مريم ٤٢: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۲: خط ۴۲:
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link56 | آيات ۴۱ - ۵۰ سوره مريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link56 | آيات ۴۱ - ۵۰ سوره مريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link57 | معناى ((صديق (( و ((نبى (( كه ابراهيم (عليه السلام ) به آن دو وصف شده (انه كانصديقا نبيا)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link57 | معناى «صدّيق» و «نبىّ» كه ابراهيم «ع» به آن دو، وصف شده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link58 | احتجاج ابراهيم (عليه السلام ) با ((آزر(( و رد وابطال بت پرستى او از دو جهت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link58 | احتجاج ابراهيم «ع» با «آزر»، و ردّ و ابطال بت پرستى او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link61 | تقرير و توضيح بيانى كه آن حضرت (عليه السلام ) در نهى ((آزر(( از اطاعت شيطان به كار برد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link61 | تقرير بيانى كه ابراهیم «ع»، در نهى «آزر»، از اطاعت شيطان به كار برد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link62 | پدر ابراهيم آنحضرت را به بدترين كشتن ها تهديد مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۷#link63 | پاسخ نرم و مسالمت آمیز ابراهيم «ع»، در برابر تهديد به قتل، توسط آزر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۷#link63 | جواب نرم ابراهيم (عليه السلام ) در برابر انكار و تهديد ((آرز(( و وعده استغفار بهاو دادن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۷#link64 | وجه طلب مغفرت ابراهيم«ع»، براى پدر مشرك خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۷#link64 | وجه طلب مغفرت ابراهيم براى پدرش با اينكه پدرش مشرك بوده است !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۷#link66 | وجوه گفته شده در باره استغفار ابراهيم «ع»، براى «آزر»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۷#link66 | وجوهى كه در باره استغفار ابراهيم (عليه السلام ) براى ((آرز(( با اينكه مشرك بوده گفته شده است]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۸

کپی متن آیه
إِذْ قَالَ‌ لِأَبِيهِ‌ يَا أَبَتِ‌ لِمَ‌ تَعْبُدُ مَا لاَ يَسْمَعُ‌ وَ لاَ يُبْصِرُ وَ لاَ يُغْنِي‌ عَنْکَ‌ شَيْئاً

ترجمه

هنگامی که به پدرش گفت: «ای پدر! چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود، و نه می‌بیند، و نه هیچ مشکلی را از تو حلّ می‌کند؟!

|هنگامى كه به پدرش گفت: اى پدر! چرا چيزى را مى‌پرستى كه نمى‌شنود و نمى‌بيند و از تو نيازى را برطرف نمى‌سازد
چون به پدرش گفت: «پدر جان، چرا چيزى را كه نمى‌شنود و نمى‌بيند و از تو چيزى را دور نمى‌كند مى‌پرستى؟
هنگامی که با پدر خود (یعنی عموی خویش آزر) گفت: ای پدر، چرا بتی جماد را که چشم و گوش (و حس و هوشی) ندارد و هیچ رفع حاجتی از تو نتواند کرد پرستش می‌کنی؟
آن گاه که به پدر [خوانده] اَش گفت: پدرم! چرا چیزی را که نمی شنود و نمی بیند و نمی تواند هیچ آسیب و گزندی را از تو برطرف کند، می پرستی!؟
آنگاه كه پدرش را گفت: اى پدر، چرا چيزى را كه نه مى‌شنود و نه مى‌بيند و نه هيچ نيازى از تو برمى‌آورد، مى‌پرستى؟
آنگاه که به پدرش گفت پدرجان چرا چیزی را می‌پرستی که نمی‌بیند و نمی‌شنود و به حال تو سودی ندارد
آنگاه كه پدر خويش را گفت: اى پدر، چرا چيزى را مى‌پرستى كه نه مى‌شنود و نه مى‌بيند و در هيچ چيز تو را سود ندارد و به كار نيايد؟
هنگامی (را بیان دار) که (محترمانه) به پدرش گفت: ای پدر! چرا چیزی را پرستش می‌کنی که نمی‌شنود و نمی‌بیند و اصلاً شرّ و بلائی از تو به دور نمی‌دارد؟
چون به پدرش گفت: «پدرم! چرا چیزی را که نمی‌شنود و نمی‌بیند و تو را از چیزی بی‌نیاز نمی‌کند می‌پرستی‌؟»
هنگامی که گفت به پدر خود ای پدر من چرا می‌پرستی آنچه را نمی‌شنود و نمی‌بیند و نه بی‌نیاز می‌کند از تو به چیزی‌

He said to his father, “O my father, why do you worship what can neither hear, nor see, nor benefit you in any way?
ترتیل:
ترجمه:
مريم ٤١ آیه ٤٢ مريم ٤٣
سوره : سوره مريم
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا یُغْنِی عَنکَ شَیْئاً»: هیچ گونه مشکلی را برای تو حل نمی‌کند و اصلاً شرّ و بلائی از تو به دور نمی‌دارد. واژه (شَیْئاً) مفعول به و یا این که مفعول مطلق است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً «42»

آنگاه كه (ابراهيم) به پدرش گفت: اى پدر! چرا چيزى را مى‌پرستى كه نمى‌شنود و نمى‌بيند و تو را از هيچ چيز بى نياز نمى‌كند؟

نکته ها

پدر حضرت ابراهيم، فوت شده بود و كسى كه در قرآن به عنوان پدر او معرفى شده، سرپرست او عمويش آزر يا شوهر مادرش بوده است. «1»

در روايات اهل‌بيت عليهم السلام نيز مى‌خوانيم كه پدر حضرت ابراهيم موحّد بود و مراد از «أب» در اينجا عموى اوست.

در زبان عربى، كلمه‌ى «أب» معناى وسيعى دارد و بر معلّم و مربّى و حتّى پدر زن نيز گفته مى‌شود. در روايات نيز از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود: «أنا و علىّ ابَوا هذه الامّة» «2» من و علىّ پدران اين امّت هستيم.

پیام ها

1- مناظرات ابراهيم با عمويش قابل يادآورى و بزرگداشت است. «إِذْ قالَ»

2- در نهى از منكر، از نزديكان خود شروع مى‌كنيم. «يا أَبَتِ»


«1». تفسير الميزان.

«2». بحار، ج 16، ص 95.

جلد 5 - صفحه 272

3- نهى از منكر مرز سنّى ندارد. (پسر مى‌تواند بزرگ خانواده را نهى كند، امّا بايد احترام آنان را حفظ كند.) «يا أَبَتِ»

4- هميشه كمال افراد به سن آنها بستگى ندارد؛ گاهى فرزند خانه از بزرگ‌ترها بهتر مى‌فهمد. «يا أَبَتِ»

5- ارشاد وتبليغ نبايد هميشه عمومى باشد، بلكه گاهى بايد به خود فرد گفته شود. «يا أَبَتِ»

6- در نهى از منكر، با ايجاد سؤال، وجدان افراد را به قضاوت گيريم. «لِمَ تَعْبُدُ»

7- در نهى از منكر، از منكرهاى اعتقادى شروع كنيم. (متأسفانه ما بيشتر سرگرم منكرهاى اخلاقى و اجتماعى هستيم) «لِمَ تَعْبُدُ»

8- راه حقّ را فداى عواطف نكنيم. «لِأَبِيهِ‌ .. لِمَ تَعْبُدُ» خويشاوندى نبايد مانع نهى از منكر شود.

9- بت‌پرستى، از فرشته پرستى، انسان پرستى و گاوپرستى بدتر است، زيرا در آنها بينايى و شنوايى و شعور هست، ولى در بت نيست. ما لا يَسْمَعُ‌ ...

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً (42)

إِذْ قالَ لِأَبِيهِ‌: ياد بياور زمانى را كه گفت مرعمّ خود را كه به منزله پدر او بود به سبب تربيت نمودن او را در طفوليت، او را پدر مى‌گفت. و در استعمال قرآن اطلاق پدر شده به عمّ مانند كريمه‌ «قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ

جلد 8 - صفحه 186

إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ ...» «1» وقتى يعقوب از پسران خود سؤال كرد كه را پرستش كنيد بعد از من، جواب دادند پرستش كنيم خداى تو و خداى پدران تو ابراهيم و اسمعيل و اسحق. و اسمعيل عموى يعقوب بود نه پدر او، و نيز در كتب اصوليه به برهان قاطع ثابت شده كه پدران و اجداد انبياء، مسلمان بوده؛ و ايضا حديث مشهور خاصه و عامه كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «هميشه مى‌گردانيد خداى تعالى مرا از اصلاب طاهره به ارحام مطهره تا خارج فرمود مرا در زمان شما، تدنس ننمود مرا نجاست كفر جاهليت»، «2» كافى است در اينكه پدر حضرت ابراهيم عليه السلام موحد بوده نه مشرك.

يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ: اى پدر چرا مى‌پرستى و عبادت مى‌كنى. ما لا يَسْمَعُ‌:

چيزى را كه نمى‌شنود دعا و نياز تو را. وَ لا يُبْصِرُ: و نمى‌بيند خضوع و خشوع تو را كه نزد او بجا مى‌آورى و اظهار مى‌كنى. وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً: و دفع نمى‌كند از تو چيزى را از مكاره، يا نفع نمى‌رساند تو را در دفع مضارّ و جلب منافع.

تنبيه: حضرت ابراهيم عليه السلام به اين كلمات با بركات، دعوت عمّ خود نمود به هدايت و تبيين ضلالت او، و حجت را بر او لازم ساخت به ابلغ احتجاج با مراعات رفق و حسن ادب؛ زيرا تصريح به گمراهى او ننمود، بلكه از او طلب علتى نمود كه داعى او بود به عبادت آن چيزى كه عقل مستقيم استخفاف آن كند و امتناع مى‌نمايد از توجه به آن در عبادت، چه شايسته پرستش نيست مگر ذاتى كه متصف باشد به غناى تام و انعام عام، و آن ذات احديت رب الارباب است كه خالق و رازق و مميت و محيى و سامع و بصير و دافع و غنى باشد. ايضا عمّ خود را آگاه سازد به آنكه عاقل را سزاوار آنست كه آنچه كند به غرض صحيح باشد، و مسلم است كه ممكن است با اتصاف به حيات و سمع و بصر مانند ملائكه و انبياء، هر آينه عقل قويم استنكاف دارد از عبادت ايشان به‌


«1» سوره بقره، آيه 133.

«2» اوائل المقالات، شيخ مفيد، چاپ تبريز، ص 13- ذيل آيه شريفه‌ «وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ» (سوره شعراء، آيه 219) در تفاسير، از جمله تفسير برهان ج 3 ص 194- 192 مراجعه شود.

جلد 8 - صفحه 187

جهت احتياج آنان، چه برسد به جمادى كه بكلى قوه شنيدن و ديدن از آن مسلوب است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (41) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً (42) يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا (43) يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا (44) يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا (45)

قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا (46) قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا (47) وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى‌ أَلاَّ أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا (48) فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا (49) وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا (50)

ترجمه‌

و ياد كن در كتاب ابراهيم را همانا او بود بسيار راستگو و داراى مقام رفيع نبوت‌

وقتى كه گفت بپدرش اى پدر من چرا ميپرستى چيزى را كه نميشنود و نميبيند و كفايت نميكند از تو چيزيرا

اى پدر من همانا رسيده است بمن از دانش آنچه نرسيده بتو پس پيروى كن از من هدايت كنم تو را براه راست‌

اى پدر من بندگى مكن از شيطان همانا شيطان باشد مر خداوند بخشنده را فرمان نابردار

اى پدر من همانا من ميترسم كه برسد تو را عذابى از خداوند بخشنده پس بوده باشى مر شيطان را تحت اختيار

گفت آيا رو گردانى تو از خدايان من اى ابراهيم هر آينه اگر باز نه ايستى البته سنگسار كنم تو را و دورى كن از من مدّت مديدى‌

گفت سلام بر تو براى وداع پس از اين آمرزش ميخواهم براى تو از پروردگارم همانا او باشد بمن بسيار مهربان‌

و كناره‌گيرى ميكنم از شما و آنچه را ميخوانيد غير از خدا و ميخوانم پروردگارم را شايد آنكه نباشم بخواندن پروردگارم محروم‌

پس چون كناره‌گيرى نمود از آنها و آنچه را مى‌پرستيدند غير از خدا بخشيديم باو اسحق و يعقوب را و هر دو را گردانديم پيغمبر

و بخشيديم به ايشان از رحمت خودمان و قرار داديم براى ايشان نام نيك بلند مرتبه‌اى.

تفسير

- و ياد كن اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قرآن حضرت ابراهيم عليه السّلام را كه بود بسيار راستگو و راست جو و زياد تصديق مينمود آيات الهى و كتب سماوى و انبياء عظام را و خود هم از ايشان بود بلكه فوق همه غير از خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌


جلد 3 صفحه 476

وقتى كه گفت بپدر مادر يا عموى خود كه او را پدر ميخواند و در كلام عرب بر آن اطلاق ميشود چنانچه در سوره انعام ذيل آيه و اذ قال ابراهيم لابيه آزر بيان شد كه نميشود آباء پيغمبر ما كافر باشند اى پدر من براى اظهار عطوفت و مهربانى چون اصل يا ابت يا ابى بوده و ياء مبدّل بتاء شده براى مبالغه در تحقيق اضافه چرا مى‌پرستى و عبادت ميكنى بتى را كه نميشنود صداى تو و نداى تو و ذكر و دعاى تو واحديرا و نميبيند تو و خضوع و خشوع و ركوع و سجود تو واحديرا و نميتواند مهمّى را از تو كفايت كند و ضررى را دفع نمايد يا نفعى برساند بتو و باحدى اى پدر من خداوند بمن علم و معرفتى عنايت فرموده كه بتو نفرموده بيا پيروى كن از من تا راه راست و جاده هموار واضح و معتدل توحيد و معاد را بتو بياموزم كه از مقصد حركت كنى و بمقصود برسى اى پدر من بندگى و اطاعت مكن از شيطان و ديو رجيم در عبادت بتها مگر نميدانى آن ملعون نافرمانى خدا را نمود و مطرود درگاه احديّت شد اى پدر من من از آن ترس دارم كه مورد غضب الهى شوى و واصل شود بتو از طرف خداوند عذابى كه مفرّى براى تو از آن عذاب نباشد چون تو در تحت حمايت و اختيار شيطان واقع شدى و او نمى‌تواند براى نجات دوستانش از عذاب خدا راه نجاتى پيدا كند بلكه خودش هم از آنها تبرّى ميكند تا اينجا بيان حضرت ابراهيم عليه السّلام بود و انصافا قابل ملاحظه كسانى است كه ميخواهند مردم را دعوت بحقّ نمايند و بايد طريقه تبليغ را از آنحضرت بياموزند كه با چه خطاب محبّت آميزى شروع بسخن فرموده و در هر جمله تكرار فرموده براى اظهار كمال عطوفت و مهربانى با پدر خوانده خود و بطور سؤال از دليل عمل منع نموده او را از بت پرستى با اشاره بدليل منع به بيان بليغ مشتمل بر جهاتى از ادلّه كه مزيدى بر آن متصوّر نيست و اشعار به حجّت بودن قول خود براى او با عدم تصريح بجهالت و تقصير او و كمال علم و دانش خود چون فرموده مقدارى از علم خدا بمن داده و بتو نداده يعنى تو معذورى من هم كارى نكردم و خود را بمنزله رفيق بلد راهى براى او معرّفى نموده و اينكه عبادت بت ناشى از وسوسه شيطان است و اطاعت شيطان عبادت او است و او دشمن خدا است و عبادت دشمن خدا موجب غضب الهى است و من براى محبّتى كه بتو دارم مى‌ترسم‌


جلد 3 صفحه 477

روزى مبادا عذاب الهى مس كند بدن تو را و تو مانند شيطان مخذول و ملعون در السنه و افواه گردى حال به بينيد چه قدر ملاحظه ادب و احترام طرف را نموده كه هيچ كلمه زننده‌اى استعمال ننموده با آنكه تمام مقصود خود را بنحو اكمل بيان و كمال محبّت و دلسوزى را بطرف اظهار فرموده بر عكس آزر با كمال بى‌ادبى و جرئت و جسارت و اشعار به انكار و تعجّب از گفتار آنحضرت جواب داد كه آيا تو راغب و معرض و رو گردانى از خدايان من اى ابراهيم اگر صرف نظر ننمائى از اين طريقه كه پيش گرفتى و باز نه ايستى از اين گفتار ناهنجارت هر آينه سنگسار كنم تو را بدشنام يا پاره سنگ و حذر كن از من و دور شو از نزدم مدّت مديدى حضرت ابراهيم عليه السّلام باز با كمال ادب و احترام سلام وداع فرمود يعنى من رفتم خداحافظ از طرف من مطمئن باشيد كه آزارى بلكه مكروهى بشما نخواهد رسيد و از خدا ميخواهم كه موفق كند تو را به توبه از شرك و تو را بيامرزد چون خداوند بمن خيلى عطوف و مهربان و نيكوكار و نيك رفتار است و كناره‌گيرى ميكنم از شما و خدايان باطلى كه داريد و ميخوانم خداى يكتاى بى‌همتاى خود را هر جا باشم شايد خداوند مرا از در خانه خود محروم نفرمايد و مانند شما بخسران دنيا و آخرت مبتلا نشوم و اينكه در بدو جمله اخيره شايد فرموده براى تواضع و فروتنى و اشاره بآنكه بنده نبايد هيچگاه مغرور و مطمئن بعمل خود باشد بلكه بايد بوظيفه عبوديّت رفتار نمايد و خدا را بخواند و عبادت كند و اميد اجابت و ثواب و مغفرت داشته باشد ولى بفضل و كرم و رحمت خودش چون خداوند ملزم باين امور نيست و خاتمه امر بنده معلوم نيست كه بكجا منتهى ميشود و پس از اين مهاجرت بشام فرمود و كناره‌گيرى كرد از آنها و خدايان باطلشان و خداوند هم در عوض بعد از حضرت اسمعيل باو اسحق را مرحمت فرمود و از اسحق يعقوب بوجود آمد و اين پدر و پسر هر دو پيغمبر شدند و بمقام رفيع نبوّت رسيدند و انبياء بنى اسرائيل كه قسمت عمده پيغمبران از ايشان تشكيل ميشود منسوب بحضرت يعقوبند كه ملقّب باسرائيل بوده و باين جهت مخصوص بذكر شده با آنكه نواده است و اينكه اسمعيل ذكر نشده شايد براى آن باشد كه قبل از اين اعتزال وجود داشته چون گفته‌اند حضرت ابراهيم دو مرتبه از آنها كناره‌گيرى كرد و شايد براى آن باشد كه بعدا مستقلا ذكر شود


جلد 3 صفحه 478

در هر حال خداوند در اين اعتزال بقدرى خوب از آنحضرت پذيرائى فرمود كه عقل مات ميشود چون از جهت جاه و جلال و ثروت و مال و خدم و حشم و اولاد و احفاد و اعوان و انصار يگانه عالميان گرديد و نام نامى و اسم گراميش بقدرى بخوبى شهرت كرد كه تمام قبائل و فرق بوسيله‌اى از وسائل خود را منسوب باو نمودند و همه باو افتخار كردند و تمام ملّيّون و ارباب اديان به نبوّت او معترف شدند تا آنكه پيغمبر بين المللى شد و كارش به اين جا رسيد كه پيغمبر آخر الزمان كه اشرف انبياء و مرسلين بود خود را تابع ملّت او معرّفى فرمود و خداوند بپاس احترام و دعاى آنحضرت آن دو فرزند و ساير فرزندان او را در دنيا معروف بخوبى فرمود كه همه زبان بمدح و ثناى ايشان گشودند و بزرگترين رحمت خداوند كه مقام نبوّت است موروث اين خاندان گرديد تا دامنه قيامت چون لسان صدق على كنايه از ذكر خير رفيع است و در اخبار ائمه اطهار رحمتنا بحضرت ختمى مرتبت و لسان صدق على بامير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده كه از اين خاندانند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِذ قال‌َ لِأَبِيه‌ِ يا أَبَت‌ِ لِم‌َ تَعبُدُ ما لا يَسمَع‌ُ وَ لا يُبصِرُ وَ لا يُغنِي‌ عَنك‌َ شَيئاً (42)

زماني‌ ‌که‌ ‌گفت‌ ‌از‌ ‌براي‌ پدرش‌ اي‌ پدر ‌براي‌ چه‌ عبادت‌ مي‌كني‌ چيزي‌ ‌را‌ ‌که‌ نمي‌شنود و نمي‌بيند و بي‌نياز نمي‌كند ترا چيزي‌ ‌را‌ إِذ قال‌َ لِأَبِيه‌ِ آزر ‌که‌ گفتم‌ عم‌ّ ابراهيم‌ و شوهر مادر ابراهيم‌ ‌بود‌ و باو اطلاق‌ اب‌ ميكرد چون‌ ‌در‌ دامن‌ ‌او‌ بزرگ‌ ‌شده‌ ‌بود‌ يا أَبَت‌ِ لِم‌َ تَعبُدُ چون‌ بت‌ پرست‌ ‌بود‌ و ‌در‌ ‌آن‌ زمان‌ بت‌ پرستي‌ بسيار رواج‌ داشت‌ و بت‌هاي‌ بزرگ‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ بتكده گذارده‌ بودند و ‌هر‌ كدام‌ بت‌ كوچكي‌ ميتراشيدند و ‌در‌ نزد ‌خود‌ نگاه‌ داشته‌ بودند و پرستش‌ مي‌كردند.

ما لا يَسمَع‌ُ وَ لا يُبصِرُ نه‌ گوش‌ دارند ‌که‌ دعاهاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ بشنوند و نه‌ چشم‌ دارند ‌که‌ عبادات‌ ‌شما‌ ‌را‌ مشاهده‌ كنند يك‌ چوب‌ خشك‌ ‌ يا ‌ يك‌ فلز آب‌ كرده‌ بيش‌ نيستند.

وَ لا يُغنِي‌ عَنك‌َ شَيئاً نه‌ قدرت‌ دارند ‌بر‌ اينكه‌ نعمتي‌ بشما دهند و نه‌ دفع‌ بلائي‌ ‌از‌ ‌شما‌ كنند و نه‌ حاجت‌ ‌شما‌ ‌را‌ برآورند بلكه‌ بت‌ پرستي‌ ‌از‌ گاو و گوساله‌ و درخت‌ و ماه‌ و ستاره‌ و خورشيد و ملائكه‌ و انبياء و اولياء پست‌تر هست‌ زيرا يك‌ جمادي‌ مصنوع‌ بشري‌ بيش‌ نيست‌.

446

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 42)- سپس به شرح گفتگوی او با پدرش «آزر» می‌پردازد- پدر در اینجا اشاره به عمو است- و چنین می‌گوید: «در آن هنگام که به پدرش گفت: ای پدر چرا چیزی را پرستش می‌کنی که نمی‌شنود و نمی‌بیند و نمی‌تواند هیچ مشکلی را از تو حل کند» (إِذْ قالَ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً)

.این بیان کوتاه و کوبنده یکی از بهترین دلایل نفی شرک و بت پرستی است چرا که یکی از انگیزه‌های انسان در مورد شناخت پروردگار انگیزه سود و زیان است که علمای عقاید از آن تعبیر به مسأله «دفع ضرر محتمل» کرده‌اند.

او می‌گوید: چرا تو به سراغ معبودی می‌روی که نه تنها مشکلی از کار تو نمی‌گشاید بلکه اصلا قدرت شنوایی و بینائی ندارد.

نکات آیه

۱- حضرت ابراهیم(ع)، به خاطر بت پرستى آزر با او به بحث و گفت وگو پرداخت. (إذ قال لأبیه یأبت لِمَ تعبد ما لایسمع و لایبصر و لایغنى عنک شیئًا) چنانچه در سوره انعام آمده است، نام مخاطب ابراهیم(ع) «آزر» بوده است.

۲- آزر (پدر یا عموى حضرت ابراهیم(ع))، مشرک و بت پرست بوده است. (إذ قال لأبیه یأبت لِمَ تعبد ما لایسمع) «آزر» یا پدر حضرت ابراهیم بوده است، چنانچه ظاهر برخى آیات چنین اقتضا دارد و برخى روایات نیز مؤید آن است و یا این که مطابق برخى روایات دیگر عموى او بوده است. واژه «أب» در زبان عرب بر «عمو» نیز اطلاق مى گردد. در قرآن نیز در سوره بقره آیه صد و سى و سوم به همین معنا استعمال شده است (نعبد إلهک و إله آبائک إبراهیم و إسماعیل). دراین آیه لفظ «أب» در مورد «عمو» نیز به کار رفته، زیرا اسماعیل عموى یعقوب بوده است. گفتنى است که برخى مفسران، آزر را جد مادرى ابراهیم دانسته اند.

۳- برخورد منطقى و استدلالى حضرت ابراهیم با انحراف عقیدتى و شرک آزر (لِمَ تعبد ما لایسمع و لایبصر)

۴- گفت وگوى ابراهیم(ع) با آزر، در زمان نبوت آن حضرت بوده است. * (إنّه کان صدّیقًا نبیًّا . إذ قال لأبیه) در باره «إذ قال ...» چندین احتمال ادبى وجود دارد. ۱- بدل براى «ابراهیم» باشد که دراین صورت حکم مفعولٌ به براى «اذکر» در آیه قبل را دارد. ۲- ظرف براى «کان» و یا «نبیّاً» باشد. برداشت فوق بر احتمال دوم مبتنى است.

۵- آزر، پرستشگر بت هایى فاقد شنوایى و بینایى و کارآیى و ناتوان از دفع آسیب ها (ما لایسمع و لایبصر و لایغنى عنک شیئًا)

۶- فقدان ادراک بت ها و ناتوانى آنها در برآورده ساختن نیازها و جلوگیرى از گزندها، استدلال ابراهیم(ع) بر ناروابودن بت پرستى (یأبت لِمَ تعبد ما لایسمع و لایبصر و لایغنى عنک شیئًا) «إغناء» (مصدر «لایغنى») به معناى کفایت کردن و بازداشتن است. (برگرفته از «لسان العرب») و جمله «لایغنى عنک شیئاً»، یعنى از تو چیزى را دفع نکرده و تو را از آن کفایت نمى کند.

۷- شنوایى، بینایى (ادراک) و قدرت بر رفع نیاز، از شروط بدیهى معبود حقیقى است. (لِمَ تعبد ما لایسمع و لایبصر و لایغنى عنک شیئًا)

۸- تأمین نیازها و دفع بلیات، از انگیزه هاى مهم در پرستش معبودها است. یأبت لِمَ تعبد ما ... لایغنى عنک شیئًا از جمله استدلال هاى ابراهیم(ع) علیه بت پرستى آزر این بوده که بت ها نمى توانند نیازى از تو برطرف سازند، پس چرا آنها را مى پرستى؟!. از این استدلال بر مى آید که تأمین نیازها یکى از دلایل عمده پرستش ها است.

۹- وادار ساختن مردم به تحقیق و تفکر با طرح پرسش، در باره عقیده ها و عملکردهاى شان، روشى نیکو در تربیت و تبلیغ (لِمَ تعبد ما لایسمع و لایبصر)

۱۰- لزوم به کارگیرى ملاطفت و رعایت ادب همراه با استدلال هاى منطقى در گفتوگوهاى عقیدتى و دعوت به توحید (یأبت لِمَ تعبد ما لایسمع) حضرت ابراهیم(ع) آزر را با تعبیر (اى پدر من) مورد خطاب قرار داد که در آن ملاطفت و مهرورزى وجود دارد. جملات بعدى نیز که در مقام استدلال بیان گردیده، همگى داراى مقدمات روشن و نتایج منطقى است. از روش برخورد ابراهیم(ع) مى توان نتیجه گرفت که در برخوردهاى عقیدتى، این دو رکن باید ملاحظه گردد.

۱۱- مناظرات ابراهیم(ع) با آزر در مورد نفى بت پرستى، بسیار مهم و شایسته یادآورى و بزرگداشت است. (واذکر فى الکتب إبرهیم ... إذ قال لأبیه ... ما لایسمع و لایبصر و لایغنى عنک شیئًا) «إذ» در «إذ قال» بدل از ابراهیم و در حقیقت مفعول براى «اذکر» است. بیان نحوه استدلال ابراهیم(ع) و مواد به کار رفته در قیاس هاى آن، گویاى آن است که این مجموعه داراى ارزش و سزاوار یادکرد است.

۱۲- برخوردها و احتجاجات پیامبران، شایان تأمل و منبعى براى اتخاذ شیوه ارشاد مردم است. (إذ قال لأبیه یأبت لِمَ تعبد ما لایسمع)

۱۳- خویشاوندى و پیوندهاى اجتماعى، نباید مانعى براى تبلیغ و مخالفت با الحاد گردد. (إذ قال لأبیه یأبت لِمَ تعبد ما لایسمع)

موضوعات مرتبط

  • آزر: بت پرستى آزر ۱، ۲، ۵; شرک آزر ۲، ۳، ۵
  • ابراهیم(ع): احتجاج ابراهیم(ع) ۱; اهمیت احتجاج ابراهیم(ع) ۱۱; پدر ابراهیم(ع) ۲; روش احتجاج ابراهیم(ع) ۳، ۶; روش برخورد ابراهیم(ع) ۳; شرک ستیزى ابراهیم(ع) ۱، ۳، ۱۱; عموى ابراهیم(ع) ۲; قصه ابراهیم(ع)۱، ۳، ۴، ۱۱; نبوت ابراهیم(ع) ۴; وقت احتجاج ابراهیم(ع) ۴
  • احتجاج: روش احتجاج ۱۰
  • انبیا: احتجاج انبیا ۱۲; تعالیم انبیا ۱۲; تعلم از انبیا ۱۲; سیره انبیا ۱۲
  • بت پرستى: دلایل بطلان بت پرستى ۶
  • بتها: عجز بتها۵، ۶; عدم ادراک بتها ۶
  • بلایا: اهمیت دفع بلایا ۸
  • پرسش: فواید پرسش ۹
  • تبلیغ: آسیب شناسى تبلیغ ۱۳; ادب در تبلیغ ۱۰; روش تبلیغ ۹، ۱۰; مهربانى در تبلیغ ۱۰
  • تربیت: روش تربیت ۹
  • تفکر: زمینه تفکر ۹
  • خویشاوندان: هدایت خویشاوندان ۱۳
  • خویشاوندى: نقش خویشاوندى ۱۳
  • ذکر: ذکر احتجاج ابراهیم(ع) ۱۱
  • روابط اجتماعى: نقش روابط اجتماعى ۱۳
  • شرک: اهمیت شرک ستیزى ۱۳
  • عبادت: انگیزه عبادت ۸
  • عقیده: پرسش از عقیده ۹
  • عمل: پرسش از عمل ۹
  • معبود راستین: ادراک معبود راستین ۷; بینایى معبود راستین ۷; شرایط معبود راستین ۷; شنوایى معبود راستین ۷; قدرت معبود راستین ۷
  • نیازها: اهمیت تأمین نیازها ۸

منابع