النساء ١٢٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۸: خط ۲۸:
[[النحل ١٢١ | شَاکِراً لِأَنْعُمِهِ‌ اجْتَبَاهُ‌ وَ...]] (۰) [[النحل ١٢٢ | وَ آتَيْنَاهُ‌ فِي‌ الدُّنْيَا حَسَنَةً...]] (۲) [[الأحقاف ١٦ | أُولٰئِکَ‌ الَّذِينَ‌ نَتَقَبَّلُ‌...]] (۲)   
[[النحل ١٢١ | شَاکِراً لِأَنْعُمِهِ‌ اجْتَبَاهُ‌ وَ...]] (۰) [[النحل ١٢٢ | وَ آتَيْنَاهُ‌ فِي‌ الدُّنْيَا حَسَنَةً...]] (۲) [[الأحقاف ١٦ | أُولٰئِکَ‌ الَّذِينَ‌ نَتَقَبَّلُ‌...]] (۲)   
</div>
</div>
== نزول ==
'''محل نزول:'''
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۳، ص ۳.</ref>
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۴۹.</ref>
يكى از مفسرين عامه چنين گويد: بعضى از مفسرين معتقدند كه اين آيه درباره ابوبكر بن ابى‌قحافه نازل شده است.<ref> ميبدى صاحب كشف الاسرار.</ref><ref> در تفسير برهان از ابن بابويه بعد از هشت واسطه از عطيّة العوفى او از جابر بن عبدالله انصارى روايت كند كه گويد از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنيدم كه فرمود: خداوند ابراهيم را به خاطر دو عملى كه داشته است دوست خود قرار داد، اول اطعام كردن به بينوايان، دوم ادا نماز شب در موقعى كه همه مردم در خواب بوده‌اند.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۵_بخش۷#link1 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۵_بخش۷#link1 | تفسیر آیات]]
}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۴_بخش۳۵#link133 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۴_بخش۳۵#link133 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا «125»
و دين و آيين چه كسى بهتر از آن كس است كه خود را تسليم خدا كرده، در حالى كه نيكوكار است و از آيين ابراهيمِ حق‌گرا پيروى كرده است؟ و خداوند، ابراهيم را به دوستى خود برگزيد.
===نکته ها===
در دو آيه‌ى قبل، اصل را بر «عمل» دانست، نه انتساب به اسلام يا مسيحيّت. اين آيه براى جلوگيرى از آن است كه تصور نشود همه اديان وعقايد يكسانند.
مخفى نماند كه تسليم خدا بودن، از رضا به قضاى او بالاتر است. چون در مقام رضا، انسانِ راضى خود را كسى مى‌داند ولى در تسليم، انسان براى خود ارزشى در برابر خدا قائل نيست. «1»
«حَنيف» يعنى كسى كه از راه انحرافى به حقّ گرويده است، بر عكس «جنيف» كه كسى را گويند كه از حقّ به باطل گرويده است.
«خَليل» يا از ريشه‌ى «خُلَّت» به معناى دوستى است، يا از «خَلَّت» به معناى نياز است، ولى معناى اوّل مناسب‌تر است.
طبق روايات، مقام خليل اللّهى ابراهيم، به خاطر سجده‌هاى بسيار، اطعام مساكين، نماز شب، رد نكردن سائل و مهمان نوازى او بوده است. «2»
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تابع آيين حضرت ابراهيم عليه السلام است. «أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً» «3»
ابراهيم، «خليل اللّه» است و محمّد، «حبيب اللّه». «4»
كسانى كه وجهه‌ى خود را الهى كنند، برنده‌اند. چون‌ «كُلُّ شَيْ‌ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» «5» جز وجه‌
----
«1». تفسير اطيب‌البيان.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». نحل، 123.
«4». درّالمنثور، ج 2 ص 230.
«5». قصص، 88.
جلد 2 - صفحه 173
الهى، همه چيز فانى است.
===پیام ها===
1- برترين آيين، پيروى از دين ابراهيم است. «وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً»
2- تسليم در برابر خداوند واحسان به مردم از اصول اديان الهى است. أَسْلَمَ‌ ... وَ هُوَ مُحْسِنٌ‌
3- مكتب، بر پايه‌ى ايمان و عمل، هر دو استوار است و هر كدام بدون ديگرى ناقص است. أَسْلَمَ‌ ... وَ هُوَ مُحْسِنٌ‌
4- بهترين الگوهاى مردم كسانى هستند كه خداوند آنان را براى خود برگزيده است. «وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا»
5- هر كس از باطل روى گرداند خود را آماده مقام خليل اللّهى مى‌كند. «حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلاً (125)
بعد بيان مستحقين وعد را فرمايد:
وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً: و كيست نيكوتر و راه يافته‌تر از جهت دين، يعنى هيچكس نيكوتر و صواب كارتر نيست در دين، مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ‌: از آنكه‌
تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 589
تسليم نموده و خالص كرده نفس خود را براى خدا، و من جميع الوجوه توجه به او نموده، و غير ذات اقدس الهى را ستايش و عبادت نكرده. يا ابتذال نمود روى خود را در سجود براى او سبحانه. و در اين استفهام تنبيه است بر آنكه اين منتها درجه‌اى است كه قوت بشريت به آن ميرسد. و جهت تخصيص وجه آنست كه هر كه وجه خود را كه اشرف اعضاست ابتذال كند، هر آينه به ساير عضو بخيلى ننمايد. وَ هُوَ مُحْسِنٌ‌: در حالتى كه آن متوجه به خدا و معرض از ما سوى، فاعل محسنات و تارك مقبحات باشد، وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً: و پيروى كند دين ابراهيم عليه السّلام را كه موافق دين اسلام است، در حالتى كه ابراهيم يا ملت او يا پيرو آن مايل است از همه دينها به دين اسلام، وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا: و اتخاذ فرمود خداوند متعال، ابراهيم عليه السّلام را دوستى، يعنى او را برگزيد و اختصاص داد به كرامتى كه مشابه است به كرامت دوست با دوست.
نكته: اعاده ذكر ابراهيم و عدم اكتفا به ضمير، جهت تفخيم شأن آن حضرت يا به جهت تنصيص بر آنكه ممدوح او ميباشد، نه غير او. و «خلّت» مأخوذ از خلل است، چه آندوست و متخال، مخالط مى‌شود در نفس، و متشرب مى‌گردد در آن؛ و يا به اعتبار آنكه هر يك از خليلين سد خلل يكديگر مى‌كنند در طريقه‌اى و يا از خلة به معنى خصلت، چه هر دو متوافقند در خصال، و اين جمله فعليه، استيناف، و ذكر آن اينجا به جهت ترغيب است در اتباع ملت او.
و ايذان به آنكه ملت آن حضرت در نهايت حسن و غايت كمال بشر است.
وجه تسميه ابراهيم به خليل: چنين نقل كرده‌اند كه در عهد آن حضرت قحط و غلا پديد آمد. چون مردم همواره از خوان موايد خليلى فوايد يافته بودند، در آن سال به سبب جوع بيشتر رجوع به او مى‌نمودند. آنچه حضرت ابراهيم عليه السّلام داشت، بر ايشان ايثار فرمود. همين كه انبار تهى شد، چند قطار شتر، به مصر نزد دوستى كه معتمد عليه بود، فرستاد، تا قدرى طعام بفرستد. چون پيغام آن حضرت به او رسيد، گفت در شهر ما نيز اثر قحط ظاهر شده، و اگر
تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 590
فى الواقع براى خود طلبيدى، ممكن بود مهيا شود، لكن ما شنيده‌ايم فقرا بدو التجاء كرده‌اند و به كرم غريزى و سماحت جبلى مى‌خواهد كه اين طعام بر ايشان صرف كند. القصه گندم نداده، ملازمان حضرت به ضرورت برگشتند.
نزديك حوالى شام كه رسيدند، ايشان را شرم آمد شتران خالى به شهر درآرند، چه بسى فقرا چشم به راه بودند براى آمدن طعام. لذا جوالها را پر از ريگ گرم نموده، به خانه آوردند. حضرت چون مطلع شد، به مسجد رفت. ساره زوجه او از خواب بيدار شد و جوالها را پر ديد. خوشحال شده هر يك را كه باز مى‌كرد آرد ميده به غايت سفيد و پاكيزه ديد. با كنيزكى، قدرى خمير كرده، نان پخت و به عيال و اطفال فقرا داد. چون حضرت از مسجد به خانه آمد، بوى نان به مشامش رسيد. پرسيد اين از كجا است؟ گفت: از دوست مصرى تو. حضرت فرمود: هذا من عند خليلى اللّه عزّ و جلّ: اين از جانب دوست من اللّه است.
حق تعالى بدين جهت او را خليل ناميد. اين روايت را على بن ابراهيم از هارون بن مسلم از مسعده از ابى عبد اللّه عليه السّلام نقل نموده. «1» نزد اهل تحقيق جهت تسميه آن حضرت به خليل آنكه: حق تعالى او را امتحان نمود به تن و جان و مال و فرزند، آن بزرگوار هم مال به ميهمانان، و فرزند به قربان، و تن به نيران، و جان به جانان تسليم كرد. بدين سبب به اين اسم متّسم شد. و گفته‌اند امتحان او به ده چيز بود كه آن را سنن حنفيه نامند؛ و آن پنج در سر: اول مضمضه، دوم استنشاق، سوم مسواك، چهارم زدن موى شارب، پنجم فرق موى سر؛ و پنج ديگر در تن: اول استنجا، دوم ختنه، سوم حلق عانه، چهارم ازاله موى زير بغل، پنجم چيدن ناخن. و اين همه در شريعت ما سنت است، مگر استنجا و ختنه بعد از بلوغ كه واجب است. و نزد بعضى خليل از خلّت مأخوذ، و به معنى احتياج، و فعيل به معنى فاعل است، چه آن حضرت نزد مصائب و نوائب، حاجت خود را به جز حق تعالى دفع نفرمود. از آن‌
----
«1» منهج الصادقين، جلد 3، صفحات 119 و 120.
تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 591
جمله وقتى كه او را به منجنيق نهادند و به آتش انداختند، جبرئيل در هوا به او گفت: آيا حاجت دارى؟ فرمود: اما به تو حاجت ندارم. گفت: به هر كه دارى بخواه. فرمود: علمه بحالى حسبى من مقالى: علم او به حال من، كفايت باشد از مقال من.
توضيح: بدان كه دوستى آن حضرت با حق تعالى، عبارت باشد از اراده اطاعت او و معادات با اعداء او. و دوستى خداى تعالى به او اراده خير و ثواب است و اعلاى كلمه و بيان ارتفاع منزلت او نزد خود بر خلقان و ظفر دادن او بر دشمنان، چنانكه با نمرود كه دشمن او بود، به جا آورد. و ايضا مرتبه نبوت و امامت كه ارفع مقامات است به او عنايت و مرحمت نمود.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلاً (125)
ترجمه‌
و كيست بهتر در دين از كسيكه منقاد گردانيده است روى خود را از براى خدا و او نيكوكار است و پيروى كرده است دين ابراهيم بر حق را و گرفت خدا ابراهيم را دوست..
تفسير
كسيكه روى دل خود را بجانب حق داشته باشد و خالص كرده باشد خود را براى اطاعت اوامر الهى دين و مسلك او بهترين اديان و مسالك است و اين توجه قلب‌
----
جلد 2 صفحه 131
و خلوص نيت بايد در حالى باشد كه مشغول بعبادت و اطاعت و اتيان اعمال حسنه است و در حديث نبوى وارد شده است كه احسان آنستكه خدا را عبادت نمائى مانند آنكه او را مى‌بينى پس اگر تو او را نه‌بينى بدان كه او تو را مى‌بيند و چنين كس متابعت ملت ابراهيم (ع) را نموده است كه مبناى اسلام است و دين و سيره و طريقه آنحضرت كه تمام ارباب اديان معترف و معتقد بصحت و استقامت آنند همان دين و سيره و طريقه محمدى صلى اللّه عليه و آله است و حنيف كسى را گويند كه مايل باشد از اديان باطله بدين حق و خليل يا مأخوذ از خلّت بضم خاء است كه بمعنى دوستى و محبت است يا مأخوذ از خلّت بفتح است كه بمعنى حاجت است در هر حال آنحضرت چون از عبادت بت و آفتاب و ماه و ستاره كه در آنزمان متعارف بود اعراض و بتوحيد و عبادت خداى يگانه اقبال فرمود خداوند او را به بندگى خود اختيار فرمود و چون متصل بعالم غيب شد و سير ملكوت نمود به نبوت رسيد و چون قابليت ارشاد و هدايت خلق و شرائط رسالت در آنحضرت موجود بود باين منصب نائل گشت و چون منقطع از خلق بخالق شد و خود را محتاج باو و از غير او مستغنى ديد و رضاى او را بر جان و مال و اولاد ترجيح داد خداوند او را مخصوص بكرامت خلّت نمود و بدوستى براى خود اختيار فرمود و چون نور محمدى (ص) از رخساره او ظاهر و طالع گشت او و ذرّيه او را پيشوا و مقتدا و ولى و امام بر خلق فرمود تا روز قيامت چنانچه در كافى از صادقين عليهما السلام باين ترتيب مقامات را نقل نموده است و در باب سبب لقب خليل اللهى آنحضرت رواياتى وارد شده است كه وجه جمع همه همانستكه عرض شد و اللّه اعلم.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ مَن‌ أَحسَن‌ُ دِيناً مِمَّن‌ أَسلَم‌َ وَجهَه‌ُ لِلّه‌ِ وَ هُوَ مُحسِن‌ٌ وَ اتَّبَع‌َ مِلَّةَ إِبراهِيم‌َ حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللّه‌ُ إِبراهِيم‌َ خَلِيلاً (125)
و كيست‌ نيكوتر ‌از‌ حيث‌ دين‌ ‌از‌ كسي‌ ‌که‌ تسليم‌ كند ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ و اعمال‌ حسنه‌ بجاي‌ آورد و متابعت‌ كند ملة ابراهيم‌ ‌را‌ ‌که‌ مستقيم‌ ‌باشد‌ و خالي‌ ‌از‌ ‌هر‌ نقصي‌ و حال‌ آنكه‌ خداوند ابراهيم‌ ‌را‌ ‌براي‌ خلة و دوستي‌ انتخاب‌ فرمود.
وَ مَن‌ أَحسَن‌ُ دِيناً ‌من‌ استفهامي‌ ‌است‌ و استفهام‌ تقريري‌ ‌است‌ ‌که‌ بهتر ‌از‌ ‌اينکه‌ نيست‌ و البته‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ احسن‌ و اتم‌ و اكمل‌ ‌از‌ جميع‌ اديان‌ عالم‌ ‌است‌ ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ‌تا‌ قيام‌ قيامت‌ چنانچه‌ ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد إِن‌َّ هذَا القُرآن‌َ يَهدِي‌ لِلَّتِي‌ هِي‌َ أَقوَم‌ُ اسري‌ ‌آيه‌ 9، لكن‌ ‌در‌ ميانه‌ مسلمين‌ مراتب‌ ديانت‌ ‌آنها‌ و درجات‌ ايمان‌ ‌آنها‌ مختلف‌ ‌است‌ ‌هر‌ چه‌ عقائد محكمتر و اخلاق‌ حميده‌ و اعمال‌ حسنه‌ بهتر و بيشتر و بالاتر ‌باشد‌ البته‌ احسن‌ ‌است‌ و ‌از‌ همه‌ بهتر كسيست‌ ‌که‌ مِمَّن‌ أَسلَم‌َ وَجهَه‌ُ لِلّه‌ِ و مراد ‌از‌ وجه‌ ظاهرا نفس‌ انسانيست‌ ‌يعني‌ ‌خود‌ ‌را‌ تسليم‌ ‌خدا‌ كند چنانچه‌ ميفرمايد كُل‌ُّ شَي‌ءٍ هالِك‌ٌ إِلّا وَجهَه‌ُ قصص‌ ‌آيه‌ 88، و مراد ‌از‌ تسليم‌ اينكه‌ خوديتي‌ نداشته‌ ‌باشد‌ تسليم‌ اوامر و افعال‌ الهي‌ شود (‌هر‌ چه‌ ‌آن‌ خسرو كند شيرين‌ ‌بود‌) غني‌، فقر
جلد 6 - صفحه 221
حيات‌، موت‌، صحت‌، مرض‌، نعمت‌، بلاء، و ‌در‌ قسمت‌ اخلاق‌ گفتند بالاترين‌ اخلاق‌ مقام‌ تسليم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌حتي‌ ‌از‌ مقام‌ رضا بالاتر ‌است‌.
وَ هُوَ مُحسِن‌ٌ ‌اينکه‌ مقام‌ عمل‌ ‌است‌ و محسن‌ مطلق‌ كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ هيچ‌ سيئه‌ ‌از‌ ‌او‌ صادر نشود و الا صدق‌ مسي‌ء ميكند، و ‌اينکه‌ جمله‌ حال‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ فاعل‌ اسلم‌ چنانچه‌ جمله‌ ‌بعد‌ وَ اتَّبَع‌َ مِلَّةَ إِبراهِيم‌َ حَنِيفاً ‌هم‌ حال‌ ‌است‌ و حنيف‌ بمعني‌ مستقيم‌ ‌است‌ ‌که‌ هيچ‌ تمايلي‌ و اعوجاجي‌ ‌در‌ ‌او‌ نباشد و ‌آن‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ أَن‌ أَقِم‌ وَجهَك‌َ لِلدِّين‌ِ حَنِيفاً وَ لا تَكُونَن‌َّ مِن‌َ المُشرِكِين‌َ يونس‌ ‌آيه‌ 105، و نيز ميفرمايد فَأَقِم‌ وَجهَك‌َ لِلدِّين‌ِ حَنِيفاً فِطرَت‌َ اللّه‌ِ الَّتِي‌ فَطَرَ النّاس‌َ عَلَيها لا تَبدِيل‌َ لِخَلق‌ِ اللّه‌ِ ذلِك‌َ الدِّين‌ُ القَيِّم‌ُ وَ لكِن‌َّ أَكثَرَ النّاس‌ِ لا يَعلَمُون‌َ روم‌ ‌آيه‌ 30، و دين‌ حنيف‌ همان‌ ملة ابراهيم‌ ‌است‌ چنانچه‌ فرمود ما كان‌َ إِبراهِيم‌ُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصرانِيًّا وَ لكِن‌ كان‌َ حَنِيفاً مُسلِماً وَ ما كان‌َ مِن‌َ المُشرِكِين‌َ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 67، و امر فرمود نبي‌ اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌را‌ ثُم‌َّ أَوحَينا إِلَيك‌َ أَن‌ِ اتَّبِع‌ مِلَّةَ إِبراهِيم‌َ حَنِيفاً وَ ما كان‌َ مِن‌َ المُشرِكِين‌َ نحل‌ ‌آيه‌ 123.
وَ اتَّخَذَ اللّه‌ُ إِبراهِيم‌َ خَلِيلًا خليل‌ بمعني‌ صديق‌ و رفيق‌، دوست‌، مشفق‌ و حضرت‌ ابراهيم‌ مورد عنايات‌ الهي‌ بسيار واقع‌ شد مقام‌ نبوت‌ و رسالت‌ و خلت‌ و امامت‌ و اولي‌ العزمي‌، و ‌از‌ خصائص‌ ابراهيم‌ ‌عليه‌ السّلام‌ آنكه‌ نبوت‌، رسالت‌، اولي‌ العزمي‌ ‌تا‌ قيامت‌ اختصاص‌ بذريه‌ ‌او‌ دارد، و همچنين‌ امامت‌ ‌تا‌ حضرت‌ بقية اللّه‌ (عج‌)، و نيز ‌از‌ خصائص‌ ‌او‌ اينكه‌ ملت‌ ابراهيم‌ ‌از‌ زمان‌ ‌خود‌ ‌در‌ نسل‌ ‌او‌ ‌از‌ بني‌ اسمعيل‌ ‌تا‌ زمان‌ اسلام‌ و مأمور شدن‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ بابقاء ملت‌ ‌او‌ و متابعت‌ ‌او‌، و نيز ‌از‌ خصائص‌ ‌او‌ ‌بعد‌ ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ افضل‌ ‌از‌ جميع‌ انبياء و رسل‌ ‌بود‌ و اول‌ كسي‌ ‌که‌ وارد بهشت‌ ميشود پيغمبر اسلام‌ (ص‌) و امير مؤمنان‌ ‌عليه‌ السّلام‌ و خليل‌ الرحمن‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌.
222
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۸


ترجمه

دین و آیین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند، و نیکوکار باشد، و پیرو آیین خالص و پاکِ ابراهیم گردد؟ و خدا ابراهیم را به دوستیِ خود، انتخاب کرد.

چه كسى در ديندارى بهتر از آن كسى است كه خود را تسليم خدا كرده و نيكوكار بود و از آيين ابراهيم حق‌گرا پيروى نمود؟ ابراهيمى كه خداوند او را دوست خود گرفت
و دين چه كسى بهتر است از آن كس كه خود را تسليم خدا كرده و نيكوكار است و از آيين ابراهيم حق‌گرا پيروى نموده است؟ و خدا ابراهيم را دوست گرفت.
دین چه کس بهتر از آن کسی است که خود را تسلیم (حکم) خدا نموده و هم نیکوکار است و پیروی از آیین ابراهیم حنیف نموده؟! آن ابراهیمی که خدا او را به مقام دوستی خود برگزیده است.
و دین چه کسی بهتر است از آنکه همه وجودش را تسلیم خدا کرده و نیکوکار است، و از آیین ابراهیم یکتاپرست حق گرا پیروی کرده است؟ وخدا ابراهیم را [برای حق گرایی، خلوص، پاکی اخلاق واعمالش] دوست خود گرفت.
دين چه كسى بهتر از دين كسى است كه به اخلاص روى به جانب خدا كرد و نيكوكار بود و از دين حنيف ابراهيم پيروى كرد؟ و خدا ابراهيم را به دوستى خود برگزيد.
چه کسی بهدین‌تر از کسی است که روی دل به درگاه خدا آورد و نیکوکار باشد و از آیین پاک ابراهیم پیروی کند و خداوند ابراهیم را [همچون‌] دوست خود برگرفته است‌
و كيست از جهت دين نيكوتر از آن كه روى [دل‌] خود را به خداى سپرده در حالى كه نيكوكار است و از آيين ابراهيم حق گراى پيروى نموده، و خدا ابراهيم را دوست گرفت.
آئین چه کسی بهتر از آئین کسی است که خالصانه خود را تسلیم خدا کند، در حالی که نیکوکار باشد و از آئین راستین ابراهیم پیروی کند که مخلص و حقّ‌جو بود (و وحدت دینی مسلمانان و یهودیان و مسیحیان در او به هم می‌رسد) و خداوند ابراهیم را به دوستی گرفته است (و با خلیل نامیدن او افتخارش بخشیده است).
و دین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کرده، در حالی که نیکوکار است و از آیین ابراهیم (که) از هر باطلی رویگردان بوده پیروی نموده است‌؟ و خدا ابراهیم را دوستی بس تنگاتنگ گرفت (که گویی سراسر وجودش در خدا ادغام گردیده است).
و کیست به دین‌تر (نکوتر دین) از آن کس که روی به خدا آورد و او نکوکار باشد و پیروی کند آئین ابراهیم یکتاپرست را و برگرفت خدا ابراهیم را دوستی‌


النساء ١٢٤ آیه ١٢٥ النساء ١٢٦
سوره : سوره النساء
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَسْلَمَ»: تسلیم کرد. خالص گردانید. «وَجْهَ»: قصد (نگا: بقره / . چهره، مراد سرتاپای وجود است که در این صورت تسمیه کلّ به اسم جزء است. «أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ»: توجّه و قصد خود را و عبادت خویشتن را تنها متوجّه خدا کرد. خویشتن را خالصانه تسلیم خدا کرد. «مِلَّة»: دین. آئین. «حَنِیفاً»: مخلصی که تسلیم فرمان خدا باشد و از دین خدا کوچکترین انحرافی نداشته باشد. حقّگرای بیزار از ادیان باطله. این واژه می‌تواند حال ابراهیم یا حال فاعل فعل (إِتَّبَعَ) یا (مِلَّة) باشد. «خَلِیلاً»: دوست. مراد این است که خداوند ابراهیم را برگزید و به تکریمی افتخارش بخشید که به تکریم دوست از دوست می‌ماند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

يكى از مفسرين عامه چنين گويد: بعضى از مفسرين معتقدند كه اين آيه درباره ابوبكر بن ابى‌قحافه نازل شده است.[۳][۴]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا «125»

و دين و آيين چه كسى بهتر از آن كس است كه خود را تسليم خدا كرده، در حالى كه نيكوكار است و از آيين ابراهيمِ حق‌گرا پيروى كرده است؟ و خداوند، ابراهيم را به دوستى خود برگزيد.

نکته ها

در دو آيه‌ى قبل، اصل را بر «عمل» دانست، نه انتساب به اسلام يا مسيحيّت. اين آيه براى جلوگيرى از آن است كه تصور نشود همه اديان وعقايد يكسانند.

مخفى نماند كه تسليم خدا بودن، از رضا به قضاى او بالاتر است. چون در مقام رضا، انسانِ راضى خود را كسى مى‌داند ولى در تسليم، انسان براى خود ارزشى در برابر خدا قائل نيست. «1»

«حَنيف» يعنى كسى كه از راه انحرافى به حقّ گرويده است، بر عكس «جنيف» كه كسى را گويند كه از حقّ به باطل گرويده است.

«خَليل» يا از ريشه‌ى «خُلَّت» به معناى دوستى است، يا از «خَلَّت» به معناى نياز است، ولى معناى اوّل مناسب‌تر است.

طبق روايات، مقام خليل اللّهى ابراهيم، به خاطر سجده‌هاى بسيار، اطعام مساكين، نماز شب، رد نكردن سائل و مهمان نوازى او بوده است. «2»

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تابع آيين حضرت ابراهيم عليه السلام است. «أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً» «3»

ابراهيم، «خليل اللّه» است و محمّد، «حبيب اللّه». «4»

كسانى كه وجهه‌ى خود را الهى كنند، برنده‌اند. چون‌ «كُلُّ شَيْ‌ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» «5» جز وجه‌


«1». تفسير اطيب‌البيان.

«2». تفسير نورالثقلين.

«3». نحل، 123.

«4». درّالمنثور، ج 2 ص 230.

«5». قصص، 88.

جلد 2 - صفحه 173

الهى، همه چيز فانى است.

پیام ها

1- برترين آيين، پيروى از دين ابراهيم است. «وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً»

2- تسليم در برابر خداوند واحسان به مردم از اصول اديان الهى است. أَسْلَمَ‌ ... وَ هُوَ مُحْسِنٌ‌

3- مكتب، بر پايه‌ى ايمان و عمل، هر دو استوار است و هر كدام بدون ديگرى ناقص است. أَسْلَمَ‌ ... وَ هُوَ مُحْسِنٌ‌

4- بهترين الگوهاى مردم كسانى هستند كه خداوند آنان را براى خود برگزيده است. «وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا»

5- هر كس از باطل روى گرداند خود را آماده مقام خليل اللّهى مى‌كند. «حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلاً (125)

بعد بيان مستحقين وعد را فرمايد:

وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً: و كيست نيكوتر و راه يافته‌تر از جهت دين، يعنى هيچكس نيكوتر و صواب كارتر نيست در دين، مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ‌: از آنكه‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 589

تسليم نموده و خالص كرده نفس خود را براى خدا، و من جميع الوجوه توجه به او نموده، و غير ذات اقدس الهى را ستايش و عبادت نكرده. يا ابتذال نمود روى خود را در سجود براى او سبحانه. و در اين استفهام تنبيه است بر آنكه اين منتها درجه‌اى است كه قوت بشريت به آن ميرسد. و جهت تخصيص وجه آنست كه هر كه وجه خود را كه اشرف اعضاست ابتذال كند، هر آينه به ساير عضو بخيلى ننمايد. وَ هُوَ مُحْسِنٌ‌: در حالتى كه آن متوجه به خدا و معرض از ما سوى، فاعل محسنات و تارك مقبحات باشد، وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً: و پيروى كند دين ابراهيم عليه السّلام را كه موافق دين اسلام است، در حالتى كه ابراهيم يا ملت او يا پيرو آن مايل است از همه دينها به دين اسلام، وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا: و اتخاذ فرمود خداوند متعال، ابراهيم عليه السّلام را دوستى، يعنى او را برگزيد و اختصاص داد به كرامتى كه مشابه است به كرامت دوست با دوست.

نكته: اعاده ذكر ابراهيم و عدم اكتفا به ضمير، جهت تفخيم شأن آن حضرت يا به جهت تنصيص بر آنكه ممدوح او ميباشد، نه غير او. و «خلّت» مأخوذ از خلل است، چه آندوست و متخال، مخالط مى‌شود در نفس، و متشرب مى‌گردد در آن؛ و يا به اعتبار آنكه هر يك از خليلين سد خلل يكديگر مى‌كنند در طريقه‌اى و يا از خلة به معنى خصلت، چه هر دو متوافقند در خصال، و اين جمله فعليه، استيناف، و ذكر آن اينجا به جهت ترغيب است در اتباع ملت او.

و ايذان به آنكه ملت آن حضرت در نهايت حسن و غايت كمال بشر است.

وجه تسميه ابراهيم به خليل: چنين نقل كرده‌اند كه در عهد آن حضرت قحط و غلا پديد آمد. چون مردم همواره از خوان موايد خليلى فوايد يافته بودند، در آن سال به سبب جوع بيشتر رجوع به او مى‌نمودند. آنچه حضرت ابراهيم عليه السّلام داشت، بر ايشان ايثار فرمود. همين كه انبار تهى شد، چند قطار شتر، به مصر نزد دوستى كه معتمد عليه بود، فرستاد، تا قدرى طعام بفرستد. چون پيغام آن حضرت به او رسيد، گفت در شهر ما نيز اثر قحط ظاهر شده، و اگر

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 590

فى الواقع براى خود طلبيدى، ممكن بود مهيا شود، لكن ما شنيده‌ايم فقرا بدو التجاء كرده‌اند و به كرم غريزى و سماحت جبلى مى‌خواهد كه اين طعام بر ايشان صرف كند. القصه گندم نداده، ملازمان حضرت به ضرورت برگشتند.

نزديك حوالى شام كه رسيدند، ايشان را شرم آمد شتران خالى به شهر درآرند، چه بسى فقرا چشم به راه بودند براى آمدن طعام. لذا جوالها را پر از ريگ گرم نموده، به خانه آوردند. حضرت چون مطلع شد، به مسجد رفت. ساره زوجه او از خواب بيدار شد و جوالها را پر ديد. خوشحال شده هر يك را كه باز مى‌كرد آرد ميده به غايت سفيد و پاكيزه ديد. با كنيزكى، قدرى خمير كرده، نان پخت و به عيال و اطفال فقرا داد. چون حضرت از مسجد به خانه آمد، بوى نان به مشامش رسيد. پرسيد اين از كجا است؟ گفت: از دوست مصرى تو. حضرت فرمود: هذا من عند خليلى اللّه عزّ و جلّ: اين از جانب دوست من اللّه است.

حق تعالى بدين جهت او را خليل ناميد. اين روايت را على بن ابراهيم از هارون بن مسلم از مسعده از ابى عبد اللّه عليه السّلام نقل نموده. «1» نزد اهل تحقيق جهت تسميه آن حضرت به خليل آنكه: حق تعالى او را امتحان نمود به تن و جان و مال و فرزند، آن بزرگوار هم مال به ميهمانان، و فرزند به قربان، و تن به نيران، و جان به جانان تسليم كرد. بدين سبب به اين اسم متّسم شد. و گفته‌اند امتحان او به ده چيز بود كه آن را سنن حنفيه نامند؛ و آن پنج در سر: اول مضمضه، دوم استنشاق، سوم مسواك، چهارم زدن موى شارب، پنجم فرق موى سر؛ و پنج ديگر در تن: اول استنجا، دوم ختنه، سوم حلق عانه، چهارم ازاله موى زير بغل، پنجم چيدن ناخن. و اين همه در شريعت ما سنت است، مگر استنجا و ختنه بعد از بلوغ كه واجب است. و نزد بعضى خليل از خلّت مأخوذ، و به معنى احتياج، و فعيل به معنى فاعل است، چه آن حضرت نزد مصائب و نوائب، حاجت خود را به جز حق تعالى دفع نفرمود. از آن‌


«1» منهج الصادقين، جلد 3، صفحات 119 و 120.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 591

جمله وقتى كه او را به منجنيق نهادند و به آتش انداختند، جبرئيل در هوا به او گفت: آيا حاجت دارى؟ فرمود: اما به تو حاجت ندارم. گفت: به هر كه دارى بخواه. فرمود: علمه بحالى حسبى من مقالى: علم او به حال من، كفايت باشد از مقال من.

توضيح: بدان كه دوستى آن حضرت با حق تعالى، عبارت باشد از اراده اطاعت او و معادات با اعداء او. و دوستى خداى تعالى به او اراده خير و ثواب است و اعلاى كلمه و بيان ارتفاع منزلت او نزد خود بر خلقان و ظفر دادن او بر دشمنان، چنانكه با نمرود كه دشمن او بود، به جا آورد. و ايضا مرتبه نبوت و امامت كه ارفع مقامات است به او عنايت و مرحمت نمود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلاً (125)

ترجمه‌

و كيست بهتر در دين از كسيكه منقاد گردانيده است روى خود را از براى خدا و او نيكوكار است و پيروى كرده است دين ابراهيم بر حق را و گرفت خدا ابراهيم را دوست..

تفسير

كسيكه روى دل خود را بجانب حق داشته باشد و خالص كرده باشد خود را براى اطاعت اوامر الهى دين و مسلك او بهترين اديان و مسالك است و اين توجه قلب‌


جلد 2 صفحه 131

و خلوص نيت بايد در حالى باشد كه مشغول بعبادت و اطاعت و اتيان اعمال حسنه است و در حديث نبوى وارد شده است كه احسان آنستكه خدا را عبادت نمائى مانند آنكه او را مى‌بينى پس اگر تو او را نه‌بينى بدان كه او تو را مى‌بيند و چنين كس متابعت ملت ابراهيم (ع) را نموده است كه مبناى اسلام است و دين و سيره و طريقه آنحضرت كه تمام ارباب اديان معترف و معتقد بصحت و استقامت آنند همان دين و سيره و طريقه محمدى صلى اللّه عليه و آله است و حنيف كسى را گويند كه مايل باشد از اديان باطله بدين حق و خليل يا مأخوذ از خلّت بضم خاء است كه بمعنى دوستى و محبت است يا مأخوذ از خلّت بفتح است كه بمعنى حاجت است در هر حال آنحضرت چون از عبادت بت و آفتاب و ماه و ستاره كه در آنزمان متعارف بود اعراض و بتوحيد و عبادت خداى يگانه اقبال فرمود خداوند او را به بندگى خود اختيار فرمود و چون متصل بعالم غيب شد و سير ملكوت نمود به نبوت رسيد و چون قابليت ارشاد و هدايت خلق و شرائط رسالت در آنحضرت موجود بود باين منصب نائل گشت و چون منقطع از خلق بخالق شد و خود را محتاج باو و از غير او مستغنى ديد و رضاى او را بر جان و مال و اولاد ترجيح داد خداوند او را مخصوص بكرامت خلّت نمود و بدوستى براى خود اختيار فرمود و چون نور محمدى (ص) از رخساره او ظاهر و طالع گشت او و ذرّيه او را پيشوا و مقتدا و ولى و امام بر خلق فرمود تا روز قيامت چنانچه در كافى از صادقين عليهما السلام باين ترتيب مقامات را نقل نموده است و در باب سبب لقب خليل اللهى آنحضرت رواياتى وارد شده است كه وجه جمع همه همانستكه عرض شد و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ مَن‌ أَحسَن‌ُ دِيناً مِمَّن‌ أَسلَم‌َ وَجهَه‌ُ لِلّه‌ِ وَ هُوَ مُحسِن‌ٌ وَ اتَّبَع‌َ مِلَّةَ إِبراهِيم‌َ حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللّه‌ُ إِبراهِيم‌َ خَلِيلاً (125)

و كيست‌ نيكوتر ‌از‌ حيث‌ دين‌ ‌از‌ كسي‌ ‌که‌ تسليم‌ كند ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ و اعمال‌ حسنه‌ بجاي‌ آورد و متابعت‌ كند ملة ابراهيم‌ ‌را‌ ‌که‌ مستقيم‌ ‌باشد‌ و خالي‌ ‌از‌ ‌هر‌ نقصي‌ و حال‌ آنكه‌ خداوند ابراهيم‌ ‌را‌ ‌براي‌ خلة و دوستي‌ انتخاب‌ فرمود.

وَ مَن‌ أَحسَن‌ُ دِيناً ‌من‌ استفهامي‌ ‌است‌ و استفهام‌ تقريري‌ ‌است‌ ‌که‌ بهتر ‌از‌ ‌اينکه‌ نيست‌ و البته‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ احسن‌ و اتم‌ و اكمل‌ ‌از‌ جميع‌ اديان‌ عالم‌ ‌است‌ ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ‌تا‌ قيام‌ قيامت‌ چنانچه‌ ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد إِن‌َّ هذَا القُرآن‌َ يَهدِي‌ لِلَّتِي‌ هِي‌َ أَقوَم‌ُ اسري‌ ‌آيه‌ 9، لكن‌ ‌در‌ ميانه‌ مسلمين‌ مراتب‌ ديانت‌ ‌آنها‌ و درجات‌ ايمان‌ ‌آنها‌ مختلف‌ ‌است‌ ‌هر‌ چه‌ عقائد محكمتر و اخلاق‌ حميده‌ و اعمال‌ حسنه‌ بهتر و بيشتر و بالاتر ‌باشد‌ البته‌ احسن‌ ‌است‌ و ‌از‌ همه‌ بهتر كسيست‌ ‌که‌ مِمَّن‌ أَسلَم‌َ وَجهَه‌ُ لِلّه‌ِ و مراد ‌از‌ وجه‌ ظاهرا نفس‌ انسانيست‌ ‌يعني‌ ‌خود‌ ‌را‌ تسليم‌ ‌خدا‌ كند چنانچه‌ ميفرمايد كُل‌ُّ شَي‌ءٍ هالِك‌ٌ إِلّا وَجهَه‌ُ قصص‌ ‌آيه‌ 88، و مراد ‌از‌ تسليم‌ اينكه‌ خوديتي‌ نداشته‌ ‌باشد‌ تسليم‌ اوامر و افعال‌ الهي‌ شود (‌هر‌ چه‌ ‌آن‌ خسرو كند شيرين‌ ‌بود‌) غني‌، فقر

جلد 6 - صفحه 221

حيات‌، موت‌، صحت‌، مرض‌، نعمت‌، بلاء، و ‌در‌ قسمت‌ اخلاق‌ گفتند بالاترين‌ اخلاق‌ مقام‌ تسليم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌حتي‌ ‌از‌ مقام‌ رضا بالاتر ‌است‌.

وَ هُوَ مُحسِن‌ٌ ‌اينکه‌ مقام‌ عمل‌ ‌است‌ و محسن‌ مطلق‌ كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ هيچ‌ سيئه‌ ‌از‌ ‌او‌ صادر نشود و الا صدق‌ مسي‌ء ميكند، و ‌اينکه‌ جمله‌ حال‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ فاعل‌ اسلم‌ چنانچه‌ جمله‌ ‌بعد‌ وَ اتَّبَع‌َ مِلَّةَ إِبراهِيم‌َ حَنِيفاً ‌هم‌ حال‌ ‌است‌ و حنيف‌ بمعني‌ مستقيم‌ ‌است‌ ‌که‌ هيچ‌ تمايلي‌ و اعوجاجي‌ ‌در‌ ‌او‌ نباشد و ‌آن‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ أَن‌ أَقِم‌ وَجهَك‌َ لِلدِّين‌ِ حَنِيفاً وَ لا تَكُونَن‌َّ مِن‌َ المُشرِكِين‌َ يونس‌ ‌آيه‌ 105، و نيز ميفرمايد فَأَقِم‌ وَجهَك‌َ لِلدِّين‌ِ حَنِيفاً فِطرَت‌َ اللّه‌ِ الَّتِي‌ فَطَرَ النّاس‌َ عَلَيها لا تَبدِيل‌َ لِخَلق‌ِ اللّه‌ِ ذلِك‌َ الدِّين‌ُ القَيِّم‌ُ وَ لكِن‌َّ أَكثَرَ النّاس‌ِ لا يَعلَمُون‌َ روم‌ ‌آيه‌ 30، و دين‌ حنيف‌ همان‌ ملة ابراهيم‌ ‌است‌ چنانچه‌ فرمود ما كان‌َ إِبراهِيم‌ُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصرانِيًّا وَ لكِن‌ كان‌َ حَنِيفاً مُسلِماً وَ ما كان‌َ مِن‌َ المُشرِكِين‌َ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 67، و امر فرمود نبي‌ اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌را‌ ثُم‌َّ أَوحَينا إِلَيك‌َ أَن‌ِ اتَّبِع‌ مِلَّةَ إِبراهِيم‌َ حَنِيفاً وَ ما كان‌َ مِن‌َ المُشرِكِين‌َ نحل‌ ‌آيه‌ 123.

وَ اتَّخَذَ اللّه‌ُ إِبراهِيم‌َ خَلِيلًا خليل‌ بمعني‌ صديق‌ و رفيق‌، دوست‌، مشفق‌ و حضرت‌ ابراهيم‌ مورد عنايات‌ الهي‌ بسيار واقع‌ شد مقام‌ نبوت‌ و رسالت‌ و خلت‌ و امامت‌ و اولي‌ العزمي‌، و ‌از‌ خصائص‌ ابراهيم‌ ‌عليه‌ السّلام‌ آنكه‌ نبوت‌، رسالت‌، اولي‌ العزمي‌ ‌تا‌ قيامت‌ اختصاص‌ بذريه‌ ‌او‌ دارد، و همچنين‌ امامت‌ ‌تا‌ حضرت‌ بقية اللّه‌ (عج‌)، و نيز ‌از‌ خصائص‌ ‌او‌ اينكه‌ ملت‌ ابراهيم‌ ‌از‌ زمان‌ ‌خود‌ ‌در‌ نسل‌ ‌او‌ ‌از‌ بني‌ اسمعيل‌ ‌تا‌ زمان‌ اسلام‌ و مأمور شدن‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ بابقاء ملت‌ ‌او‌ و متابعت‌ ‌او‌، و نيز ‌از‌ خصائص‌ ‌او‌ ‌بعد‌ ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ افضل‌ ‌از‌ جميع‌ انبياء و رسل‌ ‌بود‌ و اول‌ كسي‌ ‌که‌ وارد بهشت‌ ميشود پيغمبر اسلام‌ (ص‌) و امير مؤمنان‌ ‌عليه‌ السّلام‌ و خليل‌ الرحمن‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌.

222

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- تسلیم خدا بودن با تمام وجود به همراه انجام کارهاى نیک و شایسته، بهترین آیین است. (و من احسن دیناً ممن اسلم وجهه للّه و هو محسن) مراد از «وجه»، ذات و نفس آدمى است که از آن به تمام وجود تعبیر شده است; «محسن» در برداشت فوق به معناى انجام دهنده کار نیک گرفته شده است.

۲- برترین آیین، پیروى از دین ابراهیم است. (و من احسن دیناً ممن اسلم وجهه للّه و هو محسن و اتبع ملة إبرهیم حنیفاً)

۳- تسلیم در برابر خدا و برخوردارى از روحیه احسان و نیکى، روح ادیان الهى است. (و من احسن دیناً ممن اسلم وجهه للّه و هو محسن) از این که براى معرفى برترین دین، تنها دو ویژگى فوق یاد شده است، اهمیت بنیادین آن دو در ادیان الهى دانسته مى شود.

۴- آیین ابراهیم (ع)، تار و پود تمامى ادیان الهى است. (و من احسن دیناً ممن اسلم وجهه للّه و هو محسن و اتبع ملة إبرهیم حنیفاً)

۵- حضرت ابراهیم (ع)، انسانى متعادل و به دور از هرگونه انحراف و گرایش به باطل (و اتبع ملة إبرهیم حنیفاً) در برداشت فوق کلمه «حنیفاً»، توصیف براى «ابراهیم» گرفته شده است.

۶- آیین ابراهیم(ع)، پیراسته از هرگونه انحراف و گرایش به باطل (و اتبع ملة إبرهیم حنیفاً) «حنیفاً» توصیف «ملة» (آیین) و به معناى مستقیم و خالى از هرگونه انحراف است.

۷- حضرت ابراهیم (ع)، برگزیده شده از سوى خداوند به عنوان دوست (و اتخذ اللّه إبرهیم خلیلا)

۸- ابراهیم (ع)، داراى مقامى بس والا در پیشگاه خداوند (و اتخذ اللّه إبرهیم خلیلا)

۹- کسانى را که خداوند به دوستى خویش برگزید، بهترین الگو براى پیروى مردم هستند. (و اتبع ملة إبرهیم حنیفاً و اتخذ اللّه إبرهیم خلیلا) جمله «اتخذ اللّه ...» به منزله علت براى «اتبع ملة ابراهیم»، است.

۱۰- پرهیز ابراهیم (ع) از انحراف و گرایش به باطل، دلیل گزینش وى به دوستى خداوند (ملة إبرهیم حنیفاً و اتخذ اللّه إبرهیم خلیلا) بنابراین که وصف «حنیفاً» زمینه چینى باشد براى «و اتخذ اللّه ...» ; یعنى چون ابراهیم پیراسته از کجى و انحراف بود، خداوند او را به دوستى خویش برگزید.

۱۱- پیروى از آیین ابراهیم (ع) (دین حنیف)، موجب برخوردار شدن از محبت خداوند (و اتبع ملة إبرهیم حنیفاً و اتخذ اللّه إبرهیم خلیلا) در صورتى که آیین پیراسته از انحراف، باعث دستیابى ابراهیم به مقام دوستى خدا شده باشد، پیروى از آن آیین، براى دیگران نیز مى تواند چنان تأثیرى داشته باشد و آنان را چون ابراهیم به مقام دوستى خداوند ارتقا دهد.

روایات و احادیث

۱۲- بهترین دین، از آن کسى است که تسلیم خدا باشد و بر پایه توجه به حضور خداوند او را پرستش کند. (و من احسن دیناً ممن اسلم وجهه للّه و هو محسن) رسول خدا (ص) در پاسخ سؤال از معناى «احسان» فرمود: ان تعبد اللّه تعالى کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک.[۵]

۱۳- سجده هاى بسیار ابراهیم (ع)، موجب برگزیده شدن وى، از سوى خداوند، به عنوان خلیل (و اتخذ اللّه إبرهیم خلیلا) امام صادق (ع) در مورد علت برگزیده شدن حضرت ابراهیم (ع) به عنوان خلیل، از سوى خداوند فرمود: لکثرة سجوده على الارض.[۶]

۱۴- رد نکردن درخواست نیازمندان و نیاز نبردن به درگاه غیر خدا، موجب برگزیده شدن ابراهیم (ع) از سوى خداوند به عنوان خلیل (و اتخذ اللّه إبرهیم خلیلا) امام صادق (ع) درباره علت برگزیده شدن حضرت ابراهیم (ع) به عنوان خلیل، از سوى خداوند فرمود: لانه لم یرد احداً و لم یسال احداً قط غیر اللّه عز و جل.[۷]

۱۵- اطعام مردم و نماز شب، موجب برگزیده شدن ابراهیم (ع) به عنوان خلیل، از سوى خداوند (و اتخذ اللّه إبرهیم خلیلا) رسول خدا (ص): ما اتخذ اللّه ابراهیم خلیلا الا لاطعامه الطعام و صلوته باللیل و الناس نیام.[۸]

موضوعات مرتبط

  • ابراهیم (ع): حنیف ۵، ۶، ۱۰ ; ابراهیم (ع) خلیل ۷، ۱۰، ۱۳، ۱۴، ۱۵ ; اطاعت از دین ابراهیم (ع) ۲، ۱۱ ; اعتدال ابراهیم (ع) ۵ ; اهمیّت دین ابراهیم (ع) ۴ ; برگزیدگى ابراهیم (ع) ۷، ۱۰، ۱۴، ۱۵ ; سجده ابراهیم (ع) ۱۳ ; عصمت ابراهیم (ع) ۵ ; فضایل ابراهیم (ع) ۵، ۱۰ ; مقامات ابراهیم (ع) ۸، ۱۳، ۱۴، ۱۵ ; ویژگى دین ابراهیم (ع) ۶
  • احسان: ارزش احسان ۳
  • ادیان: اساس ادیان ۴ ; حقیقت ادیان ۳
  • ارزش: ملاک ارزش ۹
  • اطعام: آثار اطعام ۱۵
  • برگزیدگان:۱۳، ۱۴، ۱۵ فضایل برگزیدگان ۱۳، ۱۴، ۱۵ ۹
  • برگزیدگى: عوامل برگزیدگى ۱۳، ۱۴، ۱۵
  • تربیت: الگوى تربیت ۹
  • تسلیم: ارزش تسلیم ۳ ; اهمیت تسلیم به خدا ۳، ۱۲ ; فضیلت تسلیم به خدا ۱
  • خدا: موجبات محبت خدا ۱۱
  • دین: بهترین دین ۱، ۲، ۱۲ ; دین حنیف ۶، ۱۱
  • عبادت: خدا ۱۲
  • عمل: اهمیّت عمل صالح ۱
  • گزینش: ملاک گزینش ۱۰
  • متدیّنان:۱۲
  • محبوبان خدا:۷، ۹، ۱۰، ۱۱
  • مقربان:۸
  • نماز: آثار نماز شب ۱۵
  • نیازمندان: تأمین نیازمندان ۱۴
  • نیکى: ارزش نیکى ۳

منابع

  1. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۳، ص ۳.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۴۹.
  3. ميبدى صاحب كشف الاسرار.
  4. در تفسير برهان از ابن بابويه بعد از هشت واسطه از عطيّة العوفى او از جابر بن عبدالله انصارى روايت كند كه گويد از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنيدم كه فرمود: خداوند ابراهيم را به خاطر دو عملى كه داشته است دوست خود قرار داد، اول اطعام كردن به بينوايان، دوم ادا نماز شب در موقعى كه همه مردم در خواب بوده‌اند.
  5. مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۷۸; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۵۵۳، ح ۵۷۹.
  6. علل الشرایع، ص ۳۴، ح ۱، ب ۳۲; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۵۴، ح ۵۸۴.
  7. عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۷۶، ح ۴، ب ۳۲; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۵۴، ح ۵۸۳.
  8. علل الشرایع، ص ۳۵، ح ۴، ب ۳۲; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۵۵، ح ۵۸۶.