الواقعة ٨٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

پس چرا هنگامی که جان به گلوگاه می‌رسد (توانایی بازگرداندن آن را ندارید)؟!

|پس چرا وقتى كه [جان‌] به گلوگاه مى‌رسد
پس چرا آنگاه كه [جان شما] به گلو مى‌رسد،
پس چرا هنگامی که جان کسی به گلو رسد.
پس چرا هنگامی که روح به گلوگاه می رسد،
پس چرا آنگاه كه جان به گلوگاه رسد،
پس چرا چون جان به گلوگاه رسد
پس چرا چون [جان‌] به گلوگاه رسد- هنگام مرگ-،
پس چرا هنگامی که جان به گلوگاه می‌رسد، (توانائی بازگرداندن آن را ندارید؟!).
پس چرا نه، آن‌گاه که (جانتان) به گلویتان رسد.
پس چرا گاهی که رسد به گلوگاه‌


الواقعة ٨٢ آیه ٨٣ الواقعة ٨٤
سوره : سوره الواقعة
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بَلَغَتْ»: فاعل آن (الروحُ) محذوف است و سیاق کلام دالّ بر آن است (نگا: قیامه / ). «الْحُلْقُومَ»: گلوگاه. خشکنای. حلق. حنجره.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ «83» وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ «84»

پس چرا آنگاه كه جان به گلوگاه رسد. و شما در آن هنگام نظاره مى‌كنيد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83)

بعد از بيان منافقان تحذير ايشان فرمايد:

فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ‌: پس چرا به زمانى كه برسد روح، الْحُلْقُومَ‌: وقت مرگ به گلو.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ (75) وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ (76) إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (77) فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ (78) لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ (79)

تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (80) أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ (81) وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ (82) فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83) وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ (84)

وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ (85) فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ (86) تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (87)

ترجمه‌

پس سوگند ياد نميكنم بمواضع وقوع ستارگان‌

و همانا آن هر آينه سوگنديست اگر بدانيد بزرگ‌

همانا آن قرآنيست گرامى‌

در كتابى نگاه داشته شده‌

مس نميكند آنرا مگر پاك‌شدگان‌

فرو فرستادنى است از پروردگار جهانيان‌

آيا پس نسبت باين گفتار سستى ميورزيد

و قرار ميدهيد روزيتان را آنكه شما تكذيب ميكنيد

پس چرا نبايد وقتى كه رسيد جان بگلو

و شما آن هنگام نظر ميكنيد

و ما نزديكتريم باو از شما ولى نمى‌بينيد

پس چرا نبايد اگر هستيد غير جزا داده‌شدگان‌

برگردانيد آنرا اگر هستيد راستگويان.

تفسير

در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مواقع نجوم طرد نمودن آنها است شياطين را و مشركين بآن سوگند ياد مينمودند پس خداوند فرموده من بآن سوگند ياد نميكنم و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در زمان جاهليّت مردم قسم ميخوردند بآن پس خدا فرمود قسم نميخورم من بمواقع نجوم چون امر كسى كه بآن قسم بخورد بزرگ است و بنابراين مراد آنست كه سوگند ياد نميكنم بمواقع و اوقات سقوط ستارگان و آن سوگند سوگندى است كه اگر بدانيد گناه است و ياد كنيد آنرا گناه بزرگى است يا آن سوگندى است كه گناه بزرگى است اگر بدانيد ولى افسوس كه نميدانيد و بعدا فرموده آنچه بر من نازل شده قرآن مفيد نافع است كه در لوح محفوظ الهى وجود دارد مانند آنكه ما ميگوئيم بجان تو قسم نميخورم امر از اين قرار است و شايد جهت منع از چنين قسمى آن باشد كه اعراب جاهليّت مواضع وقوع ستارگان و سقوط كواكب را منشأ آثارى ميدانستند از قبيل نزول باران و غيره و ميگفتند باران بفلان ستاره بر ما نازل شد و


جلد 5 صفحه 136

اين كفر يا اقلا بى‌ادبى است چون بايد گفت بخواست خدا نازل شد لذا خداوند باين تقريب از آن و از قسم بمواقع ستارگان كه مشعر باين عقائد است منع فرموده و مقرّب يا مؤيّد اين معنى است آنچه در ضمن آيات بعد بيايد انشاء اللّه تعالى ولى مفسرين فرموده‌اند خداوند قسم ياد فرموده بمطالع و مغارب يا مساقط نجوم و لا زائد است و آن معمول در كلام ميباشد يا لا اشاره بردّ اقوال كفار است راجع بقرآن كه ميگفتند سحر و شعر و افسانه است يا نفى غير آنچه بقسم اثبات شده براى مزيد تأكيد مانند آنكه گفته شود نيست جز اين قسم بخدا چنين است يا مراد از مواقع نجوم آيات قرآن است كه نجوما يعنى متفرّقا بر قلب پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و خدا بآن قسم ياد فرموده و مؤيّد اين معنى است توصيف قسم ببزرگى و آنكه بعضى بموقع النّجوم قرائت نموده‌اند و مؤيّد اين اقوال است آنكه قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه پس سوگند ياد ميكنم بمواقع نجوم و بنابراين اقوال متعلّق قسم آنست كه آنچه بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده قرآن پر خير و فائده و نفع است براى بشر تا روز قيامت و كلام خدا است كه كرامت و احترامش نزد خدا و خلق زياد است ولى آنچه بعنوان تأييد از قمّى ره نقل شد در صافى موجود است و حقير بر حسب معمول خود در نقل روايات بآن اعتماد نمودم و بعد از مراجعه بتفسير برهان و اطلاع بر اخبار معارضه با آن رجوع بتفسير على بن ابراهيم قمّى كه نسخه خطى از آن نزد حقير است نمودم ديدم چنين نقلى در آن نبود و بنابراين چون در متشابهات مرجع راسخان در علمند آنچه بدوا ذكر شد بايد تلقّى بقبول شود نه اقوال مفسرين و العلم عند اللّه تعالى و درك نميكنند و اصابت نمينمايند بچيزى از معانى و حقايق قرآن مگر كسانيكه پاك باشند از معاصى و نبايد مسّ نمايند خطّ آنرا مگر كسانيكه خالى از جنابت و با وضو و طهارت باشند چنانچه در روايات ائمه اطهار بآن تصريح شده چون نازل از جانب پروردگار عالم است و جز از طريق اولياء او بحقائق آن راه نتوان يافت و بايد محترم باشد آيا نسبت بقرآن مداهنه و سهل‌انگارى ميكنيد و نفاق ميورزيد و تكذيب ميكنيد باطنا با آنكه ظاهرا تصديق مينمائيد آنرا و قرار ميدهيد بهره خودتان را از آن تكذيب خودتان يا قرار ميدهيد شكر روزى‌


جلد 5 صفحه 137

خودتان را كه خدا بشما داده كفران نعمت او چون وقتى باران ميآيد ميگوئيد بفلان ستاره آمد با آنكه بخواست خدا آمده و قرآن بآن ناطق است و شما تكذيب ميكنيد قرآن را در اين نسبتى كه ميدهيد چون مخاطب باين آيات كفار مكّه و منافقين اين امّتند و مستفاد از روايات ائمه اطهار آنست كه آنها از اين قبيل نسبتها ميدادند و نفاق و شقاق ميورزيدند و قرآن منزل و تجعلون شكر كم انّكم تكذّبون است پس چرا وقتى بحال احتضار افتاديد و جانتان بحلقومتان رسيد و شما در كنار عزيزانتان نشسته و با حسرت بآنها نگاه ميكنيد و ما با ملائكه‌اى كه مأمور قبض ارواحند مشغول قبض روح آنها و نزديكتر از شما بآنانيم ولى شما نميدانيد كه ما حاضريم و نمى‌بينيد ملائكه را و با كمال اشتياقى كه ببرگشتن روح آنها ببدنشان داريد پس چرا اگر شما مملوك حق و مقهور در تحت اراده او براى مجازات اعمالتان در آخرت نيستيد چنانچه مدّعى آن مى‌باشيد كه دار جزائى نيست برنميگردانيد روح آنها را ببدنهاشان اگر راست ميگوئيد و بنابراين كلمه فلولا براى طول كلام و احتياج بربط تامّ تكرار شده و خلاصه كلام آنست كه اگر شما راست ميگوئيد عالم ديگرى نيست و از دست شما در اين عالم كارى برميآيد چرا جان عزيزانتان را وقتى ما ميخواهيم بگيريم و بگلو رسيده برنميگردانيد در كافى از امام صادق عليه السّلام در اين آيه نقل نموده كه وقتى جان بگلوى محتضر رسيد منزل او را در بهشت باو ارائه ميدهند پس ميگويد مرا بدنيا برگردانيد تا كسان خود را بآنچه ديدم خبر دهم ميگويند نميشود و اگر لا در آيه اول زائد هم نباشد تأكيد در كلام حاصل است‌

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَو لا إِذا بَلَغَت‌ِ الحُلقُوم‌َ (83) وَ أَنتُم‌ حِينَئِذٍ تَنظُرُون‌َ (84) وَ نَحن‌ُ أَقرَب‌ُ إِلَيه‌ِ مِنكُم‌ وَ لكِن‌ لا تُبصِرُون‌َ (85)

‌پس‌ چرا زماني‌ ‌که‌ روح‌ مي‌رسد ‌به‌ حلقوم‌ ‌که‌ ‌به‌ تعبير ‌ما جان‌ ‌در‌ گلو مي‌آيد و ‌شما‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ موقع‌ مي‌بينيد و ‌ما نزديك‌تريم‌ ‌به‌ ‌او‌ ‌از‌ ‌شما‌ و لكن‌ ‌شما‌ نمي‌بينيد و بصيرت‌ نداريد.

انسان‌ ‌در‌ موقعي‌ ‌که‌ ‌در‌ دست‌ و پاي‌ جان‌ دادنست‌ پرده‌ ‌از‌ پيش‌ چشمش‌ برداشته‌ مي‌شود ملائكه قابض‌ ارواح‌ ‌را‌ مشاهده‌ مي‌كند جاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ بهشت‌ ‌ يا ‌ جهنّم‌ باو نشان‌ مي‌دهند ملائكه رحمت‌ ‌ يا ‌ عذاب‌ ‌را‌ حاضر و منتظر مي‌شناسد لذا مي‌فرمايد:

فَلَو لا إِذا بَلَغَت‌ِ الحُلقُوم‌َ ‌يعني‌ بلغت‌ النفس‌ ‌الي‌ حلقوم‌ ‌که‌ نزديك‌ ‌است‌ بيرون‌ بيايد.

وَ أَنتُم‌ حِينَئِذٍ تَنظُرُون‌َ فقط جان‌ دادن‌ ‌او‌ ‌را‌ مي‌بينيد و ‌ما ‌از‌ ‌شما‌ نزديك‌تريم‌ باو.

وَ نَحن‌ُ أَقرَب‌ُ إِلَيه‌ِ مِنكُم‌ ‌که‌ ‌در‌ چه‌ حالت‌ ‌است‌ ‌به‌ راحتي‌ جان‌ مي‌دهد ‌ يا ‌ ‌به‌ سختي‌ باو بشارت‌ مي‌دهند ‌ يا ‌ تهديد مي‌كنند، ‌در‌ نعمت‌ و مشمول‌ تفضلات‌ الهي‌ مي‌شود ‌ يا ‌ ‌در‌ شكنجه‌ و عذاب‌ ميافتد.

وَ لكِن‌ لا تُبصِرُون‌َ ‌شما‌ نمي‌بينيد.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 83)- هنگامی که جان به گلوگاه می‌رسد! از لحظات حساسی که آدمی را سخت در فکر فرو می‌برد، لحظه احتضار و پایان عمر انسانهاست، در آن لحظه که کار از کار گذشته، و اطرافیان مأیوس و نومید به شخص محتضر نگاه می‌کنند، و می‌بینند همچون شمعی که عمرش پایان گرفته آهسته آهسته خاموش می‌شود، با زندگی وداع می‌گوید، و هیچ کاری از دست هیچ کس ساخته نیست.

قرآن مجید در تکمیل بحثهای معاد و پاسخگوئی به منکران و مکذبان، ترسیم گویائی از این لحظه کرده، می‌گوید: «پس چرا هنگامی که جان به گلوگاه می‌رسد» توانائی بازگرداندن آن را ندارید؟! (فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ).

نکات آیه

۱ - مرگ، امرى قطعى و گریزناپذیر براى انسان ها (فلولا إذا بلغت الحلقوم) واژه «إذا»، در امورى به کار مى رود که قطعى و محتوم باشد. بنابراین عبارت «إذا بلغت الحلقوم» مى رساند که براى هر انسانى، وقتى مقرر شده که در آن وقت خواهد مرد و هیچ کس قادر نیست جلو آن را بگیرد.

۲ - رسیدن جان به گلوى شخص محتضر، نشانه نزدیکى کامل وى به مرگ (فلولا إذا بلغت الحلقوم) ضمیر «هى» در «بلغت» به «نفس» (جان) برمى گردد و رسیدن جان به گلو، کنایه از نزدیک شدن کامل وى به مرگ است.

۳ - تلاش براى نجات محتضر از مرگ، هنگامى که جانش به گلو رسیده باشد، ناموفق و بى ثمر است. (فلولا إذا بلغت الحلقوم) «لولا»ى تحضیضیه در آیه شریفه، براى تعجیز و بیان ناتوانى انسان از نجات دادن شخص محتضر از مرگ است.

موضوعات مرتبط

  • محتضر: استحاله نجات محتضر ۳
  • مرگ: حتمیت مرگ ۱; نشانه هاى مرگ ۲

منابع