يس ٧٣: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link101 | آيات ۶۶ - ۸۳ سوره | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link101 | آيات ۶۶ - ۸۳ سوره «يس»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link102 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link102 | قدرت خداوند، بر گرفتن چشمان و دگرگون ساختن خلقت کافران]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link103 | توضيح | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link103 | توضيح اين كه فرمود: ما به پيامبر، شعر نياموختيم و شاعرى، شايسته او نيست]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link104 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link104 | مقصود از اين كه فرمود: «انسان، مالك چهارپايان است»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link105 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link105 | معناى جملۀ: «مشرکان»، در روز قیامت، احضار می شوند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link106 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link106 | پاسخ خدای تعالی، به بعید شمردن معاد، توسط مشركان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link107 | اقوال | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link107 | اقوال گوناگون، درباره مراد از «خلقت مثل کفار»، در قیامت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link108 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link108 | بحثی پیرامون دگرگونی پیوستۀ بدن، و عدم دگرگونی «روح» انسان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link109 | توضيح | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link109 | توضيح آيه شريفه: «إنّمَا أمرُهُ إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُون»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link110 | رد گفتار بعضى كه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link110 | رد گفتار بعضى كه «كُن» را از مقولۀ لفظ دانسته اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link111 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link111 | معناى اين كه: «ملكوت هر چيزى به دست خدا است»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link112 | رواياتى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link112 | بحث روایتی: (رواياتى پیرامون برخی از آیات گذشته)]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۲۸
کپی متن آیه |
---|
وَ لَهُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَ مَشَارِبُ أَ فَلاَ يَشْکُرُونَ |
ترجمه
يس ٧٢ | آیه ٧٣ | يس ٧٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَشَارِبُ»: جمع مَشْرَب به معنی مشروب؛ مانند مَأْکل به معنی مَأْکُول؛ نوشیدنیها. مراد شیرها است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۶۶ - ۸۳ سوره «يس»
- قدرت خداوند، بر گرفتن چشمان و دگرگون ساختن خلقت کافران
- توضيح اين كه فرمود: ما به پيامبر، شعر نياموختيم و شاعرى، شايسته او نيست
- مقصود از اين كه فرمود: «انسان، مالك چهارپايان است»
- معناى جملۀ: «مشرکان»، در روز قیامت، احضار می شوند
- پاسخ خدای تعالی، به بعید شمردن معاد، توسط مشركان
- اقوال گوناگون، درباره مراد از «خلقت مثل کفار»، در قیامت
- بحثی پیرامون دگرگونی پیوستۀ بدن، و عدم دگرگونی «روح» انسان
- توضيح آيه شريفه: «إنّمَا أمرُهُ إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُون»
- رد گفتار بعضى كه «كُن» را از مقولۀ لفظ دانسته اند
- معناى اين كه: «ملكوت هر چيزى به دست خدا است»
- بحث روایتی: (رواياتى پیرامون برخی از آیات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَهُمْ فِيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشْكُرُونَ «73»
و در آنها بهرههاى ديگرى نيز (از قبيل پشم و كرك) و نوشيدنىها براى مردم است. پس چرا (با اين حال) سپاس نمىگزارند؟!
پیام ها
1- اگر گاو و گوسفند وحشى بودند، دنياى لبنيات با همهى منافعى كه دارد به روى انسان بسته مىشد. ذَلَّلْناها لَهُمْ ... وَ مِنْها يَأْكُلُونَ
2- اگر همهى حيوانات وحشى بودند، بسيارى از سفرها انجام نمىگرفت.
«ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ»
3- هم زمين رام و ذلول است، و «الْأَرْضَ ذَلُولًا» «1» و هم حيوانات، «ذَلَّلْناها» امّا انسان كه به هر دو محتاج است، طاغى است. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى» «2»
4- هر چيزى براى هدفى آفريده شده است. «فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ»
5- خام خوارى مورد مدح اسلام نيست و در مورد مصرف گوشت سفارش شده است. «وَ مِنْها يَأْكُلُونَ»
«1». ملك، 15.
«2». علق، 6.
جلد 7 - صفحه 560
6- شير، نعمت ويژهاى است كه بايد براى آن شكر كرد. (با اينكه شير جزو منافع حيوانات است، ولى نام آن به خصوص برده شده «مَشارِبُ» تا نشانه ويژگى آن باشد. «وَ لَهُمْ فِيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ»
7- شكر بايد بر اساس فهم و معرفت باشد. أَ وَ لَمْ يَرَوْا ... أَ فَلا يَشْكُرُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَهُمْ فِيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (73)
وَ لَهُمْ فِيها مَنافِعُ: و مر ايشان را است در چهار پايان منفعتها از پوست و پشم و كرك، وَ مَشارِبُ: و آشاميدنيها از شير و دوغ و غير آن، أَ فَلا يَشْكُرُونَ: آيا پس چرا شكر نمىگويند خدا را كه انعام آفريد و منافع بسيار از آن ممر به ايشان رسانيد كه اگر خلق آنها نمىكرد چگونه ايشان را ممكن بود تحصيل آن منافع،
جلد 11 - صفحه 96
و البته استفاده بردن از اين نعمتها سپاسدارى و حق شناسى منعم را ارشاد و الزام نمايد، لكن با وجود بر اين كفران نموده مشرك شدند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ (68) وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ (69) لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ (70) أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ (71) وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ (72)
وَ لَهُمْ فِيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (73) وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ (74) لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ (75) فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ (76)
ترجمه
و كسى كه عمر دراز ميدهيم او را نگونسار ميگردانيمش در آفرينش آيا پس در نمىيابند بعقل
و نياموختيم او را شعر و نسزد مر او را نيست آن مگر پندى و قرآنى واضح
تا بيم دهد كسيرا كه باشد زنده و ثابت شود گفتار عذاب بر كافران
آيا و نديدند كه ما آفريديم براى آنها از آنچه ساخت دستهاى ما چهارپايانى پس آنان انها را مالكانند
و رام گردانيديم آنها را براى آنان پس از آنها است سواريشان و از آنها ميخورند
و براى آنان در آنها بهرهها و
جلد 4 صفحه 417
آشاميدنيها است آيا پس شكر نميكنند
و گرفتند از غير خداوند خدايانى كه شايد آنها يارى كرده شوند
قدرت ندارند بر يارى كردن آنها و آنها براى آنخدايان سپاهى حاضر كرده شدگانند
پس نبايد اندوهگين سازد تو را سخنشان همانا ما ميدانيم آنچه را مخفى ميدارند و آنچه را آشكار ميكنند.
تفسير
خداوند متعال براى تنبّه كفّار بقدرت خود بر آنچه در آيات سابقه ذكر شد از كور نمودن و مسخ كردن آنها ميفرمايد و كسيكه ما عمر طولانى باو ميدهيم برميگردانيمش بتدريج بحال اوّل خود در ضعف جسم و قواء آن بطوريكه ديده آنها از كار مىافتد و شكل آنها تغيير ميكند و قادر بر حركت از جاى خودشان نميشوند و اين نمونهئى است از محو چشم و مسخ و اقعاد و غيرها كه آنها در مردان سالخورده خود مشاهده مينمايند پس چگونه تعقّل نميكنند كه خدا قادر بر اين امور ميباشد و قمّى ره نقل فرموده كه قريش ميگفتند آنچه محمد ميگويد و نسبت بخدا ميدهد شعر است و خدا آنها را ردّ فرموده ميفرمايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم شعر نگفته هرگز و ظاهرا مراد از شعر كلامى است كه مبنى بر تخيّلات و تمويهات و تشبيهات مرغّبه و منفّره باشد بدون اصل مسلّم معقولى مثلا در تكذيب عسل گفته شود فضله حيوان و مهوّع انسان است و در توصيف شراب گويد ياقوتى رنگ مقوّى و مشهّى و امثال اينها خواه آن كلام منظوم باشد خواه نباشد ولى چون اين قبيل معانى غالبا در كلام منظوم وجود پيدا ميكند كلّيه كلام منظوم را شعر گفتهاند و آن بدنام اكثريّت افراد خود شده ولى اگر شعر مبنى بر معانى محكمه و مواعظ حكيمانه يا مدح و قدح بجا باشد بسيار خوب است و بنابراين مراد از قول خداوند و ما علّمناه الشّعر تا آخر آيه آنستكه ما به پيغمبر خود كلاميكه مبنى بر وهميّات و خياليّات باشد ياد نداديم تا قرآن را مؤلّف از آنها نموده باشد و سزاوار نيست براى او كه مرشد كلّ و هادى سبل است كه چنين كلامى از او صادر شود نيست آنچه ما باو تعليم نموديم مگر موجب تذكّر و موعظه و ارشاد و كتاب آسمانى كه نامش قرآن يعنى لايق خواندن و عمل نمودن و مجموعه معانى حقّه حقيقيّه است و وصفش بيان كننده صلاح دنيا و آخرت بندگان است و اينكه گفتهاند پيغمبر صلى اللّه عليه و اله شعر نميخواند و اگر احيانا بر زبانش جارى ميشد
جلد 4 صفحه 418
صورت آنرا تغيير ميداد كه از شعريّت خارج شود ظاهرا براى رفع توهّم شاعريّت نسبت بآنحضرت باشد و الّا ديوان اشعار امير المؤمنين عليه السّلام معروف و ترغيب پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله حسّان بن ثابت را بشعر كه فرمود هميشه اى حسّان مؤيّد باشى بروح القدس ماداميكه يارى كنى ما را بزبان خود مشهور است و غرض از نازل نمودن قرآن بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم آنستكه بترساند از عذاب خدا و روز جزا كسانيرا كه دلشان زنده است بروح ايمان و واجب شود كلمه عذاب باتمام حجّت بر كفّار كه مصرّند در انكار و در مجمع از امير المؤمنين نقل نموده كه حيّا را به عاقلا تفسير فرموده است و بعدا اشاره فرموده بقدرت و نعمت خود باين بيان كه آيا نديدند مردم كه ما بدست قدرت خود خلق نموديم براى آنها شتر و گاو و گوسفند را كه دست بشر در آفرينش آنها بهيچ وجه بكار نرفته و بحكم ما مالك و مسلّط و متصرّف واقعى در آن حيوانات آنانند كه ميتوانند آنها را بيع و شرى نمايند و ما مسخّر و رام نموديم آنها را براى آنان كه ميتوانند سوارشان شوند و بكشند و گوشت آنها را بخورند و همه قسم بهرهبردارى از آنها نمايند از پوست و پشم و كرك آنها لباس و فرش تهيّه نمايند و از شيرشان بياشامند و نكته قابل توجه آنستكه بيشتر استفاده آنها از انعام در سوارى و باركشى چون از شتر است آنحيوان با قوّه و عظمت را چنان رام فرموده براى بشر كه طفلى مهار قطار آنها را گرفته و بخاطر خواه خود ميبرد و ميكشد آيا اين نعمتها قابل شكرگزارى و قدردانى نيست و تخصيص اين حيوانات بذكر ظاهرا براى كثرت منافع وجوديّه آنها در عالم خصوصا در عربستان باشد كه مورد نزول آيات الهى است و باو صف همه اينها مردم آن سامان قبل از اسلام غالبا مشرك بودند به اين معنى كه هر قبيلهاى بتى براى خود اتّخاذ نموده بودند و عبادت مينمودند آنرا و مىگفتند اين براى تقرّب بخدا است و اميد داشتند كه آن بتها بتوانند حوائجشان را برآورند و شفاعت از آنها نمايند و عذاب خدا را از آنها دفع كنند و خدا ميفرمايد بتها كه نميتوانند بهيچ وجه يارى از آنها نمايند ولى آنها براى بتها لشگرى حاضر كرده شدهاند كه در برابر آنها بخاك مىافتند و از آنها نگهدارى و دفاع ميكنند در دنيا و در آخرت در دنبال آنها بجهنّم ميروند چون خداوند فرموده آنها با آنچه ميپرستند جز خدا
جلد 4 صفحه 419
آتشگيرانه جهنّم ميباشند و معلوم است هر تابعى پيرو متبوع خود خواهد بود و نبايد پيغمبر اكرم از اقوال و عقايد آنها راجع بخدا و خودش ملول و محزون باشد چون خدا از باطن و ظاهر آنها كاملا آگاه و مطّلع است و آنها را بجزاى كردار و گفتار ناهنجار خودشان در دنيا و آخرت خواهد رسانيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَهُم فِيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشكُرُونَ (73)
و از براي آنها در اينکه انعام غير از سواري و اكل لحوم آنها منافع بسياريست و مشروباتي.
اما منافع آنها يكي از پشم و كرك آنها چه اندازه لباسهاي پشمي و كركي حتي از پوست آنها لباسهايي بدست آوردهاند از روده آنها از استخوان- آنها حتي از فضولات آنها استفادههائي دارند و اما مشارب از شير آنها از سر شير روغن كره ماست پنير كشك قارا چه اندازه فوائد بهره برداري ميكنند.
أَ فَلا يَشكُرُونَ آيا پس از اينکه همه نعمت که خداوند براي انسان در اينکه انعام قرار داده معذالك شكر گزار نيستند.
(توضيح) اينکه انعام تمام گوشت آنها حلال است غاية الامر مثل اسب و استر و حمار مكروه است و معمول نيست لكن شرط حليت آنها منوط بتذكيه است که بايد مسلم ذبح كند و در حين ذبح بسم اللّه گويد و رو بقبله باشد و فري اوداج اربعه چهار رگ گردن شود و با آهن باشد نكته ديگر آنكه اثبات شيء
جلد 15 - صفحه 107
نفي ما عداي خود را نميكند منحصر نيست حليت باين انعام بلكه بسياري از حيوانات وحشي مثل آهو گوزن بز كوهي و بسياري از طيور و بسياري از حيوانات دريايي مثل ماهي آنها هم حلال گوشتند و فوائد بسياري براي انسان دارند بلكه حيوانات حرام گوشت اگر آنها را هم تذكيه كنند بدن آنها پاك است و از پوست و ساير اجزاء آنها ميتوان استفاده كرد بلكه حيواناتي که نفس سائله ندارند هم ميته آنها پاك است فقط حيوان نجس العين قابل تذكيه نيست مثل سگ و خوك و حيواني که موطوء انسان واقع شود که تمام اجزاء آنها حتي اجزايي که روح نداشته نجس است و قابل تذكيه هم نيست و لكن امروز گوشت خوك چه اندازه نزد متجددين بقيمت گزاف ميخرند و ميخورند و از اجزاء آنها بهره برداري ميكنند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 73)- منافع آنها به همین جا ختم نمیشود، بلکه «برای آنان منافع دیگر در این حیوانات و نوشیدنیهای گوارایی است» (وَ لَهُمْ فِیها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ).
تعبیر به «مشارب» اشاره به شیرهایی است که از چهار پایان مختلف گرفته میشود، و قسمت مهمی از مواد غذایی انسان از آن و فراوردههای آن تأمین میگردد.
«آیا با این حال شکر این نعمتها را به جا نمیآورند»؟! شکری که وسیله معرفت اللّه و شناخت ولی نعمت است (أَ فَلا یَشْکُرُونَ).
نکات آیه
۱ - شتر، گاو و گوسفند - علاوه بر خوردن و سوار شدن - داراى منافع بسیار و انواع سودها براى بشر است. (فمنها رکوبهم و منها یأکلون . و لهم فیها منفع)
۲ - شتر، گاو و گوسفند، داراى نوشیدنى هاى بسیار براى انسان (و مشارب)
۳ - اهمیت و نقش بسیار شیر شتر، گاو و گوسفند و فراورده هاى آن، در تغذیه انسان ها (و مشارب) برداشت یاد شده از آن جا است که شیر - با آن که از منافع أنعام به شمار مى رود - اختصاص به ذکر یافته است.
۴ - شیر و منافع بسیار شتر، گاو و گوسفند، نعمتى الهى و شایسته سپاس و شکرگزارى است. (و لهم فیها منفع و مشارب أفلایشکرون)
۵ - ناسپاسان نعمت هاى الهى، مورد سرزنش خداوند (و لهم فیها منفع و مشارب أفلایشکرون) برداشت یاد شده از آن جا است که آیه شریفه در مقام سرزنش ناسپاسان است.
۶ - ناسپاسى انسان ها در برابر نعمت هاى الهى، امرى شگفت آور و به دور از منزلت آدمیان (أفلایشکرون) برداشت یاد شده از همزه استفهام «أفلایشکرون» - که براى تعجب است - استفاده مى شود.
۷ - لزوم شکر و سپاس گزارى در برابر نعمت هاى فراوان خداوند، امرى روشن و بدیهى است. (أفلایشکرون) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که شگفتى از ناسپاسى انسان ها در برابر نعمت هاى الهى، نشانگر بدیهى بودن زشتى ناسپاسى و لزوم شکرگزارى است.
۸ - شکر و سپاس در برابر نعمت هاى الهى، امرى لازم و واجب (أفلایشکرون)
موضوعات مرتبط
- آشامیدنیها :۲، ۳
- احکام :۸
- تغذیه: منابع تغذیه ۳
- چهارپایان: استفاده از چهارپایان ۱; بارکشى با چهارپایان ۱; فواید چهارپایان ۱، ۲، ۳، ۴
- خدا: سرزنشهاى خدا ۵; نعمتهاى خدا ۴، ۷
- خوردنیها: خوردنیهاى حلال ۱
- شتر: اهمیت شیر شتر ۳; فواید شتر ۱; فواید شیر شتر ۲
- شکر: اهمیت شکر نعمت ۷; شکر نعمت ۴; وجوب شکرنعمت ۸; وضوح شکر نعمت ۷
- کفران: شگفتى کفران نعمت ۶
- کفران کنندگان: سرزنش کفران کنندگان ۵
- گاو: اهمیت شیر گاو ۳; فواید شیر گاو ۲; فواید گاو ۱
- گوسفند: اهمیت شیر گوسفند ۳; فواید شیر گوسفند ۲; فواید گوسفند ۱
- لبنیات: اهمیت لبنیات ۳
- نعمت: نعمت شتر ۴; نعمت شیر چهارپایان ۴; نعمت گاو ۴; نعمت گوسفند ۴
- واجبات :۸
منابع