آل عمران ١٨: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
</div> | </div> | ||
== نزول == | |||
'''محل نزول:''' | |||
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. <ref> طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۲، ص ۶۹۳.</ref> | |||
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۱..</ref> | |||
از كلبى نقل نمايند كه دو نفر از احبار به شام آمدند و به مسجد رفته و رسول خدا صلى الله عليه و آله را ملاقات نمودند و وى را به همان صفتى يافتند كه در انجيل خوانده بودند و دانستند كه اين پيامبر همان پيامبر آخرالزمان است، لذا به رسول خدا گفتند: آيا تو محمدى؟ پيامبر فرمود: بلى، سپس گفتند: آيا تو احمدى؟ فرمود: آرى، سپس گفتند: تو را از شهادتى مى پرسيم اگر به ما جواب دادى به تو ایمان خواهيم آورد. فرمود: بپرسيد. گفتند: به ما خبر بده از بزرگترين شهادتى كه در كتاب خدا است. سپس جبرئيل فرود آمد و اين آيه را كه دال بر شهادت ذات خداوند به يكتائى است نازل نمود.<ref> تفاسير كشف الاسرار و روض الجنان.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۳_بخش۱۱#link72 | آيات ۱۸ - ۱۰، سوره آل عمران<br> ]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۳_بخش۱۱#link72 | آيات ۱۸ - ۱۰، سوره آل عمران<br> ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۳_بخش۱۱#link74 | آهنگ و غرض كلى اين آيات و ارتباط آنها با آياتقبل<br> ]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۳_بخش۱۱#link74 | آهنگ و غرض كلى اين آيات و ارتباط آنها با آياتقبل<br> ]] | ||
خط ۷۵: | خط ۸۶: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۳_بخش۱۵#link115 | بالاترين لذتها در دنيا و آخرت كدام است ؟<br> ]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۳_بخش۱۵#link115 | بالاترين لذتها در دنيا و آخرت كدام است ؟<br> ]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲_بخش۸۱#link372 | آيه ۱۸]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲_بخش۸۱#link372 | آيه ۱۸]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲_بخش۸۱#link373 | آيه و ترجمه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲_بخش۸۱#link373 | آيه و ترجمه]] | ||
خط ۸۳: | خط ۹۶: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲_بخش۸۱#link377 | ۲ - قيام به قسط چيست ؟]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲_بخش۸۱#link377 | ۲ - قيام به قسط چيست ؟]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲_بخش۸۱#link378 | ۳ - موقعيت دانشمندان :]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲_بخش۸۱#link378 | ۳ - موقعيت دانشمندان :]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
«18» شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ | |||
خدايى كه همواره به عدل و قسط قيام دارد، گواهى داده كه معبودى جز او نيست و فرشتگان و صاحبان دانش (نيز به يگانگى او گواهى دادهاند) جز او كه مقتدر حكيم است، معبودى نيست. | |||
===نکته ها=== | |||
خداوند با ايجاد نظام واحد در هستى، بر يگانگى ذات خود گواهى مىدهد، يعنى هماهنگى و نظم موجود در آفرينش، همه گواه بر حاكميّت قدرتى يگانه بر هستى است، چنانكه در دعاى صباح مىخوانيم: «يا من دل على ذاته بذاته» | |||
آفتاب آمد دليل آفتاب | |||
گر دليلت بايد از وى رُخ متاب | |||
امام باقر عليه السلام فرمودند: «مراد از «أُولُوا الْعِلْمِ» در آيه، انبيا واوصيا هستند». «1» | |||
هر كجا تعدّد هست، محدوديّت نيز هست. خانهى بىحدّ نمىتواند بيش از يكى باشد. اگر گفتيم: فلان چراغ، نور بىنهايت دارد، جايى براى چراغ دوم باقى نمىماند. خدا بىنهايت است، زيرا اگر نهايت داشته باشد به نيستى برمىخورد و هيچ بىنهايتى قابل تعدّد نيست، لذا خداوند قابل تعدّد نيست واو يكتاست. | |||
===پیام ها=== | |||
1- شهادت عملى از بهترين نوع شهادت است. هماهنگى در ميان آفريدهها، بهترين نمونهى گواهى بر يكتايى خداست. «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ» | |||
2- راه ايمان به خدا، علم است وعلم واقعى، انسان را با سرچشمه هستى آشنا مىكند. «وَ أُولُوا الْعِلْمِ» | |||
3- دانشمندان، در كنار فرشتگان قرار مىگيرند. «وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ» | |||
---- | |||
«1». تفسير نورالثقلين. | |||
جلد 1 - صفحه 484 | |||
4- عدل الهى، در كنار توحيد مطرح است. بر خلاف ديگر قدرتمندان كه هر كجا احساس يكتايى و نداشتن رقيب و شريك كنند، زور مىگويند، او يكتايى است كه به پا دارندهى عدل است. «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ ... قائِماً بِالْقِسْطِ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «18» | |||
---- | |||
«1» خصال صدوق، حديث 1184- تفسير نور الثقلين، جلد اوّل، صفحه 267، حديث 62 | |||
«2» محاسن برقى صفحه 53، باب 62 از كتاب ثواب الاعمال، ثواب استغفار الوتر (در جامع احاديث الشيعه نيز اين روايت از محاسن نقل شده است، نه از شيخ طوسى) | |||
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 39 | |||
شأن نزول: در اسباب النزول: دو حبر از احبار، از شام به مدينه آمدند و حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به علامات و صفات مندرجه در كتاب تورات بشناختند، گفتند: ما را مسئلهاى هست، اگر جواب دهى ايمان مىآوريم. | |||
گفتند: خبر ده ما را اعظم و اكبر شهادتى كه در كتاب خدا مىباشد كدام است؟ آيه شريفه نازل شد: | |||
شَهِدَ اللَّهُ: گواهى داد خداى تعالى، يعنى به نصب دلايل بر وحدانيت و انزال آيات ناطقه به آن ثابت و محقق و مبين گردانيد، أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ: بدرستى كه شأن چنين است كه نيست در عالم وجود، خدائى قابل ستايش و پرستش مگر ذات يگانه او. «سيد رضى» در تفسير اين آيه چند وجه ذكر فرموده: | |||
1- شهادت در اصل، طريق است براى علم. و وصف شود ادا كننده شهادت به آنكه او شاهد است در وقتى كه اداى شهادت او طريق باشد به حصول علم براى غير او. بنابر اين مراد شهادت الهى به وحدانيت خود، دانا ساختن بندگان است به يگانگى خود به ظهور آيات بينات، تا محقق گردد نزد آنها صحت مطلب. | |||
2- مراد به شهادت آنچه مبناى خلق است از احتياج به سوى او كه تمامى مخلوقات، فقر ذاتى دارند نسبت به غنى بالذات؛ پس خضوع و خشوع نمايند بدرگاه او از غنى و فقير و قوى و ضعيف. | |||
3- شهادت دهد خداى تعالى نزد خلق، به تدبير عجيب و صنع غريب و قدرت كامله و حكمت بالغه به اينكه: نيست در عالم وجود موجودى قابل الهيت، مگر ذات يگانه بىهمتاى او. | |||
وَ الْمَلائِكَةُ: و شهادت دادند همه ملائكه، به بيان دلايل و عظمت آنچه معاينه كردند از عظيم قدرت حق تعالى و بسط املاك و افلاك از سمك تا سماك و آنچه در آسمان و زمين و بين آنها است نزد انبياء و رسل، اقرار به كبريائيت و عظمت ذات احديت، وَ أُولُوا الْعِلْمِ: و شهادت دهند صاحبان علم به دانش و بينش خود به الهيت و وحدانيت ذات سبحانى. | |||
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 40 | |||
تبصره: آيه شريفه دال است بر عظمت و شرافت علماى حقه، كه شهادت آنها را خداى تعالى قرين و مقارن شهادت خود گردانيده، لذا قدر و منزلت ايشان به درجه كمال است. | |||
«در مجمع البيان» و «مبانى»- از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه فرمود: ساعة من عالم يتّكئ على فراشه ينظر فى علمه خير من عبادة العابد سبعين عاما: «1» يك ساعت كه عالم تكيه بر فراش خود و تأمّل و فكر در علم خود نمايد، بهتر است از عبادت عابد هفتاد سال. | |||
و نيز فرمود: عظّموا العلماء فانّكم تحتاجون اليهم فى الدّنيا و الاخرة: بزرگ شماريد علما را؛ پس بدرستى كه شما محتاج هستيد بسوى ايشان در دنيا و آخرت. | |||
پس شهادت خداى تعالى، اظهار توحيد به نصب دلايل و خلق شواهد براى كافه بندگان؛ و شهادت ملائكه، براى انبياء و ائمه اصفياء؛ و شهادت انبياء، براى ائمه هدى؛ و شهادت انبياء و ائمه، براى علما؛ و شهادت علماء، براى عامه مردم در توحيد ثابت و مستدام باشد. | |||
قائِماً بِالْقِسْطِ: در حالتى كه هر يك از ملائكه و اهل علم، قائم و محكماند به عدل و انصاف در اداى شهادت خود بر وحدانيت الهى. يا حق تعالى قائم است به تدبير، يعنى جارى كننده امور را به استقامت و عدل؛ و اين محتاج است به تأمل و نظر در زمين و آسمان و دوران فلك، شمس و قمر و ايجاد چهار فصل و نزول باران و ترتيب اشياء و ازمنه و تركيب عناصر و اعضاء حيوان و اختلاف صور و انواع، و حسن و قبح و غنا و فقر و صحت و مرض و طول عمر و قصر آن و لذت و الم و عقل و جهل و حواس ظاهره و باطنه و نظم و انتظام و بقا و فناء هر چيزى به قدر معين و خاصّه مقرّر است كه تمام، به قسط و عدل و حكمت و مصلحت باشد. | |||
---- | |||
«1» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 421 | |||
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 41 | |||
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست | |||
كه هر چيزى بجاى خويش نيكوست | |||
اگر هر ذره بر دارى تو از جاى | |||
خلل يابد همه عالم سراپاى | |||
و نيز در امورات مقرره دينى، جميع آن به مصلحت و حكمت و عدل واقعى است، از تقسيم و تعيين ارزاق و آجال و ثواب و عقاب و امر و نهى و جهنم و بهشت و جزاى افعال و اقوال، تمام امورات صادره از ذات حكيم على الاطلاق در غايت محكم و متقن و قسط و عدل باشد. | |||
تتمه: «عياشى» از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده فرمود: فانّ اولى العلم الانبياء و الاوصياء و هم قيام بالقسط، و القسط العدل فى الظّاهر، و العدل فى الباطن امير المؤمنين عليه السلام «1» يعنى: صاحبان علم، انبياء و اوصياء هستند؛ و قسط، عدل در ظاهر است. و عدل در باطن، حضرت امير المؤمنين عليه السلام است. | |||
و در حديث ديگر فرمود آن حضرت: نحن اولوا الذّكر و نحن اولوا العلم: «2» مائيم صاحبان ذكر، مائيم صاحبان علم. | |||
لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ: نيست خدائى سزاوار پرستش و ستايش مگر آن ذاتى كه غالب و قاهر است بر تمام اشياء، حكيم است به مصالح آنان؛ چه قدرت تمام نمىشود مگر به استقلال، و عدالت حاصل نشود مگر به كمال و دوام اطلاع بر احوال و مصالح عالميان. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «18» | |||
ترجمه | |||
گواهى داد خدا كه همانا نيست خدائى مگر او و فرشتگان و صاحبان دانش كه قيام نموده بعدالت نيست خدائى مگر او كه ارجمند درستكار است.. | |||
تفسير | |||
خداوند سبحان بيان فرموده وحدانيت خود را از براى قومى كه آنها پيشروان توحيدند در هر چيزى | |||
دلى كز معرفت نور و ضياء ديد | |||
بهر چيزيكه ديد اول خدا ديد | |||
و از براى قومى بنصب دلايل واضحه و از براى طايفه بانزال آيات ناطقه و ملائكه اقرار بتوحيد نمودند ذاتا براى فرقه و فعلا براى دسته و قولا براى طبقه و صاحبان علم نيز شهادت دادند بايمان و عيان و بيان و چنانچه شاهد بشهادت حق را ظاهر مى- نمايد خداوند هم بخلق حق را ظاهر نمود در حاليكه او است قائم بقسط و عدل و آمر بآن و در برهان از امام محمد باقر (ع) نقل نموده كه خداوند شهادت داده بوحدانيت خود در اين آيه و ملائكه هم تصديق نمودند و شهادت دادند بر طبق | |||
---- | |||
جلد 1 صفحه 391 | |||
شهادت خداوند و اما صاحبان علم انبياء و اوصيا آنها هستند كه قيام بقسط نمودند و قسط عدل است در ظاهر و عدل در باطن امير المؤمنين (ع) است يعنى آنانند كه مظاهر عدل و قيام بقسط الهى هستند و امر بمتابعت امير المؤمنين نمودهاند و اينكه كلمه توحيد مكرر شده است براى بيان عزت و حكمت است توطئة و تمهيدا و تاكيدا ذكر شده است. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ المَلائِكَةُ وَ أُولُوا العِلمِ قائِماً بِالقِسطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ «18» | |||
گواهي ميدهد ذات مقدّس پروردگار بوحدانيّت خود و ملائكه و صاحبان علم هم گواه هستند که خداوند قيام بعدل فرموده تمام كارهاي او از روي عدل است و گواهي دارند بر وحدانيّت او و اينكه عزيز و حكيم است. | |||
اينکه آيه شريفه از جمله آيات پرفضيلت است، در خبر بنا بر نقل مجمع البيان و برهان و لآلي الاخبار و غير اينها از حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود | |||
(من قرء شهد اللّه الآية عند منامه خلق اللّه له منها سبعين الف خلق يستغفرون له الي يوم القيمة) | |||
و نيز از حضرت صادق عليه السّلام نقل ميكنند که فرمود | |||
(يجاء بصاحبها يوم القيمة فيقول اللّه انّ لعبدي هذا عهدا عندي و انا احقّ من وفي بالعهد ادخلوا عبدي هذا الجنّة) | |||
شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ شهادت از مادّه شهود بمعني حضور مقابل غياب و شاهد بمعني حاضر مقابل غائب و مراد حضور شيئي است نزد شخص و كلمه شهد در مقام ظاهر بلكه نصّ در اظهار ما هو ظاهر عنده است و اينکه عبارت از فاعل و فعل و مفعول است. | |||
مثلا شما شاهد فلان قضيّه. شما: فاعل، شهادت شما: فعل، مفعول آن قضيّه مشهود به است. | |||
خداوند: فاعل، مشهود به: توحيد و يگانگي حق، و شهادت: اظهار و فعل حق است. | |||
و اينکه شهادت تارة قولي است چنانچه سر تا سر قرآن خداوند توحيد و يگانگي خود را در مقابل مشركين بيان فرموده بلكه بلسان تمام انبياء در جميع كتب سماوي اينکه موضوع را گوشزد بندهگان فرموده. | |||
جلد 3 - صفحه 139 | |||
و تاره فعلي است که تمام مخلوقات را که بنگري اينکه نظم و ترتيب دلالت دارد بر وحدانيّت و يگانگي حق لَو كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللّهُ لَفَسَدَتا سوره انبياء آيه 22 بلكه مخلوقات بتمامها دلالت بر وجود حق و وحدانيّت او و علم و قدرت و ساير صفات او دارد. | |||
برگ درختان سبز در نظر هوشيار || هر ورقش دفتري است معرفت كردگار | |||
و تارة ذاتي است ( يا من دلّ علي ذاته لذاته) چنانچه قبلا تذكّر داديم که ذات مقدّس واجب الوجود صرف وجود و محض وجود و بحت وجود است و مركّب از وجود و ماهيّت نيست | |||
(و الحق ماهيّة انّيّة || اذ مقتضي العروض معلوليّة) | |||
و صرف وجود دوئيّت در او تعقّل نميشود زيرا مقابل وجود يا عدم است و يا ماهيّت که آنهم بالذات معدوم است (الماهيّة من حيث هي ليست الا هي) پس ذات بالذات دلالت دارد بر وحدت ذات، يعني وجود بنفس وجود دلالت دارد بر وحدت وجود پس شاهد و مشهود و شهادت «فعل و فاعل و مفعول» يكيست بلكه در حكمت مبرهن شده اتحاد عاقل و معقول و عقل چه رسد بمقام وجود و از همين بيان بخوبي ظاهر ميشود اتّحاد و عينيّه صفات با ذات. | |||
وَ المَلائِكَةُ بواسطه قرب ملائكه نسبت بمقام ربوبي و كشف و ظهور حقائق نزد آنها و عدم ستر و حجاب طبيعت در آنها چه حقيقيت ظاهرتر از توحيد حق است، و ممكن است لفظ ملك شامل باشد تمام مجرّدات را از عالم عقول و ملائكه حافّين بحول العرش و ملائكه آسمان و زمين و ملائكه فعّاله. | |||
وَ أُولُوا العِلمِ در اخبار بسيار تفسير شده أُولُوا العِلمِ بانبياء و ائمّه عليهم السلام، در برهان از حضرت ابي الحسن عليه السّلام روايت كرده فرمود | |||
و أولو العلم قائما بالقسط الامام | |||
و از تفسير عيّاشي از جابر از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود | |||
(فانّ اولي العلم الانبياء و الاوصياء و هم قيام بالقسط) | |||
و از سعد بن عبد اللّه القمي از حضرت باقر عليه السّلام فرمود | |||
(نحن اولوا الذكر و نحن اولوا العلم و عندنا | |||
جلد 3 - صفحه 140 | |||
الحرام و الحلال) | |||
و غير اينها از اخبار. | |||
و ممكن است گفته شود چنانچه مكرّر گفتهايم که اينکه تفسيرات از باب بيان مصاديق است و منافات با عموم ندارد که مراد مطلق اهل علم باشد و اظهر مصاديق آن انبياء و اوصياء و ائمّه اطهار عليهم السلام باشند. | |||
و تخصيص شهادت را بارباب علم بجهت شرافت علم است که بالاترين صفات حميده است و آيات و اخبار در شرافت علم بسيار وارد شده قال اللّه تبارك و تعالي قُل هَل يَستَوِي الَّذِينَ يَعلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعلَمُونَ زمر آيه 9 و قال تعالي إِنَّما يَخشَي اللّهَ مِن عِبادِهِ العُلَماءُ فاطر آيه 28، و قال تعالي وَ تِلكَ الأَمثالُ نَضرِبُها لِلنّاسِ وَ ما يَعقِلُها إِلَّا العالِمُونَ عنكبوت آيه 43، و از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود | |||
(العلماء ورثة الانبياء) | |||
و بابي ذرّ فرمود | |||
(جلوس ساعة عند مذاكرة العلم احبّ الي اللّه تعالي من قيام الف ليلة يصلّي في كلّ ليلة الف ركعة و احبّ اليه من الف غزوة و من قراءة القرآن كلّه اثني عشر الف مرّة و خير من عبادة سنة صيام نهارها و قيام ليلها و من خرج من بيته يلتمس بابا من العلم كتب اللّه عزّ و جلّ له بكلّ قدم ثواب نبيّ من الانبياء الي آخر الحديث) | |||
حديث مفصّل است. و از امير المؤمنين عليه السّلام و از حضرت سجاد و حضرت رضا و حضرت باقر و حضرت صادق عليهم السلام و غير اينها اخبار بسياري در فضيلت علم وارد شده و در اغلب كتب مسطور است احتياج بنقل ندارد. | |||
قائِماً بِالقِسطِ از بسيار مفسرين که اينکه صفت اللّه است يعني بعد از شهادت بتوحيد شهادت بعدل الهي که خداوند يگانه عادل است چون قيام بقسط دلالت دارد بر اينكه جميع افعال الهي موافق با حكمت و مصلحت است و خردلي كار قبيح و لغو و ظلم از او صادر نميشود که يكي از اصول مذهب شيعه است. | |||
و از اخبار سابقه استفاده ميشود که قائِماً بِالقِسطِ صفت أُولُوا العِلمِ است چنانچه در حديث اول فرمود | |||
اولو العلم قائما بالقسط الامام | |||
و در ثاني فرمود | |||
و هم | |||
جلد 3 - صفحه 141 | |||
قيام بالقسط) | |||
و بنا بر اينکه تفسير أُولُوا العِلمِ منحصر ميشود بانبياء و اوصياء زيرا غير آنها از اهل علم هر که باشد و هر چه باشد قيام بعدل مطلق که علما و اخلاقا و عملا در جميع اخلاق و اعمال و علوم خالي از افراط و تفريط باشد نيست و اينکه معناي عصمت است. | |||
و ممكن است گفته شود که اينکه صفت صفت اللّه و ملائكه و اولوا العلم باشد يعني شهود قائم بقسط هستند. | |||
(تنبيه) | |||
عدالت از اشرف صفات و افضل ملكات و اعظم اخلاق است آيه شريفه إِنَّ اللّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الإِحسانِ الايه نحل آيه 90، و آيه شريفه وَ إِذا حَكَمتُم بَينَ النّاسِ أَن تَحكُمُوا بِالعَدلِ نساء آيه 58، و از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مرويست | |||
(عدل ساعة خير من عبادة سبعين سنة قيام ليلها و صيام نهارها) | |||
و از حضرت صادق عليه السّلام مرويست | |||
(العدل احلي من الماء يصيبه الظمآن) | |||
و نيز فرمود | |||
(العدل احلي من الشهد و الين من الزبد و اطيب ريحا من المسك) | |||
و نيز فرمود | |||
(اتقوا اللّه و اعدلوا) | |||
و غير اينها از اخبار مرويّه در جامع السعادات ص 316. | |||
لا إِلهَ إِلّا هُوَ سؤال- وجه تكرار اينکه كلمة شريفه چيست با اينكه اخصر بود بفرمايد «شهد اللّه و الملائكة و اولوا العلم قائما بالقسط انه لا اله الا هو العزيز الحكيم». | |||
جواب- شهادت خداوند با شهادت ملائكه و اولي العلم كمال مغايرت را دارد شهادت حق از روي علم ذات بذات است و ملائكه و اولو العلم محال است علم بذات پيدا كنند چون ممكن پي بذات واجب نميتواند ببرد، و نيز علم او ذاتي است و علم آنها موهبتي است. علم او عين ذات است، علم آنها زائد بر ذات است. علم او واجب، علم آنها ممكن. علم او از خود، علم آنها از افاضه. مثنوي: | |||
جلد 3 - صفحه 142 | |||
چون | |||
شهادت داد حق كبود ملك || تا شود اندر شهادت مشترك | |||
(سؤال) | |||
وجه اختصاص شهادت بخدا و ملائكه و اولوا العلم چيست با اينكه تمام اهل توحيد بلسان قال و جميع موجودات بلسان حال بر اينکه كلمه شريفه شهادت دارند! | |||
(جواب) | |||
اولا شهادت خدا و ملائكه و انبياء و اوصياء بواسطه عصمت و اينكه اشتباه و خطا در او راه ندارد قابل شبهه و اشكال نيست و نميتوان ردّ كرد بخلاف غير معصوم و ثانيا شهادت غير اينها مأخوذ از اينها است و از شهادت اينها باصطلاح ديگران شاهد فرعاند و اينها شاهد اصل. | |||
و ثالثا كانّه خدا ميفرمايد مسئله توحيد جايي که همچه شهودي دارد نبايد احدي انكار كند چنانچه شما در مقابل كسي که منكر مطلبي است ميگويي اينکه مطلب را فلان و فلان از علماء و متديّنين بر طبقش گواهي دارند جاي انكار نيست. | |||
العَزِيزُ الحَكِيمُ تفسيرش مكرّر گذشت. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 18)- به دنبال بحثی که در باره مؤمنان راستین در آیات قبل آمده بود در این آیه اشاره به گوشهای از دلایل توحید و خداشناسی و بیان روشنی این راه پرداخته میگوید: «خداوند (با ایجاد نظام شگرف عالم هستی) گواهی میدهد که معبودی جز او نیست» (شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ). | |||
«و نیز فرشتگان و صاحبان علم و دانشمندان (هر کدام به گونهای و با استناد به دلیل و آیهای) به این امر گواهی میدهند» (وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ). | |||
«این در حالی است که خداوند قیام به عدالت در جهان هستی فرموده» که این عدالت نیز نشانه بارز وجود اوست (قائِماً بِالْقِسْطِ). | |||
ج1، ص270 | |||
آری! با این اوصاف که گفته شد «هیچ معبودی جز او نیست که هم توانا و هم حکیم است» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ). | |||
بنابراین شما هم با خداوند و فرشتگان و دانشمندان همصدا شوید و نغمه توحید سر دهید. | |||
این آیه از آیاتی است که همواره مورد توجه رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله بوده و کرارا در مواقع مختلف آن را تلاوت میفرمود. زبیر بن عوام میگوید: «شب عرفه در خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بودم، شنیدم که مکررا این آیه را میخواند». | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۵
ترجمه
آل عمران ١٧ | آیه ١٨ | آل عمران ١٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قَآئِماً بِالْقِسْطِ»: در میان بندگانش دادگرانه رفتار میکند. (قَآئِماً) حال (هُوَ) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
از كلبى نقل نمايند كه دو نفر از احبار به شام آمدند و به مسجد رفته و رسول خدا صلى الله عليه و آله را ملاقات نمودند و وى را به همان صفتى يافتند كه در انجيل خوانده بودند و دانستند كه اين پيامبر همان پيامبر آخرالزمان است، لذا به رسول خدا گفتند: آيا تو محمدى؟ پيامبر فرمود: بلى، سپس گفتند: آيا تو احمدى؟ فرمود: آرى، سپس گفتند: تو را از شهادتى مى پرسيم اگر به ما جواب دادى به تو ایمان خواهيم آورد. فرمود: بپرسيد. گفتند: به ما خبر بده از بزرگترين شهادتى كه در كتاب خدا است. سپس جبرئيل فرود آمد و اين آيه را كه دال بر شهادت ذات خداوند به يكتائى است نازل نمود.[۳]
تفسیر
- آيات ۱۸ - ۱۰، سوره آل عمران
- آهنگ و غرض كلى اين آيات و ارتباط آنها با آياتقبل
- ديدگاه انسان مادى به مال و اولاد
- وجه مقدم ساختن ((اموال )) بر ((اولاد)) در آيه شريفه
- تكذيب كنندگان (از كفار) منشاء اصلى آتش هستند و ديگران به آتش آنها مى سوزند
- معناى ((شديد العقاب )) بودن خداى سبحان
- آيه شريفه ((قد كان لكم )) ناظر بر واقعه بدر است كه در آن با نصرت الهى مؤ منينظفريافتند
- معناى آيه شريفه در نتيجه
- بيان وجوه و احتمالاتى كه درباره مرجع ضميرها در آيه شريفه گفته شده است
- معناى بصير و بصيرت در معارف الهى
- اموال و لذائذ اين دنيا وسائل در مقدّمه نيل به چيزى است كه نزد خدا است و خود مستقلاهدفنيستند
- چه كسى دنيا و متاع دنيوى را در نظر انسان زينت مى دهد؟
- دو گونه بودن جلوه گرى دنيا در نظر مردم
- فساد نظريه بعضى از مفسرين كه گفته اند حقايق و طبايع مستند به خدا است ، پس حبمال ولذايذدنيوى مستند به خداى تعالى است
- بخث در اين سوره از طبيعت امتها است
- فساد گفته مفسرى ديگر
- منشاء اشتباه اين مفسران ، غفلت از وجود ارتباط بين تمام اجزاى اين عالم مى باشد.
- در اين عالم نه فقط اعيان خارجى ، بلكه اوصاف وافعال نيز با هم مرتبط و وابسته هستند
- كون و فساد در غير اعمال و در اعمال سعادت آور، بلاواسطه مستند به خدا است ولى دراعمال شقاوت بار باواسطه مستند به او است
- چيزى كه دانشمندان را از بحث پيرامون جبر و اختيار بازداشته است
- چهار نكته راجع به آيه كريمه ((زين للناس حب الشهوات ))
- معناى تزئين حب براى مردم
- اصناف مردم از لحاظ دلبستگى به اقسام شهوات
- لذائذ و نعمتهاى دنيا در آخرت هم است با اين تفاوت كه نعمتهاى آخرت خالى از قبح وفساداست
- توضيحى درباره ((رضوان من اللّه ))
- علت تقابل رضوان با شهوات انسانى در آيه شريفه
- چرا لذائذ اخروى مختص به مؤ من است
- تقرير يك اشكال : لذائذ دنيوى براى بقاى انسان و حفظنسل او است ، در آخرت كه دار بقاءاست ،چه حاجتى اين گونه لذائذ هست
- جواب به اشكال فوق
- خلود و جاودانگى انسان در آخرت به معناى ابطال وجود او نيست ، بلكه ادامه وجود دنيوىاواست
- انسان علاوه بر نقص و كمال طبيعى ، نقص و كمالى نيز دارد كه به اختيار واعمال او بسته است
- تخلص از عذاب نعمتى افزون بر مغفرت است
- پنج خصلت براى متقين
- پس به اين عنايت ، تحمل شهادت و اداى آن هر دو شهادت است ، يعنى هر دو حق را حفظ واقامه مى كنند، و قسط و عدالت را به پا مى دارند. چرا خداوند در اين آيه اقامه شهادتمى كند
- توضيحى درباره رابطه بين عادل بودن خداى سبحان و شهادت او به وحدانيت خودش
- وجه اينكه ملائكه و صاحبان علم هم در كنار خدا شهادت مى دهند
- نقش و معناى ((قائما بالقسط)) در آيه شريفه
- پاسخ به سخن بعضى از مفسرين كه گفته اند مراد از شهادت دادن خدا، شهادت قولىنيست
- شهادت خداوند دعواى مشركين را باطل مى كند
- نتيجه معناى آيه : نفى شريك براى خداوند است
- علت تكرار ((لا اله الا هو)) و ختم آيه به دو نامه ((عزيز)) و ((حكيم ))
- بحث روايتى
- بالاترين لذتها در دنيا و آخرت كدام است ؟
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«18» شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
خدايى كه همواره به عدل و قسط قيام دارد، گواهى داده كه معبودى جز او نيست و فرشتگان و صاحبان دانش (نيز به يگانگى او گواهى دادهاند) جز او كه مقتدر حكيم است، معبودى نيست.
نکته ها
خداوند با ايجاد نظام واحد در هستى، بر يگانگى ذات خود گواهى مىدهد، يعنى هماهنگى و نظم موجود در آفرينش، همه گواه بر حاكميّت قدرتى يگانه بر هستى است، چنانكه در دعاى صباح مىخوانيم: «يا من دل على ذاته بذاته»
آفتاب آمد دليل آفتاب
گر دليلت بايد از وى رُخ متاب
امام باقر عليه السلام فرمودند: «مراد از «أُولُوا الْعِلْمِ» در آيه، انبيا واوصيا هستند». «1»
هر كجا تعدّد هست، محدوديّت نيز هست. خانهى بىحدّ نمىتواند بيش از يكى باشد. اگر گفتيم: فلان چراغ، نور بىنهايت دارد، جايى براى چراغ دوم باقى نمىماند. خدا بىنهايت است، زيرا اگر نهايت داشته باشد به نيستى برمىخورد و هيچ بىنهايتى قابل تعدّد نيست، لذا خداوند قابل تعدّد نيست واو يكتاست.
پیام ها
1- شهادت عملى از بهترين نوع شهادت است. هماهنگى در ميان آفريدهها، بهترين نمونهى گواهى بر يكتايى خداست. «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»
2- راه ايمان به خدا، علم است وعلم واقعى، انسان را با سرچشمه هستى آشنا مىكند. «وَ أُولُوا الْعِلْمِ»
3- دانشمندان، در كنار فرشتگان قرار مىگيرند. «وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ»
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 1 - صفحه 484
4- عدل الهى، در كنار توحيد مطرح است. بر خلاف ديگر قدرتمندان كه هر كجا احساس يكتايى و نداشتن رقيب و شريك كنند، زور مىگويند، او يكتايى است كه به پا دارندهى عدل است. «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ ... قائِماً بِالْقِسْطِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «18»
«1» خصال صدوق، حديث 1184- تفسير نور الثقلين، جلد اوّل، صفحه 267، حديث 62
«2» محاسن برقى صفحه 53، باب 62 از كتاب ثواب الاعمال، ثواب استغفار الوتر (در جامع احاديث الشيعه نيز اين روايت از محاسن نقل شده است، نه از شيخ طوسى)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 39
شأن نزول: در اسباب النزول: دو حبر از احبار، از شام به مدينه آمدند و حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به علامات و صفات مندرجه در كتاب تورات بشناختند، گفتند: ما را مسئلهاى هست، اگر جواب دهى ايمان مىآوريم.
گفتند: خبر ده ما را اعظم و اكبر شهادتى كه در كتاب خدا مىباشد كدام است؟ آيه شريفه نازل شد:
شَهِدَ اللَّهُ: گواهى داد خداى تعالى، يعنى به نصب دلايل بر وحدانيت و انزال آيات ناطقه به آن ثابت و محقق و مبين گردانيد، أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ: بدرستى كه شأن چنين است كه نيست در عالم وجود، خدائى قابل ستايش و پرستش مگر ذات يگانه او. «سيد رضى» در تفسير اين آيه چند وجه ذكر فرموده:
1- شهادت در اصل، طريق است براى علم. و وصف شود ادا كننده شهادت به آنكه او شاهد است در وقتى كه اداى شهادت او طريق باشد به حصول علم براى غير او. بنابر اين مراد شهادت الهى به وحدانيت خود، دانا ساختن بندگان است به يگانگى خود به ظهور آيات بينات، تا محقق گردد نزد آنها صحت مطلب.
2- مراد به شهادت آنچه مبناى خلق است از احتياج به سوى او كه تمامى مخلوقات، فقر ذاتى دارند نسبت به غنى بالذات؛ پس خضوع و خشوع نمايند بدرگاه او از غنى و فقير و قوى و ضعيف.
3- شهادت دهد خداى تعالى نزد خلق، به تدبير عجيب و صنع غريب و قدرت كامله و حكمت بالغه به اينكه: نيست در عالم وجود موجودى قابل الهيت، مگر ذات يگانه بىهمتاى او.
وَ الْمَلائِكَةُ: و شهادت دادند همه ملائكه، به بيان دلايل و عظمت آنچه معاينه كردند از عظيم قدرت حق تعالى و بسط املاك و افلاك از سمك تا سماك و آنچه در آسمان و زمين و بين آنها است نزد انبياء و رسل، اقرار به كبريائيت و عظمت ذات احديت، وَ أُولُوا الْعِلْمِ: و شهادت دهند صاحبان علم به دانش و بينش خود به الهيت و وحدانيت ذات سبحانى.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 40
تبصره: آيه شريفه دال است بر عظمت و شرافت علماى حقه، كه شهادت آنها را خداى تعالى قرين و مقارن شهادت خود گردانيده، لذا قدر و منزلت ايشان به درجه كمال است.
«در مجمع البيان» و «مبانى»- از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه فرمود: ساعة من عالم يتّكئ على فراشه ينظر فى علمه خير من عبادة العابد سبعين عاما: «1» يك ساعت كه عالم تكيه بر فراش خود و تأمّل و فكر در علم خود نمايد، بهتر است از عبادت عابد هفتاد سال.
و نيز فرمود: عظّموا العلماء فانّكم تحتاجون اليهم فى الدّنيا و الاخرة: بزرگ شماريد علما را؛ پس بدرستى كه شما محتاج هستيد بسوى ايشان در دنيا و آخرت.
پس شهادت خداى تعالى، اظهار توحيد به نصب دلايل و خلق شواهد براى كافه بندگان؛ و شهادت ملائكه، براى انبياء و ائمه اصفياء؛ و شهادت انبياء، براى ائمه هدى؛ و شهادت انبياء و ائمه، براى علما؛ و شهادت علماء، براى عامه مردم در توحيد ثابت و مستدام باشد.
قائِماً بِالْقِسْطِ: در حالتى كه هر يك از ملائكه و اهل علم، قائم و محكماند به عدل و انصاف در اداى شهادت خود بر وحدانيت الهى. يا حق تعالى قائم است به تدبير، يعنى جارى كننده امور را به استقامت و عدل؛ و اين محتاج است به تأمل و نظر در زمين و آسمان و دوران فلك، شمس و قمر و ايجاد چهار فصل و نزول باران و ترتيب اشياء و ازمنه و تركيب عناصر و اعضاء حيوان و اختلاف صور و انواع، و حسن و قبح و غنا و فقر و صحت و مرض و طول عمر و قصر آن و لذت و الم و عقل و جهل و حواس ظاهره و باطنه و نظم و انتظام و بقا و فناء هر چيزى به قدر معين و خاصّه مقرّر است كه تمام، به قسط و عدل و حكمت و مصلحت باشد.
«1» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 421
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 41
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست
كه هر چيزى بجاى خويش نيكوست
اگر هر ذره بر دارى تو از جاى
خلل يابد همه عالم سراپاى
و نيز در امورات مقرره دينى، جميع آن به مصلحت و حكمت و عدل واقعى است، از تقسيم و تعيين ارزاق و آجال و ثواب و عقاب و امر و نهى و جهنم و بهشت و جزاى افعال و اقوال، تمام امورات صادره از ذات حكيم على الاطلاق در غايت محكم و متقن و قسط و عدل باشد.
تتمه: «عياشى» از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده فرمود: فانّ اولى العلم الانبياء و الاوصياء و هم قيام بالقسط، و القسط العدل فى الظّاهر، و العدل فى الباطن امير المؤمنين عليه السلام «1» يعنى: صاحبان علم، انبياء و اوصياء هستند؛ و قسط، عدل در ظاهر است. و عدل در باطن، حضرت امير المؤمنين عليه السلام است.
و در حديث ديگر فرمود آن حضرت: نحن اولوا الذّكر و نحن اولوا العلم: «2» مائيم صاحبان ذكر، مائيم صاحبان علم.
لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ: نيست خدائى سزاوار پرستش و ستايش مگر آن ذاتى كه غالب و قاهر است بر تمام اشياء، حكيم است به مصالح آنان؛ چه قدرت تمام نمىشود مگر به استقلال، و عدالت حاصل نشود مگر به كمال و دوام اطلاع بر احوال و مصالح عالميان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «18»
ترجمه
گواهى داد خدا كه همانا نيست خدائى مگر او و فرشتگان و صاحبان دانش كه قيام نموده بعدالت نيست خدائى مگر او كه ارجمند درستكار است..
تفسير
خداوند سبحان بيان فرموده وحدانيت خود را از براى قومى كه آنها پيشروان توحيدند در هر چيزى
دلى كز معرفت نور و ضياء ديد
بهر چيزيكه ديد اول خدا ديد
و از براى قومى بنصب دلايل واضحه و از براى طايفه بانزال آيات ناطقه و ملائكه اقرار بتوحيد نمودند ذاتا براى فرقه و فعلا براى دسته و قولا براى طبقه و صاحبان علم نيز شهادت دادند بايمان و عيان و بيان و چنانچه شاهد بشهادت حق را ظاهر مى- نمايد خداوند هم بخلق حق را ظاهر نمود در حاليكه او است قائم بقسط و عدل و آمر بآن و در برهان از امام محمد باقر (ع) نقل نموده كه خداوند شهادت داده بوحدانيت خود در اين آيه و ملائكه هم تصديق نمودند و شهادت دادند بر طبق
جلد 1 صفحه 391
شهادت خداوند و اما صاحبان علم انبياء و اوصيا آنها هستند كه قيام بقسط نمودند و قسط عدل است در ظاهر و عدل در باطن امير المؤمنين (ع) است يعنى آنانند كه مظاهر عدل و قيام بقسط الهى هستند و امر بمتابعت امير المؤمنين نمودهاند و اينكه كلمه توحيد مكرر شده است براى بيان عزت و حكمت است توطئة و تمهيدا و تاكيدا ذكر شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ المَلائِكَةُ وَ أُولُوا العِلمِ قائِماً بِالقِسطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ «18»
گواهي ميدهد ذات مقدّس پروردگار بوحدانيّت خود و ملائكه و صاحبان علم هم گواه هستند که خداوند قيام بعدل فرموده تمام كارهاي او از روي عدل است و گواهي دارند بر وحدانيّت او و اينكه عزيز و حكيم است.
اينکه آيه شريفه از جمله آيات پرفضيلت است، در خبر بنا بر نقل مجمع البيان و برهان و لآلي الاخبار و غير اينها از حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود
(من قرء شهد اللّه الآية عند منامه خلق اللّه له منها سبعين الف خلق يستغفرون له الي يوم القيمة)
و نيز از حضرت صادق عليه السّلام نقل ميكنند که فرمود
(يجاء بصاحبها يوم القيمة فيقول اللّه انّ لعبدي هذا عهدا عندي و انا احقّ من وفي بالعهد ادخلوا عبدي هذا الجنّة)
شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ شهادت از مادّه شهود بمعني حضور مقابل غياب و شاهد بمعني حاضر مقابل غائب و مراد حضور شيئي است نزد شخص و كلمه شهد در مقام ظاهر بلكه نصّ در اظهار ما هو ظاهر عنده است و اينکه عبارت از فاعل و فعل و مفعول است.
مثلا شما شاهد فلان قضيّه. شما: فاعل، شهادت شما: فعل، مفعول آن قضيّه مشهود به است.
خداوند: فاعل، مشهود به: توحيد و يگانگي حق، و شهادت: اظهار و فعل حق است.
و اينکه شهادت تارة قولي است چنانچه سر تا سر قرآن خداوند توحيد و يگانگي خود را در مقابل مشركين بيان فرموده بلكه بلسان تمام انبياء در جميع كتب سماوي اينکه موضوع را گوشزد بندهگان فرموده.
جلد 3 - صفحه 139
و تاره فعلي است که تمام مخلوقات را که بنگري اينکه نظم و ترتيب دلالت دارد بر وحدانيّت و يگانگي حق لَو كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللّهُ لَفَسَدَتا سوره انبياء آيه 22 بلكه مخلوقات بتمامها دلالت بر وجود حق و وحدانيّت او و علم و قدرت و ساير صفات او دارد.
برگ درختان سبز در نظر هوشياربرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 18)- به دنبال بحثی که در باره مؤمنان راستین در آیات قبل آمده بود در این آیه اشاره به گوشهای از دلایل توحید و خداشناسی و بیان روشنی این راه پرداخته میگوید: «خداوند (با ایجاد نظام شگرف عالم هستی) گواهی میدهد که معبودی جز او نیست» (شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
«و نیز فرشتگان و صاحبان علم و دانشمندان (هر کدام به گونهای و با استناد به دلیل و آیهای) به این امر گواهی میدهند» (وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ).
«این در حالی است که خداوند قیام به عدالت در جهان هستی فرموده» که این عدالت نیز نشانه بارز وجود اوست (قائِماً بِالْقِسْطِ).
ج1، ص270
آری! با این اوصاف که گفته شد «هیچ معبودی جز او نیست که هم توانا و هم حکیم است» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
بنابراین شما هم با خداوند و فرشتگان و دانشمندان همصدا شوید و نغمه توحید سر دهید.
این آیه از آیاتی است که همواره مورد توجه رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله بوده و کرارا در مواقع مختلف آن را تلاوت میفرمود. زبیر بن عوام میگوید: «شب عرفه در خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بودم، شنیدم که مکررا این آیه را میخواند».
نکات آیه
۱ - گواهى خداوندِ برپادارنده قسط و عدل، بر اینکه معبودى جز او نیست. (شهد اللّه انّه لا اله الاّ هو ... قائماً بالقسط) «قائماً بالقسط»، حال است براى «اللّه».
۲ - نظام آفرینش، گواه یکتایى خداوند (شهد اللّه انّه لا اله الاّ هو) بنابراینکه گواهى خدا، گواهى فعلى نیز باشد، یعنى خداوند با فعل خود (نظام آفرینش)، گواهى بر یکتایى خویش مى دهد. و «قائماً بالقسط»، مؤید این احتمال است.
۳ - خدا، ملائکه و عالمان، گواهان توحید (شهد اللّه انّه لا اله الاّ هو و الملئکة و اولوا العلم)
۴ - خداوند یکتا، برپادارنده قسط و عدل (لا اله الاّ هو ... قائماً بالقسط)
۵ - عدل الهى در نظام تکوین و تشریع، مورد مشاهده فرشتگان و دانشمندان* (شهد اللّه ... و الملئکة و اولوا العلم قائماً بالقسط) «قائماً بالقسط» مى تواند متعلق شهادت باشد یعنى: عالمان و ملائکه علاوه بر شهادت به یگانگى خداوند، شهادت به عدالت او نیز مى دهند، گفتنى است تعمیم قسط به نظام تشریع از آیه بعد استفاده شده است.
۶ - دانشمند، در نگرش قرآنى، کسى است که با شهود نظام عادلانه هستى به وحدانیّت خداوند گواهى دهد. (شهد اللّه ... و اولوا العلم قائماً بالقسط) به نظر مى رسد «قائماً بالقسط» به منزله دلیلى براى وحدانیّت خداوند باشد.
۷ - حاکمیّت قسط و عدل بر نظام آفرینش (شهد اللّه ... قائماً بالقسط)
۸ - حاکمیّت قسط و عدل بر نظام تکوین، دلیل دانشمندان و ملائکه براى گواهى بر وحدانیّت خدا* (شهد ... الملئکة و اولوا العلم قائماً بالقسط) به نظر مى رسد «قائماً بالقسط» که حال براى «اللّه» است، اشاره به علّت گواهى ملائکه و اولوا العلم باشد. و بدین جهت، مؤخر آمده است.
۹ - عالمان راستین، با عمل و حرکت خویش، گواه بر توحید هستند. (شهد اللّه انّه لا اله الاّ هو ... و اولوا العلم قائماً بالقسط) بنابراینکه منظور از گواهى عالمان، گواهى عملى آنان باشد که عبارت است از موضعگیریها و چگونگى کردار آنان.
۱۰ - نقش علم، در فهم وحدانیّت خدا و اقرار به آن (شهد اللّه ... و اولوا العلم)
۱۱ - خداوند از هر گونه شریکى مبرّاست. (لا اله الاّ هو)
۱۲ - ارجمندى فرشتگان و دانشمندان، در پیشگاه خداوند (شهداللّه ... و الملئکة و اولوا العلم) از ذکر نام آنان به عنوان شاهدان وحدانیّت خویش در کنار نام خود، استفاده شده است.
۱۳ - اقتدار و حکمت الهى، اساس قسط و عدل اوست. (قائماً بالقسط لا اله الاّ هو العزیز الحکیم)
۱۴ - نظام عادلانه آفرینش، نشان وحدانیّت، اقتدار و حکمت الهى است. (قائماً بالقسط لا اله الاّ هو العزیز الحکیم) گویا جمله «لا اله الاّ هو ... »، بیان نتیجه اى است براى «قائماً بالقسط». یعنى نظام عادلانه دلالت مى کند بر توحید، عزّت، اقتدار و حکمت خداوند.
۱۵ - خداوند، عزیز و حکیم است. (هو العزیز الحکیم)
روایات و احادیث
۱۶ - انبیا و اوصیا، صاحبان علم و گواهان توحید (شهد اللّه انه لا اله الاّ هو و الملئکة و اولوا العلم قائماً بالقسط) امام باقر (ع): ... اما قوله «و اولوا العلم قائماً بالقسط» فان اولى العلم الانبیاء و الاوصیاء ... .[۴]
موضوعات مرتبط
- آفرینش: نظام آفرینش ۵، ۶، ۷، ۱۴
- اسماء و صفات: حکیم ۱۵ ; عزیز ۱۵
- انبیا: گواهى انبیا ۱۶
- اوصیا: گواهى اوصیا ۱۶
- ایمان: زمینه ایمان ۱۰
- توحید: ۲، ۳، ۵، ۶، ۸، ۱۰، ۱۴ توحید ذاتى ۱۱ ; توحید عبادى ۱ ; دلایل توحید ۱، ۳، ۶، ۸، ۱۴ ; گواهان توحید ۱، ۲، ۳، ۶، ۸، ۹، ۱۶
- خدا: حکمت خدا ۱۳، ۱۴ ; عدل خدا ۱، ۴، ۵، ۷، ۸، ۱۳ ; قدرت خدا ۱۳، ۱۴ ; گواهى خدا ۱، ۳ ; محضر خدا ۱۲
- عدالت: عدالت در تشریع ۵ ; عدالت در تکوین ۵، ۷، ۸ ; منشأ عدالت ۱۳
- علم: علم و توحید ۱۰ ; رابطه علم و ایمان ۱۰
- علما: ۶، ۹ علما و توحید ۳، ۵، ۶ ; گواهى علما ۸، ۹، ۱۶ ; مقام علما ۱۲
- ملائکه: گواهى ملائکه ۳، ۸ ; مقام ملائکه ۱۲ ; ملائکه و توحید ۵
- هدایت: عوامل هدایت ۱۰