الأنفال ٤٢: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=هنگامی که بودید بر کنار فرودین درّه و ایشان بر کنار فرازین آن و کاروان فرودتر از شما و اگر وعده می‌گزاردید با هم هر آینه اختلاف می‌کردید در وعده‌گاه لیکن تا بگذراند خدا کاری را که بوده است شدنی تا هلاک شود آنکه هلاک شده است از روی بینش و زنده شود آنکه زنده شده است از روی بینش و همانا خدا است شنونده دانا
|-|معزی=هنگامی که بودید بر کنار فرودین درّه و ایشان بر کنار فرازین آن و کاروان فرودتر از شما و اگر وعده می‌گزاردید با هم هر آینه اختلاف می‌کردید در وعده‌گاه لیکن تا بگذراند خدا کاری را که بوده است شدنی تا هلاک شود آنکه هلاک شده است از روی بینش و زنده شود آنکه زنده شده است از روی بینش و همانا خدا است شنونده دانا
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره الأنفال | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::42|٤٢]] | قبلی = الأنفال ٤١ | بعدی = الأنفال ٤٣  | کلمه = [[تعداد کلمات::41|٤١]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره الأنفال | نزول = [[نازل شده در سال::13|١ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::42|٤٢]] | قبلی = الأنفال ٤١ | بعدی = الأنفال ٤٣  | کلمه = [[تعداد کلمات::41|٤١]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«الْعُدْوَةِ»: کناره. سمت. طرف. ناحیه. «الدُّنْیَا»: مؤنّث أَدْنی، نزدیکتر. مراد ناحیه‌ای است که به مدینه نزدیکتر بود. «الْقُصْوی»: مؤنّث أَقصی، دورتر. «الرَّکْبُ»: کاروان. مراد کاروان ابوسفیان است که در آیه هفتم همین سوره بدان اشاره شده است. «أَسْفَل»: پائین‌تر. مراد مکان پائین‌تری است که در ساحل دریا قرار داشت. «لَوْ تَوَاعَدْتُمْ»: اگر شما و قریشیان به همدیگر وعده جنگ می‌دادید و بر آن توافق می‌کردید. «لِیَهْلِکَ»: تا هلاک شود. مراد از هلاک در اینجا کفر است چون سبب هلاک است. «یَحْیَی»: زنده شود. مراد از زنده شدن، ایمان آوردن است. زیرا ایمان آوردن، از مرگِ کفر زنده‌شدن و زندگی دوباره یافتن است (نگا: انعام / . «بَیِّنَةٍ»: دلیل آشکار. مراد مشاهده کشته‌شدن کفّار و پیروزی آشکار مؤمنان در جنگ بدر است که در پرتو مدد و یاری باری تعالی بود.
«الْعُدْوَةِ»: کناره. سمت. طرف. ناحیه. «الدُّنْیَا»: مؤنّث أَدْنی، نزدیکتر. مراد ناحیه‌ای است که به مدینه نزدیکتر بود. «الْقُصْوی»: مؤنّث أَقصی، دورتر. «الرَّکْبُ»: کاروان. مراد کاروان ابوسفیان است که در آیه هفتم همین سوره بدان اشاره شده است. «أَسْفَل»: پائین‌تر. مراد مکان پائین‌تری است که در ساحل دریا قرار داشت. «لَوْ تَوَاعَدْتُمْ»: اگر شما و قریشیان به همدیگر وعده جنگ می‌دادید و بر آن توافق می‌کردید. «لِیَهْلِکَ»: تا هلاک شود. مراد از هلاک در اینجا کفر است چون سبب هلاک است. «یَحْیَی»: زنده شود. مراد از زنده شدن، ایمان آوردن است. زیرا ایمان آوردن، از مرگِ کفر زنده‌شدن و زندگی دوباره یافتن است (نگا: انعام / . «بَیِّنَةٍ»: دلیل آشکار. مراد مشاهده کشته‌شدن کفّار و پیروزی آشکار مؤمنان در جنگ بدر است که در پرتو مدد و یاری باری تعالی بود.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۸


ترجمه

در آن هنگام که شما در طرف پایین بودید، و آنها در طرف بالأ (و دشمن بر شما برتری داشت؛) و کاروان (قریش)، پایین تر از شما بود؛ (و وضع چنان سخت بود که) اگر با یکدیگر وعده می‌گذاشتید (که در میدان نبرد حاضر شوید)، در انجام وعده خود اختلاف می‌کردید؛ ولی (همه اینها) برای آن بود که خداوند، کاری را که می‌بایست انجام شود، تحقّق بخشد؛ تا آنها که هلاک (و گمراه) می‌شوند، از روی اتمام حجّت باشد؛ و آنها که زنده می‌شوند (و هدایت می‌یابند)، از روی دلیل روشن باشد؛ و خداوند شنوا و داناست.

آن‌گاه كه شما نزديك‌تر [به مدينه‌] بوديد و آنها دورتر، و كاروان [تجارى‌] پايين‌تر از شما بود، و اگر شما با يكديگر وعده‌ى [جنگ‌] گذاشته بوديد، قطعا در باره‌ى قرار جنگ [به خاطر كثرت دشمن‌] اختلاف مى‌كرديد، ولى [چنين شد] تا خدا كارى را كه مى‌بايست انجا
آنگاه كه شما بر دامنه نزديكتر [كوه‌] بوديد و آنان در دامنه دورتر [كوه ]، و سواران [دشمن‌] پايين‌تر از شما [موضع گرفته‌] بودند، و اگر با يكديگر وعده گذارده بوديد، قطعاً در وعده‌گاه خود اختلاف مى‌كرديد، ولى [چنين شد] تا خداوند كارى را كه انجام‌شدنى بود به انجام رساند [و] تا كسى كه [بايد] هلاك شود، با دليلى روشن هلاك گردد، و كسى كه [بايد] زنده شود، با دليلى واضح زنده بماند، و خداست كه در حقيقت شنواى داناست.
همان زمانی که سپاه شما در وادی نزدیک و دشمن به مکانی دور (از شهر مدینه) بود و آن کاروان (تجاری ابو سفیان) فرو دست شما قرار داشتند، و اگر این کارزار به وعده و قرار شما با دشمن مقرر می‌شد در وعده‌گاه (از خوف و اندیشه در جنگ) اختلاف می‌کردید لیکن برای آنکه حکم ازلی و قضای حتمی را که خدا مقدر فرموده اجرا سازد (این رویارویی رخ داد) تا هر که هلاک شدنی است بعد از اتمام حجت هلاک شود و هر که لایق حیات ابدی است به اتمام حجت به حیات ابدی رسد و همانا خدا شنوا و داناست.
و [یاد کنید] هنگامی را که شما [در جنگ بدر] بر دامنه ای نزدیک تر به سطح زمین بودید [که برای جنگ جایی نامناسب بود] و دشمن در دامنه ای بالاتر [و مناسب برای جنگ] قرار داشت، و کاروان [تجاری قریش] در مکانی پایین تر ازشما بود [که توانست دور از دید شما بگریزد]؛ و اگر [برای رویارویی] با دشمن [زمانی معین و جایی مشخص] وعده می گذاشتید، نسبت به وعده گاه اختلاف می کردید [ظاهر امر نشان می داد که شکست حتمی با شما و پیروزی قطعی با دشمن است، ولی این پیروزی به صورتی غیر عادی نصیب شما شد] تا خدا پیروزی شما و شکست آنان را که [بر اساس اراده اش] انجام شدنی بود تحقق دهد، تا هر که هلاک می شود از روی دلیلی روشن هلاک شود، وهر که زندگی می کند ازروی برهانی آشکار زندگی کند؛ و یقیناً خدا شنوا و داناست.
شما در كرانه نزديك‌تر بيابان بوديد و آنها در كرانه دورتر بودند و آن قافله در مكانى فروتر از شما بود. اگر شما با يكديگر زمان جنگ را تعيين مى‌كرديد باز هم از آن تخلف مى‌ورزيديد تا كارى كه خدا مقرر كرده است واقع شود، تا هر كه هلاك مى‌شود به دليلى هلاك شود و هر كه زنده مى‌ماند به دليلى زنده ماند. هرآينه خدا شنوا و داناست.
یاد کنید زمانی که شما در کناره نزدیک [به مدینه‌] و آنان در کناره دورتر بودند، و سواران [کاروان تجاری قریش‌] در فرودست شما [در کناره دریا] بودند، و اگر شما با همدیگر وعده [جنگ‌] گذارده بودید [چه‌بسا] در آن وعده خلاف می‌کردید، ولی خداوند [چنین مقرر داشت‌] تا کاری انجام یافتنی را به سرانجام برساند، تا سرانجام هرکس که نابود [و گمراه‌] می‌گردد، دیده و دانسته باشد و هرکس زنده [و راهیاب‌] می‌گردد دیده و دانسته باشد، و [بدانید که‌] خداوند شنوای داناست‌
آنگاه كه شما به كناره نزديكتر- كناره خشك رود كه به مدينه نزديكتر است- بوديد و آنها- ابو جهل و سپاه او- به كناره دورتر- از مدينه- بودند و آن كاروان- شترسواران ابو سفيان- از شما فروتر بود- نزديكتر به جانب دريا-. و اگر با آنها وعده [مكان و زمان جنگ‌] مى‌نهاديد، در وعده‌گاه با يكديگر اختلاف مى‌كرديد- و اين گونه با هم روبرو نمى‌شديد- و ليكن [چنان شد] تا خدا كارى را كه كردنى بود به انجام رساند، تا آن كه [به گمراهى‌] هلاك مى‌شود به حجتى روشن هلاك شود و آن كه [به هدايت‌] زنده مى‌ماند به حجتى روشن زنده بماند و هر آينه خدا شنوا و داناست.
(به یاد آورید) زمانی را که شما در طرف نزدیکتر (به مدینه‌ی منوّره) بودید (و باران فقط در آنجا بارید و زمین را سفت گردانید) آنان (یعنی دشمنان) در طرف دورتر مستقرّ بودند (و آب در اختیار نداشتند و زمین آنجا سست بود و بارانی هم به خود ندید، و لذا قدمها بدان فرو می‌رفت) و کاروان (قریشیان به سرپرستی ابوسفیان که شما در تعقیب آن بودید) در مکان پائین‌تری از شما قرار داشت. اگر با همدیگر وعده (ی جنگ) می‌دادید (قریشیان به خاطر هراس از شما مؤمنان، و شما مؤمنان به سبب کمی خود و فراوانی دشمنان) به وعده‌ی خود وفا نمی‌کردید، ولیکن (بدون وعده‌ی قبلی و میل قلبی با یکدیگر رویاروی شدید) تا خداوند کاری را تحقّق بخشد که می‌بایست انجام گیرد، و بدین وسیله آنان که گمراه می‌شوند با اتمام حجّت بوده و آنان که راه حق را می‌پذیرند با آگاهی و دلیل آشکار باشد. بیگمان خدا بر هر چیزی توانا است (و او بود که گروه اندک مسلمانان را پیروز و گروه فراوان کافران را شکست داد).
چون شما بر دامنه‌ی نزدیکتر (کوه) بودید و آنان در دامنه‌ی دورتر (کوه) و سواران (دشمن) پایین‌تر از شما (موضع گرفته) بودند و اگر با یکدیگر وعده گذارده بودید، همانا در وعده‌گاه خود اختلاف می‌کردید. ولی (چنین شد) تا خدا کاری را که انجام‌شدنی بود به انجام رساند تا کسی که هلاک شد با دلیلی روشن هلاک گردد و کسی که زنده گشت، با دلیلی روشن زنده گردد. و خداست که به‌راستی بسیار شنوای بس داناست.
هنگامی که بودید بر کنار فرودین درّه و ایشان بر کنار فرازین آن و کاروان فرودتر از شما و اگر وعده می‌گزاردید با هم هر آینه اختلاف می‌کردید در وعده‌گاه لیکن تا بگذراند خدا کاری را که بوده است شدنی تا هلاک شود آنکه هلاک شده است از روی بینش و زنده شود آنکه زنده شده است از روی بینش و همانا خدا است شنونده دانا


الأنفال ٤١ آیه ٤٢ الأنفال ٤٣
سوره : سوره الأنفال
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْعُدْوَةِ»: کناره. سمت. طرف. ناحیه. «الدُّنْیَا»: مؤنّث أَدْنی، نزدیکتر. مراد ناحیه‌ای است که به مدینه نزدیکتر بود. «الْقُصْوی»: مؤنّث أَقصی، دورتر. «الرَّکْبُ»: کاروان. مراد کاروان ابوسفیان است که در آیه هفتم همین سوره بدان اشاره شده است. «أَسْفَل»: پائین‌تر. مراد مکان پائین‌تری است که در ساحل دریا قرار داشت. «لَوْ تَوَاعَدْتُمْ»: اگر شما و قریشیان به همدیگر وعده جنگ می‌دادید و بر آن توافق می‌کردید. «لِیَهْلِکَ»: تا هلاک شود. مراد از هلاک در اینجا کفر است چون سبب هلاک است. «یَحْیَی»: زنده شود. مراد از زنده شدن، ایمان آوردن است. زیرا ایمان آوردن، از مرگِ کفر زنده‌شدن و زندگی دوباره یافتن است (نگا: انعام / . «بَیِّنَةٍ»: دلیل آشکار. مراد مشاهده کشته‌شدن کفّار و پیروزی آشکار مؤمنان در جنگ بدر است که در پرتو مدد و یاری باری تعالی بود.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- سپاه اسلام و سپاه شرک در آستانه جنگ بدر، هر کدام در سویى از دره واقع در منطقه بدر مستقر شدند. (إذ أنتم بالعدوة) «عُدْوة» به معناى کناره و دامنه وادى است و وادى به زمینى که بین دو کوه و دو تپه قرار دارد گفته مى شود و هر وادى داراى دو عدوه و کناره است. تکرار کلمه «عدوه» در آیه شریفه حکایت از آن دارد که سپاه اسلام در یک سوى دامنه و سپاه کفر در دامنه دیگر استقرار داشتند.

۲- دره واقع میان دو سپاه ایمان و شرک در جنگ بدر، داراى دو دامنه متفاوت از جهت بلندى و پستى* (إذ أنتم بالعدوة الدنیا و هم بالعدوة القصوى) «دنیا» به معناى نزدیکتر و «قصوى» به معناى دورتر است. به نظر مى رسد دورى و نزدیکى آن دو دامنه به نسبت دره و زمین مسطح فیما بین سنجیده شده باشد. یعنى شما در دامنه اى بودید که آن دامنه به زمین مسطح نزدیکتر بود و کافران در دامنه اى مستقر شده بودند که به زمین مسطح دورتر بود. دورى و نزدیکى دامنه ها به نسبت زمین مسطح فیما بین، ملازم با بلندى و پستى آن دو دامنه است.

۳- مسلمانان در جنگ بدر در دامنه پست و کافران در دامنه بلند مستقر شدند. (إذ أنتم بالعدوة الدنیا و هم بالعدوة القصوى)

۴- موقعیت ضعیف مسلمانان در جنگ بدر نسبت به موقعیت کفار (إذ أنتم بالعدوة الدنیا و هم بالعدوة القصوى) مى توان گفت هدف از بیان موقعیت مسلمانان و کفرپیشگان مکه در منطقه بدر یادآورى موقعیت بسیار ضعیف مسلمانان است. جلمه «لیهلک من هلک ... » مؤید این معنا مى باشد. زیرا پیروزى آنگاه دلیل حقانیت مسلمانان مى شد که شرایط ظاهرى، تضمین کننده پیروزى کافران و شکست مسلمانان بود.

۵- قافله تجارى قریش به هنگام استقرار سپاهیان بدر، در مسیرى پایینتر از سپاه اسلام در حرکت بودند. (و الرکب أسفل منکم) کلمه «رکب» جمع راکب و به معناى سواران است و مقصود از آن به گفته اهل تفسیر کاروان تجارى قریش است. تعبیر از کاروان تجارى به «سواران» مى تواند اشاره به حرکت سریع آنان براى فرار از مسلمانان باشد.

۶- مسیر حرکت قافله تجارى قریش نامعلوم براى مسلمانان و به دور از دسترسى آنان به هنگام حضورشان در منطقه بدر (و الرکب أسفل منکم) نکره آوردن کلمه «أسفل» در مقابل معرفه آوردن «العدوه»، مى تواند مشعر به برداشت فوق باشد. ناآگاهى مسلمانان به جایگاه قافله، تمهیدى بوده است از جانب خدا براى «لیقضى اللّه». یعنى اگر مسلمانان از مسیر حرکت تجارى قریش آگاه بودند به سوى آنان مى شتافتند و در نتیجه جنگ بدر رخ نمى داد.

۷- رویارویى دو سپاه بدر در زمانى مشخص، حتى با برنامه ریزى طرفین ممکن نبود. (و لو تواعدتم لاختلفتم فى المیعد) کلمه «میعاد» مى تواند اسم زمان به معناى زمان قرار، و مى تواند اسم مکان به معناى جایگاه قرار باشد. و مراد از «تواعد» وعده مسلمانان با اهل مکه است ; یعنى «و لو تواعدتم أنتم و اهل مکة ... » که در برداشت به برنامه ریزى طرفین تعبیر شد.

۸- انتخاب محل استقرار سپاه کفر و ایمان در آستانه جنگ بدر، حتى با توافق طرفین ممکن نبود. (و لو تواعدتم لاختلفتم فى المیعد)

۹- تقدیر و اراده خداوند، تحقق بخش جنگ بدر و شکل دهنده مقدمات آن (و لکن لیقضى اللّه أمرا کان مفعولا)

۱۰- وقوع جنگ بدر و پیروزى مسلمانان در آن نبرد، امرى از پیش رقم خورده و تعیین شده (و لکن لیقضى اللّه أمرا کان مفعولا)

۱۱- خداوند به منظور تبیین حقانیت توحید و رسالت پیامبر(ص)، جنگ بدر را تحقق بخشید و مسلمانان را به پیروزى رسانید. (لیقضى اللّه أمرا کان مفعولا لیهلک من هلک عن بینة و یحیى من حى عن بینة)

۱۲- وقوع جنگ بدر و پیروزى مسلمانان در آن، على رغم موقعیت ضعیف آنان، حادثه اى شایسته و بایسته به خاطر سپردن و همواره به یاد داشتن (إذ أنتم بالعدوة الدنیا ... و لو تواعدتم لاختلفتم فى المیعد) برداشت فوق بر این اساس است که «إذ» مفعول براى فعل مقدر، یعنى «اذکروا» باشد. مفسران برآنند که از اهداف شرح موقعیت جنگ بدر یادآورى ضعف مسلمانان و برترى کافران است که على رغم آن با پیروزى مسلمانان پایان یافت.

۱۳- پیروزى مسلمانان در جنگ بدر حجتى روشن علیه شرک و دلیلى واضح بر حقانیت توحید و اسلام (لیقضى اللّه ... لیهلک من هلک عن بینة و یحیى من حى عن بینة) «لیهلک» متعلق به «یقضى» است. یعنى هدف از تحقق جنگ بدر این بود که ... .

۱۴- حقانیت اسلام، متکى بر برهان و دلایل روشن (لیهلک من هلک عن بینة و یحیى من حى عن بینة)

۱۵- ایمان مبتنى بر دلایل روشن، داراى ارزش و مایه حیات (و یحیى من حى عن بینة)

۱۶- توحید مایه حیات آدمى و شرک، موجب هلاکت واقعى وى (لیهلک من هلک عن بینة و یحیى من حى عن بینة) برداشت فوق مبتنى بر این است که مراد از هلاکت در «لیهلک» و «هلک» کفر و ضلالت و مقصود از حیات در «یحیى» و «حى»، ایمان و هدایت باشد. کلمه «بینة» به دلیل تناسبش با ضلالت و هدایت این احتمال را تقویت مى کند. یعنى تا گمراهى کفرپیشگان از سر دلیل باشد و بر آنان اتمام حجت شده باشد و تا هدایت مؤمنان از روى برهان بوده و ایمانشان بر دلیلى روشن استوار باشد.

۱۷- اهل ایمان باید عقاید و باورهاى دینى خویش را بر دلیل و برهان روشن استوار سازند. (و یحیى من حى عن بینة)

۱۸- خداوند، شنواى گفتارها و آگاه به اندیشه ها و رفتارها (و إن اللّه لسمیع علیم)

روایات و احادیث

۱۹- عن أبى عبداللّه(ع) فى قوله: «و الرکب أسفل منکم» قال: ابوسفیان و اصحابه.[۱] از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند که فرمود: «کاروان، پایینتر از شما بود»، روایت شده است: آنان، ابوسفیان و اصحاب او بودند.

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱، ۱۲ ; دلایل حقانیت اسلام ۱۴
  • ایمان: آثار ایمان ۱۵ ; ارزش ایمان ۱۵
  • تاریخ: عبرت از تاریخ ۱۲
  • توحید: آثار توحید ۱۶ ; دلایل حقانیت توحید ۱۱، ۱۳
  • حیات: منشأ حیات ۱۵ ; موجبات حیات ۱۶
  • خدا: اراده خدا ۹ ; افعال خدا ۱۱ ; شنوایى خدا ۱۸ ; علم غیب خدا ۱۸ ; مقدرات خدا ۹، ۱۰
  • دره بدر: ویژگى جغرافیایى دره بدر ۲
  • ذکر: حوادث تاریخ ۱۲
  • شرک: آثار شرک ۱۶ ; احتجاج علیه شرک ۱۳
  • عقیده: برهان در عقیده دینى ۱۷
  • غزوه بدر: اهمیت غزوه بدر ۱۲ ; پیروزى غزوه بدر ۱۰، ۱۱، ۱۳ ; سرنوشت غزوه بدر ۱۰ ; ضعف مسلمانان در غزوه بدر ۴ ; فلسفه غزوه بدر ۱۱ ; قصه غزوه بدر ۱، ۳، ۴، ۵، ۷، ۸، ۱۰ ; کافران در غزوه بدر ۳، ۸ ; مجاهدان غزوه بدر ۵ ; مسلمانان در غزوه بدر ۱، ۲، ۳، ۶، ۷، ۸ ; مشرکان در غزوه بدر ۱، ۲، ۴، ۷ ; منشأ غزوه بدر ۹ ; موقعیت جغرافیایى غزوه بدر ۱، ۳، ۸
  • قریش: کاروان تجارى قریش ۵، ۶
  • مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۱۷
  • محمد(ص): دلایل نبوت محمد(ص) ۱۱
  • مسلمانان: پیروزى مسلمانان ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳ ; مسلمانان و کاروان تجارى قریش ۶
  • هلاکت: موجبات هلاکت ۶

منابع

  1. تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۶۵، ح ۶۹ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۶۰، ح ۱۱۹.