الأنعام ٩٣
ترجمه
الأنعام ٩٢ | آیه ٩٣ | الأنعام ٩٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إفْتَرَی»: سرهم کرد. به هم بافت. «لَوْ تَرَی»: اگر میدیدی. اگر میدانستی. «غَمَرَاتِ»: جمع غَمْرَة، شدائد. «أَخْرِجُوا أَنفُسَکُمْ»: جان بدهید. قالب تهی کنید. خویشتن را برهانید. خود را از این عذاب به در کشید. «أَلْیَوْمَ»: امروز. مراد زمان است که هنگام جان کندن است و سرآغاز عذاب آخرت میباشد؛ و یا منظور روز قیامت است. «الْهُونِ»: ذلّت و خواری. در اینجا به معنی پستکننده و خوارکننده است. «تَسْتَکْبِرُونَ»: خویشتن را بزرگتر از آن میدیدید که آیات خدا را بپذیرید. از روی دشمنانگی خود را فراتر میگرفتید از این که.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى... (۳) فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى... (۵) يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلاَئِکَةَ لاَ... (۴) فَکَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ... (۱)
وَ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا... (۶) وَ لَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى... (۳) يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا... (۶) يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا... (۳) لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَ يَدَکَ... (۲) إِنْ يَثْقَفُوکُمْ يَکُونُوا لَکُمْ... (۴)
نزول
محل نزول:
محل نزول اختلافی است، طبق نقل ابی بن کعب و عکرمه و قتاده مکی است؛ و از ابن عباس دو روایت نقل شده که یکی این سه آیه را مکی میداند و دیگری مدنی.[۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: درباره نزول آیه كه درباره چه كسى بوده، اختلاف است. اكثر مفسرین برآنند كه این قسمت از آیه «مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى » درباره مسیلمه كذاب نازل شده كه ادعاى نبوت كرده بود و مى گفت: به او وحى میشود.[۳]
و این قسمت از آیة «سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ» درباره عبدالله بن سعد بن ابى سرح نازل گردید[۴] زیرا او كاتب وحى رسول خدا صلى الله علیه و آله بوده و وحى را براى پیامبر مى نوشته است و وقتى كه به او گفته میشد كه (علیما حكیما) بنویسد به میل خود (غفوراً رحیما) مى نوشت و اگر به او گفته میشد كه (غفوراً رحیما) بنویسد باز به میل خویش (علیماً حكیما) مى نوشت.
این مرد سپس مرتد شد و به مكه رفت و گفت: آنچه بر پیامبر نازل میشد من بر او وحى مى كردم، چنان كه عكرمة و مجاهد و سدى و جبائى و فراء و زجاج و ابن عباس و دیگران روایت كرده اند.[۵]
عده اى گویند: این آیه فقط درباره مسیلمه كذاب نازل گردیده و عده دیگر هم گویند: فقط درباره ابن ابىسرح نازل شد و عقیده اول از امام باقر|امام محمدباقر علیهالسلام روایت گردیده است.
تفسیر
- آيات ۱۰۵ - ۹۱، سوره انعام
- موارد استعمال كلمه (( قدر )) و معناى جمله : (( و ما قدروا الله حق قدره )) .
- وجود كتب آسمانى و وجود معارف و احكام الهى در بين مردم ، دو شاهد بر لزوم هدايت مردم ازجانب خدا است .
- بيان اينكه در آيه : (( قل من انزل الكتاب )) كه در آن به نزول تورات بر موسى احتجاج شده ، رسول خدا(ص ) ماءمور به سؤال از يهود شده نه از مشركين .
- اشكالاتى كه بر بيان فوق وارد نموده و گفته اند مسؤل در آيه شريفه مشركين هستند نه يهود، و جواب آن اشكالات .
- اشكال سوم و پاسخ آن .
- آنچه از معارف الهى و ارزشهاى معنوى كه در گوشه و كنار جهان وجود دارد، ميراثانبياء(ع ) و از آثار وحى است .
- داشتن بركت و خير كثير و هدايت انسان به سعادت ، نشانه نزول قرآن از سوى خدا است .
- بيان اينكه سببيت خدا و بركت او در طول ساير اسباب است ، ونزول بركت ، با عمل ساير عوامل منافات ندارد.
- مراد از افتراء زدن به دروغ بر خدا در: (( فمن اظلم ممن افترى على الله كذبا )) .
- سختى مرگ ظالمان (مرتكبين افتراء بر خدا، ادعاى نبوت به دروغ و استهزاء به آيات خدا).
- حقيقت زندگى انسان پس از مرگ .
- مراد از انشاء و پديده آوردن بنى آدم از (( نفس واحدة )) و تقسيم آنان به (( مستقر )) و (( مستودع )) .
- وصف (( بديع السموات والارض )) متضمن حجت بر استحاله فرزند داشتن خدا است .
- دقائق و لطائفى كه از جمله : (( لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار )) استفاده مىشود.
- در قرآن كريم افعال انسان به خود او نسبت داده شده و قانون (( عليت )) مسلم دانسته شدهاست .
- از نظر قرآن ذوات تمامى اشياء مخلوق خدا است ولىاعمال و رفتار آنان منسوب به (( تقدير و هدايت )) مى باشد.
- دو اشكال بى اساس بر عموميت خلقت .
- خلقت و حسن ، متلازمند و هر چيزى ذاتا و به لحاظ اينكه آفريننده خدا است ، نيكو است .
- حسن و قبح ، از امور اعتباريه مى باشند و قابل خلق و ايجاد نيستند.
- پاسخ به اشكالى ديگر و بيان اينكه انحصار خلقت و عليت ايجاد در خدا، مستلزم نفىقانون عليت نيست .
- جواب اين شبهه كه عليت خدا در بقاء اشياء مستلزم توارد و اجتماع دو علت مستقل در معلول واحد است .
- موجودات در بقاء خود نيز همچون حدوث محتاج خدا هستند.
- نظام جارى در عالم دلالت بر وجود صانع مى كند.
- رواياتى در ذيل (و ما قدروا الله حق قدره ).
- رواياتى در مورد نزول آيه : (( و من اظلم ممن افترى على الله ... )) درباره عبدالله بن سعد بن ابى سرح .
- روايتى راجع به (( طينت )) آدمى .
- رواياتى درباره (( مستقر )) و (( مستودع )) در آيه شريفه .
- چند روايت در مورد ديده نشدن خداى تعالى به چشم (لا تدركه الابصار).
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آياتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ «93»
و كيست ظالمتر از آنكه بر خدا دروغى بست و يا گفت: به من وحى شده، در حالى كه چيزى به او وحى نشده است. و نيز آن كس كه گفت: به زودى من هم مثل آنچه خدا نازل كرده نازل مىكنم. و (اى پيامبر!) اگر ببينى زمانى را كه ستمگران در سكرات مرگ قرار گرفته و فرشتگان (براى قبض روح آنان) دستهاى (قدرت) خويش را گشوده و فرمان جان دادن مىدهند (و مىگويند:) امروز به خاطر نسبتهاى ناروا كه به خداوند مىداديد و از آيات او سرپيچى مىكرديد، به عذاب خواركننده كيفر داده خواهيد شد.
جلد 2 - صفحه 511
نکته ها
در شأن نزول اين آيه چنين آمده است: شخصى به نام «عبدبن سعد» از نويسندگان وحى بود. رسول خدا صلى الله عليه و آله او را به خاطر خيانتى طرد كرد. او هم مردم را جمع كرده و مىگفت: من نيز مىتوانم آياتى مثل قرآن بياورم.
بعضى هم شأن نزول آيه را ادّعاى پيامبرى «مسيلمه كذّاب» دانستهاند كه در اواخر عصر پيامبر صلى الله عليه و آله پيش آمد و آيه را مدنى پنداشتهاند كه به امر پيامبر در اينجا گنجانده شده است.
«غَمَراتِ» از «غمره»، بهمعناى شدايد لحظهى مرگ است كه انسان را در كام خود فرومىبرد.
برخى از مدّعيان پيامبرى عبارت بودند از: مسيلمه در يمن، أسود عنسى در يمن، طليحه اسدى در بنىاسد. «1»
امام صادق عليه السلام فرمود: «مراد از عذاب هون، مرگ در حال تشنگى است». «2»
امام باقر عليه السلام كسانى را كه بىجهت ادّعاى امامت كنند، از مصاديق اين آيه دانستهاند. «3»
پیام ها
1- افترا به خداوند ظلم فرهنگى است و ادّعاى رهبرى از سوى نااهلان، بزرگترين ظلم است. وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى ... أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَ
2- دشمن حقّ، يا حقّ را پايين مىآورد، يا خود را بالا مىبرد. ابتدا مىگويد: قرآن افسانه است، اگر موفّق نشد، مىگويد: من هم مىتوانم مثل قرآن حرفهاى جالب بزنم. «سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ» در جاى ديگر مىخوانيم: «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» «4»
3- مدّعيان ناأهل ودروغگويان مناصب دينى، سخت جان مىدهند. «وَ لَوْ تَرى إِذِ
«1». تفسير مراغى.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». تفسير عيّاشى.
«4». انفال، 31.
جلد 2 - صفحه 512
الظَّالِمُونَ ...»
4- كيفرهاى اخروى از لحظهى مرگ شروع مىشود، به كافران مىگويند: جان بده، بمير، «أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ» كه همراه با نوعى تحقير است.
5- روح انسان از جسم او مجرّد و مستقلّ است. «أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ»
6- كيفر توهين بهوحى ودين، عذاب مهين وخواركننده است. «تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آياتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ (93)
شأن نزول «3»- مسيلمه كذاب و اسود عنبسى دعوى نبوت كردند. حضرت رسالت از دعوى آنها مكدر شد. حق تعالى در بيان تعدى و طغيان آنان فرمود:
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً: (استفهام انكارى) يعنى و نيست ظالمتر از آنكه افترا و نسبت داد به خداى تعالى دروغ را، و گفت من پيغمبر او هستم. أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ: يا گفت وحى كرده مىشود به
«1» جامع الاخبار، فصل 34- جامع الاحاديث، جلد 4، صفحه 50، حديث 13.
«2» جامع احاديث الشيعه، جلد 4، صفحه 7، حديث 223.
«3» مجمع البيان ج 2 ص 335.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 332
من و حال آنكه وحى نشده است به او. مسيلمه، اباطيل مفتريات بهم مىبست و مىگفت: اين وحى است به من نازل شده. از جمله مفتريات او كه در مقابل سوره «كوثر» گفته «انّا اعطيناك الجماهر* فصلّ لربّك و هاجر* انّا كفيناك المكابر» وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ: و كيست ظالمتر از آنكه گفت زود باشد كه نازل كنم مثل آنچه نازل نمايد خدا. بعد از آن از سوء عاقبت كفار و مشركين اخبار فرمايد: وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَراتِ الْمَوْتِ: و اگر ببينى تو وقتى را كه كافران در سكرات و شدائد مرگ باشند و احاطه كند سختيهاى موت ايشان را وَ الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْدِيهِمْ: و ملائكه عذاب گستراننده باشند دستهاى خود را براى قبض روح ايشان. در ينابيع گويد: دستها گشاده باشند به عذاب، و عمود آتشين بر صورت و پشت ايشان زنند و گويند أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ: خارج كنيد ارواح خود را از اجساد همچو شخص مسلط كه از روى غلظت و عنف چيزى طلبد و يا گويند ملائكه عذاب كه بداريد نفسهاى خود را از عذاب اگر مىتوانيد، يعنى نتوانيد الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ: امروز كه وقت مردن شما است تا ابد الآباد جزا داده خواهيد شد به عذاب خوارى. مراد عذابى است كه متضمن شدت و اهانت باشد. از امام محمّد باقر عليه السّلام مروى است كه مراد به عذاب «هون» تشنگى است در روز قيامت. «1» بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِ: بسبب آنكه بوديد كه مىگفتيد و افترا مىبستيد بر خداى تعالى غير حق و نالايق را، مانند ادعاى ولد و شريك براى او و دعوى نبوت و وحى وَ كُنْتُمْ عَنْ آياتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ: و بوديد كه از آيات سبحانى سركشى و تكبر مىكرديد و تعظيم آن نمىنموديد به تأمل و تفكر و ايمان نياورديد و تصديق حقانيت آن نكرديد.
حضرت ابراهيم الخليل عليه السّلام به ملك الموت فرمود آيا مىتوانى نشان دهى مرا صورتى كه قبض كنى به آن روح فاجر و كافر را. گفت: طاقت ندارى آن را. فرمود: مىتوانم. گفت: روى برگردان. حضرت روى برگرداند. ناگاه
«1» تفسير عياشى، جلد اوّل، صفحه 370، حديث 62،- تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 542. حديث 2.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 333
ديد او را مردى سياه و موهاى راست و بدبو با لباس سياه و خارج مىشد از دهن و مناخر بينى او شعله آتش و دود. پس غشيه بر حضرت ابراهيم عارض شد. چون به هوش آمد فرمود: اگر ملاقات نكند كافر هيچ سختى را نزد موت مگر صورت تو را كافى است او را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آياتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ (93)
ترجمه
و كيست ستمكارتر از آنكه افترا بست بر خدا دروغى را يا گفت وحى شد بمن و وحى نشده بود باو چيزى و كسيكه گفت زود باشد كه فرو فرستم مانند آنچه فرو فرستاد خدا و اگر به بينى هنگاميكه ستمكاران باشند در سكرات مرگ و ملائكه باشند گشايندگان دستهاى خود را كه بيرون كنيد جانهاتان را امروز جزا داده شويد عذاب با خوارى را براى آنكه بوديد كه مىگفتيد و نسبت ميداديد بخدا ناحق را و بوديد كه از آيتهايش سركشى ميكرديد.
تفسير
در كافى و عياشى ره از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه نازل شده است در باره ابن ابى سرح كه عثمان او را عامل مصر نموده بود و او از كسانى بود كه پيغمبر (ص) در روز فتح مكه خون او را مباح فرمود و قبلا از نويسندگان وحى بود ولى در موقع كتابت بجاى عزيز حكيم عليم حكيم مىنوشت و پيغمبر (ص) ميفرمود ضرر ندارد خداوند عليم حكيم است و ابن ابى سرح با منافقين مىگفت من از پيش خود مانند آنچه او مىگويد ميگويم و او تغيير نمىدهد پس اين آيه نازل شد و قمّى ره از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح برادر رضاعى عثمان اسلام قبول نمود و وارد مدينه شد و چون خوش خط بود وقتى بر پيغمبر (ص) وحى نازل ميشد او را طلب مىفرمود پس مىنوشت آنچه را آنحضرت املا مىفرمود بر او ولى بجاى سميع بصير سميع عليم مينوشت و بجاى بما يعملون خبير بصير مىنوشت و فرق مىگذارد در نوشتن بين يا و تا و حضرت گاهى مىفرمود فرق ندارد پس مرتد شد و بمكّه مراجعت نمود و بقريش گفت بخدا محمد (ص) نميداند چه مىگويد من مانند آنچه او ميگويد ميگويم ردّ نمىكند پس من نازل ميكنم مانند آنچه او نازل مىكند پس اين آيه نازل شد و چون آنحضرت مكّه را فتح فرمود امر بقتل او نمود ولى عثمان دست او را گرفت و وارد شد بر پيغمبر (ص) در مسجد و استدعاى عفو از او را نمود و آنحضرت ساكت شد و عثمان تقاضاى خود را تكرار كرد تا دفعه سوّم كه حضرت او را بعثمان بخشيد و چون عثمان بيرون رفت حضرت باصحاب فرمود چرا او را نكشتيد يكى از آنها عرض كرد من چشمم بجانب شما بود كه اشاره بفرمائيد او را بكشم آنحضرت فرمود پيغمبران كسى را باشاره نمىكشند پس او از جمله آزاد شدگان بود و در مجمع از بعضى نقل نموده كه يكروز پيغمبر (ص) آيه و لقد
جلد 2 صفحه 354
خلقنا الانسان من سلالة من طين را تا ثم انشاناه خلقا آخر بر آن ملعون املا فرمود و او نوشت و بعد از آن بزبانش جارى شد فتبارك اللّه احسن الخالقين حضرت فرمود بنويس اينطور نازل شده است پس آندشمن خدا مرتد شد و گفت اگر محمد راست گو باشد بمن هم مانند او وحى شده است و اگر دروغگو باشد منهم گفتم مانند گفته او و ذيل حديث سابق را نقل نموده است و نسبت ببعضى داده كه گفتهاند اين آيه تا و من قال در باره مسيلمه كذاب و از آنجا ببعد در باره اين ملعون نازل شده است حقير عرض ميكنم گويا او تصوّر نمىكرده است كه ممكن است معانى بر پيغمبر (ص) وحى شود و اختيار انشاء لفظ با او باشد يا الفاظ هم وحى شود ولى اختيار تجويز قرائت و كتابت بصور مختلفه كه منافى با غرض نباشد با او باشد چنانچه مقتضاى جمع بين روايت كافى از امام صادق (ع) كه تكذيب فرموده است نزول قرآن را بهفت حرف و تصريح فرمود است بنزول آن بحرف واحد از نزد واحد كه ظاهرا مراد از حرف قرائت است و بين تواتر قرائات قراء سبع يا جواز قرائت بهر يك از آنها باين تقريب است و براى تسليت پيغمبر (ص) خداوند بيان فرموده است حال كسانيرا كه ظلم بر نفس و بر غير نمودند براى دعوى باطل و اضلال خلق باين تقريب كه اگر به بينى سختى جاندادن آنانرا وقتى كه ملائكه موكّله بر قبض روح ظلمه ببالين آنها حاضر شوند و با خشونت و شدّت و غلظت و عنف مانند طلبكار مسلّط دست براى بيرون آوردن جان آنها از بدن دراز نمايند و بگويند بيرون كنيد جانهاى خودتان را از بدنهاتان بدون درنگ از امروز تا روز قيامت كه تمامى يك روز بعد از مرگ است جزاى شما عذاب مشتمل بر هوان و خوارى است براى ادعاء باطل و قول بغير حق بر خدا و استكبارتان در دنيا از قبول آيات الهى و قمى ره فرموده مراد از عذاب هون عطش است و عيّاشى ره از حضرت باقر (ع) نقل نموده كه مراد عطش در روز قيامت است و با آنكه اختيار جاندادن با آنها نيست اين خطاب را براى توهين و تشديد بآنها مينمايند و بعضى گفتهاند مراد آنستكه اگر ميتوانيد جانهاى خودتان را از دست ما بيرون كنيد كه ما قبض نكنيم يا خودتان را از دست ما نجات دهيد كه عذابتان نكنيم با آنكه قادر بر امرى نيستيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ مَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَري عَلَي اللّهِ كَذِباً أَو قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَم يُوحَ إِلَيهِ شَيءٌ وَ مَن قالَ سَأُنزِلُ مِثلَ ما أَنزَلَ اللّهُ وَ لَو تَري إِذِ الظّالِمُونَ فِي غَمَراتِ المَوتِ وَ المَلائِكَةُ باسِطُوا أَيدِيهِم أَخرِجُوا أَنفُسَكُمُ اليَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهُونِ بِما كُنتُم تَقُولُونَ عَلَي اللّهِ غَيرَ الحَقِّ وَ كُنتُم عَن آياتِهِ تَستَكبِرُونَ (93)
و كيست ظالمتر از كسي که دروغ ببندد بر خداوند تبارك و تعالي دروغ بزرگي يا بگويد که از جانب خدا بمن وحي ميرسد و حال آنكه چيزي باو وحي نشده باشد و كسي که بگويد من هم ميتوانم مثل آنچه خدا نازل كرده نازل كنم و اگر
جلد 7 - صفحه 139
ميديدي آن زماني که ظالمين در سكرات و شدائد جان دادن هستند و ملائكه عذاب دستها باز كرده براي قبض روح آنها و بگويند بآنها جان خود را خارج و بيرون كنيد از كالبد بدن امروز جزاء داده خواهيد شد بجزاء خواركننده بواسطه آنچه که بوديد ميگفتيد بر خدا غير از آنچه حق و واقع است و بوديد بزرگي ميفروختيد بآيات الهي.
اينکه آيه شريفه سه طائفه را ظالمترين تمام ظلمه قرار داده: 1- كسي که دروغ بر خدا ببندد و افتراء بزند و اينکه شامل جميع اهل بدع ميشود که چيزي در دين زياد كنند يا چيزي از دين كم كنند يا تغييري در احكام الهي دهند و اول مبدع در اينکه دين عمر إبن خطاب بوده که متعه نساء و متعه حج را برداشت و كلمه (حيّ علي خير العمل) را از اذان بيرون كرد و تكفف و تأمين را در نماز اضافه كرد و غير آنها از بدعتها و در اثر او بني اميه و بني عباس و ساير ارباب ضلال چه تغييراتي در دين دادند تا امروز که دين مقدس اسلام ملعبه دست يك دسته جهّال و ظلمه و احزاب ضاله مثل صوفيه و شيخيه و محصلين جديد و اروپا رفتگان شده و هر روز افزوده ميشود حتي انكار بسياري از واجبات و محرمات شرع را مينمايند که ناگفتنش بهتر است لذا ميفرمايد وَ مَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَري عَلَي اللّهِ كَذِباً من استفهام انكاري است يعني ظالمتر از اينکه كسي نيست و لفظ افتراء دروغ بستن است احتياج بلفظ كذبا نبود لكن اينکه لفظ دلالت دارد که اينکه افتراء كذب بزرگيست و ظلم عظيمي است و كذب بر خدا و لو از گناهان كبيره است لكن اينکه افتري موجب كفر ميشود چنانچه در كافي از حضرت صادق عليه السّلام است که از آن حضرت سؤال از حدّ كفر كردند فرمود
(من قال للنوي انّه الحصي)
كسي که هسته را بگويد ريگ است يعني تغيير در دين دهد و لو جزئي باشد و از اينکه بيان حساب بسياري پاك ميشود.
جلد 7 - صفحه 140
2- آنكه بگويد که بر من وحي نازل ميشود و حال آنكه چيزي بر او نازل نشده أَو قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَم يُوحَ إِلَيهِ شَيءٌ يعني دعوي نبوت كند مثل مسيلمه كذّاب و باب و بهاء و قادياني و اشباه آنها، و شيخ مفيد عطر اللّه مضجعه در ذكر علائم ظهور که ميفرمايد مستفاد از اخبار است اينكه دوازده نفر متنبي پيدا ميشود و در حكم اينها است كسي که دعوي مقامي كند که داراي آن نباشد و اهليت آن را نداشته باشد مثل دعوي خلافت و يا نيابت خاصه (بابية) يا قطب عالم امكان يا ركن رابع و امثال اينها.
3- كسي که بگويد منهم مثل آنچه خدا نازل كرده نازل ميكنم يعني مثل قرآن و قوانين و احكام اسلامي من هم نازل ميكنم و جعل ميكنم مثل باب که در مقابل قرآن که ميفرمايد فَأتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثلِهِ بقره آيه 21، در بيانش ميگويد فأتوا بحرف من مثله غافل از اينكه حروف تمام مشابه يكديگر است و مثل كساني که جعل قانون ميكنند و ميگويند بهتر از قوانين اسلامي است مثل قوانين اروپا و امريكا و مسكو و امثال اينها.
وَ مَن قالَ سَأُنزِلُ مِثلَ ما أَنزَلَ اللّهُ اينکه سه طائفه اظلم از تمام ظالمين هستند و نتيجه ظلم آنها بزودي وقت جان دادن بر آنها معلوم خواهد شد چنانچه ميفرمايد وَ لَو تَري إِذِ الظّالِمُونَ فِي غَمَراتِ المَوتِ اگرچه مورد اظلم ناس است لكن حكم براي جميع ظالمين است زيرا جمع محلي بالف و لام افاده عموم ميدهد و غمرات بمعني سكرات و شدائد و سختيهاي مرگ است، و در اخبار دارد که براي كفار و ظلمه سختتر است از اينكه پوست بدن را با مقراض بچينند و از گردانيدن ميل آسيا در چشم زيرا ميبيند دست او از دنيا كنده ميشود و جاي خود را در جهنم مشاهده ميكند و ملائكه عذاب با صورتهاي مهيب و تازيانههاي آتشي و غلها و زنجيرها مهيّاي اخذ روح آن هستند و بصداي مهيب ميگويند جان بدهيد
جلد 7 - صفحه 141
وَ المَلائِكَةُ باسِطُوا أَيدِيهِم أَخرِجُوا أَنفُسَكُمُ بسط مقابل قبض است و بسط يد تارة براي اعطاء و بذل است چنانچه در آيه شريفه ميفرمايد وَ لا تَجعَل يَدَكَ مَغلُولَةً إِلي عُنُقِكَ وَ لا تَبسُطها كُلَّ البَسطِ اسراء آيه 31، و تارة بسط يد براي اخذ است چنانچه در حديث نبوي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است در باب توبه فرمود
(انّ اللّه باسط يده لمسيئي النهار الي الليل و لمسيئي الليل الي النهار)
و اينجا براي اخذ و قبض روح است لذا حضرت عزرائيل را قابض الارواح ناميدند و همين است معناي توفي که اخذ بقوه است و نسبت تارة بخداوند داده ميشود اللّهُ يَتَوَفَّي الأَنفُسَ حِينَ مَوتِها زمر آيه 43، و تارة بملك الموت داده شده قُل يَتَوَفّاكُم مَلَكُ المَوتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُم سجده آيه 11، و تارة بملائكه داده شده تَوَفَّتهُمُ المَلائِكَةُ محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم آيه 29، و اشكال به اينكه روح مجرد است و قابل قبض و اخذ نيست مدفوع است به اينكه مراد قطع علاقه از اينکه بدن عنصري است و تعلق بقالب مثالي و صورت برزخي است و تعبير باخرجوا با اينكه آنها اخراج ميكنند خود انسان که اخراج نميكند يك نوع اهانت و توهين است مثل اينكه بگويي جانت را بده يا بمير يا دست از جانت بردار و امثال اينها.
اليَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهُونِ اشكال به اينكه عذاب هون جهنم و روز قيامت است مردود است به اينكه از اول زمان موت گرفتار عذاب ميشود و از پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است
(اذا مات إبن آدم قامت قيامته)
و احتياج نداريم به اينكه بگوئيم مراد روز قيامت است چنانچه بعضي گفتند.
بِما كُنتُم تَقُولُونَ عَلَي اللّهِ غَيرَ الحَقِّ سه طائفه مذكوره در صدر آيه وَ كُنتُم عَن آياتِهِ تَستَكبِرُونَ زير بار نرفتن و بياعتنايي كردن و تكذيب انبياء نمودن تمام منشأ آن كبر و نخوت و تفرعن و تجبر است.
142
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- افترا به خداوند بالاترین ظلم و از بزرگترین گناهان است. (و من أظلم ممن افترى على الله کذبا)
۲- ظالمترین مردم کسانى هستند که به دروغ چیزى را به خداوند نسبت دهند و به او افترا زنند. (و من أظلم ممن افترى على الله کذبا)
۳- انکار نزول وحى بر بشر، افترا به خداوند است. (ما أنزل الله على بشر من شىء ... و من أظلم ممن افترى على الله کذبا)
۴- یهودیان به سبب ادعاى نازل نشدن وحى بر هیچیک از بشر ظالمترین مردم هستند. (إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء ... و من أظلم ممن افترى على)
۵- مدعیان دروغى نزول وحى بر خود (متنبیان) ظالمترین مردمانند. (و من أظلم ... أو قال أوحى إلىّ و لم یوح إلیه شىء)
۶- ادعاى آوردن همانندى براى وحى و کتب آسمانى از بالاترین ظلمهاست. (و من أظلم ... و من قال سأنزل مثل ما أنزل الله)
۷- کسى را قدرت آوردن همانندى براى وحى و کتب آسمانى نیست. (و من قال سأنزل مثل ما أنزل الله)
۸- ظلم، معیار سنجش میزان زشتى گناهان و داراى مراتب است. (و من أظلم ممن افترى على الله کذبا) گزینش واژه «أظلم» به جاى «أذنب» و «أعصى» و مانند آن مى تواند بدان جهت باشد که اولا ظلم بودن افترا را گوشزد کند و ثانیاً به ریشه گناه بودن افترا اشاره نماید. بنابراین ظلم معیارى براى شناخت گناه و مرتبه آن است.
۹- ادعاى عدم نزول وحى، به دروغ مدعى نبوت شدن و ادعاى آوردن مانند براى قرآن، از روشهاى مخالفان براى مبارزه با اسلام و پیامبر (ص) بود. (ما أنزل الله على بشر ... افترى على الله کذبا أو قال أوحى إلىّ ... سأنزل مثل ما أنزل الله)
۱۰- افترازنندگان به خداوند هنگام احتضار در حالتى بسیار سخت قرار مى گیرند. (و من أظلم ممن افترى ... و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت)
۱۱- مدعیان دروغین وحى و کسانى که مدعى آوردن مانندى براى قرآن هستند به هنگام احتضار حالتى بس دشوار دارند. (أوحى إلىّ و لم یوح إلیه شىء و من قال ... و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت)
۱۲- مجازات اخروى ستمکاران بزرگ از نخستین لحظات احتضار و مرگ آغاز خواهد شد. (و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت)
۱۳- صحنه جان کندن ظالمان بزرگ، عبرت آموز و تماشایى است. (و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت)
۱۴- گروهى از فرشتگان، کارگزاران خداوند در گرفتن جان آدمیان هستند. (و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت و الملئکة باسطوا أیدیهم)
۱۵- ملائکه، جان ستمکاران را با قدرت و شدتى تمام مى گیرند. (و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت و الملئکة باسطوا أیدیهم) جمله «باسطوا أیدیهم» ممکن است کنایه از قدرت و شدتى باشد که ملائکه به هنگام قبض روح ستمکاران به کار مى گیرند.
۱۶- ملائکه قابض ارواح داراى دستانى هستند که به هنگام گرفتن جان ظالمان آنها را مى گشایند. (إذ الظلمون فى غمرت الموت و الملئکة باسطوا أیدیهم)
۱۷- ظالمان نمى توانند خود را از مهلکه مردن و عذاب خوارکننده پس از آن رهایى بخشند. (و الملئکة باسطوا أیدیهم أخرجوا أنفسکم الیوم تجزون عذاب الهون) جمله «أخرجوا انفسکم» خطاب ملائکه به ظالمان است، که اگر مى توانید خود را از این مهلکه نجات بخشید. این سخن ملائکه از سر استهزا و بیان عجز ظالمان است.
۱۸- جان کندن ستمگران، همراه با تمسخر ملائکه قبض روح نسبت به آنان و بیان عجز آنان براى رهایى از مرگ است. (أخرجوا أنفسکم الیوم تجزون عذاب الهون)
۱۹- روح، تمام حقیقت انسان است و مرگ با خروج آن از بدن حاصل مى شود.* (أخرجوا أنفسکم) ممکن است «أخرجوا انفسکم» فرمان ملائکه به ظالمان براى بیرون ساختن جانهاى آنان باشد. در این صورت چون «نفس» بر «روح» اطلاق شده، اصالت روح و نقش اساسى آن در وجود انسانى را بیان مى نماید.
۲۰- عذاب خوارکننده در برزخ، جزاى گفتار نادرست درباره خداوند و افتراى به اوست. (الیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تقولون على الله غیر الحق)
۲۱- استکبار در برابر آیات الهى، عذاب خوارکننده پس از مرگ را (در برزخ) به دنبال دارد. (الیوم تجزون عذاب الهون ... کنتم عن ءایته تستکبرون)
۲۲- ضرورت مراقبت آدمى در مورد گفتارهاى خود درباره خداوند (بما کنتم تقولون على الله غیر الحق)
۲۳- گفتن سخن ناحق درباره خداوند، عقوبت سنگین در پى دارد. (بما کنتم تقولون على الله غیر الحق)
۲۴- دروغ بستن به خداوند و به دروغ مدعى دریافت وحى شدن و ادعاى آوردن مانند براى قرآن، سخنانى باطل و ناحق است. (ممن افترى على الله کذبا أو قال ... بما کنتم تقولون على الله غیر الحق)
۲۵- ظالمان و مستکبران در برزخ به عذاب گرفتار خواهند بود. (و لو ترى إذ الظلمون ... الیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم ... عن ءایته تستکبرون) ظاهراً مراد از «الیوم» زمان پس از مرگ و قبل از قیامت است که برزخ نام دارد.
۲۶- استکبار زمینه سخن ناحق گفتن درباره خداوند است. (بما کنتم تقولون على الله غیر الحق و کنتم عن ءایته تستکبرون)
۲۷- جزاى اعمال در آخرت، متناسب با نوع عمل و روحیات عمل کننده است. (الیوم تجزون عذاب الهون ... کنتم عن ءایته تسکتبرون) خداوند در برابر روحیه استکبارى و خودبرتربینى ظالمان، آنان را به عذاب خوارکننده (الهون) وعده مى دهد.
روایات و احادیث
۲۸- عن أبى جعفر (ع): «و من أظلم ممن افترى على الله کذبا ... » قال: من ادعى الامامة دون الإمام.[۶]
۱- . تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۷۰، ح ۶۱ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۴۶، ح ۱۸۲. امام باقر (ع) درباره «و من أظلم ... » فرمود: مدعى منصب امامت، بدون اینکه امام بر حق باشد، افترا زننده بر خداست.
۲۹- عن أبى عبدالله (ع) فى قوله: «أخرجوا أنفسکم الیوم تجزون عذاب الهون» قال: العطش[۷] امام صادق (ع) درباره این آیه «أخرجوا أنفسکم الیوم تجزون عذاب الهون» فرمود: منظور از عذاب خوارکننده، تشنگى هنگام جان دادن است.
موضوعات مرتبط
- احتضار: تشنگى در احتضار ۲۹ ; عوامل سختى احتضار ۱۰، ۱۱
- ارزیابى: ملاکهاى ارزیابى ۸
- استکبار: آثار استکبار ۲۶ ; کیفر استکبار با آیات خدا ۲۱
- اسلام: روش مبارزه با اسلام ۹
- افترا: آثار افترا به خدا ۱۰ ; افترا به خدا ۳، ۲۴، ۲۸ ; زمینه افترا به خدا ۲۶ ; ظلم افترا به خدا ۱ ; کیفر افترا به خدا ۲۰، ۲۳ ; گناه افترا به خدا ۱
- امامت: ادعاى منصب امامت ۲۸
- انسان: حقیقت انسان ۱۹ ; قبض روح انسان ۱۹
- خدا: تکلم خدا درباره خدا ۲۲، ۲۳ ; کارگزاران خدا ۱۴
- روح: نقش روح ۱۹
- سخن: باطل ۲۴، ۲۶
- ظالمان:۲، ۴، ۵ احتضار ظالمان ۲، ۴، ۵ ۱۲، ۱۸ ; استهزاى ظالمان ۲، ۴، ۵ ۱۸ ; ظالمان ۲، ۴، ۵ در عالم برزخ ۲۵ ; عبرت از مرگ ظالمان ۲، ۴، ۵ ۱۳ ; عجز ظالمان ۲، ۴، ۵ ۱۷، ۱۸ ; عذاب اخروى ظالمان ۲، ۴، ۵ ۱۷ ; قبض روح ظالمان ۲، ۴، ۵ ۱۳، ۱۵، ۱۶ ; کیفر اخروى ظالمان ۲، ۴، ۵ ۱۲ ; کیفر ذلتخبار ظالمان ۲، ۴، ۵ ۱۷ ; مرگ ظالمان ۲، ۴، ۵ ۱۲، ۱۸ ; هلاکت ظالمان ۲، ۴، ۵ ۱۷
- ظلم: آثار ظلم ۸ ; بزرگترین ظلم ۱، ۶ ; مراتب ظلم ۱، ۸ ; موارد ظلم ۱
- عبرت: عوامل عبرت ۱۳
- عذاب: اهل عذاب ۱۷، ۲۵ ; عذاب برزخى ۲۰، ۲۱، ۲۵ ; عذاب ذلتخبار ۲۰، ۲۱، ۲۹ ; مراتب عذاب ۲۰، ۲۱ ; موجبات عذاب ۲۱
- عزرائیل: استهزاهاى عزرائیل ۱۸ ; دستان عزرائیل ۱۶ ; نقش عزرائیل ۱۴، ۱۵
- عمل: کیفر اخروى عمل ۲۷
- قرآن: ادعاى همانندسازى براى قرآن ۹، ۱۱، ۲۴
- کتب آسمانى: بیخنظیرى کتب آسمانى ۶، ۷ ; ادعاى همانندسازى براى کتب آسمانى ۶
- کیفر: تناسب کیفر با عمل ۲۷ ; مراتب کیفر ۲۳ ; موجبات کیفر ۲۳ ; نظام کیفرى ۲۷
- گناه: بزرگترین گناه ۱ ; گناه ان کبیره ۱ ; مراتب گناه ۱ ; ملاک زشتى گناه ۸
- متنبّیان (مدعیان نبوت): ادعاهاى متنبّیان (مدعیان نبوت) ۹ ; ظلم متنبّیان (مدعیان نبوت) ۵
- محمّد (ص): روش مبارزه مخالفان محمّد (ص) ۹ ; مبارزه با محمّد (ص) ۹
- مرگ: حقیقت مرگ ۱۹
- مستکبران: در عالم برزخ ۲۵
- مفتریان به خدا: احتضار مفتریان به خدا ۱۰ ; ظلم مفتریان به خدا ۲
- ملائکه: مرگ ۱۴، ۱۶، ۱۸ ; نقش ملائکه ۱۴، ۱۵، ۱۶
- نبوت: مدعیان دروغین نبوت ۵، ۹
- وحى: احتضار مدعیان دروغین وحى ۱۱ ; ادعاى تلقى وحى ۲۴ ; بیخهمتایى وحى ۷ ; تکذیب نزول وحى بر بشر ۳ ; مکذّبان وحى ۹ ; مکذّبان نزول وحى بر بشر ۴
- یهود: ادعاهاى یهود ۴ ; ظلم یهود ۴ ; یهود و نزول وحى بر بشر ۴
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۴، ص ۴۲۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۴۲.
- ↑ صاحب جامع البیان آن را از عكرمة روایت كرده است.
- ↑ صاحب جامع البیان آن را از عكرمة روایت كرده است.
- ↑ در تفسیر على بن ابراهیم و نیز محمد بن یعقوب كلینى از امام باقر علیهالسلام و امام صادق علیهالسلام روایت كنند كه آیه مزبور درباره عبدالله بن سعد بن ابىسرح نازل شده. این مرد برادر رضاعى عثمان بن عفان بود و خط خوبى داشت وى پس از مرتد شدن، مى گفت: آنچه بر محمد نازل میشده بر من نیز نازل میشده است پس از فتح مكه پیامبر دستور قتل او را صادر فرمود. ولى عثمان دست او را گرفت و نزد پیامبر آورد و از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست كه او را ببخشد. پیامبر سكوت فرمود، عثمان اصرار نمود. پیامبر از او صرفنظر كرد. وقتى كه رفتند، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مگر نگفته بودم كه هر كس او را ببیند، باید بكشد مردى در آن میان گفت: یا رسول اللّه چشم من متوجه شما بود كه اگر اشاره اى مى كردید او را مى كشتم. پیامبر فرمود: انبیاء با اشاره كسى را نمى كشند، بعدها همین شخص از طرف عثمان حاكم مصر شد و از اثر ظلم و جور، مردم مصر از او شكایت كردند. عثمان توجه نكرد سرانجام مردم مصر و سایر كشورهاى اسلامى كه از دست والیان خود به جان آمده بودند بر عثمان ریختند و او را كشتند.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۷۰، ح ۶۳ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۴۶، ح ۱۸۴.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۷۰، ح ۶۳ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۴۶، ح ۱۸۴.