الأنعام ١٥١: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=بگو بیائید بخوانم بر شما آنچه را که حرام کرده است پروردگار شما بر شما که شرک نورزید بدو چیزی را و به پدر و مادر نکوئی کنید و نکشید فرزندان خویش را از تنگدستی ما روزی دهیم شما و ایشان را و گرد ناشایستهها (فواحش) نگردید آنچه آشکار است از آنها و آنچه نهان و نکشید تنی را که خدا حرام کرده است جز به حق این است آنچه خدا به شما اندرز داده است شاید به خرد یابید | |-|معزی=بگو بیائید بخوانم بر شما آنچه را که حرام کرده است پروردگار شما بر شما که شرک نورزید بدو چیزی را و به پدر و مادر نکوئی کنید و نکشید فرزندان خویش را از تنگدستی ما روزی دهیم شما و ایشان را و گرد ناشایستهها (فواحش) نگردید آنچه آشکار است از آنها و آنچه نهان و نکشید تنی را که خدا حرام کرده است جز به حق این است آنچه خدا به شما اندرز داده است شاید به خرد یابید | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره الأنعام | نزول = | {{آيه | سوره = سوره الأنعام | نزول = [[نازل شده در سال::22|١٠ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::151|١٥١]] | قبلی = الأنعام ١٥٠ | بعدی = الأنعام ١٥٢ | کلمه = [[تعداد کلمات::48|٤٨]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«تَعَالَوْا»: بیائید. «أَتْلُ»: بخوانم. بیان دارم. «إِمْلاق»: فقر و تنگدستی. بیچیزی و نداری. «الْفَوَاحِشَ»: گناهان کبیره. زنا. جمعآمدن در معنی زنا برای مبالغه است یا به اعتبار تعدّد زناکاران یا نهی از انواع آن است. «مَا ظَهَرَ»: آنچه توسّط اندامها انجام میپذیرد. مانند: کشتن. زنا. دزدی. «مَا بَطَنَ»: آنچه مربوط به دل باشد. مانند: حسد. سوءنیّت. | «تَعَالَوْا»: بیائید. «أَتْلُ»: بخوانم. بیان دارم. «إِمْلاق»: فقر و تنگدستی. بیچیزی و نداری. «الْفَوَاحِشَ»: گناهان کبیره. زنا. جمعآمدن در معنی زنا برای مبالغه است یا به اعتبار تعدّد زناکاران یا نهی از انواع آن است. «مَا ظَهَرَ»: آنچه توسّط اندامها انجام میپذیرد. مانند: کشتن. زنا. دزدی. «مَا بَطَنَ»: آنچه مربوط به دل باشد. مانند: حسد. سوءنیّت. |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۵
ترجمه
الأنعام ١٥٠ | آیه ١٥١ | الأنعام ١٥٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَعَالَوْا»: بیائید. «أَتْلُ»: بخوانم. بیان دارم. «إِمْلاق»: فقر و تنگدستی. بیچیزی و نداری. «الْفَوَاحِشَ»: گناهان کبیره. زنا. جمعآمدن در معنی زنا برای مبالغه است یا به اعتبار تعدّد زناکاران یا نهی از انواع آن است. «مَا ظَهَرَ»: آنچه توسّط اندامها انجام میپذیرد. مانند: کشتن. زنا. دزدی. «مَا بَطَنَ»: آنچه مربوط به دل باشد. مانند: حسد. سوءنیّت.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي... (۵) إِنَ اللَّهَ لاَ يَغْفِرُ أَنْ... (۲) وَ قَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا... (۵) وَ لاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْيَةَ... (۶) وَ الَّذِينَ لاَ يَدْعُونَ مَعَ... (۶) وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ... (۳) وَ إِنْ جَاهَدَاکَ عَلَى أَنْ... (۱) وَ لاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْيَةَ... (۵)
وَ لاَ تَنْکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ... (۱) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ... (۲) وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً... (۱) وَ ذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَ... (۲) قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ... (۹) وَ أَنَ هٰذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيماً... (۱) هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْکَ... (۲) ثُمَ آتَيْنَا مُوسَى الْکِتَابَ... (۳)
تفسیر
- آيات ۱۵۷ - ۱۵۱، سوره انعام
- بيان آيات مربوط به تحريم محرماتى كه به شريعت معينى از شرايع اختصاص ندارد.
- عقوق والدين ، بعد از شرك به خدا، در شمار بزرگترين گناهان است .
- نهى از كشتن فرزندان از ترس فقر و گرسنگى .
- نهى از نزديك شدن به فواحش و قتل بنا حق نفس محترمه .
- دستور و سفارش در مورد مال يتيم ، وفا و عدالت در ميزان وكيل و پرهيز از سخن ناحق حتى به خاطر نزديكان .
- مراد از عهد خدا كه به وفا به آن امر شده ، دستورات الهى است .
- وجه اختلاف تعابير در آخر سه آيه شريفه : (( لعلكم تعقلون )) ، (( لعلكم تذكرون )) ، (( لعلكم تتقون )) .
- تقواى دينى با تفرقه و اختلاف نمى سازد، ولى راههاى غير راه خدا مختلف و متعددند وپيروانشان متشتت مى باشند.
- توجيه ناصحيح صاحب تفسير روح المعانى در مورد اختلاف تعابير در آخر سه آيه شريفه .
- وجوهى كه درباره ارتباط آيه شريفه : (( ثم آتينا موسى الكتاب .... )) با آيات ديگرذكر شده است .
- اقوالى كه در معناى جمله : (( تماما على الذى احسن )) گفته شده است .
- (چند روايت در ذيل آيه : (( قل تعالوا اتل ... و درباره صراط مستقيم )) .
نکات آیه
۱- پیامبر (ص) از جانب خدا فرمان یافت تا مردم را فراخواند و محرمات الهى را براى آنان بیان کند. (قل تعالوا أتل ما حرم ربکم علیکم) «تلاوت»، مصدر «أتل»، به معناى خواندن است. چون «أتل» در جواب فعل امر (تعالوا) قرار گرفته، به شرط مقدر مجزوم شده است. «علیکم» متعلق به «أتل» و نیز «حرم» است.
۲- بیان محرمات الهى براى مردم، وظیفه پیامبر (ص) (أتل ما حرم ربکم علیکم)
۳- دعوت مردم و بیان محرمات الهى براى آنان وظیفه رهبران دین (قل تعالوا أتل ما حرم ربکم علیکم)
۴- خداوند، پروردگار انسانها و تشریع احکام پرتوى از ربوبیت او بر ایشان است. (قل تعالوا أتل ما حرم ربکم علیکم) انتخاب «رب» به عنوان فاعل «حرم» بیانگر برداشت فوق است. یعنى چون خدا، پروردگار شما و مدبر امورتان است، احکام یاد شده را براى شما تشریع کرده است.
۵- تشریع احکام در اختیار خداست و پیامبر (ص) بیان کننده آنهاست. (أتل ما حرم ربکم علیکم)
۶- توجه به ربوبیت خدا بر انسانها، زمینه ساز پذیرش احکام اوست. (أتل ما حرم ربکم علیکم) از اهداف بیان ربوبیت خدا به عنوان خاستگاه تحریم شرک و ... ، این است که انسانها بدانند محرمات الهى در راستاى تربیت ایشان بوده و در نتیجه زمینه پذیرش در آنان ایجاد شود.
۷- شریک براى خدا پنداشتن از محرمات الهى است. (ألا تشرکوا به شیئا) «أن» در «ألا تشرکوا» تفسیریه و «لا» ناهیه است.
۸- توحید مهمترین اصل اعتقادى در ادیان الهى است. (أتل ما حرم ربکم علیکم ألا تشرکوا به شیئا) به کارگیرى فعل ماضى «حرم» اشاره به این حقیقت دارد که اصول یاد شده در این بخش از آیات، اصولى مشترک میان ادیان الهى است ; و از آنجا که اصل توحید و پرهیز از شرک در سرلوحه بیان محرمات و تکالیف مذکور یاد شده، اهمیت برتر آن معلوم مى شود.
۹- غیر خدا را شایسته تشریع احکام و محرمات پنداشتن، شرک ورزى است.* (ما حرم ربکم علیکم ألاتشرکوا به شیئا)
۱۰- نیکى به پدر و مادر از واجبات و ترک آن از محرمات الهى است. (أتل ما حرم ربکم علیکم ... و بالولدین إحسنا) «احساناً» مصدر و مفعول مطلقى است جانشین فعل ; یعنى: «أحسنوا بالوالدین إحساناً». گفتنى است که جمله «ءاتل ما حرم ...» بیانگر این است که فرازهاى بعد در صدد تبیین محرمات است، در حالى که جمله «بالوالدین إحساناً» حاکى از وجوب احسان است. بنابراین باید گفت جمله مذکور دلالت بر حرمت ترک احسان نیز دارد و به اصطلاح اصولیان امر در اینجا مقتضى نهى از ضد عامش است.
۱۱- اهمیت خاص نیکى به پدر و مادر در میان تکالیف الهى (ألا تشرکوا به شیئا و بالولدین إحسنا) آوردن جمله «و بالوالدین إحسانا» پس از بیان مهمترین اصل اعتقادى (توحید)، براى رساندن اهمیت ویژه این امر، یعنى «لزوم نیکى به پدر و مادر»، است.
۱۲- جامعه جاهلى در عصر بعثت جامعه اى آلوده به شرک و بى اهتمام نسبت به پدران و مادران بود. (و بالولدین إحسنا)
۱۳- کشتن فرزند، حتى به سبب فقر و تهیدستى، از محرمات الهى است. (و لاتقتلوا أولدکم من إملق) «إملاق» به معناى نیازمند شدن و «من» تعلیلیه است.
۱۴- بالاترین حد فقر نیز مجوز کشتن فرزند نخواهد بود. (و لاتقتلوا أولدکم من إملق) برداشت فوق با توجه به نکره آوردن «إملاق» استفاده شده است; یعنى حتى آن فقرى که به سبب ندرتش گویا براى مردم ناشناخته است.
۱۵- خداوند، روزى دهنده به همگان (پدران، مادران و فرزندان آنان) است. (نحن نرزقکم و إیاهم)
۱۶- کشتن فرزندان برطرف کننده فقر نیست. (و لاتقتلوا أولدکم من إملق نحن نرزقکم و إیاهم) جمله «نحن نرزقکم ...» را به دو گونه مى توان تفسیر کرد: ۱ وعده به روزیرسانى و برطرف کردن فقر. بر این مبنا هدف از آن، دعوت به استقامت تا برطرف شدن فقر است. ۲ بیان این معنا که روزى شما به دست خداست و او بنابر شرایط و یا مصالحى خواسته است شما فقیر باشید. لذا بود و نبود فرزندان نقشى در فقر و غناى شما ندارد. برداشت فوق بر اساس دومین احتمال است. گفتنى است تحقق فقر، که از «من املاق» به دست مى آید، مؤید این احتمال است.
۱۷- باور به رزاقیت خداوند، مانع کشتن فرزندان به سبب فقر و تهیدستى (و لاتقتلوا أولدکم من إملق نحن نرزقکم و إیاهم)
۱۸- رواج کشتار فرزندان به سبب فقر و تنگدستى در عصر جاهلى (و لاتقتلوا أولدکم من إملق)
۱۹- دخالت اسباب و علل در فراهم آمدن روزى براى انسانها (نحن نرزقکم و إیاهم) برداشت فوق از به کارگیرى «نحن = ما» در جمله فوق استفاده شده است.
۲۰- کردارهاى شنیع، چه آشکارا انجام گیرد و چه مخفیانه، حرام است. (و لاتقربوا الفوحش ما ظهر منها و ما بطن) تقسیم کارهاى شنیع به «ماظهر منها و ما بطن» مى تواند ناظر به چگونه انجام شدن کار زشت باشد. یعنى فاحشه اى مانند زنا که هم مى تواند مخفى انجام گیرد و هم مى تواند علنى، ارتکاب آن در هر صورت حرام است.
۲۱- هر دو قسم از کردارهاى زشت (صنفى که معمولا مخفیانه انجام مى گیرد و صنفى که بناى مردم بر مخفى انجام دادن آن نیست)، از محرمات الهى است. (لاتقربوا الفوحش ما ظهر منها و ما بطن) برداشت فوق بر این اساس است که تقسیم «فواحش» به «ما ظهر منها و ما بطن» به اعتبار همه کارهاى شنیع باشد. یعنى کردارهاى زشت بر دو قسم است: صنفى که معمولا مخفیانه انجام مى گیرد، مانند زنا، و صنفى که بناى مردم بر مخفى کردن آن نیست، مانند برخى از ظلمها، و هر دو صنف از محرمات است.
۲۲- انجام کارهاى زشت به صورت علنى داراى شناعت و حرمتى شدیدتر نسبت به انجام آنها به صورت مخفیانه (لاتقربوا الفوحش ما ظهر منها و ما بطن) تقدیم «ما ظهر» بر «ما بطن» مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.
۲۳- کشتن انسانها به ناحق از محرمات الهى است. (و لاتقتلوا النفس التى حرم الله إلا بالحق) «بالحق» صفت براى مفعول مطلق محذوف، یعنى «قتلا»، و «با» در آن به معناى ملابست است; یعنى: « لاتقتلوا النفس إلا قتلا متلبسا بالحق».
۲۴- حرمت کشتن انسان، از مشخصه هاى او در پیشگاه خداوند (و لاتقتلوا النفس التى حرم الله إلا بالحق) «التى حرم الله» به دلیل استثنا (إلا بالحق)، صفت توضیحى براى «النفس» است. و این بدان معناست که حرمت کشتن انسان از تعاریف انسان شمرده و از مشخصه هاى او دانسته شده است.
۲۵- کناره گیرى از شرک، احسان به پدر و مادر و پرهیز از کشتن فرزندان، از سفارشهاى خداوند به انسانها (ألا تشرکوا به شیئا ... ذلکم وصیکم به)
۲۶- دورى از کارهاى زشت و پرهیز از کشتن بى گناهان، از توصیه هاى خدا به انسانها (و لاتقربوا الفوحش ... ذلکم وصیکم به)
۲۷- توصیه هاى خداوند (پرهیز از شرک و ...) حقایقى است که آدمى باید در آنها دقت کند و ضرورت پرهیز از آنها را با عقل خویش دریابد. (ذلکم وصیکم به لعلکم تعقلون) مفعول «تعقلون» ضرورت پرهیز از محرمات یاد شده است. مراد از «توصیه» مى تواند به قرینه «تعقلون» سفارش به تأمل و دقت در احکام مذکور باشد. بنابراین جمله «ذلکم وصاکم به ...» یعنى خداوند سفارش کرده که در محرمات بیان شده دقت کنید; باشد که ضرورت پرهیز از آنها را با عقل خویش دریابید.
۲۸- تعالیم پنجگانه (اجتناب از شرک، احسان به والدین و ...) تعالیمى مطابق با عقل (ذلکم وصیکم به لعلکم تعقلون)
۲۹- عمل به توصیه هاى پنجگانه (پرهیز از شرک و ...) زمینه ساز شکوفایى عقل و اندیشه (ذلکم وصیکم به لعلکم تعقلون) برداشت فوق مبتنى بر این است که «تعقلون» به منزله فعل لازم بوده و نیاز به مفعول نداشته باشد و مراد از توصیه عملکردن به احکام یاد شده باشد.
۳۰- تکالیف پنجگانه (پرهیز از شرک و ...) داراى ارتباطى تنگاتنگ با یکدیگر و به منزله تکلیفى واحد (ذلکم وصیکم) آوردن ضمیر مفرد «به» و نیز اسم اشاره مفرد «ذلکم» براى اشاره به محرمات پنجگانه، مى تواند حاکى از این باشد که آن محرمات آن چنان مرتبط با یکدیگرند که گویا یک تکلیف هستند.
روایات و احادیث
۳۱- عن أبى ولاد الحناط قال: سألت أبا عبدالله (ع) عن قول الله عز و جل: «و بالوالدین احسانا» ما هذا الاحسان؟ فقال: الاحسان ان تحسن صحبتهما و ان لاتکلفهما ان یسألاک شیئا مما یحتاجان الیه و ان کانا مستغنیین ... .[۱] ابو ولاد گوید: از امام صادق (ع) درباره این سخن خداوند «و بالوالدین احسانا» سؤال کردم، فرمود: احسان آن است که با آن دو به نیکى رفتار کنى و به دشوارىِ درخواست از تو، در مورد نیازمندیهایشان ناچار نسازى، اگر چه از نظر امکانات مالى بى نیاز باشند ... .
موضوعات مرتبط
- احسان: مفهوم احسان ۳۱
- احکام:۷، ۱۰، ۱۳، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳ تبیین احکام ۷، ۱۰، ۱۳، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳ ۵; تشریع احکام ۷، ۱۰، ۱۳، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳ ۴، ۵، ۹
- انسان: مسؤولیت انسان ۲۷; مقامات انسان ۲۳، ۲۴; ویژگى ۲۴
- ایمان: آثار ایمان ۱۷; ایمان به رزّاقیت خدا ۱۷
- تکلیف: ارتباط تکالیف ۳۰
- توحید: اهمیت توحید ۸ ; در ادیان ۸
- جاهلیت: رسوم جاهلیت ۱۸
- خدا: اختصاصات خدا ۵; اوامر خدا ۱; توصیههاى خدا ۲۵، ۲۶، ۲۷; رازقیت خدا ۱۵; عمل به توصیههاى خدا ۲۹; مظاهر ربوبیت خدا ۴
- دین: زمینه قبول دین ۶; نظام تعالیم دین ۳۰; هماهنگى دین و عقل ۲۷، ۲۸
- ذکر: آثار ذکر ۶; ذکر ربوبیت خدا ۶
- روزى: اسباب روزى ۱۹; منشأ روزى ۱۵، ۱۹
- رهبرى: مسؤولیت رهبرى ۳
- شرک: آثار اجتناب از شرک ۲۹; اجتناب از شرک ۲۵، ۲۸; حرمت شرک ۷; شرک در جاهلیت ۱۲; موارد شرک ۹
- عقل: زمینه رشد عقل ۲۹; نقش عقل ۲۷
- عمل: ترک عمل ناپسند ۲۸; حرمت عمل ناپسند ۲۱; عمل ناپسند آشکار ۲۱; عمل ناپسند پنهانى ۲۱
- فحشا: اجتناب از فحشا ۲۶; حرمت فحشا ۲۰، ۲۲; فحشا ى آشکار ۲۰، ۲۲; فحشاى پنهانى ۲۰، ۲۲
- فرزندکشى: اجتناب از فرزندکشى ۲۵; حرمت فرزندکشى ۱۳، ۱۴; فرزندکشى در جاهلیت ۱۸; فرزندکشى و فقر ۱۶; موانع فرزندکشى ۱۷
- فقر: آثار فقر ۱۳، ۱۴; فقر در جاهلیت ۱۸
- قتل: اجتناب از قتل ناحق ۲۶; حرمت قتل ۲۴; حرمت قتل ناحق ۲۳
- محرمات:۷، ۱۰، ۱۳، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳ تبیین ۱، ۲، ۳
- محمّد (ص): دعوت محمّد (ص) ۱; مسؤولیت محمّد (ص) ۱، ۲; نقش محمّد (ص) ۵
- واجبات:۱۰
- والدین: احسان به والدین ۱۰، ۲۵، ۲۸، ۳۱; اهمیت احسان به والدین ۱۱; روش برخورد با والدین ۳۱; موقعیت والدین در جاهلیت ۱۲
منابع
- ↑ کافى، ج ۲، ص ۱۵۷، ح ۱; بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۳۹، ح ۳.