النجم ٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۴۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
مَا ضَلَ‌ صَاحِبُکُمْ‌ وَ مَا غَوَى‌

ترجمه

که هرگز دوست شما [= محمّد «ص»] منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است،

كه يار شما نه گمراه شده و نه منحرف
[كه‌] يار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده؛
که صاحب شما (محمّد مصطفی ص) هیچ گاه در ضلالت و گمراهی نبوده است.
که هرگز دوست شما از راه راست منحرف نشده، و [در ایمان و اعتقادش از راه راست] خطا نرفته؛ ….
كه يار شما نه گمراه شده و نه به راه كج رفته است.
که همسخن شما نه سرگشته است و نه گمراه شده است‌
كه يار شما- رسول خدا
یار شما (محمّد) گمراه و منحرف نشده است، و راه خطا نپوئیده است و به کژراهه نرفته است.
(که) همنشین شما نه گمراه شده و نه در نادانی بر عقیده‌ی فاسدی است؛
نه گمراه شد یار شما و نه گم گشت‌

Your friend has not gone astray, nor has he erred.
ترتیل:
ترجمه:
النجم ١ آیه ٢ النجم ٣
سوره : سوره النجم
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَا غَوی»: به باطل نگرویده است. به خطا نرفته و به کژراهه نیفتاده است (نگا: طه / .


نزول

شأن نزول آیات ۱تا ۴:

محمد بن العباس بعد از چهار واسطه از امام صادق علیه‌السلام و آن بزرگوار از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل نماید که فرمود: من سید النّاس هستم و در این باره فخرى بر من نیست و على سید المؤمنین است. بار خدایا دوست بدار کسى را که على را دوست بدارد و دشمن بدار کسى را که على را دشمن بدارد، مردى از قریش گفت: محمد در صدد تحسین و تعریف پسرعموى خویش است سپس این آیات نازل گردید و خاطر نشان ساخت که گفتار پیامبر درباره پسرعموى خود از روى هوى هوس نبوده بلکه از وحى پروردگار است.

و نیز محمد بن العباس بعد شش واسطه از امام صادق علیه‌السلام نقل نماید که هنگامى که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم على را به عنوان ولایت معرفى فرمود، مردم سه فرقه شدند. دسته اى گفتند: محمد گمراه شده است.

فرقه اى گفتند: در غوایت افتاده است، طائفه اى گفتند: از روى هوى و هوس درباره اهل بیت و پسرعموى خود سخن مى گوید سپس خداوند این آیات را نازل فرمود.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‌ «1» ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‌ «2»

سوگند به ستاره، چون فرو شود. همانا يار و مصاحب شما (محمّد صلى الله عليه و آله)، نه گمراه شده و نه منحرف گشته است.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‌ «2»

ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ‌: گمراه نشد مصاحب شما از حق اى اهل قريش، و عدول نكرد از اهتداء به ضلالت، وَ ما غَوى‌: و خطا نكرد در آنچه به شما رسانيد، يعنى هر چه فرمود به صواب گفت نه خطا، و در آن باب مرتكب امر باطل نشد.

نكته: تسميه آن حضرت به صاحب، به جهت آنست كه مأمور به مصاحبت مشركان به جهت رسانيدن دعوت به حق بود.

اعجاز: مفسرين نقل نموده چون اين سوره فرود آمد، عتبه پسر ابى لهب‌


«1» شواهد التنزيل ج 2 ص 205 و غاية المرام باب 141 ص 409.

جلد 12 - صفحه 322

گفت: به خدا قسم او را اذيت رسانم. پس نزد پيغمبر آمد، آب دهن به روى مبارك انداخت و گفت: «يا محمد انا كافر بالنجم اذا هوى». حضرت دلتنگ شد بر او نفرين نمود كه خدايا بر او مسلط فرما سگى از سگهاى خود تا او را بخورد. مدتى برنيامد كه او با جمعى از كفار قريش به تجارت مى‌رفت، در راه به منزلى فرود آمدند، و آنجا دير راهبى بود. آواز داد كه اين زمين درندگان است خود را نگهداريد. ابو لهب گفت: اى گروه قريش، من ترسناكم از نفرين پيغمبر، امشب يارى من كنيد، من مى‌ترسم از پسر خود؛ همه بارها را جمع و عتبه را بالاى آن گذاشتند و خود اطراف او خوابيدند.

چون قسمتى از شب گذشت، شيرى بيامد و از شتران گذشت و قدم به سر آنها و يك يك را بو مى‌كرد تا بالاى بارها برآمد، عتبه را بو نمود؛ عتبه آواز داد:

«قتلنى رب محمد صلّى اللّه عليه و آله» فورا او را دريده تمام اعضاى او را پاره پاره نمود، بخورد و بازگشت و به كسى ديگر متعرض نشده‌ «1».

مفسرين نقل نموده چون حضرت از مكه به مدينه هجرت نمودند، در مدينه مسجدى بنا كردند. مهاجرين هر يك در حوالى مسجد خانه‌اى بنا و درى به آن باز نمودند. پس از قوت اسلام و بسيارى مسلمانان، جبرئيل آمد كه خداى تعالى فرمايد: درهاى خانه كه در مسجد گشوده‌اند مسدود كنند.

اول كسى كه اقدام نمود حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بود. چون حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله نزديك حجره فاطمه آمد فرمود: اين خطاب با تو نيست، زيرا تو و على از من هستيد و من از شما، اگر درب خانه شما مسدود شود درب خانه من مسدود شده باشد. پس به خانه حمزه و عباس آمد، ايشان گفتند: چه مى‌فرمائى؟ فرمود: خدا فرمايد مسدود نمائيد. صحابه عرض كردند:

روزنه بگذاريم تا تو را مشاهده كنيم. فرمود: رخصت نيست.

همه مسدود ساختند، منافقان و مشركان اعتراض نمودند كه چرا على عليه السّلام را اختصاص دادى. فرمود: به خدا سوگند من دربهاى شما را مسدود


«1» منهج الصادقين، ج 9 ص 70. و مجمع البيان ج 5 ص 172.

جلد 12 - صفحه 323

نساختم و درب على عليه السّلام را نگشودم، بلكه حق تعالى امر فرمود. چون درها را مسدود و درب خانه على عليه السّلام باز ديدند گفتند: (الا ان محمدا قد ضل فى على)؛ آيه شريفه نازل‌ (وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‌ ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‌). «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‌ «1» ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‌ «2» وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌ «3» إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‌ «4»

عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌ «5» ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى‌ «6» وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى‌ «7» ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى «8» فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‌ «9»

فَأَوْحى‌ إِلى‌ عَبْدِهِ ما أَوْحى‌ «10»

ترجمه‌

سوگند به ستاره وقتى كه فرود آيد

گمراه نشد مصاحب شما و خطا نكرد

و سخن نميگويد از روى دلخواه‌

نيست آن سخن مگر وحى الهى كه باو فرود آورده ميشود

تعليم داد باو آنكه شديد و استوار است قواى او

صاحب عقل كامل و توانائى است پس استقامت و استقرار يافت‌

با آنكه در جانب بالاتر بود

پس نزديك شد پس نزديكتر گرديد

پس بود بمقدار نيمى از دو كمان بلكه نزديكتر

پس وحى كرد و خبر داد به بنده‌اش آنچه را كه وحى كرد.

تفسير

خداوند متعال در اينسوره مباركه قسم ياد فرموده بستاره ثريّا كه گفته‌اند عرب از ستاره مطلق آنرا اراده ميكند چون راهنماى آشكار خالى از اشتباه است يا بمطلق ستاره و جنس آن چون همه راهنمايان خلقند بمقاصدشان در دريا و صحرا در وقتى كه افول و غروب نمايد ستاره چون بآن استدلال ميشود بر نفى ستاره پرستى و اثبات خداوند ثابت باقى چنانچه حضرت ابراهيم فرمود لا احبّ الآفلين يا چون آن وقت طلوع فجر و نافله صبح و افضل اوقات شبانه روز است و در ذيل سوره قبل اشاره بآن شده بود يا در وقتى كه بكلّى آنها زائل و فانى شوند كه علامت قيامت است چنانچه خداوند فرموده فاذا النّجوم طمست اين بر حسب ظاهر آيه و اقوال مفسّرين است ولى در مجالس از ابن عبّاس نقل نموده كه ما يك شب نماز عشا را با پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بجا آورديم پس چون آنحضرت سلام نماز


جلد 5 صفحه 83

را داد روى بما نمود و فرمود امشب وقت طلوع فجر ستاره‌اى از آسمان فرود ميآيد و در خانه يكى از شما مى‌افتد هر كس آن ستاره در خانه‌اش افتد او وصى من و جانشين من و امام بعد از من است و چون نزديك طلوع فجر شد هر يك از ما در خانه خود نشسته منتظر افتادن ستاره بوديم و طمع پدر من عبّاس از همه بيشتر بود پس چون فجر طالع شد ستاره‌اى از آسمان فرود آمد و در خانه على بن أبي طالب افتاد پس پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود بامير المؤمنين يا على قسم بخداونديكه مرا به نبوت مبعوث فرمود واجب شد براى تو وصايت و خلافت و امامت بعد از من پس منافقين از قبيل عبد اللّه بن ابىّ و يارانش گفتند گمراه شد محمّد در محبّت پسر عمّش و خطا كرد و سخن نگفت در شأن او مگر بدلخواه خود پس خداوند نازل فرمود و النّجم اذا هوى يعنى قسم بخالق ستاره وقتى كه فرود آيد گمراه نشد مصاحب و معاشر شما در محبّت على بن ابى طالب و خطا نكرد و سخن نميگويد در شأن او بدلخواه خود نيست آن مگر وحى الهى كه باو ميرسد و از امام صادق عليه السّلام نيز قريب به اين معنى نقل شده و علّامه حلّى ره خلاصه اين روايت را باهل سنّت نسبت داده و در چند روايت معتبر نفى ضلالت و غوايت و سخن بدلخواه از مقام رسالت راجع بذكر فضائل امير المؤمنين و اهل بيت اطهار شده و شأن نزول آيه را باين تقريب بيان فرموده‌اند و ظاهرا غوايت گمراهى مقرون بنااميدى است و غالبا در گمراهى معنوى استعمال ميشود نه صورى ظاهرى و مسلّم است كه ساحت مقدّس نبوى منزه از اين امور است در كلّيه نصوص و احكام و معارفيكه از آنحضرت رسيده است تعليم نموده او را در ظاهر جبرئيل كه قواء او در نهايت شدّت است و لذا قراء قوم لوط را از زمين كند و بآسمان برد و وارونه نمود چنانچه جمعى از مفسّرين فرموده‌اند و در واقع خداوند عليم كه قواء او بينهايت است در شدّت چنانچه قمّى ره فرموده چون جبرئيل واسطه ابلاغ معارف و احكام از طرف خداوند در عالم ظاهر بوده و در عالم معنى او خوشه چين خرمن اينخاندان است پس معلّم حقيقى حقّ است كه معطى علم است نه حامل آن كه جبرئيل است در ظاهر و حضرت ختمى مرتبت داراى قوّت و قدرت و عقل سليم و رأى ثابت مستقيم است پس مستولى و


جلد 5 صفحه 84

مستقرّ و مستقيم شد با آنكه در افق و جانب اعلاى آسمان جاى داشت پس از آن نزديك شد بحق پس نزديكتر شد پس بود فاصله ما بين او و خداوند بمقدار دو طرف كمان وقتى نزديك بيكديگر شوند كه شبيه بدائره گردد و منقسم بدو قوس شود كه آنرا قوس حلقه نامند چون قاب در لغت اگر چه بمعناى مقدار شى‌ء آمده ولى اصل معناى لغوى آن از اعلاى كمان تا يكى از دو طرف آنست و اينمعنى را قمّى ره از امام نقل نموده و فاصله بين حبيب و محبوب را بآن تقدير فرموده و نيز در كافى از امام صادق عليه السّلام در تفسير قاب قوسين او ادنى به اين معنى تصريح شده و بنابراين محتمل است مراد قابى قوس بوده و در كلام قلب شده براى آنكه دو قاب از يك قوس مساوى است در صورت حلقه شدن با دو قوس تا اشاره باشد بحلقه هستى و تقسيم آن بدو قوس نزول و صعود كه سايرين من اللّه الى اللّه في اللّه و باللّه و مع اللّه بايد آنرا بپيمايند چنانچه فيض ره تحقيق فرموده و بعضى از لغويّون هم تصريح به قلب نموده‌اند و حقير در اوائل سوره بقره ذيل آيه الّذين يؤمنون بالغيب اشاره بمراتب اين دو قوس نموده‌ام و اسفار اربعه صدر المتألّهين ره كه مهمّ‌ترين كتب حكمت متعاليه است راجع بمراتب اين سير است خداوند ميفرمايد حبيب من سفر خود را بجانب من بپايان رساند پس فاصله ميان من و او همان دو قوس بود بلكه كمتر چون بپايان رسيد ولى مفسّرين ذو مرّة فاستوى را از اوصاف جبرئيل قرار داده‌اند و گفته‌اند استقامت نمود او بر صورت اصليّه خود براى مشاهده پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم دو مرتبه بخواهش او يكمرتبه در افق اعلاى از زمين كه جانب مشرق است پس مسدود نمود تمام افق را تا مغرب و ديگر در آسمان و براى هيچ پيغمبرى اين مشاهده روى نداده بود و در بقيّه مفاد آيات اختلاف نموده‌اند كه راجع بجبرئيل است كه نزديك به پيغمبر شده يا راجع بآنحضرت است كه نزديك بخدا گشته با آنكه در آسمان جاى داشته در شب معراج و در معناى قاب قوسين او ادنى اختلاف را زيادتر نموده بعضى آنرا بمقدار دو كمان متّصل بهم يا كمتر در نظر بيننده چنانچه بدوا بنظر ميرسد تفسير نموده‌اند و بعضى بمقدار دو ذراع يا كمتر و بعضى بمقدار فاصله زه كمان و كمان بلكه نزديكتر و اقوال ديگرى كه حاجت‌


جلد 5 صفحه 85

بذكر آنها نيست و در هر حال مسلّم است كه مقصود تمثيل و تشبيه قرب روحانى و معنوى است بقرب جسمانى و صورى براى تصوير و تمثّل معنى در خارج و اذهان ساده مأنوس بامور حسّيّه تعالى اللّه عمّا يقول المشبّهون علوّا كبيرا و مؤيّد مختار حقير در مفاد آيات شريفه علاوه بر اخبار مستفيضه معراجيّه آنستكه آيات اوليّه اين سوره مسلّما راجع بپيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است و اسمى از جبرئيل در ميان نيست و در آيه اخيره كه نتيجه آيات سابقه است خداوند فرموده پس وحى فرمود خدا به بنده خود آنچه را وحى فرمود و از اينجا معلوم ميشود آنچه بوده ميان حبيب و محبوب بوده و واسطه‌اى در بين نبوده از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اوّل كسيكه سبقت به بلى نمود در جواب خدا پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بود و اين براى آن بود كه نزديكتر بحق بود از تمام خلق و بود در مكانيكه گفت باو جبرئيل چون سير داد او را بآسمان مقدّم شو اى محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم بتحقيق گام نهادى در موضعيكه گام ننهاده است در آن هيچ ملك مقرّب و نه نبى مرسلى و اگر نبود روح و جانش از آنمكان قادر نميشد كه برسد بآنمقام و باشد از خدا چنانچه فرموده قاب قوسين او أدنى يعنى بل أدنى و از امام سجّاد عليه السّلام نقل شده كه پرسيدند آيا خدا بمكان توصيف ميشود فرمود خداوند اجلّ از آنست گفتند پس چرا پيغمبر خود را بآسمان سير داد فرمود براى آنكه بنماياند باو حقايق آسمانها و عجائب صنع و بدايع خلق خود را كه در آنها است و از روايت كافى از امام صادق عليه السّلام كه در تفسير قاب قوسين او أدنى اشاره بآنشد استفاده ميشود كه بعد از رسيدن حضرت بآن مقام و بازماندن جبرئيل از رفتار پيغمبر مشاهده نمود از پس پرده درخشانى مانند زبرجد از روزنه‌اى مانند ته سوزن نور عظمت الهى را بقدريكه خدا خواست پس خدا فرمود يا محمد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد لبّيك ربى خدا فرمود اختيار امّت تو بعد از تو با كيست حضرت عرض كرد خدا بهتر ميداند خداوند فرمود على بن ابى طالب امير المؤمنين و سيّد المسلمين و قائد الغرّ المحجّلين پس حضرت صادق عليه السّلام فرمود و اللّه ولايت على عليه السّلام از زمين نبود ولى از آسمان بمشافهه آمد و قمّى ره در ذيل فأوحى الى عبده ما أوحى نقل فرموده كه وحى مشافهة بود و از ابهام وحى شده كه دلالت بر اهميّت‌


جلد 5 صفحه 86

آن دارد و ساير روايات باب كه در بعضى تصريح و در بعضى اشاره شده معلوم ميشود كه مراد از ما أوحى امر ولايت است كه اهمّ امور دينى است و بايد از طرف خداوند اعلام شود و مفسّرين باز در اينمقام اختلاف نموده‌اند و ما بحمد اللّه تعالى مؤيّد بنصوص ائمه اطهار و منزّه از فسوس مخالفين و اغياريم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

وَ النَّجم‌ِ إِذا هَوي‌ «1» ما ضَل‌َّ صاحِبُكُم‌ وَ ما غَوي‌ «2»

قسم‌ بستاره‌ زماني‌ ‌که‌ سقوط ميكند گمراه‌ نشده‌ ‌است‌ صاحب‌ ‌شما‌ پيغمبر اكرم‌ و براه‌ باطل‌ نرفته‌ ‌است‌.

وَ النَّجم‌ِ إِذا هَوي‌ بعضي‌ گفتند: مراد قرآن‌ مجيد ‌است‌ ‌که‌ نجوما نازل‌ ‌شده‌ ‌در‌ مدّت‌ بيست‌ دو سال‌ ‌از‌ اوّل‌ بعثت‌ ‌تا‌ حين‌ رحلت‌ و اطلاق‌ نجم‌ ‌بر‌ قرآن‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ دفعة نازل‌ نشده‌ بلكه‌ متفرقا نازل‌ ‌شده‌. بعضي‌ گفتند: مراد ستاره‌ ثريّا ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ موقع‌ طلوع‌ فجر غائب‌ ميشود. بعضي‌ گفتند: مراد مطلق‌ نجوم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ صبح‌ غائب‌ ميشوند بواسطه ضياء شمس‌ و الف‌ و لام‌ النجم‌ ‌براي‌ جنس‌ ‌است‌ نه‌ عهد. بعضي‌ گفتند: مراد شهاب‌ ‌است‌ ‌که‌ رجوم‌ شياطين‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد:

وَ لَقَد جَعَلنا فِي‌ السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنّاها لِلنّاظِرِين‌َ وَ حَفِظناها مِن‌ كُل‌ِّ شَيطان‌ٍ رَجِيم‌ٍ إِلّا مَن‌ِ استَرَق‌َ السَّمع‌َ فَأَتبَعَه‌ُ شِهاب‌ٌ مُبِين‌ٌ حجر ‌آيه‌ 16 ‌تا‌ 18 لكن‌ اخبار زيادي‌ ‌از‌ عامّه‌ و خاصّه‌ داريم‌ ‌که‌ ‌از‌ حضرت‌ رسالت‌ پرسيدند ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌شما‌ كيست‌ جانشين‌ ‌شما‌ و خليفه‌ و وصي‌ّ ‌شما‌! فرمود: ‌آن‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ فلان‌ ستاره‌ فلان‌ شب‌ سقوط ميكند ‌در‌ خانه ‌هر‌ كس‌ سقوط كرد ‌او‌ ‌است‌ خليفه‌ و جانشين‌ ‌من‌ تمام‌ انتظار داشتند ديدند ‌در‌ خانه امير المؤمنين‌ سقوط كرد. اقول‌: آنچه‌ بنظر ميرسد مراد جنس‌ نجم‌ ‌است‌ نه‌ نجم‌ مخصوص‌ و مراد ‌از‌ هوي‌ ‌هم‌ مطلق‌ سقوط و غيبوبيّت‌ ‌است‌ و اخبار ‌هم‌ بيان‌ مصداق‌ ‌است‌. و يكي‌ ‌از‌ مصاديق‌ ‌آن‌ ‌در‌ آخر دنيا و قيام‌ قيامت‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد: إِذَا السَّماءُ انفَطَرَت‌ وَ إِذَا الكَواكِب‌ُ انتَثَرَت‌ انفطار ‌آيه‌ 1 و 2 و نيز ميفرمايد: إِذَا الشَّمس‌ُ كُوِّرَت‌ وَ إِذَا النُّجُوم‌ُ انكَدَرَت‌ تكوير آيه 1 و 2 مسئلة:

خداوند بآثار قدرت‌ ‌خود‌ قسم‌ ميخورد ولي‌ ‌در‌ باب‌ قسم‌ ‌براي‌ مكلفين‌ بايد باسم‌

جلد 16 - صفحه 322

جلاله‌ ‌باشد‌ سه‌ صيغه‌ قسم‌ (باللّه‌ تاللّه‌ و اللّه‌) چنانچه‌ قبلا ‌هم‌ اشاره‌ شد.

ما ضَل‌َّ صاحِبُكُم‌ خطاب‌ بمؤمنين‌ ‌است‌ و مراد ‌از‌ صاحبكم‌ ‌رسول‌ اللّه‌ (ص‌) ‌است‌ و ضلالت‌ گمراهي‌ ‌است‌ مقابل‌ هدايت‌ ميفرمايد: پيغمبر اكرم‌ (ص‌) ‌در‌ ضلالت‌ و گمراهي‌ نيست‌، بلكه‌ كار ‌او‌ هدايت‌ ‌است‌. چنانچه‌ ميفرمايد: وَ إِنَّك‌َ لَتَهدِي‌ إِلي‌ صِراطٍ مُستَقِيم‌ٍ شوري‌ آيه 52.

وَ ما غَوي‌ غوايت‌ مقابل‌ رشد ‌است‌ ‌که‌ راه‌ باطل‌ ‌است‌، ‌يعني‌ حضرت‌ رسالت‌ براه‌ باطل‌ نميرود آنچه‌ ميگويد و آنچه‌ ميكند حق‌ ‌است‌ و صدق‌ ‌است‌ و عين‌ صلاح‌ و رشد ‌است‌ ‌از‌ روي‌ سفاهت‌ و جهالت‌ و بي‌ شعوري‌ و بي‌ادراكي‌ نيست‌ و ‌بر‌ خلاف‌ حق‌ نيست‌ تمام‌ عين‌ حقيقت‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 2)- اما ببینیم این سوگند برای چه یاد شده است؟ آیه مورد بحث چنین توضیح می‌دهد: «که هرگز دوست شما [محمّد صلّی اللّه علیه و آله] منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است» (ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی). او همیشه در مسیر حق گام برمی‌دارد، و در گفتار و کردارش کمترین انحرافی نیست.

نکات آیه

۱ - پیامبر(ص)، مبرّا از گمراهى و عقاید باطل (ما ضلّ صاحبکم و ما غوى) «ضلال» (مصدر «ضلّ») به معناى منحرف شدن از راهى است که انسان را به مقصود مى رساند و «غىّ» (مصدر «غوى») بر نادانى اى اطلاق مى شود که برخاسته از رأى فاسد و عقیده باطل باشد.

۲ - شهادت خداوند بر گمراه نبودن پیامبر(ص) و مبرّا بودن آن حضرت از جهل و رأى فاسد (و النجم ... ما ضلّ صاحبکم و ما غوى)

۳ - پیامبر(ص)، شخصیتى آشنا و شناخته شده براى مردم مکه (ما ضلّ صاحبکم) خطاب در «ما ضلّ صاحبکم» متوجه مردم مکه است و «صاحب» از ریشه «صحبت» (ملازم و همدم بودن) مشتق است. بنابراین «صاحبکم»; یعنى، کسى که با شما همدم است و در میان شما زندگى مى کند و شما از تمام حالات و رفتار او آگاهى دارید.

۴ - اتهام گمراهى و جهل به پیامبر(ص) از سوى مشرکان (ما ضلّ صاحبکم و ما غوى) آیه شریفه در رد این دیدگاه مشرکان است که پیامبر(ص) را متهم به گمراهى و جهل مى کردند.

۵ - حضور همیشگى پیامبر(ص) در میان مردم، گواه روشنى براى آنان بر مبرّا بودن ساحت آن حضرت از گمراهى و فسادرأى (ما ضلّ صاحبکم و ما غوى) آوردن وصف «صاحب» (همدم، همنشین) براى پیامبر(ص) و اضافه آن به «کم»، پیامدار این معنا است که رسول اکرم(ص) همیشه با شما بوده و این حضور خود گواهى است بر پاکى و درستى آن حضرت در طول عمرشان.

۶ - پیامبر(ص)، ستاره اى هدایتگر، بدون کمترین انحراف و گمراهى (و النجم ... ما ضلّ صاحبکم و ما غوى) از ارتباط مقسم به با مقسم علیه (یعنى از ارتباط «و النجم» با «ما ضلّ») استفاده مى شود که اگر ستارگان به اراده الهى راهنماى بشر در کره خاک اند و کسى را گمراه نمى سازند پیامبر الهى نیز به اراده خدا هدایتگرى است قویم و بى کمترین خطا.

موضوعات مرتبط

  • خدا: گواهى خدا ۲
  • محمد(ص): تنزیه محمد(ص) ۱، ۲، ۵; تهمت جهل به محمد(ص) ۴; تهمت گمراهى به محمد(ص) ۴; عقیده محمد(ص) ۱; فضایل محمد(ص) ۶; گواهان تنزیه محمد(ص) ۵; محمد(ص) و جهل ۲; محمد(ص) و گمراهى ۱، ۲، ۵، ۶; هدایتگرى محمد(ص) ۶; همنشینى محمد(ص) با مردم ۵
  • مشرکان: تهمتهاى مشرکان ۴
  • مکه: اهل مکه و محمد(ص) ۳

منابع

  1. البرهان فی تفسیر القرآن.