تفسیر:نمونه جلد۱۹ بخش۷۹
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
ََآيه ۶۹ - ۷۰
آيه و ترجمه
وَ أَشرَقَتِ الاَرْض بِنُورِ رَبهَا وَ وُضِعَ الْكِتَب وَ جِاى ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشهَدَاءِ وَ قُضىَ بَيْنهُم بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظلَمُونَ(۶۹) وَ وُفِّيَت كلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَت وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ(۷۰) ترجمه : ۶۹ - و زمين (در آن روز) به نور پروردگار روشن مى شود و نامه هاى اعمال را پيش مى نهند، و پيامبران و گواهان را حاضر مى سازند، و در ميان آنها به حق داورى مى شود، و به كسى ستم نخواهد شد. ۷۰ - و به هر كس آنچه انجام داده است بيكم و كاست داده مى شود، و او نسبت به آنچه انجام مى دادند از همه آگاهتر است . تفسير: آن روز كه زمين به نور خدا روشن مى شود در اين آيات بحثهاى مربوط به قيامت كه در آيات قبل شروع شده همچنان ادامه مى يابد. در اين دو آيه هفت جمله است كه هر كدام مطلبى را پيرامون معاد مى گويد كه مكمل مطلب ديگر، و يا بيان دليلى براى آن است و از انسجام خاصى برخوردار مى باشد. نخست مى فرمايد: «در آن روز زمين به نور پروردگار روشن مى شود» (و اشرقت الارض بنور ربها). در اينكه منظور از اين اشراق و روشنائى به نور الهى چيست تفسيرهاى مختلفى گفته شده است كه مهمتر از همه سه تفسير زير است :
۱ - جمعى گفته اند منظور از نور رب ، حق و عدالت است كه خداوند صفحه زمين را در آن روز با آن نورانى مى كند. مرحوم علامه مجلسى در بحار الانوار مى گويد: اى اضائت الارض بعدل ربها يوم القيامة لان نور الارض بالعدل : «يعنى زمين به عدل پروردگار در روز قيامت روشن مى شود زيرا نور زمين به عدالت است ». بعضى ديگر حديث معروف نبوى را كه مى گويد: الظلم ظلمات يوم القيامة «ظلم در قيامت در صورت تاريكى و ظلمت مجسم مى شود شاهد اين معنى گرفته اند». «زمخشرى » در «كشاف » نيز همين معنى را برگزيده و مى گويد: «در آن روز زمين از اقامه عدل و گسترش قسط در حساب و ارزيابى حسنات و سيئات روشن مى گردد». ۲ - بعضى ديگر معتقدند كه اين اشاره به نورى است غير از نور خورشيد و ماه كه خداوند مخصوص آن روز مى آفريند. ۳ - مفسر عاليقدر نويسنده «الميزان » مى گويد: مراد از روشن شدن زمين به نور پروردگار كه از خصوصيات روز قيامت است همان انكشاف غطاء و كنار رفتن پرده ها و حجابها و ظاهر شدن حقايق اشياء و اعمال انسانها از خير و شر و اطاعت و عصيان و حق و باطل مى باشد، سپس به آيه ۲۲ سوره ق بر اين معنى استدلال كرده است : لقد كنت فى غفلة من هذا فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد «تو در غفلت از اين موضوع بودى ، ما پرده را از برابر چشمت كنار زديم و امروز چشمت به خوبى مى بيند»! درست است كه اين اشراق الهى در آن روز همه چيز را شامل مى شود ولى
ذكر خصوص زمين در اين ميان به خاطر آن است كه هدف اصلى بيان حال مردم روى زمين در آن روز است . البته اين تفسيرها تضادى با هم ندارد و قابل جمع است ، هر چند تفسير اول و سوم مناسبتر به نظر مى رسد. بدون شك اين آيه مربوط به قيامت است و اگر مى بينيم در بعضى از روايات اهل بيت (عليهم السلام ) به قيام حضرت مهدى (عليه السلام ) تفسير شده در حقيقت نوعى تطبيق و تشبيه است ، و تاءكيدى بر اين معنى است كه به هنگام قيام مهدى (عليه السلام ) دنيا نمونه اى از صحنه قيامت خواهد شد، و عدل و داد به وسيله آن امام به حق ، و جانشين پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و نماينده پروردگار در روى زمين تا آنجا كه طبيعت دنيا مى پذيرد حكمفرما خواهد شد. «مفضل بن عمر» از امام صادق (عليه السلام ) نقل مى كند: اذا قام قائمنا اشرقت الارض بنور ربها و استغنى العباد عن ضوء الشمس و ذهبت الظلمة !: «هنگامى كه قائم ما قيام كند زمين به نور پروردگارش روشن مى شود، و بندگان از نور آفتاب مستغنى مى شوند و ظلمت برطرف مى گردد». در جمله دوم از اين آيه سخن از نامه اعمال است مى گويد: «در آن روز نامه هاى اعمال را پيش مى نهند، و به آن رسيدگى مى كنند» (و وضع الكتاب ) نامه هائى كه تمامى اعمال انسان از كوچك و بزرگ در آن جمع است و به گفته قرآن در آيه ۴۹ سوره كهف : لا يغادر صغيرة و لا كبيرة الا احصاها هيچ معصيت كوچك و بزرگى نيست مگر اينكه در آن احصا شده است . و در جمله بعد كه سخن از گواهان است مى افزايد: ((پيامبران و گواهان را در آن روز حاضر مى كنند (وجى ء بالنبيين و الشهداء).
پيامبران احضار مى شوند تا از اداى رسالت خود به مجرمان سخن گويند همانگونه كه در آيه ۶ سوره «اعراف » مى خوانيم : و لنسئلن المرسلين : «ما از رسولان به طور قطع سؤ ال خواهيم كرد». و «گواهان » براى اينكه در آن محكمه عدل گواهى دهند، درست است كه خداوند از همه چيز آگاه است ، ولى براى تاءكيد مراتب عدالت حضور شهود لازم است . اين گواهان چه كسانى هستند؟ در ميان مفسران گفتگو است : بعضى آنها را نيكان و پاكان و عدول امتها دانسته اند كه هم گواهى بر اداى رسالت انبياء مى دهند، و هم بر اعمال مردمى كه در عصر آنها مى زيسته اند كه «امامان معصوم » در طليعه آنها قرار دارند. بعضى ديگر آن را به فرشتگانى تفسير كرده اند كه گواه بر اعمال انسانها هستند و آيه ۲۱ سوره «ق » را گواه اين معنى دانسته اند كه مى گويد و جائت كل نفس معها سائق و شهيد: «هر انسانى وارد صحنه محشر مى شود در حالى كه همراه او كسى است كه او را به دادگاه الهى مى راند و نيز با او گواهى است ». بعضى نيز آن را به اعضاى بدن و مكان و زمان اطاعت و معصيت كه از گواهان روز قيامتند تفسير كرده اند. ولى ظاهر اين است كه «شهداء» (گواهان ) معنى گسترده اى دارد كه هر يك از مفسرين به بخشى از آن اشاره كرده اند. بعضى احتمال داده اند كه منظور «شهيدان راه خدا» بالخصوص بوده باشند اما اين بعيد به نظر مى رسد، چرا كه سخن از گواهان محكمه عدل الهى است نه از «شهيدان راه حق » هر چند ممكن است آنها نيز در صف شهود باشند.
چهارمين جمله مى گويد: «در ميان آنها به حق قضاوت مى شود» (و قضى بينهم بالحق ). و در پنجمين جمله مى افزايد: «و به آنها ستم نخواهد شد» (و هم لا يظلمون ). بديهى است هنگامى كه حاكم ، خدا باشد، و زمين به نور عدالتش روشن گردد، و نامه اعمال كه دقيقا بيانگر اعمال انسان است مطرح شود، و پيامبران و گواهان عدل حضور يابند، جز به حق قضاوت نخواهد شد، و در چنين دادگاهى ظلم و بيدادگرى مفهومى ندارد. ششمين جمله در آيه بعد اين سخن را تكميل كرده ، مى گويد: «به هر كسى آنچه انجام داده است بى كم و كاست پرداخته مى شود» (و وفيت كل نفس ما عملت ). نه جزا و پاداش و كيفر اعمالشان كه خود اعمالشان به آنها داده مى شود! و چه پاداش و كيفرى از اين برتر كه عمل انسان به طور كامل به او تحويل داده شود (توجه داشته باشيد «وفيت » به معنى ادا كردن به طور كامل است ). و براى هميشه قرين و همنشين او گردد. چه كسى مى تواند اين برنامه هاى عدالت را دقيقا اجرا كند كسى كه علم او به همه چيز احاطه دارد لذا در هفتمين و آخرين جمله مى فرمايد: «او نسبت به آنچه انجام مى دادند از همه آگاهتر است » (و هو اعلم بما يفعلون ) حتى نيازى به شهود نيست كه او از همه شهود اعلم است ، اما لطف و عدالتش ايجاب مى كند كه گواهان را احضار كند، آرى اينچنين است صحنه قيامت كه بايد همه براى آن آماده شويم .
ََآيه ۷۱ - ۷۲
آيه و ترجمه
وَ سِيقَ الَّذِينَ كفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً حَتى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَت أَبْوَبُهَا وَ قَالَ لَهُمْ خَزَنَتهَا أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسلٌ مِّنكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ ءَايَتِ رَبِّكُمْ وَ يُنذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلى وَ لَكِنْ حَقَّت كلِمَةُ الْعَذَابِ عَلى الْكَفِرِينَ(۷۱) قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَب جَهَنَّمَ خَلِدِينَ فِيهَا فَبِئْس مَثْوَى الْمُتَكبرِينَ(۷۲) ترجمه : ۷۱ - و كسانى كه كافر شدند گروه گروه به سوى جهنم رانده مى شوند وقتى به دوزخ مى رسند درهاى آن گشوده مى شود، و نگهبانان دوزخ به آنها مى گويند: آيا رسولانى از ميان شما نيامدند كه آيات پروردگارتان را براى شما بخوانند، و از ملاقات اين روز شما را برحذر دارند؟! مى گويند: آرى (پيامبران آمدند و آيات الهى را بر ما خواندند) ولى فرمان عذاب الهى بر كافران مسلم شده است . ۷۲ - به آنها گفته مى شود: از درهاى جهنم وارد شويد، جاودانه در آن بمانيد، چه بد جايگاهى است جايگاه متكبران ؟! (تمام تقصيرها از خود شما بوده است ). تفسير: آنها كه گروه گروه ، وارد دوزخ مى شوند اين آيات نيز همچنان بحثهاى معاد را ادامه مى دهند، و آنچه را به صورت
اجمال در آيات گذشته در مورد پاداش و كيفر مؤ منان و كافران آمده به طور تفصيل بيان مى كند. نخست از دوزخيان شروع مى كند و مى گويد: «آنها كه كافر شدند گروه گروه به سوى جهنم رانده مى شوند»! (و سيق الذين كفروا الى جهنم زمرا). چه كسانى كه آنها را مى رانند؟ فرشتگان عذاب كه مامورند آنها را تا مقابل درهاى دوزخ ببرند، شبيه اين تعبير در آيه ۲۱ سوره «ق » نيز آمده است : و جائت كل نفس معها سائق و شهيد: «هر انسانى در صحنه قيامت وارد مى شود در حالى كه همراه او كسى است كه او را مى راند و شاهد و گواهى ». تعبير به «زمر» به معنى گروه اندك ، نشان مى دهد كه آنها در دسته هاى كوچك و پراكنده به سوى جهنم رانده مى شوند. «سيق » از ماده «سوق » به معنى حركت دادن است . سپس مى افزايد: «اين امر ادامه پيدا مى كند تا هنگامى كه به دوزخ مى رسند در اين موقع درهاى دوزخ گشوده مى شود و نگهبانان دوزخ از روى ملامت به آنها مى گويند: آيا پيامبرانى از شما نيامدند كه آيات پروردگارتان را براى شما بخوانند و از ملاقات اين روز شما را برحذر دارند»؟! (حتى اذا جاؤ ها فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها الم ياتكم رسل منكم يتلون عليكم آيات ربكم و ينذرونكم لقاء يومكم هذا). از اين تعبير به خوبى استفاده مى شود كه درهاى جهنم قبل از ورود آنها بسته است درست همانند درهاى زندانها هنگامى كه نزديك آن مى رسند ناگهان به روى آنان گشوده مى شود و اين مشاهده ناگهانى وحشت بيشترى در آنها ايجاب مى كند، اما قبل از هر چيز در زير رگبار ملامت خازنان دوزخ قرار مى گيرند كه به آنها مى گويند تمام اسباب هدايت براى شما فراهم بود.
پيامبرانى از جنس خود شما همراه با آيات پروردگارتان و با انذار و اعلام خطرهاى مستمر و پى درپى و تلاوت آيات به طور پيگير و مداوم به سراغ شما آمدند. با اينحال چگونه اين تيره روزى دامان شما را گرفت ؟ و به راستى اين گفتگوى خازنان دوزخ از دردناكترين عذابها براى آنها است كه به هنگام ورود در جهنم (بجاى خوش آمد بهشتيان ) با آن روبرو مى شوند. به هر حال آنها با يك جمله كوتاه و دردآلود به آنها پاسخ داده مى گويند: آرى پيامبران آمدند و آيات الهى را بر ما خواندند و به قدر كافى انذار كردند، ولى فرمان عذاب الهى بر كافران مسلم شد و عذاب او دامان ما را گرفت (قالوا بلى و لكن حقت كلمة العذاب على الكافرين ) جمعى از مفسران بزرگ «كلمة العذاب » را اشاره به سخن مى دانند كه به هنگام هبوط آدم به زمين ، يا به هنگام تصميم شيطان به اغواى بنى آدم از سوى پروردگار گفته شد، چنانكه در «آيه ۳۹ بقره » مى خوانيم وقتى آدم به زمين هبوط كرد خداوند فرمود: و الذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون : «كسانى كه كافر شوند و آيات ما را تكذيب كنند آنها اصحاب آتشند و جاودانه در آن خواهند ماند». و به هنگامى كه شيطان عرض كرد همه آنها - جز بندگان مخلصت - را اغوا مى كنم ، خداوند فرمود: لاملئن جهنم من الجنة و الناس اجمعين «به طور مسلم دوزخ را از گنهكاران جن و انس پر خواهم كرد»! (الم سجده ۱۳) به اين ترتيب آنها اعتراف مى كنند كه راه تكذيب انبيا و انكار آيات الهى را پيش گرفتند و طبعا سرنوشتى بهتر از اين نخواهند داشت .
اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از «حقت كلمة العذاب » همان باشد كه در آيات ۷ سوره يس آمده است : لقد حق القول على اكثرهم فهم لا يؤ منون : «فرمان عذاب درباره اكثر آنها محقق شده است آنها ديگر ايمان نمى آورند». اشاره به اينكه گاه انسان بر اثر گناه فراوان و دشمنى و لجاجت و تعصب در برابر حق كارش به جائى مى رسد كه بر دل او مهر نهاده مى شود و راه بازگشتى براى او باقى نمى ماند، و با اين حال فرمان عذاب الهى در مورد او قطعى مى شود. ولى به هر حال همه اينها از اعمال خود انسان سرچشمه مى گيرد، و جاى اين نيست كه كسى از اين جمله تو هم جبر و عدم آزادى اراده انسان كند. اين گفتگوى كوتاه در آستانه جهنم پايان مى گيرد «به آنها گفته مى شود از درهاى جهنم وارد شويد جاودانه در آن بمانيد، چه بد جايگاهى است جايگاه متكبران »؟! (قيل ادخلوا ابواب جهنم خالدين فيها فبئس مثوى المتكبرين ) درهاى جهنم چنانكه قبلا هم اشاره كرده ايم ممكن است به معنى درهائى باشد كه بر حسب اعمال انسانها تنظيم شده است و هر گروهى را به تناسب عمل خود به دوزخ مى برند، همانگونه كه درهاى بهشت نيز چنين است و لذا يكى از درهاى آن «باب المجاهدين » نام دارد، و در كلام امير مؤ منان على (عليه السلام ) نيز آمده ان الجهاد باب من ابواب الجنة : «جهاد درى از درهاى بهشت است ». جالب اينكه فرشتگان عذاب از ميان تمام اوصاف رذيله انسان كه او را به دوزخ مى برد روى مساءله تكبر تكيه مى كنند، اشاره به اينكه سرچشمه
اصلى كفر و انحراف و گناه بيش از همه كبر و غرور و عدم تسليم در برابر حق است آرى كبر است كه پرده هاى ضخيم بر چشم انسان مى افكند و او را از ديدن چهره تابناك محروم مى سازد، و به همين دليل در روايتى از امام صادق و امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم : لا يدخل الجنة من فى قلبه مثقال ذرة من كبر: كسى كه به مقدار ذره اى از كبر در قلبش وجود داشته باشد داخل بهشت نمى شود!
ََآيه ۷۳ - ۷۵
آيه و ترجمه
وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبهُمْ إِلى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتى إِذَا جَاءُوهَا وَ فُتِحَت أَبْوَبُهَا وَ قَالَ لهَُمْ خَزَنَتهَا سلَمٌ عَلَيْكمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَلِدِينَ(۷۳) وَ قَالُوا الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِى صدَقَنَا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الاَرْض نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْث نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَمِلِينَ(۷۴) وَ تَرَى الْمَلَئكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسبِّحُونَ بحَمْدِ رَبهِمْ وَ قُضىَ بَيْنهُم بِالحَْقِّ وَ قِيلَ الحَْمْدُ للَّهِ رَب الْعَلَمِينَ(۷۵) ترجمه : ۷۳ - و كسانى كه تقواى الهى پيشه كردند گروه گروه به سوى بهشت برده مى شوند، هنگامى كه به آن مى رسند درهاى بهشت گشوده مى شود، و نگهبانان به آنها مى گويند: سلام بر شما! گوارا باد اين نعمتها برايتان ! داخل بهشت شويد و جاودانه بمانيد. ۷۴ - آنها مى گويند: حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه به وعده خويش درباره ما وفا كرد و زمين (بهشت ) را ميراث ما قرار داد كه هر جا را بخواهيم منزلگاه خود قرار دهيم ، چه خوب است پاداش عمل كنندگان ! ۷۵ - (در آن روز) فرشتگان را مى بينى كه بر گرد عرش خدا حلقه زده اند (و حمد او مى گويند) و در ميان بندگان به حق داورى مى شود و (سرانجام ) گفته مى شود حمد مخصوص پروردگار جهانيان است .
تفسير: و اين جمعيت گروه گروه وارد بهشت مى شوند اين آيات كه آخرين آيات سوره «زمر» است همچنان بحثهاى مربوط به معاد را ادامه مى دهد، و چون در آيات پيشين سخن از چگونگى ورود كافران به جهنم بود در اينجا سخن از چگونگى ورود مؤ منان پرهيزگار در بهشت است ، تا به قرينه مقابله مسائل روشنتر و آشكارتر گردد. نخست مى گويد: « كسانى كه تقواى الهى پيشه كردند گروه گروه به سوى بهشت برده مى شوند» (و سيق الذين اتقوا ربهم الى الجنة زمرا). تعبير به «سيق » (از ماده سوق بر وزن شوق به معنى راندن ) در اينجا سؤ ال انگيز است ، و توجه بسيارى از مفسران را به سوى خود جلب كرده ، زيرا اين تعبير در مواردى است كه كارى بدون شوق و تمايل درونى انجام مى گيرد، اين تعبير درباره دوزخيان صحيح است اما درباره بهشتيان كه مشتاقا به سوى بهشت مى روند چرا؟ بعضى اين تعبير را به خاطر آن دانسته اند كه بسيارى از بهشتيان در انتظار دوستانشانند. و بعضى به خاطر اين مى دانند كه شوق لقاى پروردگار آنچنان پرهيزگاران را مجذوب خود ساخته كه به غير او - حتى بهشت - نمى پردازند. بعضى نيز گفته اند مركبهاى آنها را به سرعت به سوى بهشت مى رانند. در عين اينكه اين تفاسير خوب است و منافاتى با هم ندارد نكته ديگرى نيز در اينجا وجود دارد كه ممكن است سر اصلى اين تعبير باشد و آن اينكه هر اندازه پرهيزگاران عاشق بهشتند بهشت و فرشتگان رحمت براى آمدن آنها به بهشت شائق ترند همانگونه كه گاه ميزبان آنقدر به ديدار ميهمانش شائق
است كه او را با سرعتى بيش از آنچه خودش مى آيد به سوى خويش ببرد، فرشتگان رحمت نيز آنها را به سوى بهشت مى برند. به هر حال در اينجا نيز «زمر» كه به معنى گروه كوچك است نشان مى دهد كه بهشتيان در گروههاى مختلف كه نشانگر سلسله مراتب مقامات معنوى آنهاست به سوى بهشت مى روند. «تا اينكه آنها به بهشت مى رسند در حالى كه درهاى آن از قبل براى آنها گشوده شده است ، و در اين هنگام خازنان و نگهبانان بهشت ، آن فرشتگان رحمت به آنها مى گويند: سلام بر شما! گوارا باد اين نعمتها برايتان ، داخل بهشت شويد و جاودانه بمانيد»! (حتى اذا جاؤ ها و فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين ) جالب اينكه در مورد دوزخيان مى گويد هنگامى كه به دوزخ مى رسند درهايش گشوده مى شود، ولى در مورد بهشتيان مى گويد درهايش از قبل گشوده شده ، و اين اشاره به احترام و اكرام خاصى است كه براى آنها قائلند، درست همانند ميزبان علاقمندى كه درهاى منزل خود را پيش از ورود ميهمان مى گشايد و در كنار در به انتظار او مى ايستد، فرشتگان رحمت الهى نيز همين حال را دارند. در آيات گذشته در مورد دوزخيان خوانديم كه نخستين سخن فرشتگان عذاب ملامت و سرزنش سخت به آنها است كه با داشتن اسباب هدايت چرا به اين روز افتاده اند؟! ولى در مورد بهشتيان نخستين سخن «سلام و درود و احترام و اكرام است » و سپس دعوت ورود به بهشت جاويدان !.
جمله «طبتم » از ماده «طيب » (بر وزن صيد) به معنى پاكيزگى است ، و چون بعد از سلام و درود قرار گرفته مناسب اين است كه مفهوم «انشائى » داشته باشد، يعنى پاك و پاكيزه باشيد و خوش و خرم بمانيد و يا به تعبير ديگر «گوارا باد بر شما اين نعمتهاى پاك اى پاك سرشتان پاكدل ». ولى بسيارى از مفسران اين جمله را به معنى خبرى تفسير كرده اند و گفته اند فرشتگان به آنها مى گويند: شما از هر آلودگى و پليدى پاك شده ايد، و با ايمان و عمل صالح قلب و روح شما پاك گرديده ، و از گناهان و معاصى نيز پاك شده ايد، و حتى بعضى روايتى نقل كرده اند كه بر در بهشت درختى است كه دو چشمه آب زلال از پاى آن مى جوشد، مؤ منان از يك چشمه مى نوشند و باطن آنها پاك مى شود، و در چشمه ديگرى خود را شستشو مى دهند و ظاهر آنها پاك مى شود، و اينجاست كه خازنان بهشت به آنها مى گويند «سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين ». قابل توجه اين كه هم در مورد دوزخيان تعبير به خلود و جاودانگى شده و هم در مورد بهشتيان ، تا گروه اول بدانند هيچ راه نجاتى وجود ندارد، و گروه دوم نيز هيچگونه نگرانى از زوال نعمت الهى به خود راه ندهند. در آيه بعد چهار جمله كوتاه و پر معنى كه حاكى از نهايت خشنودى و رضايت خاطر بهشتيان است از آنها نقل مى كند: «آنها مى گويند: حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه به وعده خويش درباره ما وفا كرد» (و قالوا الحمد لله الذى صدقنا وعده ) در جمله هاى بعد مى افزايند: و زمين بهشت را ميراث ما قرار داد و به ما بخشيد)) (و اورثنا الارض ).
منظور از زمين در اينجا زمين بهشت است و تعبير به «ارث » به خاطر آن است كه اين همه نعمت در برابر زحمت كمى به آنها داده شده ، و مى دانيم ميراث چيزى است كه انسان براى آن معمولا زحمتى نكشيده است ، و يا از اين نظر است كه هر انسانى مكانى در بهشت دارد و محلى در دوزخ هر گاه بخاطر اعمالشان دوزخى شود مكان بهشتى او را به ديگران مى سپارند و هر گاه بهشتى شود مكان دوزخيش براى ديگران باقى مى ماند و يا به خاطر اين است كه آنها با نهايت آزادى مى توانند از آن استفاده كنند همانند ميراث كه انسان در استفاده از آن كاملا آزاد است . اين جمله در حقيقت تحقق عينى آن وعده الهى است كه در آيه ۶۳ سوره مريم آمده : تلك الجنة التى نورث من عبادنا من كان تقيا: آن بهشتى است كه به بندگان پرهيزگارمان به ميراث مى دهيم . در جمله سوم آزادى كامل خود را در استفاده از بهشت وسيع پروردگار چنين بيان مى كنند: «ما هر جا از بهشت را بخواهيم منزلگاه خود قرار مى دهيم » (نتبوأ من الجنة حيث نشاء). از آيات مختلف قرآن استفاده مى شود كه بهشت مركب از باغهاى بسيارى است و لذا در قرآن تعبير به «جنات عدن » (باغهاى جاويدان بهشت ) (توبه - ۷۲) شده است ، و بهشتيان ، با توجه به سلسله مراتب و مقامات معنوى ساكن آنها مى شوند، بنابراين آزادى آنها در همان باغهاى وسيعى از بهشت است كه در اختيار آنها است ، نه مقامات بالاترى كه خود را شايسته آن نمى بينند و اساسا هرگز چنين تقاضائى را هم ندارند. بالاخره در آخرين جمله مى گويند: «چه خوب و جالب است پاداش و ثواب عمل كنندگان به دستورات پروردگار» (فنعم اجر العاملين ). اشاره به اينكه اين مواهب وسيع را به «بها» مى دهند، به «بهانه » نمى دهند،
ايمان و عمل صالح لازم است تا در پرتو آن چنين شايستگى حاصل شود. آيا اين جمله نيز گفته بهشتيان است يا سخن پروردگار كه به دنبال سخنان آنها آمده ؟ مفسران هر دو احتمال را داده اند ولى معنى اول يعنى ارتباط آن با گفتار بهشتيان با جمله هاى ديگر آيه ، هماهنگى بيشترى دارد. سرانجام در آخرين آيه مورد بحث كه آخرين آيه سوره زمر است پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را مخاطب ساخته مى گويد: در آن روز فرشتگان را مى بينى كه بر گرد عرش خدا حلقه زده اند و طواف مى كنند و تسبيح و حمد پروردگارشان را بجا مى آورند (و ترى الملائكة حافين من حول العرش ). اشاره به وضع فرشتگان در اطراف عرش خداوند يا به خاطر اين است كه آمادگى آنها را براى اجراى اوامر الهى بيان كند، و يا اشاره به حالت مشهود باطنى پر ارزشى است كه براى خاصان و مقربان درگاه خداوند در آن روز حاصل مى شود گر چه اين معانى سه گانه با هم منافاتى ندارند اما معنى اول مناسبتر به نظر مى رسد. لذا به دنبال آن مى گويد: «در آن روز در ميان بندگان به حق داورى مى شود» (و قضى بينهم بالحق ). و از آنجا كه اين امور نشانه هاى ربوبيت پروردگار، و دلائل شايستگى ذات پاكش براى هر گونه حمد و سپاس است در آخرين جمله مى افزايد: «در آن روز گفته مى شود حمد و سپاس مخصوص پروردگار عالميان است » (و قيل الحمد لله رب العالمين ). آيا گوينده اين سخن فرشتگانند؟ يا بهشتيان و پرهيزگاران ؟ و يا همه آنها معنى اخير مناسبتر به نظر مى رسد، چرا كه حمد و سپاس الهى برنامه
همه صاحبان عقل و فكر و همه خاصان و مقربان است ، و آوردن فعل مجهول قيل نيز مؤ يد همين معنى است . خداوندا! ما نيز با همه فرشتگان و بندگان فرمانبردارت همصدا مى شويم و تو را بر اينهمه نعمتى كه به ما ارزانى داشته اى ، مخصوصا به اين نعمت بزرگ كه توفيق سير در آيات قرآن مجيدت را به ما داده اى ، شكر مى گوئيم ، و عرض مى كنيم الحمد لله رب العالمين . بارالها! تو را به پيامبر بزرگت و حاملان عرشت و همه مقربان درگاهت سوگند مى دهيم كه ما را در اين جهان و جهان ديگر از آنها جدا مفرما. بارالها! ما را در زمره كسانى قرار ده كه در پرتو تقوا و عمل گروه گروه وارد بهشت برينت مى شوند و با سلام و درود فرشتگانت روبرو مى گردند آمين يا رب العالمين .
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |