فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ (94) وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخاسِرِينَ (95) إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ (96) وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (97)
ترجمه
پس اگر باشى در شكى از آنچه نازل نموديم بتو پس بپرس از آنها كه ميخوانند كتاب را پيش از تو بتحقيق آمد تو را حق از پروردگارت
پس مباش البتّه از شك كنندگان و مباش البتّه از آنانكه تكذيب كردند آيتهاى خدا را پس بوده باشى از زيانكاران
همانا آنانكه ثابت شد بر ايشان حكم پروردگار تو ايمان نميآورند
اگر چه بيايد ايشانرا هر حجّتى تا به بينند عذاب دردناك را
تفسير
خطاب در ظاهر به پيغمبر اكرم است ولى مقصود جهّالند چنانچه مكرّر اشاره شده كه اين رويّه در كلام الهى جارى است و در فارسى هم ميگويند در بتو ميگويم ديوار تو گوش كن و البتّه اين طرز كلام نكته و مناسبتى لازم دارد كه در اين آيه مدارا و مماشاة و انصاف با جهّال است كه نسبت شك را كه ملازم با جهل است صريحا بآنها نداده چنانچه در علل و عيّاشى از حضرت هادى عليه السّلام نقل نموده كه در
جلد 3 صفحه 45
جواب برادر خود موسى از اين اشكال كه چگونه خداوند در اين آيه خطاب به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده با آنكه آنحضرت شك در آنچه خداوند بر او نازل فرموده نداشت فرمود كه جهّال گفتند چرا خداوند پيغمبرى از جنس ملائكه نفرستاد تا ممتاز شود از غير به نخوردن و نياشاميدن و راه نرفتن در بازارها پس خدا وحى فرمود به پيغمبر خود كه سؤال فرمايد از علماء اهل كتاب كه آيا انبياء سابق نميخوردند و نمىآشاميدند و در بازارها راه نميرفتند در حضور آن جهّال تا آنها جواب علماء خودشان را بشنوند و قانع شوند و بدانند كه تو هم مانند انبياء سابقى و اينكه خطاب به آنحضرت فرمود باين لفظ با آنكه او شك نداشت براى آن بود كه داخل در عنوان آنها شود چنانچه در روز مباهله فرمود بگو بيائيد مباهله كنيم و بخواهيم لعنت خدا را بر دروغ گويان و اگر فرموده بود بيائيد مباهله كنيم و بخواهيم لعنت خدا را بر شما آنها حاضر براى مباهله نميشدند و خدا پيغمبر خود را شناخته بود بآنكه اداء رسالت خود را نموده و از دروغ گويان نيست و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هم ميدانست كه از راستگويان است ولى دوست داشت كه انصاف بدهد و نيز در علل از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه فرمود من نه شك ميكنم نه سؤال و قمّى ره از حضرت صادق عليه السّلام نقل نموده كه در شب معراج چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بآسمان بردند و وحى شد از خداوند باو آنچه وحى شد در حقّ على عليه السّلام از شرف و عظمت او نزد خدا و برگرداندند آنحضرت را به بيت المعمور و در آنجا تمام انبياء حاضر شده باو اقتداء نمودند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از عظمت مقام امير المؤمنين چيزى بخاطرش گذشت پس اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه اگر چيزى بخاطرت خطور نمود در آنچه نازل نموديم ما در كتاب تو از فضل على عليه السّلام از انبياء سؤال نما چون ما فضل او را در تمام كتب سماوى بهمين منوال ذكر نموديم ولى قسم بخدا او نه شك كرد نه سؤال و عيّاشى نيز قريب باين مضمون را نقل نموده و اخبار ديگرى هم باين معنى وارد شده است و بنابراين آنچه را بعضى از مفسّرين در بيان ما انزلنا اليك و الذّين يقرؤن الكتاب ذكر نمودهاند كه مراد قضاياى سابقه و علماء يهودند بنظر حقير مردود است و شايد مراد از شك بنابر روايت اخيره حيرت و تعجّب باشد و در هر حال معلوم است كه مقصود بخطاب مردمند نه پيغمبر اكرم چون او از هر كس بهتر امير المؤمنين عليه السّلام را ميشناخت چنانچه معلوم است كه مقصود به نهى در ذيل آيه اوّل و صدر
جلد 3 صفحه 46
آيه دوّم كسانى هستند كه احتمال حدوث شك و تكذيب آيات الهى در وجود آنها راه دارد نه كسانيكه از اين امور منزّه و مبرّى و معصومند و نميشود از زيانكاران باشند چون توجيه نهى به اين قبيل اشخاص مستهجن است و در آيه سوّم خداوند از حال كسانيكه در علم الهى گذشته است كه بحال كفر از دنيا بروند و محقّق و ثابت شده است بر آنها حكم و قضاء خدا بسوء اختيار خودشان پيغمبر خود را خبر داده است بآنكه اينها هر قدر معجزات به بينند و ادلّه و براهين براى آنها اقامه شود ايمان نميآورند مانند فرعون تا وقتى كه عذاب را مشاهده نمايند با آنكه ايمان در آنحال فائده ندارد چون اختيار از دست آنها رفته است تا آنحضرت ملول از اصرار آنها بر كفر نباشد و بداند بقضاى الهى است و دعوت و معجزه و دليل و برهان براى اتمام حجّت است و قمّى ره فرموده اينها كسانى هستند كه قبول ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را ننمودند با آنكه خداوند بر آنها واجب فرموده است و اللّه اعلم.