الإسراء ٦٧
ترجمه
الإسراء ٦٦ | آیه ٦٧ | الإسراء ٦٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الضُّرُّ»: ناراحتیها و گرفتاریها. مشکلات و سختیها (نگا: انعام / ، یونس / و . «ضَلَّ»: گم شد. از ذهن محو و از نظر ناپدید گردید).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَکْشِفُ... (۲) قُلْ مَنْ يُنَجِّيکُمْ مِنْ... (۶) هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُکُمْ فِي... (۷) وَ مَا بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ... (۲) وَ إِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى... (۴) أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا... (۲) فَإِذَا رَکِبُوا فِي الْفُلْکِ دَعَوُا... (۳) وَ إِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ... (۴) وَ إِذَا مَسَ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا... (۸)
تفسیر
- آيات ۶۶ - ۷۲ سوره اسرى
- انسان بالفطره متوجه خدا است
- آيا در خشكى تضمينى وتاءمينى از گرفتارى ها داريد كه از خدا اعراض مى كنيد؟
- معناى آيه : ((ولقد كرمنا بنى آدم ...((
- امتياز وخصيصه انسان بين همه موجودات ونظر مفسرين در اين باره
- معناى جمله : ((وفضلنا هم على كثير ممن خلقنا تفضيلا((
- فرق بين ((تكريم (( و((تفضيل (( انسان ونظر بعضى مفسرين در اين خصوص
- آيه شريفه ناظر به تفضيل انسان از حيث وجود مادى است وملائكه ازمفضل عليه (كثير ممن خلقنا) خارج است
- گفتار در برترى انسان از ملائكه
- نقد كلام زمخشرى كه قول بر تفضيل انسان بر ملك را مردود دانسته است
- افضل بودن اطاعت انسان از جهت كشف صفاى باطن وحسن سريره اواست
- موارد استعمال كلمه ((امام (( در قرآن
- مراد از ((امامهم (( در جمله : ((يوم ندعوا كل اناس بامامهم ((
- اقوال ووجوه مختلف درباره مراد از ((امام (( در جمله فوق
- معناى ((من كان فى هذه اعمى فهوفى الاخرة اعمى (( ووجوهى كه در اين باره گفته شده است
- بحث روايتى (رواياتى درباه برترى انسان ، احضار هر گروه با امام خود در قيامت و...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً «67»
وهرگاه در دريا به شما محنت و رنج رسد، هر كه را جز خداوند مىخوانيد، محو وگم مىشود، پس چون شما را نجات دهد و به خشكى رساند، از او رومىگردانيد. وانسان بسيار ناسپاس است.
جلد 5 - صفحه 91
نکته ها
يكى از دلايل فطرى بودن توحيد، اين است كه انسان در حالت درماندگى و نااميدى از همه وسايل مادّى، متوجّه يك نقطه غيبى مىشود كه او را نجات دهد.
شخصى منكر خدا، از امام صادق عليه السلام دليلى بر اثبات خدا مىخواست. حضرت پرسيد: آيا تاكنون سوار كشتى شدهاى كه دچار حادثه شود؟ گفت: آرى، يك بار در سفرى دريايى كشتى ما متلاشى شد و من بر تخته پارهاى سوار شدم. امام پرسيد: آيا در آن هنگام، دل تو متوجّه قدرتى بود كه تو را نجات دهد؟ گفت: آرى. فرمود: همان قدرت غيبى، خداست.
پیام ها
1- ايمان و توبهى موسمى و موضعى ارزشى ندارد. مَسَّكُمُ الضُّرُّ ...
2- در گرداب خطر، انسان يكتاپرست مىشود، «إِلَّا إِيَّاهُ» و نارسايى همهى اسباب ظاهرى و پندارى روشن مىگردد. «ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ»
3- فاصله گرفتن از وسايل مادّى، عامل درك بهتر حقايق است. «مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ»
4- جز خداوند، هر معبودى محو و نابود مىشود. «ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ»
5- دعاى خالصانه مستجاب مىشود. «إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ»
6- آسايش، عامل غفلت است. «نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ»
7- جاذبههاى دنيا به قدرى دلفريب است كه انسان پس از ساعتى نجات از مهلكه، همه چيز را فراموش مىكند. فَلَمَّا نَجَّاكُمْ ... أَعْرَضْتُمْ
8- فراموش كردن خداوند پس از نجات، جلوهى روشن كفران است. «وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً»
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 92
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً (67)
وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ: و چون مس كند و برسد شما را شدتى و
جلد 7 - صفحه 413
سختى در دريا به ساكن شدن باد و حبس كشتيها به تلاطم دريا و اضطراب امواج و غير آن از حالات وحشتناك و هولناك دريا. ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ: برود از خاطر شما هر كه را مىخوانديد در حوادث خود و استغاثه مىكرديد. إِلَّا إِيَّاهُ:
مگر ذات خداى تعالى به تنهائى بدون آنكه خطور كند به قلب شما احدى از آنان استقلالا يا اشتراكا. حاصل: از غير، منصرف، و به حق متوجه شويد، و اميد نجات از او داريد نه غير او. فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ: پس چون نجات داديم از غرق و رسانيديم با سلامتى به خشكى. أَعْرَضْتُمْ: اعراض كنيد و برگرديد از ايمان و طاعت به كفران و معصيت و فراموشى نعمت. وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً:
و بوده است انسان بسيار هميشه كفران كننده.
نكته: قوله (وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً) به جاى «و كنتم كفورا» براى مسجل نمودن به آنكه اين جنس موسوم است به كفران نعمت.
تبصره: آيه شريفه آگاهى است از ناسپاسى و حقناشناسى آدمى، و حال آنكه وجدان و عقل حكم نمايد به شكران نعمت و كفران را به مذمت.
بنابراين روا نباشد از منعم حقيقى روى برتافتن، و نعم او را فراموش كردن و به غير او شتافتن. ديده بينائى خواهد كه رحمت رحمانيه حق را نگرد، كه با وجود كفران بندگان، باز هم لطف و احسان را نسبت به آنان منظور دارد.
در علل- صدوق قدس الله سره حضرت صادق از آباى گرام خود عليهم السّلام از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: يد اللّه عزّ و جلّ فوق رءوس المكفّرين ترفرف بالرّحمة. «1»
«1» علل الشرايع، جزء دوّم، باب 353، صفحه 560، حديث دوّم. (اين حديث و روايات مشابه آن در بحار الانوار، جلد 67، باب 13، و جلد 72، باب 36 و 37، ذكر شده و توضيح لازم در شرح آن بيان گرديده است. در كتاب شريف اصول كافى جلد دوّم، صفحه 251، حديث 8، نيز روايتى در شرح كلمه مكفّر وجود دارد.)
جلد 7 - صفحه 414
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
رَبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً (66) وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً (67) أَ فَأَمِنْتُمْ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمْ جانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حاصِباً ثُمَّ لا تَجِدُوا لَكُمْ وَكِيلاً (68) أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ يُعِيدَكُمْ فِيهِ تارَةً أُخْرى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قاصِفاً مِنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُمْ بِما كَفَرْتُمْ ثُمَّ لا تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنا بِهِ تَبِيعاً (69)
ترجمه
پروردگار شما است آنكه ميراند براى شما كشتى را در دريا تا بجوئيد از فضلش همانا او باشد بشما مهربان
و چون برسد بشما سختيى در دريا برود از خاطرها هر كس كه ميخوانيد جز او پس چون نجات داد شما را و رساند بخشكى رو گردان شديد و باشد انسان ناسپاس
آيا پس ايمن شديد كه فرو برد با شما جانبى از خشكى را يا فرستد بر شما باد سنگ ريزه پاشى را پس نيابيد براى خودتان نگهدارى
يا ايمن شديد كه باز گرداند شما را در آن بار ديگر پس فرستد بر شما درهم شكنندهاى را از باد پس غرق كند شما را براى آنكه ناسپاسى كرديد پس نيابيد براى خودتان بر ما بسبب آن باز خواست كنندهاى.
تفسير
باد بفرمان الهى كشتى را در دريا سير ميدهد و منافعى كه مردم و تجّار از سفر دريا ميبرند بفضل و كرم الهى است و يكى از ادلّه قويّه بر توحيد صانع عالم آنستكه تمام عقلاء دنيا اهل هر دين و مذهبى كه باشند بر حسب ظاهر باطنا و در كمون قلب اعتقاد بوجود خداوند عالم قادر حىّ خبير بصير سميع توانائى دارند لذا در موقع اضطرار بالطّبع و بالفطره پناه باو مىبرند و غير او را فراموش ميكنند يعنى قهرا جز خدا وقتى كه انسان در گرداب بلا افتاده از نظرش محو ميشود و نجات خود را از او ميخواهد و چون خداوند از او دستگيرى كرد و بساحل مراد رساند باز دچار غفلت و وساوس ميشود و بعقائد فاسده ملتزم ميگردد و كفران نعمت خدا را شعار خود ميسازد لذا خداوند آنها را متنبه باين اقرار عملى كه كاشف از اعتقاد قلبى است فرموده و ضمنا گوشزدشان نموده كه دريا و صحرا و ساير موجودات همه در تحت قدرت و اختيار خداوند است شما همينكه بساحل رسيديد نبايد ايمن از غضب الهى شويد چون در صورت استحقاق و اصرار بر كفر و كفران ممكن است خداوند همان ساحل را كه جانبى از خشكى است خسف كند و شما بزمين فرو رويد و هلاك شويد چنانچه نسبت بامم سابقه اين معامله را فرمود و مبتلا بخسف شدند و آثارش را شما مشاهده كرديد اين در صورتى است كه مراد از جانب البرّ اراضى كناره باشد براى اشاره بحصول غفلت براى بندگان غافل بمجرد خروج از دريا و محتمل است مراد قطعه زير پاى آنها باشد كه آن لابدّ در جانبى از جوانب زمين
جلد 3 صفحه 376
خواهد بود در هر حال مراد از برّ مطلق زمين و خشكى است نه خصوص بيابان كه از لفظ برّ بدوا بنظر ميرسد بقرينه مقابله آن با بحر كه معلوم ميشود مراد غير دريا است و نيز ممكن است خداوند تند بادى را كه حامل سنگ ريزه باشد براى سركوبى بفرستد و شما چاره و مفرّى نداشته باشيد چون كسى قادر نيست از قضاء الهى جلوگيرى نمايد و نبايد ايمن شويد از آنكه خداوند بار ديگر در شما ايجاد شوق و حاجت بمسافرت دريا نمايد و چون بكشتى نشستيد بفرستد بر شما باد شديد مهلك شكننده اركان كشتى را پس غرق كند شما را بپاداش كفر يا كفرانتان از نعم الهى پس كسى را نيابيد كه در پى مطالبه و خون خواهى بر آيد و براى شما از ما باز خواستى كند يا نگذارد كه قضاى ما در باره شما جارى شود چون تبيع بمعناى تابع و پيرو و طلبكار و خونخواه و مددكار است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي البَحرِ ضَلَّ مَن تَدعُونَ إِلاّ إِيّاهُ فَلَمّا نَجّاكُم إِلَي البَرِّ أَعرَضتُم وَ كانَ الإِنسانُ كَفُوراً (67)
جلد 12 - صفحه 282
و زماني که متوجه شد بشما ضرري در دريا از دست ميدهيد و رها ميكنيد آنچه را که ميپرستيد از خدايان خود مگر خداوند متعال را پس چون نجات داد شما را از دريا و بساحل رسيديد اعراض ميكنيد از خدا و همان الهه خود را مي پرستيد و انسان هست كافر و كفور وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي البَحرِ به اينكه دريا متلاطم شد و كشتي ملما شد و چهار موجه شد و بادها از اطراف وزيدن گرفته و مشرف بر هلاكت شديد ضَلَّ مَن تَدعُونَ الهه خود را از نظر مياندازيد و بآنها توجه نميكنيد چون ميدانيد که آنها نجات بخش نيستند (إِلّا إِيّاهُ) فقط توجه بخداوند متعال ميكنيد و او را ميخوانيد و استغاثه ميكنيد فَلَمّا نَجّاكُم إِلَي البَرِّ پس چون خداوند شما را نجات داد و بخشكي رسانيد اعرضتم باز اعراض ميكنيد و بهمان شرك اولي برميگرديد وَ كانَ الإِنسانُ كَفُوراً كفور ثبات بر كفر است که دست از كفر خود برنميدارند در خبر دارد زنديقي يعني لا مذهب که هيچ ديني اختيار نكرده و طبيعي صرف و دهري محض بود خدمت حضرت صادق عليه السّلام شرفياب شد و عرض كرد (ما الدليل علي ربك) حضرت چون از حال او با خبر بود فرمود آيا كشتي سوار شدهاي گفت مكرر كشتي سوار شدهام فرمود آيا كشتي ملما شده گفت يك مرتبه غرق شد فرمود تو چه كردي گفت خود را بپاره تخته رساندم و بر او قرار گرفتم فرمود آيا در آن وقت متوجه شدي كسي هست که تو را نجات دهد گفت بلي فرمود همان پروردگار منست که گفتند در حال اضطرار هر نفسي متوجه خدا ميشود حتي حيوانات.
چنانچه نقل كردند از يك شكارچي گفت در سال خشكسالي بشكار بودم بز- كوهي از دور گودالي بنظر آورد که در او آب است بسرعت آمد ديد خشك است سر بلند كرد بطرف بالا و اشك از چشمش جاري شد فورا ابري آمد و باران شديدي گودال پر از آب شد آشاميد و رفت.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 67)- از این توحید استدلالی- که گوشه کوچکی از نظام آفرینش را که حاکی از مبدأ علم و قدرت و حکمت آفریدگار است نشان میدهد- به استدلال فطری منتقل میشود و میگوید: فراموش نکنید: «هنگامی که ناراحتیها در دریا به شما برسد (و گرفتار طوفان و امواج کوبنده و وحشتناک شوید) تمام معبودهایی را که میخوانید جز خدا از نظر شما گم میشود» (وَ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِیَّاهُ).
و باید گم شود چرا که طوفان حوادث پردههای تقلید و تعصب را که بر فطرت آدمی افتاده کنار میزند، و نور فطرت که نور توحید و خداپرستی و یگانه پرستی است جلوهگر میشود.
این یک قانون عمومی است که تقریبا هر کس آن را تجربه کرده است که در گرفتاریها هنگامی که کارد به استخوان میرسد، موقعی که اسباب ظاهری از کار میافتند، و کمکهای مادی ناتوان میگردند، انسان به یاد مبدأ بزرگی از علم و قدرت میافتد که او قادر بر حلّ سختترین مشکلات است. اما ایمان و توجه به خدا در صورتی ارزش دارد که دائمی و پایدار باشد.
سپس اضافه میکند: اما شما فراموشکاران «هنگامی که دست قدرت الهی شما را به سوی خشکی نجات داد رو میگردانید و اصولا انسان کفران کننده است»
ج2، ص655
(فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَی الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ کانَ الْإِنْسانُ کَفُوراً).
بار دیگر پردههای غرور و غفلت، تقلید و تعصب، این نور الهی را میپوشاند و گرد و غبار عصیان و گناه و سرگرمیهای زندگی مادی، چهره تابناک آن را پنهان میسازد.
نکات آیه
۱- لحظه هاى خطرآفرین سفرهاى دریایى، زمینه بروز گرایش انسان به خداى یگانه و رویکرد به او و از یاد بردن غیر او (و إذا مسّکم الضرّ فى البحر ضلّ من تدعون إلاّ إیّاه)
۲- تنگناهاى زندگى و لحظه هاى خطرآفرین که هیچ امیدى به رهایى از آنها نیست، بیدارگر فطرت خداجویى در نهاد انسان (و إذا مسّکم الضرّ ... ضلّ من تدعون إلاّ إیّاه) ذکر گرفتارى در دریا در میان ابتلاهاى فراوانى که ممکن است انسانها را گرفتار کند، به این جهت است که در تلاطم دریا امیدى براى نجات و رهایى نیست.
۳- انسانها در گردابهاى خطرآفرین، نه تنها متوجه خداوند مى شوند; بلکه او را یگانه قدرتى مى دانند که توان نجات آنان را از مرگ حتمى دارد. (و إذا مسّکم الضرّ فى البحر ضلّ من تدعون إلاّ إیّاه)
۴- در لحظه هاى دشوار، کارآمد نبودن قدرتهاى غیر الهى برملا مى شود و از اسباب ظاهرى قطع امید مى گردد. (و إذا مسّکم ... ضلّ من تدعون)
۵- انسانها، فطرتاً از مرگ و نیستى گریزان بوده و علاقه مند به بقا هستند. (و إذا مسّکم الضرّ ضلّ من تدعون إلاّ إیّاه) از اینکه خداوند فرموده است: «وقتى انسانها احساس خطر جدّى مى کنند، تنها رو به سوى او مى آورند تا آنها را از مرگ نجات دهد» حکایت از آن دارد که آنان علاقه مند به بقا و گریزان از مرگ هستند.
۶- انسانها پس از رهایى از خطرهاى مرگ آفرین، خدا را فراموش مى کنند و از حق روى گردان مى شوند. (فلمّا نجّکم إلى البرّ أعرضتم)
۷- نجات از خطراتى که مرگ قطعى براى انسان مى آورد، تنها به عنایت خداوند امکان پذیر است. (و إذا مسّکم الضرّ فى البحر ضلّ من تدعون إلاّ إیّاه فلمّا نجّکم إلى البرّ)
۸- آسایش و احساس امنیت، زمینه گرایش انسان به کفران نعمت (فلمّا نجّکم إلى البرّ أعرضتم و کان الإنسن کفورًا)
۹- انسان، موجودى بس ناسپاس و حق ناشناس (و کان الإنسن کفورًا) «کفور» صیغه مبالغه و براى مبالغه در کفران نعمت (نادیده گرفتن نعمت) است.
۱۰- غفلت از یاد خدا در پى نجات از خطرات، برخاسته از خصلت حق ناشناسى شدید انسان است. (فلمّا نجّکم إلى البرّ أعرضتم و کان الإنسن کفورًا) جمله «و کان الإنسان کفوراً» - که بیانگر یک خصلت عام همه انسانهاست - به منزله تعلیل براى مطالب قبل است.
موضوعات مرتبط
- آسایش: آثار آسایش ۸
- ابتلا: آثار ابتلا به سختى ۳، ۴
- امنیت: آثار امنیت ۸
- انسان: آثار کفران انسان ۱۰; صفات انسان ۹، ۱۰; غفلت انسان ها ۶; فطریات انسان ۲، ۵; کفران انسان ۹
- ایمان: ایمان به قدرت خدا ۳; ایمان به نجات بخشى خدا ۳; زمینه ایمان به توحید ۱
- توحید: زمینه توحید ۳
- حق: اعراض از حق ۶
- حوادث: منشأ نجات از حوادث ۷
- خدا: آثار عنایت خدا ۷; اختصاصات خدا ۷; نجات بخشى خدا ۷
- خطر: آثار نجات از خطر ۶، ۱۰
- ذکر: زمینه ذکر خدا ۳
- زندگى: آثار مشکلات زندگى ۲
- سختى: آثار سختى ۲; آثار نجات از سختى ۶
- علایق: علاقه به حیات ۵
- عوامل طبیعى: یأس از عوامل طبیعى ۴
- غفلت: زمینه غفلت از خدا ۶، ۱۰; زمینه غفلت از غیرخدا ۱; غفلت هنگام امنیت ۶
- فطرت: زمینه تنبه فطرت ۲، ۳; فطرت خداجویى ۲
- قدرت: بى تأثیرى قدرت غیرخدا ۴
- کفران: زمینه کفران نعمت ۸
- مرگ: فرار از مرگ ۵; منشأ نجات از مرگ ۷
- مسافرت: آثار خطر مسافرت دریایى ۱