الأنفال ١٧
ترجمه
الأنفال ١٦ | آیه ١٧ | الأنفال ١٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلآءً حَسَناً»: خداوند چنین کاری را کرد تا مؤمنان را با نعمت نصرت و پیروزی بیازماید و در صورت شکر نعمت، بر مقدار آن بیفزاید و توفیق بیشترشان عطاء نماید. بَلآءً در اینجا محمول بر احسان و نعمت است و مراد امتحان مؤمنان با حسنات است (نگا: اعراف / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ... (۳) وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ... (۰) لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِي... (۰)
نزول
مجاهد گوید: سبب نازل شدن این آیه چنین است، وقتى كه در جنگ بدر كفار روى به فرار نهادند و مسلمین بر آنها پیروز شدند. عده اى را كشتند و عده اى را اسیر نمودند و مسلمین مى پنداشتند كه با نیروى خویش به چنین پیروزى نائل گشته اند و روى همین گمان به یكدیگر مى گفتند: من فلان را كشته ام و دیگرى میگفت: من فلان را كشته ام سپس این آیه نازل گردید و به آنها فهمانید كه بدانند ظفر و پیروزى مزبور از ناحیه آنها نبوده بلكه خداوند آنها را كشته و اسیر مسلمین گردانیده است.[۱]
تفسیر
- آيات ۲۹ - ۱۵، سوره انفال
- بيان آيات شريفه متضمن دستوراتى راجع به جهاد اسلامى و نهى از فرار از جنگ
- پيروزى مسلمين در جنگ بدر مرهون عنايت الهى و امدادهاى غيبى بوده است (...و ما رميت اذا رمين...)
- معناى (( الذين قالوا سمعنا و هم لا يسمعون )) و اينكه مراد از آن در آيه شريفه چه كسانى است
- بدترين جنبندگان ، كر و لالهايى هستند كه تعقل نمى كنند
- شرحى در مورد (( حيات )) و اقسام آن از نظر قرآن ، در ذيل آيه شريفه : (( استجيبوا لله وللرسول اذا دعاكم و لما يحييكم ))
- آيه شريفه ناظر به زندگى حقيقى انسان است كه اشرف واكمل از حيات دنيوى است و با علم و عمل درك مى شود
- وجوهى كه درباره مراد از آنچه رسول الله (ص ) بدان دعوت مى كند و موجب احياء است گفته شده است
- معناى (( قلب )) در قرآن كريم و توضيح درباره جمله : (( ان اللهيحول بين المرء و قبله ))
- از آنجا كه خدا مالك حقيقى تمام موجودات است و انسان به تمليك او مالك مى شود، پس خداوند ميان انسان و متعلقات او حائل و رابط است
- براى ترك اجابت دعوت پيامبر (ص ) هيچ عذرى مقبولنيست
- از آنجا كه دلها مسخر خداوند است ، غرور به خاطر تمايل قلب به صلاح و تقوا، و ياءس و نوميدى از عدم اقبال قلب به خيرات و صالحات بى مورد است
- اشاره به اينكه آيه شريفه : (( ان الله يحول بين المرء و قبله )) از جامع ترين آيات قرآنى است
- فتنه اى كه دامنه آن همه را (ظالمين وفتنه اى كه دامنه آن همه را (ظالمين و غير ظالمين )فرا مى گيرد و از آن زنهار داده شده است عبارتست از اختلاف داخلى بين امت
- معناى آيه شريفه : (( واتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصه )) بنابر قرائت مشهورو بنابر قرائت (( لتصيبن ))
- روزگار استضعاف و نگرانى خود و تاءييد و يارى خدا را بياد آوريد
- معناى : (( و تخونوا اماناتكم و انتم تعلمون )) در آيه شريفه كه از خيانت به خدا و رسول (ص ) نهى مى كند
- نهى از خيانت به خدا و رسول (ص ) ناظر به عمل بعضى از مسلمين بوده است كه تصميمات سرى را به دشمن اطلاع مى داده اند
- (در ذيل آيات مربوط به جنگ بدر)
- عدم اختصاص نهى از فرار از جنگ به جنگ بدر و سخن صاحب المنار در اين باره
- اشكال سخن صاحب المنار
- رواياتى در مورد شاءن نزول آيه : (( و ما رميت اذ رميت و لكن اله رمى ))
- چند روايت در معناى : (( واعملوا ان الله يحول بين المرء و قبله ))
- رواياتى در ذيل آيه شريفه : (( واتقوا فتنة لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصه ))
- چند روايت در مورد شاءن نزول آيه : (( يا ايها الذين آمنوا لاتخوفوا اللهوالرسول ... ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «17»
شما (با نيروى خود)، آنان (كفّار) را نكشتيد، بلكه خداوند (با امدادهاى غيبى) آنها را به قتل رساند. (اى پيامبر!) آنگاه كه تير اافكندى، تو نيفكندى، بلكه خدا افكند (تا كافران را مرعوب كند) و تا مؤمنان را از سوى خويش به آزمونى نيكو بيازمايد، زيرا خداوند، بسيار شنوا و داناست.
نکته ها
در روز جنگ بدر، پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: مشتى خاك و سنگريزه از زمين بردار و به من بده. على عليه السلام چنين كرد وپيامبربا خواندن دعايى آنها را به سوى دشمن پرتاب كرد و به صورت معجزهآسايى، طوفانى به پا كرد وباعث وحشتى عجيب در دل دشمن شد. «1»
آرى، عامل مهم پيروزى در جنگ بدر، اراده و امداد الهى بود، نه نيروى مادّى و قواعد و تاكتيكهاى نظامى و گرنه لشگرى اندك و تنها با يك يا دو اسبسوار، چگونه بر سپاهى انبوه و كاملًا مجهّز و داراى يكصد اسبسوار، پيروز مىشد؟
«بَلاءٌ»، به معناى آزمايش است كه اگر با نعمت و پيروزى باشد، «بلاء حَسَن» است و اگر به وسيلهى مصيبت و مجازات باشد «بلاء سيّىء»، چنانكه قرآن دربارهى بنىاسرائيل مىفرمايد: «وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ» «2»
انسان اگر با اعتقاد صحيح و در مسير حقّ حركت كند و به فرمان الهى تلاش و كوشش كند، امدادهاى خداوند را در پى خود دارد، «لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً» و وجود او وجودى خدايى مىگردد، چنانكه در روايتى خداوند مىفرمايد: بنده با نافله و كارهاى مستحب به مقام قرب رسيده، دست او دست من، گوش او گوش من و تمام اعضا و جوارح او خدايى
«1». تفاسير الميزان ونمونه.
«2». اعراف، 168، تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 287
مىشود و آنچه بخواهد، همان مىشود. انّه ليتقرّب الىّ بالنافلة حتّى احبّه فاذا احببتُه كنتُ سمعه الّذى يسمع به و بصره الّذى يبصر به و لسانه الّذى ينطق به و يده الّذى يبطش بها ان دعانى أجبتُه و ان سألنى أعطيتُه ... «1» پس اگر حركتى نيز انجام دهد، آن حركت از خداوند است. «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى» امّا در مقابل اگر در مسير غير الهى و به فرمان ديگران حركت كند، در حقيقت وجودى شيطانى پيدا نموده است، چنانكه عايشه در رويارويى با سپاه اميرالمؤمنين على عليه السلام در جنگ جمل، به تأسّى از پيامبر صلى الله عليه و آله مشتى خاك به سوى آنان پرتاب كرد و دعا كرد، پس از آن حضرت على عليه السلام به او فرمودند: «اين شيطان بود كه چنين كرد. «و ما رميتَ اذ رميت و لكنّ الشّيطان رمى». «2»
پیام ها
1- پيروزى در جنگ موجب غرور و عُجب شما نشود، خداوند و امدادهاى او را فراموش نكنيد. فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ...
2- انسان در افعال خود، نه مستقل از ارادهى خداوند است و نه مجبور. كارها، از آن جهت كه با اختيار از انسان سر مىزند، به او نسبت داده مىشود، ولى چون نيرو وتأثير از خداست، به خدا نسبت داده مىشود. ما رَمَيْتَ ... وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى
3- وجود پيامبر و رهبر، نقش بسزايى در جلب امدادهاى غيبى خداوند دارد.
وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ ...
4- جنگ و جهاد، از وسايل آزمايش الهى است تا مؤمنان واقعى از افراد سست ايمان و يا بىايمان شناخته شوند. «بَلاءً حَسَناً»
5- امداد الهى و پيروزى مؤمنان و شكست دشمنان اتّفاقى و بىحساب نيست، بلكه از روى علم وآگاهى خداوند است. «إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»
«1». كافى، ج 2، ص 352.
«2». شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحديد، ج 1، ص 257.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 288
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «17»
اهل بدر به مقابله فخر مىنمودند، آيه شريفه نازل:
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ: اگر شما افتخار مىكنيد به كشتن كفار، پس در حقيقت
جلد 4 صفحه 309
شما نكشتيد دشمنان را به قوت و قدرت خود، وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ: و لكن خداى تعالى آنها را كشت به اين وجه كه شما را نصرت فرمود به امداد ملائكه و تشجيع قلوب شما و القاء رعب در قلوب آنها و تسلط شما بر آنها. وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ: و نيفكندى اى پيغمبر مشت خاك را به طرف ايشان وقتى كه افكندى، چه پاشيدن تو به طورى نبود كه به چشم تمام كفار رود. وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى:
و لكن خداى تعالى آن را به چشم همه آنها رسانيد تا منهزم شوند.
لطيفه: در آيه شريفه بيان فرمايد بر سبيل مبالغه كه: آنچه روز بدر واقع شد از قوّت و قدرت شما نبود، بلكه به تفضل و تأييد و نصرت من بود به امداد ملائكه تا مبالغه را به حدى رساند كه فعل را از حضرت رسالت نيز نفى، و به ذات خود نسبت دهد. اين قاعده را در محسنات بديعيه توسع نامند، كه فعل را از فاعل نفى و به مسبب اضافه كنند، چنانچه در محاورات عرف مستعمل است كه تو قدرت بر اين كار نداشتى، اگر عنايت و مدد نبود.
وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً: و تا عطا فرمايد مؤمنين را از نصرت يا از جانب خود نعمتى و عطائى نيكو كه آن نصرت و غنيمت و مشاهده آيات داله بر صدق نبوت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.
شيخ أبو الفتوح رازى رحمه الله در معنى آيه فرمايد: تا امتحان و ابتلا فرمايد مؤمنان را به آن امتحانى نيكو. محمد بن اسحق گويد: معنى آنكه تا مؤمنان بدانند كه خداى تعالى چه نعمت مرحمت نمود به ايشان از فتح و ظفر، و حال آنكه آنها قليل و دشمن كثير، تا شكر گذارى نمايند. إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ:
بتحقيق خداى تعالى شنواست استغاثه و دعاى شما را، دانا و بيناست به احوال، لا جرم دعا را اجابت فرمود.
تنبيه: علامه طبرسى رحمه الله در مجمع فرمايد: نعمت را بلا نيز گويند مانند نقمت، زيرا اصل بلا چيزى است كه ظاهر شود به آن امر از شكر و صبر، پس خداوند سبحان امتحان فرمايد بندگان خود را به نعمت، تا شكر ايشان ظاهر شود و ابتلا نمايد به شدائد و محن، تا ظهور يابد صبر بر آن كه موجب اجر گردد. «1»
«1» مجمع البيان، جلد 2، صفحه 530.
جلد 4 صفحه 310
تبصره: آيه شريفه دال است بر بطلان جبر و اثبات امر بين الامرين، بدين بيان كه: اين مطلب مسلم آمده كه در افعال اختياريه، مكلفين مختارند در فعل و ترك، و الّا جعل ثواب و عقاب لغو خواهد بود. پس در اعمال صادره انسانى، دو لحاظ است از جهت آنكه منوط باشد به اقدام و مباشرت شخص نسبت به بنده، و از حيث آنكه قواى فعليه مربوط به حق است منسوب به خدا باشد. بنابراين كريمه: إِذْ رَمَيْتَ، اشاره به اول و: لكِنَّ اللَّهَ رَمى، اشاره به ثانى است؛ اگر چنانچه جبر محض بود، فرمايش: إِذْ رَمَيْتَ معنى نداشت، و چون سلب رمى نمود در حين اسناد به پيغمبر، دال است بر مباشرت بنده در افعال. و چون صدور فعل به تأييد و توفيق و تسبيب حق بود، لذا نسبت به ذات خود فرمود.
تنبيه: بعضى در اين آيه تحقيقى نموده كه: بنابر كمال حال مصطفوى و مزيت استغراق نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مقام فنا نسبت به تمام انبياء و اوليا، حيثيت فعل را از او دفع نمود، هر چند نشانه و واسطه فعل او بود حيث قال إِذْ رَمَيْتَ با آنكه چنين فعل از داود نبى عليه السّلام صدور يافت، آن را نسبت به او داد كه وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ و منسوب به ذات خود نفرمود، تا معلوم شود فرق ميان حضرت مصطفى عليه السّلام و ساير انبياء.
وجه اتصال آيه شريفه بما قبل: ابى مسلم گويد: چون خداى تعالى در آيه متقدمه امر فرمود به قتال، در عقب آن بيان نمود كه نصرت فتح روز بدر و قهر مشركين نبود مگر به تأييد و معونت الهى و افاضهاى از نعم سبحانى. قول ديگر به سبب قتال و جهاد بعضى گفتند: من فلان را كشتم و فلان كار را نمودم، آيه شريفه نازل شد تا معجب نشوند به اعمال خود، زيرا عجب به عمل، حابط اجر آن خواهد بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «17» ذلِكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكافِرِينَ «18»
ترجمه
پس نكشتيد ايشانرا ولى خدا كشت آنها را و نينداختى چون انداختى ولى خدا انداخت و تا نعمت دهد گروندگان را از خود نعمتى نيكو بدرستيكه خداوند شنواى دانا است
امر اين است و آنكه خداوند سست كننده مكر كافران است.
تفسير
روايت شده است كه در جنگ بدر وقتى قريش با تمام وسائل نخوت و تكبّر آماده جنگ شدند جبرئيل نازل شد بر پيغمبر اكرم و دستور داد كه يك مشت از خاك زمين بردارد و بكفار بپا شد و آنحضرت بامير المؤمنين (ع) فرمود يك مشت سنگ ريزه بياورد و آورد پيغمبر (ص) آنرا انداخت بصورتهاى كفار و فرمود زشت باد روىهاى شما
جلد 2 صفحه 519
پس مشركى باقى نماند مگر مشغول بچشم خود شد و منهزم شدند و مسلمانان آنها را تعقيب نمودند ميكشتند و اسير مىگرفتند و چون مراجعت نمودند مفاخره مينمودند كه كشتيم و اسير كرديم پس اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه نبايد مفاخره نمايند چون آنها نكشتند و اسير نكردند بقوت خودشان بلكه خداوند ملائكه را بكمك ايشان فرستاد و قوت قلب بآنها عنايت فرمود و در دل كفار رعب مسلمانان را جاى داد و پيغمبر (ص) را مأمور برمى حصاة فرمود و اثريكه از آن رمى حاصل شد از قدرت بشر خارج بود و معلوم بود كه كار خدائى است پس در واقع آنهم فعل خدا بود اگر چه در ظاهر از پيغمبر (ص) بكمك امير المؤمنين (ع) صادر شده بود و عياشى ره از حضرت صادق و حضرت سجاد عليهما السلام نقل نموده كه امير المؤمنين (ع) آن قبضه از سنگ ريزه را كه پيغمبر در روىهاى كفار انداخت بآنحضرت داد پس خدا فرمود تو نينداختى چون انداختى ولى خدا انداخت و بنظر حقير اشاره بلقب يد اللّه است براى حضرت امير (ع) و اين كمك الهى براى آن بود كه انعام فرمايد بر اهل ايمان از قبل خود نعمت بزرگيرا كه فتح و ظفر و مشاهده آيات الهى است و خدا شنوا است استغاثه و دعاى ايشانرا و داناست نيّات و حالات آنها را غرض و مقصود و امر الهى اين بود كه اهل ايمان از اين نعمت عظمى برخوردار شوند و آنكه مكر و حيله كفار را ضايع و باطل فرمايد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلَم تَقتُلُوهُم وَ لكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُم وَ ما رَمَيتَ إِذ رَمَيتَ وَ لكِنَّ اللّهَ رَمي وَ لِيُبلِيَ المُؤمِنِينَ مِنهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «17»
پس شما مؤمنين نكشتيد كفار را و لكن خداوند تبارك و تعالي آنها را كشت و اي رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم تو رمي نكردي آنها را زماني که رمي كردي و لكن خداوند رمي فرمود و براي اينكه امتحان فرمود مؤمنين را از اينکه نصرت بامتحان نيكي محققا خداوند شنوا و دانا است.
مكرر گفتهايم که افعال اختياريه عباد نه جبر است و نه تفويض هم هستند بعبد است و هم مستند بخدا که تا مشيت حق موافقت نكند تأثيري ندارد لكن اينکه بحث نسبت بآثار عاديه است و تحت قدرت بشر است اما آثار غير عاديه مثل معجزات صادره از انبياء فعل الهيست و بشر بمنزله آلت و معدات است که خداوند بدست انبياء ايجاد ميكند مثل احياء موتي عيسي [ع] و ثعبان موسي [ع] و شق القمر محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و تخت بلقيس آصف بن برخيا و لين حديد داود و سير تخت سليمان و طيّ الارض حضرت رضا عليه السّلام از مدينه ببغداد و حضرت جواد از مدينه بخراسان و امثال اينها و مقام از اينکه قبيل است لذا ميفرمايد فَلَم تَقتُلُوهُم شما مؤمنين بشمشير ميزديد لكن اصابه بآنها نميكرد لكن ميديديد سرها جدا، دستها مقطوع روي زمين ميافتاد وَ لكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُم اثر شمشير شما نبود و همچنين پيغمبر اكرم قبضه تراب و حصي بامر الهي پاشيد بطرف كفار و همين منشأ حزيمت كفار شد و شكست خورده فرار كردند لذا ميفرمايد وَ ما رَمَيتَ إِذ رَمَيتَ شايد اصلا اصابه بانها نكرده و بر فرض اصابه يك قبضه بيك عدّه قليل اصابه ميكند نه باين جمعيت كثير و بر فرض اصابه منشأ فرار نميشود و فقط فرمايش آن حضرت که فرمود
(شاهت الوجوه)
تأثير در فرار ندارد خداوند آنها را بفرار و حزيمت انداخت وَ لكِنَّ اللّهَ رَمي و اينکه هم يك معجزه بسيار عظيمي بود وَ لِيُبلِيَ المُؤمِنِينَ مِنهُ بلاء بمعني
جلد 8 - صفحه 91
اختبار و امتحان است اگر بنعم الهيه باشد بَلاءً حَسَناً است که بايد شكرگزار باشند و اگر بتألّمات دهر باشد بايد ايمان آنها اكمل شود إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ تمام گفتار شما را ميشنود عليم افعال شما را ميداند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 17)- سپس برای این که مسلمانان از پیروزی بدر مغرور نشوند و تنها بر نیروی جسمانی خودشان تکیه نکنند بلکه همواره دل و جان خود را به یاد خدا و مددهای او گرم و روشن نگاه دارند میگوید: «این شما نبودید که دشمنان را در میدان بدر کشتید بلکه خداوند آنها را به قتل رساند» (فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ).
«و تو ای پیامبر! نیز خاک و ریگ در صورت آنها نپاشیدی بلکه خدا پاشید» (وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی).
در دنباله آیه اشاره به نکته مهم دیگری میکند و آن این که: میدان بدر یک میدان آزمایش برای مسلمانان بود «و خدا میخواست مؤمنان را از سوی خود به وسیله این پیروزی امتحان خوبی کند» (وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً).
و با این جمله آیه را تمام میکند که «خداوند هم شنوا و هم داناست» (إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ).
یعنی خدا صدای استغاثه پیامبر و مؤمنان را شنید و از صدق نیّت و اخلاص آنها آگاه و با خبر بود، و به همین دلیل همگی را مشمول لطف قرار داد و بر دشمن
ج2، ص140
پیروز ساخت، و در آینده نیز خدا بر طبق نیّات و میزان اخلاص و اندازه پایمردی و استقامت مسلمانان با آنها رفتار خواهد کرد.
نکات آیه
۱- امدادهاى الهى عامل اصلى و اساسى کشته شدن کافران در جنگ بدر و پیروزى اهل ایمان (فلم تقتلوهم و لکن اللّه قتلهم) جمله «فلم تقتلوهم ... » متفرع بر آیاتى است که امدادهاى الهى را در جنگ بدر برمى شمرد ; یعنى توجه به قضایاى جنگ بدر و امدادهاى الهى بیانگر این است که در حقیقت خداوند مشرکان را کشت و آنان را شکست داد.
۲- حرکتهاى پیروزى آفرین پیامبر(ص) در جنگ بدر در حقیقت فعل الهى بود. (فلم تقتلوهم و لکن اللّه قتلهم و ما رمیت) «رمى» به معناى پرتاب کردن است و در اینجا مى تواند کنایه از تمامى حرکتهایى باشد که پیامبر(ص) در جنگ بدر انجام داد.
۳- خداوند با بیان نقش اصلى خویش در پیروزى جنگ بدر زمینه ساز پرهیز پیکارگران بدر از اعجاب و غرور به خاطر پیروزى در آن نبرد (فلم تقتلوهم .... و ما رمیت إذ رمیت) از اهداف آیه مورد بحث، که پیروزى مؤمنان را برخاسته از اراده خدا دانسته، این است که پیکارگران بدر پیروزى را نعمتى از جانب خداوند بدانند و از آنِ قدرت خویش نشمارند تا به غرور و اعجاب مبتلا نگردند.
۴- انسان در افعال خویش نه مستقل از اراده خداوند است و نه از سوى او مجبور به انجام افعال خویش (و ما رمیت إذ رمیت و لکن اللّه رمى) چون از یکسو فعل پیامبر(ص) به خود او استناد داده شده و از سوى دیگر همان فعل به خداوند نسبت داده شده است، معلوم مى شود انسان در انجام افعال، نه از استقلال کامل برخوردار است و نه مجبور به انجام افعال خویش است.
۵- افعال آدمى در عین انتسابش به وى، به خداوند نیز منتسب است. (و ما رمیت إذ رمیت و لکن اللّه رمى)
۶- ضرورت توجه به نقش اصلى خداوند در توفیق آدمى به انجام اعمال شایسته (فلم تقتلوهم و لکن اللّه قتلهم و ما رمیت إذ رمیت و لکن اللّه رمى)
۷- پیروزى مجاهدان در جنگ بدر داراى اهدافى والا و از جمله آزمایش اهل ایمان از سوى خداوند (و لیبلى المؤمنین منه بلاء حسنا) «لیبلى» عطف بر علتى محذوف همانند «لیمحق الکفرین» است و هر دو متعلق به «قتلهم» و «رمى» مى باشد یعنى «و لکن اللّه قتلهم ... لکن اللّه رمى لیمحق الکفرین و لیبلى المؤمنین» گفتنى است که در برداشت فوق «ابلاء» به معناى آزمودن گرفته شده است.
۸- پیروزى مجاهدان در جنگ بدر، نعمتى نیکو از جانب خداوند براى اهل ایمان (لیبلى المؤمنین منه بلاء حسنا) «ابلاء» در برداشت فوق به معناى اعطاى نعمت گرفته شده است.
۹- خداوند حتى با اعطاى نعمت و امور خوشایند به اهل ایمان، آنان را آزمایش مى کند. (و لیبلى المؤمنین منه بلاء حسنا)
۱۰- هدف از آزمون انسانها از سوى خداوند، پى بردن به حقیقت و چگونگى رفتار آنان نیست. (لیبلى المؤمنین ... إن اللّه سمیع علیم) بیان شنوایى و دانایى مطلق خداوند پس از مطرح ساختن آزمون انسانها مى تواند بدین منظور باشد که هدف از آزمون انسانها آگاه شدن به وضعیت آنان نیست.
۱۱- شنوایى و علم گسترده الهى، پشتوانه امداد مؤمنان و اجابت استغاثه آنان (إذ تستغیثون ... إن اللّه سمیع علیم) برداشت فوق بر این اساس است که جمله «إن اللّه ... » ناظر به آیه نهم باشد.
موضوعات مرتبط
- استغاثه: اجابت استغاثه ۱۱
- امتحان: ابزار امتحان ۹ ; امتحان با نعمت ۹
- انسان: اختیار انسان ۴ ; امتحان انسان ها ۱۰ ; عمل انسان ۴، ۵، ۶
- اهداف: مقدس ۷
- جبر و اختیار:۴
- خدا: اراده خدا ۴ ; افعال خدا ۲، ۳، ۵، ۶ ; امتحان خدا ۷، ۹ ; امداد خدا ۱ ; شنوایى خدا ۱۱ ; علم خدا ۱۱ ; فلسفه امتحان خدا ۱۰ ; نعمتهاى خدا ۸
- عجب: اجتناب از عجب ۳
- عمل: منشأ عمل ۲، ۴، ۵
- غزوه بدر: پیروزى بر مجاهدان غزوه بدر ۷ ; پیروزى غزوه بدر ۳ ; پیروزى مجاهدان غزوه بدر ۱، ۸ ; عوامل پیروزى غزوه بدر ۲ ; قصه غزوه بدر ۱ ; مجاهدان غزوه بدر ۳
- قریش: عوامل شکست مشرکان قریش ۱ ; قتل مشرکان قریش ۱
- مؤمنان: استغاثه مؤمنان ۱۱ ; امتحان مؤمنان ۷، ۹ ; امداد به مؤمنان ۱۱ ; عوامل پیروزى مؤمنان ۱ ; نعمتهاى مؤمنان ۸
- محمد(ص): پیروزى محمد(ص) ۲
- موفقیت: منشأ موفقیت ۶
منابع
- ↑ تفسیر كشف الاسرار.