يونس ٩٤: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۵#link116 | آيات ۱۰۳ - ۹۴، سوره يونس]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۵#link116 | آيات ۱۰۳ - ۹۴، سوره يونس]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۵#link117 | استشهاد از اهل كتاب براى اثبات حقانيت معارف قرآن مجيد]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۵#link117 | استشهاد از اهل كتاب براى اثبات حقانيت معارف قرآن مجيد]] | ||
خط ۴۴: | خط ۴۵: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۶#link125 | (رواياتى در ذيل آيه : ((و ان كنت فى شك ...))، قوم يونس و...)]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۶#link125 | (رواياتى در ذيل آيه : ((و ان كنت فى شك ...))، قوم يونس و...)]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۸_بخش۶۲#link260 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۸_بخش۶۲#link260 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ «94» | |||
پس اگر در آنچه بر تو نازل كرديم شك دارى، از آن كسانى كه كتاب آسمانى پيش از تو را مىخوانند بپرس. يقيناً حقّ از سوى پروردگارت به سوى تو آمده است، پس از شك آوران مباش. | |||
===نکته ها=== | |||
در روايتى از امام هادى عليه السلام مىخوانيم: افراد جاهل مىپرسيدند: چرا به جاى پيامبر، فرشتهاى بر ما نازل نمىشود؟ خداوند با نزول اين آيه و اينكه همهى انبيا داراى زندگى مردمى بودهاند، پاسخشان داد. «1» | |||
سؤال: با آنكه كتب آسمانى گذشته تحريف شده است، چرا علماى اهل كتاب، در اين آيه مرجع و داور قرار داده شدهاند؟ | |||
پاسخ: زيرا با آنكه بخشهايى از كتب آسمانى گذشته تحريف شده، امّا ميان دانشمندان اهل كتاب، اشخاص و حرفهاى قابل استنادى يافت مىشود. «2» | |||
---- | |||
«1». تفسير نورالثقلين. | |||
«2». تفسير كبيرفخررازى. | |||
جلد 3 - صفحه 620 | |||
پرسش و پاسخ قرآنى | |||
سؤال: چگونه قرآن مىفرمايد: «فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ» اى پيامبر! اگر در حقّانيّت قرآن شكدارى، از اهل كتاب سؤال كن. با آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله هرگز در شك نبوده است؟ و عقل نمىپذيرد كه پيامبرى، در وحى شك كند؟ | |||
پاسخ: 1. كلمهى «إِنَّ» (اگر) فرض است و نشانهى حتميّت و وقوع نيست. مثل «إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ» «1» اگر خداوند فرزندى داشت. با آنكه آيهى «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ»، فرزند داشتن را صريحاً نفى مىكند. | |||
2. در آيهى 104 اين سوره از قول پيامبر خطاب به مردم آمده است: اگر در دين من شكّ داريد. «إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي»، پس خود آن حضرت شكّ نداشت، وگرنه تحدّى نمىكرد. همچنين قرآن مىفرمايد: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ» «2» پيامبر به آنچه به او وحى مىشد ايمان داشت. | |||
3. گاهى خطاب قرآن به پيامبر است، ولى مخاطبِ مورد نظر ديگرانند. مثل اين آيه: إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما ... «3» اگر پدر و مادرت در نزد تو به سنّ پيرى رسيدند. | |||
در حالى كه پدر حضرت رسول قبل از تولّدش و مادر او در سنّ كودكى آن حضرت از دنيا رفتند و در هنگام نزول اين آيه، پيامبر پدر و مادرى نداشت تا پير باشند. آيه از بابِ «به در بگو تا ديوار بشنود» است، كه در زبان عربى مىگويند: «ايّاك اعنى و اسمعى يا جاره». در مسائل تربيتى هم گاهى خطاب به بزرگان و شخصيّتها مىكنند، تا ديگران حساب كار خودشان را بكنند. | |||
===پیام ها=== | |||
1- از بين بردن شكّ در عقايد، ضرورى است. «فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ» | |||
2- هنگام شك بايد به عالمان رجوع كرد. «فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ» (پس سخن عالم حجّت است) | |||
---- | |||
«1». مريم، 91. | |||
«2». بقره، 285. | |||
«3». اسراء، 23. | |||
جلد 3 - صفحه 621 | |||
3- كتابهاى آسمانى مؤيّد يكديگرند. «يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ» | |||
4- بعضى اهل كتاب، حقّ را مىگويند. «فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ» | |||
5- رهبر بايد قاطع باشد وهيچترديدى به خود راه ندهد. «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ» | |||
6- فضل آن است كه دشمنان به آن گواهى دهند، آيا با اعتراف مخالفان به حقّانيّت آن، باز هم شك داريد؟! «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ (94) | |||
ج5، ص 392 | |||
بعد از آن بيان فرمايد صحت نبوت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را: | |||
فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ: پس اگر در شك هستى نسبت به آنچه نازل فرموديم به سوى تو اى مكلف به توسط پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله، يعنى اگر در اين قرآن شك دارى. فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ: | |||
پس براى اثبات و تحقيق آن سؤال كن كسانى را كه قرائت مىنمودند كتب منزله را پيش از تو تا مطمئن شوى. | |||
بيان- مفسرين را در اين آيه شريفه چند قول است: | |||
1- آنكه خطاب به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مراد امت باشند، يعنى اى مردم اگر شك داريد در قرآنى كه نازل شده به شما به توسط پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله، پس سؤال كنيد قاريان و مطلعان كتب سابق را، تا يقين حاصل كنيد به حقانيت پيغمبر خاتم و قرآن او. و دليل بر اين قول آيه شريفه آخر سوره است كه تصريح فرمايد «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي فَلا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ ...» «1» پس به اين حق تعالى بيان فرموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله اصلا شك ندارد. ابن عباس و حسن و قتاده و سعيد بن جبير و اكثر برآنند كه پيغمبر شك نداشت و سؤال هم نكرد، و به همين مضمون روايت شده از حضرت صادق عليه السّلام در مجمع. «2» 2- آنكه اى مخاطبين آيات الهيه و سامعين كلمات قرآنيه، اگر شك داريد در قرآنى كه به توسط پيغمبر بر شما نازل شده، پس سؤال كنيد عاملين اهل كتاب را تا توصيف پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و كتابش را از كتاب آسمانى تورات و انجيل معرفى نمايند براى شما. | |||
---- | |||
«1» سوره يونس آيه 104. | |||
«2» مجمع ج 3 ص 133. | |||
ج5، ص 393 | |||
3- آنكه مخاطب خود پيغمبر باشد به اين وجه كه چون جهّال اهل كتاب گويند اين قرآن از جانب خدا نازل نشده، تو اى رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله علماى ايشان مانند عبد اللّه سلام و بحيراى راهب و امثال ايشان را سؤال كن تا اقرار كنند كه قرآن از جانب خداى تعالى نازل شده. و تسليم خصم و اقرار او به حق مخاصمتش را، حجت باشد و اقرار عاقل بر نفس خود مقبول و مسموع خواهد بود، چه كافر و چه مؤمن. و ايضا تعليم علما و مقتدايان و اقرار احبار و رهبانان اعتبار باشد به خلاف عامه. | |||
4- مضمون روايت ابن بابويه «1» (رحمه الله) به اسناد خود از محمد بن سعيد ادخرى مصاحب موسى پسر امام محمد تقى عليه السّلام كه يحيى بن اكثم مسائلى را كتبا سؤال نمود از جمله آنها اين آيه شريفه بود، و من از برادرم سؤال كردم، فرمود: مخاطب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد، و آن حضرت شك نداشت در منزل الهى، و لكن جهله گفتند چرا از ملائكه پيغمبر مبعوث نشد تا فرق باشد بين او و ساير مردم در استغناء از مأكل و مشرب و مشى. حق تعالى وحى فرمود به پيغمبر اكرم كه علماء يهود و نصارى را در حضور اين جهال سؤال كن كه آيا زمان قبل از تو پيغمبرى مبعوث شد كه محتاج اكل و شرب نباشد، بلكه تمام ايشان لوازمات بشريه را احتياج و تو هم در اين قسمت با آنها شريك هستى. و تعبير به شك نسبت به پيغمبر، به اعتبار شك جهله و ظهور حقانيت منصفه است مانند آيه مباهله كه اگر فرموده بود بيائيد مباهله كنيم و لعنت خدا را براى شما قرار دهيم، هر آينه حاضر نمىشدند براى مباهله. | |||
5- آنكه «ان» حرف شرط و مشروط هم موقوف بر شرط و چون تلازم بين شرط و مشروط است به انتفاى هر يك ديگرى منتفى خواهد بود، و چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله شك نداشت، لذا سؤال هم ننمود، چنانچه روايت علل، شاهد اين است كه فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله لا اشكّ و لا اسئل. «2» وجوه | |||
---- | |||
«1» تفسير برهان ج 2 ص 197. | |||
«2» تفسير برهان ج 2 ص 197. | |||
ج5، ص 394 | |||
ديگر نيز ذكر شده. | |||
تتمه- به برهان عقلى مسلم آمده كه پيغمبر بايد داراى اوصاف حميده و منزه از صفات رذيله باشد تا براى منصب عظماى تبليغ فرامين الهيه شايسته آيد، بنابراين تصور شك نسبت به مقام نبوى راه ندارد، زيرا اگر شاك در نبوت خود باشد، هر آينه شك مردم در نبوت او اولى، و اين موجب شود سقوط شريعت بالكليّه. | |||
ايضا اگر شاك در نبوت خود بودى، چگونه به اخبار اهل كتاب شكاش زايل شدى، و حال آنكه اكثر آنها كافر، و اگر عدهاى هم مؤمن باشند قول آنها حجت نباشد، پس حق آنست كه خطاب گرچه در ظاهر راجع به پيغمبر، لكن مراد امت باشند نظير آيات كثيره ديگر بعلاوه مخاطبات قرآنيه به زمينه عرف و مشهور است كه سلطان كبير گرچه اوامرش نسبت به رعيت مىباشد، لكن هميشه طرف خطابات خود را وزير قرار دهد براى قوت و شدت تأثير در قلوب رعيت و مقام قابليت. | |||
لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ: هر آينه بتحقيق آمد تو را اى امت حق، يعنى قرآن و اسلام از جانب پروردگار تو تا تو را به حق هدايت و ارشاد فرمايد. | |||
فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ: پس البته البته مباش از جمله شك آورندگان. مراد آيه شريفه امتند، يعنى نباشيد اى امت از شك كنندگان در دين حق. و نظائر آن در آيات قرآنيه بسيار است و از جمله صدر همين آيه شريفه باشد، لكن از همه واضحتر آيه شريفه سوره «الطلاق»: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ ...» «1» ابتدا خطاب را مفرد ذكر فرموده: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ» چون پيغمبر سفير الهى و مبلغ سبحانى است، و بعد به طريق جمع مخاطبه فرموده: «إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ» هرگاه طلاق دهيد شما زنان خود را، تا دانسته شود كه خطاب الهى متوجه به امت است به لسان پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و همچنين آيه شريفه بعد «وَ لا تَكُونَنَّ ...». | |||
تنبيه- مردم در مقام حق سه فرقه باشند. 1- مصدقين. 2- شاكين. 3- | |||
---- | |||
«1» سوره طلاق آيه 1. | |||
ج5، ص 395 | |||
مكذبين؛ ابتدا ذكر فرقه دوم و بعد طبقه سوم را بيان فرمايد: | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ (94) وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخاسِرِينَ (95) إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ (96) وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (97) | |||
ترجمه | |||
پس اگر باشى در شكى از آنچه نازل نموديم بتو پس بپرس از آنها كه ميخوانند كتاب را پيش از تو بتحقيق آمد تو را حق از پروردگارت | |||
پس مباش البتّه از شك كنندگان و مباش البتّه از آنانكه تكذيب كردند آيتهاى خدا را پس بوده باشى از زيانكاران | |||
همانا آنانكه ثابت شد بر ايشان حكم پروردگار تو ايمان نميآورند | |||
اگر چه بيايد ايشانرا هر حجّتى تا به بينند عذاب دردناك را | |||
تفسير | |||
خطاب در ظاهر به پيغمبر اكرم است ولى مقصود جهّالند چنانچه مكرّر اشاره شده كه اين رويّه در كلام الهى جارى است و در فارسى هم ميگويند در بتو ميگويم ديوار تو گوش كن و البتّه اين طرز كلام نكته و مناسبتى لازم دارد كه در اين آيه مدارا و مماشاة و انصاف با جهّال است كه نسبت شك را كه ملازم با جهل است صريحا بآنها نداده چنانچه در علل و عيّاشى از حضرت هادى عليه السّلام نقل نموده كه در | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 45 | |||
جواب برادر خود موسى از اين اشكال كه چگونه خداوند در اين آيه خطاب به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده با آنكه آنحضرت شك در آنچه خداوند بر او نازل فرموده نداشت فرمود كه جهّال گفتند چرا خداوند پيغمبرى از جنس ملائكه نفرستاد تا ممتاز شود از غير به نخوردن و نياشاميدن و راه نرفتن در بازارها پس خدا وحى فرمود به پيغمبر خود كه سؤال فرمايد از علماء اهل كتاب كه آيا انبياء سابق نميخوردند و نمىآشاميدند و در بازارها راه نميرفتند در حضور آن جهّال تا آنها جواب علماء خودشان را بشنوند و قانع شوند و بدانند كه تو هم مانند انبياء سابقى و اينكه خطاب به آنحضرت فرمود باين لفظ با آنكه او شك نداشت براى آن بود كه داخل در عنوان آنها شود چنانچه در روز مباهله فرمود بگو بيائيد مباهله كنيم و بخواهيم لعنت خدا را بر دروغ گويان و اگر فرموده بود بيائيد مباهله كنيم و بخواهيم لعنت خدا را بر شما آنها حاضر براى مباهله نميشدند و خدا پيغمبر خود را شناخته بود بآنكه اداء رسالت خود را نموده و از دروغ گويان نيست و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هم ميدانست كه از راستگويان است ولى دوست داشت كه انصاف بدهد و نيز در علل از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه فرمود من نه شك ميكنم نه سؤال و قمّى ره از حضرت صادق عليه السّلام نقل نموده كه در شب معراج چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بآسمان بردند و وحى شد از خداوند باو آنچه وحى شد در حقّ على عليه السّلام از شرف و عظمت او نزد خدا و برگرداندند آنحضرت را به بيت المعمور و در آنجا تمام انبياء حاضر شده باو اقتداء نمودند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از عظمت مقام امير المؤمنين چيزى بخاطرش گذشت پس اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه اگر چيزى بخاطرت خطور نمود در آنچه نازل نموديم ما در كتاب تو از فضل على عليه السّلام از انبياء سؤال نما چون ما فضل او را در تمام كتب سماوى بهمين منوال ذكر نموديم ولى قسم بخدا او نه شك كرد نه سؤال و عيّاشى نيز قريب باين مضمون را نقل نموده و اخبار ديگرى هم باين معنى وارد شده است و بنابراين آنچه را بعضى از مفسّرين در بيان ما انزلنا اليك و الذّين يقرؤن الكتاب ذكر نمودهاند كه مراد قضاياى سابقه و علماء يهودند بنظر حقير مردود است و شايد مراد از شك بنابر روايت اخيره حيرت و تعجّب باشد و در هر حال معلوم است كه مقصود بخطاب مردمند نه پيغمبر اكرم چون او از هر كس بهتر امير المؤمنين عليه السّلام را ميشناخت چنانچه معلوم است كه مقصود به نهى در ذيل آيه اوّل و صدر | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 46 | |||
آيه دوّم كسانى هستند كه احتمال حدوث شك و تكذيب آيات الهى در وجود آنها راه دارد نه كسانيكه از اين امور منزّه و مبرّى و معصومند و نميشود از زيانكاران باشند چون توجيه نهى به اين قبيل اشخاص مستهجن است و در آيه سوّم خداوند از حال كسانيكه در علم الهى گذشته است كه بحال كفر از دنيا بروند و محقّق و ثابت شده است بر آنها حكم و قضاء خدا بسوء اختيار خودشان پيغمبر خود را خبر داده است بآنكه اينها هر قدر معجزات به بينند و ادلّه و براهين براى آنها اقامه شود ايمان نميآورند مانند فرعون تا وقتى كه عذاب را مشاهده نمايند با آنكه ايمان در آنحال فائده ندارد چون اختيار از دست آنها رفته است تا آنحضرت ملول از اصرار آنها بر كفر نباشد و بداند بقضاى الهى است و دعوت و معجزه و دليل و برهان براى اتمام حجّت است و قمّى ره فرموده اينها كسانى هستند كه قبول ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را ننمودند با آنكه خداوند بر آنها واجب فرموده است و اللّه اعلم. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِمّا أَنزَلنا إِلَيكَ فَسئَلِ الَّذِينَ يَقرَؤُنَ الكِتابَ مِن قَبلِكَ لَقَد جاءَكَ الحَقُّ مِن رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمتَرِينَ (94) | |||
پس اگر بودي در شك از آنچه ما نازل كرديم بسوي تو پس سؤال كن كساني که قرائت ميكنند كتاب را از پيش از تو هر آينه بتحقيق آمد تو را حق | |||
جلد 10 - صفحه 455 | |||
از پروردگارت پس نبوده باشي بعد از وضوح از طالبين شك. | |||
اينکه آيه شريفه بعد از وضوح آنكه پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم شك در آنچه بر او نازل شده از جانب پروردگار نداشته و احتياج بسئوال از اهل كتاب نداشت در تفسير اينکه آيه و بيان مراد از آن اختلاف شديدي است بين مفسرين و اخبار و اقوال بسياري است، بعضي گفتند خطاب فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ خطاب بديگران است يعني ايّها السامع و مقصود ديگران است نظير يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقتُمُ النِّساءَ طلاق آيه 1، بعضي گفتند راجع بمعراج است در فضائل امير المؤمنين عليه السّلام که حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در بيت المعمور از انبياء پرسش كند که شما بر چه امري مبعوث شديد بگويند بوحدانيت حق و رسالت شما و ولايت علي [ع] و اقوال ديگري است. | |||
لكن تحقيق كلام اينست که آيه ابدا دلالت بر شك رسول ندارد زيرا قضيه شرطيه است مثل ان كانت الشمس طالعة فالنهار موجود که گفتند قضيه شرطيه تصدق عن كاذبين فلم تكن الشمس طالعة و لم يكن النهار موجودا، چنانچه در حديث از احد صادقين [ع] است که فرمودند | |||
قال رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم انا لا اشك | |||
و بعبارت ديگر قضيه فرضيه است و فرض محال محال نيست و خلاصه مطلب آنكه آيه دلالت دارد بر اينكه دليل بر نبوّت حضرت و آنچه بر او نازل شده منحصر بدعوي نبوت و اقامه معجزه نيست بلكه در كتب انبياء سلف بشارات باو داده شده، و اينکه كتب اگر چه تحريف شده لكن جسته جسته بشارتهاي زيادي بالغ بر شصت مورد در آنها هست و در دست اهل كتاب موجود است و يك قسمت آنها را ما در مجلد اول كلم الطيب عين عبارات آنها را نقل كردهايم. | |||
مِمّا أَنزَلنا إِلَيكَ از قرآن مجيد و احكام الهيه فَسئَلِ الَّذِينَ يَقرَؤُنَ يهود و نصاري الكتاب عهد قديم و جديد من قبلك قبل از بعثت شما که | |||
جلد 10 - صفحه 456 | |||
آمده بودند در مدينه و باهل مدينه خبر ميدادند و انتظار داشتند. | |||
لَقَد جاءَكَ الحَقُّ مِن رَبِّكَ آنچه که نازل شده بر شما تماما حق است و از جانب پروردگار تو است. | |||
فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمتَرِينَ مريه شك بيجا و بيمحل است و قرآن مجيد چون از جهات عديده که در مقدمه تذكر دادهايم معجزه است لذا در اول سوره بقره ميفرمايد ذلِكَ الكِتابُ لا رَيبَ فِيهِ محلّي براي شك باقي نگذاشته و كساني که انكار دارند مجرد عناد و عصبيت است. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 94)- تردید به خود راه مده! چون در آیات گذشته قسمتهایی از سرگذشتهای انبیاء و اقوام پیشین ذکر شده بود، و ممکن بود بعضی از مشرکان و منکران دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در صحت آن تردید کنند، قرآن از آنها میخواهد که برای فهم صدق این گفتهها به اهل کتاب مراجعه کنند، و چگونگی را از آنها بخواهند، چرا که در کتب آنها بسیاری از این مسائل آمده است. | |||
ولی به جای این که روی سخن را به مخالفان کند، پیامبر را مخاطب ساخته چنین میگوید: «اگر از آنچه بر تو نازل کردیم در شک و تردید هستی از کسانی که | |||
ج2، ص314 | |||
کتب آسمانی را قبل از تو میخوانند بپرس» (فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ). تا از این طریق ثابت شود که «آنچه بر تو نازل شده حق است و از طرف پروردگار» (لَقَدْ جاءَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ). | |||
«بنابراین هیچ گونه شک و تردید هرگز به خود راه مده» (فَلا تَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِینَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۱
ترجمه
يونس ٩٣ | آیه ٩٤ | يونس ٩٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَإِن کُنتَ فِی شَکٍّ ...»: مخاطب رسول اکرم است و مراد غیر او است (نگا: یونس / همان گونه که عربها میگویند: إِیّاکَ أَعْنی وَ اسْمَعی یا جارَةُ. «أَلَّذِینَ یَقْرَأُونَ الْکِتَابَ»: مراد اهل کتاب است. «الْکِتَابَ»: مراد جنس کتاب است و شامل تورات و انجیل هم میگردد. «الْحَقُّ»: آیات راستین قرآن. «الْمُمْتَرِینَ»: متردّدان. گمانبرندگان.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
أَ فَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَکَماً... (۸)
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ... (۴) هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ... (۰)
تفسیر
- آيات ۱۰۳ - ۹۴، سوره يونس
- استشهاد از اهل كتاب براى اثبات حقانيت معارف قرآن مجيد
- مراد از حتمى شدن كلمه پروردگار، كه در بيان علت زيانكارى مكذبين آمده است ، حتمىشدن عذاب آتش است بر آنها
- سه نكته كه از آيات گذشته روشن گرديد
- معناى استثناء ((الا قوم يونس )) در آيه : ((فلو لا كانت قرية آمنت ...))و اشاره به بعضوجوهى كه در معناى اين استثناء گفته شده است
- معناى اينكه هيچ كس جز به اذن خدا ايمان نمى آورد
- در آيه شريفه : ((و ما كان لنفس ...)) از شك و ترديد (درمقابل ايمان ) به رجس و پليدى تعبير شده است
- وعده خداوند به نجات دادن مؤ منين از امت اسلام ، همانطور كه پيامبران و مؤ منين از اممگذشته را نجات داد
- بحث روايتى
- (رواياتى در ذيل آيه : ((و ان كنت فى شك ...))، قوم يونس و...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ «94»
پس اگر در آنچه بر تو نازل كرديم شك دارى، از آن كسانى كه كتاب آسمانى پيش از تو را مىخوانند بپرس. يقيناً حقّ از سوى پروردگارت به سوى تو آمده است، پس از شك آوران مباش.
نکته ها
در روايتى از امام هادى عليه السلام مىخوانيم: افراد جاهل مىپرسيدند: چرا به جاى پيامبر، فرشتهاى بر ما نازل نمىشود؟ خداوند با نزول اين آيه و اينكه همهى انبيا داراى زندگى مردمى بودهاند، پاسخشان داد. «1»
سؤال: با آنكه كتب آسمانى گذشته تحريف شده است، چرا علماى اهل كتاب، در اين آيه مرجع و داور قرار داده شدهاند؟
پاسخ: زيرا با آنكه بخشهايى از كتب آسمانى گذشته تحريف شده، امّا ميان دانشمندان اهل كتاب، اشخاص و حرفهاى قابل استنادى يافت مىشود. «2»
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تفسير كبيرفخررازى.
جلد 3 - صفحه 620
پرسش و پاسخ قرآنى
سؤال: چگونه قرآن مىفرمايد: «فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ» اى پيامبر! اگر در حقّانيّت قرآن شكدارى، از اهل كتاب سؤال كن. با آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله هرگز در شك نبوده است؟ و عقل نمىپذيرد كه پيامبرى، در وحى شك كند؟
پاسخ: 1. كلمهى «إِنَّ» (اگر) فرض است و نشانهى حتميّت و وقوع نيست. مثل «إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ» «1» اگر خداوند فرزندى داشت. با آنكه آيهى «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ»، فرزند داشتن را صريحاً نفى مىكند.
2. در آيهى 104 اين سوره از قول پيامبر خطاب به مردم آمده است: اگر در دين من شكّ داريد. «إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي»، پس خود آن حضرت شكّ نداشت، وگرنه تحدّى نمىكرد. همچنين قرآن مىفرمايد: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ» «2» پيامبر به آنچه به او وحى مىشد ايمان داشت.
3. گاهى خطاب قرآن به پيامبر است، ولى مخاطبِ مورد نظر ديگرانند. مثل اين آيه: إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما ... «3» اگر پدر و مادرت در نزد تو به سنّ پيرى رسيدند.
در حالى كه پدر حضرت رسول قبل از تولّدش و مادر او در سنّ كودكى آن حضرت از دنيا رفتند و در هنگام نزول اين آيه، پيامبر پدر و مادرى نداشت تا پير باشند. آيه از بابِ «به در بگو تا ديوار بشنود» است، كه در زبان عربى مىگويند: «ايّاك اعنى و اسمعى يا جاره». در مسائل تربيتى هم گاهى خطاب به بزرگان و شخصيّتها مىكنند، تا ديگران حساب كار خودشان را بكنند.
پیام ها
1- از بين بردن شكّ در عقايد، ضرورى است. «فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ»
2- هنگام شك بايد به عالمان رجوع كرد. «فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ» (پس سخن عالم حجّت است)
«1». مريم، 91.
«2». بقره، 285.
«3». اسراء، 23.
جلد 3 - صفحه 621
3- كتابهاى آسمانى مؤيّد يكديگرند. «يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ»
4- بعضى اهل كتاب، حقّ را مىگويند. «فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ»
5- رهبر بايد قاطع باشد وهيچترديدى به خود راه ندهد. «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ»
6- فضل آن است كه دشمنان به آن گواهى دهند، آيا با اعتراف مخالفان به حقّانيّت آن، باز هم شك داريد؟! «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ (94)
ج5، ص 392
بعد از آن بيان فرمايد صحت نبوت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را:
فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ: پس اگر در شك هستى نسبت به آنچه نازل فرموديم به سوى تو اى مكلف به توسط پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله، يعنى اگر در اين قرآن شك دارى. فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ:
پس براى اثبات و تحقيق آن سؤال كن كسانى را كه قرائت مىنمودند كتب منزله را پيش از تو تا مطمئن شوى.
بيان- مفسرين را در اين آيه شريفه چند قول است:
1- آنكه خطاب به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مراد امت باشند، يعنى اى مردم اگر شك داريد در قرآنى كه نازل شده به شما به توسط پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله، پس سؤال كنيد قاريان و مطلعان كتب سابق را، تا يقين حاصل كنيد به حقانيت پيغمبر خاتم و قرآن او. و دليل بر اين قول آيه شريفه آخر سوره است كه تصريح فرمايد «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي فَلا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ ...» «1» پس به اين حق تعالى بيان فرموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله اصلا شك ندارد. ابن عباس و حسن و قتاده و سعيد بن جبير و اكثر برآنند كه پيغمبر شك نداشت و سؤال هم نكرد، و به همين مضمون روايت شده از حضرت صادق عليه السّلام در مجمع. «2» 2- آنكه اى مخاطبين آيات الهيه و سامعين كلمات قرآنيه، اگر شك داريد در قرآنى كه به توسط پيغمبر بر شما نازل شده، پس سؤال كنيد عاملين اهل كتاب را تا توصيف پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و كتابش را از كتاب آسمانى تورات و انجيل معرفى نمايند براى شما.
«1» سوره يونس آيه 104.
«2» مجمع ج 3 ص 133.
ج5، ص 393
3- آنكه مخاطب خود پيغمبر باشد به اين وجه كه چون جهّال اهل كتاب گويند اين قرآن از جانب خدا نازل نشده، تو اى رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله علماى ايشان مانند عبد اللّه سلام و بحيراى راهب و امثال ايشان را سؤال كن تا اقرار كنند كه قرآن از جانب خداى تعالى نازل شده. و تسليم خصم و اقرار او به حق مخاصمتش را، حجت باشد و اقرار عاقل بر نفس خود مقبول و مسموع خواهد بود، چه كافر و چه مؤمن. و ايضا تعليم علما و مقتدايان و اقرار احبار و رهبانان اعتبار باشد به خلاف عامه.
4- مضمون روايت ابن بابويه «1» (رحمه الله) به اسناد خود از محمد بن سعيد ادخرى مصاحب موسى پسر امام محمد تقى عليه السّلام كه يحيى بن اكثم مسائلى را كتبا سؤال نمود از جمله آنها اين آيه شريفه بود، و من از برادرم سؤال كردم، فرمود: مخاطب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد، و آن حضرت شك نداشت در منزل الهى، و لكن جهله گفتند چرا از ملائكه پيغمبر مبعوث نشد تا فرق باشد بين او و ساير مردم در استغناء از مأكل و مشرب و مشى. حق تعالى وحى فرمود به پيغمبر اكرم كه علماء يهود و نصارى را در حضور اين جهال سؤال كن كه آيا زمان قبل از تو پيغمبرى مبعوث شد كه محتاج اكل و شرب نباشد، بلكه تمام ايشان لوازمات بشريه را احتياج و تو هم در اين قسمت با آنها شريك هستى. و تعبير به شك نسبت به پيغمبر، به اعتبار شك جهله و ظهور حقانيت منصفه است مانند آيه مباهله كه اگر فرموده بود بيائيد مباهله كنيم و لعنت خدا را براى شما قرار دهيم، هر آينه حاضر نمىشدند براى مباهله.
5- آنكه «ان» حرف شرط و مشروط هم موقوف بر شرط و چون تلازم بين شرط و مشروط است به انتفاى هر يك ديگرى منتفى خواهد بود، و چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله شك نداشت، لذا سؤال هم ننمود، چنانچه روايت علل، شاهد اين است كه فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله لا اشكّ و لا اسئل. «2» وجوه
«1» تفسير برهان ج 2 ص 197.
«2» تفسير برهان ج 2 ص 197.
ج5، ص 394
ديگر نيز ذكر شده.
تتمه- به برهان عقلى مسلم آمده كه پيغمبر بايد داراى اوصاف حميده و منزه از صفات رذيله باشد تا براى منصب عظماى تبليغ فرامين الهيه شايسته آيد، بنابراين تصور شك نسبت به مقام نبوى راه ندارد، زيرا اگر شاك در نبوت خود باشد، هر آينه شك مردم در نبوت او اولى، و اين موجب شود سقوط شريعت بالكليّه.
ايضا اگر شاك در نبوت خود بودى، چگونه به اخبار اهل كتاب شكاش زايل شدى، و حال آنكه اكثر آنها كافر، و اگر عدهاى هم مؤمن باشند قول آنها حجت نباشد، پس حق آنست كه خطاب گرچه در ظاهر راجع به پيغمبر، لكن مراد امت باشند نظير آيات كثيره ديگر بعلاوه مخاطبات قرآنيه به زمينه عرف و مشهور است كه سلطان كبير گرچه اوامرش نسبت به رعيت مىباشد، لكن هميشه طرف خطابات خود را وزير قرار دهد براى قوت و شدت تأثير در قلوب رعيت و مقام قابليت.
لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ: هر آينه بتحقيق آمد تو را اى امت حق، يعنى قرآن و اسلام از جانب پروردگار تو تا تو را به حق هدايت و ارشاد فرمايد.
فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ: پس البته البته مباش از جمله شك آورندگان. مراد آيه شريفه امتند، يعنى نباشيد اى امت از شك كنندگان در دين حق. و نظائر آن در آيات قرآنيه بسيار است و از جمله صدر همين آيه شريفه باشد، لكن از همه واضحتر آيه شريفه سوره «الطلاق»: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ ...» «1» ابتدا خطاب را مفرد ذكر فرموده: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ» چون پيغمبر سفير الهى و مبلغ سبحانى است، و بعد به طريق جمع مخاطبه فرموده: «إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ» هرگاه طلاق دهيد شما زنان خود را، تا دانسته شود كه خطاب الهى متوجه به امت است به لسان پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و همچنين آيه شريفه بعد «وَ لا تَكُونَنَّ ...».
تنبيه- مردم در مقام حق سه فرقه باشند. 1- مصدقين. 2- شاكين. 3-
«1» سوره طلاق آيه 1.
ج5، ص 395
مكذبين؛ ابتدا ذكر فرقه دوم و بعد طبقه سوم را بيان فرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ (94) وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخاسِرِينَ (95) إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ (96) وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (97)
ترجمه
پس اگر باشى در شكى از آنچه نازل نموديم بتو پس بپرس از آنها كه ميخوانند كتاب را پيش از تو بتحقيق آمد تو را حق از پروردگارت
پس مباش البتّه از شك كنندگان و مباش البتّه از آنانكه تكذيب كردند آيتهاى خدا را پس بوده باشى از زيانكاران
همانا آنانكه ثابت شد بر ايشان حكم پروردگار تو ايمان نميآورند
اگر چه بيايد ايشانرا هر حجّتى تا به بينند عذاب دردناك را
تفسير
خطاب در ظاهر به پيغمبر اكرم است ولى مقصود جهّالند چنانچه مكرّر اشاره شده كه اين رويّه در كلام الهى جارى است و در فارسى هم ميگويند در بتو ميگويم ديوار تو گوش كن و البتّه اين طرز كلام نكته و مناسبتى لازم دارد كه در اين آيه مدارا و مماشاة و انصاف با جهّال است كه نسبت شك را كه ملازم با جهل است صريحا بآنها نداده چنانچه در علل و عيّاشى از حضرت هادى عليه السّلام نقل نموده كه در
جلد 3 صفحه 45
جواب برادر خود موسى از اين اشكال كه چگونه خداوند در اين آيه خطاب به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده با آنكه آنحضرت شك در آنچه خداوند بر او نازل فرموده نداشت فرمود كه جهّال گفتند چرا خداوند پيغمبرى از جنس ملائكه نفرستاد تا ممتاز شود از غير به نخوردن و نياشاميدن و راه نرفتن در بازارها پس خدا وحى فرمود به پيغمبر خود كه سؤال فرمايد از علماء اهل كتاب كه آيا انبياء سابق نميخوردند و نمىآشاميدند و در بازارها راه نميرفتند در حضور آن جهّال تا آنها جواب علماء خودشان را بشنوند و قانع شوند و بدانند كه تو هم مانند انبياء سابقى و اينكه خطاب به آنحضرت فرمود باين لفظ با آنكه او شك نداشت براى آن بود كه داخل در عنوان آنها شود چنانچه در روز مباهله فرمود بگو بيائيد مباهله كنيم و بخواهيم لعنت خدا را بر دروغ گويان و اگر فرموده بود بيائيد مباهله كنيم و بخواهيم لعنت خدا را بر شما آنها حاضر براى مباهله نميشدند و خدا پيغمبر خود را شناخته بود بآنكه اداء رسالت خود را نموده و از دروغ گويان نيست و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هم ميدانست كه از راستگويان است ولى دوست داشت كه انصاف بدهد و نيز در علل از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه فرمود من نه شك ميكنم نه سؤال و قمّى ره از حضرت صادق عليه السّلام نقل نموده كه در شب معراج چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بآسمان بردند و وحى شد از خداوند باو آنچه وحى شد در حقّ على عليه السّلام از شرف و عظمت او نزد خدا و برگرداندند آنحضرت را به بيت المعمور و در آنجا تمام انبياء حاضر شده باو اقتداء نمودند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از عظمت مقام امير المؤمنين چيزى بخاطرش گذشت پس اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه اگر چيزى بخاطرت خطور نمود در آنچه نازل نموديم ما در كتاب تو از فضل على عليه السّلام از انبياء سؤال نما چون ما فضل او را در تمام كتب سماوى بهمين منوال ذكر نموديم ولى قسم بخدا او نه شك كرد نه سؤال و عيّاشى نيز قريب باين مضمون را نقل نموده و اخبار ديگرى هم باين معنى وارد شده است و بنابراين آنچه را بعضى از مفسّرين در بيان ما انزلنا اليك و الذّين يقرؤن الكتاب ذكر نمودهاند كه مراد قضاياى سابقه و علماء يهودند بنظر حقير مردود است و شايد مراد از شك بنابر روايت اخيره حيرت و تعجّب باشد و در هر حال معلوم است كه مقصود بخطاب مردمند نه پيغمبر اكرم چون او از هر كس بهتر امير المؤمنين عليه السّلام را ميشناخت چنانچه معلوم است كه مقصود به نهى در ذيل آيه اوّل و صدر
جلد 3 صفحه 46
آيه دوّم كسانى هستند كه احتمال حدوث شك و تكذيب آيات الهى در وجود آنها راه دارد نه كسانيكه از اين امور منزّه و مبرّى و معصومند و نميشود از زيانكاران باشند چون توجيه نهى به اين قبيل اشخاص مستهجن است و در آيه سوّم خداوند از حال كسانيكه در علم الهى گذشته است كه بحال كفر از دنيا بروند و محقّق و ثابت شده است بر آنها حكم و قضاء خدا بسوء اختيار خودشان پيغمبر خود را خبر داده است بآنكه اينها هر قدر معجزات به بينند و ادلّه و براهين براى آنها اقامه شود ايمان نميآورند مانند فرعون تا وقتى كه عذاب را مشاهده نمايند با آنكه ايمان در آنحال فائده ندارد چون اختيار از دست آنها رفته است تا آنحضرت ملول از اصرار آنها بر كفر نباشد و بداند بقضاى الهى است و دعوت و معجزه و دليل و برهان براى اتمام حجّت است و قمّى ره فرموده اينها كسانى هستند كه قبول ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را ننمودند با آنكه خداوند بر آنها واجب فرموده است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِمّا أَنزَلنا إِلَيكَ فَسئَلِ الَّذِينَ يَقرَؤُنَ الكِتابَ مِن قَبلِكَ لَقَد جاءَكَ الحَقُّ مِن رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمتَرِينَ (94)
پس اگر بودي در شك از آنچه ما نازل كرديم بسوي تو پس سؤال كن كساني که قرائت ميكنند كتاب را از پيش از تو هر آينه بتحقيق آمد تو را حق
جلد 10 - صفحه 455
از پروردگارت پس نبوده باشي بعد از وضوح از طالبين شك.
اينکه آيه شريفه بعد از وضوح آنكه پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم شك در آنچه بر او نازل شده از جانب پروردگار نداشته و احتياج بسئوال از اهل كتاب نداشت در تفسير اينکه آيه و بيان مراد از آن اختلاف شديدي است بين مفسرين و اخبار و اقوال بسياري است، بعضي گفتند خطاب فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ خطاب بديگران است يعني ايّها السامع و مقصود ديگران است نظير يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقتُمُ النِّساءَ طلاق آيه 1، بعضي گفتند راجع بمعراج است در فضائل امير المؤمنين عليه السّلام که حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در بيت المعمور از انبياء پرسش كند که شما بر چه امري مبعوث شديد بگويند بوحدانيت حق و رسالت شما و ولايت علي [ع] و اقوال ديگري است.
لكن تحقيق كلام اينست که آيه ابدا دلالت بر شك رسول ندارد زيرا قضيه شرطيه است مثل ان كانت الشمس طالعة فالنهار موجود که گفتند قضيه شرطيه تصدق عن كاذبين فلم تكن الشمس طالعة و لم يكن النهار موجودا، چنانچه در حديث از احد صادقين [ع] است که فرمودند
قال رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم انا لا اشك
و بعبارت ديگر قضيه فرضيه است و فرض محال محال نيست و خلاصه مطلب آنكه آيه دلالت دارد بر اينكه دليل بر نبوّت حضرت و آنچه بر او نازل شده منحصر بدعوي نبوت و اقامه معجزه نيست بلكه در كتب انبياء سلف بشارات باو داده شده، و اينکه كتب اگر چه تحريف شده لكن جسته جسته بشارتهاي زيادي بالغ بر شصت مورد در آنها هست و در دست اهل كتاب موجود است و يك قسمت آنها را ما در مجلد اول كلم الطيب عين عبارات آنها را نقل كردهايم.
مِمّا أَنزَلنا إِلَيكَ از قرآن مجيد و احكام الهيه فَسئَلِ الَّذِينَ يَقرَؤُنَ يهود و نصاري الكتاب عهد قديم و جديد من قبلك قبل از بعثت شما که
جلد 10 - صفحه 456
آمده بودند در مدينه و باهل مدينه خبر ميدادند و انتظار داشتند.
لَقَد جاءَكَ الحَقُّ مِن رَبِّكَ آنچه که نازل شده بر شما تماما حق است و از جانب پروردگار تو است.
فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمتَرِينَ مريه شك بيجا و بيمحل است و قرآن مجيد چون از جهات عديده که در مقدمه تذكر دادهايم معجزه است لذا در اول سوره بقره ميفرمايد ذلِكَ الكِتابُ لا رَيبَ فِيهِ محلّي براي شك باقي نگذاشته و كساني که انكار دارند مجرد عناد و عصبيت است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 94)- تردید به خود راه مده! چون در آیات گذشته قسمتهایی از سرگذشتهای انبیاء و اقوام پیشین ذکر شده بود، و ممکن بود بعضی از مشرکان و منکران دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در صحت آن تردید کنند، قرآن از آنها میخواهد که برای فهم صدق این گفتهها به اهل کتاب مراجعه کنند، و چگونگی را از آنها بخواهند، چرا که در کتب آنها بسیاری از این مسائل آمده است.
ولی به جای این که روی سخن را به مخالفان کند، پیامبر را مخاطب ساخته چنین میگوید: «اگر از آنچه بر تو نازل کردیم در شک و تردید هستی از کسانی که
ج2، ص314
کتب آسمانی را قبل از تو میخوانند بپرس» (فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ). تا از این طریق ثابت شود که «آنچه بر تو نازل شده حق است و از طرف پروردگار» (لَقَدْ جاءَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ).
«بنابراین هیچ گونه شک و تردید هرگز به خود راه مده» (فَلا تَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِینَ).
نکات آیه
۱ - قرآن، کتابى است که از جانب خداوند نازل شده است. (مما أنزلنا إلیک)
۲ - سرگذشت حضرت نوح و موسى(ع) و پیامبران مبعوث شده در فاصله میان آنان و تکذیب شدن آنان و هلاکت مکذبان به عذاب استیصال، آیاتى است که در کتابهاى آسمانى پیشین نیز آمده بود. (و اتل علیهم نبأ نوح ... فإن کنت فى شک مما أنزلنا إلیک فسئل الذین یقرءون الکتب من قبلک) برداشت فوق از ارتباط میان این آیه شریفه و مجموعه آیات ۷۱ تا ۹۳ - که با هم یک بند را تشکیل مى دهند - استفاده مى شود.
۳ - کتابهاى آسمانى پیشین، سند زنده اى براى اثبات حقانیت و الهى بودن آیات قرآن کریم (فإن کنت فى شک مما أنزلنا إلیک فسئل الذین یقرءون الکتب من قبلک) تذکر این نکته لازم است که مراد از کتابهاى آسمانى پیشین، کتابهایى است که دست تحریف، آنها را دگرگون نکرده است.
۴ - وجود عالمان دین و قاریان کتابهاى آسمانى در عهد نزول قرآن (فإن کنت فى شک مما أنزلنا إلیک فسئل الذین یقرءون الکتب من قبلک)
۵ - نسخه هاى کتابهاى آسمانى پیشین در عصر نزول قرآن، محدود و تنها در اختیار علماى ادیان بود. (فإن کنت فى شک مما أنزلنا إلیک فسئل الذین یقرءون الکتب من قبلک)
۶ - حجیت قول صاحب نظر و آگاه از کتابهاى آسمانى، درباره مسایل دین (فإن کنت فى شک مما أنزلنا إلیک فسئل الذین یقرءون الکتب من قبلک)
۷ - مردم در عصر نزول قرآن، براى آگاهى از متون کتابهاى آسمانى، چاره اى جز رجوع به عالمان دین نداشتند. (فإن کنت فى شک مما أنزلنا إلیک فسئل الذین یقرءون الکتب من قبلک)
۸ - قرآن، کتابى حق، مبرا از پندارها، تخیلات و نازل شده از جانب خداوند (لقد جاءک الحق من ربک)
۹ - ربوبیت الهى، مقتضى نزول قرآن بر پیامبر اکرم (ص) بوده است. (لقد جاءک الحق من ربک)
۱۰ - تردید و شک در الهى و حق بودن قرآن، امرى ناروا و خلاصى نفس از آن، ضرورى و لازم است. (لقد جاءک الحق من ربک فلاتکونن من الممترین)
۱۱ - لزوم تسلیم بودن در برابر حق پس از ثبوت آن (لقد جاءک الحق ... فلاتکونن من الممترین)
۱۲ - تردید در الهى بودن قرآن، همانند تردید اقوام پیشین در آیات نازل شده بر آنان مى باشد و در پى دارنده فرجامى شوم است. (لقد جاءک الحق من ربک فلاتکونن من الممترین) با توجّه به ارتباط این آیه با آیات قبل، مى توان گفت که: مراد از «الممترین» اقوام پیامبران گذشته است که با نپذیرفتن آیات الهى و تردید در آنها، گرفتار فرجام شومى شدند.
روایات و احادیث
۱۳ - از امام هادى (ع) روایت شده است: «... قالت الجهلة: کیف لایبعث إلینا نبیاً من الملائکة؟ ... فأوحى اللّه عزوجل إلى نبیه (ص): فاسئل الذین یقرؤن الکتاب من قبلک ... هل یبعث اللّه رسولا قبلک إلا و هو یأکل الطعام و یمشى فى الأسواق و لک بهم أسوة ;[۱] ... جاهلان گفتند: چرا براى ما پیامبرى از فرشتگان مبعوث نمى شود ...؟ پس خداوند به پیامبر خود وحى نمود: از کسانى که پیش از تو کتاب مى خواندند، بپرس آیا چنین نیست که قبلاً خداوند هیچ پیغمبرى نفرستاد مگر اینکه او طعام مى خورده و در بازارها راه مى رفته است؟ و آنان براى تو اسوه و مقتدا هستند».
موضوعات مرتبط
- اقوام: شک اقوام پیشین در آیات خدا ۱۲
- انبیا: انبیا در کتب آسمانى ۲; انبیاى بعد از نوح (ع) ۲; انبیاى قبل از موسى (ع) ۲; بشر بودن انبیا ۱۳; حقانیت انبیا ۱۳; قصه انبیا ۲; مکذبان انبیا در کتب آسمانى ۲
- حق: اهمیّت حق پذیرى ۱۱
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۹
- عذاب: اهل عذاب در کتب آسمانى ۲
- علما: ى دین در صدر اسلام ۴; علماى دین و کتب آسمانى ۵علما
- عمل: عمل ناپسند ۱۰
- فرجام: عوامل فرجام شوم ۱۲
- فقها: حجیت قول فقها ۶
- قرآن: آثار شک به قرآن ۱۲; ترک شک به قرآن ۱۰; تنزیه قرآن ۸; حقانیت قرآن ۸; دلایل حقانیت قرآن ۳; فضیلت قرآن ۱; منشأ نزول قرآن ۹; ناپسندى شک به قرآن ۱۰; وحیانیت قرآن ۱، ۸; ویژگیهاى قرآن ۱، ۸
- کتب آسمانى: ۱ آیات خدا در کتب آسمانى ۲; قاریان کتب آسمانى در صدر اسلام ۴; کتب آسمانى و قرآن ۳; نسخه هاى کتب آسمانى در صدر اسلام ۵
- محمّد (ص): وحى به محمّد (ص) ۹
- مردم: مردم صدر اسلام و علماى دین ۷
- موسى (ع): قصه موسى (ع) ۲; موسى (ع) در کتب آسمانى ۲
- نوح (ع): قصه نوح (ع) ۲; نوح (ع) در کتب آسمانى ۲
منابع
- ↑ علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۲۹، ح ۱; نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۱۹، ح ۱۲۶.