الكهف ٥٨
ترجمه
الكهف ٥٧ | آیه ٥٨ | الكهف ٥٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مِن دُونِهِ»: در مقابل آن موعد. بجز خدا. «لَن یَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلاً»: از دست آن پناهگاهی نمییابند که خویشتن را در آن محفوظ دارند. با فرا رسیدن آن، پناهگاهی جز خدا نمییابند که بتواند ایشان را مصون دارد. «مَوْئِلاً»: ملجأ. پناهگاه.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۷ - ۵۹ سوره كهف
- جابجائى كوهها در قيامت كه به تعبيرهاى مختلفى در قرآن آمده است
- يادآورى قيام وعرضه گشتن مشركين وهمه مردم بر پروردگار، همراه با اعمالشان وديگرهيچ
- اشاره به چند نكته وخصوصيت درباره قيامت
- از ياد بردن قيامت سبب اصلى اعراض از هدايت وفساداعمال است
- ((وضع كتاب (( در قيامت ، كتابى كه هيچ صغيره وكبيره اى را فروگذار نكرده ومجرمان(چه مشرك وچه غير مشرك ) از آن بيمناكند
- تجسم گناهان كوچك وبزرگ ووحشت گنهكاران در قيامت
- مراد از ولايت شيطان در جمله : ((افتخذونه وذريته اولياء من دونى وهم لكم عدو((
- دوبرهان كه در آيه ((ما اشهد تهم خلق السموات والارض ...(( براى نفى ولايت ابليس وذرية اش اقامه شده است
- وجوه مختلف ديگرى كه مفسرين درباره معنى ومفاد آيه فوق گفته اند
- معناى اينكه فرمود: ((در قيامت ما بين مشركين وشركاءمحل هلاكت قرار داده ايم ((
- معناى جمله : ((وربك الغفور ذوالرحمة (( ومعنايى كه در سياق آيات تهديد افاده مى كند
- بحث روايتى
- (چند روايت در ذيل آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا «58»
و پروردگارت آمرزندهى صاحب رحمت است، اگر مردم را به خاطر آنچه كسب كردهاند مجازات كند، هرچه زودتر عذاب برايشان مىفرستد، (ولى چنين نمىكند) بلكه براى آنان موعدى قرار داده كه (با فرارسيدنش) جز به لطف خداوند هرگز راه بازگشتى نمىيابند.
نکته ها
«موئل» به معناى پناهگاه و وسيلهى نجات است.
خداوند هم عادل است، هم غفور. به مقتضاى عدلش بايد گنهكار را عذاب كند، ولى به خاطر غفّار بودن و رحمتش، به انسان مهلت مىدهد تا توبه كند، امّا اگر توبه نكرد، با عدلش مؤاخذه مىكند.
پیام ها
1- آمرزش ورحمت، از شئون ربوبيّت الهى ولازمهى تربيت است. «رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ»
جلد 5 - صفحه 193
2- خداوند هم بسيار بخشنده است وهم داراى رحمتى گسترده مىباشد. «الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ»
3- قهر و عذاب الهى نتيجهى عمل خود مردم است. «يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا»
4- گناهانى زشتتر و عذابش بيشتر است كه انسان با انگيزه به سراغ آنها برود.
«بِما كَسَبُوا»
5- سنّت الهى مهلت دادن به گنهكاران است. «بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ»
6- مهلت دادن و تأخير در عذاب، از نشانههاى لطف الهى است. الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ ... لَهُمْ مَوْعِدٌ
7- گنهكاران به مهلتدادنهاى الهى مغرور نشوند، چون موعد آن تمام و نوبت قهرى مىرسد كه هيچ راهى براى نجات آنان نيست. «لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً (58)
وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ: و پروردگار تو بسيار آمرزنده و صاحب بخشش است و به جهت فضل و رحمت نامتناهى خود عذاب معاندين و مخالفين را تعجيل ننموده و تأخير اندازد براى اينكه توبه نمايند. لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا:
اگر بگيرد خداوند تعالى كافران را به آنچه كسب نمودند از گناهان، كه شرك و تكذيب پيغمبران و قرآن است، و مهلت ندهد ايشان را، لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ:
هر آينه تعجيل فرمايد براى ايشان عذاب را در دنيا به سبب تمادى در كفر و عداوت پيغمبر و اعراض از آيات، و لكن در آن تعجيل نفرمايد. بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ:
بلكه براى ايشان وعده يا زمان موعود است كه روز «بدر» يا قيامت باشد كه چون زمان موعود رسد، لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا: هرگز نيابند غير از خداى
جلد 8 - صفحه 80
تعالى پناهى و گريزگاهى كه به آن بازگشت كنند.
تذكره: فضل و رحمت و بخشايش خداوندى نسبت به بندگان، به اندازهاى است كه هر قدر نافرمانى و ناسپاسى نمايند باز هم در ظلّ مرحمت نامتناهى الهى زيست نمايند، و الّا اگر بندگان را به اعمالشان فرا گيرد، هر آينه جنبندهاى در روى زمين باقى نماند، چنانچه مىفرمايد: «وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ» «1» و لكن تأخير اندازد، شايد توبه و انابه و بازگشتى نمايند؛ و چنانچه تنبهى حاصل نشد، وقتى اجل موعود باز آيد و زمان جزا و پاداش اعمال رسد، ساعتى تقديم و تأخير نيابد و پناهى به غير از ذات خداوندى نباشد.
حضرت امير المؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه در ذيل خطبهاى فرمايد:
عباد اللّه انّه ليس لما وعد اللّه من الخير مترك و لا فيما نهى عنه من الشّر مرغب عباد اللّه احذروا يوما تفحص فيه الاعمال و يكثر فيه الزّلزال و يشيب فيه الاطفال .. «2».
اى بندگان خدا، بتحقيق نيست براى آنچه وعده فرموده خداوند آن را از خير و ثواب، جاى ترك و واگذاشتن؛ زيرا ثواب الهى بسيار عظيم و بالاتر از آن تنعّم و تلذّذ متصور نيست، و چگونه عاقل آن را ترك كند و نيست در آنچه خدا نهى فرموده آن را از شر و عقاب جاى رغبت و خواهشى، زيرا عقاب سبحانى بسيار شديد است، چگونه عاقل رغبت به آن نمايد. اى بندگان خدا، حذر كنيد از روزى كه تجسس شود از تمام اعمال، و زياد است در آن روز اضطراب، و پير مىگردند اطفال در آن از شدت ترس.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً (57) وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً (58) وَ تِلْكَ الْقُرى أَهْلَكْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً (59)
ترجمه
و كيست ستمكارتر از كسيكه پند داده شود بآيتهاى پروردگارش پس رو گرداند از آنها و فراموش كند آنچه را كه پيش فرستاده است بدو دست خود همانا ما قرار داديم بر دلهاشان پوششهائى كه نفهمند آنرا و در گوشهاشان سنگينى و اگر بخوانى آنها را بسوى هدايت پس هدايت نيابند در آنحال هرگز
و پروردگار تو آمرزنده صاحب رحمت است اگر مؤاخذه كند از ايشان بآنچه بجا آوردند هر آينه تعجيل كند براى آنها در عذاب ولى مر ايشانرا است وقت مقدّرى كه نيابند غير از او در آنوقت پناهى
و اين است آباديهائى كه هلاك كرديم آنها را چون ستم نمودند و قرار داديم براى هلاكشان وقت معيّنى.
تفسير
ظلم بنفس مانند ظلم بغير عقلا و شرعا قبيح و حرام است و هيچ كس
جلد 3 صفحه 434
از كسانيكه ظلم بنفس ميكنند ظالمتر نيست از كسيكه ادلّه توحيد و نبوّت و امامت و معاد را براى او بعبارات متعدّده و بيانات مختلفه ذكر نمايند و او رو گردان شود و اعراض نمايد و ادامه بسر كشى و طغيان خود دهد و توبه نكند بلكه تمام معاصى و گناهانى را كه بأعضاء و جوارح خود مرتكب شده و از پيش فرستاده براى ثبت در نامه اعمالش فراموش كند مانند كسيكه مرتكب نشده و بفكر اصلاح كارش نباشد و اين براى آنستكه چون شخص بكلّى از ياد خداى خود غافل و سر گرم بهوى و هوس و شهوت رانى و متوغل در معاصى گرديد كم كم در اثر گناهان روزنههاى قلبش بعالم نور و معرفت مسدود ميشود و چشم و گوش دلش از كار ميافتد مانند آنكه روپوشهائى بر قلبش كشيده شده كه مطالب حقّه را نميفهمد و گوشش سنگين است كه مواعظ حسنه را نميشنود و اعتنائى بآنها ندارد و اين حال اگر چه در اثر اعمال خودشان پيدا شده ولى چون مؤثرى در وجود جز خدا نيست و بنده از خود چيزى ندارد و تمام موجودات و آثار آنها از آن حقّ است و اين يكى از مجازاتهاى الهى آنها است در دنيا كه مقدّر شده خداوند نسبت جعل را بخود داده تا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بكلّى از هدايت آنها مأيوس شود و نفس مقدّس را براى ارشادشان بزحمت نيفكند و از اين قبيل شمّهاى در آيات سابقه بمناسبت مقام ذكر شد و تذكير و افراد ضمير در يفقهوه بمناسبت معنى است و خداوند غفور و رحيم است تعجيل در عقوبت بندگان نميكند و اگر بخواهد آنها را بعد از اعراض فورا عقوبت نمايد تعجيل فرموده با آنكه استحقاق دارند چون در علم الهى وقت معيّنى در دنيا و آخرت براى عذاب آنها تعيين شده كه در آن وقت جز خداوند و تضرّع بدرگاه او براى آنها ملجأ و پناهى نيست و براى آنكه تصوّر نكنند عذاب الهى منحصر بآخرت است اخيرا فرموده اين آباديهاى قوم عاد و ثمود و امثال آنها است كه در مرئى و معبر شما بوده و هست و تمام اهالى آنها را هلاك نموديم چون پيغمبران را تكذيب كردند و بخودشان ستم نمودند مانند شما و هلاكشان در وقت معيّنى بود كه براى عذابشان قرار داده بوديم و تقديم و تأخيرى بهيچ وجه در آن روى نداد لذا شما بايد از حال آنها عبرت بگيريد نه آنكه مغرور بتأخير عذاب شويد و بر اصرار خودتان بعصيان بيفزائيد.
جلد 3 صفحه 435
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ رَبُّكَ الغَفُورُ ذُو الرَّحمَةِ لَو يُؤاخِذُهُم بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ العَذابَ بَل لَهُم مَوعِدٌ لَن يَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوئِلاً (58)
و پروردگار تو آمرزنده صاحب رحمت است اگر اينها را مؤاخذه كند بآنچه عمل كردند هر آينه عذاب از براي آنها تعجيل ميشود، بلكه خداوند از براي آنها وعدهگاهي قرار داده که در آنجا هرگز نمييابند كسي را غير از خدا پناهگاهي وَ رَبُّكَ الغَفُورُ صفة مشبّهه دلالت دارد بر دوام و ثبات غفران و غفران الهي در دنيا شامل مؤمن و كافر ميشود خداوند مهلت ميدهد بسا موفق بتوبه و بايمان بشوند مگر كساني که ايمان نميآورند، بلكه اضلال ديگران را ميكنند مثل قوم نوح و هود و صالح و لوط و شعيب و موسي چنانچه ميفرمايد:
جلد 12 - صفحه 375
وَ أُوحِيَ إِلي نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤمِنَ مِن قَومِكَ إِلّا مَن قَد آمَنَ فَلا تَبتَئِس بِما كانُوا يَفعَلُونَ هود آيه 38.
و در سوره نوح حضرتش نفرين كرد وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَر عَلَي الأَرضِ مِنَ الكافِرِينَ دَيّاراً إِنَّكَ إِن تَذَرهُم يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا إِلّا فاجِراً كَفّاراً آيه 27 و 28.
و اما در آخرت مخصوص باهل ايمان است چنانچه ميفرمايد إِنَّ اللّهَ لا يَغفِرُ أَن يُشرَكَ بِهِ وَ يَغفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَن يَشاءُ وَ مَن يُشرِك بِاللّهِ فَقَد ضَلَّ ضَلالًا بَعِيداً نساء آيه 116.
و بمناسبت ذيل، آيه شامل تمام اهل ضلالت ميشود چون علة معمّم است ذو الرحمة رحمت الهي هم در دنيا سر تا سر عالم را گرفته از افاضه نعمتهاي بي شمار الهي که وَ إِن تَعُدُّوا نِعمَةَ اللّهِ لا تُحصُوها ابراهيم آيه 37 بلكه بسا بكفار بيشتر ميدهد چنانچه ميفرمايد وَ لَو لا أَن يَكُونَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلنا لِمَن يَكفُرُ بِالرَّحمنِ لِبُيُوتِهِم سُقُفاً مِن فِضَّةٍ الي قوله تعالي وَ إِن كُلُّ ذلِكَ لَمّا مَتاعُ الحَياةِ الدُّنيا وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلمُتَّقِينَ زخرف آيه 33 الي 35.
و لكن در قيامت مخصوص بمؤمن صالح است وَ رَحمَتِي وَسِعَت كُلَّ شَيءٍ فَسَأَكتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ الَّذِينَ هُم بِآياتِنا يُؤمِنُونَ اعراف آيه 156 لَو يُؤاخِذُهُم بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ العَذابَ اگر خداوند مؤاخذه ميفرمود آنها را باعمال زشت آنها و بآنچه كسب كردند هر آينه تعجيل ميشد بر آنها عذاب، خداوند بندهگان را مهلت ميدهد تا اندازهاي که يا موفق بتوبه شوند يا در نسل آنها مؤمني بوجود آيد و براي اينکه جهة تعجيل در عذاب آنها نميفرمايد لذا ميفرمايد لَو يُؤاخِذُهُم اگر بر فرض محال آنها را مؤاخذه ميفرمود و گرفتار مينمود بِما كَسَبُوا بآنچه از كفر و شرك و اعمال سيّئه بدست آوردند و تحصيل كردند و كسب نمودند كسب عملي است که ما بازاء دارد و مزد دارد مثل ارباب صنايع و اينکه غير از بيع و تجارت است، بيع مبادله مال بمال است، و كسب اجرة بر عمل است اعمال حسنه
جلد 12 - صفحه 376
اجرتش نزد خداوند بهشت و نعمتهاي خداوند است و اعمال سيّئه ما بازائش جهنّم است و بلاهاي الهي خداوند لَعَجَّلَ لَهُمُ العَذابَ اگر مبتلا ببليات شوند تعجيل در عذاب ميشود و عذاب اينها را خداوند براي آخرت آنها معيّن فرموده بلكه اگر طغيان كنند آنها را بدنيا مشغول ميكند تا عذاب آنها بيشتر شود و بناگاه آنها را ميگيرد چنانچه ميفرمايد بَل لَهُم مَوعِدٌ ميعاد روز محشر است و روز جزا که هر كس جزاء عمل خود را مشاهده ميكند لَن يَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوئِلًا هيچ پناهگاهي جز خدا ندارند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 58)- و از آنجا که برنامه تربیتی خداوند نسبت به بندگان چنین است که تا آخرین مرحله به آنها فرصت میدهد و هرگز مانند جباران روزگار فورا اقدام به مجازات نمیکند- بلکه «رحمت واسعه» او همیشه ایجاب میکند که حد اکثر فرصت را به گناهکاران بدهد- در این آیه میگوید: «پروردگار تو آمرزنده و صاحب رحمت است» (وَ رَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ).
«اگر میخواست آنها را به اعمالشان مجازات کند هر چه زودتر عذاب را بر آنها میفرستاد» (لَوْ یُؤاخِذُهُمْ بِما کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ).
«ولی برای آنها موعدی است که با فرا رسیدن آن راه فراری نخواهند داشت» (بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا).
غفران او ایجاب میکند که توبه کاران را بیامرزد و رحمت او اقتضا میکند که در عذاب غیر آنها نیز تعجیل نکند شاید به صفوف توبه کاران بپیوندند ولی
ج3، ص54
عدالت او هم اقتضا میکند وقتی طغیان و سرکشی به آخرین درجه رسید حسابشان را صاف کند.
نکات آیه
۱- خداوند، بسیار آمرزنده و داراى رحمت گسترده است. (و ربّک الغفور ذوالرحمة) «غفور» صیغه مبالغه است و حرف «ال» در «الرحمة» بر کمال (استغراق صفات) دلالت دارد، بنابراین، «ذوالرحمة» یعنى «مالکِ رحمتِ کامل» و این، حاکى از گستردگى رحمت الهى است.
۲- غفران و رحمت خداوند، جلوه هایى از مقام ربوبیّت او است. (و ربّک الغفور ذوالرحمة) «الغفور» مى تواند خبر و یا صفت براى «ربّک» باشد.
۳- اَعمال اِعراض کنندگان از آیات الهى، مقتضى تعجیل و زودرسى عذاب بر ایشان است. (لو یؤاخذهم بما کسبوا لعجّل لهم العذاب) اگر بخواهند محتواى جمله شرطیه را به گونه اى بیان کنند که علاوه بر گذشته، وضعیّت آینده را نیز بازگو کند، یکى از شرط و جزا را مضارع و دیگرى را ماضى مى آورند. بنابراین «لو یؤاخذهم ... لعجل» بیان مى دارد که در گذشته، چنین بود و در آینده نیز همین گونه خواهد بود.
۴- غفران و رحمت گسترده الهى، مانع مؤاخذه و مجازات سریع کافران هدایت ناپذیر است. (و ربّک الغفور ذوالرحمة لو یؤاخذهم بما کسبوا لعجّل لهم العذاب) مرجع ضمیر «هم» در «یؤاخذهم» واژه «مَن ذُکِّرَ...» در آیه قبل است; یعنى، آنان که از آیات الهى، اِعراض کرده و به مهلکه هدایت ناپذیرى درافتادند.
۵- لطف و رحمت الهى بر آدمیان، همواره، مقدّم بر غضب او است. (و ربّک الغفور ذوالرحمة لو یؤاخذهم بما کسبوا لعجّل لهم العذاب) جمله «و ربّک الغفور...» به منزله تعلیلى براى امتناع در «لو یؤاخذهم» است; یعنى، اگر تعجیلى در مؤاخذه و عذاب برخى از کافران صورت نمى گیرد، به دلیل غفران و رحمت گسترده پروردگار است. بر این اساس، شمول غفران و رحمت خداوند، سابق بر شمول غضب و عقوبت او است; یعنى، اصل اوّلى، شمول رحمت است.
۶- مهلت یافتن گنه کاران و تأخیر مجازات ایشان، به معناى ایمنى ابدى آنان از کیفر نیست. (لو یؤاخذهم ... بل لهم موعد لن یجدوا من دونه موئلاً)
۷- اِعطاى مهلت از سوى خداوند به گنه کاران، براى روى آورى به توبه، جلوه ربوبیّت الهى است. (و ربّک الغفور ذوالرحمة لو یؤاخذهم بما کسبوا لعجّل لهم العذاب بل لهم موعد) یادآورى رحمت و غفران خداوند، در ضمن آیاتى که نشان دهنده حال هدایت ناپذیران و عذاب حتمى آنان است، دربردارنده این پیام نیز هست که در هر صورت، راه بازگشت، مسدود نشده و مجرم، مى تواند به سوى او بازگردد.
۸- اَعمال انسان، دستاوردهاى خودِ وى و بازتاب آن نیز متوجه خودِ او است. (لو یؤاخذهم بما کسبوا)
۹- جدال در برابر آیاتِ حق و اِعراض از آن ها و غفلت از گناهان، داراى کیفر قطعى است. (ذکّر بأیت ربّه فأعرض عنها ... بل لهم موعد)
۱۰- نظام کیفرى خداوند براى مجازات کافرانِ عصر بعثت، نظامى مشخَّص و داراى مَوعِد و زمانى تخلّف ناپذیر بود. (بل لهم موعد لن یجدوا من دونه موئلاً) به قرینه آیه بعد، مراد مؤاخذه در «لو یؤاخذهم» مؤاخذه در دنیا است. و جمله «بل لهم موعد» ظهور در فعلیّت آن وعده دارد که در مورد کافران عصر بعثت صادق است.
۱۱- براى مجرمان، پس از پایان مهلت آنان و فرا رسیدن موعد تحقُّق عذاب آنان، کمترین پناهگاهى وجود ندارد. (بل لهم موعد لن یجدوا من دونه موئلاً) «موئل» اسم مکان به معناى «ملجأ و پناگاه» است. ضمیر در «من دونه» به «موعد» برمى گردد و مراد این است که کافران، جز حرکت به سوى زمان تعیین شده عذاب، راه نجاتى ندارند. نکره بودن «موئلاً» بر عموم نفى دلالت دارد; یعنى، براى مجرمان کمترین پناگاهى نیز پیدا نمى شود.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: آثار اعراض از آیات خدا ۳; عذاب معرضان از آیات خدا ۳; کیفر اعراض از آیات خدا ۹; کیفر مجادله با آیات خدا ۹
- اسماء و صفات: ذوالرحمه ۱; غفور ۱
- خدا: آثار آمرزشهاى خدا ۴; آثار رحمت خدا ۴; آمرزشهاى خدا ۱، ۲; تقدم رحمت خدا ۵; رحمت خدا ۱، ۲; غضب خدا ۵; کیفرهاى خدا ۱۰; مهلت هاى خدا ۷; نشانه هاى ربوبیت خدا ۲، ۷
- عذاب: عوامل تعجیل عذاب ۳
- عمل: آثار عمل ۸; مسؤول عمل ۸
- غفلت: کیفر غفلت از گناه ۹
- کافران: کیفر کافران صدراسلام ۱۰; موانع تعجیل در عذاب کافران ۴
- کیفر: مصونیت از کیفر ۶; موجبات کیفر ۹; نظام کیفرى در صدراسلام ۱۰
- گناهکاران: بى پناهى گناهکاران ۱۱; تأخیر کیفر گناهکاران ۶; حتمیت عذاب گناهکاران ۱۱; مهلت به گناهکاران ۶، ۷