ابراهيم ١٢
کپی متن آیه |
---|
وَ مَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَ لَنَصْبِرَنَ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ |
ترجمه
ابراهيم ١١ | آیه ١٢ | ابراهيم ١٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَا لَنَا»: ما را چه شده است؟ ما را چه رسیده است؟ «هَدَانَا سُبُلَنَا»: ما را به راههای خود داشته است و رهنمودمان کرده است و طریق نجات از دوزخ و وصول به بهشت را به ما نموده است.
تفسیر
- آيات ۱۸ - ۶،سوره ابراهيم
- نقل و برسى اقوالمفسرين درباره جمله ((و اذتاذن ))
- معناى اين كلام موسى (ع ) كه فرمود: اگر سما و تمامىاهل زمين كافر شويد خدا غنى و حميد است
- حكايت تكذيب انبياء توسط اقوام پيشين
- اقوال مفسرين در معناى آيه ((الم ياءتكم نبؤ الذين ...))
- اقوال گوناگون مفسرين در معناى آيه ((فردوا ايديهم فى افواههم ))
- معناى ((فطر)) و ((فاطر)) و اثبات توحيد ربوبى خداوند در اين آيه
- توضيح برهانى كه توحيد الوهيت و ربوبيت خدا را اثبات مى كند
- توضيح برهانى كه از جمله : ((يدعوكم ليغفرلكم ...)) براى اثبات نبوت عامهاستفاده مى شود
- معناى ((من )) در جمله : ((ليغفر لكم من ذنوبكم )) و وجوهى كه درباره آن گفته شدهاست
- گفتار زمخشرى درباره تبعيض در جمله ((من ذنوبكم ))
- توضيحى درباره معجزه در بيان جمله : ((فاءتوا بسلطان مبين ))
- پاسخ انبياء به ايراد كفار
- معناى جمله : ((و ما لنا ان لا نتوكل على الله ... و على الله فليتوكل المتوكلون )) در گفتگوى انبياء (ع ) با مكذبان
- توضيح معناى ((عود)) در تهديد كفاره خطاب به پيامبران (ع ) و مؤ منان : ((اولتعودنفى ملتنا))
- پاسخ خداوند در مقابل تهديد كافران مكذب : ((لنهلكن الظالمين و لنسكننكم الارض ...))
- (روايتى درباره شكر نعمت و چند روايت ديگر درذيل آيات گذشته )
- رواياتى درباره معناى ((صديد))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما لَنا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَيْتُمُونا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ «12»
و چرا ما بر خدا توكل نكنيم، در حالىكه او ما را به راههاى (سعادت) ما هدايت كرده است؟ قطعاً ما در برابر هر آزارى كه شما نسبت به ما روا داريد، مقاومت خواهيم كرد و اهل توكّل بايد فقط بر خداوند توكّل نمايند.
نکته ها
توكّل يعنى وكيل گرفتن. وكيل بايد چهار شرط داشته باشد: درايت، امانت، قدرت و محبت و كسى جز خدا اين شروط را به نحو كامل ندارد، پس بر او توكّل كنيم.
امام رضا عليه السلام فرمود: مرز توكّل آن است كه با ايمان به خدا، از هيچكس نترسى. «1»
پیام ها
1- خدايى كه هدايت كرد، حمايت هم مىكند. پس تنها بر او توكّل كنيم. «نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا»
2- راه انبيا همان راه خداست. (به جاى «سبله» فرمود: «سُبُلَنا» چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ» «2»
3- لازمه پيمودن راه خدا، تحمّل سختىهاست. «سُبُلَنا- لَنَصْبِرَنَّ»
4- هم بايد بر خدا توكل كرد و هم بايد در برابر مخالفان صبر و مقاومت نمود.
نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ ... وَ لَنَصْبِرَنَ
5- مؤمن با آزار و شكنجه، از عقيده و عملش دست برنمىدارد. «لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَيْتُمُونا»
6- كسى مىتواند صبر كند كه تكيهگاهى داشته باشد. لَنَصْبِرَنَ ... عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». يوسف، 108.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 397
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما لَنا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَيْتُمُونا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ «12»
وَ ما لَنا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ: و چيست ما را، يعنى چه داريم در آنكه توكل ننمائيم بر خداى تعالى. وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا: و حال آنكه بتحقيق راه نموده است ما را به راههاى راست، يعنى راهى كه بدان مىشناسيم او را و مىدانيم كه زمام كليّه امور در تحت قدرت و اختيار الهى، و از فرمان سبحانى هيچ چيز بيرون نيست. وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَيْتُمُونا: و هرآينه به خدا قسم كه صبر خواهيم نمود بر آنچه ايذاء و اذيت مىرسانند ما را از تكذيب و مخالفت و ضديت. وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ: و بر خداوند متعال نه بر غير او بايد كه ثابت باشند توكلكنندگان، و بر توكل راسخ باشند در آنچه به ايشان
جلد 7 - صفحه 29
مىرسد.
بيان: علماء معانى در وجه تكرار فرمودهاند كه: اول براى احداث توكل، و ثانى براى سعى در ابقا و دوام آن. يا آنكه اول راجع به ايشان، يعنى آنانكه طلب معجزه نمايند واجب است اينكه توكل نمايند در حصول آن نه بر ما، پس اگر بخواهند خدا، ظاهر فرمايد، و اگر نخواهد، ظاهر ننمايد. و دوم راجع به انبياء است در دفع شر كفار از ايشان.
تنبيه: يكى از صفات پسنديده، توكل است، و آن عبارت است از اعتماد و اطمينان دل بنده در جميع امور بر خداوند عالميان و حواله كردن همه كارهاى خود را به پروردگار و بيزار شدن از هر حول و قوهاى. و حصول توكل موقوف است بر اعتقاد جازم به اينكه هيچ حول و قوهاى نيست مگر بواسطه او، و هيچكس را جز او قدرت بر امرى نيست، تمام علم و قدرت بر كفايت امور بندگان از جانب او است؛ پس بنابراين البته اعتماد به خدا نموده التفات به غير نكند. چون اين مقام حاصل شد، ثمرات نائل شود و احاديث بسيار در آن وارد شده:
1- در بحار الانوار «1» در حديثى- حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از جبرئيل سؤال نمايد توكل چيست، جبرئيل گويد: العلم بانّ المخلوق لا يضرّ و لا ينفع و لا يعطى و لا يمنع و استعمال الياس من الخلق فاذا كان العبد كذلك لم يعمل لاحد سوى اللّه و لم يرج و لم يخف سوى اللّه و لم يطمع فى احد سوى اللّه فهذا هو الّتوكّل.
علم به اينكه مخلوق ضرر نرساند، و نفع ندهد، و عطا نكند، و منع ننمايد، و نااميدى از خلق؛ پس وقتى بنده چنين شد عمل نكند براى هيچكس سواى خدا، و اميد ندارد و نترسد غير خدا، و طمع نكند غير خدا، اينست توكّل.
2- حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شب معراج سؤال نمود «2» پروردگارا: كدام اعمال افضل است؟ فرمود: نيست چيزى نزد من افضل از
«1» بحار الانوار، جلد 71، صفحه 138، حديث 23.
«2» ارشاد القلوب ديلمى، جزء اوّل، باب 54.
جلد 7 - صفحه 30
توكل و رضا به آنچه قسمت نمودم.
3- از حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه «1» هر كه به خدا منقطع شود و امر خود را به او واگذارد، خداى تعالى او را از هر امرى كفايت فرمايد و روزى او را از جائى رساند كه به گمان او نرسد، و هر كه به دنيا منقطع شود حق سبحانه او را به دنيا وا مىگذارد. و اخبار معتبره در اين قسمت بسيار است.
خاتمه: در مجمع «2»- ابو الدرداء روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: هر كه در شب از «كك» متأذى شود، بايد قدحى از آب پر كند و هفت مرتبه آيه «وَ ما لَنا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ» را تا آخر بر آن بخواند و آن را در حوالى فراش خود بپاشد، آن شب ايمن باشد از اذيت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ ما كانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «11» وَ ما لَنا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَيْتُمُونا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ «12»
ترجمه
گفتند مر ايشانرا پيغمبرانشان نيستيم ما مگر انسانى مانند شما ولى خدا منّت مىنهد بر آنكه ميخواهد از بندگانش و نباشد براى ما كه بياوريم براى شما حجّتى مگر باذن خدا و بر خداوند بايد توكّل كنند گروندگان
و چيست ما را كه توكل نكنيم بر خدا با آنكه بتحقيق هدايت نمود ما را براههاى خودمان و هر آينه صبر مينمائيم البتّه بر آنچه اذيّت كنيد ما را و بر خدا بايد توكّل كنند توكّل كنندگان..
تفسير
پيغمبران در جواب امم ماضيه گفتند راست است كه ما بشرى هستيم مانند شما در لوازم بشريّت و از جنس ملائكه نيستيم ولى براى استعداد و قابليّتى كه در ما وجود داشت خداوند ما را مخصوص فرمود به نبوّت و منت نهاد بر ما بمزيد كرامت از ابناء جنس خودمان و ما نمىتوانيم بدلخواه خودمان و شما معجزه بياوريم اختيار معجزه با خدا است كه هر پيغمبرى را مخصوص بنوعى از اعجاز فرموده كه صلاح دانسته و نبايد تجاوز از آن شود مكر بخواست خداوند و ما از عناد و لجاج و عداوت و اذيّت شما باك نداريم چون بخداوند ايمان داريم و كسيكه مؤمن بخدا باشد بايد توكّل و اعتماد بلطف او داشته باشد و از غير او باك نداشته باشد چه موجب است و چه عذرى براى ما است اگر توكّل بخدا نداشته باشيم با آنكه طرق معرفت خود را بما ارائه فرموده و دانستهايم كه ازمّه امور تمامى بدست قدرت الهى است و كسى بر خلاف اراده او نمىتواند كارى از پيش ببرد پس بايد بر آزار و اذيّتهاى شما صبر كنيم و از خداوند اجر بخواهيم و بدانيم كه وظيفه اولياء خدا توكّل باو است و خداوند بالاخره دوستان خود را بر دشمنانش ظفر خواهد داد.
جلد 3 صفحه 224
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما لَنا أَلاّ نَتَوَكَّلَ عَلَي اللّهِ وَ قَد هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصبِرَنَّ عَلي ما آذَيتُمُونا وَ عَلَي اللّهِ فَليَتَوَكَّلِ المُتَوَكِّلُونَ «12»
و چه باعث ميشود از براي ما که توكل نكنيم بر خداوند و حال آنكه هدايت فرمود ما را براههاي خودمان که از چه طريق بايد مشي كنيم تا سعادت پيدا كنيم پس بر خداوند بايد توكّل كنند كساني که توكل ميكنند.
وَ ما لَنا أَلّا نَتَوَكَّلَ عَلَي اللّهِ اينکه كلام مؤمنين است که بكفار ميگويند و ممكن است كلام رسل باشد بكفار بلكه شايد اظهر باشد که وجهي ندارد و دليلي ندارد که ما توكل نكنيم بخداوند با اينكه ميفرمايد وَ مَن يَتَوَكَّل عَلَي اللّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمرِهِ قَد جَعَلَ اللّهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدراً طلاق آيه 3 و مكرر اشاره شده که مقام توكل از معرفت بتوحيد افعالي است.
وَ قَد هَدانا سُبُلَنا از امور اعتقاديه و اخلاقيه و اعمال صالحه که تمام طرق الي اللّه است و اعطاء عقل و علم و قوي و ساير اسباب بما عنايت فرموده وَ لَنَصبِرَنَّ عَلي ما آذَيتُمُونا هر چه شما ميتوانيد بما اذيت و آزار كنيد ما بوظيفه خود عمل ميكنيم و بر اذيتهاي شما صبر ميكنيم
(الصبر مفتاح الفرج)
صبر تلخ آمد و لكن عاقبتبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 12)- بعد به استدلال روشنی برای مسأله توکل، پرداخته و میگفتند:
«چرا ما بر «اللّه» توکل نکنیم (و در همه مشکلات به او پناه نبریم؟ چرا ما از قدرتهای پوشالی و تهدیدها بترسیم) در حالی که او ما را به راههای سعادتمان هدایت کرده» (وَ ما لَنا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَی اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا).
و سپس چنین ادامه میدادند: اکنون که تکیه گاه ما خداست، تکیه گاهی شکست ناپذیر مافوق همه چیز «بطور قطع، ما در برابر تمام آزار و اذیتهای شما ایستادگی و شکیبایی خواهیم کرد» (وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا).
و بالاخره گفتار خود را با این سخن پایان میدادند که: «و همه توکل کنندگان باید تنها بر اللّه توکل کنند» (وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ).
منظور از «توکل» این است که در برابر عظمت مشکلات، انسان احساس حقارت و ضعف نکند، بلکه با اتکای بر قدرت بیپایان خداوند، خود را پیروز و فاتح بداند، و به این ترتیب توکل امید آفرین، نیروبخش و تقویت کننده، و سبب فزونی پایداری و مقاومت است.
نکات آیه
۱- انبیا با توجه به هدایت یافتن خویش از سوى خداوند، هیچ توجیهى را براى توکل نکردن به او روا نمى داشتند. (و ما لنا ألاّ نتوکّل على الله و قد هدینا سبلنا)
۲- انبیا داراى مقام توکل بودند. (و ما لنا ألاّ نتوکّل على الله)
۳- همه انبیا خود را مدیون هدایت خاص خداوند مى دانستند. (و قد هدینا سبلنا)
۴- برخوردارى از هدایت الهى، مقتضى توکل بر او (و ما لنا ألاّ نتوکّل على الله و قد هدینا سبلنا) «واو» در جمله «و قد هدانا» حالیه است.
۵- شرایع آسمانى، متعدد و متنوع بودند. Cfهدینا سبلنا) مراد از اضافه جمع «سبل» به «نا» مى تواند به معناى راههاى هر کدام از انبیا باشد و مراد از راهها، طبق گفته صاحب المیزان، شریعتهایى است که به انبیا إعطا شده است.
۶- هر کدام از انبیا داراى راهى ویژه به سوى خداوند (و قد هدینا سبلنا) احتمال دارد که مراد از اضافه «سبل» به ضمیر متکلم این باشد که هر کدام از انبیا به راه ویژه خود، که مورد نظر خداست، هدایت شده اند.
۷- اقوام کافر، انبیا را آزار و اذیت مى کردند. (و لنصبرنّ على ما ءاذیتمونا)
۸- پیامبران اقوام پیشین بصراحت به آنان اعلام کردند که در برابر هرگونه آزار و اذیتشان، شکیبایى پیشه خواهند کرد. (و لنصبرنّ على ما ءاذیتمونا)
۹- توکل بر خدا و صبرپیشگى، دو ابزار لازم براى ابلاغ رسالت الهى (و ما لنا ألاّ نتوکّل على الله ... و لنصبرنّ على ما ءاذیتمونا)
۱۰- آنان که در پى تکیه گاه هستند، فقط باید خداوند را تکیه گاه خویش قرار دهند و بر او توکل کنند. (و على الله فلیتوکّل المتوکّلون)
۱۱- انبیا، توکل بر خداوند را با دعوت و عمل خویش به مردم آموزش مى دادند. (و على الله فلیتوکّل المؤمنون. و ما لنا ألاّ نتوکّل على الله ... و على الله فلیتوکّل المتوکّلون)
۱۲- از دیدگاه انبیا، خداوند تنها موجود قابل توکل و اتکاست. (و على الله فلیتوکّل المتوکّلون)
۱۳- استقلال همه جانبه خداوند و کمال ذاتى او، مستلزم اختصاص توکل بر او (و ما لنا ألاّ نتوکّل على الله و قد هدینا سبلنا ... و على الله فلیتوکّل المتوکّلون)
روایات و احادیث
۱۴- «سئل أبوعبدالله(ع) عن قول الله: «و على الله فلیتوکّل المتوکّلون» قال: الزارعون ;[۱] از امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از سخن خدا «و على الله فلیتوکّل المتوکّلون» روایت شده است که فرمود: [مراد از متوکلان] کشاورزانند».
موضوعات مرتبط
- ادیان: تعدد ادیان ۵; تنوع ادیان ۵
- اقوام پیشین: اذیتهاى اقوام پیشین۷، ۸
- انبیا: اذیت انبیا ۷; اهتمام انبیا به توکل ۱; بینش انبیا ۳; تعالیم انبیا ۱۱; توحید انبیا ۱۲; توکل انبیا ۲، ۱۱، ۱۲; دعوتهاى انبیا ۱۱; راه انبیا ۶; صبر انبیا ۸; فضائل انبیا ۲; هدایت انبیا ۱، ۳
- توکل: اهمیت توکل ۹، ۱۰; توکل بر خدا ۱۳; دعوت به توکل ۱۱; زمینه توکل ۴
- خدا: بى نیازى خدا ۱۳; کمال خدا ۱۳; هدایتهاى خاص خدا ۳
- دین: ابزار تبلیغ دین ۹
- صبر: اهمیت صبر ۹
- کشاورزان: توکل کشاورزان ۱۴
- متوکلان: مراد از متوکلان ۱۴
- هدایت: آثار هدایت ۴
منابع
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۶، ح ۱۴; نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۳۰، ح ۳۰ و ۳۲.