غافر ٤
کپی متن آیه |
---|
مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذِينَ کَفَرُوا فَلاَ يَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلاَدِ |
ترجمه
غافر ٣ | آیه ٤ | غافر ٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَا یُجَادِلُ فِی ...»: مراد از جدال و کشمکش درباره قرآن، جدال و نزاع باطل است (نگا: کهف / ، حجّ / نه مباحثه و مناظرهای که برای روشنگری معانی و حل مشکلات کتاب الهی میان اهل علم در میگیرد (نگا: نحل / . «تَقَلُّبُ»: رفت و آمد. برو و بیا. سیر و سیاحت. مراد آمد و شد برای تجارت و گردش و قدرت نمائی برای سلطهگری و حیلهگری است (نگا: نحل / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
لاَ يَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ... (۴) نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَ... (۰)
مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَ مَأْوَاهُمْ... (۰) مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَ مَأْوَاهُمْ... (۰) وَ تَرَى الْمَلاَئِکَةَ حَافِّينَ... (۰)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ «4»
جز كسانى كه كفر ورزيدند كسى در آيات خداوند جدال و ستيزه نمىكند پس تحرّك آنان در شهرها تو را نفريبد.
نکته ها
«جدل» در لغت به معناى تاباندن طناب است و در اصطلاح به گفتگوهايى كه طرفين
«1». هود، 114.
جلد 8 - صفحه 214
مىخواهند يكديگر را در پيچ و تابهاى بحث شكست دهند، گفته مىشود.
جدال و گفتگو
جدال دو نوع است:
الف) جدال نيكو كه سيرهى انبياست و نوعى گفتگو و تلاش براى ارشاد مردم است. چنانكه كفّار به حضرت نوح مىگفتند: تو براى ارشاد ما بسيار جدل و تلاش مىكنى. «يا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَكْثَرْتَ جِدالَنا» «1»
ب) جدال باطل كه به منظور محو يا كم رنگ كردن حقّ، انواع طرحهاى انحرافى و باطل را به ميان مىآورد. «وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ» «2»
در مسائل علمى و عقيدتى بايد از جدل پرهيز كرد مگر با روش نيكو؛
«وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» «3»
«جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» «4»
نمونههايى از جدال نيكو
- حضرت ابراهيم عليه السلام نمرود را به خداپرستى دعوت كرد و فرمود: خدايى را پرستش كن كه مرگ و حيات به دست اوست. نمرود گفت: مرگ و حيات در دست من نيز هست. مىتوانم دستور اعدام دهم يا يك اعدامى را آزاد كنم.
ابراهيم فرمود: خداوند نظام را آن گونه طراحى كرده كه طلوع خورشيد از مشرق است، تو خورشيد را از مغرب ظاهر كن، نمرود مبهوت شد. «5»
- قرآن كريم بارها در گفتگو با مخالفان اظهار داشته كه اگر كتابى مثل من يا ده سوره مثل سورههاى من يا يك سوره مثل من بياوريد، من دعوت خود را پس مىگيرم. حتّى به آنان فرموده كه از هر كس مىخواهيد براى همكارى دعوت كنيد ولى بدانيد كه هرگز حتّى يك سوره مثل قرآن نخواهيد آورد. «6»
«1». هود، 32.
«2». غافر، 5.
«3». عنكبوت، 46.
«4». نحل، 125.
«5». مضمون آيه 258 بقره.
«6». مضمون آيه 38 يونس و آيات 22 و 23 بقره.
جلد 8 - صفحه 215
جدال باطل با تحريك شيطان است. «إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ» «1»
مفاسد جدال:
1. سبب گمراهى است. «ما ضل قوم بعد هدى كانوا عليه الا اوتوا الجدل» «2» هيچ گروه هدايت شدهاى منحرف نشدند مگر به خاطر جدالهاى ناروا.
2. سبب قهر الهى است. «من جادل فى خصومة بغير علم لم يزل فى سخط الله حتى ينزع» «3» هر كس بدون آگاهى در موارد نزاع به جدل بپردازد، در قهر الهى است مگر آنكه از جدال دست بر دارد.
3. مايهى پشيمانى است. «اياك و اللجاجة فان اولها جهل و آخرها الندامة» «4» از لجاجت كه زمينه جدال است دورى كن كه آغازش نادانى و پايانش پشيمانى است.
روش گفتگو و جدال نيكو
1. از رقيب، دليل بخواهد. «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ» «5»
2. از اوّل خود را برتر نبيند. «إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ» «6»
3. آن چه را حقّ است بپذيرد گرچه به دليل مصلحت آن را رد كند. «فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ» «7»
4. به رقيب، فرصت فكر كردن بدهد. «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ» «8»
5. ادب و متانت را رعايت كند. «لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً» «9»
6. منصف باشد و همه را به يك چشم نبيند. «فَرِيقٌ مِنْهُمْ» «10»
7. سخن منطقى بگويد. «قَوْلًا سَدِيداً» «11»*
8. سخن نرم بگويد. «قَوْلًا لَيِّناً» «12»
«1» انعام 121
«2» نهج الفصاحه حديث 2648.
«3» همان حديث 2865.
«4» همان حديث 1008.
«5» بقره 111
«6» سباء 24
«7» بقره 219
«8» توبه 6
«9». انعام، 108.
«10». آل عمران، 23.
«11». احزاب، 70.
«12». طه، 44.
جلد 8 - صفحه 216
پیام ها
1- مجادله با حقّ، عاملى جز كفر ندارد. ما يُجادِلُ ... إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا
2- توقع نداشته باشيد كه سخن حقّ شما را همه بپذيرند. «يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ»
3- شيوه كفّار، جدال به باطل است. ( «ما يُجادِلُ» فعل مضارع، نشانه دوام است).
4- انبيا نيز به تذكّر و موعظه نياز دارند. فَلا يَغْرُرْكَ ...
5- مرعوب كفّار نشويد و در موضع انفعالى قرار نگيريد. «فَلا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ»
6- تحركات كفّار، مهلتى است كه خداوند به آنان داده تا پيمانهى آنها به سر آيد، نگران نباشيد. «فَلا يَغْرُرْكَ»
كفّار در تلاشند، غفلت نكنيد. «تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ» (مانورهاى نظامى، كنفرانسهاى سياسى، سفرهاى دورهاى و قراردادهاى بين المللى كه از سوى سران استكبار برگزار مىشود، از مصاديق «تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ» است).
8- رهبر جامعهى اسلامى بايد از تحركات كفّار آگاه باشد. «تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَلا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ «4»
«1» محترز: دورى كننده، پرهيز كننده، خويشتن دار فرهنگ معين 3/ 3894.
«2» تفسير ابو الفتوح رازى (چ اسلاميه 1398 ق) ج 9، ص 430.
جلد 11 - صفحه 280
ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ: جدل نكند در آيتهاى خدا كه قرآن است، إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا: مگر آنانكه كافر شدند به خدا و انكار قيامت نمودند. مراد مجادله باطل است كه دفع حجج قرآنى است و اطفاء براهين، و الا مجادلهاى كه براى حل و عقد قرآنى و استنباط حقايق و قطع تشبث اهل زيغ و حل مشكلات باشد، از اعظم طاعات است، و لذا لفظ جدال در فرمايش نبوى صلّى اللّه عليه و آله كه «ان جدالا فى القران كفر» «1» به لفظ تنكير واقع شده. فَلا يَغْرُرْكَ: پس بايد كه فريب ندهد تو را، تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ: گرديدن كافران در شهرها براى تجارت و بروز امتعه و صنايع آنان، يعنى بايد كثرت ثروت و جمعيت و تمادى تنعم ايشان به خاطر تو نرسد كه من ايشان را واگذاشته، چه امهال موجب اهمال عقوبت آنها نيست بلكه باعث ازدياد عذاب است و بعد از آنكه معمور به كثرت نعم دنيويه و مغرور به وفور امتعه فانيه و به نهايت طغيان رسند، به چنگال عقاب گرفتار شوند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
حم «1» تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ «2» غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقابِ ذِي الطَّوْلِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ «3» ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَلا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ «4»
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ «5»
ترجمه
اين نازل نمودن كتاب است از جانب خداى تواناى دانا
آمرزنده گناه و پذيرنده توبه سخت عقوبت صاحب نعمت و وسعت نيست خدائى جز او بسوى او بازگشت است
مجادله و گفتگو ننمايند در آيتهاى خدا مگر آنها كه كافر شدند پس فريب ندهد تو را آمد و شد آنها در شهرها
تكذيب كردند پيش از آنها قوم نوح و دستههاى بعد از آنها و اهتمام نمودند هر جماعتى بر پيغمبرشان براى آنكه بگيرند او را و مجادله نمودند بسخن باطل تا زائل نمايند بآن سخن حق را پس گرفتم آنها را پس چگونه بود عقوبت من
تفسير
- با در نظر گرفتن بيانات سابقه راجع بفواتح السّور در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه امّا حم پس مقصود از آن حميد مجيد است و خداوند ميفرمايد اين نازل نمودن قرآن مجيد است از جانب خداوند ارجمند بسيار دانا كه آمرزنده گناهان بندگان و قبول كننده توبه ايشان است ولى اين دو صفت شما را مغرور نكند كه مرتكب معصيت شويد باميد توبه و مغفرت چون او سخت عقوبت هم ميباشد پس اگر اتّفاقا موفّق بتوبه و مغفرت نشويد بخطر عظيمى دچار خواهيد شد و در هيچ حال مأيوس از رحمت حق نباشيد چون او صاحب فضل است بترك عقاب بر مستحق آن و اعطاء نعمت و وسعت و هميشه مؤمن بايد
جلد 4 صفحه 515
بين خوف و رجاء باشد و از عذاب خدا بترسد و اميدوار برحمت حق باشد و نيست خدائى و معبود بحقى جز او پس بايد در عبادت فقط متوجه باو بود و باز گشت تمام خلق بحكم و جزاى او است پس ناچار بايد حاضر در پيشگاه او شد و راضى بقضاء او بود و چون از جهات عديده كه مكرّر بيان شده اعجاز و بر حق بودن قرآن بر اهل انصاف ظاهر و هويدا است مجادله و معارضه نميكنند در آيات آن بطعن و ردّ و اشكال مگر كسانيكه از روى عناد و تعصّب و لجاج كافر و منكر حق بودن آن شدهاند پس نبايد پيغمبر اكرم و اهل ايمان بقرآن نظر بدوران تجارت و گردش چند روزه آنها در بلاد و شهرها داشته باشند و بايد بدانند كه خدا بزودى دمار از روزگار آنها درآورد و آنان را مغلوب و مقهور و مقتول و اسير و خوار و ذليل اهل ايمان فرمايد و در كتاب اكمال از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه فرمود ملعون شدند مجادله كنندگان در دين خدا بزبان هفتاد پيغمبر و كسيكه مجادله نمايد در آيات الهى بتحقيق كافر شده و اين آيه را تلاوت فرمود و نيز از آنحضرت روايت شده كه نوعى از جدال در قرآن كفر است چون مباحثه و گفتگو در حلّ مشكلات و استنباط حقائق و ردّ شبهات اهل باطل از آن لازم و واجب است و پيش از كفار مكه كه در مقابل قرآن و پيغمبر آخر الزمان مرتكب اين اعمال و اقوال ناشايسته شدند قوم نوح عليه السّلام و دستجات مختلفه از امم سابقه بودند كه در مقام تكذيب و عداوت و ضدّيت با انبياء خودشان برآمدند و از هيچگونه اذيت و آزار ايشان دريغ ننمودند از قبيل قوم عاد و ثمود و اقوام بعد از آنها كه اهتمام در گرفتن و كشتن پيغمبرانشان داشتند و بهر گونه اباطيل تشبّث مينمودند براى اخفاء نور حق و اشتباه كارى بر جهّال و تشكيك در عقائد اهل ايمان از قبيل آنكه به پيغمبران ميگفتند شما بشرى هستيد مانند ما ميخوريد و راه ميرويد و چرا خدا براى هدايت مردم از آسمان فرشته نفرستاد و كلماتيكه طبع از ذكر آنها اباء دارد و براى ابطال حجج الهيه ذكر مينمودند بگمان خودشان و خداوند گرفت آنها را باقوال و افعالشان و در قرآن و تواريخ دنيا چگونگى آن ذكر شد و آثار آن در عالم و در طرق اهل مكه بشامات براى تجارت باقى ماند و آنها ديدند و عبرت نگرفتند و با شخص اول عالم امكان كه
جلد 4 صفحه 516
مبعوث بر آنها شده بود و از قبيله خودشان بود از هيچ گونه ضديّت و مخالفت دريغ ننمودند و بانتقام الهى رسيدند و خداوند تمام اينها را ذيلا بچشم آنها كشيده كه براى تذكّرشان و اخذ اقرار سؤال ميفرمايد پس چگونه بود عقاب من نسبت بآنان.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللّهِ إِلاَّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَلا يَغرُركَ تَقَلُّبُهُم فِي البِلادِ «4»
مجادله نميكنند در آيات الهي مگر كساني که كافر شدند پس فريب ندهد تو را تقلب اينها در شهرستانها رفت و آمد و معاشرت با يكديگر با صحّة و سلامتي.
ما يُجادِلُ مجادله بمعني مخاصمه و مدافعه و مغالبه است و اينکه محكوم باحكام خمسه بسا واجب ميشود براي اثبات حق و ابطال باطل در امر دين چنانچه ميفرمايد وَ جادِلهُم بِالَّتِي هِيَ أَحسَنُ- نحل آيه 126 و بسا مستحبّ ميشود در اثبات حق ذي حق و ابطال دعوي طرف و بسا مباح ميشود در اخذ طلب از من عليه الحق و بسا مكروه ميشود و در اينکه مورد حرام است که كفّار و مشركين و ارباب ضلال مجادله ميكنند در ابطال حق و اثبات باطل چنانچه ميفرمايد
جلد 15 - صفحه 353
وَ إِن يَرَوا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤمِنُوا بِها حَتّي إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِن هذا إِلّا أَساطِيرُ الأَوَّلِينَ انعام آيه 25- و ميفرمايد يُجادِلُونَكَ فِي الحَقِّ بَعدَ ما تَبَيَّنَ انفال آيه 6 و ميآيد در آيه بعد وَ جادَلُوا بِالباطِلِ لِيُدحِضُوا بِهِ الحَقَّ.
فِي آياتِ اللّهِ معجزات را سحر ميگويند قرآن را مفتريات ميشمارند انبياء را مجنون و كذّاب ميپندارند.
إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا و مثل كفار ميمانند ارباب ضلال که باطل خود را اثبات كنند و حق را از بين ببرند.
فَلا يَغرُركَ تَقَلُّبُهُم فِي البِلادِ مدت آنها زود سپري ميشود اينکه چهار روز دنيا هر غلطي ميخواهند بكنند چنانچه ميفرمايد فَذَرهُم يَخُوضُوا وَ يَلعَبُوا حَتّي يُلاقُوا يَومَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ- زخرف آيه 83 سپس براي تسليت قلب مطهّر حضرت رسالت (ص) خداوند قضاياي امم سابقه را بيان ميفرمايد که آنها هم مثل اينها بودند ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- بعد از ذکر نزول قرآن از سوی خداوند و توصیف او به صفاتی که انگیزه خوف و رجا است سخن از گروهی به میان میآورد که در برابر این آیات الهی به مجادله و پرخاشگری بر میخیزند، و سرنوشت این گروه را ضمن جملههایی
ج4، ص254
کوتاه و کوبنده روشن ساخته، میفرماید: «تنها کسانی در آیات الهی مجادله میکنند که (از روی عناد) کافر شدهاند» (ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا).
درست است که این گروه احیانا نیرو و جمعیت و قدرتی دارند، ولی «مبادا رفت و آمدهای آنان در شهرها (و قدرت نمائیهایشان) تو را بفریبد»! (فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ).
هدف آیه فوق این است که به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و مؤمنان آغاز اسلام که غالبا از قشر محروم بودند گوشزد کند مبادا امکانات مالی، و قدرت سیاسی و اجتماعی کافران جبار را دلیلی بر حقانیت، و یا قدرت واقعی آنها بدانند، دنیا این گونه اشخاص را زیاد به خاطر دارد، و تاریخ نشان میدهد که تا چه اندازه در برابر مجازاتهای الهی ضعیف و ناتوان بودند، همانند برگهای پژمرده پائیزی در برابر تندباد خزان.
نکات آیه
۱ - تنها کافران حق ناپذیر به مجادله و ستیزه جویى با آیات الهى مى پردازند و از پذیرش آن سر باز مى زنند. (مایجدل فىءایت اللّه إلاّ الذین کفروا)
۲ - کفر و روح حق ناپذیرى، عامل مجادله و ستیزه جویى با آیات الهى (ما یجدل فى ءایت اللّه إلاّ الذین کفروا)
۳ - آیات و نشانه هاى خداوند، متعدد و گوناگون است. (ما یجدل فى ءایت اللّه) برداشت یاد شده، از جمع آمدن «آیات» به دست مى آید.
۴ - قرآن، داراى ساختارى بندبند به نام «آیه» (ءایت اللّه)
۵ - هشدار خداوند درباره فریب خوردن از تحرکات سیاسى و اقتصادى کافران و ثروت و مکنت آنان در جامعه (فلایغررک تقلّبهم فى البلد) برخى از اهل لغت نوشته اند: «تَقلَّبَ فى الأُمور»; یعنى، «تصرّف کیف یشاء» (در هر کارى مطابق خواسته خود دخل و تصرف کرد). مقصود از «تقلّبهم فى البلاد» تحرکات سیاسى و اقتصادى کافران در شهرها از راه سفرهاى تجارتى (مانند سفرهاى کافران قریش از مکه به شام، یمن و ...) است.
۶ - هشدار خداوند به پیامبر(ص) و مسلمانان، درباره تأثیرپذیرى از قدرت و مکنت کافران و تجدید نظرکردن در برنامه هاى تبلیغى و الهى خویش (فلایغررک تقلّبهم فى البلد) پیامبر(ص) و مسلمانان، در حالى به تبلیغ دین اسلام مى پرداختند که کافران در اوج قدرت اقتصادى و سیاسى قرار داشتند. بنابر این هشدار خداوند در آیه شریفه مى تواند گویاى مطلب یادشده باشد.
۷ - پیامبراسلام(ص) به هنگام بعثت، با مخالفت قدرت هاى سیاسى و اقتصادى عصر خویش - مانند اشراف مکه - روبه رو بود. (فلایغررک تقلّبهم فى البلد)
۸ - مؤمنان مجاهد، در معرض قرار گرفتن در موضع انفعالى و متأثر شدن در برابر قدرت و مکنت بسیار دشمنان و کافران مخالف (فلایغررک تقلّبهم فى البلد) برداشت یاد شده از هشدار خداوند، به دست مى آید.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: تنوع آیات خدا ۳; دشمنى با آیات خدا ۱; عوامل دشمنى با آیات خدا ۲; عوامل مجادله در آیات خدا ۲; مجادله در آیات خدا ۱
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۷
- حق: آثار حق ناپذیرى ۲
- خدا: هشدارهاى خدا ۵، ۶
- دشمنان: آثار قدرت دشمنان ۸
- قرآن: آیه بندى قرآن ۴; ساختار قرآن ۴; ویژگیهاى قرآن ۴
- کافران: آثار امکانات مادى کافران ۸; آثار قدرت کافران ۸; اغواگرى کافران ۵; امکانات مادى کافران ۶; تأثیرپذیرى از کافران ۵، ۶; توطئه کافران ۵; ثروت کافران ۵; حق ناپذیرى کافران ۱; دشمنى کافران ۱; فعالیت اقتصادى کافران ۵; قدرت کافران ۶; مجادله کافران ۱
- کفر: آثار کفر ۲
- مؤمنان: زمینه تأثیرپذیرى مؤمنان ۸
- مجاهدان: زمینه تأثیرپذیرى مجاهدان ۸
- محمد(ص): مخالفان محمد(ص) ۷; مخالفت با محمد(ص) ۷; هشدار به محمد(ص) ۶
- مسلمانان: مسؤولیت مسلمانان ۶; هشدار به مسلمانان ۶
- مکه: مخالفت اشراف مکه ۷
منابع