هود ٩٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۲: خط ۳۲:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۴#link352 | آيات ۹۵ - ۸۴، سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۴#link352 | آيات ۹۵ - ۸۴، سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۴#link353 | مبعوث شدن شعيب (ع ) به سوى قوم خود، و رساندن پيام : خدا را پرستش كنيد و كمفروشى نكنيد!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۴#link353 | مبعوث شدن شعيب (ع ) به سوى قوم خود، و رساندن پيام : خدا را پرستش كنيد و كمفروشى نكنيد!]]
خط ۵۱: خط ۵۲:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۷#link369 | ۳- نظر تورات درباره آن حضرت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۷#link369 | ۳- نظر تورات درباره آن حضرت]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۹_بخش۵۹#link131 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۹_بخش۵۹#link131 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ «94»
و چون فرمان (قهر) ما آمد، شعيب وكسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود نجات داديم و (آنگاه) صيحه‌ى (آسمانى) ستمگران را فراگرفت، پس در خانه‌هايشان به رو افتادند (و مردند).
===پیام ها===
1- قهر خداوند بر ستمگران، دير وزود دارد، ولى سوخت وسوز ندارد. وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا ...
2- صاعقه‌هاى آسمان تصادفى نيست، بلكه به فرمان الهى نازل مى‌شود. «أَمْرُنا»
3- خداوند، ناجى و پشتيبان اهل ايمان است. «نَجَّيْنا»
4- ايمان به انبيا بايد همراه حمايت از آنان باشد. «آمَنُوا مَعَهُ» بجاى‌ «آمَنُوا مَعَهُ»
5- ايمان، رمز نجات است. «نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ»
6- بى‌توجّهى به دعوت انبيا، ظلم است. «أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا»
7- سرانجام ظلم و ظالم، نابودى است. «أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا»
8- عذاب الهى بر آنان به قدرى سريع وعظيم بود كه توان بيرون آمدن از خانه‌هاى خود را نداشتند. «دِيارِهِمْ» (ظاهراً عذاب در شب نازل شده است)
9- قهر الهى چنان مى‌رسد كه هرگونه قدرت فرار را از ظالمين مى‌گيرد. «جاثِمِينَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 116
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (94)
----
«1» كمال الدين ج 2 ص 645.
«2» تفسير عياشى ج 2 ص 159.
«3» بحار الانوار ج 12 ص 383.
جلد 6 - صفحه 131
وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا: و چون آمد فرمان عذاب ما. نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ‌: نجات داديم شعيب را و آنانكه ايمان آورده بودند با او بتمامه. بِرَحْمَةٍ مِنَّا:
به بخشايشى از ما كه آن اعطاى توفيق و الطاف بود كه بدان سبب مهتدى شده از عذاب خلاصى يافتند.
نكته: ذكر «واو» اينجا مانند قصه عاد و ذكر «فا» در دو قصه ديگر كه بين اين دو واقع شده، به جهت آنست كه در دو قصه متوسط سبق ذكر و عدى نشده بود كه متفرع بر آن باشد به خلاف قصه صالح و لوط كه بعد از او واقع شده و ذلك قوله «وعد غير مكذوب» و قوله «انّ موعدهم الصّبح» و لذا اينجا به «فاء» سببيه واقع شده.
وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ: و فرا گرفت آنانكه ستم نمودند بر خود به سبب كفر و كافر شدند، صداى جبرئيل كه به صورت مهيب ايشان را گفت «موتوا جميعا» بميريد بتمامه. فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ‌: پس گشتند در سراهاى خود مردگان به زمين افتاده بى‌نام و نشان.
نزول عذاب: مشهور ميان مفسران آنكه: چون تكذيب حضرت شعيب را قوم او به نهايت رسانيدند، حق تعالى بر ايشان گرمائى شديد فرستاد كه نفسهاى ايشان را گرفت، چون داخل خانه‌ها شدند گرما در خانه داخل و سايه فايده نمى‌بخشيد ايشان را، و آب هم باندازه‌اى گرم شد كه نتوانستند بياشامند تا از گرما بريان گرديدند. پس حق تعالى ابرى بر ايشان فرستاد، همگى به سايبان ابر پناه بردند، و چون در زير ابر جمع شدند ابر بر ايشان آتش باريد و زمين بلرزيد تا همه سوختند و خاكستر شدند.
جلد 6 - صفحه 132
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِلى‌ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (84) وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (85) بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (86) قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (87) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى‌ ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ (88)
وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ (89) وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (90) قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ (91) قالَ يا قَوْمِ أَ رَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِما تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (92) وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ (93)
وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (94) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا بُعْداً لِمَدْيَنَ كَما بَعِدَتْ ثَمُودُ (95)
ترجمه‌
و فرستاديم بسوى اهل مدين برادرشان شعيب را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست مر شما را هيچ خدائى جز او و كم مكنيد پيمانه و ترازو را
----
جلد 3 صفحه 102
همانا من مى‌بينم شما را با ثروت و همانا من ميترسم بر شما عذاب روزى را فرا گيرنده‌
و اى قوم من تمام كنيد پيمانه و ترازو را بعدالت و كم مكنيد از مردم چيزهاى آنها را و فساد مكنيد در زمين كه از فساد كنندگان باشيد
باقى گذارده خدا بهتر است از براى شما اگر باشيد گروندگان و نيستم من بر شما نگهبان‌
گفتند اى شعيب آيا نماز تو امر ميكند تو را كه ترك كنيم آنچه را مى‌پرستيدند پدران ما يا آنكه بجا آوريم در مالهامان آنچه را ميخواهيم همانا تو هر آينه توئى بردبار راه يافته‌
گفت اى قوم من خبر دهيد مرا كه اگر بوده باشم داراى دليل واضحى از پروردگارم و روزى داده باشد مرا از خود روزى خوب و نميخواهم كه مخالفت كنم با شما در آنچه نهى ميكنم شما را از آن نميخواهم مگر بصلاح آوردن را بقدريكه بتوانم و نيست توفيق من مگر بكمك خدا بر او توكّل كردم و بسوى او بازگشت مينمايم‌
و اى قوم من بر آن ندارد شما را مخالفت با من كه برسد شما را مانند آنچه رسيد قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح را و نباشد قوم لوط از شما دور
و طلب آمرزش كنيد از پروردگارتان پس بازگشت كنيد بسوى او همانا پروردگار من مهربان و دوست دار است‌
گفتند اى شعيب نميفهميم بسيارى را از آنچه ميگوئى و همانا ما هر آينه مى‌بينيم تو را در ميان خودمان ناتوان و اگر نبودند قبيله تو هر آينه سنگسار ميكرديم تو را و نيستى تو بر ما غالب‌
گفت اى قوم من آيا قبيله من عزيزترند نزد شما از خدا و قرار داديد او را پشت سر خودتان همانا پروردگار من بآنچه ميكنيد احاطه دارنده است‌
و اى قوم من كار كنيد بر حدّ توانائى خودتان همانا من كار كننده‌ام زود باشد كه بدانيد كيست كه مى‌آيد او را عذابى كه رسوا كند او را و كيست او دروغگو و منتظر باشيد كه من با شما منتظرم‌
و چون آمد فرمان ما نجات داديم شعيب و آنانرا كه گرويدند با او برحمتى از خودمان و گرفت آنانرا كه ستم كردند فرياد آسمانى پس صبح نمودند در خانه‌هاشان بر جاى ماندگان‌
كه گويا اقامت نداشتند در آنها آگاه باشيد دورى از رحمت خدا است براى قوم مدين چنانچه دور شدند قوم ثمود.
تفسير
خداوند حضرت شعيب را مبعوث فرمود بر قوم خود كه اهل بلد مدين بودند و اطلاق برادر بمناسبت قوميّت است و شمه‌اى از حالات و نسب آنحضرت در سوره اعراف گذشت و مأموريّت او مانند ساير أنبياء عظام اوّلا دعوت بتوحيد بود و ثانيا نهى از كم فروشى چون قوم او با آنكه داراى مكنت و وسعت بودند عادت باين عمل قبيح‌
----
جلد 3 صفحه 103
نموده بودند لذا آنحضرت در مقام ارشاد آنها اشاره باين نكته فرموده است كه مى‌بينم شما را مقرون بخير و بركت و نعمت الهى و اين مقتضى شكر و استغناء از كم فروشى است و ميترسم بر شما عذاب روزى را كه احاطه دارد آنروز بعذابش بر شما بطوريكه احدى از شما از دائره آن خارج نيست و بنابراين محيط در معنى صفت عذاب است اگر چه در لفظ صفت يوم باشد و محتمل است محيط بمعناى مهلك باشد كه گاهى استعمال ميشود و بنابراين محتمل است در معنى هم صفت يوم باشد چنانچه ظاهر است و اينكه ثانيا امر فرموده است بتمام فروشى علاوه بر تأكيد شايد براى اشاره بآن باشد كه در مقام ايفاء حقّ مشترى بايد يقين باداء تمام مقدار نمود و يقين نداشتن بكم بودن كافى نيست بلكه در مورد لزوم بايد قدرى زيادتر تسليم نمود تا يقين بوفاء حاصل شود و شايد براى تقييد بقسط باشد كه مراد عدل و مساوات در ميزان و مكيال است و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه وقتى قومى كم فروشى كنند خداوند آنها را بسنوات قحطى و كمى ارزاق گرفتار ميفرمايد و در روايت ديگر شدّت مؤنه و جور سلطان اضافه شده است و چون كم فروشى اختصاص بكيل و وزن ندارد اخيرا نهى صريح از مطلق اين عمل شده تا شامل شود مكيل و موزون و معدود و غير آنها را با اشاره بآنكه اين عمل از اقسام فساد در زمين است كه آن بهر عنوان باشد از سرقت و غارت و راهزنى و غيرها ممنوع و قبيح عقلى است و بايد پيرامون اين امور نگشت و خود را در زمره اهل فساد نياورد كه آنها مبغوض خدا و منفور خلقند و بايد دانست كه آنچه خداوند باقى بدارد براى بنده از مال حلال بعد از اجتناب از حرام بهتر است از آنچه در نتيجه كم فروشى و ساير تعدّيات بحقوق و اموال مردم اشخاص براى خودشان جمع آورى نمايند چون بركت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنيا و آخرت در حرام است و اگر كسى مؤمن باشد بايد باين امر معتقد باشد و بر خلاف اين عمل ننمايد و وظيفه پيغمبر ارشاد و هدايت است نه مراقبت و حفظ بلكه مردم بايد خودشان حفظ نمايند خود را از ارتكاب قبايح عقليّه و منهيّات شرعيّه تا در دنيا و آخرت رستگار شوند خصوصا پيغمبرى مانند حضرت شعيب كه روايت شده مأمور بجهاد نبوده روزها مردم را موعظه ميفرمود و شبها نماز ميگذارد لذا قوم بطور استهزاء در جواب مواعظ حسنه او گفتند مفاد آيه سوم را كه مشعر است‌
----
جلد 3 صفحه 104
بحقارت نماز در نظر آنها و صلاحيّت نداشتن آن براى آنكه ناهى از فحشاء و منكر باشد و رسوخ آنها در تقليد آباء و حرص بجمع مال گويا ميخواهند بگويند اين عمل تو موجب مزيّتى براى تو نيست كه ما اختيار اعمال و اموال خودمان را بتو واگذار نمائيم و عبادات و معاملات خودمان را بدستور تو انجام دهيم و بطور طعنه گفتند تو مردى بردبار و داراى رشد و صلاحى خوب است چندى صبر كنى تا امور اصلاح شود و قمّى ره فرموده آنها گفتند انّك لانت السّفيه الجاهل و خداوند حكايت فرمود قول ايشانرا پس فرمود انّك لانت الحليم الرّشيد و شايد مراد آن باشد كه آنها اراده نمودند سفيه و جاهل را و خداوند نقل نمود لفظ آنها را و اعراض فرمود از بيان مراد براى ستّاريّت خود و احترام مقام نبوّت و حضرت شعيب در جواب فرمود اى قوم من اگر خداوند مرا بزيور علم و حلم و رشد و صلاح آراسته باشد و بمنصب نبوّت فائز نموده باشد و از مال حلال روزى وافر عطا فرموده باشد آيا سزاوار است ابلاغ رسالت او را ننمايم با آنكه شكر منعم واجب است و بنابراين جواب شرط براى وضوح حذف شده پس از آن فرمود شما ميدانيد كه من نميخواهم شما را منع نمايم از اموريكه خودم مرتكب ميشوم تا موعظه‌ام در شما مؤثر نشود بلكه ميخواهم حتّى الامكان امور دنيا و آخرت شما را اصلاح نمايم و از خداوند توفيق ميطلبم كه باين مرام نائل شوم و از كسى باك ندارم چون توكّلم بر خدا است كه قدرتش فوق تمام قدرتها است و بازگشت من و شما باو است و هر كس را بجزاى عملش خواهد رسانيد ولى شما متوجّه باشيد كه وادار نكند و مستحقّ ننمايد شما را مخالفت با من كه برسد بر شما عذابى مانند عذاب قوم نوح كه غرق بود يا قوم هود كه باد سام بود يا قوم صالح كه زلزله بود و از همه نزديكتر قوم لوط كه مجاور يا قريب العهد با شما بودند و ديديد كه خداوند با آنها چه معامله‌اى فرمود و بهتر آنستكه هر چه زودتر طلب مغفرت كنيد از گناهان گذشته پس نادم شويد و عازم بترك معاصى در آينده و مطمئن باشيد كه رحمت و مودّت الهى نسبت به بندگان مقتضى قبول توبه آنها است و آنها در جواب گفتند ما بيشتر از سخنان تو را نمى‌فهميم يعنى قابل فهم نيست و تو شخص ناتوانى هستى كه قدرت معارضه با ما را ندارى و ما هر آسيبى بخواهيم ميتوانيم بر تو وارد نمائيم ولى ملاحظه احترام اقارب نزديكت را مينمائيم كه با ما همكيش و هم مسلكند
----
جلد 3 صفحه 105
و الا سنگسارت مينموديم و ميكشتيم و تو براى آنها عزيز و محترمى براى ما عزيز و محترم نيستى چون گفته‌اند آنحضرت از اشراف و اعزّه قوم بود و قمّى ره فرموده چشم او كم نور شده بود و بعضى گفته‌اند نابينا بوده در هر حال حضرت در جواب آنها فرمود آيا كسان من عزيزترند نزد شما از خدا چون رهط بر قبيله كوچك و اقارب نزديك شخص اطلاق ميشود و ملامت فرمود آنها را بر اين رويّه كه تقديم جانب خلق باشد بر حقّ و آنكه شما خدا و فرمان او را كه اطاعت انبياء و ترك معاصى است فراموش كرديد و پشت سر انداختيد و بى‌اعتنائى نموديد و خلق را مورد اعتناء و ملاحظه قرار داديد و خدا بر اعمال شما احاطه دارد و چيزى بر او مخفى نيست و بمجازات خواهيد رسيد و ظهرى منسوب بظهر است و در مقام نسبت فتحه ظاء بدل بكسره شده است و در خاتمه آنحضرت حجّت را بر آنها تمام فرمود باين تقريب كه شما بر بت پرستى و كم فروشى و ساير اعمال قبيحه خود ثابت باشيد و هر چه از دستتان بر آيد در باره من كوتاهى نكنيد منهم بتكليف خود عمل ميكنم تا معلوم شود كدام دسته از ما و شما مستحقّ عقوبتيم و كه دروغگو است و منتظر باشيد كه منهم با شما منتظرم و چون عذاب نازل شد خداوند آنحضرت و اهل ايمان باو را نجات داد و سايرين از صيحه مهيب جبرئيل جان دادند و بجاى خود باقى ماندند و اثرى از آنها باقى نماند گويا آنكه هرگز در آن ديار اقامت نداشتند و مانند قوم ثمود بلعنت الهى و بعد از رحمت او گرفتار شدند و گفته‌اند عذاب آندو قبيله صيحه بود نهايت اينها آسمانى و آنها زمينى و باين مناسبت تشبيه شده است حال اينها بآنها و در اكمال از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اوّل سخن حضرت حجت عليه السّلام در وقت ظهورش آيه شريفه بقيّه اللّه خير لكم ان كنتم مؤمنين است پس از آن ميفرمايد منم بقية اللّه و حجّت و خليفه او بر شما و مسلمانان باين لقب بر او سلام ميكنند و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه چه قدر خوب است انتظار فرج آيا نشنيدى قول خداوند را فارتقبوا انّى معكم رقيب و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه شعيب خطيب انبياء بوده است و مراجعه بنظائر اين آيات در قصص سابقه انبياء موجب مزيد بصيرت است.
----
جلد 3 صفحه 106
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَمّا جاءَ أَمرُنا نَجَّينا شُعَيباً وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا مَعَه‌ُ بِرَحمَةٍ مِنّا وَ أَخَذَت‌ِ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا الصَّيحَةُ فَأَصبَحُوا فِي‌ دِيارِهِم‌ جاثِمِين‌َ (94)
و موقعي‌ ‌که‌ امر ‌ما رسيد بنزول‌ عذاب‌ نجات‌ داديم‌ شعيب‌ و كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آورده‌ بودند باو برحمت‌ ‌از‌ ‌ما و گرفت‌ كساني‌ ‌که‌ ظلم‌ كردند ‌از‌ قوم‌ صيحه‌ آسماني‌ ‌پس‌ صبح‌ كردند ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ اجساد ‌آنها‌ مرده‌ بدون‌ روح‌ زمين‌ افتاده‌.
وَ لَمّا جاءَ أَمرُنا گذشت‌ معناي‌ امر ‌که‌ مراد عذاب‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ نزول‌ عذاب‌ ‌ يا ‌ مشيّت‌ و اراده‌ حق‌ بنزول‌ عذاب‌.
نَجَّينا شُعَيباً وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا مَعَه‌ُ ‌به‌ اينكه‌ ‌از‌ ميان‌ قوم‌ خارج‌ شوند ‌که‌ صداي‌ صيحه‌ ‌را‌ نشنوند برحمة منّا زيرا لياقت‌ شمول‌ رحمت‌ ‌را‌ داشتند و مورد تفضلات‌ الهي‌ بودند و استحقاق‌ عذاب‌ ‌را‌ نداشتند لذا خارج‌ شدند.
وَ أَخَذَت‌ِ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا الصَّيحَةُ اينها ‌هم‌ شرك‌ داشتند ‌که‌ إِن‌َّ الشِّرك‌َ لَظُلم‌ٌ عَظِيم‌ٌ لقمان‌ ‌آيه‌ 12، و ‌هم‌ ظلم‌ بشعيب‌ و مؤمنين‌ و ‌هم‌ بيك‌ ديگر ‌از‌ جهت‌ نقص‌ مكيال‌ و ميزان‌ و ‌از‌ جهت‌ افساد ‌في‌ الارض‌ و ‌هم‌ ظلم‌ بنفس‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ معرض‌ عذاب‌ انداختند، و صيحه‌ گفتند صيحه‌ جبرئيل‌ بوده‌ ‌ يا ‌ صداي‌ آسماني‌
جلد 11 - صفحه 115
‌که‌ يك‌ مرتبه‌ آني‌ روحها ‌از‌ قالب‌ خارج‌ شد و تمام‌ شدند.
فَأَصبَحُوا استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌اينکه‌ صيحه‌ شبانه‌ بوده‌ ‌که‌ ‌در‌ صبح‌ يك‌ نفر زنده‌ باقي‌ نماند فِي‌ دِيارِهِم‌ جمع‌ دور ‌است‌ بمعني‌ خانه‌ ‌يعني‌ ‌در‌ خانه‌هاي‌ ‌خود‌ و ‌اينکه‌ ‌هم‌ قرينه‌ ‌که‌ صيحه‌ ‌در‌ شب‌ بوده‌ زيرا ‌اگر‌ روز ‌بود‌ ‌در‌ كوچه‌ها و بازارها بودند جاثمين‌ جاثم‌ افتاده‌ ‌يعني‌ جسد ‌آنها‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌، اشاره‌ بهلاكت‌ و موت‌ ‌است‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 94)- پایان عمر تبهکاران مدین: سر انجام مرحله نهایی فرا رسید، چنانکه قرآن می‌گوید: «هنگامی که فرمان ما (دائر به مجازات این قوم گمراه و ستمکار و لجوج) فرا رسید، نخست شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند به برکت رحمت خود از آن سرزمین نجات دادیم» (وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا شُعَیْباً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا).
«سپس فریاد آسمانی و صیحه عظیم مرگ آفرین، ظالمان و ستمگران را فرو گرفت» (وَ أَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ).
و به دنبال آن می‌فرماید: «قوم شعیب بر اثر این صیحه آسمانی در خانه‌های خود به رو افتادند و مردند» و اجساد بی‌جانشان به عنوان درسهای عبرتی تا مدتی در آنجا بود (فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۹


ترجمه

و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم؛ و آنها را که ستم کردند، صیحه (آسمانی) فرو گرفت؛ و در دیار خود، به رو افتادند (و مردند)...

|و چون فرمان ما آمد، شعيب و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند به رحمت خويش نجات داديم و كسانى را كه ستم كرده بودند صيحه بگرفت و در خانه‌هايشان به رو افتادند [و هلاك شدند]
و چون فرمان ما آمد، شعيب و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمتى از جانب خويش نجات داديم، و كسانى را كه ستم كرده بودند، فرياد [مرگبار] فرو گرفت، و در خانه‌هايشان از پا درآمدند.
و هنگامی که حکم (قهر) ما فرا رسید، ما شعیب و کسانی را که با او ایمان آوردند به لطف و مرحمت خود نجات دادیم، و ستمکاران را صیحه عذاب فرا گرفت که صبحگاه همه در دیار خود هلاک شدند.
و هنگامی که عذاب ما رسید، شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، با رحمتی از سوی خود نجات دادیم، و کسانی را که [به آیات ما] ستم کردند، فریاد مرگبار فرا گرفت، پس در خانه هایشان به رو در افتاده جسمی بی جان شدند.
چون امر ما فرازآمد، شعيب و كسانى را كه به او ايمان آورده بودند به رحمت خويش رهانيديم. و ستمكاران را صيحه‌اى فرو گرفت و در خانه‌هاى خويش بر جاى مُردند؛
و چون فرمان ما در رسید، شعیب و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند به رحمت خویش نجات دادیم و بانگ مرگبار ستم‌پیشگان [مشرک‌] را فرو گرفت و در خانه و کاشانه‌شان از پا درآمدند
و چون فرمان ما- عذاب- بيامد، شعيب و كسانى را كه با او ايمان آوردند به مِهر و بخشايش خود رهانيديم و آنان را كه ستم كردند صيحه- بانگ كشنده آسمانى- بگرفت، پس در خانه‌هاى خويش به روى در افتادند- مردند-،
هنگامی که فرمان ما (مبنی بر هلاک قوم مدین) در رسید، شعیب و مؤمنانِ همراهِ او را در پرتو مهر خود (از عذاب و هلاک) نجات دادیم و صدای (وحشتناک صاعقه و زلزله)، ستمکاران را دریافت و (بر اثر آن قالب تهی کردند و نقش زمین شدند و) در خانه و کاشانه‌ی خود کالبدهای بی‌جانی گشتند.
و چون فرمان ما آمد، شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمتی ویژه از جانب خویش نجات دادیم و کسانی را که ستم کرده بودند، فریاد (مرگبار) فرو گرفت. پس در خانه‌هایشان زمین‌گیر شده از پای در آمدند.
و هنگامی که بیامد امر ما رهانیدیم شعیب را و آنان که ایمان آوردند با او به رحمتی از ما و بگرفت آنان را که ستم کردند خروشی پس شدند در خانه‌های خویش مُردگان‌


هود ٩٣ آیه ٩٤ هود ٩٥
سوره : سوره هود
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«جَاثِمِینَ»: در جای خود خشکیده و بر رخساره فرو افتاده (نگا: اعراف / و ، هود / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ «94»

و چون فرمان (قهر) ما آمد، شعيب وكسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود نجات داديم و (آنگاه) صيحه‌ى (آسمانى) ستمگران را فراگرفت، پس در خانه‌هايشان به رو افتادند (و مردند).

پیام ها

1- قهر خداوند بر ستمگران، دير وزود دارد، ولى سوخت وسوز ندارد. وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا ...

2- صاعقه‌هاى آسمان تصادفى نيست، بلكه به فرمان الهى نازل مى‌شود. «أَمْرُنا»

3- خداوند، ناجى و پشتيبان اهل ايمان است. «نَجَّيْنا»

4- ايمان به انبيا بايد همراه حمايت از آنان باشد. «آمَنُوا مَعَهُ» بجاى‌ «آمَنُوا مَعَهُ»

5- ايمان، رمز نجات است. «نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ»

6- بى‌توجّهى به دعوت انبيا، ظلم است. «أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا»

7- سرانجام ظلم و ظالم، نابودى است. «أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا»

8- عذاب الهى بر آنان به قدرى سريع وعظيم بود كه توان بيرون آمدن از خانه‌هاى خود را نداشتند. «دِيارِهِمْ» (ظاهراً عذاب در شب نازل شده است)

9- قهر الهى چنان مى‌رسد كه هرگونه قدرت فرار را از ظالمين مى‌گيرد. «جاثِمِينَ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 116

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (94)


«1» كمال الدين ج 2 ص 645.

«2» تفسير عياشى ج 2 ص 159.

«3» بحار الانوار ج 12 ص 383.

جلد 6 - صفحه 131

وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا: و چون آمد فرمان عذاب ما. نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ‌: نجات داديم شعيب را و آنانكه ايمان آورده بودند با او بتمامه. بِرَحْمَةٍ مِنَّا:

به بخشايشى از ما كه آن اعطاى توفيق و الطاف بود كه بدان سبب مهتدى شده از عذاب خلاصى يافتند.

نكته: ذكر «واو» اينجا مانند قصه عاد و ذكر «فا» در دو قصه ديگر كه بين اين دو واقع شده، به جهت آنست كه در دو قصه متوسط سبق ذكر و عدى نشده بود كه متفرع بر آن باشد به خلاف قصه صالح و لوط كه بعد از او واقع شده و ذلك قوله «وعد غير مكذوب» و قوله «انّ موعدهم الصّبح» و لذا اينجا به «فاء» سببيه واقع شده.

وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ: و فرا گرفت آنانكه ستم نمودند بر خود به سبب كفر و كافر شدند، صداى جبرئيل كه به صورت مهيب ايشان را گفت «موتوا جميعا» بميريد بتمامه. فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ‌: پس گشتند در سراهاى خود مردگان به زمين افتاده بى‌نام و نشان.

نزول عذاب: مشهور ميان مفسران آنكه: چون تكذيب حضرت شعيب را قوم او به نهايت رسانيدند، حق تعالى بر ايشان گرمائى شديد فرستاد كه نفسهاى ايشان را گرفت، چون داخل خانه‌ها شدند گرما در خانه داخل و سايه فايده نمى‌بخشيد ايشان را، و آب هم باندازه‌اى گرم شد كه نتوانستند بياشامند تا از گرما بريان گرديدند. پس حق تعالى ابرى بر ايشان فرستاد، همگى به سايبان ابر پناه بردند، و چون در زير ابر جمع شدند ابر بر ايشان آتش باريد و زمين بلرزيد تا همه سوختند و خاكستر شدند.

جلد 6 - صفحه 132


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِلى‌ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (84) وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (85) بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (86) قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (87) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى‌ ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ (88)

وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ (89) وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (90) قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ (91) قالَ يا قَوْمِ أَ رَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِما تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (92) وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ (93)

وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (94) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا بُعْداً لِمَدْيَنَ كَما بَعِدَتْ ثَمُودُ (95)

ترجمه‌

و فرستاديم بسوى اهل مدين برادرشان شعيب را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست مر شما را هيچ خدائى جز او و كم مكنيد پيمانه و ترازو را


جلد 3 صفحه 102

همانا من مى‌بينم شما را با ثروت و همانا من ميترسم بر شما عذاب روزى را فرا گيرنده‌

و اى قوم من تمام كنيد پيمانه و ترازو را بعدالت و كم مكنيد از مردم چيزهاى آنها را و فساد مكنيد در زمين كه از فساد كنندگان باشيد

باقى گذارده خدا بهتر است از براى شما اگر باشيد گروندگان و نيستم من بر شما نگهبان‌

گفتند اى شعيب آيا نماز تو امر ميكند تو را كه ترك كنيم آنچه را مى‌پرستيدند پدران ما يا آنكه بجا آوريم در مالهامان آنچه را ميخواهيم همانا تو هر آينه توئى بردبار راه يافته‌

گفت اى قوم من خبر دهيد مرا كه اگر بوده باشم داراى دليل واضحى از پروردگارم و روزى داده باشد مرا از خود روزى خوب و نميخواهم كه مخالفت كنم با شما در آنچه نهى ميكنم شما را از آن نميخواهم مگر بصلاح آوردن را بقدريكه بتوانم و نيست توفيق من مگر بكمك خدا بر او توكّل كردم و بسوى او بازگشت مينمايم‌

و اى قوم من بر آن ندارد شما را مخالفت با من كه برسد شما را مانند آنچه رسيد قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح را و نباشد قوم لوط از شما دور

و طلب آمرزش كنيد از پروردگارتان پس بازگشت كنيد بسوى او همانا پروردگار من مهربان و دوست دار است‌

گفتند اى شعيب نميفهميم بسيارى را از آنچه ميگوئى و همانا ما هر آينه مى‌بينيم تو را در ميان خودمان ناتوان و اگر نبودند قبيله تو هر آينه سنگسار ميكرديم تو را و نيستى تو بر ما غالب‌

گفت اى قوم من آيا قبيله من عزيزترند نزد شما از خدا و قرار داديد او را پشت سر خودتان همانا پروردگار من بآنچه ميكنيد احاطه دارنده است‌

و اى قوم من كار كنيد بر حدّ توانائى خودتان همانا من كار كننده‌ام زود باشد كه بدانيد كيست كه مى‌آيد او را عذابى كه رسوا كند او را و كيست او دروغگو و منتظر باشيد كه من با شما منتظرم‌

و چون آمد فرمان ما نجات داديم شعيب و آنانرا كه گرويدند با او برحمتى از خودمان و گرفت آنانرا كه ستم كردند فرياد آسمانى پس صبح نمودند در خانه‌هاشان بر جاى ماندگان‌

كه گويا اقامت نداشتند در آنها آگاه باشيد دورى از رحمت خدا است براى قوم مدين چنانچه دور شدند قوم ثمود.

تفسير

خداوند حضرت شعيب را مبعوث فرمود بر قوم خود كه اهل بلد مدين بودند و اطلاق برادر بمناسبت قوميّت است و شمه‌اى از حالات و نسب آنحضرت در سوره اعراف گذشت و مأموريّت او مانند ساير أنبياء عظام اوّلا دعوت بتوحيد بود و ثانيا نهى از كم فروشى چون قوم او با آنكه داراى مكنت و وسعت بودند عادت باين عمل قبيح‌


جلد 3 صفحه 103

نموده بودند لذا آنحضرت در مقام ارشاد آنها اشاره باين نكته فرموده است كه مى‌بينم شما را مقرون بخير و بركت و نعمت الهى و اين مقتضى شكر و استغناء از كم فروشى است و ميترسم بر شما عذاب روزى را كه احاطه دارد آنروز بعذابش بر شما بطوريكه احدى از شما از دائره آن خارج نيست و بنابراين محيط در معنى صفت عذاب است اگر چه در لفظ صفت يوم باشد و محتمل است محيط بمعناى مهلك باشد كه گاهى استعمال ميشود و بنابراين محتمل است در معنى هم صفت يوم باشد چنانچه ظاهر است و اينكه ثانيا امر فرموده است بتمام فروشى علاوه بر تأكيد شايد براى اشاره بآن باشد كه در مقام ايفاء حقّ مشترى بايد يقين باداء تمام مقدار نمود و يقين نداشتن بكم بودن كافى نيست بلكه در مورد لزوم بايد قدرى زيادتر تسليم نمود تا يقين بوفاء حاصل شود و شايد براى تقييد بقسط باشد كه مراد عدل و مساوات در ميزان و مكيال است و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه وقتى قومى كم فروشى كنند خداوند آنها را بسنوات قحطى و كمى ارزاق گرفتار ميفرمايد و در روايت ديگر شدّت مؤنه و جور سلطان اضافه شده است و چون كم فروشى اختصاص بكيل و وزن ندارد اخيرا نهى صريح از مطلق اين عمل شده تا شامل شود مكيل و موزون و معدود و غير آنها را با اشاره بآنكه اين عمل از اقسام فساد در زمين است كه آن بهر عنوان باشد از سرقت و غارت و راهزنى و غيرها ممنوع و قبيح عقلى است و بايد پيرامون اين امور نگشت و خود را در زمره اهل فساد نياورد كه آنها مبغوض خدا و منفور خلقند و بايد دانست كه آنچه خداوند باقى بدارد براى بنده از مال حلال بعد از اجتناب از حرام بهتر است از آنچه در نتيجه كم فروشى و ساير تعدّيات بحقوق و اموال مردم اشخاص براى خودشان جمع آورى نمايند چون بركت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنيا و آخرت در حرام است و اگر كسى مؤمن باشد بايد باين امر معتقد باشد و بر خلاف اين عمل ننمايد و وظيفه پيغمبر ارشاد و هدايت است نه مراقبت و حفظ بلكه مردم بايد خودشان حفظ نمايند خود را از ارتكاب قبايح عقليّه و منهيّات شرعيّه تا در دنيا و آخرت رستگار شوند خصوصا پيغمبرى مانند حضرت شعيب كه روايت شده مأمور بجهاد نبوده روزها مردم را موعظه ميفرمود و شبها نماز ميگذارد لذا قوم بطور استهزاء در جواب مواعظ حسنه او گفتند مفاد آيه سوم را كه مشعر است‌


جلد 3 صفحه 104

بحقارت نماز در نظر آنها و صلاحيّت نداشتن آن براى آنكه ناهى از فحشاء و منكر باشد و رسوخ آنها در تقليد آباء و حرص بجمع مال گويا ميخواهند بگويند اين عمل تو موجب مزيّتى براى تو نيست كه ما اختيار اعمال و اموال خودمان را بتو واگذار نمائيم و عبادات و معاملات خودمان را بدستور تو انجام دهيم و بطور طعنه گفتند تو مردى بردبار و داراى رشد و صلاحى خوب است چندى صبر كنى تا امور اصلاح شود و قمّى ره فرموده آنها گفتند انّك لانت السّفيه الجاهل و خداوند حكايت فرمود قول ايشانرا پس فرمود انّك لانت الحليم الرّشيد و شايد مراد آن باشد كه آنها اراده نمودند سفيه و جاهل را و خداوند نقل نمود لفظ آنها را و اعراض فرمود از بيان مراد براى ستّاريّت خود و احترام مقام نبوّت و حضرت شعيب در جواب فرمود اى قوم من اگر خداوند مرا بزيور علم و حلم و رشد و صلاح آراسته باشد و بمنصب نبوّت فائز نموده باشد و از مال حلال روزى وافر عطا فرموده باشد آيا سزاوار است ابلاغ رسالت او را ننمايم با آنكه شكر منعم واجب است و بنابراين جواب شرط براى وضوح حذف شده پس از آن فرمود شما ميدانيد كه من نميخواهم شما را منع نمايم از اموريكه خودم مرتكب ميشوم تا موعظه‌ام در شما مؤثر نشود بلكه ميخواهم حتّى الامكان امور دنيا و آخرت شما را اصلاح نمايم و از خداوند توفيق ميطلبم كه باين مرام نائل شوم و از كسى باك ندارم چون توكّلم بر خدا است كه قدرتش فوق تمام قدرتها است و بازگشت من و شما باو است و هر كس را بجزاى عملش خواهد رسانيد ولى شما متوجّه باشيد كه وادار نكند و مستحقّ ننمايد شما را مخالفت با من كه برسد بر شما عذابى مانند عذاب قوم نوح كه غرق بود يا قوم هود كه باد سام بود يا قوم صالح كه زلزله بود و از همه نزديكتر قوم لوط كه مجاور يا قريب العهد با شما بودند و ديديد كه خداوند با آنها چه معامله‌اى فرمود و بهتر آنستكه هر چه زودتر طلب مغفرت كنيد از گناهان گذشته پس نادم شويد و عازم بترك معاصى در آينده و مطمئن باشيد كه رحمت و مودّت الهى نسبت به بندگان مقتضى قبول توبه آنها است و آنها در جواب گفتند ما بيشتر از سخنان تو را نمى‌فهميم يعنى قابل فهم نيست و تو شخص ناتوانى هستى كه قدرت معارضه با ما را ندارى و ما هر آسيبى بخواهيم ميتوانيم بر تو وارد نمائيم ولى ملاحظه احترام اقارب نزديكت را مينمائيم كه با ما همكيش و هم مسلكند


جلد 3 صفحه 105

و الا سنگسارت مينموديم و ميكشتيم و تو براى آنها عزيز و محترمى براى ما عزيز و محترم نيستى چون گفته‌اند آنحضرت از اشراف و اعزّه قوم بود و قمّى ره فرموده چشم او كم نور شده بود و بعضى گفته‌اند نابينا بوده در هر حال حضرت در جواب آنها فرمود آيا كسان من عزيزترند نزد شما از خدا چون رهط بر قبيله كوچك و اقارب نزديك شخص اطلاق ميشود و ملامت فرمود آنها را بر اين رويّه كه تقديم جانب خلق باشد بر حقّ و آنكه شما خدا و فرمان او را كه اطاعت انبياء و ترك معاصى است فراموش كرديد و پشت سر انداختيد و بى‌اعتنائى نموديد و خلق را مورد اعتناء و ملاحظه قرار داديد و خدا بر اعمال شما احاطه دارد و چيزى بر او مخفى نيست و بمجازات خواهيد رسيد و ظهرى منسوب بظهر است و در مقام نسبت فتحه ظاء بدل بكسره شده است و در خاتمه آنحضرت حجّت را بر آنها تمام فرمود باين تقريب كه شما بر بت پرستى و كم فروشى و ساير اعمال قبيحه خود ثابت باشيد و هر چه از دستتان بر آيد در باره من كوتاهى نكنيد منهم بتكليف خود عمل ميكنم تا معلوم شود كدام دسته از ما و شما مستحقّ عقوبتيم و كه دروغگو است و منتظر باشيد كه منهم با شما منتظرم و چون عذاب نازل شد خداوند آنحضرت و اهل ايمان باو را نجات داد و سايرين از صيحه مهيب جبرئيل جان دادند و بجاى خود باقى ماندند و اثرى از آنها باقى نماند گويا آنكه هرگز در آن ديار اقامت نداشتند و مانند قوم ثمود بلعنت الهى و بعد از رحمت او گرفتار شدند و گفته‌اند عذاب آندو قبيله صيحه بود نهايت اينها آسمانى و آنها زمينى و باين مناسبت تشبيه شده است حال اينها بآنها و در اكمال از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اوّل سخن حضرت حجت عليه السّلام در وقت ظهورش آيه شريفه بقيّه اللّه خير لكم ان كنتم مؤمنين است پس از آن ميفرمايد منم بقية اللّه و حجّت و خليفه او بر شما و مسلمانان باين لقب بر او سلام ميكنند و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه چه قدر خوب است انتظار فرج آيا نشنيدى قول خداوند را فارتقبوا انّى معكم رقيب و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه شعيب خطيب انبياء بوده است و مراجعه بنظائر اين آيات در قصص سابقه انبياء موجب مزيد بصيرت است.


جلد 3 صفحه 106

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَمّا جاءَ أَمرُنا نَجَّينا شُعَيباً وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا مَعَه‌ُ بِرَحمَةٍ مِنّا وَ أَخَذَت‌ِ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا الصَّيحَةُ فَأَصبَحُوا فِي‌ دِيارِهِم‌ جاثِمِين‌َ (94)

و موقعي‌ ‌که‌ امر ‌ما رسيد بنزول‌ عذاب‌ نجات‌ داديم‌ شعيب‌ و كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آورده‌ بودند باو برحمت‌ ‌از‌ ‌ما و گرفت‌ كساني‌ ‌که‌ ظلم‌ كردند ‌از‌ قوم‌ صيحه‌ آسماني‌ ‌پس‌ صبح‌ كردند ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ اجساد ‌آنها‌ مرده‌ بدون‌ روح‌ زمين‌ افتاده‌.

وَ لَمّا جاءَ أَمرُنا گذشت‌ معناي‌ امر ‌که‌ مراد عذاب‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ نزول‌ عذاب‌ ‌ يا ‌ مشيّت‌ و اراده‌ حق‌ بنزول‌ عذاب‌.

نَجَّينا شُعَيباً وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا مَعَه‌ُ ‌به‌ اينكه‌ ‌از‌ ميان‌ قوم‌ خارج‌ شوند ‌که‌ صداي‌ صيحه‌ ‌را‌ نشنوند برحمة منّا زيرا لياقت‌ شمول‌ رحمت‌ ‌را‌ داشتند و مورد تفضلات‌ الهي‌ بودند و استحقاق‌ عذاب‌ ‌را‌ نداشتند لذا خارج‌ شدند.

وَ أَخَذَت‌ِ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا الصَّيحَةُ اينها ‌هم‌ شرك‌ داشتند ‌که‌ إِن‌َّ الشِّرك‌َ لَظُلم‌ٌ عَظِيم‌ٌ لقمان‌ ‌آيه‌ 12، و ‌هم‌ ظلم‌ بشعيب‌ و مؤمنين‌ و ‌هم‌ بيك‌ ديگر ‌از‌ جهت‌ نقص‌ مكيال‌ و ميزان‌ و ‌از‌ جهت‌ افساد ‌في‌ الارض‌ و ‌هم‌ ظلم‌ بنفس‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ معرض‌ عذاب‌ انداختند، و صيحه‌ گفتند صيحه‌ جبرئيل‌ بوده‌ ‌ يا ‌ صداي‌ آسماني‌

جلد 11 - صفحه 115

‌که‌ يك‌ مرتبه‌ آني‌ روحها ‌از‌ قالب‌ خارج‌ شد و تمام‌ شدند.

فَأَصبَحُوا استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌اينکه‌ صيحه‌ شبانه‌ بوده‌ ‌که‌ ‌در‌ صبح‌ يك‌ نفر زنده‌ باقي‌ نماند فِي‌ دِيارِهِم‌ جمع‌ دور ‌است‌ بمعني‌ خانه‌ ‌يعني‌ ‌در‌ خانه‌هاي‌ ‌خود‌ و ‌اينکه‌ ‌هم‌ قرينه‌ ‌که‌ صيحه‌ ‌در‌ شب‌ بوده‌ زيرا ‌اگر‌ روز ‌بود‌ ‌در‌ كوچه‌ها و بازارها بودند جاثمين‌ جاثم‌ افتاده‌ ‌يعني‌ جسد ‌آنها‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌، اشاره‌ بهلاكت‌ و موت‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 94)- پایان عمر تبهکاران مدین: سر انجام مرحله نهایی فرا رسید، چنانکه قرآن می‌گوید: «هنگامی که فرمان ما (دائر به مجازات این قوم گمراه و ستمکار و لجوج) فرا رسید، نخست شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند به برکت رحمت خود از آن سرزمین نجات دادیم» (وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا شُعَیْباً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا).

«سپس فریاد آسمانی و صیحه عظیم مرگ آفرین، ظالمان و ستمگران را فرو گرفت» (وَ أَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ).

و به دنبال آن می‌فرماید: «قوم شعیب بر اثر این صیحه آسمانی در خانه‌های خود به رو افتادند و مردند» و اجساد بی‌جانشان به عنوان درسهای عبرتی تا مدتی در آنجا بود (فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ).

نکات آیه

۱- خداوند ، در پى اصرار مردم مدین بر شرک ورزى و نپذیرفتن تعالیم شعیب(ع) ، آنان را به عذابى سخت گرفتار ساخت. (و لما جاء أمرنا) مراد از «أمر» عذاب نازل شده بر قوم شعیب است. اضافه آن به ضمیر «نا» حکایت از بزرگى آن عذاب دارد.

۲- فرمان خداوند در هستى ، بدون هیچ کم و کاستى تحقق مى یابد. (و لما جاء أمرنا) تعبیر کردن از عذاب به «أمر» - که به معناى فرمان است - به این نکته اشاره دارد که: آنچه خداوند به تحققش فرمان دهد ، عیناً و بدون کمترین کاستى انجام مى پذیرد به گونه اى که گویا آن فعل انجام شده ، همان فرمان است.

۳- گروهى از مردم مدین ، توحید را پذیرفتند و به رسالت شعیب(ع) ایمان آوردند. (نجینا شعیبًا والذین ءامنوا معه)

۴- خداوند ، شعیب(ع) و پیروانش را از عذاب نازل شده بر مردم مدین رهایى بخشید. (و لما جاء أمرنا نجینا شعیبًا والذین ءامنوا معه)

۵- نجات شعیب(ع) و پیروان او از عذاب استیصال ، جلوه اى از رحمت خداوند بر آنان بود. (نجینا شعیبًا والذین ءامنوا معه برحمة منا)

۶- اهل ایمان ، شایسته برخوردار شدن از رحمت الهى اند. (نجینا شعیبًا والذین ءامنوا معه برحمة منا)

۷- کفرپیشگان قوم شعیب ، با غرشى مهیب به هلاکت رسیدند. (و أخذت الذین ظلموا الصیحة)

۸- قوم شعیب ، مردمانى ستمکار بودند. (و أخذت الذین ظلموا الصیحة) مقصود از «الذین ظلموا» قوم شعیب است که به شرک ورزى ، انکار رسالت شعیب(ع) و کم فروشى و بى عدالتى در داد و ستد اصرار مىورزیدند. تعبیر کردن از آنان به ستمکاران ، گویاى برداشت فوق است.

۹- شرک ورزى ، انکار رسالت پیامبران و رعایت نکردن عدل و انصاف در مبادلات ، ستمگرى است. (و أخذت الذین ظلموا الصیحة)

۱۰- ستمگران ، مشرکان و آنان که در مبادلات کم فروشى کرده و عدل و انصاف را رعایت نکنند ، در خطر گرفتار شدن به عذابهاى دنیوى (عذاب استیصال) هستند. (و أخذت الذین ظلموا الصیحة)

۱۱- کفرپیشگان قوم شعیب ، بر اثر عذاب الهى به رو بر زمین افتادند و هلاک گشتند. (فأصبحوا فى دیرهم جثمین) «جثوم» (مصدر جاثمین) به معناى به زمین چسبیدن و حرکت نکردن است و برخى آن را به معناى فرو افتادن بر سینه دانسته اند (لسان العرب).

۱۲- صیحه و غرشى که مردم مدین را فرا گرفت ، توان حرکت و بیرون آمدن از خانه ها را از آنان سلب کرد. (و أخذت الذین ظلموا الصیحة فأصبحوا فى دیرهم جثمین) «فى دیارهم» متعلق به «جاثمین» است و دلالت بر این دارد که: قوم شعیب در خانه هایشان به هلاکت رسیدند. بیان این معنا حکایت از آن دارد که صیحه و غرّش مهیب، آن چنان بود که مردم مدین نتوانستند از خانه ها - که طبعاً آدمى در این موارد آن را ترک مى کند - بیرون آیند.

۱۳- کفرپیشگان قوم شعیب ، شب هنگام به عذاب گرفتار شدند و در صبحگاهش به هلاکت رسیدند. (فأصبحوا فى دیرهم جثمین) «أصبحوا» مى تواند به معناى «دخلوا فى الصباح» (به صبح وارد شدند) باشد و نیز مى تواند به معناى «صاروا» (شدند و گشتند) باشد. بر اساس معناى نخست، جمله «فأصبحوا» دلالت مى کند که هلاکت قوم شعیب در آغاز صبحدم بوده است و صیحه و غرش - به قرینه «فاء» در «فأصبحوا» - پیش از صبح; یعنى، در شب تحقق یافته است.

موضوعات مرتبط

  • اقتصاد: ظلم تخلفات اقتصادى ۹; عذاب متخلفان اقتصادى ۱۰
  • انبیا: ظلم تکذیب انبیا ۹
  • اهل مدین: اصرار بر شرک اهل مدین ۱; تاریخ اهل مدین ۷، ۱۱، ۱۲، ۱۳; ظلم اهل مدین ۸; عذاب اهل مدین ۱، ۷; کیفیت هلاکت اهل مدین ۱۱، ۱۲; گروههاى اجتماعى اهل مدین ۳; لجاجت اهل مدین ۱; موحدان اهل مدین ۳; وقت عذاب اهل مدین ۱۳; وقت هلاکت اهل مدین ۱۳; ویژگیهاى عذاب اهل مدین ۱۱، ۱۲
  • خدا: حتمیت اوامر خدا ۲; عذابهاى خدا ۱; نجات بخشى خدا ۴; نشانه هاى رحمت خدا ۵
  • رحمت: مشمولان رحمت ۶
  • شرک: ظلم شرک ۹; کیفر شرک ۱
  • شعیب(ع): قصه شعیب(ع) ۴; مؤمنان به شعیب(ع) ۳; نجات پیروان شعیب(ع) ۴، ۵; نجات شعیب(ع) ۴، ۵
  • ظالمان: ۸ عذاب استیصال ظالمان ۱۰; عذاب دنیوى ظالمان ۱۰
  • ظلم: موارد ظلم ۹
  • عذاب: ابزار عذاب ۷; اهل عذاب ۱۰; عذاب با صیحه  آسمانى ۷، ۱۲; عذاب در شب ۱۳; مراتب عذاب ۱; موجبات عذاب ۱; نجات از عذاب ۴; نجات از عذاب استیصال ۵
  • کم فروشان: عذاب کم فروشان ۱۰
  • مؤمنان: فضایل مؤمنان ۶
  • مشرکان: عذاب استیصال مشرکان ۱۰; عذاب دنیوى مشرکان ۱۰
  • هلاکت: هلاکت در صبح ۱۳

منابع