الإسراء ٢٠
کپی متن آیه |
---|
کُلاًّ نُمِدُّ هٰؤُلاَءِ وَ هَؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَ مَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً |
ترجمه
الإسراء ١٩ | آیه ٢٠ | الإسراء ٢١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کُلاًّ نُّمِدُّ هؤُلآءِ وَ هؤُلآءِ»: به هر یک از این دو گروه مؤمن و مطیعِ آخرت طلب، و کافر و عاصیِ دنیا طلب، کمک و مدد و قدرت و نعمت میرسانیم. (کُلاًّ) مفعولبه مقدّم و (هؤُلآءِ) بدل از آن است. «مَحْظُوراً»: ممنوع.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِ... (۱) مَنْ کَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا... (۲) مَنْ کَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ... (۱) مَنْ کَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ... (۲)
تفسیر
- آيات ۹ - ۲۲ سوره إسراء
- معنای هدایت قرآن بر دین «أقوَم»، و اين كه اسلام، دين «قيّم» است
- خداوند، براى مؤمنان نیکوکار، بر خود حق قرار داده است
- بيان عجول بودن انسان و نکته های آیه: «وَ يَدَعُ الإنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَائَهُ بِالخَيرِ...»
- مراد از آيت بودن شب و روز
- وجود قدرت و آزادى، دليل و مجوز ارتكاب هر عملى نيست
- معناى این که فرمود: «ما طائر هر کسی را به گردنش آویخته ایم»؟
- مقصود از كتابى كه در قيامت، براى افراد انسان بيرون آورده مى شود
- هدايت هر كس، به سود خودش و ضلالتش، عليه خود اوست
- توضيح اين كه فرمود: «وَ مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتّى نَبعَثَ رَسُولاً»
- وجوهی که مفسران در توجیه امر خدا در آیه: «أمَرنَا مُترَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا» گفته اند
- مراد از «خواستن عاجله»، در آيه: «مَن كَانَ يُرِيدُ العَاجِلَةَ عَجَّلنَا لَهُ فِيهَا...»
- اعمال آدمى، اسباب سعادت و یا شقاوت اخروى هستند
- بيان اين كه اهل دنيا و اهل آخرت، هر دو، از عطاى خداوند بهره می برند
- اشاره به تفاسير ديگرى كه براى اين آيه، بيان شده است
- توضيح اين كه: درجات اخروى، بزرگتر از درجات دنيوى است
- بحث روايتى: (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)
- گفتارى در چند فصل پيرامون قضاء
- فصل ۱ - در معنا و حدود آن
- فصل ۲ - نظرى فلسفى در معناى «قضاء»
- فصل ۳ - روايات هم اين نظريه را تأييد مى كنند
- بحث فلسفى: (فيض خداوند، مطلق و نامحدود است)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً «20»
ما از عطاى پروردگارت، اينان (فرصت طلبان) و آنان (دنيا طلبان) را كمك مىكنيم و عطاى پروردگارت از كسى منع نمىشود.
نکته ها
خداوند انسانها را آزاد آفريد و با در اختيار قرار دادن امكانات، آنان را آزمود تا نحوهى عمل و گزينش آنان روشن شود و معامله كنندگان با خدا، از ديگران جدا شوند، مثل سازمان آب و برق كه اين دو نعمت را در اختيار همهى خانهها قرار مىدهد، تا افراد با انتخاب خود، از آنها استفادهى خوب يا بد بكنند.
پیام ها
1- سنّت خدا براين است كه نعمت و امداد خويش را در اختيار همگان قرار دهد، تا هركس صفات خوب و بد خويش را بروز دهد. «كُلًّا نُمِدُّ»
2- ايمان به خداوند وآخرتطلبى، با برخوردارى از امكانات مادّى منافاتى ندارد. «كُلًّا نُمِدُّ»
جلد 5 - صفحه 37
3- الطاف الهى از شئون ربوبيّت و تفضّل اوست، وگرنه ما طلبى از او نداريم.
«عَطاءِ رَبِّكَ»
4- عطاى خداوند، هميشگى است. «ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً «20»
كُلًّا نُمِدُّ: هر يك از اين دو فرقه را مدد كنيم. هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ: آن گروه طالبان دنيا و آن گروه جويندگان عقبى، يعنى هيچ كدام را محروم نگردانيم بلكه مدد نمائيم و زياد كنيم. مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ: از عطاى پروردگار تو مانند
جلد 7 - صفحه 350
رزق و نعمت در دنيا به مؤمن و كافر، و اما در آخرت عطاى سبحانى مخصوص متقين است. وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً: و نيست عطاى پروردگار تو منع كرده و باز داشته از مؤمن و كافر و نيكوكار و بدكار، زيرا بخل در ساحت كبريائى روا نيست، و منع فيض از فياض مطلق، قبيح است. بنابراين گبر و ترسا و يهود و بتپرست و زنديق و عنود، از خوان احسانش بهرهمند گردند و به سبب كفر كافر و عصيان عاصى، عطاى خود را باز ندارند، و وظيفه روزى خواران را به خطاى منكر نبرد.
ارشاد ديلمى: فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: خداى تعالى فرمايد: يا ابن آدم اما تنصفنى؟ اتحبّب اليك بالنّعم و تتبغّض الىّ بالمعاصى! خيرى اليك نازل و شرّك الىّ صاعد و لم يزل و لا يزال فى كلّ يوم ملك كريم يأتينى عنك بعمل قبيح. يا ابن آدم! لو سمعت وصفك من غيرك و انت لا تدرى من الموصوف لسارعت الى مقته. «1» اى پسر آدم، انصاف ندهى مرا دوستى نمايم به تو به نعمت، و دشمنى كنى به من به معصيت. خير من به تو نازل است، و شرّ تو به سوى من صاعد. و هميشه در هر روز ملك كريم مىآيد از جانب تو به عمل قبيح. اى پسر آدم، اگر بشنوى وصف خود را از غير خود، و حال آن كه ندانى موصوف كيست، هرآينه بشتابى به سخط او.
اين فرمايش تعريض است به اينكه با وجود انعام من و نمك نشناسى تو، باز هم به فضل و رحمت غير متناهيه با تو معامله نمايم، و تو را به عقوبت اخذ نفرمايم مگر آنكه تجاسر و هتّاكى و بيشرمى بنده، متجاوز از حد شود و به هيچ وجه تنبه و تأمل نيابد و مستى غفلت بكلّى منعم را فراموش نمايد.
تتمه: اگر گفته شود آيا جايز است مكلف اراده و قصد كند به عمل طاعاتيه دنيا و آخرت را؛ جواب آنكه: بلى، ممكن است كه دنيا را تابع آخرت قرار دهد
«1» ارشاد القلوب، جزء اوّل، باب پنجم، فى التخويف و الترهيب، صفحه 38.
جلد 7 - صفحه 351
مانند مجاهد فى سبيل اللّه كه مقاتله كند براى اعزاز دين، و غنيمت را تابع قرار دهد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِيراً «16» وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَ كَفى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً «17» مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً «18» وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً «19» كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً «20»
انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضِيلاً «21» لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً «22»
ترجمه
و چون خواهيم كه هلاك كنيم بلدى را امر ميكنيم سر گرم بنعمت شدگان آنرا پس نافرمانى كنند در آن پس سزاوار شود بر آن بلد حكم عذاب پس هلاك كنيم آنرا هلاك كردنى
و بسيار هلاك كرديم از اهل قرنها بعد از نوح و كافى است پروردگارت كه بگناهان بندگانش آگاه و بينا است
كسيكه بخواهد نعمت مستعجلى را تعجيل ميكنيم براى او در آن آنچه را ميخواهيم براى آنكه ميخواهيم پس قرار ميدهيم براى او جهنّم را كه در آيد در آن نكوهش شده رانده گرديده
و كسيكه بخواهد آخرت را و كوشش كند براى آن كوشش سزاوار بآنرا با آنكه مؤمن باشد پس آنگروه كردارشان پذيرفته و مأجور است
هر يك از آن دو را مدد ميكنيم آنگروه و آنگروه را از بخشش پروردگار تو و نباشد بخشش پروردگار تو باز داشته شده
بنگر چگونه فضيلت داديم برخى از آنها را بر برخى و هر آينه آخرت بزرگتر است از جهت مراتب و بزرگتر است از جهت فضيلت دادن قرار
مده با خدا خداى ديگرى پس بنشينى نكوهش شده بخود واگذار گرديده.
تفسير
- وقتى خدا بخواهد بلدى را چه ده باشد چه شهر ويران و اهل آنرا هلاك فرمايد براى آنكه مستحقّ عقوبت شدهاند بكثرت معاصى از باب مزيد عنايت و لطف امر ميفرمايد اهل تنعّم و تعيّش و فسق و فجور آن آبادى را بتوسط انبياء و اولياء بتوبه و انابه و اطاعت خدا و پيغمبر تا مرتدع شوند و عذاب از آنها مرتفع گردد پس چون تمرّد و سركشى كنند و باعمال ناشايسته خودشان ادامه دهند و استحقاق آنها كامل شود و معلوم گردد كه قابل ترحّم نيستند عذاب بر آنها نازل شود بطوريكه همگى هلاك و بلدشان ويران گردد و اين بمقتضاى سبقت رحمت بر غضب است كه بعد از بعث رسول و بيان احكام باز تعجيل در عقوبت دنيوى
جلد 3 صفحه 349
نميفرمايد تا بكلّى يأس از صلاح آنها حاصل شود و دلالت دارد بر اينكه مأمور به توبه است اختصاص امر باهل تنعم و تعيّش و خود سرى در اين آيه با آنكه در ذيل آيه سابقه اشاره شده بود كه خداوند در دنيا و آخرت عقاب بلا بيان نسبت باحدى نميفرمايد و بعضى مأمور به را اطاعت و امر را تأكيدى دانستهاند و اختصاص اهل تنعم و تعيّش را بامر گفتهاند براى رياست آنها و تبعيّت سايرين است و بعضى مأمور به را احكام اوليّه گرفتهاند و گفتهاند مراد آنستكه وقتى ما امر نموديم و تمرّد نمودند اراده مينمائيم هلاك آنها را و در كلام تقديم و تأخير شده است چون قبل از استحقاق اراده هلاك قبيح است و بعضى گفتهاند مراد باراده هلاك نزديك شدن وقت مقدّر آن است اينها همه در صورتى است كه امر بمعناى فرمان باشد و اگر بمعناى زياد كردن باشد چنانچه قمّى ره فرموده و ديگران تأييد نمودهاند مراد آنستكه چون اراده نمائيم هلاك بلدى را زياد ميكنيم در آن اهل تنعم و تعيّش را بزياد نمودن نعمت و وسائل عشرت را در آن بطوريكه دنيا طلبان در آنجا جمع شوند و اهل آخرت از آنجا هجرت نمايند پس هلاك و ويران نمائيم آن بلد را با اهلش كه فاسق و متمرّدند و اين مهلت براى تكميل استحقاق و تشديد عذاب آنها است كه سيره الهيّه بر آن جارى شده و مؤيد اينمعنى است قرائت امير المؤمنين عليه السّلام آمرنا بر وزن عامرنا و قرائت امام باقر عليه السّلام امّرنا بتشديد ميم كه در هر دو بمعناى كثّرنا است و بنظر حقير اين معنى و معناى اول بتقريب مذكور هر يك از جهتى احسن و اسلم و اتمّ است و خداوند بسيارى از اهل اعصار و امم ماضيه را كه اصرار بمعصيت داشتند بعد از قوم نوح معذب و هلاك فرموده مانند قوم عاد و ثمود و لوط و امثال اينها كه خودشان و ديارشان نابود و ويران شدند و قرن بصد سال و كمتر و زيادتر تفسير شده و بنظر حقير قرن مقدارى از زمان است كه اهل آنرا معاصر خوانند و از افراد زمان سابق نوعا كسى در آنزمان باقى نمانده است و كافى است خداوند كه با خبر است از گناهان باطنى بندگان و بينا است گناهان ظاهرى آنها را براى آنكه مجازات فرمايد از آنها بحسب استحقاق و كسيكه بخواهد نعمت عاجله دنيويّه را و همّت خود را صرف در تحصيل آن نمايد خداوند او را بكلّى محروم نميفرمايد و بهر كس بخواهد هر قدر بخواهد از نعم
جلد 3 صفحه 350
دنيويّه عطا خواهد فرمود بمقتضاى حكمت و مصلحت ولى چون چنين كسى عمل عبادى ندارد در آخرت بهرهاى نخواهد داشت و داخل جهنّم ميشود و نزد عقلا مذموم و از رحمت خدا محروم است در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه معناى آيه آنستكه كسيكه بخواهد پاداش دنيا را بعملى كه خداوند واجب فرموده است بر آن و نخواهد رضاى خدا و اجر آخرت را خداوند هر چه بخواهد از متاع دنيوى باو عطا ميفرمايد و نيست براى او ثواب آخرت و اين براى آنستكه خداوند نعمت باو عطا ميفرمايد براى آنكه كمك بجويد بآن بر طاعت و او صرف ميكند آنرا در معصيت پس معاقب ميشود بر اين عمل و كسيكه بخواهد آخرت را و سعى كند براى تحصيل آن برضاى خدا و خوشنودى او سعى بليغى كه سزاوار آخرت باشد باتيان واجبات و ترك محرّمات با آنكه معتقد باشد باصول دين و مذهب خداوند پاداش او را در آخرت بنحو اتمّ و اكمل عنايت خواهد فرمود لذا اين جماعت عملشان مقبول و سعيشان مشكور است از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه كسيكه آخرت را بخواهد بايد زينت زندگى دنيا را ترك نمايد هر يك از اين دو فرقه اهل دنيا و آخرت را خداوند مدد ميرساند پى در پى بحيات و قواء و نعم ظاهريّه و باطنيّه و در هيچگاه نعمت و رحمت رحمانيه از بندگان مقطوع نبوده و نخواهد بود ولى در عين حال بايد نظر نمود كه چه قدر فرق و تفاوت است ميان افراد بشر در فضل الهى نسبت بآنها كه بعضى فقير و بعضى غنى و بعضى عالم و بعضى جاهل و بعضى سالم و بعضى مريض و بعضى عزيز و بعضى ذليلند و اينها همه بحسب استعداد و قابليّت و مصلحت آنها است و در مبدء فيّاض بخل نيست و اين تفاوت و تفاضل در درجات و مراتب آخرت و اهل آن بيشتر و برتر است بمراتب و درجاتى از تفاوت در مراتب و درجات دنيا و اهل آن بلكه تفاوت اين دو تفاوت بقدر تفاوت دنيا و آخرت است پس بايد براى آن كوشيد و از اين چشم پوشيد و در مجمع فرموده روايت شده است كه ما بين اعلى درجه بهشت و ادنى درجه آن مانند ما بين آسمان و زمين است و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نگوئيد بهشت يكى است و يكدرجه است خداوند فرموده بهشت متعدّد است و درجاتى دارد بعضى فوق بعضى است و تفاوت مردم در درجات باعمال است عرض شد دو مؤمن داخل بهشت ميشوند يكى
جلد 3 صفحه 351
از آن دو مقامش بالاتر است از ديگرى و مايل ميشود كه رفيقش را ديدن كند فرمود كسيكه مقامش بالاتر است ميتواند پائين بيايد ولى كسيكه مقامش پائينتر است نميتواند بالا برود چون بآنمقام نرسيده امّا اگر مشتاق باشند ملاقات ميكنند از روى تختها حقير عرض ميكنم تخت بهشتى بلند است و براى مؤمن فرود مىآيد و چون بر آن قرار گرفت بلند ميشود بقدريكه تمام جوانب ملك مرئى ميگردد و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه بالا ميروند بندگان فرداى قيامت در درجات و بقرب حق واصل ميشوند بقدر عقلهاشان و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ثواب بقدر عقول است. و نبايد كسى چه پيغمبر باشد چه از افراد امّت با خداوند خود خداى ديگرى قرار دهد در اعتقاد يا اقرار يا عبادت كه اگر چنين كند مادام العمر مورد مذمّت عقلا و علما و صلحا واقع شود و خداوند او را بحال خود واگذار فرمايد و لطف و رحمت خود را در دنيا و آخرت از او منع فرمايد پس مانند مردم عاجز و ذليل بجاى خود بنشيند و قادر بر دفاع نباشد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِن عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحظُوراً «20»
هر يك از دو طايفه طالبين دنيا و طالبين آخرت را دوام و كشش ميدهيم عقوبات و مثوبات طايفه ثانيه از عطا و انعام پروردگار تو است و نميباشد از براي عطاء پروردگار تو مانع و محظوري كُلًّا نُمِدُّ يعني کل واحد من اصحاب جهنم و اصحاب جنّت كشش ميدهيم که اشاره بدوام و خلود است هؤلاء مشار اليه نعم
جلد 12 - صفحه 236
الهيه است نعم دنيويه بر كساني که دنيا طلب هستند و نعم اخرويه بر كساني که اهل آخرت هستند مِن عَطاءِ رَبِّكَ تمام از جانب پروردگار تو است وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحظُوراً چيزي که جلوگيري و مانع باشد از فعل الهي نيست و هيچ محظوري ندارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 20)- در اینجا ممکن است این توهّم پیش آید که نعمتهای دنیا، تنها سهم دنیا پرستان خواهد شد و آخرت طلبان از آن محروم میگردند، آیه به این توهّم پاسخ میگوید که: «ما هر یک از این گروه و آن گروه را از اعطای پروردگارت میدهیم و امداد میکنیم» (کُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ).
«چرا که بخشش پروردگارت از هیچ کس ممنوع نیست» و گبر و ترسا و مؤمن و مسلم همه از خان نعمتش وظیفه میخورند (وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً).
نکات آیه
۱- سنت الهى بر بهرهورى مستمر همه انسانها (دنیاطلبان و آخرت طلبان)از مزایا و نعمتهاى دنیوى است. (کلاًّ نمدّ هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربّک) «امداد» (مصدر نمدّ) به معناى مدد و کمک رساندن است و فعل مضارع «نمدّ» دلالت بر استمرار دارد.
۲- لطف و عطاى خداوند در دنیا، فراگیر همه انسانها از مؤمن و کافر و نیک و بد (کلاًّ نمدّ هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربّک)
۳- ایمان و آخرت طلبى، با برخوردارى از نعمتهاى دنیوى، منافاتى ندارد. (و من أراد الأخرة ... کلاًّ نمدّ هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربّک) از اینکه خداوند فرمود آخرت طلبان را از عطاى خود (بهره هاى دنیوى) بهره مند مى سازیم، استفاده مى شود که آخرت طلب بودن و براى زندگى اخروى تلاش کردن با برخوردارى از متاعهاى دنیوى منافات ندارد.
۴- نعمتها و امکانات مادى، لطف و عطاى خداوند و امداد او براى آدمیان است. (کلاًّ نمدّ ... من عطاء ربّک)
۵- مقام ربوبیت الهى، مقتضى عطا و افاضه پیاپى و مستمر به آدمیان (کلاّ نمدّ هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربّک)
۶- هیچ گونه منع و محدودیتى براى عطایاى خداوند به انسانها وجود ندارد. (و ما کان عطاء ربّک محظورًا)
۷- اعطاى نعمت از سوى خداوند و برخوردار ساختن همه انسانهاى خوب و بد و مؤمن و کافر از امکانات دنیایى، برخاسته از فیض بى دریغ ازلى خداست. (کلاًّ نمدّ هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربّک و ما کان عطاء ربّک محظورًا) جمله «و ما کان عطاء ربّک محظوراً» (در ذیل آیه) به منزله تعلیل براى مضمون فراز قبل است; یعنى، چون خداوند عطایش را از هیچ کس دریغ نمى دارد، لذا خوبان و بدان و مؤمن و کافر از آن بهره مند مى شوند.
موضوعات مرتبط
- آخرت طلبان: نعمتهاى آخرت طلبان ۱
- آخرت طلبى: آخرت طلبى و نعمتهاى دنیوى ۳
- ایمان: ایمان و نعمتهاى دنیوى ۳
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۵; آثار فیض خدا ۷; امدادهاى خدا ۴; تداوم عطایاى خدا ۵; سنتهاى خدا ۱; عمومیت لطف خدا ۲; عمومیت نعمتهاى خدا ۱، ۲; لطف خدا ۴; وسعت عطایاى خدا ۶
- دنیاطلبان: نعمتهاى دنیاطلبان ۱
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۴
- نعمت: مشمولان نعمت ۱، ۲، ۴; منشأ نعمت ۷
منابع