يوسف ٤٠: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=نمیپرستید جز او مگر نامهائی که نامیدید شما و پدران شما نفرستاده است خدا بدانها فرمانی نیست فرمان جز برای خدا فرمود که نپرستید جز او را این است دین استوار و لیکن بیشتر مردم نمیدانند | |-|معزی=نمیپرستید جز او مگر نامهائی که نامیدید شما و پدران شما نفرستاده است خدا بدانها فرمانی نیست فرمان جز برای خدا فرمود که نپرستید جز او را این است دین استوار و لیکن بیشتر مردم نمیدانند | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = | {{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = [[نازل شده در سال::11|١١ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::40|٤٠]] | قبلی = يوسف ٣٩ | بعدی = يوسف ٤١ | کلمه = [[تعداد کلمات::34|٣٤]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«سُلْطَانٍ»: دلیل و برهان. حجّت و مدرک. «الْحُکْمُ»: حکومت و فرمانروائی. حکم و فرمان. «الْقَیِّمُ»: راست و درست. ثابت و پابرجا. | «سُلْطَانٍ»: دلیل و برهان. حجّت و مدرک. «الْحُکْمُ»: حکومت و فرمانروائی. حکم و فرمان. «الْقَیِّمُ»: راست و درست. ثابت و پابرجا. |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۴
ترجمه
يوسف ٣٩ | آیه ٤٠ | يوسف ٤١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«سُلْطَانٍ»: دلیل و برهان. حجّت و مدرک. «الْحُکْمُ»: حکومت و فرمانروائی. حکم و فرمان. «الْقَیِّمُ»: راست و درست. ثابت و پابرجا.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۲ - ۳۵، سوره يوسف
- تصميم به زندانى كردن يوسف (عليه السلام )
- رؤ ياى دو همزندانى يوسف (عليه السلام ) و تعبير خواب آن دو توسط يوسف (عليه السلام )
- فرصتى پيش آمده براى يوسف (ع ) براى دعوت به توحيد
- طرح يك سؤ ال در مورد نعمت بودن نبوت و رسالت و پاسخ به آن
- معناى ((خير)) و بيان حجت قاطعى كه در جمله : ((ءارباب متفرّقون خيرام الله الواحدالقهّار)) نهفته است
- وجه توصيف خداوند به (واحد) و (قهار) در كلام يوسف (ع )
- استدلال يوسف (عليه السلام ) و رد پرستش آلهه و اثبات توحيد عبادى
- چرا دين توحيد دين ((قيم )) است ؟ (ذلك الّذين القيّم ...)
- اشاره به اينكه مفاد دو آيه : ((يا صاحب السجن ...)) و ((ما تعبدون من دونه ...)) يك برهان بر توحيد دو عبادت است
- تقرير ديگرى براى دو آيه از آن دو برهان استفاده مى شود
- توسل به اسباب منافاتى با اخلاص ندارد، بلكه اعتماد بر اسباب با اخلاص منافات دارد
- بحث روايتى
- رواياتى مربوط به احوال حضرت يوسف (ع ) در زندان
- اشكال به چند روايت كه در آنها جمله : ((اذكرنى عند ربك )) بر يوسف (عليه السلام )خرده گرفته
نکات آیه
۱- مصریان عصر یوسف(ع) و اجدادشان ، مردمى مشرک و پرستشگر خدایانى متعدد و دروغین بودند. (ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً سمیتموها أنتم و ءاباؤکم)
۲- هر معبودى جز خداوند ، تنها داراى نامى از خدایى و خالى از هنر و حقیقت آن (ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً سمیتموها) مقصود از «أسماء سمیتموها» (نامهایى که شما بر معبودها نهاده اید) این است که این نامها ، الفاظى اند که مصداقى در خارج ندارند. اسمهایى بى مسمى و نامهایى بى نشانند.
۳- یوسف(ع) ، براى هم بندان زندانى خویش شایسته نبودن معبودهایشان را براى پرستش ، تشریح کرد و بر لزوم یکتاپرستى استدلال کرد. (ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً ... ذلک الدین القیم)
۴- شرک ورزى و اعتقاد به معبودهایى غیر از خداى یکتا ، زاییده پندار و توهم آدمیان است. (إلاّ أسماءً سمیتموها)
۵- خداوند ، هیچ رخصتى براى پرستش معبودهاى اهل شرک نداده است. (ما أنزل الله بها من سلطن) برداشت فوق، ناظر به این مطلب است که مراد از «سلطاناً»، حجت و دلیل نقلى باشد.
۶- شرک ، پندارى فاقد دلیل عقلى و نقلى ، و پرستش معبودهایى جز خدا ، عارى از هر نوع برهان و حجت (ما أنزل الله بها من سلطن) «سلطان» مى تواند به معناى حجت، اعم از عقلى و نقلى باشد و مى تواند به معناى سیطره - که برخاسته از اقتدار است - باشد. برداشت فوق، ناظر به معناى اول است. گفتنى است که بر این مبنا، ضمیر در «بها» به عبادت - که از «تعبدون» استفاده مى شود - باز مى گردد.
۷- معبودهاى اهل شرک ، فاقد هرگونه اقتدار و سیطره اند. (ما أنزل الله بها من سلطن) برداشت فوق ، بر این مبناست که مراد از «سلطان» سیطره و اقتدار باشد. بر این مبنا ، ضمیر در «بها» به «أسماء» - که مراد از آن معبودهاست - برمى گردد.
۸- توان و قدرت موجودات ، عطایى از خداوند به آنهاست. (ما أنزل الله بها من سلطن)
۹- استدلالها و براهین ، افاضاتى است از ناحیه خداوند بر قلب و اندیشه انسانها (ما أنزل الله بها من سلطن) براى مردود شمردن پندار اهل شرک کافى بود که گفته شود: مشرکان دلیلى براى عقیده و مرامشان ندارند. رد آن پندار با جمله «ما أنزل الله ...» (خداوند برهانى براى عبادت معبودها قرار نداده است) براى رساندن حقیقتى است، که در برداشت فوق آمده است.
۱۰- عقاید آدمى ، باید متکى بر دلیل و برهان عقلى یا نقلى باشد. (ما أنزل الله بها من سلطن)
۱۱- شناخت حقیقت موجودات و شؤون آنها ، تنها از طریق برهان دست یافتنى است. (ما أنزل الله بها من سلطن)
۱۲- حاکمیت و سیطره بر هستى ، در انحصار خداوند است. (ما أنزل الله بها من سلطن إن الحکم إلاّ لله) مقصود از «حکم» یا حکم تکوینى یا حکم تشریعى و یا اعم از هر دو نوع است. برداشت فوق ، ناظر به نوع تکوینى آن است.
۱۳- تنها خداوند داراى حق قانون گذارى و تشریع احکام است. (إن الحکم إلاّ لله) برداشت فوق بر این مبناست که مقصود از «حکم» حکم تشریعى باشد.
۱۴- لزوم عبادت خدا و ضرورت پرهیز از پرستش غیر او ، فرمان خداوند به انسانهاست. (أمر ألاّتعبدوا إلاّ إیاه)
۱۵- مشرکان به پندار فرمان خدا بر پرستش معبودهاى خویش ، آنها را عبادت مى کنند.* (أمر ألاّتعبدوا إلاّ إیاه)
۱۶- توحید و یکتاپرستى ، آیینى بدون کمترین انحراف و کجى، و شرک پندارى منحرف و نادرست است. (أمر ألاّتعبدوا إلاّ إیاه ذلک الدین القیم) «قیّم» به معناى مستقیم و بدون انحراف و کجى است.
۱۷- تنها ادیانى که قرین برهان باشند ، از کجى و انحراف مبرّا هستند. (ما أنزل الله بها من سلطن ... أمر ألاّتعبدوا إلاّ إیاه ذلک الدین القیم)
۱۸- توحید و یکتاپرستى ، آیینى استوار و متکى بر برهان ، و شرکْ پندارى سست و بى بنیاد است. (ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً ... أمر ألاّتعبدوا إلاّ إیاه ذلک الدین القیم) از معانى «قیّم» مستقیم و استوار است و از آن جا که یوسف(ع) پس از اقامه برهان بر توحید و لزوم یکتاپرستى و یادآورى نبود دلیل بر شرک و پرستش غیر خدا، فرمود: «ذلک الدین القیم» معلوم مى شود: ثبات و استوارى توحید به خاطر برهانى بودن آن، و سستى شرک ناشى از نبود دلیل بر آن است.
۱۹- اکثریت مردم (مشرکان) ، ناآگاه به استوارى توحید و یگانه پرستى و اتکاى آن بر برهان (ذلک الدین القیم و لکنّ أکثر الناس لایعلمون) در برداشت فوق ، «الناس» عموم مردم گرفته شده است. بر این اساس ، مقصود از «أکثر» مشرکان خواهد بود. مفعول «لایعلمون» به قرینه جمله هاى قبل ، استوارى توحید بر برهان و دلیل برهانى نداشتن شرک است.
۲۰- مردم ، در صورت آگاهى از براهین توحید ، به یکتاپرستى گرایش خواهند یافت. (و لکنّ أکثر الناس لایعلمون)
۲۱- تنها آنان که توانایى تفکیک عقاید صحیح و حقیقى را از عقاید پندارى و وهمى دارند ، عالمند.* (ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً سمیتموها ... و لکنّ أکثر الناس لایعلمون)
۲۲- جهل و نادانى مردم ، زمینه ساز پیدایش شرک و پرستش غیر خدا (ما أنزل الله بها من سلطن ... و لکنّ أکثر الناس لایعلمون)
۲۳- اکثر مشرکان ، ناآگاه به درستى و استوارى توحید و سستى و نادرستى شرک (ما تعبدون من دونه ... و لکنّ أکثر الناس لایعلمون) برداشت فوق، بر این اساس است که مراد از «الناس» مشرکان باشد.بنابراین «و لکنّ أکثر الناس لایعلمون» گویاى این نکته است که: بیشتر مشرکان [حقیقت] را نمى دانند و برخى از آنان بدان آگاهند ; ولى به خاطر عناد یا خوف از دست دادن ریاست و مانند اینها، به توحید نمى گرایند.
موضوعات مرتبط
- آفرینش: حاکم آفرینش ۱۲
- احکام: حق تشریع احکام ۱۳; منشأ تشریع احکام ۱۳
- اکثریت: جهل اکثریت ۱۹; شرک اکثریت ۱۹
- برهان: نقش برهان ۱۱
- توحید: اتقان توحید عبادى ۱۸، ۱۹، ۲۳; برهان در توحید عبادى ۱۸; توحید افعالى ۲، ۸، ۱۲; توحید عبادى ۱۶; حقیقت توحید۱۶
- جهل: آثار جهل ۲۲
- خدا: اختصاصات خدا ۱۲، ۱۳; اوامر خدا ۱۴، ۱۵; حاکمیت خدا ۱۲; حقوق خدا ۱۳; عطایاى خدا ۸، ۹
- خیال پردازى: آثار خیال پردازى ۴
- دین: آسیب شناسى دین ۱۷، ۲۲; اهمیت برهان در دین ۱۷; موانع انحراف دین ۱۷ شرک: اهمیت اجتناب از شرک ۱۴; بطلان شرک ۱۶، ۲۳; بى منطقى شرک عبادى ۶; پوچى شرک ۱۸، ۲۳; حقیقت شرک ۱۶، ۱۸; رد شرک ۵; زمینه شرک عبادى ۲۲; گمراهى شرک ۱۶; منشأ شرک ۴; منشأ شرک عبادى ۱۵ عبادت: اهمیت عبادت خدا ۱۴; رد عبادت معبودان باطل ۵
- عقیده: اهمیت برهان در عقیده ۱۰; تشخیص عقیده صحیح ۲۱; عقیده باطل ۶، ۱۵، ۱۶; منشأ عقیده باطل ۴
- علم: آثار علم ۲۰
- علما: ۲۱
- قانونگذارى: حق قانونگذارى ۱۳
- گرایشها: زمینه گرایش به توحید ۲۰
- مشرکان: ۱ بینش مشرکان ۱۵; جهل اکثریت مشرکان ۲۳; جهل مشرکان ۱۹; مشرکان و توحید ۲۳; مشرکان و معبودان باطل ۱۵
- مصریان باستان: شرک مصریان باستان ۱; عقیده مصریان باستان ۱
- معبودان باطل: پوچى معبودان باطل ۲; رد عبادت معبودان باطل ۵; عجز معبودان باطل ۷
- موجودات: روش شناخت موجودات ۱۱; منشأ قدرت موجودات ۸
- نعمت: نعمت احتجاج ۹
- یوسف(ع): احتجاج یوسف(ع) ۳; قصه یوسف(ع) ۳; یوسف(ع) و توحید عبادى ۳; یوسف(ع) و معبودان باطل ۳; یوسف(ع) و همبندان ۳