لقمان ٢٤
ترجمه
لقمان ٢٣ | آیه ٢٤ | لقمان ٢٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نُمَتِّعُهُمْ قَلِیلاً»: (نگا: نساء / ). «نَضْطَرُّهُمْ»: وادارشان میکنیم. مجبورشان میگردانیم. «غَلِیظٍ»: سخت و شدید.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِ... (۴) مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَ مَأْوَاهُمْ... (۲) وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَاداً... (۱) فَلاَ تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا... (۰) مَتَاعٌ فِي الدُّنْيَا ثُمَ إِلَيْنَا... (۲) وَ إِذَا مَسَ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا... (۳) مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ... (۰) کُلُوا وَ تَمَتَّعُوا قَلِيلاً إِنَّکُمْ... (۲) فَمَهِّلِ الْکَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ... (۰)
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى... (۰) قُلْ إِنَ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ... (۰) وَ تَرَى الْمَلاَئِکَةَ حَافِّينَ... (۰) وَ ذَرْنِي وَ الْمُکَذِّبِينَ أُولِي... (۱) وَ لاَ تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ... (۰)
تفسیر
- آيات ۲۰ - ۳۴، سوره لقمان
- معناى اينكه فرمود: ((سخر لكم ما فى السموات و ما فى الارض ))
- نكوهش از مجادله بدون علم و از روى تقليد درباره خدا
- احتجاج بر وحدانيت خداى تعالى در الوهيت و ربوبيت ، از طريق انحصار ملك حقيقى در او، وغنى و حميد على الاطلاق بودنش جل و علا
- افاده كثرت و وستعت خلق و تدبير خداى تعالى
- بيان امكان معاد در برابر استبعاد مشركين
- اعتراض به آينه شريفه و پاسخ به آن
- استشهاد براى علم خدا به اعمال بندگان به تدبير جارى در نظام شب و روز
- معناى ((حق )) بودن خداى تعالى و ((على )) و ((كبير)) بودن او عزاسمه
- معناى جمله : ((و لا يغرنكم بالله الغرور))
- بيان اينكه خداوند عالم به هر كوچك و بزرگ است
- بحث روايتى
- وصف دنيا از زبان اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در جواب مردى كه از دنيا بدگويى مىكرد
- چند روايت در مورد انحصار علم به چند چيز در خداى تعالى درذيل آيه : ((ان الله عنده علم الساعة و...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ «24»
آنان را (در دنيا) اندكى بهرهمند مىسازيم، سپس به عذاب سختى گرفتارشان خواهيم ساخت.
نکته ها
در آيهى 23، از محزون شدن پيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر كفر گروهى از مردم نهى شده است و اين مىتواند به چند دليل باشد:
الف: آنان آنقدر ارزش ندارند كه تو براى آنان محزون شوى.
ب: اندوه براى كفر آنان، تو را از كارهاى ديگر باز مىدارد.
ج: كفر آنان به تو آسيبى نمىرساند.
د: تو در تبليغ و موعظهى آنان كوتاهى نكردى تا نگران باشى.
ه: چون كفّار به سوى ما باز مىگردند و راهى براى فرار ندارند، جاى حزن و اندوه نيست.
از مقدّم شدن كلمهى «إِلَيْنا» بر كلمهى «مَرْجِعُهُمْ»، استفاده مىشود تنها مرجع اوست و از كلمهى «مرجع» نيز استفاده مىشود كه مبدأ هم اوست، زيرا «مَرجع»، يعنى رجوع به آن چيزى كه در آغاز بوده است. به علاوه «إِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ» جملهى اسميّه و نشانهى قطعى و حتمى بودن معاد است.
پیام ها
1- مقايسه ميان افراد نيك و بد، يكى از راههاى شناخت و انتخاب است. مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ ... وَ مَنْ كَفَرَ
متاع كفر و دين بى مشترى نيست
گروهى اين، گروهى آن پسندند
2- پيامبر، دلسوز همه بود و حتّى از انحراف و كفر مخالفان نيز رنج مىبرد.
«فَلا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ»
3- انبيا، به تسلّى و دلدارى الهى نياز دارند. «فَلا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ»
4- مسئوليّت رهبران دينى، ارشاد مردم است، نه وصول نتيجه. «وَ مَنْ كَفَرَ فَلا
جلد 7 - صفحه 277
يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ»
5- كفر مردم، در سرنوشت خودشان مؤثّر است. «فَلا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ إِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ»
6- كفّار شاد نباشند، زيرا سرانجام گذر پوست به دبّاغ خانه مىافتد. «إِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ»
7- مرجع و مبدأ انسانها، تنها خداوند است. «إِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ»
8- دو چيز باعث سعهى صدر و رفع نگرانى مؤمنان از انحراف ديگران مىشود:
يكى توجّه به علم خداوند و ديگرى توجّه به معاد. فَلا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ إِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ ... عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (حال كه دانستيم خداوند همه چيز را مىداند و بازگشت همه به سوى اوست، پس جاى هيچ نگرانى نيست.)
9- در قيامت، انسان با گزارش عملكردِ خود روبروست. «فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا»
10- نيّتها و انگيزههايى را كه در دل داشتيم، خداوند مىداند و در قيامت ظاهر مىكند. فَنُنَبِّئُهُمْ ... إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ
11- توجّه به رسوايى روز قيامت، مىتواند مانع لجاجت و پافشارى بر كفر باشد.
«فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا»
12- نعمتهاى دنيوى، ما را نفريبد كه در برابر نعمتهاى اخروى اندك و ناچيز است. «نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا»
13- ارزش كارها را با توجّه به عاقبت آنها محاسبه كنيم. «نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ»
14- كفرِ امروز كافران، انتخابى است، «وَ مَنْ كَفَرَ» ولى به دوزخ رفتن فرداى آنان اجبارى است. «نَضْطَرُّهُمْ»
15- رفاه مادّى، نشانهى سعادت نيست. «نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ»
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 278
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ «24»
نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا: برخوردار و بهرهور سازيم ايشان را به نعمت و سرور بهره كمى، يا در زمان اندك يعنى در دنيا، چه نعم فانى نسبت به باقى قليل است اگرچه متمادى باشد. ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ: پس بيچاره سازيم ايشان را و به بيچارگى بياريم ايشان را، إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ: بسوى عذاب نهايت غلظت و شدت و قوت باشد كه همه را گران سازد مانند سنگينى اجرام غلاظ. يا آنكه مضطر سازيم آنها را به عذابى كه منضم سازد ايشان را به أحزانى كه ضغط ايشان كند.
زمخشرى در كشاف گويد: حق تعالى در اين آيه تشبيه فرموده الزام عذاب كفار و ازهاق آنها را بسوى عذاب به اضطرار كسى كه مضطر به چيزى باشد بر انفكاك از آن و غلظت مستعار است از اجرام غليظه. مراد شدت ثقل است بر معذب «1».
در معالم الزلفى- از جابر جعفى از حضرت باقر عليه السّلام در حديث طويلى روايت شده كه فرمود: روز قيامت خطاب شود به ملائكه غلاظ و شداد كه اخذ نمائيد اهل عصيان و طغيان را. پس به جهت تعظيم پروردگار هفتاد
«1» تفسير كشاف، ج 3، ص 215. (چ مصر)
جلد 10 - صفحه 358
هزار ملائكه غلاظ و شداد از جا حركت كنند و مبادرت نمايند به اهل جهنم و درهم شكنند استخوان و گوشت آنها را، تا آنكه گويند: آيا بر ما رحم ننمائيد؟
ملائكه گويند: اى اشقيا، چگونه بر شما رحم كنيم و حال آنكه ارحم الراحمين به شما رحم ننموده. گويند: آيا به شما اذيت شده، جواب دهند: بلى، به اشد اذيت و عذاب. گويند: چگونه شود حال شما وقتى كه شما را معلق در جهنم نمائيم. پس آن را سرنگون در جهنم فرو برند و بسته شود در طرف راست آنها سنگ كبريت مشتعل به آتش جهنّم و از طرف چپ او شيطان با او قرين باشد و هفتاد جلد بر ابدان آنها قرار دهند و در ميان جلدها مارها و عقربها از آتش كه بگزد ايشان را و جثه آنها بزرگ و سرهاى آنها مانند كوهى و لبها بزرگتر از خرطوم فيل و مىجوشد از سر و دماغ آنها چرك و ريم و هفتاد جامه از قطران آتش بر آنها و چنان مكان تنگ شود مانند نيزه كه در جاى سختى فرو رود و از شدت حرارت جهنم و زفير فرياد و هيبت و تغيض و تعفن آن روهاى ايشان سياه شود و جثه آنها مهيب گردد. (الحديث). «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ الشَّيْطانُ يَدْعُوهُمْ إِلى عَذابِ السَّعِيرِ «21» وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ «22» وَ مَنْ كَفَرَ فَلا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ إِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ «23» نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ «24» وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ «25»
جلد 4 صفحه 279
ترجمه
و چون گفته شود بايشان كه پيروى كنيد آنچه را كه فرستاد خدا گويند بلكه پيروى ميكنيم آنچه را كه يافتيم بر آن پدران خود را آيا و اگر چه بوده باشد شيطان كه بخواند آنها را بسوى آتش سوزان
و كسيكه واگذارد روى دل خود را بسوى خدا با آنكه نيكوكار باشد پس بتحقيق چنگ زده است در دستگيره محكم و بسوى خدا است سر انجام كارها و كسيكه كفر ورزد
پس نبايد غمگين سازد تو را كفرش بسوى ما است بازگشت آنان پس خبر ميدهيمشان بآنچه كردند همانا خدا دانا است بآنچه در سينهها است
كامياب ميگردانيمشان اندكى پس ناچار ميسازيمشان بسوى عذابى سخت
و هر آينه اگر بپرسى از آنان كيست كه آفريد آسمانها و زمين را هر آينه ميگويند البته خدا بگو ستايش مر خدا را است بلكه بيشترشان نميدانند
تفسير
خداوند متعال در تعقيب مجادله كفار كه در آيه سابقه اشاره بآن شد فرموده و چون ايمان بخداى يگانه و كتاب او بر آنها عرضه شود گويند ما پيرو دين پدرانمان هستيم كه پرستش بت مىنمودند و معلوم ميشود مبناى عقائدشان تقليد است و بايد از آنها سؤال شود بطور انكار كه آيا پيرو پدرانشان هستند اگر چه آن پيروى شيطان و موجب دخول در آتش سوزان جهنّم باشد قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه او نضر بن حارث بود پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله باو فرمود متابعت كتاب خدا را بنما گفت متابعت دين پدران خود را مينمايم و مقصود مذمّت اهل شرك است و بيان انحصار تمسّكشان بتقليد آباء و پس از آن مدح اهل ايمانرا فرموده باين بيان كه و كسيكه واگذارد امور خود را كه در پيش دارد بخدا و بشراشر وجود خود متوجّه بامتثال احكام خدا شود و كار خوب انجام دهد متمسّك بدستاويز محكم الهى شده كه محكمترين دستاويز است و قمّى ره نقل نموده كه مراد ولايت است و عاقبت و سر انجام تمام امور بخدا و اختيار و پاداش او است و كسيكه كافر شود نبايد كفر او موجب حزن و دلتنگى پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم گردد چون ضرر تكذيب او بخودش ميرسد و صدق حضرت ظاهر ميگردد و بازگشت كفّار و ساير خلق بحكم خداوند و حضور در پيشگاه معدلت او است همه را بمجازات اعمالشان خواهد رسانيد همانا خداوند از باطن آنها و
جلد 4 صفحه 280
كينههائيكه در سينه دارند آگاه است چند روزى در دنيا آنها را مهلت ميدهد و از متاع آن بهرهمند ميفرمايد و پس از آن باجبار وارد جهنّم نموده بعذاب سخت و سنگين آن گرفتارشان خواهد فرمود عجب در آنستكه اين مشركين بالفطره موحّدند لذا اگر از آنها بپرسى كيست خالق آسمانها و زمين بدون درنگ ميگويند خداى يگانه و با وجود اين در مقام پرستش و ستايش بوسوسه شيطان بتپرست شدهاند پس بايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم حمد نمايد خدا را بر آنكه دين او را دين فطرى قرار داد و منكرين او را ملزم بتصديق او و اقرار ببطلان مسلك خودشان فرمود و صدق او را بر همه ظاهر ساخت چون پر واضح است كه اگر خالق آسمانها و زمين خداى يگانه باشد خورشيد و ماه و ستارگان و ملائكه و بتها همه مخلوق اويند و با وجود خالق پرستش مخلوق سزاوار نيست ولى بيشتر آنها علم باين لازم بيّن ندارند و نميدانند كه اين اقرار است از آنها ببطلان مرامشان و فساد كردارشان.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
نُمَتِّعُهُم قَلِيلاً ثُمَّ نَضطَرُّهُم إِلي عَذابٍ غَلِيظٍ «24»
آنها را متمتع ميكنيم و بهرهبرداري كنند از شهوات نفساني و زخارف دنيوي چند روزي بمقدار قليلي پس از آن، مضطر و بيچاره ميكنيم آنها را بعذاب سخت.
نُمَتِّعُهُم قَلِيلًا تمتع تعيش و تكيف و خوش گذراندنمت در اينکه مدت حيات دنيوي که بسيار كوچك و كم است چون دار فانيه نسبت بآخرت که دار باقيه است آنهم نه براي احسان و تلطف به آنها بلكه براي زيادتي اثم چنانچه ميفرمايد وَ لا يَحسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي لَهُم خَيرٌ لِأَنفُسِهِم إِنَّما نُملِي لَهُم لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهِينٌ (آل عمران آيه 172) خداوند متعال اينکه كفار و مشركين را اينکه چهار روز دنيوي مهلت ميدهد براي حكم و مصالحيست من جمله اينكه در نسل آنها و لو به هفتاد واسطه مؤمني بوجود ميآيد چنانچه در جنگهاي امير المؤمنين
جلد 14 - صفحه 432
و ابي عبد اللّه هم اينکه نظر را داشتند که از قتل او صرفنظر ميكردند و من جمله اينكه بسا بعدا متنبه شوند و بشرف اسلام مشرف گردند و من جمله اينكه حجت بر آنها تمام شود و راه عذر بسته شود و من جمله براي زيادتي آنها در طغيان و معاصي چنانچه اشاره شد در آيه مذكوره.
ثُمَّ نَضطَرُّهُم إِلي عَذابٍ غَلِيظٍ اضطرار بيچارگيست و دست از همه اسباب كوتاه شدن فرداي محشر نه شفيعي و دادرسي و ناصري و معيني دارند و نه قابليت شمول رحمت و عفو و تفضل الهي دارند و عذاب الهي بسيار سخت و شديد و غليظ است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 24)- سپس میافزاید: بهره آنها از زندگی دنیا تو را شگفتزده نکند، «ما اندکی از متاع دنیا در اختیار آنان میگذاریم (و متاع هر چه باشد، کم و ناچیز است) سپس آنها را به تحمل عذاب شدیدی وادار میسازیم» عذابی مستمر و دردناک (نُمَتِّعُهُمْ قَلِیلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلی عَذابٍ غَلِیظٍ).
ج3، ص564
این تعبیر ممکن است اشاره به آن باشد که آنها تصور نکنند، در این جهان از قبضه قدرت خداوند خارجند، خود او میخواهد آنها را برای آزمایش و اتمام حجت و مقاصدی دیگر آزاد بگذارد.
نکات آیه
۱ - بهره ورى کافران از منافع دنیا، محدود و ناچیز است. (و من کفر ... نمتّعهم قلیلاً) «قلیلاً» مى تواند صفتِ مفعولِ مطلق محذوف باشد; یعنى، «نمتّعهم تمتیعاً قلیلاً»
۲ - رفاه دنیوى کافران، در قبال عذاب سخت آخرت، اندک و ناچیز است. (نمتّعهم قلیلاً ثمّ نضطرّهم إلى عذاب غلیظ)
۳ - نعمت هاى کافران در دنیا، هر چند به ظاهر زیاد باشد، ناچیز است. (و من کفر ... نمتّعهم قلیلاً) «قلیلاً» ممکن است نسبى بوده و در رابطه با مجموعه امکانات دنیا و نیز آخرت و همین طور زوال پذیر بودنش سنجیده شود. در این صورت، این معنا را مى رساند که کافران، هر چند امکانات زیادى به دست آورند، ناچیز است.
۴ - توجه به فرجام اخروى، داراى نقشى اساسى، در ارزش گذارى رفاه و آسایش دنیوى است. (نمتّعهم قلیلاً ثمّ نضطرّهم إلى عذاب غلیظ) قلیل بودن بهره ورى کافران از دنیا، چه بسا به خاطر گرفتارى آنان به عذاب سخت باشد. گرفتار شدن به چنان عذابى، بهره مند بودن زیاد از امکانات دنیا را ناچیز خواهد کرد. بنابراین، توجه به فرجام اخروى میزان رفاه و آسایش دنیوى را رقم مى زند.
۵ - خداوند، کافران حق ناپذیر را، به سرعت مجازات نمى کند و به آنها مدتى مهلت مى دهد. (نمتّعهم قلیلاً ثمّ نضطرّهم) احتمال دارد «قلیلاً» صفت براى مفعول به «نمتّع» باشد که «زماناً» است. بنابراین، مفاد آیه چنین مى شود: «به آنان، مدت کوتاهى مهلت مى دهیم و سپس آنان را روانه عذاب جهنم مى کنیم.».
۶ - امکانات رفاهىِ نسبىِ کافران، در دنیا، از جانب خداوند است. (نمتّعهم قلیلاً)
۷ - کافران در قیامت، وادار مى شوند که در عذابى سخت، وارد شوند. (نمتّعهم قلیلاً ثمّ نضطرّهم إلى عذاب غلیظ)
۸ - کافران، هیچ گریزى از حیطه قهر و قدرت خداوند، ندارند. (نضطرّهم إلى عذاب غلیظ)
۹ - ملاک سعادت مندى و ارزشِ شخص، در نزد خداوند، بهره مند بودن از امکانات دنیوى نیست. (نمتّعهم قلیلاً ثمّ نضطرّهم إلى عذاب غلیظ)
۱۰ - کفر، عامل گرفتار شدنِ انسان به عذابى سخت است. (و من کفر فلایحزنک کفره ... ثمّ نضطرّهم إلى عذاب غلیظ)
۱۱ - انسان، داراى نقشى اساسى در سرنوشت و فرجام خویش است. (و من کفر فلایحزنک کفره ... ثمّ نضطرّهم إلى عذاب غلیظ)
موضوعات مرتبط
- ارزشها: ملاک ارزشها ۴، ۹
- امکانات مادى: منشأ امکانات مادى ۶
- انسان: نقش انسان ۱۱
- حق: کیفر حق ناپذیران ۵
- خدا: احاطه خدا ۸; سنتهاى خدا ۵; غضب خدا ۸; قدرت خدا ۸; مهلتهاى خدا ۵
- ذکر: آثار ذکر فرجام اخروى ۴
- رفاه: ملاک ارزش رفاه ۴
- سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت ۱۱
- سعادت: ملاک سعادت ۹
- سنتهاى خدا: سنت مهلت ۵
- عذاب: عذاب سخت ۷، ۱۰; موجبات عذاب ۱۰
- کافران: امکانات مادى کافران ۶; بى ارزشى امکانات مادى کافران ۱; رفاه دنیوى کافران ۲، ۳، ۶; عجز کافران ۸; عذاب اخروى کافران ۷; کافران در قیامت ۷; کیفر اخروى کافران ۲; کیفر کافران ۵; مهلت به کافران ۵; نعمتهاى کافران ۳
- کفر: آثار کفر ۱۰; کیفر کفر ۱۰