يوسف ٤٧
ترجمه
يوسف ٤٦ | آیه ٤٧ | يوسف ٤٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«دَأْباً»: پیاپی. حال و به معنی (دَآئِبینَ) است، یا به معنی رنج و زحمت کشیدن است و مفعول مطلق فعل محذوف (تَدْأَبُونَ) است. «حَصَدْتُمْ»: درو کردید. «ذَرُوهُ»: رهایش کنید. باقی بگذارید.
تفسیر
- آيات ۵۷ - ۴۳، سوره يوسف
- توضيح مفردات و جملات آيه كريمه : ((و قال الملك ...)) كه رؤ ياى پادشاه مصر راحكايت مى كند
- معناى ((اصغاث )) و ((احكام ))
- مراد معبّرين كه به پادشاه مصر گفتند رؤ ياى تواضغاث احكام است و ما به تاءويل احكام عالم نيستيم
- دقائقى كه در آيه : ((يوسف ايّها الصديق ...)) وجود دارد
- توضيح و الفاظ مفاهيم آيات شريفه تعبير رؤ ياى ملك توسط يوسف (عليه السلام )
- گفتار بيضاوى و صاحب المنار درباره آيه تعبير خواب يوسف (ع )
- رد گفتار دو مفسر مزبور
- احضار و آزاد شدن يوسف (عليه السلام ) توسط ملك و پيغام يوسف (عليه السلام ) براىاو
- لطائفى كه در تعبيرات يوسف (ع ) به چشم مى خورد
- معلوم گرديدن بى گناهى يوسف (عليه السلام )
- هيچ خائنى در خود به نتيجه نمى رسد
- مفاد سخن يوسف (عليه السلام ) كه بعد از معلوم شدن بى گناهى اش گفت : ((و ما ابرىنفسى انّ
- سخن بعضى از مفسرين كه : ((ذلك ليعلم ...)) و ((و ما ابرى نفسى ...))
- عزت يافتن يوسف (عليه السلام ) به رحمت الهى ، بعد از آنكه براى ذلت او اسباب چينى كردند
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيات مربوط به رؤ ياى ملك مصر و تعبير آن به وسيله يوسف و اثبات بى گناهى آن حضرت و عزت يافتن او)
- دو روايت نبوى درباره يوسف (ع ) از طرق اهل سنت واشكال آندو
- رواياتى در ذيل (ذلك ليعلم انى لم اخنه بالغيب )
- مؤ لف : اين معنا در روايات متعددى قريب بهم نقل شده ، از آن جمله روايت ابن عباس است كه وقتى يوسف اين
- روايتى از امام رضا (ع ) درباره جمع آورى آذوقه در هفت سال و تدبير مملكت توسط يوسف (ع )
- رواياتى در ذيل ((اجعلنى على خزائن الارض ...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تَأْكُلُونَ «47»
(يوسف در جواب) گفت: هفت سال پىدرپى كشت كنيد و آنچه را درو كرديد، جز اندكى را كه مىخوريد، در خوشهاش كنار بگذاريد.
نکته ها
يوسف عليه السلام بدون گلايه و شكوه از رفيق كه چرا او را فراموش كرده و بدون آنكه قيد و شرطى براى تعبير خواب پادشاه تعيين كند، فورى به تعبير خواب پرداخت، زيرا كتمان دانش به ويژه در هنگام نياز جامعه به آن، امرى به دور از شأن انسانهاى پاك و نيكوكار است.
يوسف به جاى تعبير خواب، راه مقابله با قحطى را با برنامهاى روشن بيان كرد تا نشان دهد علاوه بر علم تعبير خواب، قدرت برنامهريزى و مديريّت دارد.
علم كشاورزى و سياست ذخيرهسازى و لزوم صرفهجويى در مصرف، از اين آيه استفاده مىشود.
پیام ها
1- طرح و برنامههاى سازنده خود را بدون منّت و چشمداشت عرضه كنيم. «قالَ تَزْرَعُونَ»*
2- براى نجات جامعه بايستى از مشكلات شخصى چشم پوشيد. (يوسف سخنى از زندانى بودن خود كه مسئلهى شخصى است، چيزى نگفت، بلكه به فكر حلّ مشكل مردم بود) قالَ تَزْرَعُونَ ...*
3- مديريّت بحران و اداره جامعه در شرايط حاد و دشوار از وظايف اصلى حكومت است. قالَ تَزْرَعُونَ ...*
4- حكومتها بايد قحطى و خشكسالى را پيشبينى كنند و در ايّام فراخى با تدبير از فشار مشكلات بكاهند. تَزْرَعُونَ ...*
5- به هنگام مناسب بودن شرايط حداكثر بهرهبردارى را بايد نمود. تَزْرَعُونَ ...*
جلد 4 - صفحه 217
6- در مواقعى كه بحرانى در پيش است بايد بر ظرفيّت توليد و كار افزود.
تَزْرَعُونَ ...*
7- مردان خدا، بايد براى رفاه مردم فكر كنند و طرحهاى دراز مدّت و كوتاه مدّت داشته باشند. «قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ»
8- زمان، عنصر بسيار مهمى در برنامه ريزى و مديريّت است. «سَبْعَ سِنِينَ»*
9- فقط تشريح وضعيّت كافى نيست، بايد طرح و برنامه داد. تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً ...*
10- برنامهريزى در توليد «تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ» و صرفه جويى و ذخيرهسازى «فَذَرُوهُ» يك ضرورت است. (در حالى كه جوامع عقب مانده بدون توجّه به اين مراحل فقط مصرف مىكنند.)*
11- كنترل حكومت بر روند توليد و توزيع، در شرايط بحرانى امرى ضرورى است. تَزْرَعُونَ ... فَذَرُوهُ ...
12- گندم اگر به خوشه باشد بر عمرش اضافه مىشود. «فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ»
13- مىتوان با برنامهريزى، خود را براى مقابله با حوادث طبيعى همچون قحطى، زلزله و سيل آماده كرد. «فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ»
14- برنامهريزى و تدبير براى آينده، منافاتى با توكل و تسليم در برابر امر خدا ندارد. «فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ» (با تدبير، به استقبال تقدير برويم.)
15- طرحها بايد قابليّت عملى داشته باشند. «فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ» (بهترين شيوه عملى در آن زمانِ بدون سيلو و تكنولوژى، واگذاردن گندم در خوشه بود.)
16- هر تلخىاى بد نيست. همين قحطى مقدّمهى حاكميّت يوسف شد وهمچنين مقدّمه صرفهجويى وكار بيشتر در ميان مردم گشت. «تَزْرَعُونَ، فَذَرُوهُ، إِلَّا قَلِيلًا»
17- آيندهنگرى وبرنامهريزى بلند مدّت براى مقابله با مشكلات اقتصادى جامعه، لازمه مديريّت كشور است. تَزْرَعُونَ ... فَذَرُوهُ ... إِلَّا قَلِيلًا
جلد 4 - صفحه 218
18- صرفهجويى امروز، خودكفايى فردا واسراف امروز، نياز فردا را بدنبال دارد.
«قَلِيلًا مِمَّا تَأْكُلُونَ»
19- رؤياى كافران نيز مىتواند بيانگر واقعيّتها و حاوى دستورالعملهايى براى حفظ جامعه باشد.
20- امروز بايد براى فرداى بهتر كوشش كرد. تَزْرَعُونَ ... ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ*
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ (47)
جلد 6 - صفحه 231
قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً: يوسف عليه السّلام گفت زراعت كنيد هفت سال زراعتى مستمر و متوالى كه «بقرات سمان» اشاره به هفت سال فراوانى است. فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ: پس آنچه درو كنيد از غلات پس بگذاريد آن را در خوشه آن يعنى سنبل را با دانه بگذاريد تا از شپشه و آفات محفوظ باشد و غلات را بدين كيفيت ذخيره نمائيد. إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تَأْكُلُونَ: مگر اندكى بقدر حاجت از آنچه خوريد در اين سالها، يعنى آذوقه هفت ساله را پاك و ما بقى را همينطور با خوشه بگذاريد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرى سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُءْيايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّءْيا تَعْبُرُونَ (43) قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِينَ (44) وَ قالَ الَّذِي نَجا مِنْهُما وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ (45) يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنا فِي سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ (46) قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ (47)
ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِدادٌ يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّا تُحْصِنُونَ (48) ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ (49)
ترجمه
و گفت پادشاه همانا من مىبينم در خواب هفت گاو فربه را كه ميخورند آنها را هفت گاو لاغر و هفت خوشه سبز و هفت خوشه ديگر خشك اى گروه اشراف فتوى دهيد مرا در خواب من اگر باشيد كه براى خواب تعبير ميكنيد
گفتند اين خوابهاى آشفته است و نيستيم ما به تعبير آن خوابها دانايان
و گفت آنكس كه نجات يافت از آن دو نفر و متذكر شد بعد از چندى من خبر ميدهم شما را بتعبير آن پس بفرستيد مرا
اى يوسف اى كسيكه بسيار راستگوئى فتوى بده براى ما در هفت گاو فربه كه ميخورند آنها را هفت گاو لاغر و هفت خوشه سبز و هفت خوشه ديگر خشك باشد كه من برگردم بسوى مردم باشد كه آنها بدانند
گفت زراعت ميكنيد هفت سال بر حسب عادت پس آنچه درو نموديد پس بگذاريد آنرا بماند در خوشه خود مگر كمى را از آنچه ميخوريد
پس مىآيد بعد از آن هفت سال سخت كه ميخورند آنچه را پيش تهيه نموديد براى آنها مگر كمى را از آنچه نگاه ميداريد
پس مىآيد بعد از آن سالى كه در آن باران داده شوند مردم و در آن از ميوهها آب گيرند.
تفسير
پس از آنكه خداوند دعاء حضرت يوسف را مستجاب و نجات او را از زندان مقدر فرمود پادشاه اعظم مصر خواب ديد كه هفت گاو لاغر هفت گاو
جلد 3 صفحه 149
فربه را خوردند و هفت خوشه گندم خشك شده پيچيدند بهفت خوشه گندم سبز كه حبّههاى آنها بسته شده بود و مقهورشان نمودند و اين موجب وحشت او شد بر زوال ملكش لذا اشراف و رجال دولت يا اهل دانش و معبّرين را احضار نمود و تعبير خواب خود را از آنها تقاضا كرد باين تقريب كه اگر عالم بتعبير خواب هستيد رأى خود را اظهار نمائيد و لام در للرّؤيا براى تبيين مراد يا تقويت عامل است و آنها نتوانستند تعبير مناسبى نمايند و براى آنكه صريحا اقرار بجهل خودشان هم ننموده باشند گفتند اين از خوابهاى آشفته و پريشان است كه تعبير ندارد و ما نميتوانيم اين قبيل خوابها را تعبير نمائيم چون بنظر حقير خواب بر سه قسم است رحمانى و شيطانى و نفسانى و رحمانى هم بر سه قسم است عينى و شبهى و ضدّى، رحمانى عبارت است از اتصال روح بعالم غيب و مشاهده امريرا كه خداوند مقدر فرموده براى خود يا كسان ديگر و در اين حال اگر قوه متخيله در آن تصرفى ننمود و عين آن در خارج واقع شد اين خواب راست حقيقى است و است و احتياج بتعبير ندارد مگر آنكه معبّر بگويد اين امر واقع خواهد شد مانند آنكه كسى در خواب به بيند كه بزيارت يكى از ائمه عليهم السلام مشرف شده و بشود و شايد از اين قبيل بوده خواب ساقى كه در خارج واقع شد و اين خواب عينى است و اگر متخيله در آن تصرف نمود و مصوّر كرد آنرا بصورت مناسبى مانند آنكه خير ديد و خيال شير كرد يا علم ديد و تصور آب نمود يا زن ديد و تصور كفش كرد اين خواب را حقير شبهى ناميدهام و كاملا احتياج بتعبير دارد و معبر بايد بفراست و قرائن حاليه و مقاميه بفهمد از اين صور مناسبه مشهود اصلى كسيرا كه خواب ديده و شايد از اين قبيل بوده خواب خبّاز و پادشاه و هنر معبّر در اين قسم ظاهر ميشود چون بسا باشد كه صور خياليه متعدد شود و كسيكه خواب ديده از صورتى بصورت ديگر منتقل شده باشد كه معبّر بايد بچندين واسطه مرئى اوّلى او را پيدا كند و اگر متخيّله در آن تصرف نمود و مصوّر شد براى او ضدّ مرئى اولى مانند آنكه شادى ديد و از آن منتقل بضدش كه اندوه است شد يا بعكس و صورت اصلى محو و ضدش در خيال باقى ماند اين خواب ضدى است كه تعبيرش بعكس است و معبّر بايد از ضدّى بضد ديگر پى ببرد و اينها همه از رؤياء صادقه است و اما خواب شيطانى آنستكه شياطين براى اغراض باطله خودشان
جلد 3 صفحه 150
چيزهائى بشخص ارائه دهند مانند و طى يكى از محارم براى تسهيل اين امر در نظرش و رفع قبح آن يا حمله درندهاى بر او براى تشويش خاطرش و باز ماندن از عمل خيرى كه در نظر داشته انجام دهد و امثال اينها و در اين قبيل خوابها بايد معبّر تعبير خوبى كند كه منافى با غرض شيطان باشد و شايد اينكه فرمودهاند تا ميتوانيد از خواب تعبير بخوب كنيد كه خواب در بين زمين و آسمان معلّق است تا تعبيرش شود بهمين ملاحظه باشد كه خداوند على رغم شيطان معبر را مقدر فرمايد اما خواب نفسانى عبارت از خيالات متفرقه و افكار مختلفه و اوهام متشتته و از غلبه حرارت و رطوبت و امثال اينها است كه آنرا اضغاث احلام گويند و تعبير ندارد چون ضغث دسته گياه مخلوط از خشك و تر است و اضغاث جمع آنست چنانچه حلم بضم حاء بمعنى خواب و احلام جمع آن است در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خواب بر سه وجه است بشارت است از خدا براى مؤمن و تحذير است از شيطان و اضغاث احلام است در هر حال ساقى كه در آن مجلس حاضر بود بعد از مدتهائى مديد بياد حضرت يوسف عليه السّلام و تقاضاى او آمد و عرضه داشت من تعبير ميكنم اين خواب را در صورتى كه اجازه فرمائيد مرا بزندان ببرند براى ملاقات كسيكه در علم تعبير كامل و مجرّب است و تعبير خواب من و خبّاز را كرد و بدون كم و زياد واقع شد و با اجازه پادشاه خدمت حضرت يوسف عليه السّلام رسيد و عرضه داشت اى يوسف اى كسيكه در راستگوئى ثابت و جازمى و خواب پادشاه را بدون كم و زياد بيان كرد و طلب فتوى و رأى نمود براى آنكه مراجعت كند نزد پادشاه و اعيان قوم و بآنها اعلام نمايد تا عالم شوند به تعبيرش و بمقام و فضل آنحضرت و او در جواب بدون درنگ فرمود هفت سال متوالى بر حسب معمول خودتان زراعت ميكنيد و صلاح شما آنستكه در اين هفت سال هر چه درو كرديد بگذاريد در خوشه خود بماند تا از شپشه محفوظ باشد و ذخيره كنيد مگر مقدار كمى را كه لازم داريد براى خوردن و بعد از اين هفت سال قحطى سخت خواهد شد كه مردميكه در اين سالها هستند ميخورند آنچه را براى آنها ذخيره نموديد مگر مقدار مختصرى كه باقى ميماند در انبار براى تخم كارى در آتيه و اينكه نسبت خوردن را بسنوات داده و اراده اهل آنها را فرموده براى آنستكه تعبير مطابق شود با خواب چون تأويل هفت
جلد 3 صفحه 151
گاو فربه هفت سال فراوانى و تعبير هفت گاو لاغر كه آنها را ميخورند هفت سال قحطى است كه در آن سنوات ذخائر سنوات سابقه خورده ميشود و بهمين منوال است حال خوشههاى سبز و خشك كه بايد بسبزى زراعات و خشكى آنها تعبير شود و پس از اين چهارده سال سالى مىآيد كه در آن بارندگى زياد ميشود و مردم از سختى و قحطى نجات مىيابند و بنابراين يغاث ممكن است مأخوذ از غيث بمعناى باران باشد و ممكن است مأخوذ از غوث بمعناى نجات و محتمل است هر دو مراد باشد چون استعمال لفظ در اكثر از يك معنى بنظر حقير جائز است حتّى در اين قبيل مقامات و از محسّنات كلام است و در آنسال بواسطه و فور آب ميوهها فراوان و آبدار ميشود كه مردم آنها را ميفشارند و از براى خودشان شربت و شيره و رب و غيرها تهيّه ميكنند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه يعصرون بضم ياء و فتح صاد كه صيغه مجهول است قرائت فرموده و استدلال فرموده بقول خداوند و انزلنا من المعصرات ماء ثجّاجا و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام تأييد اين قرائت و استدلال را نقل نموده و آنكه يعصرون بمعناى يمطرون است و سنابل بجاى سنبلات و قرّبتم لهن بجاى قدّمتم لهن نيز از امام صادق عليه السّلام نقل قرائت شده است و گويا مراد فشرده شدن ابرها و ريزش باران است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ تَزرَعُونَ سَبعَ سِنِينَ دَأَباً فَما حَصَدتُم فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ إِلاّ قَلِيلاً مِمّا تَأكُلُونَ (47) ثُمَّ يَأتِي مِن بَعدِ ذلِكَ سَبعٌ شِدادٌ يَأكُلنَ ما قَدَّمتُم لَهُنَّ إِلاّ قَلِيلاً مِمّا تُحصِنُونَ (48) ثُمَّ يَأتِي مِن بَعدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ النّاسُ وَ فِيهِ يَعصِرُونَ (49)
فرمود يوسف كشت ميكنيد هفت سال بر سبيل عادت و دأبي که داريد پس آنچه حصاد كرديد بگذاريد در خوشه که فاسد نشود مگر قليلي که در سال ميخوريد پس از اينکه هفت سال هفت سال ديگر ميآيد که بسيار سخت و شديد خشكسالي ميشود و آنچه را که ذخيره كردهايد مصرف ميكنيد مگر قليلي که نگاه ميداريد
جلد 11 - صفحه 208
پس از آن سال ميآيد که بارانهاي نافع زيادي نازل ميشود و كشت و زرع بسياري و اشجار و فواكه زيادي دست ميآيد و مردم از قحطي نجات پيدا ميكنند.
قالَ تَزرَعُونَ بمعني امر است يعني زراعت بكنيد سَبعَ سِنِينَ دَأَباً يعني متوالية بجد و جهد که مسامحه در امر زراعت نشود و توهم نكنيد که بمقدار كفايت سال كشت كنيد هر چه ميتوانيد كشت كنيد.
فَما حَصَدتُم و آنچه از حاصل دست آورديد آنها را از سنبل خارج نكنيد که نتوانيد نگاه داري كنيد چون بآفت سوس و فساد نزديك است و اگر در خوشه بماند هر چه نگاه داريد محفوظ ميماند فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ بلي بقدر احتياج ساليانه خود برداريد و مصرف كنيد إِلّا قَلِيلًا مِمّا تَأكُلُونَ آنهم با كمال ملاحظه که زيادهروي نشود.
و پس از اينکه هفت سال ثُمَّ يَأتِي مِن بَعدِ ذلِكَ سَبعٌ شِدادٌ که خشكسالي ميشود و حاصل عمل نميآيد و اشجار ميوه نميدهد و بسيار بر مردم سخت و دشوار ميشود يَأكُلنَ ما قَدَّمتُم لَهُنَّ در اينکه هفت سال بايد هر سالي بقدر لزوم و احتياج برداريد که در اينکه هفت سال قحط آنچه در آن هفت سال قبل ذخيره كردهايد مصرف ميشود، و تعبير به اينكه اينکه هفت سال قحط آن هفت گاو عجاف است و آن هفت سنبله يابس ميخورند آن هفت سال قبل را که هفت گاو سمان و هفت سنبله خضر بودند مگر مقدار قليلي که احتياطا ذخيره كردهايد إِلّا قَلِيلًا مِمّا تُحصِنُونَ تا اينجا تعبير خواب ملك تمام شد.
پس از اينکه از طريق وحي که دليل بر رسالت و نبوت او است خبر ميدهد ميفرمايد ثُمَّ يَأتِي مِن بَعدِ ذلِكَ بعد از اينکه چهارده سال که در هفت سال بوده سال پانزدهم عام سال بسيار خوشي ميآيد فِيهِ يُغاثُ النّاسُ ممكن است مراد غيث باشد که باران نافعي براي ناس ميآيد حاصل بسيار دست ميآورند
جلد 11 - صفحه 209
و فواكه و ميوهجات زياد ميشود و اشجار سبز و خرّم و بثمر ميرسد و ممكن است بمعناي غوث باشد که پناهگاه مردم است که مردم راحت ميشوند و از فشار قحطي نجات پيدا ميكنند و اضطراب و توحش و تشتت خيال آنها برطرف ميشود وَ فِيهِ يَعصِرُونَ مثل انگور و انار و ساير فواكه که آب ميگيرند و فشار ميدهند که از كثرت فواكه آب گيري ميكنند پس از اينکه فرمايشات آن شخص ساقي آمد نزد ملك و اجزاء او و آن كساني که از آنها تعبير خواسته بود و گفتند اضغاث احلام است و فرمايشات يوسف را تماما بر آنها بيان كرد ملك را بسيار خوش آمد و او را طلبيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 47)- به هر حال یوسف بیآنکه هیچ قید و شرطی قائل شود و یا پاداشی بخواهد فورا خواب را به عالیترین صورتی تعبیر کرد، تعبیری گویا و خالی از هرگونه پرده پوشی، و توأم با راهنمایی و برنامهریزی برای آینده تاریکی که در پیش داشتند، «او چنین گفت: هفت سال پیدرپی باید با جدیت زراعت کنید (چرا که در این هفت سال بارندگی فراوان است) ولی آنچه را درو میکنید به صورت همان خوشه در انبارها ذخیره کنید، جز به مقدار کم و جیرهبندی که برای خوردن نیاز دارید» (قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّا تَأْکُلُونَ).
نکات آیه
۱- هفت گاو چاق در رؤیاى پادشاه ، نمودى از هفت سال آبادانى مصر و فراوانى محصول بود. (قال تزرعون سبع سنین دأبًا) «هفت سال با جدیت زراعت کنید» گویاى هفت سال آبادانى است و ظاهر این است که یوسف(ع) این معنا را از «سبع بقرات سمان» استفاده کرده بود.
۲- رؤیاى پادشاه مصر دربردارنده رمزهایى گویاى پیشامدهایى شیرین و تلخ طى یک دوره پانزده ساله (قال تزرعون سبع سنین دأبًا) جمله «تزرعون سبع سنین دأباً» (هفت سال با جدیت زراعت کنید) گویاى هفت سال آبادانى و جمله «ثم یأتى من بعد ذلک سبع شداد» در آیه بعد گویاى هفت سال قحطى و خشکسالى است و جمله «ثم یأتى من بعد ذلک عام ...» گویاى سالى پر باران پس از هفت سال قحطى مى باشد. بنابراین رؤیاى پادشاه، بیانگر حوادثى از یک دوره پانزده ساله بود.
۳- رؤیاى پادشاه مصر گویاى برنامه و دستورالعملى براى مصون ماندن از مشکلات و حوادث تلخ و دشوار آینده (قال تزرعون سبع سنین دأبًا فما حصدتم فذروه فى سنبله) ظاهر این است که یوسف(ع) حقایق و دستورالعملهایى را که در بیان رؤیاى پادشاه یادآور شده بود ، از آن رؤیا استفاده کرده باشد. بنابراین آن رؤیا در ضمن حکایت از دوره پانزده ساله ، گویاى دستورالعمل نیز بوده است.
۴- خوشه هاى سبز و خشک در رؤیاى ملک ، پیامدار لزوم زراعت محصولات خوشه دار در طى هفت سال آبادانى (فما حصدتم فذروه فى سنبله) جمله «تزرعون ...» هر چند جمله اى خبرى است، ولى به قرینه «فذروه ...» در مقام انشا بوده و مراد از آن معناى دستورى است. بنابراین «تزرعون ...» ; یعنى، هفت سال با جدیت تمام به زراعت بپردازید. مراد یوسف(ع) از زراعت - به قرینه «فذروه فى سنبله» - کشت حبوبات خوشه دار است و یوسف(ع) کشت آن را از «سبع سنبلات خضر ...» استفاده کرده بود.
۵- لزوم جدیت و تلاش بسیار براى زراعت در هفت سال نخست ، پیامى نهفته در رؤیاى پادشاه مصر (سبع بقرت سمان ... قال تزرعون سبع سنین دأبًا) «دأب» مصدر و به معناى تلاش کردن است و «دأباً» در آیه شریفه در موضع اسم فاعل (دائبین) قرار گرفته و حال براى فاعل «تزرعون» مى باشد ; از این رو دلالت بر تلاش فراوان دارد. به نظر مى رسد یوسف(ع) از چاق بودن گاوها چنین استنباط کرد که: باید با تلاش فراوان و به دست آوردن محصولات، انبارها را از مواد غذایى و غلات پر کنند.
۶- خوشه هاى خشک در رؤیاى پادشاه ، پیامدار لزوم ذخیره سازى محصولات کشت و درو شده به همراه خوشه هاى آن (و أُخر یابست ... فما حصدتم فذروه فى سنبله) از آن جا که دستور فوق (فذروه فى سنبله) با این قسمت از رؤیاى پادشاه که خوشه هاى خشک را دیده بود ، تناسب دارد ; زیرا خوشه هاى خشک آماده براى ذخیره شدن است ، مى توان گفت: یوسف(ع) از عبارت «اُخر یابسات» دستور فوق را استنباط کرده بود.
۷- لزوم صرفه جویى در مصرف محصولات هفت ساله ، پیامى نهفته در رؤیاى ملک (فما حصدتم فذروه فى سنبله إلاّ قلیلاً مما تأکلون) «حصاد» (مصدر حصدتم) به معناى درو کردن است و «ذروا» فعل امر و به معناى «رها سازید» مى باشد. «من» در «مما» بیانیه و «إلاّ قلیلاً» استثنا از «ما» در «ما حصدتم ...» است، بنابراین مفاد جمله «فما حصدتم ...» چنین مى شود: آنچه را درو مى کنید در خوشه ها رها کنید (آنها را نکوبید و دانه ها را از خوشه ها جدا نسازید) مگر مقدار اندکى که به مصرف خوراکى مى رسانید. تنها این مقدار از برداشت را بکوبید و از خوشه ها جدا سازید.
۸- هفت سال تلاش براى تولید غله ، ذخیره سازى غله ها با خوشه هاى آن ، صرفه جویى در مصرف ، توصیه هاى یوسف(ع) به مردم مصر براى مصون ماندن از مشکلات دوران هفت ساله قحطى و خشکسالى (قال تزرعون سبع سنین دأبًا) برخى برآنند که رؤیاى پادشاه اشاره اى به دستورالعملها و چاره اندیشیها ندارد و تدبیرهایى که یوسف(ع) بیان داشته و دستوراتى که صادر کرده از دانشى خدادادى او بوده و ارتباطى به رؤیاى پادشاه ندارد. برداشت فوق بر اساس این نظر است.
۹- غلات با نگهدارى در خوشه ها و غلافهاى آن، مصونیت بیشترى را در مقابل آفات خواهند یافت. (فما حصدتم فذروه فى سنبله)
۱۰- سرزمین مصر در زمان یوسف(ع) زمینه دار تولید غلات و محصولاتى بیش از مصرف سرانه آن سامان (قال تزرعون سبع سنین دأبًا فما حصدتم فذروه فى سنبله)
۱۱- یوسف(ع) على رغم آزار دیدن از حکومت مصر ، دانش خویش را از آنان دریغ نداشت. (قال تزرعون ... إلاّ قلیلاً مما تأکلون)
۱۲- یوسف(ع) ، شخصیتى با گذشت ، جوانمرد و بزرگوار (أفتنا ... قال تزرعون) یوسف(ع) على رغم ستم دیدن از دستگاه حکومتى و زندانى شدن بدون هیچ جرم و خطایى، دانش انحصارى خویش را بدون هیچ پیش شرطى در اختیار آن دستگاه قرار داد. این عملکرد در شرایط مذکور بیانگر شخصیت والاى یوسف(ع) و بهره مندى او از بزرگوارى و جوانمردى است.
۱۳- کتمان دانش به ویژه در هنگام نیاز جامعه به آن ، امرى به دور از شأن انسانهاى پاک و نیکوکار (قال تزرعون ... إلاّ قلیلاً مما تأکلو)
۱۴- اظهار نظر نابجا درباره رؤیا ، زمینه تعبیر و تفسیر صحیح آن را از میان نمى برد.* (قالوا أضغث أحلم ... قال تزرعون سبع سنین دأبًا) تأویل و تعبیر یوسف(ع) از رؤیاى پادشاه ، على رغم اینکه خواب گزاران دربار رؤیاى پادشاه را رؤیاى درهم و برهم و چرند و پرند شمردند ، به حقیقت پیوست ; یعنى، اظهار نظر آنان تأثیرى نداشت.
۱۵- رؤیاى کافران نیز مى تواند بیانگر واقعیتها بوده و حاوى دستورالعملهایى براى حفظ جامعه از گزندها باشد. (قال الملک إنى أرى ... قال تزرعون سبع سنین دأبًا)
۱۶- ارائه برنامه هاى اقتصادى به دولتها و مردم کافر براى دور ماندنشان از گرسنگى و مصونیت در برابر قحطیها و دشواریها ، امرى جایز و پسندیده است. (قال تزرعون سبع سنین ... إلاّ قلیلاً مما تأکلون)
۱۷- ضرورت صرفه جویى در مصرف و آمادگى براى مقابله با شرایط بحرانى (فذروه فى سنبله إلاّ قلیلاً مما تأکلون)
۱۸- ضرورت بهره گیرى از شرایط شکوفایى اقتصاد جامعه براى مقابله با موقعیتهاى بحرانى (تزرعون سبع سنین دأبًا ... إلاّ قلیلاً مما تأکلون)
۱۹- کنترل حکومت بر روند تولید و توزیع ارزاق در شرایط بحرانى ، امرى ضرورى است. (تزرعون سبع سنین ... إلاّ قلیلاً مما تأکلون) التفات از خطاب به غیبت در آیه ۴۹ ; یعنى ، آوردن «یغاث الناس» به جاى «تُغاثَون» و نیز «یعصرون» به جاى «تعصرون» گویاى این است که مخاطبان «تزرعون» و «ذروه» و مانند اینها سران حکومتند.
۲۰- لزوم اهتمام حاکمان جامعه به برنامه ریزى ، محاسبه و پیش بینى شرایط اقتصادى (تزرعون سبع سنین ... مما تأکلون)
موضوعات مرتبط
- احکام: ۱۶
- اعداد: عدد هفت ۱، ۴، ۵، ۷، ۸
- اقتصاد: استفاده از رشد اقتصادى ۱۸; اهمیت برنامه ریزى در اقتصاد ۲۰; اهمیت پیش بینى بحران اقتصادى ۲۰; برنامه ریزى در بحران اقتصادى ۱۸،۱۷; توزیع در بحران اقتصادى ۱۹; تولید در بحران اقتصادى ۱۹
- پادشاه مصر: تعبیر رؤیاى پادشاه مصر ۱، ۴; رؤیاى پادشاه مصر ۲، ۳، ۵، ۶، ۷
- پاکان: ویژگیهاى پاکان ۱۳
- جامعه: اهمیت تأمین نیازهاى جامعه ۱۳; کتمان علم هنگام نیازهاى جامعه ۱۳; مسؤولیت رهبران جامعه ۲۰
- حاکمان: مسؤولیت حاکمان ۲۰
- حکومت: حکومت در شرایط بحرانى ۱۹; مسؤولیت حکومت ۱۹
- رؤیا: تعبیر رؤیاى خوشه هاى خشک ۴، ۶; تعبیر رؤیاى خوشه هاى سبز ۴; تعبیر رؤیا ى گاوهاى چاق ۱; کیفیت تعبیر رؤیا ۱۴
- سرزمینها: سرزمین مصر در دوران یوسف(ع) ۱۰
- سهمیه بندى ارزاق: اهمیت سهمیه بندى ارزاق ۱۹
- عمل: عمل پسندیده ۱۶
- غلات: اهمیت تولید غلات ۸; اهمیت ذخیره سازى غلات ۸; ذخیره سازى غلات ۶; روش ذخیره سازى غلات ۹; فواید خوشه غلات ۹ قحطى : اهمیت پیشگیرى از قحطى ۱۶; پیشگیرى از قحطى ۸
- کافران: احکام همکارى با کافران ۱۶; رؤیاى صادق کافران ۱۵
- کشاورزى: اهمیت کشاورزى ۵; روش مبارزه با آفات کشاورزى ۹
- محسنان: ویژگیهاى محسنان ۱۳
- مصر باستان: آبادانى مصر باستان ۱; اذیتهاى حاکمان مصر باستان ۱۱; استعدادهاى مصر باستان ۱۰; تاریخ مصر باستان ۲; تولید غلات در مصر باستان ۱۰; کشاورزى در مصر باستان ۱۰
- مصرف: آداب مصرف ۷، ۱۷; اهمیت صرفه جویى در مصرف ۷، ۱۷
- یوسف(ع): اذیت یوسف(ع) ۱۱; توصیه هاى یوسف(ع) ۸; جوانمردى یوسف(ع) ۱۱، ۱۲; شخصیت یوسف(ع) ۱۲; عفو یوسف(ع) ۱۲; فضایل یوسف(ع) ۱۱، ۱۲; یوسف(ع)وحکومت مصر باستان ۱۱; یوسف(ع) و مصریان باستان۸