الزمر ٦٩
ترجمه
الزمر ٦٨ | آیه ٦٩ | الزمر ٧٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَشْرَقَتْ»: روشن شد. تابان گردید. «الأرْضُ»: مراد زمین محشر و گستره قیامت است. «بِنُورِ رَبِّهَا»: با نور خداوندگارش. مراد از نور خدا، پرتو تجلّی است (نگا: اعراف / . بعضیها نور را کنایه از عدل و داد الهی گرفتهاند که محشر را نورانی میکند. «وُضِعَ الْکِتَابُ»: نامه اعمال به دست صاحبان آن داده میشود (نگا: اسراء / و ، کهف / ). «الشُّهَدَآءِ»: جمع شهید، گواهان. مراد انبیاء (نگا: نساء / ، قصص / ) و علماء و راهنمایان امت محمّدی (نگا: بقره / و فرشتگان است (نگا: نساء / ق / ، انفطار / - ). در صورت اوّل، عطف (الشُّهَدَآءِ) بر (النَّبِیِّینَ) از قبیل عطف عامّ بر خاصّ است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
فَکَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کُلِ... (۴) وَ لِکُلِ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ... (۴) يَوْمَ نَدْعُو کُلَ أُنَاسٍ... (۳) وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ (۰)
إِنَ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْکَ... (۳) إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَ... (۲) إِنَ اللَّهَ لاَ يَظْلِمُ مِثْقَالَ... (۱) وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ... (۲) وَ تَرَى کُلَ أُمَّةٍ جَاثِيَةً کُلُ... (۱)
تفسیر
- آيات ۶۲ - ۷۵ سوره زمر
- اشاره به وحدانيت خدا در ربوبيت با بيان اينكه او خالق همه چيز ووكيل بر همه چيز است
- اشاره به عدم منافات عصمت با اختيار و بيان اينكه نهى پيامبر صلى الله عليه و آله ازشرك ورزيدن ،نهى حقيقى است
- معناى اينكه درباره مشركين فرمود: و ما قدروداالله حق قدره
- مراد از اينكه زمين در قيامت در قبضه خداوند است
- توضيحى درباره نفخه صور وصعقه آسمانيان و زمينيان
- مقصود از استثناء الا من شاءالله در آيه و نفس فى الصور...
- نفخه دوم و زنده شدن مردگان در قيامت
- مراد از اشراق زمين به نور پروردگارش در قيامت ، و وجوهى كه در اين باره گفته شدهاست
- كلام صاحب كشاف در معنى روشن شدن زمين به نور پروردگارش در قيامت و دواشكال به آن
- حق به طلب در تفسير و اشرقت الاءرض بنور ربها
- كافران دسته دسته به جهنم و متقين گروه گروه به بهشت هدايت مى شوند
- سخن بهشتيان بعد از ورود به بهشت
- طواف ملائكه گرداگرد عرش الهى در قيامت و تسبيح آنان خداونند را
- رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته
- دو روايت درباره اينكه بهشت و جهنم را درب هايى است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ «69»
و (در آن روز) زمين به نور پروردگارش روشن گردد و نامهى اعمال را در ميان نهند و پيامبران و شاهدان را حاضر سازند و ميان آنان به حقّ داورى شود، در حالى كه بر آنان ستم نمىرود.
نکته ها
مراد از «نور رب»، يا نور حقّ و عدالت است كه خداوند در آن روز زمين را با آن نورانى مىكند يا مراد نورى است غير از نور خورشيد و ماه كه خداوند در آن روز مىآفريند. البتّه مرحوم علامه طباطبايى در تفسير الميزان مىفرمايد: مراد از «نور رب» كشف اسرار و حقايق در قيامت است، سپس براى تأييد نظر خود آيهى 22 سورهى ق را گواه مىگيرد:
«1». تفاسير الميزان، نورالثقلين و درالمنثور.
جلد 8 - صفحه 201
«لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ»
در تفسير اطيب البيان مىخوانيم: چون در قيامت نور خورشيد و ماه گرفته مىشود، مراد از «نور رب» نورى است كه از مؤمنان بر مىخيزد. سپس اين آيه را به عنوان شاهد ذكر مىكند: «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ» «1»
پیام ها
1- ارائهى نامهى اعمال و احضار انبيا و گواهان و داورى به حقّ در قيامت، از امور قطعى است. (كلمات «قُضِيَ»، «وُضِعَ» و «جِيءَ» در قالب ماضى مجهول آمده است).
2- در قيامت گواهان متعدّدى در كار است. (انبيا، امامان، فرشتگان، اعضاى بدن، زمين، زمان و ...). «الْكِتابُ- بِالنَّبِيِّينَ- الشُّهَداءِ»
3- تمام رفتار و كردار انسان در دنيا تحت نظارت گروهى شاهد و گواه قرار دارد زيرا شرط گواهى دادن در قيامت، حضور و نظارت بر اعمال در دنيا است. «وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ»
4- گرچه در قيامت انبيا نيز مورد سؤال قرار مىگيرند «وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ» «2» ولى احضار انبيا در اين آيه، به دليل آنكه در كنار كتاب و شهداء قرار گرفته، براى گواهى بر اعمال امّت خودشان است. «وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ»
5- قضاوت و داورى خداوند بر پايه مستندات پرونده اعمال و گواهى پيامبران و شاهدان است. «وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ»
«1». حديد، 13؛ تحريم، 8.
«2». اعراف، 6.
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 202
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (69)
وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ: و روشن گردد عرصه محشر، بِنُورِ رَبِّها: به نور پروردگار آن.
بيان:
مراد از نور، عدل و حكم صواب است؛ و تسميه آن به نور به جهت ظهور حقوق و رفع ظلمت ظلم است به سبب آن؛ و اضافه آن به «ارض» به اعتبار
«1» تفسير الصافى، (چ مشهد) ج 4 ص 329.
«2» صحيفة سجاديه، دعاى سوّم.
جلد 11 - صفحه 270
آنست كه به سبب نشر عدل و نصب موازين قسط و حكم به حق، عرصه قيامت مزين و منور شود. لذا در باره سلطان عادل گويند: «اشرقت الافاق بنور عدلك» و در باره سلطان ظالم گويند: «اظلمت البلاد».
تتمه: در ارشاد- شيخ مفيد (رحمه اللّه) از حضرت صادق عليه السلام: اذا قام قائمنا اشرقت الارض بنور ربّها و استغنى العباد عن ضوء الشّمس و ذهبت الظّلمة. «1» فرمود: زمانى كه قيام نمايد قائم ما، روشن گردد زمين به نور پروردگار آن حضرت و بىنياز شوند بندگان از روشنائى آفتاب و برطرف شود ظلمت.
على بن ابراهيم قمى (رحمه اللّه) از حضرت صادق عليه السلام در اين آيه فرمود: «رب الارض» امام الارض است. عرض شد: وقتى خارج شود چه مىشود؟ فرمود: در آن هنگام مستغنى شوند مردم از نور شمس و قمر و اكتفا كنند به نور امام «2».
وَ وُضِعَ الْكِتابُ: و نهاده شود نوشتهها، يعنى صحايف اعمال در يمين و يسار، يا لوح محفوظ را وضع نمايند در زمين محشر، وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ: و بياورند پيغمبران را به جهت دعوى ابلاغ بر ايشان، يا الزام حجت بر ايشان و گواهان را به جهت صحت دعوى پيغمبران و تكذيب امتان. مراد از اين شهداء ملائكهاند كه موكل بر نيك و بد اعمال و آن را مىنويسند، يا عدول مؤمنان، يا شهيدان كه به جهت مزيت رتبه با انبياءاند. وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِ: و حكم كرده شود ميان بندگان به عدل و راستى، وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ: و ايشان ستم ديده نشوند به نقص ثواب و زيادتى عقاب بلكه ثواب اضعاف طاعت، و عقوبت به مقدار معصيت باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ (67) وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ (68) وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (69) وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِما يَفْعَلُونَ (70)
ترجمه
و بزرگ نشمردند خدا را بقدريكه بايد بزرگ شمرد او را و زمين تمامى در كف او است روز قيامت و آسمانها پيچيده شده است بدستش منزّه است او و برتر است از آنچه شريك قرار ميدهند
و دميده شود در صور پس بميرد بآن هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است مگر كسيكه بخواهد خدا پس دميده شود در آن بار ديگر پس آنگاه آنها ايستادگانند در حاليكه مينگرند
و روشن گردد زمين بنور پروردگارش و نهاده شود كتاب و آورده شوند پيمبران و گواهان و حكم شود ميانشان بحق و آنها ستم كرده نميشوند
و تمام داده شود هر كس آنچه را بجا آورده و او داناتر است بآنچه ميكنند.
تفسير
كفار و مشركين كه وصف نمودند خدا را نشناختند او را آنطور كه حق شناسائى او است و تعظيم ننمودند او را بميزانيكه سزاوار تعظيم او است لذا براى او بشر يك و زن و فرزند قائل شدند و تصوّر نمودند كه او نميتواند يكروز تمام مردگانرا زنده نمايد با آنكه قدرت و عظمت او بقدرى است كه زمين مانند مشت ريگى كه در دست كسى جاى گرفته باشد در روز قيامت مسخّر قدرت و قوّت او است كه هر طور بخواهد آنرا بگرداند ميتواند و آسمانها مانند طومارى كه بهم پيچيده شده باشد در تحت نفوذ اراده و تصرّف مالكانه او است و خدا منزّه و مبرّى است از شريك و شبيه و آنچه ذكر شد و از آنكه جسم باشد و دست و كف داشته باشد اين تعبيرات براى تصوير قدرت و قوّت و تصرّف و مالكيّت حقّه الهيه است در اذهان عامّه بطريقه متعارفه بين خودشان در افهام معانى و حقائق مانند آنكه ميگويند آنملك در دست او است يا آن شخص در چنگ او است و اراده ميكنند
جلد 4 صفحه 510
در تحت تصرف و نفوذ و اقتدار او است و تخصيص يمين براى ظهور قوّت و فعّاليت و شرافت آنست و لذا فرمودهاند هر دو دست خداوند يمين است يعنى قوت و قدرت او فوق تمام قوتها و قدرتها است و دست او بالاى دست همه است و آنروز دستى جز دست او نيست و سلطنتى جز سلطنت او وجود ندارد و وقتى خداوند اراده فرمايد كه دنيا را ويران كند باسرافيل امر مينمايد كه بدمد در صور و او ميدمد در صورى كه دو طرف دارد يكى متوجّه بجانب زمين و ديگر بجانب آسمان از صوت طرفى كه بجانب زمين است تمام اهل آن ميميرند و جنبندهاى در زمين باقى نميماند و از صوت طرفى كه متوجه بآسمانها است تمام اهل آنها ميميرند و ذى روحى باقى نميماند جز اسرافيل آنهم بعدا بامر خدا ميميرد و اوضاع اينعالم منقلب و ويران ميگردد و عالم ديگرى برپا ميشود و خداوند اسرافيل را زنده ميكند و او دوباره در صور ميدمد يا خداوند خودش ميدمد و مردم زنده ميشوند بعد از آنكه چهل روز بارانيكه داراى طبع منى است بر زمين باريده و ذرّات اجسام متفرّقه جمع آورى شده و بدنها بصورت اول خود برگشته باشند پس ناگهان همه از قبورشان بيرون مىآيند و ايستاده باطراف و جوانب خود متحيّرانه نظر ميكنند و منتظرند كه با آنها چه معامله شود و قبلا راجع بصور و چگونگى احياء اموات آنچه بنظر رسيده ذكر شده است و بعضى آنرا عبارت از اعلام الهى به ختم اين عالم و شروع در عالم آخرت دانستهاند و تعبير بصور را از باب تشبيه ببوق رحيل و نزول قافله كه متعارف بوده دانستهاند و بعضى آنرا صور بفتح و او جمع صورت خوانده و دانستهاند و بنابر اين مراد قالبها و بدنهاى خلائق است و اين مخالف با ظواهر ادلّه است و در بعضى از روايات كسانيكه خداوند استثنا فرموده است آنها را بچهار ملك مقرّب جبرائيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل تفسير شده و در بعضى بشهداء كه شمشيرهاشان را حمايل نموده دور عرش خدا ميگردند و در هر حال زمين محشر روشن گردد بنور عدالت خالقش و در بعضى از روايات بنور امام زمان تفسير شده و فرمودهاند مردم از نور آفتاب و ماه بىنياز ميشوند و بنور امامشان اكتفا ميكنند و بنابر اين مراد از ربّ مربّى و مدبّر امر زمين است و نامههاى اعمال مردم كه بدست ملائكه موكّل ثبت آنها نوشته شده است بدست
جلد 4 صفحه 511
راست و چپ افراد وضع و نهاده ميشود و كتاب چون اسم جنس است بر جمع اطلاق شده و تمام پيغمبران خدا حاضر ميشوند و تمام گواهان ايشان كه هر يك بنوبه خود در اداء رسالت و ابلاغ احكام خدا كوتاهى ننمودهاند با ايشان مىآيند و گواهى خود را ميدهند و آنها ائمه اطهار و اوصياء اخيار انبياء عظامند و خداوند بين مردم حكم بحق و عدل ميفرمايد و داد مظلوم را از ظالم ميستاند و كمتر از ميزان عمل اجر داده نميشود و بدون استحقاق و زياده از آن معاقب نميگردد و هر كس بميزان عمل خيرش يا زيادتر اجر ميبرد و خدا از هر كس بافعال بندگانش از خوب و بد آگاهتر است و چيزى از آنها از او فوت نميشود.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَشرَقَتِ الأَرضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الكِتابُ وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَينَهُم بِالحَقِّ وَ هُم لا يُظلَمُونَ (69)
و اشراق و روشن ميشود زمين بنور پروردگار خود و نامههاي عمل گذارده ميشود هر که نامه عملش بدستش ميآيد و مياورند انبياء و شهداء را براي شهادت باعمال بندگان و بر حسب نامه عمل و شهادت شهداء حكم ميشود بين بندگان بحق خردلي از اعمال صالحه او بي اجر نميماند و خردلي زائد بر اعمال سوء جزاء داده نميشود و بآنها ظلم نميشود.
وَ أَشرَقَتِ الأَرضُ بِنُورِ رَبِّها چون نور شمس و ماه و ستارگان گرفته ميشود و صحراي محشر ظلماني ميگردد فقط نور ايمان که خداوند در صورت مؤمنين ظاهر ميفرمايد صفحه محشر بر آنها روشن ميشود که ميفرمايد يَومَ تَرَي المُؤمِنِينَ وَ المُؤمِناتِ يَسعي نُورُهُم بَينَ أَيدِيهِم وَ بِأَيمانِهِم حديد آيه 12 و ميفرمايد يَومَ لا يُخزِي اللّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُم يَسعي بَينَ أَيدِيهِم وَ بِأَيمانِهِم يَقُولُونَ رَبَّنا أَتمِم لَنا نُورَنا تحريم آيه 8.
وَ وُضِعَ الكِتابُ نامه عمل که مؤمنين بدست راست داده ميشود و كفار و عصات بدست چپ و از عقب سرداده ميشود بدليل قوله تعالي فَأَمّا مَن أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقرَؤُا كِتابِيَه الي قوله فَأَمّا مَن أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَسَوفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً وَ يَنقَلِبُ إِلي أَهلِهِ مَسرُوراً وَ أَمّا مَن أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهرِهِ فَسَوفَ يَدعُوا ثُبُوراً وَ يَصلي سَعِيراً انشقاق آيه 7 الي 12.
وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ شهود روز قيامت انبياء هستند و ائمه اطهار و اعضاء و جوارح و قرآن و ايام و ليالي و اراضي و كتبه و ملائكه که ميفرمايد فَكَيفَ إِذا جِئنا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئنا بِكَ عَلي هؤُلاءِ شَهِيداً نساء آيه 45 و ميفرمايد يَومَ تَشهَدُ عَلَيهِم أَلسِنَتُهُم وَ أَيدِيهِم وَ أَرجُلُهُم بِما كانُوا يَعمَلُونَ نور آيه 24 و غير اينها از آيات.
وَ قُضِيَ بَينَهُم بِالحَقِّ اجر اعمال صالحه بالثواب و پاداش سيئات
جلد 15 - صفحه 344
سيئات بالعقاب نه زائد بر معاصي عقاب ميكند و نه از عبادات كسر ميگذارد.
وَ هُم لا يُظلَمُونَ بلكه خودبخود ظلم كردند إِنَّ اللّهَ لا يَظلِمُ مِثقالَ ذَرَّةٍ وَ إِن تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفها نساء آيه 44.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 69)- آن روز که زمین به نور خدا روشن میشود! در این آیه بحثهای مربوط به قیامت همچنان ادامه مییابد.
نخست میفرماید: «و زمین در (آن روز) به نور پروردگارش روشن میشود»
ج4، ص245
(وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها).
در این که منظور از این «اشراق» و روشنائی به نور الهی چیست؟ تفسیرهای مختلفی گفته شده است که مهمتر از همه دو تفسیر زیر است:
1- جمعی گفتهاند: منظور از نور رب، حق و عدالت است که خداوند صفحه زمین را در آن روز با آن نورانی میکند.
2- مفسر عالیقدر نویسنده «المیزان» میگوید: مراد از روشن شدن زمین به نور پروردگار که از خصوصیات روز قیامت است همان انکشاف غطاء و کنار رفتن پردهها و حجابها و ظاهر شدن حقایق اشیاء و اعمال انسانها از خیر و شر و اطاعت و عصیان و حق و باطل میباشد، سپس به آیه 22 سوره ق بر این معنی استدلال کرده است: (لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ) «تو در غفلت از این موضوع بودی، ما پرده را از برابر چشمت کنار زدیم و امروز چشمت به خوبی میبیند»! درست است که این اشراق الهی در آن روز همه چیز را شامل میشود ولی ذکر خصوص زمین در این میان به خاطر آن است که هدف اصلی بیان حال مردم روی زمین در آن روز است.
بدون شک این آیه مربوط به قیامت است و اگر میبینیم در بعضی از روایات اهل بیت علیهم السّلام به قیام حضرت مهدی- عج- تفسیر شده در حقیقت نوعی تطبیق و تشبیه است، و تأکیدی بر این معنی است که به هنگام قیام حضرت مهدی- عج- دنیا نمونهای از صحنه قیامت خواهد شد، و عدل و داد به وسیله آن امام به حق، در روی زمین تا آن جا که طبیعت دنیا میپذیرد حکمفرما خواهد شد.
در جمله دوم این آیه سخن از نامه اعمال است میگوید: «و نامههای اعمال را پیش مینهند» و به آن رسیدگی میکنند (وَ وُضِعَ الْکِتابُ).
نامههایی که تمامی اعمال انسان کوچک و بزرگ در آن جمع است.
در جمله بعد که سخن از گواهان است میافزاید: «و پیامبران و گواهان را حاضر میسازند» (وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ).
ج4، ص246
پیامبران احضار میشوند تا از ادای رسالت خود به مجرمان سخن گویند، همان گونه که در آیه 6 سوره اعراف میخوانیم: «وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ» ما از رسولان بطور قطع سؤال خواهیم کرد».
و «گواهان» برای این که در آن محکمه عدل گواهی دهند، درست است که خداوند از همه چیز آگاه است، ولی برای تأکید مراتب عدالت حضور شهود لازم است.
چهارمین جمله میگوید: «و میان آنها به حق داوری میشود» (وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ).
و در پنجمین جمله میافزاید: «و به آنان ستم نخواهد شد» (وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
بدیهی است هنگامی که حاکم، خدا باشد، در چنین دادگاهی ظلم و بیدادگری مفهومی ندارد.
نکات آیه
۱ - سراسر زمین در عرصه قیامت به نور الهى روشن خواهد شد. (و أشرقت الأرض بنور ربّها) «إشراق» (مصدر «أشرقت») به معناى اضائه (روشن شدن) است.
۲ - زمین، در قیامت عرصه روشن شدن حقایق الهى (و أشرقت الأرض بنور ربّها) برخى از مفسران بر این عقیده اند که چون خاصیت نور، روشن کردن هر چیز ناپیدا است. بنابراین مقصود از روشن شدن زمین به نور پروردگار، روشن شدن حقایق در عرصه قیامت است و اضافه نور به خداوند اضافه تشریفى و از باب تعظیم مى باشد.
۳ - تابش نور عدل و قسط الهى بر اهل زمین در قیامت (و أشرقت الأرض بنور ربّها) بسیارى از مفسران گفته اند: مقصود از نور در این آیه، به قرینه جمله هاى بعدى - که درباره نامه اعمال و داورى به حق خداوند سخن گفته است - نور عدل و قسط الهى است; چنان که در فرهنگ عرب، به پادشاهى که عادل باشد گفته مى شود (أشرقت الأفاق بعدلک و أضائت الدنیا بقسطک).
۴ - روشن شدن زمین و حقایق مربوط به اهل آن در قیامت، جلوه ربوبیت الهى است. (و أشرقت الأرض بنور ربّها)
۵ - نامه اعمال همه بندگان در قیامت، عرضه خواهد شد. (و وضع الکتب) «وضع» به معناى نهادن است و در این جا کنایه از عرضه شدن مى باشد. «کتاب» در آیه شریفه به معناى نامه اعمال است.
۶ - تمامى اعمال بندگان ثبت و درج شده و در قیامت به صورت نوشته اى ظاهر خواهد شد. (و وضع الکتب)
۷ - حضور پیامبران در قیامت براى گواهى دادن بر اعمال بندگان، هنگام عرضه اعمالشان (و جاىء بالنبیّین) مقصود از آوردن پیامبران در قیامت هنگام عرضه نامه اعمال بندگان - به قرینه آیه «فکیف إذا جئنا من کلّ اُمّة بشهید و جئنابک على هؤلاء شهیداً (نساء(۴)، ۴۱) گواهى دادن آنان است.
۸ - روح پیامبران، حاضر و ناظر بر تمامى رفتار بندگان در دنیا است. (و جاىء بالنبیّین) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که لازمه گواهى دادن بر اعمال، نظارت و حضور در صحنه عمل است.
۹ - احضار شاهدانى چند در عرصه قیامت براى گواهى دادن بر اعمال بندگان، هنگام عرضه نامه اعمالشان (و الشهداء) «شهدا» جمع «شاهد» (گواه) است.
۱۰ - تمامى رفتار و کردار انسان ها در دنیا، تحت نظارت گروهى شاهد و گواه قرار دارد. (و الشهداء) برداشت یاد شده به خاطر این مطلب است که لازمه گواهى شاهدان در قیامت، نظارت و حضور آنان در صحنه هاى اعمال بندگان در دنیا مى باشد.
۱۱ - داورى میان مردم در قیامت، بر پایه حق خواهد بود. (و قضى بینهم بالحقّ)
۱۲ - داورى میان مردم در قیامت، عادلانه بوده و به کسى ستم نخواهد شد. (و هم لایظلمون)
۱۳ - تمامى رفتار و کردار آدمى در دنیا، باید برپایه حق و مطابق با عدل باشد. (و قضى بینهم بالحقّ و هم لایظلمون) تذکر خداوند به این که داورى میان مردم در قیامت، بر پایه حق و عادلانه خواهد بود، در واقع توصیه اى است به بندگان که رفتار خود را مطابق عدل و برپایه حق بنا نهند; زیرا در قیامت رفتار آنان بر همین اساس سنجیده و جزا داده خواهد شد.
۱۴ - داورى خداوند میان بندگان در قیامت، بر پایه مستندات پرونده اعمال، گواهى پیامبران و گواهانى چند خواهد بود. (و وضع الکتب و جاىء بالنبیّین و الشهداء و قضى بینهم بالحقّ و هم لایظلمون)
۱۵ - داورى بر اساس مستندات پرونده و گواهى شاهدان، قضاوتى عادلانه و به حق خواهد بود. (و وضع الکتب و جاىء بالنبیّین و الشهداء و قضى بینهم بالحقّ و هم لایظلمون)
موضوعات مرتبط
- انبیا: انبیا در قیامت ۷; سعه وجودى انبیا ۸; علم انبیا ۸; گواهى اخروى انبیا ۷، ۱۴; نظارت انبیا ۸; نقش انبیا ۷
- انسان: انسان ها در قیامت ۳، ۹; عمل انسان ها ۱۰
- حق: اهمیت حق ۱۳
- خدا: آثار نور خدا ۱; عدالت خدا ۳; ملاک قضاوت خدا ۱۴; نشانه هاى ربوبیت خدا ۴; نور خدا ۳
- زمین: زمین در قیامت ۱، ۲، ۴; منشأ روشنایى زمین ۱، ۴
- عدالت: اهمیت عدالت ۱۳
- عمل: ثبت عمل ۶; گواهان عمل ۷، ۹، ۱۰; ملاک ارزیابى عمل ۱۳; ناظران عمل ۸، ۱۰
- قضاوت: عدالت در قضاوت اخروى ۱۲; قضاوت به حق ۱۱، ۱۵; گواهى در قضاوت ۱۵; ملاک قضاوت ۱۵
- قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۲، ۴، ۶; قضاوت در قیامت ۱۴; گواهان در قیامت ۷، ۱۴; ملاک قضاوت در قیامت ۱۱، ۱۲; ویژگیهاى قیامت ۱، ۳، ۴، ۵، ۶، ۱۱، ۱۲
- نامه عمل: ارائه نامه عمل ۵، ۶، ۷، ۹; نامه عمل در قیامت ۵، ۶، ۹، ۱۴