الأنعام ٦٨: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۱: خط ۳۱:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۱۲#link77 | آيات ۷۳ - ۵۶، سوره انعام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۱۲#link77 | آيات ۷۳ - ۵۶، سوره انعام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۱۳#link78 | حكم تكوينى ، مختص به خدا و حكم تشريعى ، همانند امور ديگر، بالاصالة و مستقلا منتسب به خداى تعالى است .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۱۳#link78 | حكم تكوينى ، مختص به خدا و حكم تشريعى ، همانند امور ديگر، بالاصالة و مستقلا منتسب به خداى تعالى است .]]
خط ۶۱: خط ۶۲:
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۱۷#link105 | چند روايت در ذيل آيه نهى از نشستن با كسانى كه در آيات خدا خوض ‍ مى كنند.]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۱۷#link105 | چند روايت در ذيل آيه نهى از نشستن با كسانى كه در آيات خدا خوض ‍ مى كنند.]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۵_بخش۴۱#link195 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۵_بخش۴۱#link195 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‌ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «68»
و هرگاه كسانى را ديدى كه در آيات ما (به قصد تخطئه،) كندوكاو مى‌كنند، از آنان روى بگردان تا (مسير سخن را عوض كرده) وارد مطلب ديگرى شوند واگر شيطان تو را به فراموشى انداخت، پس از توجّه، (ديگر) با اين قوم ستمگر منشين.
===نکته ها===
«خوض» به معناى كندوكاو وگفتگو به قصد تمسخر و تحقير است، نه براى فهم و درك حقيقت. «1»
«بَعْدَ الذِّكْرى‌» ممكن است به معناى تذكّر دادن ديگرى، يا به معناى متذكّر شدن خود انسان باشد.
سؤال: پيامبران الهى معصوم هستند، پس چگونه در آيه سخن از نفوذ شيطان در پيامبر مطرح شده است؟ «يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ»
پاسخ: تأثير شيطان در به فراموشى كشاندن، مسأله‌اى فرضى است، مثل آيه‌ى‌ «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ» «2» يا آيه‌ «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ» «3» يعنى اگر مشرك شوى، يا اگر به ما نسبتى ناروا بدهى، نه اينكه چنين شده است.
و ممكن است مراد اصلى آيه، پيروان پيامبر باشند، نه خود ايشان، همان‌گونه كه در فارسى‌
----
«1». تفسير مجمع‌البيان.
«2». زمر، 65.
«3». حاقّه، 44.
جلد 2 - صفحه 484
مى‌گوييم: «به در مى‌گوييم كه ديوار بشنود».
مشابه اين مطلب، در سوره‌ى نساء آيه‌ى 140 نيز آمده است: إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ‌ ... اگر شنيديد كه به آيات الهى كفر مى‌ورزند يا مسخره مى‌كنند با آنان منشينيد تا سخن را عوض كنند.
در روايات متعدّدى از پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمّه معصومين عليهم السلام از همنشينى با اهل گناه، يا شركت در جلسه‌اى كه گناه مى‌شود و انسان قدرت جلوگيرى از آن را ندارد نهى شده است، حتّى اگر آنان از بستگان انسان باشند. حضرت على عليه السلام به فرزندش وصيّت كرد: خداوند بر گوش واجب كرده كه راضى به شنيدن گناه و غيبت نشود. «1»
رسول خدا صلى الله عليه و آله با استناد به اين آيه فرمودند: كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، در مجلسى كه در آن امامى سبّ مى‌شود و يا از مسلمانى عيب‌جويى مى‌گردد نمى‌نشيند. «2»
حضرت على عليه السلام «مجالسة الاشرار تورث سوء الظنّ بالاخيار» همنشينى با بدان، سبب سوء ظنّ به نيكان مى‌شود. «3»
===پیام ها===
1- غيرت و تعصّب دينى خود نسبت به مقدّسات را به دشمنان نشان دهيد. «إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ»
2- اعراض از بدى‌ها ومبارزه‌ى منفى با زشتكاران، يكى از شيوه‌هاى نهى از منكر است. «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ»
3- توجّه و گوش دادن به سخنان باطل (و ديدن و خواندن كتب و برنامه‌هاى گمراه كننده) نكوهيده است. «4» «يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ»
البتّه در مواردى كه براى آگاهى و ردّ و پاسخ دادن توسط اهل فن باشد،
----
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». وسائل، ج 16، ص 266.
«3». وسائل، ج 16، ص 365.
«4». شايد بتوان براى تحريم كتب و برنامه‌هاى ضالّه، به اين آيه استناد كرد.
جلد 2 - صفحه 485
اشكالى ندارد.
4- به جاى هضم شدن در جامعه، يا گروه و مجلس ناپسند، وضع آن را تغيير دهيد. «حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ»
5- اعلام برائت ومحكوم كردن لفظى كافى نيست، بايد به شكلى برخورد كرد.
فَأَعْرِضْ‌ ... فَلا تَقْعُدْ
6- مجالست با ظالمان نارواست، پس پرهيز كنيم. «فَلا تَقْعُدْ»
7- شرط تكليف، توجّه و آگاهى است. «إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ» (فراموشى، عذر پذيرفته‌اى است)
8- سخن گفتن به ناحقّ درباره‌ى آيات قرآن، (از طريق استهزا، تفسير به رأى، بدعت و تحريف) ظلم است. «الظَّالِمِينَ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‌ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (68)
شأن نزول‌ «3»- آورده‌اند هر گاه مسلمانان با مشركان مى‌نشستند، ايشان فى الحال خوض مى‌نمودند در تكذيب قرآن، و استهزا به بعضى كلمات آن مى‌نمودند آيه شريفه نازل شد:
وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا: و زمانى كه ببينيد كسان مكذب و
----
«1» ارشاد القلوب، صفحه 38.
«2» منهج ج 3 ص 392.
«3» مجمع البيان ج 2 ص 317.
تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 301
مستهزء خوض و شروع مى‌نمايند و گفتگو كنند در آيات ما كه قرآن و دين است و به آن طعن كنند فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ‌: پس اعراض كن و رو برگردان از ايشان و منشين با آنها حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ‌: تا اينكه خوض و گفتگو كنند در حديث و سخن ديگر وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ‌: و اگر فراموش گرداند شيطان بر تو اعراض كردن از آنها را، يعنى تو را از آن باز دارد فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‌: پس منشين بعد از ياد كردن تو فرمايش الهى را در نهى از مجالست‌ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ‌: با گروه ستمكاران كه وضع تكذيب و استهزا مى‌كنند در موضع تصديق.
تبصره- آيه شريفه نهى است از مجالست محافلى كه رد و طعن و انكار به آيات الهى نمايند، و به اندازه‌اى تحديد شده كه اگر به فراموشى، شخص در آن مجالس نشست، بعد از يادآورى به فوريت برخيزد و با جماعت ظالمين همنشين نباشد.
در كتاب وسائل- از حضرت صادق عليه السّلام مروى است. فرمود:
اجتماع نكنند سه نفر از جاحدين مگر كه حاضر شوند در مقابل ايشان ده برابرشان از شياطين، پس اگر تكلم كنند تكلم نمايند شياطين به مثل سخن آنها، و هرگاه خنده نمايند خنده كنند شياطين، و هرگاه جسارت كنند به اولياء خدا، جسارت نمايند شياطين. پس هر كه مبتلا شود از مؤمنين به آنها و آنان خوض در آيات نمايند، بايد ننشيند و نباشد شريك شيطان و جليس او.
بدرستى كه غضب خدا را هيچ چيزى مقاومت نكند و لعنت سبحانى را چيزى رد ننمايد. بعد فرمود: اگر استطاعت ندارد بايد به قلب انكار كند، و البته برخيزد اگرچه به مقدار دوشيدن گوسفند يا شتر باشد. «1» در علل الشرايع- قال ليس لك ان تقعد مع من شئت، لأنّ اللّه تبارك و تعالى يقول: وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ‌ (الخ). «2» حضرت سجاد عليه السّلام فرمود: جايز
----
«1» وسايل الشيعه، جلد 11، كتاب الامر بالمعروف و النهى عن المنكر، صفحه 505، حديث 9.
«2» همان كتاب، صفحه 509، حديث 17 (بنقل از علل الشرايع).)
تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 302
نيست براى تو اينكه بنشينى با هر كه مى‌خواهى، زيرا حق تعالى فرمايد «وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ‌- الخ».
و در تفسير علىّ بن ابراهيم قمىّ از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مروى است:
من كان يؤمن باللّه و اليوم الاخر فلا يجلس فى مجلس فى مجلس يسبّ فيه امام او يغتاب فيه مسلم لأنّ اللّه تعالى يقول فى كتابه: وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ‌ (الخ). «1» على بن ابراهيم از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله روايت نموده: هر كه مؤمن باشد به خدا و روز قيامت، پس بايد ننشيند در مجلسى كه سبّ نمايند در آن امامى را يا غيبت كنند مسلمى را بدرستى كه خداى تعالى فرمايد «وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا- الخ».
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‌ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (68)
ترجمه‌
و نيست بر آنانكه مى‌پرهيزند از حساب آنها هيچ چيز ولى تذكرى است باشد كه آنها بپرهيزند..
----
جلد 2 صفحه 334
تفسير
گفته‌اند بعد از نزول آيه قبل مسلمانان عرضه داشتند اگر بخواهيم ما از مجالس كفار اجتناب نمائيم بايد ترك جلوس و طواف در مسجد الحرام را بنمائيم چون هميشه آنها هستند و اين قبيل صحبتها را مينمايند و شايد تصور نموده باشند كه در صورت مجالست شريك هستند با آنها در كفر و زندقه لذا خداوند فرموده حساب اعمال و اقوال آنها بر عهده كسانيكه از اين قبيل اباطيل اجتناب دارند نيست ولى بر عهده ايشان است كه تذكر دهند كفار را باعمال قبيحه و اقوال فاسده و اظهار كراهت نمايند از مجالس و محافل و گفتار زشت آنها بقول و عمل خودشان بقدر امكان تا آنها بملاحظه مسلمانان شرم نمايند و كمتر مرتكب اين اعمال شنيعه شوند و در مجمع از حضرت باقر (ع) قريب بشأن نزول فوق و بيان ذيل را نقل نموده است ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذا رَأَيت‌َ الَّذِين‌َ يَخُوضُون‌َ فِي‌ آياتِنا فَأَعرِض‌ عَنهُم‌ حَتّي‌ يَخُوضُوا فِي‌ حَدِيث‌ٍ غَيرِه‌ِ وَ إِمّا يُنسِيَنَّك‌َ الشَّيطان‌ُ فَلا تَقعُد بَعدَ الذِّكري‌ مَع‌َ القَوم‌ِ الظّالِمِين‌َ (68)
و زماني‌ ‌که‌ ديدي‌ كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ تكلّم‌ ميكنند بسخريه‌ و استهزاء ‌در‌ آيات‌ ‌ما ‌پس‌ اعراض‌ فرما ‌از‌ ‌آنها‌ ‌تا‌ اينكه‌ ‌در‌ موضوعات‌ ديگري‌ وارد شوند و ‌اگر‌ شيطان‌ تو ‌را‌
جلد 7 - صفحه 105
بنسيان‌ انداخت‌ ‌پس‌ ‌از‌ تذكر هم‌مجلس‌ نشو ‌با‌ قوم‌ ستمكاران‌.
كلام‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ توقف‌ دارد ‌بر‌ بيان‌ چند امر: امر اول‌‌-‌ ‌در‌ موضوع‌ عصمت‌ انبياء، عقيده‌ اهل‌ تسنن‌ وفاقا ليهود و نصاري‌ انكار عصمت‌ ‌است‌ و ضرورت‌ مذهب‌ شيعه‌ ‌بر‌ عصمت‌ انبياء و ملائكه‌ و اوصياء انبياء قائم‌ ‌است‌ و ادلّه‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ باب‌ شرائط نبوت‌ و امامت‌ بيان‌ كرده‌ايم‌ ‌در‌ كلم‌ الطيب‌ مجلد اول‌ و دوم‌ و ‌هم‌ ‌در‌ همين‌ تفسير ‌در‌ مجلد اول‌ ‌در‌ قضاياي‌ آدم‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ موضوع‌ مي‌گوييم‌ دو قسم‌ عصمت‌ داريم‌ يكي‌ معصوم‌ ‌از‌ كليه‌ معاصي‌ چه‌ كبيره‌ و چه‌ صغيره‌ ‌حتي‌ خيال‌ معصيت‌ ‌در‌ قلوب‌ مطهره‌ ‌آنها‌ خطور نميكند چه‌ قبل‌ ‌از‌ وصول‌ بمقام‌ نبوت‌ و امامت‌ چه‌ ‌بعد‌ ‌از‌ وصول‌ ‌از‌ ابتداء ولادت‌ ‌تا‌ حين‌ موت‌ و ‌اينکه‌ ‌از‌ مسلميات‌ تمام‌ شيعه‌ ‌است‌. دوم‌ عصمت‌ ‌از‌ خطاء و سهو و نسيان‌ و شك‌ و ريب‌. بعضي‌ منكر شدند ‌حتي‌ كتاب‌ سهو النبي‌ نوشتند و استناد بظواهر بعض‌ آيات‌ و اخبار كردند و بعضي‌ تفصيل‌ قائل‌ شدند ‌که‌ ‌در‌ باب‌ احكام‌ و تبليغ‌ معصوم‌ بودند ولي‌ ‌در‌ امور خارجيه‌ ‌غير‌ مربوطه‌ باحكام‌ ممكن‌ ‌است‌ سهو و نسيان‌ ‌بر‌ ‌آنها‌، و لكن‌ مذهب‌ حق‌ وفق‌ مشهور شيعه‌ و محققين‌ ‌از‌ علماء اعلام‌ معصوم‌ ‌از‌ كليه‌ سهو و نسيان‌ و خطاء و اشتباه‌ و شك‌ و ريب‌ بودند و دليل‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ مطلب‌ وجوهي‌ ‌است‌:
وجه‌ اول‌‌-‌ ‌اگر‌ عروض‌ ‌اينکه‌ نحوه‌ عوارض‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ممكن‌ ‌باشد‌ قطع‌ بفرمايشات‌ ‌آنها‌ پيدا نميشود و حجت‌ ‌بر‌ خلق‌ تمام‌ نميگردد و ‌اينکه‌ موجب‌ نقض‌ غرض‌ ميشود و ‌بر‌ ‌خدا‌ محال‌ ‌است‌.
وجه‌ دوم‌‌-‌ مسلّما ‌اگر‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ عوارض‌ محفوظ باشند صلاح‌ امّت‌ ‌است‌ و خالي‌ ‌از‌ مفسده‌ و فعلي‌ ‌که‌ عين‌ صلاح‌ ‌باشد‌ و هيچگونه‌ مفسده‌اي‌ ‌در‌ ‌او‌ نباشد ‌بر‌ خداوند لازم‌ ‌است‌ و تركش‌ قبيح‌ و بمقتضاي‌ عدل‌ فعل‌ قبيح‌ ‌از‌ ‌خدا‌ صادر نخواهد شد.
وجه‌ سوم‌‌-‌ ‌اينکه‌ گونه‌ عوارض‌ ‌از‌ تصرفات‌ شيطان‌ ‌است‌ و منشأ ‌آن‌ اخلاق‌ رذيله‌
جلد 7 - صفحه 106
و ملكات‌ سيّئه‌ و صفات‌ قبيحه‌ ‌است‌ ‌که‌ راههاي‌ شيطانيست‌ و كساني‌ ‌که‌ متخلق‌ بجميع‌ اخلاق‌ حميده‌ و منزّه‌ ‌از‌ جميع‌ صفات‌ رذيله‌ هستند شيطان‌ راهي‌ بقلوب‌ مطهره‌ ‌آنها‌ ندارد و ابواب‌ ‌آن‌ بسته‌ ‌است‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ عوارض‌ مصون‌ و محفوظ هستند.
وجه‌ چهارم‌‌-‌ نص‌ّ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌در‌ خطاب‌ بشيطان‌ إِن‌َّ عِبادِي‌ لَيس‌َ لَك‌َ عَلَيهِم‌ سُلطان‌ٌ إِلّا مَن‌ِ اتَّبَعَك‌َ مِن‌َ الغاوِين‌َ حجر ‌آيه‌ 43 إِنَّه‌ُ لَيس‌َ لَه‌ُ سُلطان‌ٌ عَلَي‌ الَّذِين‌َ آمَنُوا وَ عَلي‌ رَبِّهِم‌ يَتَوَكَّلُون‌َ نحل‌ ‌آيه‌ 102 إِن‌َّ عِبادِي‌ لَيس‌َ لَك‌َ عَلَيهِم‌ سُلطان‌ٌ اسراء ‌آيه‌ 67، و ‌غير‌ اينها و فرد اجلاي‌ عباد اللّه‌ و مؤمنين‌ و متوكّلين‌ انبياء هستند و تفصيل‌ ‌از‌ يد ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌در‌ محال‌ مذكوره‌ مراجعه‌ شود و ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ مقدمه‌ بشرح‌ ‌آيه‌ شريفه‌ بپردازيم‌.
وَ إِذا رَأَيت‌َ الَّذِين‌َ يَخُوضُون‌َ فِي‌ آياتِنا ‌اينکه‌ جمله‌ دلالت‌ ندارد ‌بر‌ اينكه‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ديده‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ مجلس‌ ‌آنها‌ وارد ‌شده‌ ‌باشد‌ زيرا گفتند قضاياي‌ شرطيه‌ تصدق‌ ‌عن‌ كاذبين‌ مثل‌ لَو كان‌َ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللّه‌ُ لَفَسَدَتا انبياء ‌آيه‌ 22، لكن‌ ‌لم‌ تكن‌ و ‌لم‌ تفسدا، بلكه‌ ‌اينکه‌ دستور ‌است‌ ‌که‌ نبايد ‌در‌ مجالس‌ معصيت‌ بالاخص‌ همچه‌ مجلسي‌ ‌که‌ اهانت‌ بدين‌ و قرآن‌ بكنند حاضر شد و ‌اگر‌ حاضر ‌است‌ بايد برخواست‌ و خارج‌ شد لذا ميفرمايد فَأَعرِض‌ عَنهُم‌ بلكه‌ بعضي‌ ‌از‌ علماء فتواي‌ ببطلان‌ صلوة ‌در‌ ‌اينکه‌ مجالس‌ داده‌اند و خطاب‌ اگرچه‌ بپيغمبر ‌است‌ لكن‌ حكم‌ عام‌ ‌است‌.
حَتّي‌ يَخُوضُوا فِي‌ حَدِيث‌ٍ غَيرِه‌ِ ‌يعني‌ اعراض‌ كن‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌تا‌ اينكه‌ ‌از‌ خوض‌ ‌در‌ آيات‌ ‌ما منصرف‌ شوند و خوض‌ ‌آنها‌ مذاكره‌ و حديث‌ كردن‌ شي‌ء ديگري‌ ‌باشد‌ چون‌ وظيفه‌ پيغمبر ارشاد جاهل‌ ‌است‌ و نميتواند بكلي‌ ‌از‌ مجالست‌ ‌آنها‌ اعراض‌ نمايد وَ إِمّا يُنسِيَنَّك‌َ الشَّيطان‌ُ فَلا تَقعُد بَعدَ الذِّكري‌ ‌اينکه‌ جمله‌ ‌هم‌ قضيه‌ شرطيه‌ ‌است‌ دلالت‌ ندارد ‌بر‌ اينكه‌ نسيان‌ شيطاني‌ ‌بر‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ عارض‌ ‌شده‌ بلكه‌
جلد 7 - صفحه 107
مفادش‌ اينست‌ ‌که‌ ‌بر‌ فرض‌ نسيان‌ بمجرد تذكر بايد خارج‌ شد و گفتيم‌ حكم‌ عام‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ خطابات‌ ‌در‌ قرآن‌ بسيار ‌است‌ مثل‌ لَئِن‌ أَشرَكت‌َ لَيَحبَطَن‌َّ عَمَلُك‌َ زمر ‌آيه‌ 65، دليل‌ نيست‌ ‌بر‌ اينكه‌ ‌آن‌ حضرت‌ و انبياء قبل‌ شرك‌ آورده‌ باشند ‌ يا ‌ ممكن‌ ‌باشد‌ شرك‌ بياورند.
مَع‌َ القَوم‌ِ الظّالِمِين‌َ ‌اينکه‌ جمله‌ دلالت‌ دارد ‌که‌ ‌هر‌ مجلس‌ معصيتي‌ ‌که‌ اهل‌ ‌آن‌ ظالم‌ بنفس‌ باشند ‌ يا ‌ ظالم‌ بدين‌ ‌ يا ‌ بغير نبايد حاضر شد و ‌بعد‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ بيان‌ روشن‌ احتياج‌ بتصرفات‌ بعض‌ مفسرين‌ نداريم‌ ‌که‌ نسيان‌ ‌را‌ بمعني‌ ترك‌ گرفته‌ و استشهاد بآيه‌ شريفه‌ فَاليَوم‌َ نَنساهُم‌ كَما نَسُوا لِقاءَ يَومِهِم‌ هذا اعراف‌ ‌آيه‌ 49 و ‌آيه‌ شريفه‌ وَ قِيل‌َ اليَوم‌َ نَنساكُم‌ كَما نَسِيتُم‌ لِقاءَ يَومِكُم‌ هذا جاثيه‌ ‌آيه‌ 33 نمودند و ‌فيه‌ اينكه‌ بمعني‌ ترك‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ اشكال‌ ‌را‌ اصعب‌ ميكند زيرا دلالت‌ ‌بر‌ تعمد دخول‌ ميكند بعلاوه‌ ترك‌ فعل‌ ‌عبد‌ ‌است‌ نه‌ فعل‌ شيطان‌ و همچنين‌ ذكر ‌را‌ بمعني‌ تذكر دادن‌ نبي‌ و موعظه‌ و نصيحت‌ و ارشاد گرفته‌ اينهم‌ بسيار دور ‌است‌ زيرا ‌بعد‌ الوعظ معني‌ ندارد برخاستن‌ و معني‌ چنين‌ ميشود ‌که‌ ‌اگر‌ ‌آنها‌ ‌را‌ متذكر نميكني‌ نشستن‌ ‌در‌ مجلس‌ ‌آنها‌ مانعي‌ ندارد و ‌اگر‌ متذكر كردي‌ برخيز و بيرون‌ رو چه‌ اندازه‌ خنك‌ ‌است‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۶


ترجمه

هرگاه کسانی را دیدی که آیات ما را استهزا می‌کنند، از آنها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند! و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یادآمدن با این جمعیّت ستمگر منشین!

و چون كسانى را ببينى كه در آيات ما [به سوء نيت‌] پرگويى مى‌كنند، از آنان روى برتاب تا به سخنى غير از آن پردازند، و اگر شيطان [آن را] از ياد تو برد، بعد از آن كه متذكر شدى با قوم ستمكار منشين
و چون ببينى كسانى [به قصد تخطئه‌] در آيات ما فرو مى‌روند از ايشان روى برتاب، تا در سخنى غير از آن درآيند؛ و اگر شيطان تو را [در اين باره‌] به فراموشى انداخت، پس از توجّه، [ديگر] با قوم ستمكار منشين.
و چون گروهی را دیدی که برای خرده گیری و طعن زدن در آیات ما گفتگو می‌کنند از آنان دوری گزین تا در سخنی دیگر وارد شوند، و چنانچه شیطان البته فراموشت ساخت بعد از آنکه متذکّر (کلام خدا) شدی دیگر با گروه ستمکاران مجالست مکن.
و هرگاه کسانی را دیدی که در آیات ما [به قصد شبهه اندازی] به یاوه گویی و سخن بی منطق می پردازند از آنان روی گردان [و مجلسشان را ترک کن] تا در سخنی دیگر در آیند. و اگر شیطان تو را [نسبت به ترک مجلسشان] به فراموشی اندازد، پس از یاد آوردن [به سرعت بیرون برو و] با گروه ستمکاران منشین.
و چون ببينى كه در آيات ما از روى عناد گفت و گو مى‌كنند از آنها رويگردان شو تا به سخنى جز آن پردازند. و اگر شيطان تو را به فراموشى افكند، چون به يادت آمد با آن مردم ستمكاره منشين.
و چون کسانی را که در آیات ما کندوکاو می‌کنند دیدی از آنان روی بگردان تا به سخنی غیر از آن بپردازند و اگر شیطان تو را به فراموشی انداخت، بعد از آنکه به یاد آوردی با قوم ستمکار [مشرک‌] منشین‌
و چون كسانى را ببينى كه در باره آيات ما به ناسزاگويى و ياوه‌سرايى پردازند از آنها روى بگردان تا به سخنى ديگر پردازند و اگر شيطان از ياد تو ببرد، پس از ياد آورى، ديگر با گروه ستمكاران منشين.
هرگاه دیدی کسانی به تمسخر و طعن در آیات (قرآنیِ) ما می‌پردازند، از آنان روی بگردان (و مجلس ایشان را ترک کن و با آنان منشین) تا آن گاه که به سخن دیگری می‌پردازند. اگر شیطان (چنین فرمانی را) از یاد تو برد (و دستور الهی را فراموش کردی)، پس از به خاطر آوردن (و یاد کردن فرمان، از پیش ایشان برخیز و) با قوم ستمکار منشین.
و هنگامی که ببینی کسانی (به قصد تخطئه) در ژرفای مشکلاتی در آیات ما غرقه می‌شوند، از ایشان روی برتاب، تا در سخنی دیگر فرو روند. و اگر شیطان پس از یادواره(ات) تو را (در این باره) بی‌چون به فراموشی اندازد، (دیگر) با ستمکاران منشین.
و هرگاه بینی آنان را که فروروند در آیتهای ما پس روگردان از ایشان تا فرو روند در داستانی دیگر و اگر فراموشی آردت شیطان پس منشین پس از یادآوردن با گروه ستمگران‌


الأنعام ٦٧ آیه ٦٨ الأنعام ٦٩
سوره : سوره الأنعام
نزول : ٦ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَخُوضُونَ»: فرو می‌روند. یاوه‌سرائی می‌کنند. در اینجا مراد تمسخر قرآن و استهزاء دین و ایمان است (نگا: نساء و انعام / ). «امَّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ»: اگر اهریمن آن را از یاد تو برد. در اینجا هر چند روی سخن به پیغمبر است، ولی در حقیقت منظور پیروان او است. نسیان پیغمبران در اموری بوده است که مربوط به کار تبلیغ احکام دین و مقام رسالت نبوده و بلکه غفلت در موضوعات عادی از قبیل سهو در نماز بوده است و چنین فراموشی و غفلتی موجب اضاعه فریضه‌ای یا تحریم حلال و تحلیل حرام نگشته است (نگا: کهف / و ، یوسف / ). «الذِّکْرَی»: به یاد آوردن. متوجّه شدن. تذکّر.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‌ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «68»

و هرگاه كسانى را ديدى كه در آيات ما (به قصد تخطئه،) كندوكاو مى‌كنند، از آنان روى بگردان تا (مسير سخن را عوض كرده) وارد مطلب ديگرى شوند واگر شيطان تو را به فراموشى انداخت، پس از توجّه، (ديگر) با اين قوم ستمگر منشين.

نکته ها

«خوض» به معناى كندوكاو وگفتگو به قصد تمسخر و تحقير است، نه براى فهم و درك حقيقت. «1»

«بَعْدَ الذِّكْرى‌» ممكن است به معناى تذكّر دادن ديگرى، يا به معناى متذكّر شدن خود انسان باشد.

سؤال: پيامبران الهى معصوم هستند، پس چگونه در آيه سخن از نفوذ شيطان در پيامبر مطرح شده است؟ «يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ»

پاسخ: تأثير شيطان در به فراموشى كشاندن، مسأله‌اى فرضى است، مثل آيه‌ى‌ «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ» «2» يا آيه‌ «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ» «3» يعنى اگر مشرك شوى، يا اگر به ما نسبتى ناروا بدهى، نه اينكه چنين شده است.

و ممكن است مراد اصلى آيه، پيروان پيامبر باشند، نه خود ايشان، همان‌گونه كه در فارسى‌


«1». تفسير مجمع‌البيان.

«2». زمر، 65.

«3». حاقّه، 44.

جلد 2 - صفحه 484

مى‌گوييم: «به در مى‌گوييم كه ديوار بشنود».

مشابه اين مطلب، در سوره‌ى نساء آيه‌ى 140 نيز آمده است: إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ‌ ... اگر شنيديد كه به آيات الهى كفر مى‌ورزند يا مسخره مى‌كنند با آنان منشينيد تا سخن را عوض كنند.

در روايات متعدّدى از پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمّه معصومين عليهم السلام از همنشينى با اهل گناه، يا شركت در جلسه‌اى كه گناه مى‌شود و انسان قدرت جلوگيرى از آن را ندارد نهى شده است، حتّى اگر آنان از بستگان انسان باشند. حضرت على عليه السلام به فرزندش وصيّت كرد: خداوند بر گوش واجب كرده كه راضى به شنيدن گناه و غيبت نشود. «1»

رسول خدا صلى الله عليه و آله با استناد به اين آيه فرمودند: كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، در مجلسى كه در آن امامى سبّ مى‌شود و يا از مسلمانى عيب‌جويى مى‌گردد نمى‌نشيند. «2»

حضرت على عليه السلام «مجالسة الاشرار تورث سوء الظنّ بالاخيار» همنشينى با بدان، سبب سوء ظنّ به نيكان مى‌شود. «3»

پیام ها

1- غيرت و تعصّب دينى خود نسبت به مقدّسات را به دشمنان نشان دهيد. «إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ»

2- اعراض از بدى‌ها ومبارزه‌ى منفى با زشتكاران، يكى از شيوه‌هاى نهى از منكر است. «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ»

3- توجّه و گوش دادن به سخنان باطل (و ديدن و خواندن كتب و برنامه‌هاى گمراه كننده) نكوهيده است. «4» «يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ»

البتّه در مواردى كه براى آگاهى و ردّ و پاسخ دادن توسط اهل فن باشد،


«1». تفسير نورالثقلين.

«2». وسائل، ج 16، ص 266.

«3». وسائل، ج 16، ص 365.

«4». شايد بتوان براى تحريم كتب و برنامه‌هاى ضالّه، به اين آيه استناد كرد.

جلد 2 - صفحه 485

اشكالى ندارد.

4- به جاى هضم شدن در جامعه، يا گروه و مجلس ناپسند، وضع آن را تغيير دهيد. «حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ»

5- اعلام برائت ومحكوم كردن لفظى كافى نيست، بايد به شكلى برخورد كرد.

فَأَعْرِضْ‌ ... فَلا تَقْعُدْ

6- مجالست با ظالمان نارواست، پس پرهيز كنيم. «فَلا تَقْعُدْ»

7- شرط تكليف، توجّه و آگاهى است. «إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ» (فراموشى، عذر پذيرفته‌اى است)

8- سخن گفتن به ناحقّ درباره‌ى آيات قرآن، (از طريق استهزا، تفسير به رأى، بدعت و تحريف) ظلم است. «الظَّالِمِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‌ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (68)

شأن نزول‌ «3»- آورده‌اند هر گاه مسلمانان با مشركان مى‌نشستند، ايشان فى الحال خوض مى‌نمودند در تكذيب قرآن، و استهزا به بعضى كلمات آن مى‌نمودند آيه شريفه نازل شد:

وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا: و زمانى كه ببينيد كسان مكذب و


«1» ارشاد القلوب، صفحه 38.

«2» منهج ج 3 ص 392.

«3» مجمع البيان ج 2 ص 317.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 301

مستهزء خوض و شروع مى‌نمايند و گفتگو كنند در آيات ما كه قرآن و دين است و به آن طعن كنند فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ‌: پس اعراض كن و رو برگردان از ايشان و منشين با آنها حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ‌: تا اينكه خوض و گفتگو كنند در حديث و سخن ديگر وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ‌: و اگر فراموش گرداند شيطان بر تو اعراض كردن از آنها را، يعنى تو را از آن باز دارد فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‌: پس منشين بعد از ياد كردن تو فرمايش الهى را در نهى از مجالست‌ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ‌: با گروه ستمكاران كه وضع تكذيب و استهزا مى‌كنند در موضع تصديق.

تبصره- آيه شريفه نهى است از مجالست محافلى كه رد و طعن و انكار به آيات الهى نمايند، و به اندازه‌اى تحديد شده كه اگر به فراموشى، شخص در آن مجالس نشست، بعد از يادآورى به فوريت برخيزد و با جماعت ظالمين همنشين نباشد.

در كتاب وسائل- از حضرت صادق عليه السّلام مروى است. فرمود:

اجتماع نكنند سه نفر از جاحدين مگر كه حاضر شوند در مقابل ايشان ده برابرشان از شياطين، پس اگر تكلم كنند تكلم نمايند شياطين به مثل سخن آنها، و هرگاه خنده نمايند خنده كنند شياطين، و هرگاه جسارت كنند به اولياء خدا، جسارت نمايند شياطين. پس هر كه مبتلا شود از مؤمنين به آنها و آنان خوض در آيات نمايند، بايد ننشيند و نباشد شريك شيطان و جليس او.

بدرستى كه غضب خدا را هيچ چيزى مقاومت نكند و لعنت سبحانى را چيزى رد ننمايد. بعد فرمود: اگر استطاعت ندارد بايد به قلب انكار كند، و البته برخيزد اگرچه به مقدار دوشيدن گوسفند يا شتر باشد. «1» در علل الشرايع- قال ليس لك ان تقعد مع من شئت، لأنّ اللّه تبارك و تعالى يقول: وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ‌ (الخ). «2» حضرت سجاد عليه السّلام فرمود: جايز


«1» وسايل الشيعه، جلد 11، كتاب الامر بالمعروف و النهى عن المنكر، صفحه 505، حديث 9.

«2» همان كتاب، صفحه 509، حديث 17 (بنقل از علل الشرايع).)

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 302

نيست براى تو اينكه بنشينى با هر كه مى‌خواهى، زيرا حق تعالى فرمايد «وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ‌- الخ».

و در تفسير علىّ بن ابراهيم قمىّ از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مروى است:

من كان يؤمن باللّه و اليوم الاخر فلا يجلس فى مجلس فى مجلس يسبّ فيه امام او يغتاب فيه مسلم لأنّ اللّه تعالى يقول فى كتابه: وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ‌ (الخ). «1» على بن ابراهيم از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله روايت نموده: هر كه مؤمن باشد به خدا و روز قيامت، پس بايد ننشيند در مجلسى كه سبّ نمايند در آن امامى را يا غيبت كنند مسلمى را بدرستى كه خداى تعالى فرمايد «وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا- الخ».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‌ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (68)

ترجمه‌

و نيست بر آنانكه مى‌پرهيزند از حساب آنها هيچ چيز ولى تذكرى است باشد كه آنها بپرهيزند..


جلد 2 صفحه 334

تفسير

گفته‌اند بعد از نزول آيه قبل مسلمانان عرضه داشتند اگر بخواهيم ما از مجالس كفار اجتناب نمائيم بايد ترك جلوس و طواف در مسجد الحرام را بنمائيم چون هميشه آنها هستند و اين قبيل صحبتها را مينمايند و شايد تصور نموده باشند كه در صورت مجالست شريك هستند با آنها در كفر و زندقه لذا خداوند فرموده حساب اعمال و اقوال آنها بر عهده كسانيكه از اين قبيل اباطيل اجتناب دارند نيست ولى بر عهده ايشان است كه تذكر دهند كفار را باعمال قبيحه و اقوال فاسده و اظهار كراهت نمايند از مجالس و محافل و گفتار زشت آنها بقول و عمل خودشان بقدر امكان تا آنها بملاحظه مسلمانان شرم نمايند و كمتر مرتكب اين اعمال شنيعه شوند و در مجمع از حضرت باقر (ع) قريب بشأن نزول فوق و بيان ذيل را نقل نموده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِذا رَأَيت‌َ الَّذِين‌َ يَخُوضُون‌َ فِي‌ آياتِنا فَأَعرِض‌ عَنهُم‌ حَتّي‌ يَخُوضُوا فِي‌ حَدِيث‌ٍ غَيرِه‌ِ وَ إِمّا يُنسِيَنَّك‌َ الشَّيطان‌ُ فَلا تَقعُد بَعدَ الذِّكري‌ مَع‌َ القَوم‌ِ الظّالِمِين‌َ (68)

و زماني‌ ‌که‌ ديدي‌ كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ تكلّم‌ ميكنند بسخريه‌ و استهزاء ‌در‌ آيات‌ ‌ما ‌پس‌ اعراض‌ فرما ‌از‌ ‌آنها‌ ‌تا‌ اينكه‌ ‌در‌ موضوعات‌ ديگري‌ وارد شوند و ‌اگر‌ شيطان‌ تو ‌را‌

جلد 7 - صفحه 105

بنسيان‌ انداخت‌ ‌پس‌ ‌از‌ تذكر هم‌مجلس‌ نشو ‌با‌ قوم‌ ستمكاران‌.

كلام‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ توقف‌ دارد ‌بر‌ بيان‌ چند امر: امر اول‌‌-‌ ‌در‌ موضوع‌ عصمت‌ انبياء، عقيده‌ اهل‌ تسنن‌ وفاقا ليهود و نصاري‌ انكار عصمت‌ ‌است‌ و ضرورت‌ مذهب‌ شيعه‌ ‌بر‌ عصمت‌ انبياء و ملائكه‌ و اوصياء انبياء قائم‌ ‌است‌ و ادلّه‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ باب‌ شرائط نبوت‌ و امامت‌ بيان‌ كرده‌ايم‌ ‌در‌ كلم‌ الطيب‌ مجلد اول‌ و دوم‌ و ‌هم‌ ‌در‌ همين‌ تفسير ‌در‌ مجلد اول‌ ‌در‌ قضاياي‌ آدم‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ موضوع‌ مي‌گوييم‌ دو قسم‌ عصمت‌ داريم‌ يكي‌ معصوم‌ ‌از‌ كليه‌ معاصي‌ چه‌ كبيره‌ و چه‌ صغيره‌ ‌حتي‌ خيال‌ معصيت‌ ‌در‌ قلوب‌ مطهره‌ ‌آنها‌ خطور نميكند چه‌ قبل‌ ‌از‌ وصول‌ بمقام‌ نبوت‌ و امامت‌ چه‌ ‌بعد‌ ‌از‌ وصول‌ ‌از‌ ابتداء ولادت‌ ‌تا‌ حين‌ موت‌ و ‌اينکه‌ ‌از‌ مسلميات‌ تمام‌ شيعه‌ ‌است‌. دوم‌ عصمت‌ ‌از‌ خطاء و سهو و نسيان‌ و شك‌ و ريب‌. بعضي‌ منكر شدند ‌حتي‌ كتاب‌ سهو النبي‌ نوشتند و استناد بظواهر بعض‌ آيات‌ و اخبار كردند و بعضي‌ تفصيل‌ قائل‌ شدند ‌که‌ ‌در‌ باب‌ احكام‌ و تبليغ‌ معصوم‌ بودند ولي‌ ‌در‌ امور خارجيه‌ ‌غير‌ مربوطه‌ باحكام‌ ممكن‌ ‌است‌ سهو و نسيان‌ ‌بر‌ ‌آنها‌، و لكن‌ مذهب‌ حق‌ وفق‌ مشهور شيعه‌ و محققين‌ ‌از‌ علماء اعلام‌ معصوم‌ ‌از‌ كليه‌ سهو و نسيان‌ و خطاء و اشتباه‌ و شك‌ و ريب‌ بودند و دليل‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ مطلب‌ وجوهي‌ ‌است‌:

وجه‌ اول‌‌-‌ ‌اگر‌ عروض‌ ‌اينکه‌ نحوه‌ عوارض‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ممكن‌ ‌باشد‌ قطع‌ بفرمايشات‌ ‌آنها‌ پيدا نميشود و حجت‌ ‌بر‌ خلق‌ تمام‌ نميگردد و ‌اينکه‌ موجب‌ نقض‌ غرض‌ ميشود و ‌بر‌ ‌خدا‌ محال‌ ‌است‌.

وجه‌ دوم‌‌-‌ مسلّما ‌اگر‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ عوارض‌ محفوظ باشند صلاح‌ امّت‌ ‌است‌ و خالي‌ ‌از‌ مفسده‌ و فعلي‌ ‌که‌ عين‌ صلاح‌ ‌باشد‌ و هيچگونه‌ مفسده‌اي‌ ‌در‌ ‌او‌ نباشد ‌بر‌ خداوند لازم‌ ‌است‌ و تركش‌ قبيح‌ و بمقتضاي‌ عدل‌ فعل‌ قبيح‌ ‌از‌ ‌خدا‌ صادر نخواهد شد.

وجه‌ سوم‌‌-‌ ‌اينکه‌ گونه‌ عوارض‌ ‌از‌ تصرفات‌ شيطان‌ ‌است‌ و منشأ ‌آن‌ اخلاق‌ رذيله‌

جلد 7 - صفحه 106

و ملكات‌ سيّئه‌ و صفات‌ قبيحه‌ ‌است‌ ‌که‌ راههاي‌ شيطانيست‌ و كساني‌ ‌که‌ متخلق‌ بجميع‌ اخلاق‌ حميده‌ و منزّه‌ ‌از‌ جميع‌ صفات‌ رذيله‌ هستند شيطان‌ راهي‌ بقلوب‌ مطهره‌ ‌آنها‌ ندارد و ابواب‌ ‌آن‌ بسته‌ ‌است‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ عوارض‌ مصون‌ و محفوظ هستند.

وجه‌ چهارم‌‌-‌ نص‌ّ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌در‌ خطاب‌ بشيطان‌ إِن‌َّ عِبادِي‌ لَيس‌َ لَك‌َ عَلَيهِم‌ سُلطان‌ٌ إِلّا مَن‌ِ اتَّبَعَك‌َ مِن‌َ الغاوِين‌َ حجر ‌آيه‌ 43 إِنَّه‌ُ لَيس‌َ لَه‌ُ سُلطان‌ٌ عَلَي‌ الَّذِين‌َ آمَنُوا وَ عَلي‌ رَبِّهِم‌ يَتَوَكَّلُون‌َ نحل‌ ‌آيه‌ 102 إِن‌َّ عِبادِي‌ لَيس‌َ لَك‌َ عَلَيهِم‌ سُلطان‌ٌ اسراء ‌آيه‌ 67، و ‌غير‌ اينها و فرد اجلاي‌ عباد اللّه‌ و مؤمنين‌ و متوكّلين‌ انبياء هستند و تفصيل‌ ‌از‌ يد ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌در‌ محال‌ مذكوره‌ مراجعه‌ شود و ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ مقدمه‌ بشرح‌ ‌آيه‌ شريفه‌ بپردازيم‌.

وَ إِذا رَأَيت‌َ الَّذِين‌َ يَخُوضُون‌َ فِي‌ آياتِنا ‌اينکه‌ جمله‌ دلالت‌ ندارد ‌بر‌ اينكه‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ديده‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ مجلس‌ ‌آنها‌ وارد ‌شده‌ ‌باشد‌ زيرا گفتند قضاياي‌ شرطيه‌ تصدق‌ ‌عن‌ كاذبين‌ مثل‌ لَو كان‌َ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللّه‌ُ لَفَسَدَتا انبياء ‌آيه‌ 22، لكن‌ ‌لم‌ تكن‌ و ‌لم‌ تفسدا، بلكه‌ ‌اينکه‌ دستور ‌است‌ ‌که‌ نبايد ‌در‌ مجالس‌ معصيت‌ بالاخص‌ همچه‌ مجلسي‌ ‌که‌ اهانت‌ بدين‌ و قرآن‌ بكنند حاضر شد و ‌اگر‌ حاضر ‌است‌ بايد برخواست‌ و خارج‌ شد لذا ميفرمايد فَأَعرِض‌ عَنهُم‌ بلكه‌ بعضي‌ ‌از‌ علماء فتواي‌ ببطلان‌ صلوة ‌در‌ ‌اينکه‌ مجالس‌ داده‌اند و خطاب‌ اگرچه‌ بپيغمبر ‌است‌ لكن‌ حكم‌ عام‌ ‌است‌.

حَتّي‌ يَخُوضُوا فِي‌ حَدِيث‌ٍ غَيرِه‌ِ ‌يعني‌ اعراض‌ كن‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌تا‌ اينكه‌ ‌از‌ خوض‌ ‌در‌ آيات‌ ‌ما منصرف‌ شوند و خوض‌ ‌آنها‌ مذاكره‌ و حديث‌ كردن‌ شي‌ء ديگري‌ ‌باشد‌ چون‌ وظيفه‌ پيغمبر ارشاد جاهل‌ ‌است‌ و نميتواند بكلي‌ ‌از‌ مجالست‌ ‌آنها‌ اعراض‌ نمايد وَ إِمّا يُنسِيَنَّك‌َ الشَّيطان‌ُ فَلا تَقعُد بَعدَ الذِّكري‌ ‌اينکه‌ جمله‌ ‌هم‌ قضيه‌ شرطيه‌ ‌است‌ دلالت‌ ندارد ‌بر‌ اينكه‌ نسيان‌ شيطاني‌ ‌بر‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ عارض‌ ‌شده‌ بلكه‌

جلد 7 - صفحه 107

مفادش‌ اينست‌ ‌که‌ ‌بر‌ فرض‌ نسيان‌ بمجرد تذكر بايد خارج‌ شد و گفتيم‌ حكم‌ عام‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ خطابات‌ ‌در‌ قرآن‌ بسيار ‌است‌ مثل‌ لَئِن‌ أَشرَكت‌َ لَيَحبَطَن‌َّ عَمَلُك‌َ زمر ‌آيه‌ 65، دليل‌ نيست‌ ‌بر‌ اينكه‌ ‌آن‌ حضرت‌ و انبياء قبل‌ شرك‌ آورده‌ باشند ‌ يا ‌ ممكن‌ ‌باشد‌ شرك‌ بياورند.

مَع‌َ القَوم‌ِ الظّالِمِين‌َ ‌اينکه‌ جمله‌ دلالت‌ دارد ‌که‌ ‌هر‌ مجلس‌ معصيتي‌ ‌که‌ اهل‌ ‌آن‌ ظالم‌ بنفس‌ باشند ‌ يا ‌ ظالم‌ بدين‌ ‌ يا ‌ بغير نبايد حاضر شد و ‌بعد‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ بيان‌ روشن‌ احتياج‌ بتصرفات‌ بعض‌ مفسرين‌ نداريم‌ ‌که‌ نسيان‌ ‌را‌ بمعني‌ ترك‌ گرفته‌ و استشهاد بآيه‌ شريفه‌ فَاليَوم‌َ نَنساهُم‌ كَما نَسُوا لِقاءَ يَومِهِم‌ هذا اعراف‌ ‌آيه‌ 49 و ‌آيه‌ شريفه‌ وَ قِيل‌َ اليَوم‌َ نَنساكُم‌ كَما نَسِيتُم‌ لِقاءَ يَومِكُم‌ هذا جاثيه‌ ‌آيه‌ 33 نمودند و ‌فيه‌ اينكه‌ بمعني‌ ترك‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ اشكال‌ ‌را‌ اصعب‌ ميكند زيرا دلالت‌ ‌بر‌ تعمد دخول‌ ميكند بعلاوه‌ ترك‌ فعل‌ ‌عبد‌ ‌است‌ نه‌ فعل‌ شيطان‌ و همچنين‌ ذكر ‌را‌ بمعني‌ تذكر دادن‌ نبي‌ و موعظه‌ و نصيحت‌ و ارشاد گرفته‌ اينهم‌ بسيار دور ‌است‌ زيرا ‌بعد‌ الوعظ معني‌ ندارد برخاستن‌ و معني‌ چنين‌ ميشود ‌که‌ ‌اگر‌ ‌آنها‌ ‌را‌ متذكر نميكني‌ نشستن‌ ‌در‌ مجلس‌ ‌آنها‌ مانعي‌ ندارد و ‌اگر‌ متذكر كردي‌ برخيز و بيرون‌ رو چه‌ اندازه‌ خنك‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- برخى مشرکان و مخالفان پیامبر(ص) با یاوه گویى در صدد مغالطه و ایجاد شبهه در مورد آیات قرآن و دیگر آیات الهى بودند. (و إذا رأیت الذین یخوضون فى ءایتنا) طبرسى (ره) درباره معنى خوض مى گوید: «الخوض التخلیط فى المفاوضة على سبیل اللعب و العبث و ترک التفهم و التبیین». یعنى خوض خلط کردن در گفتگو براى بازى و بیهوده گویى است، نه براى فهم و روشن شدن حقیقت.

۲- پیامبر (ص) موظف به اجتناب از بحث و جدال و درگیر شدن با مغالطه گران و شبهه افکنان در آیات قرآن و دیگر آیات الهى (و إذا رأیت الذین یخوضون فى ءایتنا فأعرض عنهم)

۳- پرهیز از بحث و مجادله با یاوه گویان و مغالطه گران در مورد دین و آیات الهى، وظیفه مؤمنان است. (و إذا رأیت الذین یخوضون فى ءایتنا فأعرض عنهم)

۴- روش برخورد با مغالطه گران و مجادله کنندگان یاوه گوى در مورد دین که در پى کشف حقیقت نیستند، بى اعتنایى است. (الذین یخوضون فى ءایتنا فأعرض عنهم)

۵- ترک سخن و مجادله با مغالطه گران یاوه گو درباره قرآن، روشى در بازداشتن آنان از این عمل ناپسند و مرتبه اى در نهى آنان از این منکر است. (یخوضون فى ءایتنا فأعرض عنهم حتى یخوضوا فى حدیث غیره)

۶- لزوم سوق دادن یاوه گویان و مغالطه گران درباره قرآن و آیات الهى به بحثهاى دیگر (الذین یخوضون ... فأعرض عنهم حتى یخوضوا فى حدیث غیره)

۷- لزوم پرهیز از بحثها و مجادله هاى بى ثمر با کسانى که در جستجوى حقیقت نیستند. (الذین یخوضون ... فأعرض عنهم حتى یخوضوا فى حدیث غیره)

۸- گفتگو و مجالست با مشرکان و مخالفان، در صورتى که به یاوه گویى و مغالطه گرى در دین نپردازند، ممنوع نیست. (فأعرض عنهم حتى یخوضوا فى حدیث غیره) ظاهراً «حتى» غایت براى حکم «اعراض» است ; یعنى تا زمانى از مشرکان اعراض کن که در آیات الهى خوض مى کنند.

۹- شیطان عامل فراموشکارى انسان در مورد تکالیف الهى است. (و إما ینسینک الشیطن)

۱۰- حضور در مجلس یاوه گویان مغالطه گر از روى فراموشى، گناه نیست. (و إما ینسینک الشیطن فلا تقعد بعد الذکرى)

۱۱- عارض شدن فراموشى بر پیامبر (ص) ممکن است. (و إما ینسینک الشیطن)

۱۲- شیطان داراى توان تأثیر و نفوذ در فعالیتهاى ذهنى آدمى است. (و إما ینسینک الشیطن) فراموشى حالتى است که بر انسان عارض مى شود. در اینجا به وجود آمدن این حالت به شیطان اسناد شده است و لذا برداشت فوق استفاده مى شود.

۱۳- شیطان در صدد است حکم حرمت حضور در مجلس یاوه گویان مغالطه گر درباره دین فراموش شود. (و إما ینسینک الشیطن) نون «ینسینک» زایده در «اما»، که براى تأکید مى باشد، بیانگر این است که شیطان در صدد به فراموشى کشاندن انسان در این گونه موارد است.

۱۴- فراموشى عذرى قابل قبول از مکلف است. (و إما ینسینک الشیطن)

۱۵- همنشینى و مجالست با مغالطه گران و یاوه گویان و جدل کنندگان در مورد قرآن و آیات الهى حرام است. (الذین یخوضون فى ءایتنا ... فلاتقعد بعد الذکرى مع القوم الظلمین)

۱۶- دستور بى اعتنایى به مغالطه گران درباره آیات، در معرض فراموشى از سوى مسلمانان صدر اسلام (و إما ینسینک الشیطن فلاتقعد بعد الذکرى)

۱۷- مغالطه گران و یاوه گویان و جدل کنندگان در مورد قرآن و آیات الهى ستمکارند. (الذین یخوضون فى ءایتنا ... مع القوم الظلمین)

روایات و احادیث

۱۸- عن رسول الله (ص): من کان یؤمن بالله و الیوم الآخر فلایجلس فى مجلس یسب فیه امام او یغتاب فیه مسلم ان الله یقول فى کتابه: «و إذا رأیت الذین یخوضون فى آیاتنا فأعرض عنهم ...» .[۱] از رسول خدا (ص) روایت شده است: کسى که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، نباید در محفلى که نسبت به امامى ناسزا گویى شود یا غیبت مسلمانى مطرح گردد حضور داشته باشد. خداوند در قرآن مى فرماید: «هرگاه کسانى را دیدى که از روى خرده گیرى در آیات ما گفتگو مى کنند، از آنان رویگردان شو ...».

۱۹- عن أبى جعفر (ع) فى قول الله: «و إذا رأیت الذین یخوضون فى آیاتنا» قال: الکلام فى الله و الجدال فى القرآن «فأعرض عنهم حتى یخوضوا فى حدیث غیره» ... .[۲] امام باقر (ع) فرمود: مراد از «یخوضون فى آیاتنا»، سخن گفتن در مورد ذات خداوند و مجادله کردن درباره قرآن است. «پس از آنان رویگردان شو تا به سخن دیگرى بپردازند» ... .

۲۰- عن امیر المؤمنین (ع): ... ففرض على السمع لاتصغى به إلى المعاصى ... فقال عز و جل: «و إذا رأیت الذین یخوضون فى آیاتنا فأعرض عنهم ...».[۳] از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است: ... خداوند بر گوش انسان واجب کرد که گناهان با آنان استماع نشود ... خداوند عز و جل فرمود: «هرگاه کسانى را دیدى که از روى خرده گیرى در آیات ما گفتگو مى کنند، از آنان رویگردان شو ... .

موضوعات مرتبط

  • ائمه(ع): اعراض از سابّ ائمه(ع) ۱۸
  • تکلیف: عوامل رفع تکلیف ۱۰، ۱۴; منشأ فراموشى تکلیف ۹
  • حق ناپذیران: روش برخورد با حق ناپذیران ۷
  • دین: پاسدارى از دین ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۸
  • ذهن: عوامل مؤثر در ذهن ۱۲
  • شبهات: القاى شبهه در آیات خدا ۱; القاى شبهه در قرآن ۱; روش برخورد با شبهات ۲
  • شیطان: تلاش شیطان ۱۳; نقش شیطان ۹، ۱۲، ۱۳
  • ظالمان:۱۷
  • ظلم: موارد ظلم ۱۷
  • عذر: مقبول ۱۴
  • غیبت: حضور در مجلس غیبت ۱۸
  • فراموشى: آثار فراموشى ۱۰، ۱۴
  • گناه: اجتناب از استماع گناه ۲۰
  • مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۳
  • مجادله: اجتناب از مجادله ۲، ۳، ۵، ۷; مجادله گران در ذات خدا ۱۹
  • محرمات:۱۳، ۱۵
  • محمّد (ص): فراموشى محمّد (ص) ۱۱; مسؤولیت محمّد (ص) ۲
  • مسلمانان: فراموشى مسلمانان صدر اسلام ۱۶
  • مشرکان: شبهه افکنى مشرکان ۱; مشرکان و آیات خدا ۱; مشرکان و آیات قرآن ۱; مغالعه مشرکان ۱
  • مغالطه: اعراض از مغالطه گران در آیات خدا ۲، ۳; اعراض از مغالطه گران در دین ۳، ۸; اعراض از مغالطه گران در قرآن ۲، ۱۹; برخورد با مغالطه گران در آیات خدا ۶، ۱۶; برخورد با مغالطه گران در دین ۴، ۵; برخورد با مغالطه گران در قرآن ۶; بى اعتنایى به مغالطه گران در آیات خدا ۱۶; بى اعتنایى به مغالطه گران در دین ۴، ۵; ظلم مغالطه در آیات خدا ۱۷; ظلم مغالطه در قرآن ۱۷; مغالطه گران در آیات خدا ۱
  • نهى از منکر: مراتب نهى از منکر ۵
  • همنشینى: با مشرکان ۸; همنشینى با مغالطه گران در آیات خدا ۱۵; همنشینى با مغالطه گران در دین ۱۳; همنشینى با مغالطه گران در قرآن ۱۵; همنشینى حرام ۱۳، ۱۵

منابع

  1. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۲۰۴; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۲۶، ح ۱۱۶.
  2. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۶۲، ح ۳۱; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۲۵، ح ۱۱۴.
  3. من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۸۲، ح ۱، ب ۲۲۷; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۲۶، ح ۱۱۸.