ریشه سبق: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
تقدمو پيش افتادن. راغب مى‏گويد: اصل سبق پيش افتادن در راه رفتن است. و به طور مجاز در غير آن به كار مى‏رود مثل «ما سبقونا اليه سبقت من ربّك»يعنى نافذ شد و گذشت و به طور استعاره در احراز فضيلت به كار مى‏رود نحو «وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ» آنانكه به وسيله اعمال صالحه به رحمت و جنت خدا پيشى گرفته‏اند . استباق به معنى مسابقه و پيشى گرفتن بر يكديگر است مثل [يوسف:17]. و استفعال براى آن است كه هر يكى پيش افتادن را مى‏خواهد. مسبوق: پيشى گرفته شده و قهراً به معنى مغلوب و عاجز است [واقعة:60-61] ما مغلوب و عاجز نيستيم از اينكه ديگران را به جاى شما بگيريم. * [اعراف:80] اين آيه و آيه 28 عنكبون درباره قوم لوط است و روشن مى‏كند كه لواط اولين بار پيدا شده است. * [نازعات:4-5]. مراد از سابقات ظاهراً ابرهاى حامل باران ايت و يا غرض نحوه خاصّى از نيروهاى جهان است كه در «دبر» تفصيلاً گفته شد. * [عنكبوت:39]. در زمين خودپسندى كردند و بر خدا غالب نبودند يعنى خدا را نمى‏توانستند عاجز كنند. * [توبه:100]. قرائت مشهور در «الانصار» با كسر است كه عطف بر مهاجرين باشد ولى يعقوب آن را با رفع خوانده است ئ عطف بر سابقون است در اين صورت حكم «رضى اللّه» بر عموم انصار شامل است نه بر نخستين آنها. مراد از سابقون اختلاف است گفته‏اند: منظور آنانند مه به دو قبله نماز خوانده‏اند. بعضى اهل بيعت رضوان را دانسته‏اند كه بيعت حديبيّه است. بعضى آنها را اهل بدر دانسته و برخى مهاجرين پيش از هجرت (مجمع البيان). نا گفته نماند اهل هر زمان نسبت به زمان آينده سابق است ولى قيد «الاولون» روشن مى‏كند مراد پيشروان اوليه‏اند كه كسى بر آنها سبقت نيافته است به عقيده الميزان آيه منطبق است بر آنانكه ايمان آورده‏اند و پيش از جنگ بدر مهاجرت كرده‏اند و نيز منطبق است بر اهل مدينه كه ايمان آوردند و مهاجران را پذيرفته و در خانه‏هاى خود جا دادند و معيشت آنها را تأمين كردند. ريشه دين به وسيله آنها ثابت گرديدو ديگران از ايشان پيروى كردند. نا گفته نماند ايمان و عمل در مهاجران و انصار شرط رضاى خداست كه فرموده [توبه:96]، [آل عمران:57]، [توبه:80]. باز نا گفته نماند جمله «رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» در اين آيه و آيات 119 مائده، 18 فتح، 22 مجاذله و 8 بيّنه مشروط است بر اينكه شخص تا آخر عمرش ذر ايمان و عمل ثابت بماند و گرنه منظور آن نيست كه اگر از ايمان و عمل هم بيرون رود باز خدا از او راضى است. عبيداللّه بن جحش شوهر امّ جبيبه كه از مهاجرين به حبشه بود در حبشه نصرانى شد و از دين بيرون رفت. نمى‏شود گفت: چون از مهاجرين نخستين بود خدا از او راضى است طلحه و زبير كه از مهاجرين اول اند بيعت على بن ابيطالب عليه السلام را نكث كردند و آن حضرت بر آن دو نفرين كرد و سبب آن همه كشتار گرديدند آيا باز بگوئيم خدا از آن دو راضى است. عده‏اى از مسلمانان كه از مهاجرين اوليّه و انصار نيز در ميانشان بودند بر عثمان شوريدند و او را كشتند و نگفتند از مهاجرين اوليه است بلكه هر گونه اهانت و شورش را برعليه او جايز بلكه واجب مى‏دانستند. عايشه خود مردم را بر عثمان مى‏شوراند و او را بر يهودى تشبيه مى‏كرد و «اقتلوا نعثلا» مى‏گفت. مهاجرين اوليه و انصار وصيت رسول خدا صلى اللّه عليه و اله وسلم را زير پا گذاشته و حق امير المؤمنين عليه السلام غصب كردند و ده‏ها نظير اينها. آيا بايد همه اين مظالم راناديده گرفت و گفت: «رَضَِى اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ». بلى «رَضِىَ اللّهُ» در حق مهاجرين اوليه و انصار و تابعان به احسان در صورتى است كه در ايمان و عمل پايدار باشند آنها با هجرت و نصرت خدا را از خود راضى كردند ادامه رضاى خدا مشروط به ادامه عمل است چنانكه در اين سوره آمده [فتح:29] مى‏بينيم كه ايمان و عمل شرط مغفره و اجر عظيم است. بعضى از بزرگان گويا ماضى بودن «رَضَىَ اللّهُ» را در نظرگرفته و گويد: ظهور آيه دائمى بودن رضا را مى‏فهماند ولى چنانكه گفته شد در آيات ديگر نيز نظير اين جمله را داريم رضاى خدا پيوسته در ايمان و عمل و سخط و غضبش در كفر و فسق و فساد است شخص با فعل خود مورد يكى از آن دو واقع مى‏شود. آرى مهاجرين و انصار اوليّه كه تغيير روش ندادند داراى فضيلت بر ديگران اند. * [يس:66]. اگر مى‏خواستيم چشمهايشان را از بين مى‏برديم آن وقت مى‏خواستند در راه رفتن بر ديگران سبقت بگيرند ولى چطور مى‏ديدند؟ بعضى آن را عدم قدرت بر هدايت گرفته‏اند ولى با ملاحظه آيه قبل و بعد بدست مى‏آيد كه منظور اظهار قدرت است مثل [نساء:133].
تقدمو پيش افتادن. راغب مى‏گويد: اصل سبق پيش افتادن در راه رفتن است. و به طور مجاز در غير آن به كار مى‏رود مثل «ما سبقونا اليه سبقت من ربّك»يعنى نافذ شد و گذشت و به طور استعاره در احراز فضيلت به كار مى‏رود نحو «وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ» آنانكه به وسيله اعمال صالحه به رحمت و جنت خدا پيشى گرفته‏اند . استباق به معنى مسابقه و پيشى گرفتن بر يكديگر است مثل [يوسف:17]. و استفعال براى آن است كه هر يكى پيش افتادن را مى‏خواهد. مسبوق: پيشى گرفته شده و قهراً به معنى مغلوب و عاجز است [واقعة:60-61] ما مغلوب و عاجز نيستيم از اينكه ديگران را به جاى شما بگيريم. * [اعراف:80] اين آيه و آيه 28 عنكبون درباره قوم لوط است و روشن مى‏كند كه لواط اولين بار پيدا شده است. * [نازعات:4-5]. مراد از سابقات ظاهراً ابرهاى حامل باران ايت و يا غرض نحوه خاصّى از نيروهاى جهان است كه در «دبر» تفصيلاً گفته شد. * [عنكبوت:39]. در زمين خودپسندى كردند و بر خدا غالب نبودند يعنى خدا را نمى‏توانستند عاجز كنند. * [توبه:100]. قرائت مشهور در «الانصار» با كسر است كه عطف بر مهاجرين باشد ولى يعقوب آن را با رفع خوانده است ئ عطف بر سابقون است در اين صورت حكم «رضى اللّه» بر عموم انصار شامل است نه بر نخستين آنها. مراد از سابقون اختلاف است گفته‏اند: منظور آنانند مه به دو قبله نماز خوانده‏اند. بعضى اهل بيعت رضوان را دانسته‏اند كه بيعت حديبيّه است. بعضى آنها را اهل بدر دانسته و برخى مهاجرين پيش از هجرت (مجمع البيان). نا گفته نماند اهل هر زمان نسبت به زمان آينده سابق است ولى قيد «الاولون» روشن مى‏كند مراد پيشروان اوليه‏اند كه كسى بر آنها سبقت نيافته است به عقيده الميزان آيه منطبق است بر آنانكه ايمان آورده‏اند و پيش از جنگ بدر مهاجرت كرده‏اند و نيز منطبق است بر اهل مدينه كه ايمان آوردند و مهاجران را پذيرفته و در خانه‏هاى خود جا دادند و معيشت آنها را تأمين كردند. ريشه دين به وسيله آنها ثابت گرديدو ديگران از ايشان پيروى كردند. نا گفته نماند ايمان و عمل در مهاجران و انصار شرط رضاى خداست كه فرموده [توبه:96]، [آل عمران:57]، [توبه:80]. باز نا گفته نماند جمله «رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» در اين آيه و آيات 119 مائده، 18 فتح، 22 مجاذله و 8 بيّنه مشروط است بر اينكه شخص تا آخر عمرش ذر ايمان و عمل ثابت بماند و گرنه منظور آن نيست كه اگر از ايمان و عمل هم بيرون رود باز خدا از او راضى است. عبيداللّه بن جحش شوهر امّ جبيبه كه از مهاجرين به حبشه بود در حبشه نصرانى شد و از دين بيرون رفت. نمى‏شود گفت: چون از مهاجرين نخستين بود خدا از او راضى است طلحه و زبير كه از مهاجرين اول اند بيعت على بن ابيطالب عليه السلام را نكث كردند و آن حضرت بر آن دو نفرين كرد و سبب آن همه كشتار گرديدند آيا باز بگوئيم خدا از آن دو راضى است. عده‏اى از مسلمانان كه از مهاجرين اوليّه و انصار نيز در ميانشان بودند بر عثمان شوريدند و او را كشتند و نگفتند از مهاجرين اوليه است بلكه هر گونه اهانت و شورش را برعليه او جايز بلكه واجب مى‏دانستند. عايشه خود مردم را بر عثمان مى‏شوراند و او را بر يهودى تشبيه مى‏كرد و «اقتلوا نعثلا» مى‏گفت. مهاجرين اوليه و انصار وصيت رسول خدا صلى اللّه عليه و اله وسلم را زير پا گذاشته و حق امير المؤمنين عليه السلام غصب كردند و ده‏ها نظير اينها. آيا بايد همه اين مظالم راناديده گرفت و گفت: «رَضَِى اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ». بلى «رَضِىَ اللّهُ» در حق مهاجرين اوليه و انصار و تابعان به احسان در صورتى است كه در ايمان و عمل پايدار باشند آنها با هجرت و نصرت خدا را از خود راضى كردند ادامه رضاى خدا مشروط به ادامه عمل است چنانكه در اين سوره آمده [فتح:29] مى‏بينيم كه ايمان و عمل شرط مغفره و اجر عظيم است. بعضى از بزرگان گويا ماضى بودن «رَضَىَ اللّهُ» را در نظرگرفته و گويد: ظهور آيه دائمى بودن رضا را مى‏فهماند ولى چنانكه گفته شد در آيات ديگر نيز نظير اين جمله را داريم رضاى خدا پيوسته در ايمان و عمل و سخط و غضبش در كفر و فسق و فساد است شخص با فعل خود مورد يكى از آن دو واقع مى‏شود. آرى مهاجرين و انصار اوليّه كه تغيير روش ندادند داراى فضيلت بر ديگران اند. * [يس:66]. اگر مى‏خواستيم چشمهايشان را از بين مى‏برديم آن وقت مى‏خواستند در راه رفتن بر ديگران سبقت بگيرند ولى چطور مى‏ديدند؟ بعضى آن را عدم قدرت بر هدايت گرفته‏اند ولى با ملاحظه آيه قبل و بعد بدست مى‏آيد كه منظور اظهار قدرت است مثل [نساء:133].
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
من:100, ما:70, ل:68, ف:61, هم:60, لا:54, نا:54, ه:51, ب:48, ها:42, کم:40, فى:40, ک:37, کلم:33, لو:32, ربب:30, سبح:29, خير:28, الذين:27, على:27, انن:27, الا:26, ان:26, اول:25, سبق:24, اتى:24, صحب:24, شئم:23, کون:23, نشط:23, الى:23, قول:22, کلل:21, وله:21, قد:21, الله:20, اله:20, بين:20, علم:20, عبد:20, دبر:19, اجل:19, امن:19, فحش:18, غفر:18, قضى:18, سوء:18, امم:18, جنن:18, امر:18, نحن:17, رجف:17, کتب:17, اخر:17, قرب:17, رحم:17, متع:16, کفر:16, يوم:16, نعم:15, وحد:15, اخذ:15, اهل:15, بدل:14, نفس:14, خلف:14, حسب:14, يمن:14, خلص:14, غرر:14, ثنى:14, نن:14, احد:14, حکم:13, ترک:13, کلف:13, کرم:13, ليل:13, بوب:13, عمل:13, ولى:13, نهر:13, وذر:13, شىء:13, قرن:13, سمع:13, عين:13, بعد:13, صرط:13, نشء:13, قدد:13, ذهب:13, غرق:13, زوج:13, يوسف:13, هو:13, قصد:13, دنو:13, اين:13, لقى:13, ارض:13, قمص:13, اذ:13, نزع:13, قمر:13, اذن:13, مسس:13, هجر:13, حسن:13, رسل:13, بل:13, خوض:13, ثلل:13, نهى:13, نبء:13, عند:13, موت:12, اخو:12, بغى:12, عجز:12, ذنب:12, درک:12, نصر:12, عدد:12, مثل:12, ا:12, سمو:12, يا:12, رجع:12, لعب:12, فلک:12, وجه:12, حيى:12, ايى:12, سوف:12, اوى:12, لم:12, بصر:12, طمس:12, اولى:12, لدن:12, وسع:12, خون:12, حتى:12, جعل:12, کبر:12, عرض:11, لزم:11, اکل:11, قوم:11, ابو:11, مرى:11, قرى:11, هدى:11, وسم:11, لدى:11, سرع:11, ام:11, کذب:11, رجو:11, ثم:11, عن:11, رضو:11, ولد:11, ائى:11, حبب:11, تبع:11, قدر:11, قلب:11, زفر:11, ذکر:11, بلو:11, ذلک:11, لفو:11, عذب:11, موسى:11, خطب:11, قصص:11, کسب:11, سود:10, ن:10, مع:10, لکن:10, عظم:10, جىء:10, انس:10, جمع:10, شمس:10, ى:10, ظلم:10, س:10, غلل:10, ذئب:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۹

تکرار در قرآن: ۳۷(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

تقدمو پيش افتادن. راغب مى‏گويد: اصل سبق پيش افتادن در راه رفتن است. و به طور مجاز در غير آن به كار مى‏رود مثل «ما سبقونا اليه سبقت من ربّك»يعنى نافذ شد و گذشت و به طور استعاره در احراز فضيلت به كار مى‏رود نحو «وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ» آنانكه به وسيله اعمال صالحه به رحمت و جنت خدا پيشى گرفته‏اند . استباق به معنى مسابقه و پيشى گرفتن بر يكديگر است مثل [يوسف:17]. و استفعال براى آن است كه هر يكى پيش افتادن را مى‏خواهد. مسبوق: پيشى گرفته شده و قهراً به معنى مغلوب و عاجز است [واقعة:60-61] ما مغلوب و عاجز نيستيم از اينكه ديگران را به جاى شما بگيريم. * [اعراف:80] اين آيه و آيه 28 عنكبون درباره قوم لوط است و روشن مى‏كند كه لواط اولين بار پيدا شده است. * [نازعات:4-5]. مراد از سابقات ظاهراً ابرهاى حامل باران ايت و يا غرض نحوه خاصّى از نيروهاى جهان است كه در «دبر» تفصيلاً گفته شد. * [عنكبوت:39]. در زمين خودپسندى كردند و بر خدا غالب نبودند يعنى خدا را نمى‏توانستند عاجز كنند. * [توبه:100]. قرائت مشهور در «الانصار» با كسر است كه عطف بر مهاجرين باشد ولى يعقوب آن را با رفع خوانده است ئ عطف بر سابقون است در اين صورت حكم «رضى اللّه» بر عموم انصار شامل است نه بر نخستين آنها. مراد از سابقون اختلاف است گفته‏اند: منظور آنانند مه به دو قبله نماز خوانده‏اند. بعضى اهل بيعت رضوان را دانسته‏اند كه بيعت حديبيّه است. بعضى آنها را اهل بدر دانسته و برخى مهاجرين پيش از هجرت (مجمع البيان). نا گفته نماند اهل هر زمان نسبت به زمان آينده سابق است ولى قيد «الاولون» روشن مى‏كند مراد پيشروان اوليه‏اند كه كسى بر آنها سبقت نيافته است به عقيده الميزان آيه منطبق است بر آنانكه ايمان آورده‏اند و پيش از جنگ بدر مهاجرت كرده‏اند و نيز منطبق است بر اهل مدينه كه ايمان آوردند و مهاجران را پذيرفته و در خانه‏هاى خود جا دادند و معيشت آنها را تأمين كردند. ريشه دين به وسيله آنها ثابت گرديدو ديگران از ايشان پيروى كردند. نا گفته نماند ايمان و عمل در مهاجران و انصار شرط رضاى خداست كه فرموده [توبه:96]، [آل عمران:57]، [توبه:80]. باز نا گفته نماند جمله «رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» در اين آيه و آيات 119 مائده، 18 فتح، 22 مجاذله و 8 بيّنه مشروط است بر اينكه شخص تا آخر عمرش ذر ايمان و عمل ثابت بماند و گرنه منظور آن نيست كه اگر از ايمان و عمل هم بيرون رود باز خدا از او راضى است. عبيداللّه بن جحش شوهر امّ جبيبه كه از مهاجرين به حبشه بود در حبشه نصرانى شد و از دين بيرون رفت. نمى‏شود گفت: چون از مهاجرين نخستين بود خدا از او راضى است طلحه و زبير كه از مهاجرين اول اند بيعت على بن ابيطالب عليه السلام را نكث كردند و آن حضرت بر آن دو نفرين كرد و سبب آن همه كشتار گرديدند آيا باز بگوئيم خدا از آن دو راضى است. عده‏اى از مسلمانان كه از مهاجرين اوليّه و انصار نيز در ميانشان بودند بر عثمان شوريدند و او را كشتند و نگفتند از مهاجرين اوليه است بلكه هر گونه اهانت و شورش را برعليه او جايز بلكه واجب مى‏دانستند. عايشه خود مردم را بر عثمان مى‏شوراند و او را بر يهودى تشبيه مى‏كرد و «اقتلوا نعثلا» مى‏گفت. مهاجرين اوليه و انصار وصيت رسول خدا صلى اللّه عليه و اله وسلم را زير پا گذاشته و حق امير المؤمنين عليه السلام غصب كردند و ده‏ها نظير اينها. آيا بايد همه اين مظالم راناديده گرفت و گفت: «رَضَِى اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ». بلى «رَضِىَ اللّهُ» در حق مهاجرين اوليه و انصار و تابعان به احسان در صورتى است كه در ايمان و عمل پايدار باشند آنها با هجرت و نصرت خدا را از خود راضى كردند ادامه رضاى خدا مشروط به ادامه عمل است چنانكه در اين سوره آمده [فتح:29] مى‏بينيم كه ايمان و عمل شرط مغفره و اجر عظيم است. بعضى از بزرگان گويا ماضى بودن «رَضَىَ اللّهُ» را در نظرگرفته و گويد: ظهور آيه دائمى بودن رضا را مى‏فهماند ولى چنانكه گفته شد در آيات ديگر نيز نظير اين جمله را داريم رضاى خدا پيوسته در ايمان و عمل و سخط و غضبش در كفر و فسق و فساد است شخص با فعل خود مورد يكى از آن دو واقع مى‏شود. آرى مهاجرين و انصار اوليّه كه تغيير روش ندادند داراى فضيلت بر ديگران اند. * [يس:66]. اگر مى‏خواستيم چشمهايشان را از بين مى‏برديم آن وقت مى‏خواستند در راه رفتن بر ديگران سبقت بگيرند ولى چطور مى‏ديدند؟ بعضى آن را عدم قدرت بر هدايت گرفته‏اند ولى با ملاحظه آيه قبل و بعد بدست مى‏آيد كه منظور اظهار قدرت است مثل [نساء:133].

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
فَاسْتَبِقُوا ۲
سَبَقَکُمْ‌ ۲
سَبَقُوا ۱
سَبَقَ‌ ۴
السَّابِقُونَ‌ ۳
سَبَقَتْ‌ ۷
نَسْتَبِقُ‌ ۱
اسْتَبَقَا ۱
تَسْبِقُ‌ ۲
يَسْبِقُونَهُ‌ ۱
سَابِقُونَ‌ ۱
يَسْبِقُونَا ۱
سَابِقِينَ‌ ۱
سَابِقٌ‌ ۱
سَابِقُ‌ ۱
فَاسْتَبَقُوا ۱
سَبَقُونَا ۲
بِمَسْبُوقِينَ‌ ۲
سَابِقُوا ۱
فَالسَّابِقَاتِ‌ ۱
سَبْقاً ۱

ریشه‌های مرتبط