوند: بر شما زکات را واجب فرموده است; پس خداوند [زکات] را از طلا و نقره بر آنان واجب فرمود و نیز صدقه را از شتر، گاو، گوسفند، گندم، جو، خرما و کشمش واجب کرد ... و غیر اینها را براى مردم گذشت نمود ...».
موضوعات مرتبط
- ائمه(ع): اختیارات ائمه(ع) ۲۳
- احکام: ۲، ۵، ۱۸، ۲۳، ۲۵، ۲۷ روش اجراى احکام ۱۷
- اسماء و صفات: سمیع ۲۲; علیم ۲۲
- اقتصاد: زمینه رشد اقتصادى ۱۱; فلسفه سیاستهاى اقتصادى ۱۰
- پاکى: آثار پاکى ۹; زمینه پاکى ۸
- پلیدى: عوامل پلیدى ۱۲
- تزکیه: اهمیّت تزکیه ۷; زمینه تزکیه ۸; عوامل تزکیه ۲۴، ۲۶
- تکامل: زمینه تکامل ۹
- جامعه: اهمیّت پاکى جامعه ۱۰; زمینه پاکى جامعه ۱۱; فلسفه سیاستهاى اجتماعى ۱۰
- جهاد: تارکان جهاد و زکات ۶
- خدا: اذن خدا ۶; اوامر خدا ۱، ۱۶; توصیه هاى خدا ۱۳; علم خدا ۲۰; منشأ اوامر خدا ۲۰
- رهبران دینى: آثار دعاى رهبران دینى ۱۴; تکلیف رهبران دینى ۳; رهبران دینى و اخذ زکات ۳; رهبران دینى و اخذ صدقات ۳; مسؤولیت رهبران دینى ۴، ۱۵
- رهبرى: اختیارات رهبرى ۲۵
- زکات: آثار زکات ۸، ۱۱; آثار ترک زکات ۱۲; اجبار بر زکات ۲۵; احکام زکات ۲، ۵، ۲۵، ۲۷; اهمیّت زکات ۱۵; توصیه به زکات گیرنده ۱۳; دعا براى زکات دهنده ۱۳; عوامل آرامش زکات دهنده ۱۴; فلسفه زکات ۷; متعلق زکات ۲، ۴، ۵، ۲۷
- صدقات: آثار امتناع از صدقات ۱۲; آثار صدقات ۸، ۱۱، ۲۴، ۲۶; احکام صدقات ۲، ۵، ۲۳; فلسفه صدقات ۷; متعلق صدقات ۲۷
- صلوات: احکام صلوات ۱۸
- عواطف: اهمیّت عواطف ۱۷
- غزوه تبوک: توبه متخلفان غزوه تبوک ۲۱; صداقت تائبان غزوه تبوک ۲۱
- قانون: روش اجراى قانون ۱۷
- گناهکاران: دعا براى گناهکاران پشیمان ۱۶; دلجویى از گناهکاران پشیمان ۱۶; زکات گناهکاران پشیمان ۷; قبول صدقات گناهکاران ۱۶
- مال دوستى: آثار مال دوستى ۱۲
- مؤمنان: صلوات بر مؤمنان ۱۸
- محمّد (ص): آثار دعاى محمّد (ص) ۱۴; اجابت دعاى محمّد (ص) ۱۹; اذن به محمّد (ص) ۶; تکلیف محمّد (ص) ۱، ۳; توصیه به محمّد (ص) ۱۳; محمّد (ص) و اخذ زکات ۱، ۶; محمّد (ص) و اخذ صدقات ۱، ۳، ۶; محمّد (ص) و متخلفان از جهاد ۶; محمّد (ص) و متعلق صدقات ۴; محمّد (ص) و مؤمنان ۱۹; مسؤولیت محمّد (ص) ۴، ۱۶
منابع
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۱۰۶، ح ۱۱۱; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۵۹، ح ۳۰۲.
- ↑ تهذیب شیخ طوسى، ج ۴، ص ۱۴۱، ح ۲۰; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۵۹، ح ۳۰۱.
- ↑ دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۵۳; بحارالأنوار، ج ۹۳، ص ۸۶، ح ۷.
- ↑ اصول کافى، ج ۱، ص ۵۳۷، ح ۱; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۶۰، ح ۳۰۴.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۱۰۶، ح ۱۱۱; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۵۹، ح ۳۰۲.