الرعد ١١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=او را است پیاپی آیندگانی از پیش رویش و از پشت سرش که نگه میدارندش از امر خدا همانا خدا دگرگون نکند آنچه را به گروهی است تا دگرگون سازند آنچه را که در خود آنان است و هرگاه بخواهد خدا بر گروهی بدی پس نیست بازگشتی برای آن و نیست ایشان را جز او سرپرستی‌
|-|معزی=او را است پیاپی آیندگانی از پیش رویش و از پشت سرش که نگه میدارندش از امر خدا همانا خدا دگرگون نکند آنچه را به گروهی است تا دگرگون سازند آنچه را که در خود آنان است و هرگاه بخواهد خدا بر گروهی بدی پس نیست بازگشتی برای آن و نیست ایشان را جز او سرپرستی‌
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره الرعد | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::11|١١]] | قبلی = الرعد ١٠ | بعدی = الرعد ١٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::38|٣٨]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره الرعد | نزول = [[نازل شده در سال::18|٦ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::11|١١]] | قبلی = الرعد ١٠ | بعدی = الرعد ١٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::38|٣٨]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«مُعَقِّبَاتٌ»: جمع مُعَقِّبَة، گروه ملائکه و جماعت فرشتگان. حرف (ة) برای مبالغه است. فرشتگانی که آدمی را می‌پایند و کردار و گفتار او را ضبط می‌نمایند و از مصائب و بلایا و اشیاء و اشخاصی که خدا بخواهد وی را حفظ می‌کنند. از آنجا که فرشتگان مانند افراد نگهبان عوض می‌شوند و به دنبال یکدیگر می‌آیند و اعمال انسان را تعقیب می‌نمایند و او را نیز می‌پایند، آنان را (مُعَقِّبات) گفته‌اند (نگا: یونس / ، زخرف / ، ق /  و ، انفطار /  و  و ). «مِنْ أَمْرِ اللهِ»: به خاطر فرمان خدا. به فرمان خدا. حرف (مِنْ) به معنی (ب) است (نگا: غافر / ). «سُوءًا»: بلا و بدی. هلاک و عذاب. «مَرَدَّ»: برگرداندن. برگرداننده. مصدر میمی است و می‌تواند به معنی (رَدّ) و یا به معنی اسم فاعل (رادّ) باشد. «فَلا مَرَدَّ لَهُ»: برگرداندن آن ممکن نیست. کسی و چیزی نمی‌تواند آن را برگرداند و دفع کند. «مِن دُونِهِ»: بغیر از خدا. «والٍ»: یاور. سرپرست و عهده‌دار امور.
«مُعَقِّبَاتٌ»: جمع مُعَقِّبَة، گروه ملائکه و جماعت فرشتگان. حرف (ة) برای مبالغه است. فرشتگانی که آدمی را می‌پایند و کردار و گفتار او را ضبط می‌نمایند و از مصائب و بلایا و اشیاء و اشخاصی که خدا بخواهد وی را حفظ می‌کنند. از آنجا که فرشتگان مانند افراد نگهبان عوض می‌شوند و به دنبال یکدیگر می‌آیند و اعمال انسان را تعقیب می‌نمایند و او را نیز می‌پایند، آنان را (مُعَقِّبات) گفته‌اند (نگا: یونس / ، زخرف / ، ق /  و ، انفطار /  و  و ). «مِنْ أَمْرِ اللهِ»: به خاطر فرمان خدا. به فرمان خدا. حرف (مِنْ) به معنی (ب) است (نگا: غافر / ). «سُوءًا»: بلا و بدی. هلاک و عذاب. «مَرَدَّ»: برگرداندن. برگرداننده. مصدر میمی است و می‌تواند به معنی (رَدّ) و یا به معنی اسم فاعل (رادّ) باشد. «فَلا مَرَدَّ لَهُ»: برگرداندن آن ممکن نیست. کسی و چیزی نمی‌تواند آن را برگرداند و دفع کند. «مِن دُونِهِ»: بغیر از خدا. «والٍ»: یاور. سرپرست و عهده‌دار امور.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۵


ترجمه

برای انسان، مأمورانی است که پی در پی، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا [= حوادث غیر حتمی‌] حفظ می‌کنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت!

|و براى انسان تعقيب كنندگانى [از فرشتگان‌] است كه او را از پيش رو و پشت سر به امر خدا حفاظت مى‌كنند. بى‌ترديد خداوند سرنوشت قومى را تغيير نمى‌دهد تا آنها وضع خود را تغيير دهند. و چون خدا براى قومى بدى خواهد، آن را بازگشتى نيست، و جز خدا كارسازى براى آ
براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت سرش پاسدارى مى‌كنند. در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمى‌دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند. و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد، هيچ برگشتى براى آن نيست، و غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود.
برای هر کس پاسبانها از پیش رو و پشت سر برگماشته شده که به امر خدا او را نگهبانی کنند. خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند (و از نیکی به بدی شتابند)، و هرگاه خدا اراده کند که قومی را (به بدی اعمالشان) عقاب کند هیچ راه دفاعی نباشد و برای آنان هیچ کس را جز خدا یارای آنکه آن بلا بگرداند نیست.
برای انسان از پیش رو و پشت سر، مأمورانی است که همواره او را به فرمان خدا [از آسیب ها و گزندها] حفظ می کنند. یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را [به سوی بلا، نکبت، شکست و شقاوت] تغییر نمی دهد تا آنکه آنان آنچه را [از صفات خوب و رفتارشایسته و پسندیده] در وجودشان قرار دارد به زشتی ها و گناه تغییر دهند. و هنگامی که خدا نسبت به ملتی آسیب و گزند بخواهد [برای آن آسیب و گزند] هیچ راه بازگشتی نیست؛ زیرا برای آنان جز خدا هیچ یاوری نخواهد بود.
آدمى را فرشتگانى است كه پياپى به امر خدا از روبه‌رو و پشت سرش مى‌آيند و نگهبانيش مى‌كنند. خدا چيزى را كه از آن مردمى است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند. چون خدا براى مردمى بدى خواهد، هيچ چيز مانع او نتواند شد و ايشان را جز خدا هيچ كارسازى نيست.
او [آدمی‌] را فرشتگانی پیایند، در پیش و پشت او هستند که او را به امر الهی نگهبانی می‌کنند، بی‌گمان خداوند آنچه قومی دارند دگرگون نکند مگر آنکه آنچه در دلهایشان دارند، دگرگون کنند و چون خداوند برای قومی [کیفر] بدی بخواهد، برگردانی ندارد، و در برابر او سروری ندارند
او- آدمى- را فرشتگانى در پى است از پيش روى و از پس وى كه او را به فرمان خدا نگاه مى‌دارند. همانا خداوند آنچه را گروهى دارند [از نعمتها]، دگرگون نكند تا آنگاه كه آنچه را در خودشان است دگرگون كنند. و چون خدا براى گروهى بدى خواهد هرگز آن را بازگشت نباشد و آنان را جز او هيچ دوست و كارسازى نيست.
انسان دارای فرشتگانی است که به (نوبت عوض می‌شوند و) پیاپی از روبرو و از پشت سر (و از همه‌ی جوانب دیگر، او را می‌پایند و) به فرمان خدا از او مراقبت می‌نمایند. خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملّتی را تغییر نمی‌دهد (و ایشان را از بدبختی به خوشبختی، از نادانی به دانائی، از ذلّت به عزّت، از نوکری به سروری، و ... و بالعکس نمی‌کشاند) مگر این که آنان احوال خود را تغییر دهند، و (این سنّت جاری در اسباب و مسبّبات ظاهری است، ولی) هنگامی که خدا بخواهد بلائی به قومی برساند هیچ کس و هیچ‌چیزی نمی‌تواند آن را (از ایشان) برگرداند، و هیچ کس غیر خدا نمی‌تواند یاور و مددکار آنان شود.
برای او (نسبت به آنان) دنبال‌کنندگان و پیگیرانی است (که) پیاپی یکدیگر او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سر پاسداری می‌کنند. به‌راستی خدا حال و مالی قومی را تغییر نمی‌دهد، تا آنان خود آن (جان و جانان‌) را تغییر دهند. و هنگامی که خدا برای قومی بدی بخواهد، پس هیچ برگشتی برای آن نمی‌باشد و غیر از او سرپرستی (هم) برایشان نیست.
او را است پیاپی آیندگانی از پیش رویش و از پشت سرش که نگه میدارندش از امر خدا همانا خدا دگرگون نکند آنچه را به گروهی است تا دگرگون سازند آنچه را که در خود آنان است و هرگاه بخواهد خدا بر گروهی بدی پس نیست بازگشتی برای آن و نیست ایشان را جز او سرپرستی‌


الرعد ١٠ آیه ١١ الرعد ١٢
سوره : سوره الرعد
نزول : ٦ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مُعَقِّبَاتٌ»: جمع مُعَقِّبَة، گروه ملائکه و جماعت فرشتگان. حرف (ة) برای مبالغه است. فرشتگانی که آدمی را می‌پایند و کردار و گفتار او را ضبط می‌نمایند و از مصائب و بلایا و اشیاء و اشخاصی که خدا بخواهد وی را حفظ می‌کنند. از آنجا که فرشتگان مانند افراد نگهبان عوض می‌شوند و به دنبال یکدیگر می‌آیند و اعمال انسان را تعقیب می‌نمایند و او را نیز می‌پایند، آنان را (مُعَقِّبات) گفته‌اند (نگا: یونس / ، زخرف / ، ق / و ، انفطار / و و ). «مِنْ أَمْرِ اللهِ»: به خاطر فرمان خدا. به فرمان خدا. حرف (مِنْ) به معنی (ب) است (نگا: غافر / ). «سُوءًا»: بلا و بدی. هلاک و عذاب. «مَرَدَّ»: برگرداندن. برگرداننده. مصدر میمی است و می‌تواند به معنی (رَدّ) و یا به معنی اسم فاعل (رادّ) باشد. «فَلا مَرَدَّ لَهُ»: برگرداندن آن ممکن نیست. کسی و چیزی نمی‌تواند آن را برگرداند و دفع کند. «مِن دُونِهِ»: بغیر از خدا. «والٍ»: یاور. سرپرست و عهده‌دار امور.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- فرشتگانى عهده دار مراقبت و محافظت از انسانها در برابر خطرها و حوادث نابود کننده (له معقّبت ... یحفظونه من أمر الله) «تعقیب» (مصدر معقّبات) ; یعنى، به منظور انجام کارى در پى کسى رفتن. بنابراین مراد از «معقبات» به قرینه «یحفظونه» نیروهایى است که به منظور حفاظت آدمى در پى اویند و وى را دنبال مى کنند. مفسّران برآنند که آن نیروها (معقّبات) فرشتگان الهى مى باشند.

۲- هر فردى از انسانها ، بهره مند از مراقبت و محافظت چندین فرشته است. (له معقّبت ... یحفظونه) برداشت فوق از جمع آوردن کلمه «معقّبات» استفاده مى شود. قابل ذکر است که ضمیر در «له» و ضمیر مفعولى در «یحفظونه» به «من أسرّ القول ...» باز مى گردد و مراد از آن «انسان» است ; زیرا خطاب در جمله «سواء منکم» متوجه انسانهاست.

۳- فرشتگان محافظ و پاسدار انسانها ، از همه اطراف و جوانب ، آنان را مراقبت مى کنند. (له معقّبت من بین یدیه و من خلفه یحفظونه) «من بین یدیه» یعنى از پیش رو و «من خلفه» یعنى از پشت سر و این دو کنایه از جمیع اطراف است.

۴- حوادث خطرآفرین و مشکل زا ، از ناحیه خداوند است و به فرمان او جریان دارد. (یحفظونه من أمر الله) «من» در «من أمر الله» مى تواند سببیه باشد. در این صورت «یحفظونه من أمر الله» ; یعنى، او را حفظ مى کنند و این به خاطر فرمان خداوند به آن فرشتگان است. و مى تواند به معناى «در برابر» باشد. بر این مبنا مراد از «أمر الله» حوادث و خطرهاست و چون اینها به فرمان خدا تحقق یافته اند، به آن «أمر الله» گفته شده است. بر این اساس «یحفظونه من أمر الله» ; یعنى، اورا از خطرها حفظ مى کنند.

۵- فرشتگان به فرمان خداوند آدمیان را از حوادث و خطرها محافظت مى کنند. (یحفظونه من أمر الله) برداشت فوق بر این اساس است که «من» سببیه باشد.

۶- خداوند در پى تحوّل و تغییر در گرایشها و رفتارهاى جوامع بشرى ، وضعیّت و سرنوشت آنان را تغییر مى دهد. (إن الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم)

۷- تحولات اجتماعى و معیشتى بشر در اختیار خداوند و به دست اوست. (إن الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم)

۸- انسان داراى نقشى بسزا در وضعیت اجتماعى و معیشتى و سرنوشت خویش (إن الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم)

۹- گرایشها و رفتارهاى جوامع بشرى ، زمینه ساز دستیابى آنان به نعمت و یا گرفتار شدن به سختیها (إن الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم)

۱۰- جوامع بشرى در رقم زدن سرنوشت خویش نه مستقل از اراده خداوندند و نه مجبور از ناحیه او (إن الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم) جمله «إن الله لایغیر ما بقوم» تغییر دهنده و از میان برنده را خدا مى داند و عبارت «حتى یغیروا ما بأنفسهم» انسانها را در رقم زدن سرنوشت خویش دخیل مى شمرد.

۱۱- خداوند ، بر انسان و سرنوشت او و بر تمام هستى حاکمیت دارد. (إن الله لایغیر ... و إذا أراد الله بقوم سوءًا فلامردّ له)

۱۲- اراده خداوند نافذ و تخلف ناپذیر است. (و إذا أراد الله بقوم سوءًا فلامردّ له)

۱۳- زوال نعمتها از ناحیه خداوند است و کردار ناپسند انسانها زمینه ساز آن (إن الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم و إذا أراد الله بقوم سوءًا)

۱۴- بازگشتى براى تقدیر الهى بر آسیب دیدن گمراهان و تبه کاران نیست. (و إذا أراد الله بقوم سوءًا فلامردّ له) مراد از «قوم» در آیه شریفه به مناسبت حکم و موضوع ، قوم گنه کار مى باشد. «مردّ» مصدر میمى و به معناى بازگرداندن است.

۱۵- هیچ کس و هیچ چیز حتى فرشتگان محافظ نمى تواند گمراهان و گنه کاران را در برابر گزندى که خداوند براى آنان تقدیر کرده ، یارى رساند و آنان را مصون دارد. (و ما لهم من دونه من وال) جمله «فلامردّ له» مى رساند که تقدیر الهى بر گزندرسانى بازگشتنى نیست و جمله «و ما لهم ...» بیانگر آن است که پس از آمدن ، هیچ کس نمى تواند مشمولان آن را یارى دهد و ایشان را نجات بخشد.

۱۶- تنها خداوند سرپرست و یاور انسانهاست. (ما لهم من دونه من وال)

۱۷- تنها خداوند بر بازگرداندن گزندهاى تقدیر شده ، تواناست. (فلامردّ له و ما لهم من دونه من وال)

روایات و احادیث

۱۸- «عن أبى عبدالله(ع) قال فى هذه الأیة: «له معقّبات من بین یدیه» الأیة قال: من  ... المعقّبات ، الباقیات الصالحات  ;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده که درباره آیه «له معقّبات من بین یدیه» فرمود: باقیات الصالحات از جمله معقبات [که حافظ انسانند] هستند».

۱۹- «عن أبى جعفر(ع) فى قوله: «له معقّبات من بین یدیه و من خلقه یحفظونه من أمر الله» یقول: بأمر الله من أن یقع فى رکى ، أو یقع علیه حائط، أو یصیبه شىء حتى إذا جاء القدر... یدفعونه إلى المقادیر و هما ملکان یحفظانه باللیل و ملکان بالنهار یتعاقبانه  ;[۲] از امام باقر(ع) درباره سخن خدا: «له معقّبات ...» روایت شده که مى فرمود: به فرمان خدا [حفظ مى کنند ]او را از اینکه در چاه بیفتد یا دیوار بر او فرو ریزد یا آسیبى به او برسد تا زمانى که تقدیر بیاید ... او را به تقدیر وامى گذارند و آن محافظان، دو فرشته در شب و دو فرشته در روز به نوبت از او حفاظت مى کنند».

۲۰- «دخل عثمان على رسول الله(ص) فقال: أخبرنى عن العبد کم معه من ملک؟ قال: ... و ملکان بین یدیک و من خلفک یقول الله سبحانه: «له معقبات من بین یدیه و من خلفه...»  ;[۳] عثمان بر رسول الله(ص) وارد شد و گفت: به من خبر ده با هر بنده اى چند فرشته است؟ حضرت فرمود: ... و دو فرشته پیش رو و پشت سر تو هستند. خداوند سبحان مى فرماید: له معقبات ...».

۲۱- «عن أبى عبدالله(ع) قال: إن أبى کان یقول: إن الله قضى قضاء حتماً لاینعم على عبده بنعم فسلبها إیّاه قبل أن یحدث العبد ذنباً یستوجب بذلک الذنب سلب تلک النّعمة و ذلک قول الله: «إن الله لایغیّر ما بقوم حتى یغیّروا ما بأنفسهم»  ;[۴] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: پدرم مى فرمود خداوند به قضاى حتمى خود مقرر کرده است که هر نعمتى را به بنده اش بدهد از او باز نستاند، مگر اینکه آن بنده گناهى را مرتکب شود که موجب سلب آن نعمت گردد و این است سخن خدا که فرمود: «إن الله لایغیّر ما بقوم حتى یغیّروا ما بأنفسهم».

۲۲- «عن على بن الحسین(ع) یقول: الذنوب التى تغیر النعم ، البغى على الناس و الزوال عن العادة فى الخیر ، و اصطناع المعروف، و کفران النعم ، و ترک الشکر. قال الله عزوجل: «إن الله لایغیّر ما بقوم حتى یغیّروا ما بأنفسهم»...  ;[۵] از امام زین العابدین(ع) روایت شده است که مى فرمود: گناهانى که موجب تغییر نعمتها مى شوند عبارتند از: ستمگرى بر مردم، دورى از عادت به کار خیر و از انتخاب کردار نیک، کفران نعمتها و ترک شکرگزارى. خداوند عزوجل فرموده: إن الله لایغیّر ما بقوم حتى یغیّروا ما بأنفسهم».

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: حاکم آفرینش ۱۱
  • اقتصاد: عوامل تحولات اقتصادى ۸; منشأ تحولات اقتصادى ۷ انسان: حاکم انسان ها ۱۱; سرنوشت انسان ۶; محافظت از انسان ۱، ۲، ۳، ۵، ۱۹; نقش انسان ۸; ولى انسان ها ۱۶
  • باقیات الصّالحات: اهمیت باقیات الصّالحات ۱۸
  • توحید: توحید افعالى ۱۷
  • جامعه: آثار گرایشهاى اجتماعى ۹; آسیب شناسى جامعه ۹; عوامل تحولات اجتماعى ۶، ۸، ۱۰; منشأ تحولات اجتماعى ۷
  • جبر و اختیار: ۱۰
  • حوادث: منشأ حوادث ۴
  • خدا: اختصاصات خدا ۱۶، ۱۷; اوامر خدا ۴، ۵; تغییر مقدرات خدا ۱۷; حاکمیت خدا ۱۱; حتمیت اراده خدا ۱۲; حتمیت مقدرات خدا ۱۷; قدرت خدا ۱۷; محدوده اختیارات خدا ۷; مقدرات خدا ۲۱; نقش اراده خدا ۱۰; نقش خدا ۱۳; ولایت خدا ۱۶
  • سختى: زمینه سختى ۹
  • سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت ۶، ۸، ۱۰
  • شکر: آثار ترک شکر ۲۲
  • ظلم: آثار ظلم ۲۲
  • عمل: آثار ترک عمل خیر ۲۲; آثار عمل ناپسند ۱۳
  • کفران: آثار کفران نعمت ۲۲
  • گمراهان: حتمیت عذاب گمراهان ۱۵; زیان به گمراهان ۱۴، ۱۵
  • گناه: آثار گناه ۲۱، ۲۲
  • گناهکاران: زیان به گناهکاران ۱۴، ۱۵
  • ملائکه: انقیاد ملائکه محافظ ۱۹; تعدد ملائکه محافظ ۲، ۲۰; محدوده قدرت ملائکه محافظ ۱۵; محدوده مسؤولیت ملائکه محافظ ۱۹; مسؤولیت ملائکه محافظ ۱، ۳، ۵
  • موجودات: عجز موجودات ۱۵
  • نعمت: زمینه نعمت ۹; عوامل تغییر نعمت ۲۲; عوامل سلب نعمت ۲۱; منشأ سلب نعمت ۱۳

منابع

  1. تفسیرعیاشى ، ج ۲ ، ص ۲۰۵ ، ح ۱۷ ; نورالثقلین ، ج ۲ ، ص ۴۸۶ ، ح ۳۸.
  2. تفسیرقمى، ج ۱، ص ۳۶۰ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۸۷، ح ۴۲.
  3. بحارالأنوار ، ج ۵ ، ص ۳۲۴ ، ح ۱۲.
  4. تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۲۰۶، ح ۱۹ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۸۸، ح ۵۰.
  5. معانى الأخبار، ص ۲۷۰، ح ۲ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۸۷، ح ۴۵.