الإسراء ٢١
کپی متن آیه |
---|
انْظُرْ کَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِيلاً |
ترجمه
الإسراء ٢٠ | آیه ٢١ | الإسراء ٢٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أُنظُرْ»: ببین. دقّت کن. «دَرَجَاتٍ ... تَفْضِیلاً»: این دو واژه تمییزند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
قُلِ اللَّهُمَ مَالِکَ الْمُلْکِ... (۰) وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَکُمْ خَلاَئِفَ... (۳)
مَنْ کَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا... (۱) مَنْ کَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ... (۰) قُلْ إِنَ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ... (۰) مَنْ کَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ... (۲)
تفسیر
- آيات ۹ - ۲۲، سوره اسرى
- توضيح در مورد اينكه قرآن بدانچه ((اقوم (( است هدايت مى كند واينكه اسلام دين((قيم (( است
- خداوند براى مؤ منان صالح العمل بر خود حق قرار داده است (ان لهم اجرا كبيرا)
- بيان اينكه انسان عجول بوده وآنسان كه در طلب خيرات است در پى شر نيز مى باشد(ويدع الانسان بالشر دعائه بالخير)
- دونكته كه آيه شريفه روشن مى شود
- مراد از آيت بودن شب وروز ومحوآيت ليل ومبصره بودن آيات نهار
- وجود قدرت وآزادى ، دليل ومجوز ارتكاب هر عملى نيست
- معناى ((طائر(( ومراد از جمله : ((وكل انسان الزمناه طائره فى عنقه ((
- عاقبت وسرنوشت انسان با اعمال ارادى واختيارى اولزوم وحتميت پيدا مى كند
- مقصود از كتابى كه در قيامت براى افراد انسان بيرون آورده مى شود (ونخرج له يومالقيمة كتابا يلقيه منشورا)
- هدايت هر كس به سود خود وضلالتش عليه خود است (ولاتزر وازرة وزر اخرى )
- توضيح اينكه فرمود: ((وما كنا معذبين حتى نبعث رسولا((
- مقصود از اراده هلاك قريه در جمله : ((واذا اردنا ان نهلك قرية ((
- توجيه امر خدا در (امرنا مترفيها ففسقوا فيها) با اينكه خدا امر به فحشاء نمى كند!
- وجوهى كه مفسرين در توجيه اين امر گفته اند.
- مراد از ((اراده عاجله (( در آيه : ((من كان يريد العاجلة عجلنا له فيها...((
- اعمال آدمى اسباب اخروى هستند وبر خلاف اسباب دنيوى تخلف ناپذيرند
- بيان اينكه دنيا طلبان در اعمال دنيوى ، وعقبى طلبان دراعمال اخروى مستمدّ از عطاى خداوندند
- اشاره به تفاسير ديگرى كه براى اين آيه بيان شده است
- توضيح اينكه درجات اخروى بزرگتر از درجات دنيوى است
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )
- گفتارى در چند فصل پيرامون قضاء
- فصل ۱ - در معنا وحدود آن :
- فصل ۲ - نظرى فلسفى در معناى قضاء:
- فصل ۳ - روايات هم اين نظريه را تاءييد مى كنند:
- بحث فلسفى (در بيان اينكه فيض خداوند مطلق ونامحدود است ومنشاء اختلاف انواع وافراداختلاف قابليت ها است )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضِيلًا «21»
بنگر كه چگونه بعضى از آنان را بر بعض ديگر برترى داديم، وقطعاً درجات آخرت، بزرگتر و ارزشمندتر است.
نکته ها
برترىهاى افراد بر يكديگر دو نوع است: گاهى به خاطر استعداد، ذوق، فكر، شرايط خانوادگى، جغرافيايى و امثال آن انسان دريافتهايى دارد كه اينها لطف خداوند و همراه با مسئوليّت و آزمايش است كه اين آيه به همين برترىها اشاره دارد و گاهى برترىها بر اساس ظلم و استثمار و استحمار است كه حساب جداگانهاى دارد.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: درجات بهشت، به مقدار عقل اهل بهشت است. «1»
پیام ها
1- توجّه به حكمتِ اختلاف وتفاوتها در خلقت، نياز به تأمّل و دقّت دارد.
«انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا»
2- جايگاه همه در آخرت، يكسان نيست وبرترىهاى بس بزرگى وجود دارد.
«أَكْبَرُ دَرَجاتٍ»
«1». تفسير نورالثقلين.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 38
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضِيلاً «21»
انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا: بنگريد به ديده اعتبار كه بر وجه حكمت و مصلحت چگونه افزونى دادهايم. بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ: بعض آدميان را بر بعض ديگر ايشان در روزى، كه برخى را فراخى و جمعى را تنگى، يا در صحت و مرض يا تفضيل دادهايم بعضى را كه عقبى را خواهند به توفيق و لطف بر بعضى كه طالب دنيااند بر وجه تخليه بعد از اتمام حجت بر آنان و دوام عناد و لجاج و مخالفت ايشان كه آيه (ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ) «1» در شأن ايشان است. وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ: و هرآينه سراى آخرت بزرگتر است از جهت درجهها و مزيتها. وَ أَكْبَرُ تَفْضِيلًا: و بزرگتر بر وجه تفضيل كه بعضى اعلى و افضل باشد از بعضى بر حسب استحقاق نسبت به اعمال. تفاوت بهشت به درجات و جهنم به دركات آن است.
عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه: نگوئيد بهشت يكى است، بتحقيق خداوند مىفرمايد (وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ) «2» و نگوئيد درجه يكى است، خداوند مىفرمايد: (درجات بعضها فوق بعض) بدرستى كه تفاضل قوم به اعمال است. عرض شد: دو مؤمن داخل بهشت شوند يكى مكانش بالاتر از ديگرى است، بخواهد ملاقات كند رفيقش را. فرمود: آن كه بالا باشد، براى
«1» سوره حجر آيه 3.
«2» الرحمن آيه 62.
جلد 7 - صفحه 352
او است كه پائين آيد؛ و آن كه پائين باشد، بالا نرود، زيرا نرسد به آن مكان، لكن هرگاه دوست دارند رسيدن به هم را، ملاقات كنند بر تختها. «3»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِيراً «16» وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَ كَفى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً «17» مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً «18» وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً «19» كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً «20»
انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضِيلاً «21» لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً «22»
ترجمه
و چون خواهيم كه هلاك كنيم بلدى را امر ميكنيم سر گرم بنعمت شدگان آنرا پس نافرمانى كنند در آن پس سزاوار شود بر آن بلد حكم عذاب پس هلاك كنيم آنرا هلاك كردنى
و بسيار هلاك كرديم از اهل قرنها بعد از نوح و كافى است پروردگارت كه بگناهان بندگانش آگاه و بينا است
كسيكه بخواهد نعمت مستعجلى را تعجيل ميكنيم براى او در آن آنچه را ميخواهيم براى آنكه ميخواهيم پس قرار ميدهيم براى او جهنّم را كه در آيد در آن نكوهش شده رانده گرديده
و كسيكه بخواهد آخرت را و كوشش كند براى آن كوشش سزاوار بآنرا با آنكه مؤمن باشد پس آنگروه كردارشان پذيرفته و مأجور است
هر يك از آن دو را مدد ميكنيم آنگروه و آنگروه را از بخشش پروردگار تو و نباشد بخشش پروردگار تو باز داشته شده
بنگر چگونه فضيلت داديم برخى از آنها را بر برخى و هر آينه آخرت بزرگتر است از جهت مراتب و بزرگتر است از جهت فضيلت دادن قرار
مده با خدا خداى ديگرى پس بنشينى نكوهش شده بخود واگذار گرديده.
تفسير
- وقتى خدا بخواهد بلدى را چه ده باشد چه شهر ويران و اهل آنرا هلاك فرمايد براى آنكه مستحقّ عقوبت شدهاند بكثرت معاصى از باب مزيد عنايت و لطف امر ميفرمايد اهل تنعّم و تعيّش و فسق و فجور آن آبادى را بتوسط انبياء و اولياء بتوبه و انابه و اطاعت خدا و پيغمبر تا مرتدع شوند و عذاب از آنها مرتفع گردد پس چون تمرّد و سركشى كنند و باعمال ناشايسته خودشان ادامه دهند و استحقاق آنها كامل شود و معلوم گردد كه قابل ترحّم نيستند عذاب بر آنها نازل شود بطوريكه همگى هلاك و بلدشان ويران گردد و اين بمقتضاى سبقت رحمت بر غضب است كه بعد از بعث رسول و بيان احكام باز تعجيل در عقوبت دنيوى
جلد 3 صفحه 349
نميفرمايد تا بكلّى يأس از صلاح آنها حاصل شود و دلالت دارد بر اينكه مأمور به توبه است اختصاص امر باهل تنعم و تعيّش و خود سرى در اين آيه با آنكه در ذيل آيه سابقه اشاره شده بود كه خداوند در دنيا و آخرت عقاب بلا بيان نسبت باحدى نميفرمايد و بعضى مأمور به را اطاعت و امر را تأكيدى دانستهاند و اختصاص اهل تنعم و تعيّش را بامر گفتهاند براى رياست آنها و تبعيّت سايرين است و بعضى مأمور به را احكام اوليّه گرفتهاند و گفتهاند مراد آنستكه وقتى ما امر نموديم و تمرّد نمودند اراده مينمائيم هلاك آنها را و در كلام تقديم و تأخير شده است چون قبل از استحقاق اراده هلاك قبيح است و بعضى گفتهاند مراد باراده هلاك نزديك شدن وقت مقدّر آن است اينها همه در صورتى است كه امر بمعناى فرمان باشد و اگر بمعناى زياد كردن باشد چنانچه قمّى ره فرموده و ديگران تأييد نمودهاند مراد آنستكه چون اراده نمائيم هلاك بلدى را زياد ميكنيم در آن اهل تنعم و تعيّش را بزياد نمودن نعمت و وسائل عشرت را در آن بطوريكه دنيا طلبان در آنجا جمع شوند و اهل آخرت از آنجا هجرت نمايند پس هلاك و ويران نمائيم آن بلد را با اهلش كه فاسق و متمرّدند و اين مهلت براى تكميل استحقاق و تشديد عذاب آنها است كه سيره الهيّه بر آن جارى شده و مؤيد اينمعنى است قرائت امير المؤمنين عليه السّلام آمرنا بر وزن عامرنا و قرائت امام باقر عليه السّلام امّرنا بتشديد ميم كه در هر دو بمعناى كثّرنا است و بنظر حقير اين معنى و معناى اول بتقريب مذكور هر يك از جهتى احسن و اسلم و اتمّ است و خداوند بسيارى از اهل اعصار و امم ماضيه را كه اصرار بمعصيت داشتند بعد از قوم نوح معذب و هلاك فرموده مانند قوم عاد و ثمود و لوط و امثال اينها كه خودشان و ديارشان نابود و ويران شدند و قرن بصد سال و كمتر و زيادتر تفسير شده و بنظر حقير قرن مقدارى از زمان است كه اهل آنرا معاصر خوانند و از افراد زمان سابق نوعا كسى در آنزمان باقى نمانده است و كافى است خداوند كه با خبر است از گناهان باطنى بندگان و بينا است گناهان ظاهرى آنها را براى آنكه مجازات فرمايد از آنها بحسب استحقاق و كسيكه بخواهد نعمت عاجله دنيويّه را و همّت خود را صرف در تحصيل آن نمايد خداوند او را بكلّى محروم نميفرمايد و بهر كس بخواهد هر قدر بخواهد از نعم
جلد 3 صفحه 350
دنيويّه عطا خواهد فرمود بمقتضاى حكمت و مصلحت ولى چون چنين كسى عمل عبادى ندارد در آخرت بهرهاى نخواهد داشت و داخل جهنّم ميشود و نزد عقلا مذموم و از رحمت خدا محروم است در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه معناى آيه آنستكه كسيكه بخواهد پاداش دنيا را بعملى كه خداوند واجب فرموده است بر آن و نخواهد رضاى خدا و اجر آخرت را خداوند هر چه بخواهد از متاع دنيوى باو عطا ميفرمايد و نيست براى او ثواب آخرت و اين براى آنستكه خداوند نعمت باو عطا ميفرمايد براى آنكه كمك بجويد بآن بر طاعت و او صرف ميكند آنرا در معصيت پس معاقب ميشود بر اين عمل و كسيكه بخواهد آخرت را و سعى كند براى تحصيل آن برضاى خدا و خوشنودى او سعى بليغى كه سزاوار آخرت باشد باتيان واجبات و ترك محرّمات با آنكه معتقد باشد باصول دين و مذهب خداوند پاداش او را در آخرت بنحو اتمّ و اكمل عنايت خواهد فرمود لذا اين جماعت عملشان مقبول و سعيشان مشكور است از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه كسيكه آخرت را بخواهد بايد زينت زندگى دنيا را ترك نمايد هر يك از اين دو فرقه اهل دنيا و آخرت را خداوند مدد ميرساند پى در پى بحيات و قواء و نعم ظاهريّه و باطنيّه و در هيچگاه نعمت و رحمت رحمانيه از بندگان مقطوع نبوده و نخواهد بود ولى در عين حال بايد نظر نمود كه چه قدر فرق و تفاوت است ميان افراد بشر در فضل الهى نسبت بآنها كه بعضى فقير و بعضى غنى و بعضى عالم و بعضى جاهل و بعضى سالم و بعضى مريض و بعضى عزيز و بعضى ذليلند و اينها همه بحسب استعداد و قابليّت و مصلحت آنها است و در مبدء فيّاض بخل نيست و اين تفاوت و تفاضل در درجات و مراتب آخرت و اهل آن بيشتر و برتر است بمراتب و درجاتى از تفاوت در مراتب و درجات دنيا و اهل آن بلكه تفاوت اين دو تفاوت بقدر تفاوت دنيا و آخرت است پس بايد براى آن كوشيد و از اين چشم پوشيد و در مجمع فرموده روايت شده است كه ما بين اعلى درجه بهشت و ادنى درجه آن مانند ما بين آسمان و زمين است و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نگوئيد بهشت يكى است و يكدرجه است خداوند فرموده بهشت متعدّد است و درجاتى دارد بعضى فوق بعضى است و تفاوت مردم در درجات باعمال است عرض شد دو مؤمن داخل بهشت ميشوند يكى
جلد 3 صفحه 351
از آن دو مقامش بالاتر است از ديگرى و مايل ميشود كه رفيقش را ديدن كند فرمود كسيكه مقامش بالاتر است ميتواند پائين بيايد ولى كسيكه مقامش پائينتر است نميتواند بالا برود چون بآنمقام نرسيده امّا اگر مشتاق باشند ملاقات ميكنند از روى تختها حقير عرض ميكنم تخت بهشتى بلند است و براى مؤمن فرود مىآيد و چون بر آن قرار گرفت بلند ميشود بقدريكه تمام جوانب ملك مرئى ميگردد و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه بالا ميروند بندگان فرداى قيامت در درجات و بقرب حق واصل ميشوند بقدر عقلهاشان و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ثواب بقدر عقول است. و نبايد كسى چه پيغمبر باشد چه از افراد امّت با خداوند خود خداى ديگرى قرار دهد در اعتقاد يا اقرار يا عبادت كه اگر چنين كند مادام العمر مورد مذمّت عقلا و علما و صلحا واقع شود و خداوند او را بحال خود واگذار فرمايد و لطف و رحمت خود را در دنيا و آخرت از او منع فرمايد پس مانند مردم عاجز و ذليل بجاى خود بنشيند و قادر بر دفاع نباشد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
انظُر كَيفَ فَضَّلنا بَعضَهُم عَلي بَعضٍ وَ لَلآخِرَةُ أَكبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكبَرُ تَفضِيلاً «21»
نظر كن چگونه ما بعضي را بر بعضي تفضيل داديم و هر آينه آخرت بزرگترين تفضيلات است انظُر كَيفَ فَضَّلنا بَعضَهُم عَلي بَعضٍ يكي را غني يكي را فقر عزت ذلت صحت مرض بزرگي كوچكي و غير اينها
(يكي را دهي تخت تاج كلاهبرگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 21)- این آیه یک اصل اساسی را در همین رابطه بازگو میکند و آن اینکه: همان گونه که تفاوت تلاشها در این دنیا باعث تفاوت در بهره گیریهاست، در کارهای آخرت نیز همین اصل کاملا حاکم است، با این تفاوت که این دنیا محدود
ج2، ص628
است و تفاوتهایش هم محدود، ولی آخرت نامحدود، و تفاوتهایش نیز نامحدود است، میگوید: «بنگر! چگونه بعضی از آنها را بر بعضی دیگر (بخاطر تفاوت در سعی و کوششان) برتری دادیم، اما آخرت درجاتش بزرگتر و برتریش بیشتر است»! (انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلًا).
آیا دنیا و آخرت با هم تضاد دارند؟
در آیات بسیاری، مدح و تمجید از دنیا یا امکانات مادی آن شده است. ولی با این همه اهمیتی که به مواهب و نعمتهای مادی داده شده، تعبیراتی که قویّا آن را تحقیر میکند در آیات قرآن به چشم میخورد.
این تعبیرات دوگانه عینا در روایات اسلامی نیز دیده میشود.
پاسخ این سؤال را با مراجعه به خود قرآن این چنین میتوان گفت که:
مواهب جهان مادی که همه از نعمتهای خداست و حتما وجودش در نظام خلقت لازم بوده و هست اگر به عنوان وسیلهای برای رسیدن به سعادت و تکامل معنوی انسان مورد بهرهبرداری قرار گیرد از هر نظر قابل تحسین است.
و اما اگر به عنوان یک هدف و نه وسیله مورد توجه قرار گیرد و از ارزشهای معنوی و انسانی بریده شود که در این هنگام طبعا مایه غرور و غفلت و طغیان و سرکشی و ظلم و بیدادگری خواهد بود، درخور هرگونه نکوهش و مذمت است.
نکات آیه
۱- خداوند، فراخوان آدمیان براى تأمل و درس آموزى از تفاوت رتبه دنیوى انسانها (انظر کیف فضّلنا بعضهم على بعض)
۲- برترى مرتبه برخى انسانها بر بعضى دیگر و تفاوت مراتب مادى آنان، در قلمرو اراده الهى است. (فضّلنا بعضهم على بعض)
۳- برخوردارى همه انسانها از فیض و عطاى الهى، به صورت یکسان و مساوى نیست. (کلاًّ نمدّ هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربّک ... انظر کیف فضّلنا بعضهم على بعض)
۴- مراتب و فضایل اخروى، بسى برتر و بزرگتر از درجات دنیوى است. (و للأخرة أکبر درجت و أکبر تفضیلاً)
۵- تفاوت آدمیان در برخوردارى از موهبت ها و امکانات دنیا، نمودى از تفاوت اخروى آنهاست. (انظر کیف فضّلنا بعضهم ... و للأخرة أکبر درجت)
۶- تلاش انسان در تفاوت درجات و مزایاى اخروى او، نقشى تعیین کننده دارد. (من کان یرید العاجلة ... و من أراد الأخرة و سعى لها ...فضّلنا بعضهم على بعض و للأخرة أکبر درجت و أکبر تفضیلاً) از اینکه خداوند در آیات پیش فرمود: «آخرت طلبان، در صورت تلاش متناسب با آخرت طلبى شان، جزا داده مى شوند» و در این آیه مى فرماید: «آخرت، داراى درجاتى بس فراتر و عظیم تر از دنیاست» به دست مى آید که براى نیل به مدارج برتر آخرت، تلاشى متناسب با آن لازم است.
۷- توجه به عظمت مراتب اخروى، مایه گرایش به ارزشهاى عالى آن است. (انظر ... و للأخرة أکبر درجت و أکبر تفضیلاً) دعوت خداوند از انسانها براى تعمق و تأمل در مدارج عالى اخروى، مى تواند به این منظور باشد که در انسانها انگیزه آخرت طلبى و تلاش براى کسب درجات عالى آخرت ایجاد کند.
۸- آخرت طلبان مؤمن، داراى مقامى بس ارجمند و برخوردار از درجات و مراتب بلند در روز رستاخیز (و من أراد الأخرة و سعى لها سعیها و هو مؤمن ... و للأخرة أکبر درجت و أکبر تفضیلاً)
روایات و احادیث
۹- «عن النبى(ص) قال: ما من عبد یرید أن یرتفع فى الدنیا درجة فارتفع إلاّ وضعه الله فى الأخرة درجة أکبر منها و أطول ثم قرء: «و للأخرة أکبر درجات و أکبر تفضیلاً»;[۱] از پیامبر(ص) روایت شده است که فرمود: هیچ بنده اى نیست که بخواهد در دنیا درجه اى [از نظر مادى ]پیشرفت کند و به آن هم دست یابد، مگر آنکه خداوند او را در آخرت درجه اى که بزرگ تر و پایدارتر از درجه دنیاست، پایین آورد; سپس [این آیه را]تلاوت فرمود: و للأخرة أکبر درجات و أکبر تفضیلاً».
۱۰- «عن أبوعمروالزبیرى عن أبى عبدالله(ع) قال: قلت له: إن للإیمان درجات و منازل، ...؟ قال: نعم، قلت له: صفه لى ... قال: ... ثمّ ذکر ما فضّل الله عزّوجلّ به أولیائه بعضهم على بعض فقال عزّوجلّ:... «انظر کیف فضّلنا بعضهم على بعض و للأخرة أکبر درجات و أکبر تفضیلاً» ... فهذا ذکر درجات الإیمان و منازله عند الله عزّوجلّ;[۲] ابوعمرو زبیرى گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: [آیا ]براى ایمان درجات و منازلى است ...؟ حضرت فرمود: بله، به حضرت گفتم: برایم توصیف کن ...، فرمود:... سپس [قرآن] آن چیزى که به وسیله آن خداوند بعضى از اولیایش را بر برخى دیگر برترى داده، یادآور شده و فرموده: ... «انظر کیف فضّلنا بعضهم على بعض و للأخرة أکبر درجات و أکبر تفضیلاً» ... پس این است از موارد ذکر درجات و منازل ایمان در نزد خداوند عزّوجلّ».
موضوعات مرتبط
- آخرت طلبان: مقامات اخروى آخرت طلبان ۸
- ارزشها: ارزش مقامات اخروى ۴; ارزش مقامات دنیوى ۴
- انسان: تفاوت اقتصادى انسان ها ۲، ۵; عبرت از تفاوت انسان ها ۱; مراتب اخروى انسان ها ۷; مطالعه در تفاوت انسان ها ۱; منشأ تفاوت انسان ها ۲; نشانه هاى تفاوت اخروى انسان ها ۵
- ایمان: مراتب ایمان ۱۰
- تدبّر: اهمیت تدبّر ۱
- تلاش: آثار تلاش ۶; اهمیت تلاش ۶
- خدا: اراده خدا ۲; دعوتهاى خدا ۱
- ذکر: آثار ذکر آخرت ۷
- عبرت: اهمیت عبرت ۱; عوامل عبرت ۱
- گرایشها: زمینه گرایش به ارزشها ۷
- لطف خدا: تفاوت مشمولان لطف خدا ۳
- مؤمنان: مراتب مقامات مؤمنان ۱۰; مقامات اخروى مؤمنان ۸
- مقامات: آثار مقامات دنیوى ۹; عوامل مؤثر در مقامات اخروى ۶; مقامات اخروى ۹
- نعمت: تفاوت مشمولان نعمت ۳
منابع