الرعد ٣٣
ترجمه
الرعد ٣٢ | آیه ٣٣ | الرعد ٣٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قَآئِمٌ»: ایستاده. مراقب و مواظب. «مَنْ ...»: مبتدا است و خبر آن محذوف است که (کَمَنْ لَیْسَ کَذلِکَ) میباشد (نگا: رعد / ، نحل / ). «سَمُّوهُمْ»: آنها را نامگذاری کنید. آنها را خدا نام بدهید. مراد این است که بتها چیزی نیستند و خود کافران آنها را نامگذاری کرده و به خیال فاسد خویش مؤثّر و متصرّف در امور جهان میدانند (نگا: اعراف / ، غافر / ) أ «تُنَبِّؤُونَهُ»: او را باخبر و مطّلع میسازید. «بِظَاهِرٍ مِّنَ الْقَوْلِ»: با سخنی که فقط ظاهر دارد و حقیقت ندارد مانند خیال. با سخنی که دارای مفهوم صحیح و واقعیّت درست نمیباشد. «صُدُّوا»: بازداشته شدهاند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ مَا تَکُونُ فِي شَأْنٍ وَ مَا... (۲) سَوَاءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ... (۲) إِنْ تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ... (۲) وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ... (۳) أَلاَ إِنَ لِلَّهِ مَا فِي... (۶)
وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَ بِهَا... (۰) يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنْکَ... (۴) وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ... (۲) وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ... (۳) وَ قَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ... (۳) إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْمَاءٌ... (۳) هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ... (۳) اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ... (۴) هُوَ اللَّهُ الَّذِي لاَ إِلٰهَ... (۱) أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ... (۴)
تفسیر
- آيات ۳۵ - ۲۷، سوره رعد
- هدايت به دست خدا است و صرف وجود آيت معجزه سبب ايمان آوردن نيست
- ايمان صرف ادراك نيست بلكه بايد تواءم با تسليم وقبول قلبى باشد
- حقيقت ترس از خدا و عدم منافات آن با اطمينان به خدا
- مراد از ((ذكر)) اعم از ذكر لفظى است
- توضيحى درباره اينكه دلها فقط به ذكر خدا آرام مى گيرند
- مراد از حيات طيبه و ((معيشت طوبى )) كه از آثار آرامش و اطمينان قلب است
- بيان اقوال مختلف در ذيل ((طوبى لهم )) به نقل از مجمع البيان
- معناى جمله : ((اليه متاب ))
- بدون مشيت خداوند شگفت ترين آثار الهى نيز اثرى در هدايت گمراهان نخواهد داشت
- وجوهى كه در معناى آيه شريفه : ((و لو ان قرانا سيرت بهالجبال ... بل لله الامر جميعا)) گفته شده است
- سه وجه در معناى آيه : ((افلم يياءس الذين امنوا ان لو يشاء الله لهدى الناس جميعا))
- تهديد كفارى كه در ابتداى دعوت اسلام انكار و دشمنى پيشه كردند به نزول مصيبتها
- معناى قائم بودن خداى تعالى بر هر نفس و به هر آنچه مى كند
- احتجاجى بى سابقه عليه مشركين : اوصاف وفضائل شركاى خدا را بيان كنيد...
- وعده به مؤ منان در مقابل وعيدى كه به كافران داده شد
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل جمله : ((الا بذكر الله تطمئن القلوب )) و بيان اينكه پيامبر (صلىالله عليه و آله ) و اهل بيت او (عليهم السلام ) مصاديق ذكر خدايند
- چند روايت درباره شجره طوبى در ذيل جمله : ((طوبى لهم و حسن ماب ))
- رواياتى در ذيل آيه : ((و لو ان قرانا سيرت بهالجبال ...))
نکات آیه
۱- موجودیّت انسانها و دستاوردهایشان و نیز تدبیر امور آنان به دست خداوند است. (أفمن هو قائم على کل نفس بما کسبت) از معانى «قائم بودن بر کسى» در اختیار داشتن شؤون آن کس، تدبیر امور او و قوام بخشیدن به وى است. حرف «باء» در «بماکسبت» به معناى «مع» مى باشد و مراد از «من هو...» خداوند متعال است. بنابراین مفاد «من هو قائم...» این است که: خداوند قوام بخش انسانها و هر آنچه به دست آورده اند مى باشد و او شؤون ایشان را اداره و تدبیر مى کند.
۲- هیچ کس و هیچ چیز (معبودهاى اهل شرک و ...) هم پایه خداوند نبوده و به تدبیر امور انسانها و قوام بخشیدن به آنان توانا نیست. (أفمن هو قائم على کل نفس بما کسبت) «من» در «أفمن هو ...» مبتداست و خبر آن شبه جمله اى همانند «کمن لیس کذلک» است.
۳- مشرکان على رغم اعترافشان به اینکه قوام بخش امور بندگان خداوند است ، براى او شریکهاى متعددى برگزیده بودند. (أفمن هو قائم على کل نفس بما کسبت و جعلوا لله شرکاء)
۴- قوام بخشى به بندگان و تدبیر امور ایشان ، از ویژگیهاى معبود شایسته پرستش (أفمن هو قائم على کل نفس بما کسبت و جعلوا لله شرکاء)
۵- معبودهاى اهل شرک ، فاقد ویژگیهاى خدایى و شایستگى پرستش (قل سمّوهم) «تسمیة» (مصدر سمّوا) به معناى نام نهادن و یا نام بردن است و مراد از نام بردن معبودهاى پندارى - به قرینه بیان صفت ویژه خداوند - توصیف آنها و برشمردن ویژگیهاى آنهاست نه مجرد نام بردن و گفتن اینکه فلان بت نامش لات یا عزّى و یا ... است.
۶- توجه به صفات خدایان اهل شرک ، کافى در اطمینان آدمى به شریک نبودن آنها براى خدا و شایسته نبودنشان براى پرستش (قل سمّوهم) جمله «قل سمّوهم» (بگو: خدایان پندارى را توصیف کنید) در حقیقت استدلالى است براى بى اساس بودن پندار شرک ; یعنى، شما خود ویژگیهاى بتها را برشمرید. همین امر کافى است که دریابید آنها شایسته الوهیت و ربوبیت نیستند و نمى توانند شریک خدا شمرده شوند.
۷- خداوند هیچ شریکى براى خویش سراغ ندارد. (أم تنبّئونه بما لایعلم فى الأرض) «تنبیىء» (مصدر تنبّئونه) به معناى خبر دادن و اطلاع دادن است. «فى الأرض» قید براى «ما» و به عبارت دیگر حال براى ضمیر محذوفى است که به «ما» برمى گردد. بنابراین «أم تنبّئونه ...» ; یعنى، آیا خدا را خبر مى دهید از چیزى در زمین که او نمى داندش. ندانستن خدا چیزى را کنایه از وجود نداشتن آن است.
۸- توجه به اینکه خداوند هیچ شریکى براى خویش سراغ ندارد ، آدمى را به توحید و نفى شرک گرایش مى دهد. (أم تنبّئونه بما لایعلم فى الأرض)
۹- ادعاى مشرکان مبنى بر وجود شریک براى خدا ، ادعایى پوچ و بدون واقعیت است. (أم بظهر من القول) «ظاهر من القول» ; یعنى، گفتارى که واقعیت نداشته و عارى از حقیقت است. «بظاهر» متعلق به فعلى محذوف است و کلام با تقدیر آن چنین مى باشد: «قل ... أم تسمّونهم شرکاء بظاهر من القول» (بگو ... بلکه آیا به سخن ظاهرى و بدون واقعیت آنها را شریکهاى خدا مى نامید).
۱۰- مرام اهل شرک ، على رغم روشنى بطلان آن و نبود دلیلى بر آن ، مرامى آراسته شده و زینت داده شده براى آنان بود. (بل زیّن للذین کفروا مکرهم) مراد از «مکرهم» مرام و عقیده مشرکان ; یعنى ، شریک پنداشتن براى خدا و پرستش آن شریکان است ; زیرا این چیزى است که براى آنان زینت داده شده و آراسته جلوه کرده بود.
۱۱- شریک براى خدا پنداشتن و پرستش معبودهاى دروغین ، مرامى نشأت گرفته از مکرها و حیله ها (بل زیّن للذین کفروا مکرهم) نامیدن و توصیف کردن شرک ورزى به مکر و حیله اشاره به این نکته دارد که: ریشه شرک و پرستش غیر خدا ، مکر و حیله است.
۱۲- مشرکان در پرستش خدایان دروغین ، خویشتن را فریب داده بودند. (بل زیّن للذین کفروا مکرهم) در اینکه فاعل محذوف از «زیّن» چیست؟ چند احتمال وجود دارد ۱- شیطان ۲- سران کفر و شرک ۳-خودِ کافران. برداشت فوق بر اساس سومین احتمال است. بر این مبنا معناى جمله چنین مى شود: «زیّن الکافرون لأنفسهم مکرَهم» و مفاد آن این است که کفرپیشگان با دلیلهایى واهى شرک را توجیه کردند و کم کم آنها را زیبا دیدند.
۱۳- گرایش انسان به زیباییها (بل زیّن للذین کفروا مکرهم)
۱۴- مشرکان از پیمودن راه صحیح و منطقى (توحید) بازماندند. (و صدّوا عن السبیل)
۱۵- خودفریبى مشرکان و آراسته دیدن پندار شرک ، آنان را از گرایش به توحید باز داشت. (و صدّوا عن السبیل) «صدّ» (مصدر صدّوا) به معناى بازگرداندن است. به نظر مى رسد فاعل محذوف از «صدّوا» مکر و حیله که مایه شرک ورزى مشرکان شده است، باشد.
۱۶- خداوند گمراه کننده مشرکان است. (و من یضلل الله فما له من هاد)
۱۷- کسى را که خدا گمراهش کند ، هیچ کس نمى تواند او را هدایت کند. (و من یضلل الله فما له من هاد)
۱۸- هدایت و ضلالت آدمیان به دست خدا و در اختیار اوست. (و من یضلل الله فما له من هاد)
۱۹- مکرها و خودفریبیهاى مشرکان در اتخاذ خدایان دروغین ، زمینه ساز تعلق اراده الهى به گمراهى آنان (بل زیّن للذین کفروا مکرهم ... و من یضلل الله فما له من هاد) قرآن از یک سو حیله و مکرها را مایه گمراهى مشرکان مى داند و از سویى دیگر خداوند را گمراه کننده ایشان مى شمرد. این دو حقیقت اشاره به نکاتى دارد، از جمله اینکه هر چند که خداوند گمراه کننده است ; ولى آدمى خود زمینه آن را فراهم مى سازد و در حقیقت گمراه سازى آنان، کیفر مرام خود آنهاست.
۲۰- انسان داراى نقشى بسزا در گمراهى و هدایت خویش (بل زیّن للذین کفروا مکرهم ... و من یضلل الله فما له من هاد)
روایات و احادیث
۲۱- «عن أبى الحسن الرضا(ع) قال: إعلم ... ان الله تبارک و تعالى ... قائم لیس على معنا انتصاب و قیام على ساق فى کبد کما قامت الأشیاء و لکن «قائم» یخبر أنه حافظ والله هو القائم على کل نفس بما کسبت... ;[۱] از امام رضا(ع) روایت شده است که فرمود: بدان که خداوند - تبارک و تعالى - ... قائم است نه به معناى ایستادن و در میان آسمان بر روى پا قرار گرفتن آن گونه که اشیا قیام دارند و ایستاده اند ; بلکه [خداوند ]قائم است، به این معنا مى باشد که او حافظ است و تنها خداوند است که حافظ هر فردى مى باشد با آنچه کسب کرده است».
موضوعات مرتبط
- انسان: حافظ انسان ها ۲۱; خالق انسان ها ۱; گرایشهاى انسان ۱۳; مدبر انسان ها ۱، ۳، ۴; مربى انسان ها ۱، ۲; نقش انسان ۲۰
- ایمان: زمینه ایمان به توحید ۶
- توحید: توحید ربوبى ۱، ۲
- جهان بینى : جهان بینى توحیدى ۱، ۲
- خدا: اختصاصات خدا ۲; اضلال خدا ۱۶، ۱۸; بى نظیرى خدا ۲، ۷; تنزیه خدا ۷; خالقیت خدا ۱; ربوبیت خدا ۱; زمینه اضلال خدا ۱۹; قدرت خدا ۲; مراد از قیام خدا ۲۱; ویژگیهاى اضلال خدا ۱۷; هدایتهاى خدا ۱۸
- خود: آثار مکر با خود ۱۵، ۱۹; مکر با خود ۱۲
- ذکر: آثار ذکر ۸
- شرک: آثار تزیین شرک ۱۵; بى منطقى شرک ۱۰; پوچى شرک ۹; تزیین شرک ۱۰; منشأ شرک ۱۱; موانع شرک ۸; وضوح بطلان شرک ۱۰
- گرایشها: زمینه گرایش به توحید ۸; گرایش به زیبایى ۱۳; موانع گرایش به توحید ۱۵
- گمراهان: هدایت ناپذیرى گمراهان ۱۷
- گمراهى: زمینه گمراهى ۲۰; منشأ گمراهى ۱۸
- مشرکان: آثار مکر مشرکان ۱۹; اقرار مشرکان ۳; بى لیاقتى معبودان مشرکان ۵، ۶; پوچى ادعاى مشرکان ۹; شرک عبادى مشرکان ۱۲; عقیده مشرکان ۳، ۱۰; لجاجت مشرکان ۳; محرومیت مشرکان ۱۴; مشرکان و توحید ۱۴; مکر مشرکان ۱۲، ۱۵; منشأ گمراهى مشرکان ۱۶
- معبود: ربوبیت معبود ۴
- معبودیت: ملاک معبودیت ۴
- مکر: آثار مکر ۱۱
- موجودات: عجز موجودات ۲
- هدایت: زمینه هدایت ۲۰; محرومان از هدایت ۱۴; منشأ هدایت ۱۸
منابع
- ↑ کافى، ج ۱، ص ۱۲۱، ح ۲ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۰۸، ح ۱۴۲.