الأعراف ١٤٦
کپی متن آیه |
---|
سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَکَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِ وَ إِنْ يَرَوْا کُلَ آيَةٍ لاَ يُؤْمِنُوا بِهَا وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لاَ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الغَيِ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَ کَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ |
ترجمه
الأعراف ١٤٥ | آیه ١٤٦ | الأعراف ١٤٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«سَأَصْرِفُ»: منصرف خواهم ساخت. راه آنان را تغییر خواهم داد. «بِغَیْرِ الْحَقِّ»: به ناحق. ذکر این قید برای تأکید است؛ زیرا که تکبّر بر دیگران و خویشتن برتر گرفتن از پذیرش فرمان یزدان، همیشه نادرست است (نگا: بقره / ). «الرُّشْدِ»: هدایت. عکس گمراهی (نگا: بقره / جنّ / . «الْغَیِّ»: گمراهی. «ذلِکَ»: یکایک این انحرافات و امور ناپسند، از ایشان سر میزند به سببِ.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۳۸ - ۱۵۴، سوره اعراف
- اشاره به اينكه بنى اسرائيل مردمى مادى و حس گرا و تحت تاءثير مرام بت پرستىقبطيان بوده اند.
- برهانى كوتاه و لطيف در بيان مصنوع نبودن خداى تعالى
- مواعده خداوند با موسى (ع )
- معناى رؤ يت در كلام موسى (ع ): رب ارنى انظر اليك
- مراد از رؤ يت در درخواست موسى (ع ): (( ربّ ارنى انظر اليك (( و در آيات مشابه ديگر،علم ضرورى است
- حقيقت علم ضرورى كه از آن به رؤ يت تعبير مى شود
- تعبير از اينگونه معلومات به رؤ يت تعبيرى است شايع ؛ در مواردى كه تعبير (( رؤ يتخدا(( آمده است خصوصياتى ذكر شده كه مراد از رؤ يت را مى رساند.
- حاصل سخن در مراد از رؤ يت در كلام خدا
- علم ضرورى مخصوص به خداى تعالى ، حقيقتى است كه قرآن پرده از آن برداشته است .
- نفى رؤ يت خدا (( لن ترانى (( مربوط به دنيا است و معناى نفى رؤ يت نفى طاقت وقدرت بر آن است .
- مراد از تكلم خدا با موسى (ع ) و چگونگى آن
- تورات نسبت به معارف و شرايعى كه مورد نياز بشر است كتاب كاملى نيست
- مقصود از جمله : (( ساءريكم دارالفاسقين (( در آيه شريفه و وجوهى كه در معناى آنگفته شده است
- وجه تقييد تكبر و امثال آن به (( بغير الحق ((
- حبط عمل و بى اجر بودن آن ، خود يك نحو كيفر است
- اشاره به ماجراى گوساله پرستيدن بنى اسرائيل
- معناى جمله : (( و لمّا سقط فى ايديهم ...(( در آيه شريفه
- معناى جمله : (( اعجلتم امر ربّكم ((
- رفتار تند موسى (ع ) با هارون (ع ) بعد از بازگشتن به سوى بنىاسرائيل و مواجه شدن با گوساله پرستى
- رفتار حضرت موسى (ع ) با برادرش هارون منافاتى با عصمت آن حصرت ندارد!
- وجوهى كه مفسرين براى اين عمل حضرت موسى (ع ) بيان كرده اند.
- چرا با اين كه موسى (ع ) قبل از بازگشت از ميقات از گوساله پرستى بنىاسرائيل خبر داشته غضبناك نشد؟
- رواياتى در ذيل (اجعل لنا الها كما لهم آلهة )
- روايتى پيرامون نحوه سخن خداوند با موسى عليه السلام
- دو روايت در مورد تقاضاى موسى (ع ) رؤ يت خداوند را
- گفتگوها و مشاجرات علماء و اهل بحث اشاعره و معتزله درباره درخواست رؤ يت توسط موسى
- بيان ضعف روايتى كه مى گويد موسى (ع ) از زبان قومش تقاضاى رؤ يت كرد
- تجلى خدا تعالى فى حد نفسه امر ممكنى است ولى كسى و چيزى تابتحمل آن را ندارد
- دو نكته ديگر كه از روايت استفاده مى شود.
- رواياتى ديگر در مورد تقاضاى رؤ يت ، تجلى براى جبلّ، صعقه موسى ، دكّجبل و...
- يكى از (كروبين ) وسطه تجلى خدا شده است
- رواياتى درباره الواح تورات و گوساله پرستى بنىاسرائيل
- بحث روايتى (پاره اى از روايات از ائمه عليهم السلام در معناى رؤ يت قلب )
- اصطلاح (( ظلّ(( و (( ظلال (( در لسان اهل بيت عليهم السلام
- همانطور كه مقصود از رؤ يت ، ديدن به چشم نيست ، مقصود ايمان قلبى از راهاستدلال هم نيست
- چند روايت درباره حجاب بين خدا و خلق
- روايتى از امام صادق (ع ) درباره معرفت به خدا
- انحصار معرفت به خدا در فكر واستدلال ، خودجهل به خدا و شرك خفى به او است
- در علم به هر چيزى نخست علم به آفريدگار آنحاصل مى شود و محال است كه خداى تعالى شناخته نشود
- توضيح فقرات ديگرى از روايت كه معرفت با واسطه به خدا را شرك دانسته است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ «146»
به زودى كسانى را كه بناحقّ در زمين تكبّر مىورزند، از (ايمان به) آيات خود منصرف مىسازم، (به گونهاى كه) اگر هر نشانهاى (از قدرت ما را) ببينند، ايمان نمىآورند و اگر راه رشد را ببينند، آن را برنمىگزينند و اگر راه انحراف را ببينند، آن را راه خود گيرند. اين بدان جهت است كه آنان آيات ما را تكذيب كردند و همواره از آنها غافل بودند.
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تفسير راهنما.
جلد 3 - صفحه 173
نکته ها
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: هنگامى كه دنيا در نظر مسلمانان جلوه كند، هيبت اسلام از آنان جدا مىشود و زمانى كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنند، از بركت وحى محروم مىشوند. «و اذا تركوا الامر بالمعروف و النهى عن المنكر حرّمت بركة الوحى» «1»
پیام ها
1- متكبّران، بدانند كه از هدايت و ايمان به آيات الهى محروم مىشوند. «سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ»
2- خداوند، بىجهت لطف خود را از كسى برنمىگرداند، بلكه اين نتيجهى عملكرد خود انسان است. سَأَصْرِفُ ... يَتَكَبَّرُونَ
3- تكبّر انسان، برخاسته از تصوّرات موهوم اوست. يَتَكَبَّرُونَ ... بِغَيْرِ الْحَقِ
4- تكبّر، هرگز براى موجود ضعيف و محتاجى همچون انسان، زيبنده نيست.
يَتَكَبَّرُونَ ... بِغَيْرِ الْحَقِ
5- تكبّر، اگر ادامه يابد، آيات متعدّد نيز انسان را هدايت نمىكند. يَتَكَبَّرُونَ ... كُلَّ آيَةٍ
6- انسان درانتخاب هدايت و گمراهى آزاد است. لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ... يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا
7- استمرار غفلت وتكذيب آيات الهى، موجب تكبّر و انحراف در ديدگاه و انتخاب است. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ (146)
جلد 4 صفحه 196
سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ: زود باشد كه بر وجه خذلان و تخليه بگردانم از آيات خود، الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِ: آن كسانى كه تكبر نمودند در زمين به غير حق. مراد به تكبر بدون حق دين باطل آنها از دين اسلام است.
بعضى فرموده: تكبر دو قسم است: 1- تكبر حق نسبت به مؤمنان و متقيان كه تنزّه و تحرّج و تبرّى باشد از دنيا كه خويشتن را بزرگ دارند از تلوّن و تلوّث به آن. 2- تكبر به غير حق، كه خود بالى فاسقان و فاجران باشد.
تنبيه: أبو الفتوح رازى رحمه اللّه فرمايد: آيه شريفه چند قول است:
1- زود است كه صرف نمايم خير آيات خود را از عزّ و كرامت نسبت به متكبران به غير حق، تا كسب رفعت و ثنا ننمايند در دنيا و آخرت، يا صرف كنم ايشان را به سوء اختيار خود از ثواب آنكه در آيات تأمل و دقت نظر نمايند.
2- آنكه حكم فرمايم به انصراف ايشان، چون منصرف شوند و بر گردند، آشكار كنم كه ايشان برگشتند.
3- منع كنم ايشان را از آياتى كه نازل فرمودم در تورات و انجيل و قرآن، تا افساد آن ننمايند و تغيير و تبديل ندهند.
4- در منهج- صرف نمايم از ايشان رسيدن به كرامت متعلقه به آيات خود، و اعزاز به آن كه مؤمنان مستعد شدند، چنانچه به قوم موسى و فرعون بجا آوردم.
5- آنكه زود باشد منع كنم آنها را از ابطال آيات، چنانچه فرعون و اتباع
جلد 4 صفحه 197
او را مانع شدم كه هر چه جهد كردند در ابطال آيات موسى، نتوانستند.
بعد از آن، نهايت انهماك آنها را در هوى و تقليد و غايت جحود و عناد ايشان را بيان فرمايد: وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ: و اگر ببينند اين سركشان و متكبران معاند، هر آيتى كه بنمائيم بر وحدانيت خود و صدق انبيا. و مراد معجزه داله بر صدق نبوت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است، لا يُؤْمِنُوا بِها:
ايمان نياوردند به آن از فرط عناد و انكار و اختلال عقول آنها به سبب انهماك در پيروى هوى و دنيا.
در تفسير صافى- در حديث از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: اذا عظّمت أمّنى الدّنيا نزعت عنها هيبة الاسلام و اذا تركوا الامر بالمعروف و النّهى عن المنكر حرمت بركة الوحى. «1» فرمود: وقتى بزرگ شمارند امت من دنيا را، كنده مىشود از ايشان هيبت اسلام. و زمانى كه ترك كنند امر به معروف و نهى از منكر را، محروم شوند بركت وحى را.
وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ: و اگر ببينند اين متكبران جاحد، راه راست و طريق هدايت را، يعنى آيات و معجزات داله بر طريق حق و مؤدى به آن، لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا: اتخاذ نكنند آن را راه سلوك خود و متابعت آن ننمايند و به نظر تأمل و دقت ملاحظه نكنند، و لكن به عكس، وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الغَيِ: و اگر ببينند راه ضلالت و غوايت، كه آن پيشه مبطلان و موافق آراء باطله متكبران است، يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا: اتخاذ كنند آن را راه خود و پيروى باطل نمايند.
على ابن ابراهيم قمى رحمه اللّه- قال: اذا رأوا الايمان و صدق الوفاء و العمل الصّالح لا يتّخذوه سبيلا و ان يروا الشّرك، و الزّنا و المعاصى يأخذوا بها و يعملوا بها. فرمود: وقتى ببينند ايمان و راستى و وفاء و عمل شايسته را، فرانگيرند آن را راه نجات و مساعدت براى خود. و هرگاه ببينند شرك و زنا و معاصى را، فراگيرند آن را به پيروى و عمل كنند به آن، و حال آنكه موجب هلاكت و شقاوت باشد.
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا: اين صرف آيات بر وجه خذلان و تخليه، و
«1» تفسير صافى، ذيل آيه 146 اعراف.
جلد 4 صفحه 198
با عدم تتبع سبيل رشد و پيروى باطل، به سبب آن است كه تكذيب كردند آيات ما را از معجزات و كتب منزله، وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ: و بودند از نظر تدبر و عبرت در آيات، بيخبران. مراد غفلت اعراض و عناد است نه غفلت جهل، يعنى مىدانستند و اعتراف به حقيقت و حقيت آن نمىكردند، مثل آيه: لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ، يعنى حال آنها در عدول و اعراض از آيات هاديه و از تأمل و تفكر در آن، مانند حال كسانى است كه ساهى و غافل باشند. پس اسناد غفلت به آنها، از باب تشبيه باشد مانند: صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سوره الأعراف «7»: آيات 146 تا 147
سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ (146) وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (147)
جلد 2 صفحه 474
ترجمه
زود باشد منصرف نمايم از آيات خود آنانرا كه تكبّر مينمايند در زمين بناحق و اگر بهبينند هر آيتى را نميگروند بآنها و اگر بهبينند راه هدايت را نميگيرند آنرا راه و اگر بهبينند راه ضلالت را ميگيرند آنرا راه اين براى آنستكه آنها تكذيب نمودند آيتهاى ما را و بودند از آنها غافلان
و آنانكه تكذيب نمودند آيتهاى ما و ديدار آخرت را نابود شد اعمال آنها آيا جزا داده ميشوند مگر آنچه بودند كه بجا مىآوردند.
تفسير
يكى از صفات ذميمه و معاصى كبيره تكبّر است خصوص در برابر آيات الهى و معجزات انبياء عليهم السلام كه بايد خاضع شد و بنظر اعتبار و انصاف در آنها نگريست و تصديق نمود و هرگاه شخص از روى جهالت و عناد تكبر نمود و تكذيب كرد بسيار تكبر بيجا و ناروائى نموده و اگر چندى باين حال باقيماند و تدبّر و تفكّر در آنها ننمود و بغفلت گذراند كم كم مسامع قلب او بعالم غيب مسدود و بصيرتش بكلّى زائل ميشود گويا داغ باطل بتقدير الهى بر قلب او وارد ميگردد و عنايت غيبى از او سلب و بحال خود واگذاشته ميشود چون خود را از قابليّت فيض بسوء اختيار خود انداخته و براى عقوبت الهى در دنيا و آخرت مستحق نموده است و اين صرف الهى است آنها را از آيات خود كه در نتيجه انصراف از براى آنها از استماع آيات خدا و مشاهده معجزات انبيا حاصل ميشود بطوريكه هر قدر معجزه و كرامت مشاهده نمايند ايمان نمىآورند و هر چه آيات وعظ و انذار براى آنها قرائت شود در قلبشان تأثير نمىكند و اگر راه هدايت را مانند وجود امير المؤمنين (ع) بهبينند آنراه را اختيار نمىنمايند و اگر راه ضلالت را مانند وجود اعداء او بهبينند آنراه را اختيار مىكنند و قمى ره فرموده اگر ايمان و صدق و وفا و عمل صالح را بهبينند راه خودشان قرار نمىدهند و اگر شرك و زنا و معاصى ديگر را بهبينند اخذ مينمايند و عمل ميكنند و اينها همه در نتيجه تكذيب و غفلت حاصل خواهد شد و اعمال آنها فاسد و بىثمر است و نفعى بر ايشان ندارد و در قيامت بجزاى اعمالشان خواهند رسيد چنانچه در دنيا بآثار سوئش مبتلا شدند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
سَأَصرِفُ عَن آياتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الأَرضِ بِغَيرِ الحَقِّ وَ إِن يَرَوا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤمِنُوا بِها وَ إِن يَرَوا سَبِيلَ الرُّشدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَ إِن يَرَوا سَبِيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُم كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنها غافِلِينَ (146)
زود باشد که برگردانم از آيات خود كساني را که تكبر كردند در روي زمين بدون حق و اينكه هر چه مشاهده كردند از هر آية ايمان نياوردند بآن و اگر ببينند راه رشد و صلاح را نميگيرند آن را راه خود و اگر ببينند راه غيّ و ضلالت را ميگيرند راه خود و اينکه عمل براي اينست که تكذيب آيات ما را نمودند و خود را از آن آيات بغفلت انداختند.
سَأَصرِفُ عَن آياتِيَ در معناي مراد از اينکه آيات و كيفيت صرف متكبرين از آنها مفسرين اختلاف زيادي كردند تقريبا پنج وجه گفتند هر كدام يك وجهي اختيار كردند مثل ابي علي جبائي و قاضي و غير اينها، و آنچه بنظر اقرب و مناسب با ظاهر آيه شريفه است اينست که آياتي که در اينکه جمله است عنايات و تفضلات و تأييدات و نصرتهائيست که خداوند بمسلمين در عصر نبي اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مرحمت فرموده فقير بودند غني فرمود، ذليل بودند عزيزشان كرد، با يكديگر مخالف و دشمن بودند رءوف و مهربان شدند، با عده كمي بدون اسباب و اسلحه بر كفار و مشركين غلبه كردند، در ضلالت بودند هدايت فرمود و غير اينها که در آيات شريفه اشاره دارد و منكرين از مشركين و اهل كتاب با آن ثروت و عدّه و عدّه و قدرت و عزتي که داشتند ذليل و مغلوب و هلاك و خوار و خفيف و دشمن با يكديگر شدند لذا ميفرمايد آنچه آنها داشتند از آنها گرفتيم و بمؤمنين داديم.
الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الأَرضِ آن قدر كبر و نخوت داشتند که اگر ميخواستند وارد منزلي شوند و باب منزل كوتاه بود حاضر نبودند سر خم كنند و اگر چيزي
جلد 7 - صفحه 457
از دست آنها روي زمين ميافتاد حاضر نبودند خم شوند و بردارند و امثال اينها خداوند آنها را آن قدر ذليل كرد که مشركين طلقاء رسول اللّه شدند در فتح مكه و اهل كتاب حاضر باداء جزيه شدند با كمال خفت.
بِغَيرِ الحَقِّ بدون حق تكبر و مدركي و دليلي براي عظمت خود نداشتند و غير از ضلالت و گمراهي و شرك و هزارها عيوب چيزي در آنها نبود.
وَ إِن يَرَوا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤمِنُوا بِها از معجزات و آيات شريفه قرآن و عنايات حق نسبت بمؤمنين هر چه مشاهده ميكردند ايمان بآن نميآوردند.
وَ إِن يَرَوا سَبِيلَ الرُّشدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا آنچه پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم آنها را راهنمايي و هدايت ميفرمود اعتنايي نميكردند وَ إِن يَرَوا سَبِيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا هر راه فساد از فسق و فجور مثل زنا و شرب و قتل و غارت و ظلم و تعدي بود طريقه خود ميگرفتند و مشي ميكردند ذلِكَ بِأَنَّهُم كَذَّبُوا بِآياتِنا تكذيب انبياء كردند و معجزات آنها را حمل بسحر كردند و آنها را مجنون و كذّاب و ساحر شمردند وَ كانُوا عَنها غافِلِينَ به اينكه اعراض كردند و گوش بفرمايشات آنها ندادند و خود را در غفلت و جهالت و ضلالت انداختند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 146)- سرنوشت متکبران- بحثی که از این آیه و آیه بعد آمده است در حقیقت یک نوع نتیجه گیری از آیات گذشته در زمینه سرنوشت فرعون و فرعونیان و سرکشان بنی اسرائیل است، نخست میفرماید: «به زودی کسانی را که در زمین، به غیر حق تکبر ورزیدند از آیات خود، منصرف میسازیم» (سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ).
سپس به سه قسمت از صفات این گونه افراد «متکبر و سرکش» و چگونگی «سلب توفیق حق پذیری» از آنها اشاره کرده، میفرماید: «و آنها اگر تمام آیات و نشانههای الهی را ببینند، ایمان نمیآورند»! (وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها).
«و نیز اگر راه راست و طریق درست را مشاهده کنند، انتخاب نخواهند کرد» (وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا).
و به عکس «اگر راه منحرف و نادرست را ببینند، آن را راه خود انتخاب میکنند» (وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا).
بعد از ذکر این صفات سه گانه که همگی حکایت از انعطاف ناپذیریشان در برابر حق میباشد، اشاره به دلیل آن کرده، میگوید: «اینها همه به خاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلِینَ).
نکات آیه
۱- خداوند، متکبران و خودبزرگ بینان را از درک آیات و معارف خویش بازمى دارد. (سأصرف عن ءایتى الذین یتکبرون فى الأرض) کلمه «صرف» آنگاه که با «عن» متعدى شود، به معناى بازداشتن و مانع شدن است. و بازداشتن از آیات الهى یا به معناى مانع شدن از فهم آیات است و یا به معناى بازدارى از ایمان به آیات و یا جلوگیرى از ابطال و از میان بردن آنهاست. تنها معناى اول با همه فرازهاى آیه متناسب است.
۲- تکبر و خودبزرگ بینى، زمینه از دست دادن توان درک آیات و معارف الهى است. (سأصرف عن ءایتى الذین یتکبرون فى الأرض)
۳- تکبر و خودبزرگ بینى خصلتى است برخاسته از امورى موهوم و غیر واقعى (یتکبرون فى الأرض بغیر الحق) «بغیر الحق» قیدى توضیحى و «باء» در آن سببیه است. بنابراین «بغیر الحق» دلالت مى کند که تکبر ناشى از امر و یا امورى واهى و غیر حقیقى است.
۴- گروهى از انسانها هیچ نشانه اى را که براى اثبات حقانیت دین به آنان ارائه شود، تصدیق نمى کنند و بدان ایمان نمى آورند. (و إن یروا کل ءایة لا یؤمنوا بها)
۵- خداوند دارندگان روحیه ناباورى به آیات الهى را از درک آیات و معارف خویش محروم مى سازد. (سأصرف عن ءایتى الذین یتکبرون ... و إن یروا کل ءایة لا یؤمنوا بها) جمله «إن یروا ... » عطف بر «یتکبرون ... » و صله دیگرى براى «الذین» است. یعنى: «سأصرف عن ءایتى الذین إن یروا ... ». بنابراین «إن یروا» اشاره به گروهى دیگر دارد که خداوند آنان را از درک آیات و معارف بازمى دارد.
۶- گروهى از انسانها هر چند راه رشد و هدایت را پیش روى خویش ببینند، آن را راه و رسم زندگانى خویش قرار نمى دهند. (و إن یروا سبیل الرشد لا یتخذوه سبیلا)
۷- خداوند بى اعتنایان به راه رشد و هدایت را از درک معارف دین و آیات خویش محروم مى سازد. (سأصرف عن ءایتى الذین ... و إن یروا سبیل الرشد لا یتخذوه سبیلا) جمله «و إن یروا سبیل الرشد» عطف بر «یتکبرون» و در حقیقت صله دیگرى براى «الذین» است ; یعنى: «سأصرف عن ءایتى الذین إن یروا سبیل الرشد ... .» بنابراین جمله «و إن یروا سبیل الرشد» اشاره به گروه سومى دارد که خداوند آنان را از درک معارف دین بازمى دارد.
۸- دین و معارف الهى ارائه کننده راه رشد و هدایت و تأمین کننده سعادت انسانهاست. (سأصرف عن ءایتى الذین ... و إن یروا سبیل الرشد لا یتخذوه سبیلا) مراد از «سبیل الرشد» (راه هدایت) همان آیات خدا، یعنى دین و معارف الهى، است.
۹- گروهى از انسانها با برخورد به راههاى ضلالت آن را روش خویش قرار داده و در پى آن سلوک خواهند کرد. (و إن یروا سبیل الغى یتخذوه سبیلا) برداشت فوق بر این اساس است که جمله «و إن یروا سبیل الغى ... » عطف بر «یتکبرون» و صله چهارمى براى «الذین» باشد. در این صورت جمله مذکور اشاره به گروهى دیگر دارد که خداوند آنان را از درک آیات خویش بازمى دارد.
۱۰- خداوند انسانهایى را که با برخورد به راه ضلالت آن را روش زندگانى خویش قرار مى دهند، از درک معارف و آیات خویش محروم مى سازد. (سأصرف عن ءایتى الذین ... و إن یروا سبیل الغى یتخذوه سبیلا)
۱۱- تکذیب آیات الهى و بى اعتنایى به آنها موجب محروم شدن از درک آیات و معارف الهى است. (سأصرف عن ءایتى ... ذلک بأنهم کذبوا بایتنا و کانوا عنها غفلین) برداشت فوق بر این اساس است که «ذلک» اشاره باشد به «صرف» که از «سأصرف» استفاده مى شود. یعنى به این دلیل متکبران را از درک آیات خویش محروم مى کنیم که آنها را تکذیب کردند و به آن بى اعتنا بودند.
۱۲- تکذیب آیات الهى و بى اعتنایى به آنها موجب برخوردار شدن از روحیه خودبزرگ بینى و کبرورزى است. (الذین یتکبرون فى الأرض ... ذلک بأنهم کذبوا بایتنا و کانوا عنها غفلین) برداشت فوق بر اساس این احتمال است که مشارالیه «ذلک» تکبر در زمین که از «یتکبرون فى الأرض» استفاده مى شود باشد. غفلت در «کانوا عنها غفلین» به معناى بى اعتنایى به آیات است، نه بى خبرى و ناآگاهى از وجود آنها. زیرا تکذیب آیات الهى فرع آگاهى از وجود آن آیات است.
۱۳- تکذیب آیات الهى و بى اعتنایى به آنها موجب پیدایش روحیه ناباورى به حقایق دین مى شود. (إن یروا کل ءایة لا یؤمنوا بها ... ذلک بأنهم کذبوا بایتنا و کانوا عنها غفلین)
۱۴- تکذیب آیات الهى و تغافل از آن، موجب نپذیرفتن راه رشد و تعالى و مایه چنگ زدن به راههاى ضلالت است. (و إن یروا سبیل الرشد لا یتخذوه ... ذلک بأنهم کذبوا بایتنا و کانوا عنها غفلین)
۱۵- تکبر و خودبزرگ بینى مانع گرایش به ایمان و انتخاب راه کمال و زمینه تمایل به گمراهى است. (الذین یتکبرون ... و إن یروا کل ءایة ... و إن یروا سبیل الغى یتخذوه سبیلا) برداشت فوق بر اساس این احتمال است که جمله هاى «و إن یروا کل ءایة ... » و «إن یروا سبیل الرشد ... » و «إن یروا سبیل الغى ... » بیانگر حالات و صفات متکبران در زمین باشد، نه اینکه چنانچه در برداشتهاى پیش گذشت قسیم متکبران گرفته شود.
۱۶- گروهى از مردم عصر موسى آیات خدا را دروغ پنداشتند و به آنها بى اعتنا بودند. (ذلک بأنهم کذبوا بایتنا و کانوا عنها غفلین)
۱۷- خداوند به قوم موسى هشدار داد که متکبران و ناباروان ایشان را از درک تورات و معارف آن باز خواهد داشت. (و أمر قومک یأخذوا بأحسنها ... سأصرف عن ءایتى الذین یتکبرون فى الأرض) مصداق مورد نظر براى آیه مورد بحث، با توجه به آیات پیشین، متکبران و متمردان قوم موسى هستند.
۱۸- خداوند به قوم موسى هشدار داد که در صورت ادامه مخالفت با راه رشد و تعالى و پیمودن راه ضلالت، ایشان را از درک معارف تورات محروم خواهد ساخت. (و أمر قومک یأخذوا بأحسنها ... إن یروا کل ءایة لایؤمنوا بها ... سبیلا)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: آثار اعراض از آیات خدا ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴ ; آثار تکذیب آیات خدا ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴ ; محرومان از فهم آیات خدا ۵، ۷، ۱۰ ; محرومیت از فهم آیات خدا ۵، ۱۱ ; معرضان از آیات خدا ۱۶ ; مکذبان آیات خدا ۴، ۵، ۱۶ ; موانع فهم آیات خدا ۱، ۲
- ایمان: موانع ایمان ۱۵
- بنى اسرائیل: کافران بنى اسرائیل ۱۶ ; هشدار به بنى اسرائیل ۱۸ ; هشدار به متکبران بنى اسرائیل ۱۷
- تکبر: آثار تکبر ۱، ۲، ۱۵ ; عوامل تکبر ۱۲ ; منشأ تکبر ۳
- تورات: محرومیت از فهم تورات ۱۷ ; موانع فهم تورات ۱۸
- خدا: افعال خدا ۵، ۷، ۱۰ ; هشدارهاى خدا ۱۷، ۱۸
- دین: محرومان از فهم دین ۷، ۱۰ ; محرومیت از فهم دین ۱۱، ۱۷ ; مدیندینعرضان از دین ۴، ۶، ۷ ; موانع فهم دین ۱، ۲ ; موانع قبول دین ۱۳ ; نقش دین ۸
- رشد: عوامل رشد ۸ ; مخالفت با رشد ۱۸ ; موانع رشد ۱۴، ۱۵
- سعادت: عوامل سعادت ۸
- گروههاى اجتماعى:۴، ۶، ۹
- گمراهان:۹ محرومیت گمراهان ۹ ۱۰
- گمراهى: آثار گمراهى ۱۸ ; زمینه گمراهى ۱۵ ; عوامل گمراهى ۱۴
- متکبران: محرومیت متکبران ۱، ۱۷
- هدایت: عوامل هدایت ۸ ; معرضان از هدایت ۶، ۹، ۱۰
منابع