الفتح ٢٥: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=آنانند که کفر ورزیدند و بازداشتند شما را از مسجد حرام و قربانی را بسته از آنکه به جایگاه خود رسد و اگر نبود مردان مومن و زنان مؤمنه که نشناخته پایمال کنید پس برسد شما را از ایشان گنهی به نادانی تا درآرد خدا به رحمت خویش هر که را خواهد اگر جدا میشدند هر آینه عذاب میکردیم آنان را که کفر ورزیدند از ایشان عذابی دردناک | |-|معزی=آنانند که کفر ورزیدند و بازداشتند شما را از مسجد حرام و قربانی را بسته از آنکه به جایگاه خود رسد و اگر نبود مردان مومن و زنان مؤمنه که نشناخته پایمال کنید پس برسد شما را از ایشان گنهی به نادانی تا درآرد خدا به رحمت خویش هر که را خواهد اگر جدا میشدند هر آینه عذاب میکردیم آنان را که کفر ورزیدند از ایشان عذابی دردناک | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره الفتح | نزول = | {{آيه | سوره = سوره الفتح | نزول = [[نازل شده در سال::19|٧ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::25|٢٥]] | قبلی = الفتح ٢٤ | بعدی = الفتح ٢٦ | کلمه = [[تعداد کلمات::45|٤٥]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«الْهَدْیَ»: (نگا: بقره / مائده / و و ). «مَعْکُوفاً»: محبوس و ممنوع. در اینجا مراد نگاه داشته شده و اختصاص یافته به فقرای بیتالله است. «مَحِلَّهُ»: قربانگاه. محل ذبح (نگا: بقره / حج / ). «لَوْ لا ...»: جواب آن محذوف و تقدیر چنین است: لَأَذِنَ لَکُمْ فِی دُخُولِ مَکَّةَ، وَ لَسَلَّطَکُمْ عَلَی الْمُشْرِکینَ ... لَأَذِنَ لَکُمْ فِی الْفَتْحِ لَما کَفَّ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ. «رِجَالٌ ... وَ نِسَآءٌ ...»: مراد مردان و زنان مؤمن ضعیف و ناتوانی است که در مکه نهانی ایمان آورده بودند و در آنجا میزیستند. یا چه بسا مراد کسانی باشد که از خود قریشیان بعدها ایمان آوردند و در راه اسلام فداکاریها و جاننثاریها کردند. «أَن تَطَؤُوهُمْ»: اگر بیم آن نبود این که ایشان را لگدمال و نابود کنید. جمله بدل از رِجَالٌ وَ نِسَآءٌ یا بدل از ضمیر (هُمْ) در فعل (لَمْ تَعْلَمُوهُمْ) است. «مَعَرَّةٌ»: ننگ و عار. زیان و ضرر. در اینجا مراد کار ناپسندی است که موجب تأسف شود. «لِیُدْخِلَ ...»: علت برای چیزی است که جواب محذوف (لَوْ لا) دالّ بر آن است. یعنی: هدف این بود که داخل سازد به. «تَزَیَّلُوا»: جدا شده بودند. یعنی اگر مؤمنان و کافران جدا از هم میزیستند و قابل تشخیص از هم بودند. | «الْهَدْیَ»: (نگا: بقره / مائده / و و ). «مَعْکُوفاً»: محبوس و ممنوع. در اینجا مراد نگاه داشته شده و اختصاص یافته به فقرای بیتالله است. «مَحِلَّهُ»: قربانگاه. محل ذبح (نگا: بقره / حج / ). «لَوْ لا ...»: جواب آن محذوف و تقدیر چنین است: لَأَذِنَ لَکُمْ فِی دُخُولِ مَکَّةَ، وَ لَسَلَّطَکُمْ عَلَی الْمُشْرِکینَ ... لَأَذِنَ لَکُمْ فِی الْفَتْحِ لَما کَفَّ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ. «رِجَالٌ ... وَ نِسَآءٌ ...»: مراد مردان و زنان مؤمن ضعیف و ناتوانی است که در مکه نهانی ایمان آورده بودند و در آنجا میزیستند. یا چه بسا مراد کسانی باشد که از خود قریشیان بعدها ایمان آوردند و در راه اسلام فداکاریها و جاننثاریها کردند. «أَن تَطَؤُوهُمْ»: اگر بیم آن نبود این که ایشان را لگدمال و نابود کنید. جمله بدل از رِجَالٌ وَ نِسَآءٌ یا بدل از ضمیر (هُمْ) در فعل (لَمْ تَعْلَمُوهُمْ) است. «مَعَرَّةٌ»: ننگ و عار. زیان و ضرر. در اینجا مراد کار ناپسندی است که موجب تأسف شود. «لِیُدْخِلَ ...»: علت برای چیزی است که جواب محذوف (لَوْ لا) دالّ بر آن است. یعنی: هدف این بود که داخل سازد به. «تَزَیَّلُوا»: جدا شده بودند. یعنی اگر مؤمنان و کافران جدا از هم میزیستند و قابل تشخیص از هم بودند. |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۲۴
ترجمه
الفتح ٢٤ | آیه ٢٥ | الفتح ٢٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْهَدْیَ»: (نگا: بقره / مائده / و و ). «مَعْکُوفاً»: محبوس و ممنوع. در اینجا مراد نگاه داشته شده و اختصاص یافته به فقرای بیتالله است. «مَحِلَّهُ»: قربانگاه. محل ذبح (نگا: بقره / حج / ). «لَوْ لا ...»: جواب آن محذوف و تقدیر چنین است: لَأَذِنَ لَکُمْ فِی دُخُولِ مَکَّةَ، وَ لَسَلَّطَکُمْ عَلَی الْمُشْرِکینَ ... لَأَذِنَ لَکُمْ فِی الْفَتْحِ لَما کَفَّ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ. «رِجَالٌ ... وَ نِسَآءٌ ...»: مراد مردان و زنان مؤمن ضعیف و ناتوانی است که در مکه نهانی ایمان آورده بودند و در آنجا میزیستند. یا چه بسا مراد کسانی باشد که از خود قریشیان بعدها ایمان آوردند و در راه اسلام فداکاریها و جاننثاریها کردند. «أَن تَطَؤُوهُمْ»: اگر بیم آن نبود این که ایشان را لگدمال و نابود کنید. جمله بدل از رِجَالٌ وَ نِسَآءٌ یا بدل از ضمیر (هُمْ) در فعل (لَمْ تَعْلَمُوهُمْ) است. «مَعَرَّةٌ»: ننگ و عار. زیان و ضرر. در اینجا مراد کار ناپسندی است که موجب تأسف شود. «لِیُدْخِلَ ...»: علت برای چیزی است که جواب محذوف (لَوْ لا) دالّ بر آن است. یعنی: هدف این بود که داخل سازد به. «تَزَیَّلُوا»: جدا شده بودند. یعنی اگر مؤمنان و کافران جدا از هم میزیستند و قابل تشخیص از هم بودند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ... (۳) وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ... (۳) وَ مَا لَهُمْ أَلاَّ يُعَذِّبَهُمُ... (۵) لَکُمْ فِيهَا مَنَافِعُ إِلَى... (۱)
کَيْفَ يَکُونُ لِلْمُشْرِکِينَ... (۲) وَ هُوَ الَّذِي کَفَ أَيْدِيَهُمْ... (۰)
تفسیر
- آيات ۱۸ - ۲۸ سوره فتح
- اشاره به اينكه مقصود از رضا و سخط خدا ثواب و عقاب او است و آيه : ((لقد رضىالله عن المؤ منين اذ يبايعونك تحت الشجرة ...)) اخبار از پاداش و ثواب بيعت كنندگاناست
- توضيحى راجع به تفريع جمله : ((فعلم ما فى قلوبهم )) بر قلبش : ((لقد رضىالله ...))
- مقصود از ناس در جمله ((فكف ايدى الناس عنكم ))
- اخبارات غيبى و پيشگويى هايى كه در سوره فتح آمده است
- بيان آياتى كه راجع به جنگ نكردن با مشركين مكه و صلح با آنان است
- مقصود از ((كلمة التقوى )) و اينكه مؤ منين احق به آن واهل آن هستند
- فتح قريب فتح حديبيه است ، نه فتح خيبر و يا فتح مكه چنانچه بعضى پنداشته اند
- رواياتى درباره روز شجره و تجديد بيعت مسلمانان بارسول الله (ص )
- همه شركت كنندگان در بيعت روز شجره به پيمان خود وفا نكردند
- چند روايت درباره مراد از ((كلمه التقوى )) در جمله ((و الزمهم كلمه التقوى ))
- رواياتى راجع به ماجراى جنگ و فتح خيبر
- فردا پرچم را به دست كسى خواهم داد كه ...
- فتح قلعه خيبر بدست مبارك اميرالمؤ منين عليه السلام
- آنچه بعد از جريان فتح قلعه خيبر اتفاق افتاد
- تسليم شدن مردم فدك و تقسيم اموال خيبر بين مسلمانان
- آوردن گوسفند مسموم يك يهوديه براى رسول الله (ص )
نکات آیه
۱- مذمّت خداوند از کفر مشرکان، و جلوگیرى آنان از ورود مؤمنان به مسجدالحرام و قربانى کردن (هم الذین کفروا و صدّوکم عن المسجدالحرام و الهدىَ معکوفًا)
۲- تن دادن مکیان به صلح، با همه کفر و عناد خویش نسبت به مؤمنان، نمودى از اراده و تدبیر نافذ خداوند (و هو الذى کفّ ... هم الذین کفروا) على رغم کفر و ستیز مشرکان با اسلام، به تدبیر الهى زمینه اى پدید آمد که آنان به صلح تن دادند و شرّشان از سر مسلمانان دفع گردید.
۳- مسلمانان در جریان سفر حدیبیه، مصمّم به زیارت خانه خدا و قربانى کردن هدى (و صدّوکم عن المسجد الحرام و الهدىَ معکوفًا أن یبلغ محلّه)
۴- باز داشتن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام، گناهى بزرگ و کفرآمیز (هم الذین کفروا و صدّوکم عن المسجدالحرام) از این که خداوند، ممانعت از ورود مؤمنان به مسجدالحرام را به عنوان دومین جرم مهم مشرکان یاد کرده و آن را در کنار کفر آنان متذکر شده است; مطلب بالا استفاده مى شود.
۵- امتنان الهى بر شرکت کنندگان در «عمرة القضا»، با یادآورى ممانعت مکیان از ایشان در سفر حدیبیه* (هم الذین کفروا و صدّوکم عن المسجدالحرام و الهدىَ معکوفًا) برداشت بالا بدان احتمال است که آیه شریفه خطاب به مؤمنانى باشد که در سال هفتم هجرى (یک سال پس از صلح حدیبیه) براى انجام عمره وارد مسجدالحرام شدند. در چنین شرایطى خداوند، موقعیت دشوار گذشته رابه یاد ایشان آورد تا نعمت ها را از یاد نبرند.
۶- اهمیت قربانى، در مناسک عبادى مسجدالحرام (و الهدىَ معکوفًا أن یبلغ محلّه) از این که خداوند، یکى از جرم هاى کافران را، جلوگیرى از رسیدن قربانى به قربانگاه شمرده است، اهمیت آن در مناسک زیارت خانه خدا استفاده مى شود.
۷- قربانىِ حیوان در قربانگاه، داراى اهمیتى ویژه در اعمال عبادى عمره (و الهدىَ معکوفًا أن یبلغ محلّه)
۸- وجود زنان و مردانى مؤمن - اما ناشناخته - در میان کافران مکه، قبل از حدیبیه (و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمنت لم تعلموهم)
۹- بى اطلاعى مهاجران و انصار، از وجود مردان و زنانى مؤمن در میان مکیان; قبل از صلح حدیبیه (و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمنت لم تعلموهم)
۱۰- مؤمنان مکه قبل از صلح حدیبیه، داراى شرایطى دشوار و ناگزیر از تقیه شدید (رجال مؤمنون و نساء مؤمنت لم تعلموهم) آگاهى نداشتن مؤمنان مدینه از مؤمنان مکه، از آن جهت بوده است که مؤمنان مکه در آن محیط، قادر به ابراز ایمان نبوده و شدیداً تقیه مى کردند.
۱۱- شدیدترین تهدیدها از جانب کافران و مشرکان، ناتوان از خاموش ساختن نور ایمان در قلب هاى مستعد (و لولا رجال مؤمنون ... لم تعلموهم) محیط مکه با آن که مسخّر مشرکان بود و مؤمنان ناگزیر به هجرت شده بودند; ولى خداوند از وجود مردان و زنان مؤمن در آن خبر داده است.
۱۲- پى بردن مسلمانان، پس از حدیبیه به وجود عناصرى مؤمن; اما مخفى در قلب محیط شرک (مکه) (و لولا رجال مؤمنون ... لم تعلموهم) تعبیر «لم تعلموهم»، بیانگر عدم اطلاع قبلى مسلمانان از وجود مؤمنانى در مکه است و نفس همین تعبیر، تذکرى به مسلمانان نسبت به وجود مؤمنان ناشناخته در مکه است.
۱۳- جواز تقیه، در شرایط خفقان و حاکمیت خشونت بار کفر (رجال مؤمنون ...لم تعلموهم) از این که خداوند، از وجود مؤمنانى که با تقیه و به صورت ناشناس در مکه زندگى مى کردند، خبر داد، و خون و حریم آنان را محترم شمرده است; جواز تقیه استفاده مى شود.
۱۴- آسیب دیدن مؤمنان ناشناخته شهر مکه، در صورت وقوع جنگ میان مسلمانان و مکیان در حدیبیه (و لولا رجال مؤمنون ... أن تطوهم)
۱۵- تدبیر صلح حدیبیه از جانب خداوند، به منظور حفظ جانِ مؤمنان ناشناخته مکه (و لولا رجال مؤمنون ... أن تطوهم)
۱۶- زنان و مردان مؤمن، داراى ارج و حرمتى همانند (و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمنت ... أن تطوهم) از این که خداوند، «مؤمنات» را در کنار «مؤمنون» یاد کرده و حفظ خون و حرمت آن دو را عامل بازداشتن مؤمنان از توسّل به قهر براى ورود به مکه معرفى کرده است; مطلب بالا استفاده مى شود.
۱۷- پایمال شدن حرمت مردان و زنان مؤمن در صورت جنگ در حدیبیه، مایه ننگ براى مسلمانان (و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمنت ... فتصیبکم منهم معرّة)
۱۸- آسیب رساندن به مؤمنان، حتى از روى ناآگاهى، داراى مسؤولیت است. (و لولا رجال ... لم تعلموهم أن تطوهم فتصیبکم منهم معرّة بغیر علم)
۱۹- خداوند، خواهان دور ماندن ساحت مؤمنان از هر لکه ننگ و بدنامى (و لولا رجال ... أن تطوهم فتصیبکم منهم معرّة)
۲۰- مصونیت مؤمنان مکه و بهره مندى آنان از رحمت الهى، از اهداف برقرارى صلح حدیبیه (لیدخل اللّه فى رحمته من یشاء) از ارتباط جمله «لیدخل ...» با آیه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود; زیرا «لیدخل ...» غایت براى جواب محذوف است; یعنى، ما بدین سبب اجازه جنگ ندادیم تا مؤمنان مکه آسیب نبینند و از رحمت الهى بهره مند گردند.
۲۱- تعلّق مشیت الهى، به حمایت از مؤمنان ناشناخته مکه (لیدخل اللّه فى رحمته من یشاء) تعبیر «من یشاء»، ممکن است نظر به مردان و زنان مؤمنى داشته باشد که در جمله هاى پیشین آیه، از آنهایادشد.
۲۲- صلح حدیبیه، تدبیر الهى براى گرایش یافتن نیروهاى فزون ترى از مشرکان به ایمان (و لولا رجال ... لیدخل اللّه فى رحمته من یشاء) مراد از دخول در رحمت الهى، ممکن است ورود افراد جدیدى از مردم به جرگه مؤمنان باشد; زیرا در پرتو فرصت جدید، نیروهاى مستعد ایمان، مجال گرایش به آن را مى یابند.
۲۳- افعال الهى، داراى فلسفه و حکمت (و لولا رجال مؤمنون ... لیدخل اللّه فى رحمته من یشاء) تعبیر «لیدخل...»، بیانگر فلسفه و حکمت صلح حدیبیه است.
۲۴- حضور مؤمنان در محیط زندگى کافران مکه، باعث نجات موقت کفّار از عذاب الهى (لو تزیّلوا لعذّبنا الذین کفروا منهم)
۲۵- برخوردارى جامعه از رحمت الهى، در پرتو وجود مؤمنان راستین (لو تزیّلوا لعذّبنا الذین کفروا منهم عذابًا ألیمًا) خداوند، به سبب وجود مؤمنانى ناشناخته میان مکیان، رحمت صلح را نصیب آنان گردانید و عذاب جنگ را از آنان دور داشت.
۲۶- کافران، مستحق عذاب حتمى الهى (لو تزیّلوا لعذّبنا الذین کفروا منهم)
۲۷- کافران مکه، مورد تهدید خداوند به عذابى دردناک (لو تزیّلوا لعذّبنا الذین کفروا منهم عذابًا ألیمًا)
۲۸- نبرد پیروزمندانه مؤمنان علیه کفر، عذاب دردناک الهى براى کافران (و لولا رجال مؤمنون ... لو تزیّلوا لعذّبنا الذین کفروا منهم) در این آیه «لعذّبنا»، مقابل صلح حدیبیه قرار گرفته است. از تقابل صلح و عذاب، دانسته مى شود که مصداق بارز عذاب الهى براى کافران، دردى است که از شمشیر مؤمنان در میدان نبرد خواهند چشید.
۲۹- مشیّت الهى بر جریان امور، از طریق علل و اسباب عادى و طبیعى (لیدخل اللّه فى رحمته من یشاء لو تزیّلوا لعذّبنا) خداوند، براساس قدرت مطلقه خود، مى توانست به شکلى غیرعادى، تنها کافران جامعه را مجازات کند; اما از شیوه هاى غیرطبیعى استفاده نکرد. بر این اساس آمیختگى مؤمنان و کافران را، مانع تعلق عذاب به کافران دانسته است.
۳۰- وجود مؤمنانى در نسل و صلب کافران مکه، مانع نزول عذاب الهى بر آنان* (لولا رجال مؤمنون ... لم تعلموهم ... لو تزیّلوا لعذّبنا الذین کفروا منهم عذابًا ألیمًا) برداشت یاد شده بدان احتمال است که مراد از مردان و زنان مؤمن در آیه شریفه، فرزندانى باشند که از کافران مکه تولد خواهند یافت و به ایمان خواهند گروید. آنچه مؤید این احتمال است، تعبیر «لم تعلموهم» و نیز «لو تزیّلوا» مى باشد; زیرا «لو»ى امتناعیه، تفکیک ناپذیرى نسل مؤمن از کافران عصر بعثت را مى رساند.
موضوعات مرتبط
- احکام :۱۳
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۴، ۵، ۸، ۹، ۱۰، ۱۲، ۱۴، ۱۵
- انصار: محدوده علم انصار ۹
- تقیه: احکام تقیه ۱۳
- حج: اهمیت قربانى حج ۶; قربانى حج ۳; ممانعت از قربانى حج ۱; مناسک حج ۶
- حمایتهاى خدا: مشمولان حمایتهاى خدا ۲۱
- خدا: آثار مشیت خدا ۲۱; امتنان خدا ۵; تدبیرهاى خدا ۱۵، ۲۲; توصیه هاى خدا ۱۹; تهدیدهاى خدا ۲۷; حکمت خدا ۲۳; زمینه رحمت خدا ۲۵; سرزنشهاى خدا ۱; عذابهاى خدا ۲۸; مجارى مشیت خدا ۲۹; نشانه هاى اراده خدا ۲; نشانه هاى تدبیر خدا ۲
- ذکر: ذکر ممانعت از مسجدالحرام ۵
- رحمت خدا: مشمولان رحمت خدا ۲۰
- زن: احترام زن ۱۶; تساوى زن و مرد ۱۶; زمینه بى احترامى زنان مؤمن ۱۷
- صلح حدیبیه: آثار صلح حدیبیه ۱۰، ۱۲; فلسفه صلح حدیبیه ۱۵، ۲۰، ۲۲; قصه صلح حدیبیه ۳، ۵
- عذاب: اهل عذاب ۲۶; تهدید به عذاب ۲۷; عذاب دردناک عذاب ۲۷، ۲۸; مراتب عذاب ۲۷، ۲۸; موجبات نجات از عذاب ۲۴
- عمره: اهمیت قربانى عمره ۷; مناسک عمره ۷
- عمرة القضا: منت بر حاضران عمرة القضا ۵
- عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۲۹
- کافران: بى تأثیرى تهدیدهاى کافران ۱۱; حتمیت عذاب کافران ۲۶; عجز کافران ۱۱; عذاب کافران ۲۷; موجبات عذاب کافران ۲۸
- کافران مکه: ایمان نسل کافران مکه ۳۰; تهدید کافران مکه ۲۷; عوامل مصونیت کافران مکه ۲۴; موانع عذاب کافران مکه ۳۰
- کعبه: زیارت کعبه ۳
- کفر: موجبات کفر ۴
- گناه: گناهان کبیره ۴
- مؤمنان: آثار زیان به مؤمنان ۱۸; احترام مؤمنان ۱۶، ۱۹; استقامت مؤمنان ۱۱; اهمیت شخصیت مؤمنان ۱۷; پیروزى مؤمنان ۲۸; زمینه علم مؤمنان ۱۲; صلح با مؤمنان ۲; فضایل مؤمنان ۲۵; مؤمنان و بدنامى ۱۹
- مرد: احترام مرد ۱۶; زمینه بى احترامى به مردان مؤمن ۱۷
- مسجدالحرام: آثار ممانعت از مسجدالحرام ۴; گناه ممانعت از مسجدالحرام ۴; ممانعت از مسجدالحرام ۱
- مسلمانان: زمینه بدنامى مسلمانان ۱۷
- مسلمانان مکه: تقیه مسلمانان مکه ۱۰; حمایت از مسلمانان ناشناخته مکه ۲۱; رحمت بر مسلمانان مکه ۲۰; زیان به مسلمانان ناشناخته مکه ۱۴; فضایل مسلمانان مکه ۲۴; محافظت از مسلمانان ناشناخته مکه ۱۵; مشکلات مسلمانان مکه ۱۰; مصونیت مسلمانان مکه ۲۰; مسلمانان ناشناخته مکه ۸، ۹، ۱۲; نقش مسلمانان مکه ۲۴
- مشرکان: بى تأثیرى تهدیدهاى مشرکان ۱۱; زمینه ایمان مشرکان ۲۲; سرزنش مشرکان ۱; عجز مشرکان ۱۱; کفر مشرکان ۱
- مشرکان مکه: آثار جنگ با مشرکان مکه ۱۴، ۱۷
- مکه: دشمنى اهل مکه ۲; زنان مؤمن مکه ۸، ۹; کفر اهل مکه ۲; مردان مؤمن مکه ۸، ۹; منشأ صلح اهل مکه ۲
- مهاجران: محدوده علم مهاجران صدراسلام ۹