النجم ٢٣
کپی متن آیه |
---|
إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَ آبَاؤُکُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَ وَ مَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى |
ترجمه
النجم ٢٢ | آیه ٢٣ | النجم ٢٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِنْ هِیَ إِلاّ أَسْمَآءٌ»: بتها جز اسمهای بیمسمی نبوده و کمترین اثری از الوهیت در آنها موجود نمیباشد، و معبودهای موهومی و زائیده پندار نفسهای بیمارند، و لذا پرستش را نشایند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ... (۰) وَ کَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَکْتُمْ وَ... (۲)
أَ فَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى کُلِ... (۳) وَ لاَ أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (۰)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى «23»
اين بتها جز نامهايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان، نامگذارى كردهايد.
خداوند هيچ گونه برهانى (بر حقانيّت آنها) نفرستاده است. (مشركان)، جز گمان و آنچه كه دلخواهشان است پيروى نمىكنند، در حالى كه از سوى پروردگارشان هدايت به سراغشان آمده است.
نکته ها
منظور از «سُلْطانٍ» در قرآن، دليل و برهان است كه مايهى سلطه علمى مىگردد.
بتپرستان، هر يك از بتها را مظهر امرى مىدانستند؛ يكى را مظهر قدرت، يكى علم، يكى محبّت، يكى خشم و .... قرآن مىفرمايد: اين عناوين و القاب دهان پركن، هيچ خاصيّتى ندارد و اين اسمها، بى مسمّى است.
پیام ها
1- به هر شعار و عنوان و لقبى، نبايد توجّه كرد. «أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها»
2- نياكان، فرهنگسازان نسل بعد از خود هستند. «سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ»
3- تقليد كوركورانه، گرچه از نياكان و پدران باشد، ممنوع است. «أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ»
جلد 9 - صفحه 316
4- شرك، برخاسته از خيالپردازى و موهومگرايى است و هيچ گونه پشتوانه منطقى ندارد. سَمَّيْتُمُوها ... ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ
5- عقايد، بايد بر اساس برهان باشد و حدس و گمان و تقليد، كافى نيست. «ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ»
6- هدايت از سوى خداوند است، «جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى» و گمراهى از هواى نفس. «تَهْوَى الْأَنْفُسُ»
7- هوا پرستى، محكوم است. يَتَّبِعُونَ ... ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ
8- خداوند، بر همه اتمام حجّت كرده است و پس از آمدن وحى، ديگر انسان عذرى ندارد. «وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى»
9- ارشاد و هدايت، از شئون ربوبيّت است. «مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى»
10- هرگاه راههايى را محكوم مىكنيد، راه حق را ارائه دهيد. «جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى»
11- راه علم و راه وحى، حق است. سُلْطانٍ ... مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى ولى سليقههاى شخصى «أَنْتُمْ» و نياكان «آباؤُكُمْ» و راه ظنّ و گمان «إِلَّا الظَّنَّ» و راه هوى و هوس «تَهْوَى الْأَنْفُسُ» همه باطلاند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى «23»
جلد 12 - صفحه 338
إِنْ هِيَ: اين بتان كه شما آنها را خداى خود ناميدهايد، إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها: مگر اسمى چند بىمسمى كه نام نهادهايد، أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ: شما و پدران شما، يعنى اينكه شما آن اصنام را به الهه نام نهادهايد، نيست مگر اسمائى كه مجرد از معانيند؛ چه از معنى الوهيت معرااند، پس اسماى بىمسمّايند و بدون حقيقت ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ: نفرستاده است خدا به آن تسميه هيچ حجتى، يعنى نيست مر شما را از جانب خدا بر صحت آن تسميه غالب تا در مقابل خصم وارد سازيد بلكه هواى نفس شماست بدون برهان. إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَ: پيروى نمىكنند مشركان در پرستش بتان مگر گمان را، يعنى اعتقاد شفاعت در حق آنان محض توهّم است بدون بينه و حجتى و بصيرتى كه مستلزم علم و يقين باشد. وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ: و ديگر متابعت نمىكنند مگر آنچه آرزو مىكنند نفوس آنان، يعنى تابع هواى نفس و آنچه در نظر ايشان مىآورد شيطان از عقايد فاسده. وَ لَقَدْ جاءَهُمْ: و هر آينه بتحقيق آمده است به ايشان، مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى: از جانب پروردگارشان آنچه سبب هدايت ايشان است، مراد پيغمبر و كتاب كه راهنماى ايشان است بر آنكه بتان، قابل الوهيت و استحقاق رتبه شفاعت را ندارند، و پرستش جز ذات يگانه سبحانى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى «21» تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى «22» إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى «23» أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى «24» فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى «25»
وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى «26» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى «27» وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً «28» فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا «29» ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى (30)
جلد 5 صفحه 89
ترجمه
آيا براى شما ذكور و براى او اناث است
اين در اين هنگام قسمتى ناروا و دور از عدالت است
نيستند آنها جز اسمهائى كه نام نهادهايد آنها را شما و پدرانتان نفرستاده است خدا بر آن هيچ دليلى پيروى نميكنند مگر گمان و آنچه را كه ميل دارد نفسها و ميخواهد دلهاشان و بتحقيق آمد آنها را از جانب پروردگارشان موجبات هدايت
آيا براى انسان است آنچه آرزو كند
پس مر خدا را است آخرت و دنيا
و چه بسا از فرشتگانند در آسمانها كه فائده ندارد شفاعتشان چيزى مگر بعد از آنكه اذن دهد خدا به هر كه بخواهد و به پسندد
همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت نام مىنهند فرشتگان را مانند نام نهادن براى دختران
و نيست براى آنها بآن هيچ دانش و يقينى پيروى نميكنند مگر گمان را و همانا گمان بىنياز نميكند از حقيقت و واقع چيزى را
پس روى بگردان از آنكه رو گردان شد از ياد ما و نخواست مگر زندگانى دنيا را
اينست بهره و نهايت وسعشان از علم و دانش همانا پروردگار تو داناتر است بآنكه گمراه شد از راه او و او داناتر است بآنكه هدايت يافت.
تفسير
در آيات سابقه اشاره شد كه مشركين عرب بتهائى داشتند كه عبادت ميكردند آنها را براى تقرّب بخدا بعنوان آنكه مصوّر بصور ملائكه كه دختران خدايند ميباشند و براى آنها اسمائى از اسماء خدا و غير آن مشتق نموده آنانرا بآن نامها ميخواندند مانند لات كه گفته شده مشتق از اللّه است و عزّى كه مشتق از عزيز و تأنيث أعزّ است و منات كه مشتق از منئه و بمعناى قربانگاه است چون در كنار آن قربانى مينمودند چنانچه در منى قربانى ميشود و باين اسم خوانده شده و اين اسماء بملاحظه وجود علامت تأنيث در آنها مناسب با دختران است لذا خداوند علاوه بر طعن سابق در اين آيات بآنها طعنه زده كه شما با آنكه از دختران ننگ و عار داريد چگونه براى خودتان پسران را اختيار نموديد و براى خدا دختران را الحقّ تقسيم نارواى جائرانه و برخلاف عدالتى كرديد كه قسمت خدا را از فرزند دختر و سهم خودتان را پسر قرار داديد ولى چيزى كه هست آنستكه آنچه شما تصوّر نمودهايد فقط در عالم خيال شما مصوّر شده و آنچه اعتقاد نمودهايد در
جلد 5 صفحه 90
خارج واقعى ندارد خدا نه پسر دارد نه دختر و ملائكه نه دخترند و نه باين هياكل و اين بتها نه لايق پرستشند و نه پرستش آنها مقرّب بخدا است اينها فقط نامهائى هستند كه شما و پدرانتان جعل نمودهايد بخيال خودتان بدون آنكه دليل و برهانى از طرف خداوند براى آن نازل يا از عقل بآن حاكم شده باشد و متابعت و پيروى نميكنند مشركين مگر گمان باطل ناشى از تقليد پدران و هواى نفس خودشان را با آنكه هدايت الهيه و راهنماى حقيقى از طرف پروردگارشان كه قرآن مجيد و پيغمبر خاتم باشد براى ارائه حق و حقيقت بآنها آمده است ولى از احكام آندو سرپيچى مينمايند آيا تصوّر ميكنند آنچه دلخواه انسان باشد و آرزوى آنرا داشته باشد در خارج تحقّق پيدا ميكند آيا عبادت بت مقرّب بخدا ميشود و بتها قادر بر شفاعت آنها ميشوند و ببهشت ميروند نه چنين است اختيار امور دنيا و آخرت با خدا است بهر كس هر چه بخواهد ميدهد و كسيرا حق چون و چرا نيست چه بسيار از ملائكه هستند در آسمانها كه حق شفاعت از كسى ندارند و شفاعت آنها بهيچ وجه مفيد نيست بر فرض شفاعت كنند مگر خدا بخواهد بيكى از آنها اذن شفاعت دهد و بهپسندد او را براى اين مقام يا مگر خدا بخواهد ملائكه از كسى شفاعت كنند و راضى شود از او بايمان و محبّت اهل بيت پس چگونه ممكن است ملائكه شفاعت نمايند از كسانيكه براى خدا شريك قرار دادند در ستايش و پرستش اينها كه ايمان كامل و اعتقاد يقينى بآخرت ندارند و ميگويند بعد از مردن و خاك شدن چگونه ما دو مرتبه زنده ميشويم و از اوضاع و احوال آن عالم بىخبرند چگونه براى ملائكه اسمگذارى مينمايند بأسمائى كه مناسب با زنان است و ميگويند دختران خدايند اينها علم و دانش ندارند قول و فعلشان از روى معرفت و يقين نيست لذا ميگويند بر فرض قيامتى باشد بتها از ما شفاعت ميكنند و در اين عقائد پيروى از گمان و مظنّه مينمايند و گمان هيچگاه جاى يقين را نميگيرد و حقائق اشياء را جز بعلم نتوان ادراك نمود از دعوت و اصرار بر هدايت اين قبيل اشخاص كه بكلّى از ياد خدا غافل و منهمك در لذائذ دنيا شدهاند بايد صرف نظر نمود مقدار و مبلغ علم و دانش آنها همين است كه مانند حيوانات
جلد 5 صفحه 91
بخورند و بنوشند و از آتيه خود بىخبر باشند خدا بهتر ميداند و ميشناسد گمراهانى را كه قابل هدايت نيستند و كسانيرا كه هستند اگر بخواهد آنها را هدايت ميفرمايد وظيفه پيغمبر فقط ابلاغ است كه بعمل آمده خداوند هم در دنيا يا آخرت بدكارانرا بجزاى اعمال و عقائدشان خواهد رسانيد و السلام على من اتّبع الهدى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِن هِيَ إِلاّ أَسماءٌ سَمَّيتُمُوها أَنتُم وَ آباؤُكُم ما أَنزَلَ اللّهُ بِها مِن سُلطانٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهوَي الأَنفُسُ وَ لَقَد جاءَهُم مِن رَبِّهِمُ الهُدي «23»
نيست اينکه مگر اسمهايي که شما مشركين روي آنها گذاردهايد شما و پدران شما که هيچ دليلي و برهاني خداوند عالم بر شما نازل نفرموده متابعت نميكنند مگر گمان و خيالبافي و تخيلات قلبي و آنچه هواي نفس آنها و خواهشهاي نفساني آنها تقاضا كند و حال آنكه آمد آنها را از جانب پروردگار آنها هدايت به راه حق.
إِن هِيَ إِلّا أَسماءٌ سَمَّيتُمُوها اسم يكي را لات گذارده، و ديگري را عزّي، و ديگر را سواع، يكي را نسر، يكي را يعوق، يكي را يغوث و غير اينها.
أَنتُم وَ آباؤُكُم يك قسمت را شما اختراع كردهايد، و يك قسمت را پيشينيان شما بعين مثل اينکه بتها مثل اينکه صورتكشيها است، يكي را اسم ميگذارند رستم، يكي افراسياب حتي صورت انبياء از آدم تا خاتم حتّي صورت ائمّه اطهار و علماء اعلام صورت ملائكه و جبرائيل حتي صورت شيطان، يكي از اينها به پرسد شما كجا اينها را ديدهايد يا عكس آنها را دست آوردهايد، با اينكه صورت كشي حرام است حتي مجسّمه حيوانات و انسان حرام است و اجرت بر آن سحت است اشكال: اگر چنين است پس چرا حضرت عيسي از گل صورت طيور ميكشيد و نفخ ميكرد پرواز ميكرد که ميفرمايد: أَنِّي أَخلُقُ لَكُم مِنَ الطِّينِ كَهَيئَةِ الطَّيرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيراً بِإِذنِ اللّهِ آل عمران آيه 43 و براي حضرت سليمان تمثال ميساختند که ميفرمايد: يَعمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِن مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ وَ جِفانٍ كَالجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ سبأ آيه 12.
جواب: اما عيسي (ع) براي اعجاز بود که گل حيوان شود و پرواز كند بعين مثل اينكه خداوند صورت آدم و حوّي را از طين خلق فرمود و در او نفخ فرمود که ميفرمايد: فَإِذا سَوَّيتُهُ وَ نَفَختُ فِيهِ مِن رُوحِي الاية حجر آيه 29، و اما سليمان تمثال حيوانات نبوده، بلكه مثل اشجار و رياحين و اشباه اينها بوده.
جلد 16 - صفحه 331
ما أَنزَلَ اللّهُ بِها مِن سُلطانٍ كدام پيغمبري و كدام وحيي و كدام عقلي و كدام دليلي و برهاني قائم شده و خبر بشما دادهاند که اينها آلهه شما هستند و اسامي هر يك را بيان كرده شما که مثل طبيعي نيستيد که منكر خداي متعال باشيد بايد هر امري بالاخص امر اعتقادي از جانب او بشما برسد مدرك شما چيست!
که ميگوئيد:
ما نَعبُدُهُم إِلّا لِيُقَرِّبُونا إِلَي اللّهِ زُلفي زمر آيه 4 و ميگوئيد: در هر فحشايي وَ اللّهُ أَمَرَنا بِها اعراف آيه 27 هيچ مدركي ندارند.
إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ فقط خيالبافي و گمان بيجا که از آباء آنها بآنها رسيده که گفتند: إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلي أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلي آثارِهِم مُهتَدُونَ و گفتند:
إِنّا عَلي آثارِهِم مُقتَدُونَ زخرف آيه 21 و 22.
وَ ما تَهوَي الأَنفُسُ و هواي نفس شما را وادار كرده باين، در واقع متابعت هواي نفس ميكنيد و نميدانيد. که إِنَّ النَّفسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ يوسف آيه 53 مثل اينكه نفس خود را خداي خود ميدانيد که ميفرمايد: أَ رَأَيتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ فرقان آيه 45 وَ لَقَد جاءَهُم مِن رَبِّهِمُ الهُدي از اول دنيا قبل از زمان نوح تا زمان حضرت خاتم انبياء و رسل بسيار در هر عصر و زماني آمدند و اوّلين دعوت آنها توحيد بود و با معجزات باهرات و ادله روشن که از هر جهت حجت را بر تمام تمام كردند و راه عذري بر احدي باقي نگذاشتند.
آيا براي انسان ميسر است آنچه آرزو ميكند نه چنين است، پس اختصاص دارد براي خدا آخرت و دنيا بهر که هر چه بخواهد ميدهد و هر که را نخواهد نميدهد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 23)- در این آیه، قرآن با قاطعیت میگوید: «اینها فقط نامهائی است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهاید (نامهائی بیمحتوا و اسمهائی بیمسمی) و هرگز خداوند دلیل و حجتی بر آن نازل نکرده است» (إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ).
نه دلیلی از عقل بر آن دارید، و نه دلیلی از طریق وحی الهی، و جز یک مشت اوهام و خرافات و الفاظ تو خالی چیزی نیست.
و در پایان میافزاید: «آنها فقط از گمانهای بیاساس و هوای نفس پیروی میکنند» و این موهومات همه زائیده پندار و هوی است (إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ).
«در حالی که هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است» (وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدی).
اما چشم میبندند و به آن پشت میکنند، و در ظلمات این اوهام غوطهور میشوند.
اصولا هوای نفس خود بزرگترین و خطرناکترین بتهاست و سر چشمه پیدایش بتهای دیگر، و مایه گرمی بازار بتپرستی است.
نکات آیه
۱ - خدایان دروغین مشرکان، پوچ و بى بهره از هر گونه هویت واقعى (إن هى إلاّ أسماء سمّیتموها)
۲ - شرک و بت پرستى، داراى پیشینه تاریخى در میان مردم عرب جاهلى (سمّیتموها أنتم و ءاباؤکم)
۳ - تأثیر عقاید و باورهاى خرافى نیاکان، در گرایش هاى انحرافى آیندگان * (سمّیتموها أنتم و ءاباؤکم) برداشت یاد شده بدان احتمال که ذکر «آباؤکم» اشاره به این داشته باشد که مشرکان، تحت تأثیر عقاید خرافى نیاکان خویش، به بت پرستى گرویدند.
۴ - شرک و بت پرستى، برخاسته از خیال پردازى و موهوم گرایى بشر و فاقد هر گونه پشتوانه منطقى (سمّیتموها أنتم و ءاباؤکم ما أنزل اللّه بها من سلطن) از تأکید خداوند بر این که بت ها، جز نام هاى ساخته و پرداخته بشر، چیزى نیستند; مى توان به دست آورد که خیال پردازى و موهوم گرایى انسان، او را به وادى شرک کشانیده است.
۵ - عجز و ناتوانى مشرکان، از ارائه هرگونه دلیل و سند الهى، بر خداوندگارى معبودهاى خویش (ما أنزل اللّه بها من سلطن) «سلطان»، به معناى حجت و دلیل است.
۶ - ارزشمندى باورها و عقاید انسانى، در گرو ریشه داشتن آن در وحى و معارف الهى است. (ما أنزل اللّه بها من سلطن) خداوند، در مقام تخطئه مشرکان، این نکته را گوشزد مى کند که باورهاى آنان از سر چشمه علم و حکمت الهى نشأت نگرفته است. در نتیجه از مفهوم آیه شریفه مى توان نتیجه گرفت که ارزشمندى عقاید انسانى، وابسته به سرچشمه گرفتن آن از علوم الهى است.
۷ - یقین و برهان، تنها شالوده مطمئن براى دستیابى به عقاید و باورها (ما أنزل اللّه بها من سلطن إن یتّبعون إلاّ الظنّ) از تخطئه مشرکان در مبتنى ساختن عقاید و باورهایشان بر حدس و گمان - و نه یقین و برهان - مطلب بالا استفاده مى شود.
۸ - شرک و باورهاى خرافى مشرکان، برخاسته از هوا و هوس و اغراض آلوده آنان (إن یتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس)
۹ - مشرکان، مردمى خودبین، هواپرست و منفعت طلب (ألکم الذّکر و له الأُنثى ... إن یتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس) با توجه بدین نکته که حتى شرک مشرکان، برخاسته از هواپرستى و منفعت خواهى آنان است، مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است که در آیه «ألکم الذّکر...»، نمودى از این خودبینى ارائه شده است.
۱۰ - هواپرستى، انگیزه اصلى بى توجهى انسان به دلیل و برهان، در تحصیل معارف ما أنزل اللّه بها من سلطن إن یتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس با توجه به ارتباط بین صدر آیه شریفه با «و ما تهوى الأنفس» - که علت بى توجهى مشرکان به یقین و برهان را بازگو مى کند - مطلب یاد شده استفاده مى شود.
۱۱ - تأثیر منش و شخصیت آدمى، در شکل گیرى معارف و باورهاى وى (إن هى إلاّ أسماء سمّیتموها ... إن یتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس) معرفى کردن روحیه هواپرستانه مشرکان به عنوان عامل اصلى گرایش آنان به شرک، مى تواند نشانگر این باشد که صفات شخصیتى انسان، در باورها و معارف وى تأثیر به سزایى دارد.
۱۲ - مشرکان، گرفتار هواپرستى و پیروى از حدس و گمان، به رغم تجلى انوار هدایت الهى در حق ایشان (إن یتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس و لقد جاءهم من ربّهم الهدى)
۱۳ - نکوهش مضاعف هواپرستى و پیروى از حدس و گمان، در شرایط وضوح و تجلى حقیقت (إن یتّبعون ... و لقد جاءهم من ربّهم الهدى) ضمیمه شدن ذیل آیه شریفه، مى تواند بیانگر این باشد که هواپرستى و متابعت مشرکان از حدس و گمان در شرایط وضوح حقیقت، داراى زشتى فزون ترى است.
۱۴ - خداوند، خواهان هدایت تمامى انسان ها، در راستاى تعالى و رشد آنان (و لقد جاءهم من ربّهم الهدى) ذکر «ربّ» و اضافه آن به «هم» - که به مشرکان بازمى گردد - مشعر به مطلب بالا است.
۱۵ - وحى و رسالت، برنامه کامل هدایت و در راستاى رشد و تعالى بشر (و لقد جاءهم من ربّهم الهدى) بنابراین که «الهدى» اشاره به وحى و رسالت باشد، برداشت بالا به دست مى آید.
۱۶ - انسان ها، فاقد هر عذر و بهانه، در پیشگاه پروردگار خویش پس از آمدن وحى (إن هى إلاّ أسماء سمّیتموها... و لقد جاءهم من ربّهم الهدى)
موضوعات مرتبط
- آیندگان: عوامل مؤثر در انحراف آیندگان ۳
- انسان: تکامل انسان ها ۱۴; هدایت انسان ها ۱۴
- بت پرستى: بى منطقى بت پرستى ۴; تاریخ بت پرستى ۲; منشأ بت پرستى ۴
- تکامل: عوامل تکامل ۱۵
- جاهلیت: عقیده مشرکان جاهلیت ۲
- حق: آثار وضوح حق ۱۳
- خدا: اتمام حجت خدا ۱۶; هدایتگرى خدا ۱۴
- خرافات: آثار خرافات ۳; منشأ خرافات ۸
- خیال پردازى: آثار خیال پردازى ۴
- شخصیت: نقش شخصیت ۱۱
- شرک: بى منطقى شرک ۴; تاریخ شرک ۲; منشأ شرک ۴، ۸
- ظن: پیروى از ظن ۱۲; سرزنش پیروى از ظن ۱۳
- عذر: عذر غیرمقبول ۱۶
- عقیده: برهان در عقیده ۷، ۱۰; عوامل مؤثر در عقیده ۱۱; ملاک ارزش عقیده ۶; یقین در عقیده ۷
- علم: آفات علم ۱۰
- مشرکان: حق ناپذیرى مشرکان ۱۲; عجب مشرکان ۹; عجز مشرکان ۵; منفعت طلبى مشرکان ۹; هواپرستى مشرکان ۹، ۱۲
- معبودان باطل: پوچى معبودان باطل ۱; رد الوهیت معبودان باطل ۵
- نبوت: نقش نبوت ۱۵
- نیاکان: آثار عقیده باطل نیاکان ۳
- وحى: نقش وحى ۶، ۱۵، ۱۶
- هدایت: عوامل هدایت ۱۵
- هواپرستى: آثار هواپرستى ۸، ۱۰; سرزنش هواپرستى ۱۳
منابع