التوبة ١٠٣
ترجمه
التوبة ١٠٢ | آیه ١٠٣ | التوبة ١٠٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«صَدَقَة»: زکات. آنچه مؤمن برای نزدیکی به خدا صرف میکند. «صَلِّ عَلَیْهِمْ»: برای ایشان دعا کن. «صَلاتَکَ»: دعای تو. «سَکَنٌ»: رحمت. آرامش خاطر.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنَ اللَّهَ وَ مَلاَئِکَتَهُ... (۲)
وَ إِذَا کُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ... (۵) يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ... (۰) وَ مِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ... (۱)
تفسیر
- آيات ۱۰۶ - ۹۷، سوره توبه
- بيان آيات شريفه مربوط به وضع اعراب از لحاظ كفر و نفاق و ايمان
- معناى كلمه (( اعراب )) و بيان اينكه باديه نشينان به سبب دروى از تمدن و علم و ادب از معارف دينى دورتر بوده اند
- تقسيم مؤ منين به سه گروه : سابقون اولون از مهاجرين و انصار و تابعين آنان به احسان . و بيان مراد از هر كدام
- معناى اتباع به احسان در جمله : (( والذين اببعوهم باحسان )) كه وصف طبقه سوم از مؤمنين است
- حكم به فضيلت سابقون اولون از مهاجرين و انصار مقيد است به ايمان وعمل صالح
- معناى رضايت مؤ منين از خدا و رضايت خدا از مؤ منين و بيان اينكه رضايت خدا از اوصاف فعل او است نه از اوصاف ذاتش
- مقصود از عذاب كردن منافقين در دو نوبت (سنعذبهم مرتين ) چيست ؟
- امر به اخذ زكات از اموال مردم
- گيرنده زكات خداست و تصدق و اداء زكات نوعى توبه است چنانچه توبه هم صدقه اعمال است
- توضيح درباره معناى آيه : (( و قلاعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله والمؤ منون )) و اينكه مخاطبين آن چه كسانى هستند ورؤ يت در آن به چه معنا است ؟
- رواياتى در ذيل آيه شريفه : (( و السابقون الاولون من المهاجرين و الانصار... ))
- سخن (( قرظى )) مبنى بر اينكه تمامى اصحاب پيامبر (ص ) آمرزيده اند و خوب و بدشان اهل بهشتند و نقد و رد آن سخن
- رواياتى در ذيل آيه : (( و آخرون اعترفوا بذنوبهم ... )) و اينكه در مورد چه كسانى نازل شده است
- چند روايت در ذيل آيه مربوط به زكات
- چند روايت در ذيل آيه شريفه : (( و آخرون مرجون لامرالله ))
- گفتارى پيرامون زكات و ساير صدقات (نظر اسلام درباره اجتماع و حقوق مالى آن و مزايا و ويژگيهاى نظام ماليه عمومى در اسلام )
نکات آیه
۱ - فرمان خداوند به پیامبر (ص) مبنى بر گرفتن صدقه (زکات) از اموال مردم (خذ من أمولهم صدقة)
۲ - اموال و داراییهاى گوناگون انسان، متعلق صدقه (زکات) است. (خذ من أمولهم صدقة) «مال» (مفرد اموال) اسم جنس است و شامل هر آنچه را که آدمى به دست بیاورد مى شود.
۳ - پیامبر (ص) و حاکم اسلامى، موظف به گرفتن صدقه (مالیات شرعى) از مردم و منتظر نماندن براى اقدام خود مردم به پرداخت آن (خذ من أمولهم صدقة) به کارگیرى امر «خذ» (بگیر) - به جاى مثلاً «تقبل» - حکایت از آن دارد که حاکم اسلامى نباید در انتظار پرداخت صدقه باشد; بلکه باید خود اقدام به أخذ آن کند.
۴ - تعیین اموال متعلق صدقه (زکات) و مقدار آن، بسته به نظر پیامبر (ص) و حاکم اسلامى است. (خذ من أمولهم صدقة) نکره آمدن «صدقة» و عدم تعیین مقدارى خاص از آن، احتمالاً اشاره به این دارد که موارد فوق، مبتنى بر صلاحدید پیامبر (ص) و حاکم اسلامى است.
۵ - تنها بخشى از اموال و داراییها به عنوان صدقه و زکات دریافت مى شود; نه تمامى آن. (خذ من أمولهم صدقة) برداشت فوق، با توجّه به استعمال «مِنْ تبعیضیه» به دست آمده است; یعنى، بخشى از اموال آنان را به عنوان صدقات اخذ کن.
۶ - اجازه خداوند به پیامبر (ص) در مورد گرفتن صدقه (زکات) از جهاد گریزانى که به گناه خویش معترف بودند. (و ءاخرون اعترفوا بذنوبهم ... خذ من أمولهم صدقة) برداشت فوق با توجّه به شأن نزول آیه است که برخى از متخلفان از جنگ تبوک، نادم شدند و در قبال خطاى خویش، پیشنهاد کردند که تمام اموالشان را به عنوان صدقه بپردازند.
۷ - گرفتن صدقه (زکات) از خطاکاران نادم از سوى حاکم اسلامى باید به منظور تطهیر روح و تکامل معنوى آنان باشد. (خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزکیهم)
۸ - پرداخت صدقه و زکات، مایه تطهیر (پاکى روح از آلودگى) و تزکیه (رشد معنوى) انسان است. (خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزکیهم)
۹ - تطهیر نفس و پاک کردن آن از آلودگیها و موانع روحى، زمینه رشد و تکامل معنوى انسان است. (خذ ... تطهرهم و تزکیهم)
۱۰ - تطهیر و تکامل روحى و معنوى جامعه، هدف اصلى برنامه هاى اجتماعى و اقتصادى اسلام است. (خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزکیهم)
۱۱ - پرداخت صدقه (زکات)، تضمین کننده پاکى جامعه و شکوفایى اقتصاد آن* (خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزکیهم) برداشت فوق بر این اساس است که تطهیر و رشد، صرفاً فردى نباشد و نظر به حیثیت اجتماعى آن نیز داشته باشد. به تعبیر دیگر، صدقه و زکات، از آن جهت که تعدیل ثروت را به دنبال دارد، عدالت اجتماعى را تضمین مى کند.
۱۲ - دلبستگى به مال و عدم تمایل به پرداخت صدقه (زکات) نشانه آلودگى روح و عدم تکامل معنوى انسان (خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزکیهم) از مفهوم آیه برداشت مى شود که: تطهیر و تزکیه مورد نظر تنها با پرداخت زکات حاصل خواهد شد. بنابراین آنان که در نتیجه دلبستگى، از پرداخت آن سرباز مى زنند، آلوده اند و رشد نخواهند یافت.
۱۳ - توصیه خداوند به دعا کردن پیامبر (ص) و گیرندگان زکات، براى زکات دهنده، به هنگام دریافت آن (خذ من أمولهم ... و صل علیهم)
۱۴ - دعاى پیامبر (ص) و حاکم اسلامى براى زکات دهندگان، مایه آرامش روحى آنان است. (و صل علیهم إن صلوتک سکن لهم)
۱۵ - پرداخت زکات، امرى مهم و شایسته قدردانى از سوى مدیر جامعه اسلامى (خذ من أمولهم صدقة ... و صل علیهم إن صلوتک سکن لهم)
۱۶ - دستور خدا به دلجویى کردن پیامبر (ص) از گنهکاران نادم، با قبول صدقه شان و دعا براى آنان (خذ من أمولهم صدقة ... و صل علیهم إن صلوتک سکن لهم) برداشت فوق با توجّه به ارتباط این آیه با آیات پیش است که درباره متخلفان نادمى نازل شده که براى جبران تخلفشان از جنگ تبوک عزم انفاق تمامى اموال خود را داشتند.
۱۷ - لزوم توجّه به عواطف و ارج نهادن به روحیات مردم، در اعمال قوانین اجتماعى و دینى (خذ من أمولهم صدقة ... و صل علیهم إن صلوتک سکن لهم)
۱۸ - جواز فرستادن صلوات (درود) بر غیر پیامبر اکرم (ص) (صل علیهم)
۱۹ - دعاى پیامبر (ص) در حق مؤمنان، مورد استجابت خداوند و داراى تأثیر قطعى است. (صل علیهم ... و اللّه سمیع علیم) یاد شدن صفت «سمیع علیم» پس از «صل علیهم» اشاره به مستجاب شدن دعاى پیامبر (ص) است; زیرا ارزش و اهمیّت شنیدن به ترتیب اثر دادن آن است.
۲۰ - دستورها و رهنمودهاى خداوند، نشأت گرفته از علم گسترده او به مصالح واقعى و تأثیر مثبت آنها (صل علیهم إن صلوتک سکن لهم و اللّه سمیع علیم) صفت «علیم» ممکن است اشاره به عالمانه بودن فرمان «خذ من أموالهم» و «صل علیهم ...» داشته باشد; چه اینکه تأثیر مثبت هر یک را خداوند بر اساس علم گسترده خود بیان داشته است.
۲۱ - تأیید خداوند نسبت به واقعى بودن توبه تائبان متخلف از جنگ تبوک* (خذ من أمولهم ... و صل علیهم ... و اللّه سمیع علیم) برداشت فوق بر این اساس است که آیه را با توجّه به شأن نزول معنا کنیم که مورد آن توبه متخلفان از جنگ تبوک است. از این رو احتمال مى رود صفت «علیم» به این نکته اشاره داشته باشد که خداوند صداقت آنان را در توبه دانسته و بر اساس آن فرمان به اخذ زکات و دعا داده است.
۲۲ - خداوند، سمیع (شنواى مطلق) و علیم (داراى علم گسترده) است. (و اللّه سمیع علیم)
روایات و احادیث
۲۳ - از بعضى اصحاب روایت شده که گفت: «عن بعض اصحابنا عن ابى عبداللّه (ع) قال: سألته عن قول اللّه «خذ من اموالهم صدقة ...» جاریة هى فى الامام بعد رسول اللّه؟ قال: نعم ;[۱] از امام صادق (ع) پرسیدم سخن خداوند که مى فرماید: «از اموال آنان صدقه بگیر ...» در مورد امام بعد از رسول خدا (ص) نیز جارى است؟ فرمود: آرى».
۲۴ - از امام جواد (ع) روایت شده که فرمود: «... ان موالى أسئل اللّه صلاحهم او بعضهم قصروا فیما یجب علیهم فعلمت ذلک فاحببت ان اطهرهم و ازکیهم بما فعلت فى عامى هذا من امر الخمس قال اللّه تعالى «خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم و تزکّیهم بها ... » ;[۲] ... دوستان ما - که از خدا صلاح آنان را مسألت مى کنم - یا بعضى از آنان در تکلیف واجب خود کوتاهى کردند و من آگاه شدم. پس دوست داشتم با برنامه اى که این سال در مورد خمس اجرا کردم، آنان را تطهیر و تزکیه کنم. خداوند فرموده است: از اموال آنان صدقه بگیر تا بدین وسیله آنها را تطهیر و تزکیه کنى ...».
۲۵ - از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: «یجبر الامام النّاس على اخذ الزکوة من اموالهم لانّ اللّه عز و جل قال: «خذ من اموالهم صدقة ...» ... ;[۳] امام، مردم را مجبور مى کند که از اموال آنان زکات گرفته شود; زیرا خداى عزو جل فرموده: از اموال آنان صدقه بگیر ...».
۲۶ - از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: «من زعم انّ الامام یحتاج الى ما فى ایدى النّاس فهو کافر انّما النّاس یحتاجون ان یقبل منهم الامام قال اللّه عزو جل: «خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم و تزکّیهم بها » ;[۴] کسى که گمان کند، امام به آنچه در دست مردم است نیاز دارد، او کافر است ; بلکه مردم نیاز دارند که امام صدقه را از آنها قبول کند. خداى عز و جل فرمود: از اموال آنان صدقه بگیر، تا بدین وسیله آنان را تطهیر و تزکیه کنى».
۲۷ - عبداللّه بن سنان گوید: امام صادق (ع) فرمود: «لما انزلت آیة الزکوة «خذ من اموالهم صدقة ...» ... فامر رسول اللّه (ص) منادیه فنادى فى الناس ان اللّه فرض علیکم الزکوة ... ففرض اللّه عز و جل علیهم من الذهب و الفضة و فرض الصدقة من الابل و البقر و الغنم و من الحنطة و الشعیر و التمر و الزبیب ... و عفا لهم عما سوى ذلک ... ;[۵] چون آیه زکات نازل شد که «از اموال آنان صدقه بگیر ...» رسول خدا (ص) به منادى خود دستور داد و او در بین مردم ندا داد که خداوند: بر شما زکات را واجب فرموده است; پس خداوند [زکات] را از طلا و نقره بر آنان واجب فرمود و نیز صدقه را از شتر، گاو، گوسفند، گندم، جو، خرما و کشمش واجب کرد ... و غیر اینها را براى مردم گذشت نمود ...».
موضوعات مرتبط
- ائمه(ع): اختیارات ائمه(ع) ۲۳
- احکام: ۲، ۵، ۱۸، ۲۳، ۲۵، ۲۷ روش اجراى احکام ۱۷
- اسماء و صفات: سمیع ۲۲; علیم ۲۲
- اقتصاد: زمینه رشد اقتصادى ۱۱; فلسفه سیاستهاى اقتصادى ۱۰
- پاکى: آثار پاکى ۹; زمینه پاکى ۸
- پلیدى: عوامل پلیدى ۱۲
- تزکیه: اهمیّت تزکیه ۷; زمینه تزکیه ۸; عوامل تزکیه ۲۴، ۲۶
- تکامل: زمینه تکامل ۹
- جامعه: اهمیّت پاکى جامعه ۱۰; زمینه پاکى جامعه ۱۱; فلسفه سیاستهاى اجتماعى ۱۰
- جهاد: تارکان جهاد و زکات ۶
- خدا: اذن خدا ۶; اوامر خدا ۱، ۱۶; توصیه هاى خدا ۱۳; علم خدا ۲۰; منشأ اوامر خدا ۲۰
- رهبران دینى: آثار دعاى رهبران دینى ۱۴; تکلیف رهبران دینى ۳; رهبران دینى و اخذ زکات ۳; رهبران دینى و اخذ صدقات ۳; مسؤولیت رهبران دینى ۴، ۱۵
- رهبرى: اختیارات رهبرى ۲۵
- زکات: آثار زکات ۸، ۱۱; آثار ترک زکات ۱۲; اجبار بر زکات ۲۵; احکام زکات ۲، ۵، ۲۵، ۲۷; اهمیّت زکات ۱۵; توصیه به زکات گیرنده ۱۳; دعا براى زکات دهنده ۱۳; عوامل آرامش زکات دهنده ۱۴; فلسفه زکات ۷; متعلق زکات ۲، ۴، ۵، ۲۷
- صدقات: آثار امتناع از صدقات ۱۲; آثار صدقات ۸، ۱۱، ۲۴، ۲۶; احکام صدقات ۲، ۵، ۲۳; فلسفه صدقات ۷; متعلق صدقات ۲۷
- صلوات: احکام صلوات ۱۸
- عواطف: اهمیّت عواطف ۱۷
- غزوه تبوک: توبه متخلفان غزوه تبوک ۲۱; صداقت تائبان غزوه تبوک ۲۱
- قانون: روش اجراى قانون ۱۷
- گناهکاران: دعا براى گناهکاران پشیمان ۱۶; دلجویى از گناهکاران پشیمان ۱۶; زکات گناهکاران پشیمان ۷; قبول صدقات گناهکاران ۱۶
- مال دوستى: آثار مال دوستى ۱۲
- مؤمنان: صلوات بر مؤمنان ۱۸
- محمّد (ص): آثار دعاى محمّد (ص) ۱۴; اجابت دعاى محمّد (ص) ۱۹; اذن به محمّد (ص) ۶; تکلیف محمّد (ص) ۱، ۳; توصیه به محمّد (ص) ۱۳; محمّد (ص) و اخذ زکات ۱، ۶; محمّد (ص) و اخذ صدقات ۱، ۳، ۶; محمّد (ص) و متخلفان از جهاد ۶; محمّد (ص) و متعلق صدقات ۴; محمّد (ص) و مؤمنان ۱۹; مسؤولیت محمّد (ص) ۴، ۱۶
منابع
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۱۰۶، ح ۱۱۱; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۵۹، ح ۳۰۲.
- ↑ تهذیب شیخ طوسى، ج ۴، ص ۱۴۱، ح ۲۰; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۵۹، ح ۳۰۱.
- ↑ دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۵۳; بحارالأنوار، ج ۹۳، ص ۸۶، ح ۷.
- ↑ اصول کافى، ج ۱، ص ۵۳۷، ح ۱; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۶۰، ح ۳۰۴.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۱۰۶، ح ۱۱۱; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۵۹، ح ۳۰۲.