يوسف ٧٦: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=پس آغاز کرد به بارهای آنان پیش از بار برادر خویش سپس درآوردش از بار برادر خویش بدینگونه تدبیر کردیم برای یوسف نمیرسید او را که برگیرد برادرش را در کیش شاه جز آنکه خدا خواهد بالا بریم پایههای هرکه را خواهیم و بر بالای هر دانشوری است دانشمند | |-|معزی=پس آغاز کرد به بارهای آنان پیش از بار برادر خویش سپس درآوردش از بار برادر خویش بدینگونه تدبیر کردیم برای یوسف نمیرسید او را که برگیرد برادرش را در کیش شاه جز آنکه خدا خواهد بالا بریم پایههای هرکه را خواهیم و بر بالای هر دانشوری است دانشمند | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = | {{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = [[نازل شده در سال::11|١١ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::76|٧٦]] | قبلی = يوسف ٧٥ | بعدی = يوسف ٧٧ | کلمه = [[تعداد کلمات::34|٣٤]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«أَوْعِیَة»: جمع وِعاء، ظروف. در اینجا مراد گونی و جوال و دیگر چیزهائی است که کالای خود را در آن جا دادهاند. «کِدْنَا»: چارهجوئی کردیم. چارهجوئی را مکر و کید نامیدن، بدان خاطر است که تدبیر نهان و چارهسازی پنهان از دیدِ مردمان، در میان ایشان، حیله و نیرنگ نامیده میشود. ماده (کَیْد) برای کار پسند و ناپسند به کار میرود و در اینجا در معنی پسندیده به کار رفته است (نگا: اعراف / انبیاء / ، طارق / و ). «دینِ الْمَلِکِ»: آئین و قانون شاه. گویا در قانون مصر آن زمان، جزای دزد، زدن او و اخذ غرامت معادل دو برابر اشیاء مسروقه از وی بوده است. «مَا کَانَ لِیَأْخُذَ ... إِلاّ أن یَشَآءَ اللهُ»: اگر خواست خدا نبود، یوسف نمیتوانست برابر قانون شاه، برادرش را بازداشت کند. یعنی: این خدا بود که برادران یوسف را واداشت که بگویند: سزای دزد بنده کردن او است. «إِلاّ أَن یَشَآءَ اللهُ»: این استثناء بیانگر این است که با وجود مقرّرات موجود، اگر خدا میخواست کار شدنی بود، و یا این که برابر مقرّرات موجود کار نشدنی بود، ولی خدا چارهسازی کرد و اراده او مشکل را برطرف نمود. «فَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ»: بالاتر از هر دانائی، داناتری است. بالاتر از هر فرزانهای، فرزانهتری وجود دارد که خدا است. | «أَوْعِیَة»: جمع وِعاء، ظروف. در اینجا مراد گونی و جوال و دیگر چیزهائی است که کالای خود را در آن جا دادهاند. «کِدْنَا»: چارهجوئی کردیم. چارهجوئی را مکر و کید نامیدن، بدان خاطر است که تدبیر نهان و چارهسازی پنهان از دیدِ مردمان، در میان ایشان، حیله و نیرنگ نامیده میشود. ماده (کَیْد) برای کار پسند و ناپسند به کار میرود و در اینجا در معنی پسندیده به کار رفته است (نگا: اعراف / انبیاء / ، طارق / و ). «دینِ الْمَلِکِ»: آئین و قانون شاه. گویا در قانون مصر آن زمان، جزای دزد، زدن او و اخذ غرامت معادل دو برابر اشیاء مسروقه از وی بوده است. «مَا کَانَ لِیَأْخُذَ ... إِلاّ أن یَشَآءَ اللهُ»: اگر خواست خدا نبود، یوسف نمیتوانست برابر قانون شاه، برادرش را بازداشت کند. یعنی: این خدا بود که برادران یوسف را واداشت که بگویند: سزای دزد بنده کردن او است. «إِلاّ أَن یَشَآءَ اللهُ»: این استثناء بیانگر این است که با وجود مقرّرات موجود، اگر خدا میخواست کار شدنی بود، و یا این که برابر مقرّرات موجود کار نشدنی بود، ولی خدا چارهسازی کرد و اراده او مشکل را برطرف نمود. «فَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ»: بالاتر از هر دانائی، داناتری است. بالاتر از هر فرزانهای، فرزانهتری وجود دارد که خدا است. |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۴
ترجمه
يوسف ٧٥ | آیه ٧٦ | يوسف ٧٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَوْعِیَة»: جمع وِعاء، ظروف. در اینجا مراد گونی و جوال و دیگر چیزهائی است که کالای خود را در آن جا دادهاند. «کِدْنَا»: چارهجوئی کردیم. چارهجوئی را مکر و کید نامیدن، بدان خاطر است که تدبیر نهان و چارهسازی پنهان از دیدِ مردمان، در میان ایشان، حیله و نیرنگ نامیده میشود. ماده (کَیْد) برای کار پسند و ناپسند به کار میرود و در اینجا در معنی پسندیده به کار رفته است (نگا: اعراف / انبیاء / ، طارق / و ). «دینِ الْمَلِکِ»: آئین و قانون شاه. گویا در قانون مصر آن زمان، جزای دزد، زدن او و اخذ غرامت معادل دو برابر اشیاء مسروقه از وی بوده است. «مَا کَانَ لِیَأْخُذَ ... إِلاّ أن یَشَآءَ اللهُ»: اگر خواست خدا نبود، یوسف نمیتوانست برابر قانون شاه، برادرش را بازداشت کند. یعنی: این خدا بود که برادران یوسف را واداشت که بگویند: سزای دزد بنده کردن او است. «إِلاّ أَن یَشَآءَ اللهُ»: این استثناء بیانگر این است که با وجود مقرّرات موجود، اگر خدا میخواست کار شدنی بود، و یا این که برابر مقرّرات موجود کار نشدنی بود، ولی خدا چارهسازی کرد و اراده او مشکل را برطرف نمود. «فَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ»: بالاتر از هر دانائی، داناتری است. بالاتر از هر فرزانهای، فرزانهتری وجود دارد که خدا است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۸۲ - ۶۳، سوره يوسف
- بازگشت برادران يوسف به سوى پدر و راضى كردن او به بردن بنيامين و...
- مراد يعقوب (عليه السلام ) از جمله : ((فالله خير حافظا و هو ارحم الراحمين ))
- معناى توسل به خدا، لغو و بى اثر دانستن اسباب و وسائط نيست
- سبب اينكه يعقوب (عليه السلام ) به پسران خود سفارش كرد از يك دروازه وارد نشوند
- سه نكته درباره توكل از آيه شريفه : ((و قال يا نبىّ...)) استفاده مى شود
- معناى جمله : ((ما كان يغنى عنهم من الله من شى ء...))
- علم موهبتى به يعقوب (عليه السلام ) اكتسابى نبوده و نتيجه اخلاص در توحيد است
- توجيه ديگر مفسرين در معناى آيات مورد بحث
- گفتار يوسف جز افتراهاى مذموم عقلى و حرام شرعى نيست !
- توجيه ديگر مفسرين در مراد از آيه شريفه
- پيمانه ملك گم شده است !
- كيفر سارق معين مى شود
- پيمانه از باروبنه بنيامين برادر ابوينى يوسف (عليه السلام ) يافته مى شود!
- مراد از اينكه يوسف (عليه السلام ) نمى توانستند بر مبناى كيش مصريان برادر را نزدخود نگاه بدارد
- معناى جمله ((فوق كل ذى علم ))
- گفتگوى يوسف (عليه السلام ) با برادران پس از آنكه پيمانه گمشده از باروبنه بنيامين يافته شد
- گفتگوى برادران : چگونه بدون بنيامين نزد پدر بازگرديم ؟
- يكى از برادران : نزد پدر بازگشته بگوييد پسرت دزدى كرد و ((ما شهدنا الّا بماعلمنا... و ما كنّا
نکات آیه
۱- یوسف(ع) خود به بازرسى بارها و اثاثیه کاروان فرزندان یعقوب اقدام کرد. (فبدأ بأوعیتهم قبل وعاء أخیه) ضمیر در «بدأ» و «استخرج» به قرینه «أخیه» به یوسف باز مى گردد. اِسناد آن دو فعل به یوسف، ظاهراً حقیقى است نه مجازى (به این معنا که او دستور داده باشد که چگونه بازرسى کنند در حالى که خود مباشرت نداشته باشد). تغییر سیاق ; یعنى، تبدیل فعل جمع (قالوا فما جزاؤه) به فعل مفرد (بدأ) قرینه بر معناى یاد شده است. «وعاء» به معناى ظرف و «أوعیة» جمع آن مى باشد.
۲- یوسف(ع) پیش از بازرسى اثاثیه بنیامین ، به تفتیش دقیق بار و اثاثیه دیگر فرزندان یعقوب پرداخت. (فبدأ بأوعیتهم قبل وعاء أخیه ثم استخرجها من وعاء أخیه) کلمه «ثم» دلالت مى کند که مدتى طول کشید تا نوبت بازرسى بار بنیامین فرا رسید. و این حکایت از آن دارد که بازرسى اثاثیه دیگر برادران به دقت انجام مى گرفته که کار به درازا کشیده شده بود.
۳- یوسف(ع) در بازرسى بار بنیامین ، جام شاهى را از بار وى بیرون آورد. (ثم استخرجها من وعاء أخیه) ضمیر مفعولى در «استخرجها» به «صواع» و یا «سقایة» باز مى گردد. قابل ذکر است که آوردن فعل «استخرج» (بیرون آورد) به جاى «وجد» (یافت) به خاطر این است که یوسف(ع) مى دانست جام شاهى در اثاثیه بنیامین است.
۴- طرح و نقشه یوسف(ع) براى نگه داشتن بنیامین ، کیفر و طرحى از ناحیه خداوند و به وحى او بود. (کذلک کدنا لیوسف)
۵- گذاشتن جام شاهى در اثاثیه بنیامین ، جویا شدن از مجازات سارق در آیین فرزندان یعقوب و تفتیش بار بنیامین پس از سایر برادران ، از الهامات خدا به یوسف(ع) براى نگه داشتن بنیامین نزد خود بود. (کذلک کدنا لیوسف) «کذلک» اشاره به مجموعه طرح و نقشه اى دارد که آیات ۷۰ تا ۷۵ بیانگر آن بود.
۶- حضور بنیامین نزد یوسف(ع) ، به سود و منفعت یوسف(ع) بود. (کذلک کدنا لیوسف) لام در «لیوسف» لام منفعت است. بنابراین نقشه طرح شده و هدف از آن (نگه داشتن بنیامین) در جهت منافع یوسف(ع) بوده است.
۷- نگاه داشتن بنیامین در مصر حتى به جرم سرقت ، بر طبق قوانین جزایى پادشاه مصر ، براى یوسف(ع) مجاز نبود. (ما کان لیأخذ أخاه فى دین الملک) دین به معناى آیین و روش است و مراد از آن به اعتبار اضافه شدنش به «ملک» قوانین و مقررات حاکم بر مصر مى باشد. قابل ذکر است که به قرینه «فما جزاؤه ...» در آیه ۷۴، اگر سارق مى خواست بر اساس آیین خودش تنبیه شود، قاضى و حاکم مصر مى توانست بر آن اساس حکم کند.
۸- حکومت مصر در زمان وزارت یوسف(ع) داراى تشکیلات و قوانین جزایى و قضایى بود. (ما کان لیأخذ أخاه فى دین الملک)
۹- قوانین جزایى مصر ، استرقاق سارقان را مجاز نمى شمرد. (ما کان لیأخذ أخاه فى دین الملک)
۱۰- یوسف(ع) در زمان وزارتش ، نمى توانست با قوانین و مقررات حکومت مصر مخالفت کند. (ما کان لیأخذ أخاه فى دین الملک)
۱۱- مصر در زمان وزارت یوسف(ع) داراى حکومت پادشاهى بود. (ما کان لیأخذ أخاه فى دین الملک)
۱۲- وضع قوانین و مقررات حکومت مصر در زمان وزارت یوسف(ع) ، در اختیار پادشاه بود. (ما کان لیأخذ أخاه فى دین الملک)
۱۳- یوسف(ع) در زمان قحطى مصر ، پادشاه آن دیار نبود. (ما کان لیأخذ أخاه فى دین الملک)
۱۴- مشیّت الهى ، زمینه ساز باقى ماندن بنیامین نزد یوسف(ع) (ما کان ... إلاّ أن یشاء الله)
۱۵- یوسف(ع) جز به مشیت خدا و امداد او با هیچ سبب و مستمسکى ، نمى توانست بنیامین را نزد خویش نگه دارد. (ما کان لیأخذ أخاه فى دین الملک إلاّ أن یشاء الله)
۱۶- مجازات مجرمان بیگانه بر اساس مقررات خودِ آنان ، با قوانین و مقررات مصر در زمان وزارت یوسف(ع) مخالفتى نداشت. (ما کان لیأخذ أخاه فى دین الملک إلاّ أن یشاء الله)
۱۷- لزوم احترام و مراعات قوانین حتى در نظامهاى غیر الهى (ما کان لیأخذ أخاه فى دین الملک إلاّ أن یشاء الله)
۱۸- اسباب و عوامل طبیعى ، تحت تدبیر و مشیّت الهى است. (ما کان لیأخذ أخاه فى دین الملک إلاّ أن یشاء الله)
۱۹- جریان مشیّت الهى با اسباب و علل طبیعى (ما کان لیأخذ أخاه فى دین الملک إلاّ أن یشاء الله)
۲۰- یوسف(ع) برخوردار از مقامهاى بلند معنوى و نایل شده به مراحل و درجاتى از کمال (نرفع درجت من نشاء)
۲۱- موفقیت یوسف(ع) در طرح و اجراى نقشه براى نگه داشتن بنیامین ، جلوه اى از برترى او بر برادران خویش و نمودى از دانش افزون تر وى (کذلک کدنا لیوسف ... نرفع درجت من نشاء و فوق کل ذى علم علیم) مصداق مورد نظر براى «من نشاء» یوسف(ع) است.
۲۲- مقامات معنوى ، داراى درجات و مراحل گوناگون است. (نرفع درجت من نشاء) برداشت فوق از جمع بودن کلمه «درجات» استفاده شده است.
۲۳- تفاوت رتبه و منزلت انسانها در پیشگاه خداوند (نرفع درجت من نشاء)
۲۴- خداوند بر اساس مشیّت خویش ، برترى دهنده برخى از انسانها بر برخى دیگر و اعطا کننده کمال به بهره مندان از آن (نرفع درجت من نشاء)
۲۵- آدمیان ، در دانش و آگاهى داراى مراتبى گوناگونند. (نرفع درجت من نشاء و فوق کل ذى علم علیم) مفسّران در این آیه «علیم» را دو گونه تفسیر کرده اند: ۱- مراد از آن هر دانا و دانشمندى است. ۲- مقصود از آن خداوند مى باشد. بر اساس معناى نخست مفاد جمله چنین مى شود: هر دانشمندى یافت شود دانشمندتر از او وجود دارد. و بر اساس معناى دوم مفاد جمله مذکور چنین است: علم خدا افزون تر از علم هر دانشمندى است. برداشت فوق، ناظر به اولین احتمال است.
۲۶- برادران یوسف برخوردار از علم و دانش و یوسف(ع) عالم تر و آگاه تر از همه آنان (و فوق کل ذى علم علیم) بر اساس اولین معنایى که براى جمله فوق در برداشت قبل آمد ، مصداق مورد نظر براى «علیم» یوسف است و مصداق «کل ذى علم» برادران او هستند.
۲۷- خداوند از هر عالم و دانشمندى ، داناتر و آگاه تر است. (فوق کل ذى علم علیم) برداشت فوق ، بر این اساس است که مراد از «علیم» خداوند باشد.
۲۸- دانش بشرى محدود است. (و فوق کل ذى علم علیم) تعمیم جمله «و فوق کل ...» به تمامى عالمان بشر اقتضا مى کند که بین انسانها کسى نباشد که از همه عالمان برتر باشد.
۲۹- علم و آگاهى مایه برترى است. (نرفع درجت من نشاء و فوق کل ذى علم علیم) برداشت فوق، از ارتباط در دو جمله «نرفع...» و «فوق کل ذى علم علیم» استفاده مى شود.
موضوعات مرتبط
- ارزشها: ملاک ارزشها ۲۹
- اسماء و صفات: علیم ۲۷
- انسان: تفاوت انسان ها ۲۵; محدوده علم انسان ها ۲۸; مراتب انسان ها ۲۳; مراتب علم انسان ها ۲۵; منشأ تفاوت انسان ها ۲۴; منشأ مقامات معنوى انسان ها ۲۴
- برادران یوسف: بازرسى مال التجاره برادران یوسف ۱، ۲; علم برادران یوسف ۲۶; فضایل برادران یوسف ۲۶ بردگى: احکام بردگى ۹
- بنیامین: بازرسى مال التجاره بنیامین ۲، ۳; غیرقانونى بودن بازداشت بنیامین ۷; فلسفه نگهدارى بنیامین ۶; کیفر بنیامین ۴; مجازات بنیامین ۴; نگهدارى بنیامین ۴، ۵، ۱۴، ۱۵، ۲۱
- بیگانگان: مجازات بیگانگان ۱۶
- پادشاه مصر: ۱۳ آبخورى پادشاه مصر ۵; محدوده اختیارات پادشاه مصر ۱۲; مکان کشف آبخورى پادشاه مصر ۳
- خدا: آثار امدادهاى خدا ۱۵; آثار مشیت خدا ۱۴، ۱۵، ۱۸، ۲۴; اختصاصات خدا ۲۷; تعالیم خدا ۴; سنتهاى خدا ۱۹; عطایاى خدا ۲۴; علم خدا ۲۷; مجارى مشیت خدا ۱۹
- دزد: مجازات دزد ۵، ۷; ممنوعیت بردگى دزد ۹
- علم: آثار علم ۲۹
- عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۱۸، ۱۹
- قانون: اهمیت احترام به قانون ۱۷; اهمیت رعایت قانون ۱۷
- کیفر: قوانین کیفرى در دوران یوسف(ع) ۸
- مصر باستان: بردگى دزد در مصر باستان ۹; حکومت پادشاهى مصر باستان ۱۱; حکومت مصر باستان در دوران یوسف(ع) ۱۱; قانونگذاران مصر باستان ۱۲; قوانین جزایى مصر باستان ۸، ۹، ۱۶; قوانین کیفرى در مصر باستان ۷، ۸; منشأ قانونگذارى مصر باستان ۱۲; نظام حکومتى مصر باستان ۱۱; نظام قضایى مصر باستان ۸
- مقامات معنوى: مراتب مقامات معنوى ۲۲، ۲۳
- نظام جزایى: نظام جزایى در دوران یوسف(ع) ۱۶
- نظام علیت: ۱۹
- نظام قضایى: نظام قضایى در دوران یوسف(ع) ۸
- یوسف(ع): الهام به یوسف(ع) ۵; بازرسى یوسف(ع) ۱، ۲، ۳; تدبیر یوسف(ع) ۴، ۲۱; علم یوسف(ع) ۲۱، ۲۶; فضایل یوسف(ع) ۲۱، ۲۶; فلسفه تدبیر یوسف(ع) ۵; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۷، ۱۴; کمالات یوسف(ع) ۲۰; محدوده اختیارات یوسف(ع) ۷، ۱۰; مقامات معنوى یوسف(ع) ۲۰; منافع یوسف(ع) ۶; منشأ تدبیر یوسف(ع) ۵; موفقیت یوسف(ع) ۲۱; وحى به یوسف(ع) ۴; یوسف(ع) و امدادهاى خدا ۱۵; یوسف(ع) و بازداشت بنیامین ۷; یوسف(ع) و بنیامین ۴، ۵، ۲۱; یوسف(ع) و قوانین مصر باستان ۱۰; یوسف(ع) و مشیت خدا ۱۵; یوسف(ع) هنگام قحطى مصر باستان ۱۳